گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

جوانمرگی درمطبوعات

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «بسیج تمام شدنی نیست»،«کم شُمار اما پُرتریبون!»،«تهران و برازیلیا روی خط آینده»،«کارکنان روزنامه ها را از نگرانی برهانید»،«جوانمرگی درمطبوعات» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۹۵۸۴۸

کیهان:بسیج تمام شدنی نیست

«بسیج تمام شدنی نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می‌خوانید؛1-بسیج ماندگارترین یادگار بنیانگذار جمهوری اسلامی و میراث پربرکت حضرت امام(ره) است. شاید اندیشه شکل گیری بسیج به سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برگردد. امام خمینی(ره) معتقد بود اگر اندیشه و تفکر مردم همسو شده و در جهت هدف واحدی قرار گیرد، می شود با دستان خالی کارهای بزرگی کرد. اسلام که دین آزادگی و آیین هویت بخش انسان است می تواند در جهت دادن به تفکرات مردمی و تعالی اندیشه آنان نقش محوری ایفا کند. این تفکر ناب توانست در سالهایی که مردم انقلابی در راه مبارزه با رژیم ستمشاهی بودند، آنان را همسو و متحد کند. بسیج مردم انقلابی در سال 57 شجره طیبه انقلاب اسلامی را در سرزمینی نشاند که تا پیش از آن جای پای قدرتهای استکباری و غارتگر بود.

سالهای پس از انقلاب- خصوصاً سالهای دفاع مقدس- نشان داد که بسیج قدرتمند ترین عنصر دلسوز برای آرمانها و اهداف امام(ره) و مطمئن ترین سنگر برای حفظ نظام و دستاوردهای انقلاب است. امام خمینی که خود پیر میدان دار عشق بود در وصف بسیجیانش می فرمود: «بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند... من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند.»

سالهای دفاع مقدس یادآور دلاورمردی ها و ایثار و شهادت مردان بزرگی است که بی اعتنا به نام و نان، از جان و مال خود گذشتند و سوار بر بال فرشتگان، عاشقی پیشه کردند؛ عشق به خدا، عشق به روح خدا...
یاد شب های عشق و شور به خیر
یاد رزم آوران نور به خیر
مردهایی که عشق ورزیدند
در زمین خدا، خدا دیدند
مردهایی به وسعت دریا
مثل مولایشان علی، تنها
مردهایی به رنگ عاشورا
چشم در چشم، مست روح خدا
غرق در نور، بندگی کردند
مثل خورشید زندگی کردند...
2- اکنون با ورود به دهه چهارم انقلاب که دهه پیشرفت و عدالت نامیده شده، بسیجیان در پی آنندکه فرزند زمانه خویش باشند. رهبرمعظم انقلاب رویکرد جدید بسیج را حضور فعال در عرصه سازندگی و پیشرفت و جهادعلمی می خوانند. رهبری انقلاب در سالهای اخیر با معماری عمیق علمی و فرهنگی جامعه بر جبران عقب ماندگی ها، رشد استعدادها، خلاقیت و نوآوری، نهضت نرم افزاری و تولید ثروت از علم به جای نفت، تاکید دارند. بطور حتم در کشوری که نبوغ و استعداد جوانان آن حرف اول را می زند و این همه برگزیده المپیادهای علمی جهانی و مخترع و دانشمند مطرح دارد، پذیرفته نیست که بخش اعظم اقتصادش مبتنی بر نفت باشد. بالاخره باید تلاش ها و برتری های علمی محصول خود را نشان دهد و بتواند از محل ابداع، خلاقیت، نوآوری و علم، تولید ثروت کند.

همانگونه که در بیانات مقام معظم رهبری آمده، بسیج صرفاً یک نیروی نظامی نیست و در حال حاضر شرکت در جهاد علمی از تکالیف اوست. با سازماندهی جدید بسیج که از قالب یک «تشکل» به «سازمان» رسیده، این نهاد انقلابی می تواند باز هم مثل همیشه با تکیه بر ارکان سازمانی خود گامهای اصولی و سرنوشت سازی بردارد. به نظر می رسد تدوین یک نقشه راه جدید مبتنی بر جهاد علمی، در کنار حفظ و ارتقاء جایگاه و شأن نظامی بسیج، امری ضروری است. هر چند طی سالهای اخیر در این راه گامهای بسیار خوبی برداشته شده و کارهای موثری صورت گرفته است اما تجمیع قوا و حرکت منسجم و حساب شده برای رسیدن به این هدف، برنامه ریزی بنیادین می طلبد.

3-نکته ای که باید از سوی مسئولان امر به آن توجه شود این است که توجه و جهت گیری برنامه های تدوین شده صرفاً به سمت جوانان و کسانی که به شکل سازمانی اعضای بسیج به شمار می روند، نباشد. طرحهای علمی، تحقیقی و آموزشی برای اعضای بسیج بسیار به جاست اما پیشرفت کشور در گرو مشارکت همه آحاد جامعه است. سازمان بسیج مستضعفین این ظرفیت را دارد که در جامعه - علاوه بر اعضای سازمانی خود- دست به یک بسیج عمومی برای مشارکت در جهاد علمی بزند.

بسیج از امتحان سرنوشت ساز جهاد نظامی طی سالهای دفاع مقدس، سربلند بیرون آمد. اگرچه نقش بسیج در آن سالها آن چنان عظیم و چشمگیر بود که بر همه فعالیت های بعدی این نهاد مقدس سایه انداخت، اما امروز بنا به مقتضیات زمان علاوه بر سلحشوری آمیخته به عشق در عرصه های نظامی توانسته در زمینه تولید علم و نهضت نرم افزاری نیز به توفیقات بزرگی دست یابد.

بسیاری از نخبگان کشور و جوانان مبتکر و مخترع ، بسیجی هستند و توانسته اند در عرصه های علمی و پیشرفت های امروزی در کشور و جهان افتخار ات مثال زدنی و فراوانی کسب کنند، اما «بسیج» بیش از آنکه یک «سازمان» باشد، یک «تفکر» است.شکیبایی،همت والا، پایداری و مقاومت و تقویت و توسعه- مبتنی بر آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) و آرمانهای امام و انقلاب- از ویژگیهای مختص تفکر بسیجی است. جهاد علمی و نهضت تولید علم نیازمند همین مولفه هاست. سازمان بسیج این ظرفیت را دارد که با برنامه ریزی پایدار این تفکر را در جامعه چه بین نخبگان و خواص و چه بین آحاد مردم تسری دهد.

ایجاد چتر حمایتی بر تشکل های مربوط به نخبگان و برگزیدگان جشنواره های علمی و المپیادها، ایجاد ساز و کار لازم برای هم اندیشی و گسترش فعالیت های علمی و پژوهشی، شناسایی، جذب، هدایت و مشورت با عالمان و نخبگان و تبیین و ترویج اندیشه پیشرفت و سازندگی از جمله کارهایی است که بسیج می تواند عهده دار آن شود. سابقه 30 ساله فعالیت این نهاد انقلابی نشان می دهد که قادر است از پس این مهم به خوبی برآید.

4-امروز جهاد علمی و سازندگی کشور روی دیگر سکه ایثار و شهادت طلبی است. رهبر انقلاب درباره ضرورت حضور بسیج در عرصه های مختلف می فرمایند:«در دوران جنگ، بسیج برای جنگ است، در دوران پشتیبانی برای پشتیبانی، در دوران علم برای تحصیل و تدریس و در دوران سازندگی برای سازندگی است.» اگر بسیجی دیروز در سنگر دفاع، علیه دشمن متجاوز می جنگید و هدفی جز کسب رضای الهی نداشت، امروز با همان آرمان در سنگر جهاد علمی موجب استقلال و اعتلای کشور و ملت خویش است.

روحیه و تفکر بسیجی راهگشاست. باید در این مسیر موانع تولید علم و جنبش نرم افزاری را شناسایی کرد و بسترهای رشد نیروهای نخبه و جوان را فراهم ساخته و انگیزه های آنان را برای یک جهاد علمی تقویت و هدایت کرد.

حرکت امروز بسیج- بسان گذشته پرافتخار خود- حرکتی هدایت شده، منطقی و هدفمند است. آرمان بسیجی با آرمانهای انقلاب و نظام گره خورده و سرنوشت آنها از یکدیگر جدایی ناپذیر است. آینده نظام در گرو میزان حضور و صلابت و سلامت روحیه بسیجی در کشور است. رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان بسیج می فرمایند: «روحیه بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که بر دوش دارد- که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست- به سرمنزل مقصود برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.»

بسیج نیروی کارآمد نظام، بازوی توانمند کشور، برکت و یادگار پرارزش امام(ره) و بدنه فعال ملت است. و در یک کلام؛ «بسیجی یعنی علی(ع) که تمام وجودش وقف اسلام بود.»

آفتاب یزد:کم شُمار اما پُرتریبون!   

«کم شُمار اما پُرتریبون!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛مناظره‌های پرسر و صدای انتخاباتی را می‌توان بی‌سابقه‌ترین نشانه از «وجود آزادی مطلق» در تلویزیون دانست که البته این آزادی، موهبتی بود که تنها یک کاندیدا از آن برخوردار شد. او به راحتی، هم سیاست‌های خرد و کلان کشور در سال‌های قبل از 84 را زیر سوال برد و هم برای اولین بار، نوک تیز حملات تلویزیونی خود را متوجه دو نفر کرد که همچنان در مسئولیت‌های بزرگ کشور - از جمله ریاست بازرسی رهبری - حضور داشتند و نقطه اشتراک آنها، انتقاد از دولت فعلی بود. همین آزادی عمل یکطرفه، بعدها انتقاداتی به دنبال داشت که در مقابل، مسئولان صدا و سیما به مردم وعده دادند «مناظره» را به عنوان یک برنامه مستمر در فعالیت‌های جاری خود بگنجانند تا بحث‌های طرفینی در عرصه‌های مختلف، مردم را برای رسیدن به بهترین انتخاب کمک کند. اما به نظر می‌رسد یک طرف ماجرا که تریبون صدا و سیما به صورت سخاوتمندانه در اختیار اوست علاقه چندانی به این موضوع ندارد. به خاطر همین بی‌علاقگی، مهم‌ترین موضوع اقتصادی و سیاسی کشور یعنی طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، هنوز به مناظره‌های جدی صدا و سیما راه نیافته است.

البته برای رفع تکلیف، گفتگوهایی در رسانه موسوم به ملی انجام شده، اما اصلی‌ترین مدعیان دولتی و در راس آنها احمدی نژاد ترجیح داده‌اند که به جای حضور در مناظره‌های دو طرفه، همچنان از تریبون‌های یکطرفه به دفاع از ایده‌های خود و تخطئه مخالفان و منتقدان طرح هدفمند کردن یارانه‌ها بپردازند. صدا و سیما هم که برگزاری مناظره‌های متعدد را به مردم وعده داده بود حتی حاضر نشد دغدغه‌های منتقدان اصلی و پاسخ‌های آنها به ادعاهای تریبونی رئیس دولت را به صورت عادلانه از همان رسانه پخش کند. به عبارت دیگر نه تنها وعده مناظره حضوری محقق نشد بلکه به دلیل رضایتمندی دولتمردان از اظهارنظرهای یکطرفه، امکان مناظره غیرحضوری نیز از منتقدان سلب گردید. حتی ابراز نگرانی نمایندگان مجلس در جلسه مشترک دو قوه نیز به گونه‌ای در صدا و سیما منعکس شد که اعتراض تعدادی از نمایندگان را برانگیخت و تذکر رئیس مجلس به سازمان تحت مدیریت سابق خودش را به دنبال داشت.

البته کم‌کاری صدا و سیما در انعکاس دغدغه‌ها نسبت به طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، از اهمیت آن نمی‌کاهد و نگرانی‌های موجود در جامعه را برطرف نمی‌سازد. این نگرانی ها آنگاه عمیق‌تر می شود که تاکنون کمتر کسی از اقتصاددانان مستقل یا نمایندگان مجلس که دستی در امور اقتصادی و بودجه نویسی دارند، حاضر شده است در تریبون‌های رسمی به دفاع از لایحه پیشنهادی دولت بپردازد. البته در یک ماه گذشته، به غیر از تبلیغات گسترده رئیس و اعضای دولت، دو مقام سرشناس به دفاع از طرح مورد نظر دولت پرداخته‌اند که این موضوع در حوزه مسئولیت و تخصص هیچ یک از آنها نبوده است. یکی از این دو مقام، فقیهی است که مهمترین تخصص او در دو دهه اخیر، اعمال نظارت استصوابی بود و دومی، یک پزشک بسیجی است که در 22 سال اخیر در کسوت نظامی ،خدماتی به جمهوری اسلامی ارائه نموده است. ضمن آنکه هر دو شخصیت، از4 سال قبل، علاقه شدید خود به احمدی نژاد را نشان دادند و حتی در ایام منتهی به انتخابات 22 خرداد، نتوانستند این علاقمندی را مخفی نگهدارند به طوری که اعتراض شدید و علنی بعضی از رقبای انتخاباتی رئیس دولت را به جان خریدند. لذا حمایت‌های اخیر که در حوزه تحصیلات، تخصص و تجربیات آنها نبود را نیز می‌توان متاثر از علاقمندی و اعتماد ایشان به احمدی‌نژاد دانست، نه بر اثر کسب اطمینان از کارآمدی طرح مورد نظر دولت.

به هر صورت حامیان کم شمار، به تریبون‌های فراوان دسترسی داشته‌اند و پرمخاطب‌ترین تریبون کشور هم که در سال‌های اخیر هیچ‌گاه پرنفوذ‌ترین رسانه‌نبوده است در وسعت انعکاس دیدگاه این حامیان کم شمار، نقش بسزایی داشته است. این در حالی است که هر روز بر حجم نگرانی گروهی از متخصصان مستقل و اقتصاددانان مجلس- اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب- افزوده می‌شود. رئیس دولت هم شهر به شهر و تریبون به تریبون، به مردم وعده می‌دهد که از نخستین روز اجرای طرح مورد نظر او، اثرات آن بر زندگی مردم مشاهده خواهد شد و اجرای کامل آن، فقر را به طور کامل از جامعه ایران محو خواهد کرد. البته رئیس دولت، قبلا وعده‌های زیبای دیگری نیز داشته که بسیاری از آنها، بلافاصله با ابراز تردید و افشای نگرانی متخصصان غیردولتی مواجه شده و حتی در داخل دولت نیز نتوانسته مدیران اقتصادی را قانع سازد تا جایی که قبل از پایان نخستین سال از فعالیت دولت احمدی‌نژاد، جدایی مردان اقتصادی از کابینه آغاز شد و چهارمین سال دولت او هنگامی آغاز گردید که علاوه بر تغییر دو عنصر اصلی اقتصادی - وزیر اقتصاد و رئیس سازمان مدیریت - دومین رئیس کل بانک مرکزی نیز از کابینه احمدی‌نژاد خداحافظی کرده بود و همه جداشدگان، اعتراضات خود به مکانیزم تصمیم‌گیری اقتصادی در دولت نهم را به رسانه‌ها کشانده بودند. ‌‌

شا‌ید به هنگام جدایی یاران اقتصادی احمدی‌نژاد از او، قضاوت در مورد حقانیت دیدگاه اقتصادی احمدی‌نژاد و یاران طرد شده یا مستعفی او، کارساده‌ای نبود؛ اگرچه در همان زمان، حداقل این سوال وجود داشت که نحوه انتخاب اولیه این یاران چگونه بوده و چه تضمینی به تاثیرگذاری دومین گروه از مدیران اقتصادی دولت وجود دارد؟ اما پس از آنکه تاثیرات تورمی برخی تصمیمات در سطح جامعه آشکار شد و بعد از آنکه وعده‌های زیبا، به تدریج به بایگانی سپرده شد یا روند معکوس طی کرد تقریبا بر همگان آشکار گردید که حق با چه کسی است؟ امروز تبلیغات پر سر و صدا پیرامون سود بانکی یک رقمی جای خود را به دریافت بی سر و صدای سود 20 درصدی و بالاتر از آن داده است، وعده احمدی‌نژاد در نخستین سفر استانی به سیستان و بلوچستان که »امیدواریم تا سفر بعدی، مشکلات استان حل شده باشد و با هم بنشینیم برای حل مشکلات جهان اسلام فکری بکنیم «، دیگر به یاد کسی نمی‌آید، اظهار امیدواری او به حل دو ساله مشکلات کارگری در سفر دو سال و چند ماه قبل به قزوین نیزفقط به همان اندازه خوشحالی برانگیز است که وعده‌هایخوش بینانه دولتمردان در خصوص عملکرد »مسکن مهر« و قول‌های پی‌درپی برای تک رقمی‌کردن تورم.

نمونه‌های دیگری نیز می‌توان ارائه کرد که ثابت می‌نماید اداره کشور و سامان دادن اقتصاد، به آسانی نظریه‌پردازی‌های بی‌معارض نیست و کسانی که آن روزها، نسبت به خوش بینی مفرط و تبلیغات گسترده دولتی‌ها پیرامون طرح‌های خود، احساس نگرانی می‌کردند چندان به بیراهه نرفته بودند. اما طرح تحول اقتصادی و پیامدهای حال و آینده آن، با هیچ‌یک از سوژه‌های نگرانی پیشین، قابل مقایسه نمی‌باشد. ضمن آنکه روند طی شده در ماه‌های اخیر نیز می‌تواند بر حجم نگرانی‌ها بیفزاید. حتی نشانه‌هایی وجود دارد که مشخص می‌کند مطالعات دولتی‌ها و برنامه‌ریزی‌های آنان، حتی بر اساس خوش‌بینی‌های خودشان، چندان قابل اتکا نبوده است. بسیاری از مردم به یاد دارند که در روزهای منتهی به انتخابات اخیر، احمدی‌نژاد در یکی از شهرستان‌ها، از طراحی خود برای پرداخت 45 تا 70 هزار تومان یارانه نقدی به مردم خبر داد که قرار بود بخشی از آن را نیز مردم در جیب خود بگذارند. اما آخرین اظهارات یکی از نمایندگان مجلس نشان می‌دهد که این یارانه حداکثر 24 هزار تومان و حداقل 10 هزار تومان خواهد بود!‌!‌

امروز احمدی‌نژاد این شانس را دارد که حامیان کم شمار طرح تحول او، از تریبون‌های پرشمار بهره بگیرند و به حمایت همراه با ابراز ارادت بپردازند اما احتمالا او از یک رسانه کنترل شده به وسعت جمعیت ایران غافل مانده است. این رسانه، گفتگوهای ‌‌

نمونه‌های دیگری نیز می‌توان ارائه کرد که ثابت می‌نماید اداره کشور و سامان دادن اقتصاد، مانند نظریه‌پردازی‌های بی‌معارض، آسان نیست و کسانی که آن روزها، نسبت به خوش بینی مفرط و تبلیغات گسترده دولتی‌ها پیرامون طرح‌های خود، احساس نگرانی می‌کردند چندان به بیراهه نرفته بودند. اما طرح تحول اقتصادی و پیامدهای حال و آینده آن، با هیچ‌یک از سوژه‌های نگرانی پیشین، قابل مقایسه نمی‌باشد. ضمن آنکه روند طی شده در ماه‌های اخیر نیز می‌تواند بر حجم نگرانی‌ها بیفزاید. همچنین نشانه‌هایی وجود دارد که مشخص می‌کند مطالعات دولتی‌ها و برنامه‌ریزی‌های آنان، حتیبر اساس خوش‌بینی‌های خودشان، چندان قابل اتکا نبوده است. بسیاری از مردم به یاد دارند که در روزهای منتهی به انتخابات اخیر، احمدی‌نژاد در یکی از شهرستان‌ها، از طراحی خود برای پرداخت 45 تا 70 هزار تومان یارانه نقدی به مردم خبر داد که قرار بود بخشی از آن را نیز مردم در جیب خود بگذارند. اما آخرین اظهارات یکی از نمایندگان مجلس نشان می‌دهد که این یارانه حداکثر 24 هزار تومان و حداقل 10 هزار تومان خواهد بود!‌‌

امروز احمدی‌نژاد این شانس را دارد که حامیان کم شُمار طرح تحول او، از تریبون‌های پرشمار بهره بگیرند و به حمایت همراه با ابراز ارادت بپردازند اما احتمالا او از یک رسانه کنترل نشده به وسعت جمعیت ایران غافل مانده است. این رسانه؛ گفتگوهای ‌روزمره مردم در تاکسی، اتوبوس، صف خرید »نان گران شده« و سایر محافل می‌باشد. در همین صفوف، این سخن به صورت دهان به دهان می‌چرخد که »هنوز یارانه‌ها حذف نشده، قیمت‌ها چنین سرنوشتی پیدا کرده است، وای به روزی که قرار باشد همه یارانه‌ها حذف و به ازای آن به عده‌ای از مردم ماهیانه 10 تا 24 هزار تومان یارانه نقدی پرداخت شود«. همچنین تجربه تلخ تاخیر در اجرای نظام هماهنگ و پرداخت تاخیری مطالبات بعضی از کارمندان و معلمان، حتی دریافت به موقع همین یارانه‌ناکافی را با تردید و ابهام مواجه می‌سازد. لذا احتمالا در آینده‌ای نه چندان دور، شمار تریبون‌های نگران نیز که به تعداد میلیون‌ها ایرانی می‌باشد همچون تعداد کارشناسان پردغدغه، بر شمار رسانه‌های حامی دولت غلبه خواهد کرد. در آن روز حتی محدود سازی رسمی یا روانی رسانه‌های منتقد و تهدید یا تحدید تریبونی از طریق وابسته خواندن اینگونه رسانه‌ها، مشکلی را حل نخواهد کرد.

رئیس دولت به خوبی می‌داند طرحی که با سرنوشت تک تک ایرانیان و حتی نسل‌های آینده سر و کار دارد جز با همکاری عمومی به نتیجه نخواهد رسید. پس تا دیر نشده مناظره‌های حقیقی با حضور منتقدان جدی و تصمیم‌گیران واقعی اقتصادی کشور را جایگزین تبلیغات تریبونی و حملات یکجانبه به منتقدان کند و به این طریق ثابت نماید که دولت خود را محتاج همفکری برای ارائه بهترین طرح و نیازمند همکاری برای اجرای بهینه این طرح می‌داند. در غیر این صورت، پرشماری تریبون‌ها برای انعکاس حمایت‌های تکراری از سیاستمداران کم شمار، سودی نصیب دولت یا ملت نخواهد کرد.

رسالت:تهران و برازیلیا روی خط آینده

«تهران و برازیلیا روی خط آینده»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛رئیس جمهوری در صدر یک هیئت سیصد نفره سیاسی- اقتصادی عصر دیروز به وقت تهران در ادامه سفر دوره ای خود به آفریقا و آمریکای لاتین وارد برازیلیا شد و مورد استقبال رسمی و گرم لویزایناسیولولاداسیلوا همتای برزیلی خود قرار گرفت.

رئیس جمهوری در صدر یک  هیئت سیصد نفره سیاسی- اقتصادی عصر دیروز به وقت تهران در ادامه سفر دوره ای خود به آفریقا و آمریکای لاتین وارد برازیلیا شد و مورد استقبال رسمی و گرم لویزایناسیولولاداسیلوا همتای برزیلی خود قرار گرفت.

سفر حدود200  تاجر و بازرگان ایرانی به کشوری که ششمین اقتصاد دنیا است و سرعت رشد اقتصادی آن در آمریکای لاتین بی نظیر است از اهمیت فوق العاده ای برای هر دوکشور برخورداراست.

بازرگانان ایرانی احتمالا در این سفر یک روزه با برنامه های فشرده رئیس جمهور فرصت نمی کنند به بازدید تندیس مسیح ناجی در ریودوژانیرو بروند اما بلندای اقتصاد برزیل را که مانند رفیع ترین مجسمه دنیا در بین مهمترین قدرت های اقتصادی قد کشیده است به وضوح می بینند.

برزیل پنجمین کشور دنیا از نظر وسعت و جزء10  قدرت اقتصادی برتر دنیاست. این کشور دارای سریع ترین رشد اقتصادی در منطقه آمریکای لاتین است. برزیل اگر چه جزء صادرکنندگان مهم محصولات کشاورزی است اما در یکی دو دهه اخیر به یکی از قدرت های صنعتی نیز تبدیل شده است. سیاست اقتصادی این کشور بر آزادسازی و افزایش شفافیت نظام تجاری استوار است و در بحران جهانی اقتصاد توانسته رشد اقتصادی5  درصد را برای خود حفظ کند. برخی پیش بینی ها حکایت از آن می کند برزیل در سال2014  با پشت سر گذاشتن انگلستان و فرانسه به پنجمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل خواهد شد. برزیل امروز3  درصد محصولات و تولیدات اقتصادی جهان را در اختیار دارد. برخی از اقتصاددانان خوشبین معتقدند چین دیگری در راه است و اژدهای سرخ اقتصاد این بار از قلب آمریکای لاتین سر بلند می کند.

جمهوری اسلامی ایران نیز در خاور میانه یک ابرقدرت منطقه ای با پتانسل های عظیم در حوزه های مختلف اقتصادی، علمی و تکنولوژیک است.

 ایران توانسته است در سال2007   میلادی که رشد اقتصاد جهان5   درصد بود و در سال2008   این رشد به3/9   درصد کاهش پیدا کرد رشد اقتصادی خود را در سیر صعودی حفظ کند. رشد اقتصادی ایران سیر صعودی خود را طی کرده و در سال86   بدون احتساب نفت رشد7/6   درصدی را تجربه کرده است. صندوق بین المللی پول در تازه ترین گزارش خود عنوان کرد که در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی ایران از نظر بزرگی اقتصاد در مکان دوم قرار دارد و نرخ تورم ایران در سال جاری از4/25 درصد در سال گذشته به12  درصد کاهش خواهد یافت و تداوم روند نزولی این شاخص را در سال آتی به10  درصد خواهد رساند.

گسترش روابط اقتصادی و تجاری ایران و برزیل به عنوان دو قدرت اقتصادی منطقه ای می تواند لوکوموتیو کشورهای در حال توسعه را در برهه ای که قطار اقتصاد جهانی در ایستگاه رکود توقف کرده است، روشن کند.

پتانسیل فوق العاده جمهوری اسلامی در زمینه تکنولوژی های نوین مانند نانو تکنولوژی، بیو تکنولوژی، کامپوزیت ها، سلول های بنیادی و دانش ساخت داروهای نو ترکیب در پیوند با قابلیتهای صنعتی پایه و مادر در برزیل نظیر خودروسازی،معادن، فولاد، صنایع تولید اتانول، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، ساخت ماشین آلات کشاورزی و... امتزاج مطلوبی در یک همکاری اقتصادی استراتژیک است.

این سفر فراتر از تقویت همکاری کشورهای جنوب - جنوب در راستای سیاست خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی ایران و مبارزه با یکجانبه گرایی صورت می گیرد.

  اهمیت آمریکای لاتین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پارادایم سیاست تهاجمی و استفاده از تمام پتانسیل های موجود برای افزایش اقتدار و عزت نظام اسلامی قابل تحلیل و ارزیابی است. مورگنتا یکی از نظریه پردازان روابط بین الملل معتقد است نسبت قدرت در سیاست مانند   نسبت ثروت در اقتصاد است.
 
الگوی دیپلماسی مقاومت و سیاست خارجی تهاجمی یکی از مهم ترین دستاوردهای دولت فعلی است که بهترین راه در تامین منافع ملی کشور قلمداد می شود و بارها از جانب مقام معظم رهبری مورد تائید قرار گرفته است.

برزیل که در دوره ای جزء مستعمرات پرتغال بود انگیزه و ظرفیت خوبی در استکبارستیزی دارد. تاریخ آمریکای لاتین مملو از مبارزات ضد استعماری مردم و نخبگان کشورهای این حوزه است.

پایان یک جانبه گرایی و جهان تک قطبی بستگی و نسبت مستقیمی با عزم و اراده ملتهای آزاده دارد. گسترش روابط سیاسی و اقتصادی تهران و برازیلیا می تواند شاخص خوبی برای پیش بینی جهان چند قطبی در آینده باشد.

اعتماد:کارکنان روزنامه ها را از نگرانی برهانید

«کارکنان روزنامه ها را از نگرانی برهانید»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی ماعتماد به قلم بهروز بهزادی است که در آن می‌خوانید؛فراموش نکنیم که روزنامه نگاری در کشور ما یک حرفه است. کسانی به عنوان نویسنده، خبرنگار، صفحه آرا، مصحح، حروفچین و کارمندانی در بخش های آگهی، توزیع، اداری و مالی، خدمات و... در هر روزنامه یی - حتی متوسط و کوچک - به فعالیت مشغولند. اینان فارغ از دغدغه های سیاسی و اینکه به چه کسی رای داده اند و می دهند، با چه کسی مخالفند و با چه کسی موافق در مطبوعه یی، واقع در یکی از شهرهای بزرگ - اکثراً تهران - ایران به کار اشتغال دارند و در پایان هر ماه منتظرند که حقوق خود را بگیرند تا اجاره خانه یا درصد اندکی از موفق ترین شان از اقساط خانه، قسط های مختلف، هزینه پوشک کودک شان گرفته تا هزینه های مدرسه و دانشگاه و... را بپردازند و با اندکی پول اگر در شرایط تورمی امروز بماند، سایر هزینه های زندگی را از قبوض آب و برق و تلفن ها گرفته تا گوشت و نان و احتمالاً پفک بچه کوچک خود بپردازند؛ کاری ناشدنی که دلیل آن تماس تنگاتنگی است که سالیان طولانی است من با این جماعت قانع و زحمتکش دارم.

متاسفانه طی همین سالیان شاهد از کار بازماندن بسیاری از مطبوعات بوده ام که محل ارتزاق گروه های وسیعی از همین گروه از شاغلان کشور بوده اند؛ شاغلانی که ادامه زندگی شان به ادامه کارشان وابسته بوده است.کسانی را دیده ام که غیر از خانواده چندنفره خود، هزینه زندگی پدر یا مادر خود را می داده اند، کسانی دیگر را دیده ام که تازه ازدواج کرده و زندگی مشترک تشکیل داده بودند، ولی با توقیف نشریه یی که در آن به کار اشتغال داشتند نگران فردا و فرداهای نزدیک خود شده بودند و حتی کسانی را دیده ام که اشک بر چهره شان جاری بوده است و از من پرسیده اند چه کار باید بکنیم. یکی از این گفت وگوها را نقل به مضمون به یاد دارم.

جوانی که سه سال قبل ازدواج کرده بود و دارای یک فرزند شده بود در مطبوعه محل کارش به گونه یی فعالیت می کرد که اگر اضافه کاری نمی داشت، نمی توانست آخر ماه را به آخر ماه بعد برساند و می گفت او و همسرش بیشتر با اتوبوس و تاکسی های خطی مسافرت شهری می کنند. در ماه بیشتر از یک مرغ و دو کیلو گوشت نمی خرد، انواع و اقسام صرفه جویی ها را می کنند تا بتوانند هزینه شیر و پوشک و... بچه را تامین کنند، خوشبختانه هر یک مادری دارند که به جای مهد کودک عمل می کنند و... تنها تفریح شان اگر سر کار نباشند، دیدن بچه کوچکی است که دارند. با تمام این مشکلات از زندگی راضی اند و شاکر ولی حالا که محل کارش بسته شده است، چه کند.

می توانستم به او بگویم به روزنامه دیگری برود ولی خودم می دانستم که برای شغل های روزنامه نگاری با تقاضای زیاد و روزافزون روبه روییم و عرضه بسیار اندک. توانستم به او بگویم خداوند بزرگ است، نباید نگران باشد، در حالی که برای او در دل اشک می ریختم. آقایان مسوولان امر. من بارها و بارها بعد از توقیف یا تعطیلی هر روزنامه یا نشریه یی نوشته ام، راه های دیگر و کم هزینه تری نیز وجود دارد.

روزنامه خود فی نفسه نمی تواند خطاکار باشد. اگر خطایی در آن دیدید مسوولان این خطا را جریمه یا از کار بیکار کنید. به سبب عمل یک، دو یا سه نفر، چند صد نفر را محکوم نکنید و امروز نیز با صدای بلند می گویم دو روزنامه خبر و همشهری از کار باز ایستاده اند و بسیاری از نیروهای این دو روزنامه به ویژه همشهری در نگرانی زندگی خود به سر می برند. این افراد را از نگرانی برهانید. حتماً هستند کسانی از مسوولان این دو روزنامه که بپذیرند کناره گیری کنند تا افرادی جدید بر جای آنها بنشینند و خللی بر کار روزنامه شان وارد نیاید و صدها نفر بیکار نشوند. این حرف نگارنده را که کارنامه 40 ساله در روزنامه نگاری دارد بپذیرید و صدها نفر، بل چند هزار نفر را از نگرانی برهانید.

ابتکار:جوانمرگی درمطبوعات

«جوانمرگی درمطبوعات»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛اگر فضای سیاسی دولت اصولگرا عزادار یکی از اعضای اسبق خود "مرحوم علی کردان" می باشد و در تب و تای برگزاری مراسم تدفین و ختم و تسلیت و تعزیت برای ایشان است.فضای رسانه ای کشور اما بی هیچ مراسم و ختم و پیام تسلیتی باید در سوگ اعضای خود -که به سرعت برق و باد صفت "سابق" و "اسبق" را به خود می گیرند-فرو رود.روزنامه نوپای خبر توقیف می شود و همشهری با سابقه هم یک هفته تو قیف(که در بازی تایید و تکذیب آخرین خبردر تایید توقیف آن بود) نه کسی را قطره اشکی بر چهره می آید و نه سیاه جامه ای بر تن.

اعضای خانواده رسانه ای که سالهاست هیچ امیدی به بزرگ کردن فرزندان خود ندارد برخی را قبل از تولد از دست می دهد.یکی را در دوران نوزادی به آغوش مرگ (توقیف، تعطیل و لغو امتیاز)می سپارد و نعش دیگرانی را در نوجوانی بر شانه می برد.

اگر مرگ مطبوعات ایران را گورستانی می بود با سنگ قبرهایی که تاریخ تولد و مرگ بر آن حک شده باشد،آن چه در نگاه اول به چشم می خورد سن کم متوفیان این گورستان است.همان که به "جوانمرگی" تعبیر می شود.اگر به آمارهای مرگ و میر کودکان در دنیای واقعی نگاهی انداخته شود عوامل متعددی را می توان نام برد که مسبب این اتفاق نامیمون است.از بیماری های مختلف گرفته تا کودک آزاری و فرزند کشی و خودکشی.

حال می توان همین را به دنیای کوچک روزنامه نگاری ایرانی نیز تسر ی داد. بیماری مختلف مطبوعات ایران را می توان درکمبودهای مالی و فشارهای روانی صاحبان روزنامه ها دید. کودک آزاری همان فشارهای پیدا و پنهان است که از راه های معمول و غیر معمول برتن نحیف روزنامه نگاری وارد می شود.از زخم های چاقو گرفته تا خال های سوخته از آتش سیگار و خطوط مورب به جا مانده از شلاق و کمربند بر تن این کودکان کاغذی دیده می شود.شکایت دستگاههای مختلف دولتی و خصوصی،افاضات بخشنامه ای و مصوبه ای و ده ها اعمال نظر دیگر که از طرق مختلف روزنامه نگار را محتاط می کند، به گونه ای که گویی در میدان مین حرکت می کند و از گام بعدی خود چندان اطمینانی به ادامه حیات ندارد.
فرزند کشی اما حکایت متواتر حوزه اجتماعی ما نیز هست.تصاویر و گزارش های صفحه حوادث همین روزنامه ها داستانهای غریبی را روایت می کند که پدران و مادرانی خسته از حوادث روزگار برسر فرزندان خود عقده گشایی می کنند. یکی را با فشردن گلو خفه می کنند، یکی را کارد آجین و دیگری را در طول زندگی کوتاه خود چندان آزار می دهند که به یک باره می افتد و دیگر بلند نمی شود.اگر مطبوعات را فرزندان این جامعه بدانیم تکرار این داستان را می توان در اینجا مشاهده کرد.

جامعه گاه در قامت متولیان رسمی گویی تاب هیچ اشتباهی از سوی این فرزندان کاغذی را ندارد و گاه نیز در هیئت مراجع غیر رسمی بر آنان فشار وارد می کند و البته اگر نه در کوتاه مدت که در دراز مدت باید بر مدفون شده آنان گریه و زاری کند.

خودکشی اما حکایت دیگری از این پرده است.کم نیستند مطبوعاتی که در دودهه اخیر به صورت خود خواسته تعطیل شدند."خودخواسته"ای که صورت آشکار قضیه است و در پشت آن داستان هایی دیگر نهفته است.در آخرین مورد آن روزنامه "خبر"-که خود به گروهی از اصولگرایان وابسته بود که گوشه ای از نظم نظام را در دست دارند - گفته می شود که اعمال فشارهای برخی محافل سیاسی خاص آن را وادار به "انتحار" کرده است.روزنامه ای که توانسته بود مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند واز نظر روانی انگیزه ای برای خودکشی نداشت به ناگهان اعلام می کند که انتشار خود را متوقف کرده است.

به هر صورت مرگ و میر کودکان در هر جامعه ای هشدار ی است به اینکه جمعیت جوان و پویا در معرض کاهش و یا حتی انقراض است و به دنبال آن سازندگی و تلاش در جامعه ناکام می ماند.برهمه بویژه متولیان رسمی است که اداره ای موازی "بهداشت و درمان" برای این بخش از فرهگ کشور در نظر بگیرند که هم این کودکان را درمان کند و هم به پدران و مادران هشدار و آموزش بدهد که فرزند تو فرزند جامعه نیز هست.
 
جمهوری اسلامی:کالبدشکافی تداوم نظامی گری آمریکا

«کالبدشکافی تداوم نظامی گری آمریکا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ناپایداری و سرعت تغییر دیدگاههای واشنگتن در قبال افغانستان همه را و حتی سیاستگذاران و مجریان دیپلماسی سردرگم آمریکا در این کشور را دچار حیرت کرده است . این پدیده را بایستی محصول طبیعی ابقای « رابرت گیتس » در وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون ) تلقی نمود.

با مروری به فهرست دیدگاهها و نقطه نظرات متفاوت آمریکا در قبال افغانستان بهتر می تواند به ریشه های این سردرگمی ها و نگرانیها پی برد و آنرا کالبد شکافی کرد.

آمریکا خواهان سرکوب و نابودی گروههای تروریستی از قبیل طالبان و القاعده است و دنیا را برای مقابله با تروریسم بین الملل به همکاری فرا می خواند. تمامی کشورها در معرض این دعوتند و باید نشان دهند که « یاباما هستند یا با تروریستها » !

طالبان بایستی ریشه کن و محو شود تا منطقه و بلکه جهان روی آرامش به خود ببیند.
طالبان 3 دسته هستند : تندروها میانه روها و بیکارانی که بخاطر گذران زندگی به طالبان پیوسته اند . آمریکا با میانه روها همکاری می کند برای بیکاران هم ایجاد شغل خواهد نمود و فعلا به آنها کمک مالی ارائه خواهد کرد تا با تندروها بجنگند!

آمریکا از افغانستان خارج می شود چون جنگ در فاز نظامی بیهوده است و ما را به هدف نمی رساند.

جنگ با طالبان از همان ابتدا اشتباه استراتژیک بود و نبایستی از اساس شکل می گرفت .
آمریکا هرگز از افغانستان خارج نخواهد شد. چون تروریستها جای خالی ما را پر می کنند.
آمریکا بر تعداد نظامیان خود در افغانستان به استعداد 40 هزار نفر می افزاید . ما برای جنگ با تروریستها برنامه داریم .

آمریکا هیچ نیروی دیگری به افغانستان اعزام نخواهد کرد. استراتژی افزایش نیروها قبل از اجرا شکست خورده است .

اعضای ناتو وخامت اوضاع در افغانستان را درک نمایند و با اعزام نیروی بیشتر به افغانستان موافقت کنند.

البته جزئیات بیشتری از این مواضع با تنوع فراوان تری را بایستی بعنوان مواضع متزلزل واشنگتن در قبال افغانستان تلقی کرد. نه تنها متحدان واشنگتن که حتی سیاستگذاران و مجریان دیپلماسی آمریکا هم نمی دانند که سرانجام دیدگاه کلی واشنگتن در قبال این کشور چیست و تا کی این دیپلماسی به قوت خود باقیست در چنین شرایطی ژنرال « مک کریستال » از فرماندهی ارتش آمریکا در عراق به افغانستان منتقل شد تا برای تدوین استراتژی جدید واشنگتن در این کشور طرحی را آماده کند. این طرح در واشنگتن عرضه شد ولی چندان مورد استقبال قرار نگرفت و حتی در مورد کارآئی و موفقیت آن نیز دیدهائی وجود داشت . رهبران کنگره در این خصوص نگرانند که مبادا طرح افزایش نیروها نتواند اهداف و برنامه های واشنگتن را به جائی برساند و در عین حال بر وخامت اوضاع بیفزاید و تلفات نظامیان آمریکائی را نیز افزایش دهد.

البته این دیدگاه مقامات کنگره اکنون توسط « کارل ایکنبری » سفیر کنونی آمریکا در کابل نیز مورد تاکید و حمایت قرار گرفته است . وی با ارسال یک گزارش محرمانه بنیان استدلال ژنرال « مک کریستال » درخصوص ضرورت افزایش نیروهای نظامی در افغانستان را به زیر سئوال برده و با آن بطور جدی مخالفت کرده است .

البته در واشنگتن وبویژه در « پنتاگون » مرسوم است که ژنرالها به راحتی دیدگاه سیاستمداران را رد می کنند و آنها را به عدم آشنائی به رموز نظامی گری متهم می نمایند ولی از بدشانسی ژنرال مک کریستال و همفکرانش « ایکنبری » هم یک ژنرال بازنشسته است و مواضعش در مراکز تصمیم گیرنده با دقت و وسواس شنیده می شود. این بدان معنی است که تا اینجای قضیه دیدگاه ژنرال مک کریستال پیرامون ضرورت افزایش نیروها در افغانستان مردود تلقی می شود ولاجرم بایستی طرح جدیدی به غیر از نسخه های همیشگی پنتاگون ارائه گردد که بتواند راهکاری برای خروج نسبتا آبرومندانه از افغانستان باشد.

طبعا سئوال جدی امروز در مراکز تصمیم گیرنده چه در آمریکا چه در انگلیس و چه در مقر « ناتو » اینست که آیا اساسا راهکاری برای تصمیم سازیهای اطمینان بخش وجود دارد که ابزارهای تاثیرگذار آن در اختیار ارتشهای « ناتو » باشد دولتهای آلمان فرانسه کانادا و حتی دولتهای کم اهمیت تر از اعضای ناتو برای این سئوال پاسخ مثبتی پیدا نکرده اند و رمز مخالفت جدی اعضای ناتو باطرح واشنگتن برای افزایش تعداد نظامیان در افغانستان هم دقیقا به همین مسئله باز می گردد که اساسا ادامه جنگ در افغانستان قابل توجیه نیست و کوچکترین امید و انتظار منطقی برای پیروزی در این جنگ وجود ندارد.

صرفنظر از دلایل تکنیکی و تاکتیکی در ایجاد چنین فضای پرابهامی علت اصلی بروز این وضعیت جهنمی را بایستی در تغییرات سریع دیدگاههای واشنگتن جستجو کرد که عدم ثبات رای و عقیده در پنتاگون باعث چنین پدیده ای شده است . اما سئوال جدی تر اینکه چرا اوباما بیش از بوش کوچک در این فرایند پرشتاب غافلگیر شده است پاسخ این سئوال را بایستی در « دوگانگی کانون قدرت در آمریکا » جستجو کرد که به علت ابقای « رابرت گیتس » وزیر دفاع بوش در دوره حاکمیت دمکراتها به وجود آمده است . در واقع گیتس را باید جزو جناح جنگ افروز محافظه کارانی ارزیابی کرد که با شروع و تداوم جنگ در افغانستان درصدد تامین اهدافی بوده اند که شاید هنوز هم به درستی و به کمال تمامی ابعاد آن فاش نگردیده است .

امروزه کاخ سفید و تیم دستیاران اوباما چیزی را می گویند و دقیقا به طور همزمان جناح جنگ افروز نومحافظه کاران از طریق پنتاگون و ارتش ساز دیگری را می نوازند و تعمدا برای تداوم جنگ و تداوم حضور نظامی در افغانستان عراق زمینه سازی می کنند. این پدیده یکبار دیگر « ریشه های بحران تصمیم گیری » در واشنگتن را آشکار می سازد.

اوباما و دستیارانش هر اندازه برای مهار جنگ در افغانستان و عراق خوشبین باشند یقینا تا زمانیکه « اختیارات تصمیم سازی در پنتاگون » در انحصار نومحافظه کاران و تیم « رابرت گیتس » باشد هرگز قادر به تامین اهداف خود و زمینه سازی برای تحقق برنامه های خود نخواهند بود . اگر بوش با ادعای ضرورت جنگ علیه تروریسم در دور دوم انتخابات هم پیروزی خود را تضمین کرد و 8 سال در کاخ سفید ماندگار شد تا به اصطلاح فرماندهی جنگ در این « جنگ نیمه تمام » ثابت بماند و جنگ را هدایت کند یقینا به همین دلیل اوباما قادر نخواهد بود در دور آینده بر مسند ریاست جمهوری باقی بماند. چون اختیار و ابتکار ادامه جنگ نه در کاخ سفید بلکه در پنتاگون متمرکز شده و لاجرم نومحافظه کاران برای حفظ قدرت خود جنگ را و سیاستهای جنگی را تعمدا به بیراهه می کشانند. چرا که پیروزی احتمالی آن به نام دمکراتها ثبت خواهد شد و شکست آنهم به نام آنها باید به ثبت برسد و رقیب آنها از شکست در افغانستان است که بیشتر ضرر می کند. دقیقا به همین دلیل است که رمز تداوم نظامی گری در سیاست خارجی آمریکا را بایستی در ابقای گیتس در پنتاگون جستجو کرد.

در واقع اشتباه استراتژیک دمکراتها با « ابقای وزیر دفاع بوش » آغاز شد و ناکامیهای پی در پی در صحنه جنگ را به تدریج و به ترتیب نصیب آنها خواهد کرد. آنچه این روزها رخ می دهد اختلاف نظر ژنرال « مک کریستال » و ژنرال « ایکنبری » نیست بلکه نشانگر تفاوت دیدگاه دمکراتها و نومحافظه کاران است . دمکراتها خواستار پایان فوری جنگ بودند ولی امروزه نومحافظه کاران به نام آنها خواستار تداوم جنگ و حتی گسترش ابعاد آن هستند شعاری که بر سردرگمی ها در واشنگتن افزوده و حتی به آن دامن زده است .

حیات نو:یاد آن روزها بخیر

«یاد آن روزها بخیر»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حیات نو به قلم حمید قزوینی است که در آن می‌خوانید؛این روزها مصادف است با هفته بسیج. هفته‌اى که در گذشته‌هاى نه چندان دور حال و هواى دیگرى داشت. آن روزها ظاهر بسیجیان با لباس خاکی، چفیه، عطر محمدی، چهره‌اى گلگون و چشمانى آمیخته با شرم و حیا توأم بود.

اگر از یکى مى‌پرسیدى شما بسیجى هستی؟! مى‌گفت: من کجا و بسیجى بودن کجا! بسیجى واقعى همت و باکرى و خرازیه نه من!

اگر به خانه یک بسیجى مى‌رفتى کتابخانه‌اى یا قفسه‌اى از کتاب را مى‌دیدى که نشان مى‌داد او این راه را آگاهانه انتخاب کرده بود.

اگر به آسایشگاه جانبازان مى‌رفتى هیچ‌کس خود را طلبکار و مدعى انقلاب و نظام نمى‌دانست.
آن‌روزها اگر مسئولان کشور لباس بسیجى به تن مى‌کردند براى این نبود که براى آن ارج و قربى قائل شوند براى این بود که خود را همگام و همراه بسیجیان نشان دهند. چون که بسیجیان پیشقراول دفاع از ملت بودند.

آن‌روزها اگر نخست‌وزیر در مراسم اعزام رزمندگان به مناطق جنگى مى‌گفت: «بسیج مدرسه عشق است» کسى این سخن را اغراق آمیز نمى‌دانست.

آن روزها امام، بسیجیان را فرزندان خود مى‌خواند و بر دست و بازویشان بوسه مى‌زد. آن‌روزها همه بسیجى بودند و امام بیشتر از آنکه بسیج را یک نهاد نظامى بداند یک جریان فکرى مى‌دانست و به همین دلیل بیشتر بر تفکر بسیجى تاکید مى‌کرد .

مهم این نبود که لباس بسیجى داشته باشى یا نداشته باشی، در جبهه باشى یا پشت جبهه، نوجوان باشى یا سالخورده، در شهر ساکن باشى یا روستا، مرد باشى یا زن، مدیر باشى یا کارمند، کارگر باشى یا کارفرما، استاد باشى یا دانشجو، طلبه باشى یا مدرس عالى‌رتبه، مهم این بود که در هر جا و هر شرایطى که هستى تفکر، نگاه و روش بسیجى داشته باشی. بسیجى بودن یعنى دیگران را بر خود ترجیح دادن، از خود گذشتن، منافع ملت را خواستن، تیر بلا خوردن و دم برنیاوردن، صادقانه و بى‌ریا کار کردن، متواضع بودن، همه مردم را به یک چشم دیدن، بازى نخوردن و خلاصه...
بماند تا بعد.

دنیای اقتصاد:فرصت سوزی در بخش مسکن

«فرصت سوزی در بخش مسکن»عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق الحسینی است که در آن می خوانید؛پس از رونق حباب‌گونه بازار مسکن که از سال 85 شروع شده بود و ترکیدن این حباب در سال 87، عملا از نیمه دوم سال 87 بازار مسکن در رکود به سر می‌برد.

این رکود که عوامل متعددی از جمله کاهش شدید درآمدهای نفتی در سال 87 نسبت به سال پیش از آن و نیز سیاست‌های انقباضی بانک مرکزی، نقش اصلی را در پدید آمدن آن داشتند، باعث کاهش قیمت به نسبت قابل توجهی در بخش مسکن شد. این رونق و رکودها نه امر جدیدی در بخش دارایی (خصوصا بخش مسکن) در اقتصاد ایران هستند و نه بازار دارایی‌ها در دنیا با این سیکل‌های تجاری تشدید شده ناآشنا است. اما متاسفانه دولت‌ها در ایران نتوانسته‌اند سیاست‌های مناسب و ضد ادواری را در جهت کاهش اثرات منفی رونق و رکودهای شدید در این بازار به کار برند. در همین راستا مدعای این مقاله آن است که در این دوره نیز دولت نتوانست سیاست‌های مناسب را در بخش مسکن اجرا نماید.

از نیمه سال 87 به بعد، دولت که از کاهش قیمت مسکن خشنود بود، اعلام می‌کرد که دلیل اصلی کاهش قیمت مسکن، اقدامات و سیاستگذاری‌های دولتی است. این در حالی بود که در سال 87 عملا نسبت به سال قبل از آن، عرضه مسکن افزایشی نشان نمی‌داد؛ بنابراین، سیاست‌های دولت تنها در قسمت کنترل تقاضای بازار و از طریق مسدود کردن اعتبارات می‌توانست در رکود و کاهش قیمت‌ها در بخش مسکن اثر داشته باشد.

به همین جهت، پس از اینکه دوره رکود از نیمه 87 شروع شد، انتظار می‌رفت که دولت برای جلوگیری از سقوط بازار مسکن، سیاست‌های ضد ادواری اعمال کرده و اعتبارات بانکی به منظور خرید مسکن را آزاد کند یا به بانک‌های خصوصی اجازه دهد که در این بخش‌ها وام توافقی بپردازند. اما همانند غالب دوره‌های رونق و رکود بخش مسکن در ایران، نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه جلوی اعتبارات مالی و بانکی به سوی بخش مسکن بیش از پیش گرفته شد و سبب گردید که دوره رکود قیمت مسکن بیش از پیش ادامه یافته و به سقوط قیمت‌ها در این بازار مبدل شود.

ممکن است در ابتدا تصور شود که این کاهش قیمت‌ها مطلوب بوده و می‌تواند به خانه دار شدن افراد کمک کرده و به نفع اقتصاد ملی باشد، اما اگر نگاهی جامع تر به موضوع داشته باشیم، بدیهی می‌نماید که کاهش قیمت‌ها لزوما مطلوب نیست و نه تنها می‌تواند به نفع اقتصاد ملی نباشد، بلکه می‌تواند به ضرر مردم و اقتصاد هم تمام شود. به‌عبارت دیگر، اگر افزایش قیمت‌ها ناشی از افزایش عرضه در این بازار یا کاهش تقاضای واقعی (مثلا کاهش نیاز به واحد مسکونی جدید و در نتیجه کاهش طبیعی تقاضا) باشد، امری طبیعی و به یک معنا، مفید است؛ اما اگر به‌وسیله بستن اعتبارات، کاهش دستوری و شدید وام‌ها و به‌طور خلاصه به صورت دستوری و از بالا اعمال شده باشد، نه تنها مفید نیست، بلکه سبب شکل گرفتن مازاد تقاضا و کمبود عرضه در بازار شده و با توجه به هرم جمعیتی کشور و نیاز روز افزون در سال‌های آتی به ایجاد واحد‌های مسکونی جدید برای پاسخ به تقاضاهای جدیدی که در بازار شکل می‌گیرد(حداقل تا سال 91) می‌تواند منجر به یک انفجار قیمتی مسکن در سال‌های آتی شود.

گویا دولتمردان و دست‌اندرکاران وزارت مسکن نسبت به این مهم امعان نظر نداشته و سعی در توجیه عملکرد خود در کاهش قیمت مسکن و جلوگیری از ورود اعتبارات به این بخش دارند. این در حالی است که بدون توجه به آمار و ارقام بخش مسکن و بدون توجه به عرضه و تقاضا در بازار و کارکرد این مکانیسم، وزیر مسکن اعتقاد دارد که طرح‌هایی نظیر طرح مسکن مهر و امثالهم در سال‌های آتی موفق خواهند شد و می‌توانند این نیاز انباشته را پاسخ دهند. در این راستا لازم است تا آخرین آمار و ارقام بخش مسکن را با یکدیگر مرور کنیم: به این منظور لازم است تا از آمار و ارقام پیشینی همچون پروانه‌های صادره و تعداد ساختمان‌های شروع شده استفاده کنیم.

طبق آخرین آمار منتشره بانک مرکزی، پروانه‌های صادره در تهران در سال 87 نسبت به سال 86، معادل 8/16 و در کل کشور 4/15 کاهش داشته است. این در حالی است که در سه ماه اول سال 88 وضع به مراتب بدتری وجود دارد، به‌طوری که پروانه‌های صادره نسبت به سه ماه اول سال 87 در تهران حدود 2576 عدد بوده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 62درصد کاهش نشان می‌دهد، این نسبت برای کل کشور 34693عدد بوده است که نسبت به مدت مشابه سال قبل 8/36درصد کاهش نشان می‌دهد. از سوی دیگر، در راستای این داده‌ها، آمار تعداد ساختمان‌های شروع شده در سه ماه اول سال 88 نسبت به مدت مشابه سال قبل، 4/19درصد کاهش داشته است.

کاهش شدید این شاخص‌ها به این معناست که بازار مسکن در رکود به‌سر می‌برد و نیز نشان گر آن است که در سال‌های آینده روند ایجاد ساختمان‌های تکمیل شده و آماده تحویل نیز کاهش خواهد داشت. که این کاهش با توجه به سهم کم خانه‌های خالی از کل خانه‌ها، می‌تواند موجب کاهش عرضه در این بازار شده و جهش قیمتی دیگری را در سال‌های آتی رقم زند. همچنین این شاخص‌ها نشان می‌دهد که طرح‌هایی نظیر مسکن مهر و سایر طرح‌های دولتی، عملا نقشی در بازار نداشته و نمودی در واقعیت بازار در امسال و سال‌های آینده نخواهند داشت.

همان‌طور که اشاره شد، متاسفانه تصمیم‌سازان از فرصت 14 الی 18ماهه رکود جاری، به منظور کاهش اثرات منفی رکود در این بخش استفاده نکرده و اقدام به افزایش میزان اعتبارات این بخش ننمودند و اکنون نیز دیگر به نظر می‌رسد که زمان گذشته و به زمان پایان رکود نزدیک شده‌ایم، زمانی که افزایش اعتبارات می‌تواند به التهاب بیشتر دامن زند. گذشت زمان نشان خواهد داد که فرصت‌سوزی بزرگی در بخش مسکن اتفاق افتاده است.

قدس: رزمایش مدافعان آسمان ولایت ؛ نمایش اقتدار ملی

«رزمایش مدافعان آسمان ولایت ؛ نمایش اقتدار ملی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم
غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛کم و بیش تمام شبکه های تلویزیونی عربی و انگلیسی، با پوشش گسترده اخبار رزمایش «مدافعان آسمان ولایت 2 » که از روز یکشنبه در استانهای غربی و مرکزی کشورمان آغاز شده بود، آن را در صدر عناوین خبری خود قرار داده و با دعوت از کارشناسان مسائل استراتژیک، به تحلیل هدفهای مورد نظر این رزمایش پرداختند.

به باور اکثر تحلیلگران در منطقه خاورمیانه، اخبار دفاعی هیچ کشوری و حتی مجموعه ای از کشورها به اندازه ایران صفحات روزنامه ها، خبرگزاریها و سایتها را به خود اختصاص نداده است.

کشورهای جهان با برگزاری رزمایشهای متعدد که امری عادی به شمار می رود، تلاش می کنند توان دفاعی خود را افزایش داده و از این منظر ضمن ایجاد بازدارندگی، برخی تجهیزات و تسلیحات را نیز بهنگام نمایند که جمهوری اسلامی نیز از این موضوع مستثنا نیست. تاکنون رزمایشهای متعددی در منطقه و سراسر جهان برگزار شده است،اما نه تنها هیچ گاه موجب نگرانی و تحلیلهای گوناگون نگردیده و با دیگر اخبار تفاوت چندانی نیز در تأملات صاحب نظران نداشته است، بلکه انعکاس اخبار مربوط به آنها به نحوی بوده که پروسه ای از رفتارهای کشورها در راستای تأمین امنیت ملی و تحقق منافع ملی آنها تلقی گردیده است.

تأمل در اکثر تحلیلهای موجود و تکرار «گستردگی مانور» بیانگر این موضوع است که برخی با به کارگیری ادبیاتی خاص تلاش می کنند ماهیت «دفاعی» آن را تحت تأثیر استنباط ناصواب خویش قرار دهند، به نحوی که شبکه «روسیا الیوم» روسی با پوشش خبری این رزمایش و پخش تصاویری از قدرت تسلیحات هوایی جمهوری اسلامی ایران، رزمایش «مدافعان آسمان ولایت 2 » را گسترده ترین رزمایش در طول سالهای اخیر نامید.

در واقع آنها در پی اثبات این ادعا هستند که فعالیتهای نظامی ایران برای دیگران جنبه تهدیدآمیز دارد که می توان این گونه استنباط را متغیر تابع اتهام میلیتاریزه شدن ایران که شاه بیت همه این اظهارات به پروژه «ایران هراسی» ختم می شود، تلقی نمود.

پروژه «ایران هراسی» همواره با پوششهای گوناگون از فراوانی قابل تأملی در گستره رسانه ها برخوردار بوده است که اکنون موضوع اخیر فرصتی مناسب برای تأکید بر سوژه مذکور می باشد، به نحوی که شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی، در گزارشی از رزمایش مشترک نیروی هوایی ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به وسعت این رزمایش به مساحت 600 هزار کیلومتر مربع اعلام کرد: «ایران جدیدترین و پیشرفته ترین فناوریهای نظامی خود را آزمایش می کند.»

گونه شناسی تحلیلها، بیانگر هدفهای پشت پرده زمامداران و سیاستهای دولتهاست، به گونه ای که برخی تلاش می کنند این موضوع طبیعی را به اتهامی با عنایت به تحولات اخیر منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل نمایند.

بیگانگان که جمهوری اسلامی را با انواع تحریمها و محدودیتهای گسترده مواجه نموده اند، اکنون نمی توانند شاهد پیشرفتهای کشوری باشند که با مشی مستقل و بدون اتکا به غرب توانسته است با اهتمام به توانمندی و ظرفیت داخلی خود نیازمندیهایش را در حوزه های متعدد برطرف نماید. عرصه نظامی نیز یکی از آن حوزه هاست که اکنون موجب واکنشهای ناصواب رسانه های بیگانه گردیده است.

امروز نیروهای مسلح ایران با تربیت و آموزش متخصصان نظامی نه تنها نیازمندیهای تسلیحاتی و نظامی کشور را بر طرف کرده اند، بلکه جمهوری اسلامی از یک کشور وابسته، به یک دولت برخوردار از توانمندی تبدیل گردیده که حتی قادر است تسلیحات دفاعی را به کشورهای مختلف دنیا صادر کند، اما این پیشرفتها برای دولتهایی که سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با انواع شیطنتها انزوا و سقوط جمهوری اسلامی را در سر می پروراندند، تحمل ناپذیر است.

هر چند با وجود تحت تأثیر قرار گرفتن برخی رسانه های منطقه و جهان از تبلیغات سؤ و جنگ روانی محافل رسانه ای آمریکایی و صهیونیستی مبنی بر تهدیدآمیز بودن توان نظامی ایران، فعالیتهای مورد اشاره جمهوری اسلامی بر اساس راهبرد دفاعی تنظیم شده است و برای کشورهای دیگر تهدید نیست و همواره جمهوری اسلامی، به این موضوع اذعان نموده که رزمایشها برای کشورهای منطقه پیام صلح و دوستی داشته و ایران در تعاملات خارجی اش مشی مسالمت آمیز را دنبال نموده است.

از سوی دیگر، سرانه بودجه دفاعی ایران از بسیاری کشورها از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس همواره کمتر بوده است.

به بیان دیگر نمایش این فناوریها به هیچ عنوان بیانگر میلیتاریزه شدن صنایع کشور نیست، زیرا آنچه اکنون در حوزه نظامی به عنوان توسعه صنایع مذکور مطرح گردیده است، به منزله رفع نیازمندیهای کشور می باشد که هر دولتی بر مبنای منافع ملی و امنیت ملی خود ناگزیر از پاسخ به نیازمندیهایش می باشد که ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست.

پر واضح است برگزاری رزمایشهای نیروهای مسلح کشورمان، علاوه بر افزایش قدرت و اقتدار، راهبرد بازدارندگی و مقابله با تهدیدهای احتمالی، توازن قوا و ثبات امنیتی در منطقه را دنبال می کند.

بدین ترتیب، باید اذعان کرد این رزمایش نمایش اراده ملت بزرگ ایران در دفاع از ارزشها، آرمانها و هدفهای انقلابی و ملی بوده است و جمهوری اسلامی با اتکا به خودباوری ملی توانسته است در سالهای پس از پیروزی انقلاب در مقابل سیل تهدیدها و تعرضهای بیگانگان، بر اصول و ارزشهایش پافشاری نماید و آنچه امروز ثبات و پایداری ایران را در برابر هجمه های پایان ناپذیر استکبار تضمین نموده، نهادینه شدن فرهنگ مقاومت و ایستادگی در مقابل زورگویان می باشد که بستر آن، بیداری و خودباوری ملت ایران است که برگ زرینی در پرونده انقلاب اسلامی به شمار می رود.

جمهوری اسلامی که اکنون به عنوان یک بازیگر مستقل، عرصه مناسبات سیاسی اش را با دولتها بر اساس احترام متقابل تعریف نموده است، هزینه رفتارهای مشی عدم وابستگی خود را می پردازد و به این تصمیم افتخار می کند، بنابراین جنجالها و گزارشهای خلاف واقع و اظهارات ناصواب علیه ایران، در برخی رسانه های بیگانه تعجب برانگیز نیست، بلکه آنها با این اقدامهای ناخواسته، بیش از پیش بر حقانیت مواضع ایران صحه می گذارند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها