گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

سیاهی جامه و سپیدی دل

روزنامه های صبح امروز ایران در سرمقاله های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته ند از جمله «نشست دیرهنگام قاهره»،«همراهان به تل آویو نارو زدند»،«محرم; بایدها و نبایدها»،«دروغ چهل‌هزار و یکم !؟»،«سیاهی جامه و سپیدی دل»،«دوراهی ناگزیر بودجه 88» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۲۶۸۷۵

اعتماد ملی

«نشست دیرهنگام قاهره» عنوان سرمقاله روزنامه‌ی اعتماد ملی است که در آن می‌خوانید؛ نشست فوق‌العاده هرچند دیرهنگام وزرای خارجه اتحادیه عرب پیرامون جنایات صهیونیست‌ها در غزه، دیروز در قاهره تشکیل شد.
در این اجلا‌س وزیر خارجه عربستان‌سعودی و عمرو موسی به ایراد سخن پرداختند.آنچه در سخنان این دو شخصیت عرب قابل ادراک است، نگرانی آنها از وجود اختلا‌ف در میان فلسطینی‌ها و سوءاستفاده دشمن صهیونیستی از این وضعیت شکننده است. در کنار این نظر توجه آنها به این حقیقت که دولت اسرائیل از فرصت حمله به غزه برای رقابت‌های داخلی خود جهت انتخابات فوریه سود می‌برد، قابل توجه است، اما ماهیت سخنان شخصیت‌های عربی هرچند تا حدودی فتنه‌آمیز و غیرصادقانه است، فاقد عنصر تحکم و التزام و تهدید اسرائیل برای قبول سریع آتش‌بس است؛ فتنه‌آمیز است از آن جهت که هیچ‌کدام از این سران عربی توجهی به نقش و جایگاه دولت مردمی حماس ندارند.

آنها با برجسته کردن جایگاه و منزلت دولت خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس هرچند از لزوم وحدت میان گروه‌های فلسطینی سخن می‌رانند اما در بستر پیام‌های خود به فراموشی و قلب ماهیت جایگاه دولت مردمی حماس صحه می‌گذارند.غیرموثر است، زیرا لحن و نوع برخورد و طراحی برنامه‌های عملی برای متوقف ساختن ارتش خونخوار اسرائیل را ارائه نمی‌دهد. اتحادیه عرب در حالی که پنج روز از تهاجم همه‌جانبه اسرائیل به غزه بی‌پناه می‌گذرد، با آرامش در قاهره جمع شده و تنها امیدوار به تحرک محمود عباس در سطح سازمان ملل متحد است.

در یک تحلیل بدبینانه اینگونه می‌توان تصور کرد که اعراب غیرمستقیم به اسرائیل این چراغ سبز را نشان می‌دهند که تا ما به خود می‌جنبیم شما داستان حماس و دولت مردمی در غزه را به پایان برسانید. اما نه اسرائیل چنین توانی دارد و نه این رویای مضحک عملی خواهد شد.در پایان باید به جناب عمروموسی یادآوری کرد، پیروزی واقعی اعراب در نبرد مصر و سوریه با اسرائیل در جنگ اکتبر به دست نیامده است، بلکه اگر می‌خواهیم سخن از شکست اسرائیل به میان آوریم یادآوری نبرد 33 روزه حزب‌الله علیه اسرائیل و شکست خفت‌بار ارتش اسرائیل از مقاومت لبنان تنها نمونه‌های درخشان این مبارزات است؛ تاریخ درخشانی که به دلیل حسادت، ناتوانی و اختلا‌فات داخلی تمایل به فراموشی آنها احساس می‌شود.با این همه می‌توان امیدوار بود مقاومت جانانه و مظلومانه فلسطینی‌‌ها و مسوولان دولت حماس در کنار تحرک دولت‌های ناتوان عرب بتواند زمینه‌های توفیق اهالی غزه را فراهم آورد.

کیهان

«همراهان به تل آویو نارو زدند» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می؟ خوانید؛ سایت رسمی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی، روز گذشته از تصمیم دولت اولمرت برای فراخواندن 2500 نیروی ذخیره برای اعزام به مرزهای شمالی و شرقی غزه و رساندن عدد نظامیان حاضر در آن مناطق به 9000 نفر خبر داد و به نقل از کفیل نخست وزیری این رژیم نوشت: «اسرائیل هنوز یک جنگ طولانی در پیش دارد.»

سخن گفتن از اعزام نیروی جدید به منطقه غزه در حالی صورت می گیرد که همین سایت از بمباران و انهدام 400 مرکز متعلق به حماس خبر داد و  با این وجود بطور ضمنی پذیرفت که به سازمان و دولت حماس، چریک های آن و تسلیحات معمایی اش آسیبی وارد نشده است.
می توانیم با قاطعیت زیادی بگوئیم ظرفیت استفاده از عملیات هوایی رژیم صهیونیستی به پایان رسیده است. البته نه به این معنا که اسرائیلی ها دیگر حملات هوایی را کنار می گذارند بلکه به این معنا که نیروی هوایی آنان کار خود را به پایان رسانده و از امروز به بعد صرفاً نقش مکمل - درجه 2 و 3- را بعهده خواهد داشت. در جنگ 33 روزه سال 1385 علیه لبنان کار نیروی هوایی اسرائیل در روز هشتم جنگ به پایان رسید در جنگ با حماس به دلیل کوچک بودن منطقه غزه این دوره به 4 روز تقلیل پیدا کرد. از این گذشته سران این رژیم در روز آغاز حمله اعلام کردند که 300 نقطه را در غزه شناسایی کرده و از میان برخواهند داشت. دیروز تارنمای وزارت خارجه این رژیم اعلام کرد که «نیروی هوایی 400 هدف متعلق به حماس را منهدم کرده است که شامل قرارگاه های نظامی، اردوگاه های آموزش نظامی، انبارهای اسلحه،  مخفیگاه های موشکی و راکتی و کارگاه های تراشکاری و اماکن تولید و نصب راکت بوده است.»

خبر دیروز سایت وزارت خارجه به تنهایی برای فهمیدن عمق شکست اسرائیل در جنگ علیه مردم غزه کفایت می کند. چرا که ارتش صهیونیستی که با قاطعیت از حل مسئله حماس با انهدام 300 نقطه در غزه خبر داده بود حالا می گوید 400 نقطه را - بقول خود- ویران کرده و با این وجود نیازمند استفاده از 2500 نیروی ذخیره جدید می باشد و اولمرت می گوید: «اسرائیل یک جنگ طولانی در پیش دارد.»

در خصوص جنگ جاری میان رژیم صهیونیستی و چریک های حماس نکات زیر وجود دارد:
1- قرائن و شواهد می گوید که رژیم صهیونیستی جنگ شنبه 7 دی ماه علیه غزه را در شرایطی شروع کرد که هفته پیش آخرین هماهنگی ها را با جرج بوش، باراک اوباما،  نیکلا سارکوزی،  محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، حسنی مبارک رئیس جمهور مصر و ملک عبدالله پادشاه سعودی انجام داده و آنان را کاملاً در جریان عملیات گذاشته و «همراهی» آنان را جلب کرده  است. در این خصوص  استناداتی وجود دارد که به دلیل مجال کم یادداشت از ذکر آن خودداری می کنیم. اما در این بین اسرائیلی ها برای هماهنگ کردن دولت انگلیس و دولت اردن توفیقی بدست نیاوردند. این دو دولت با اقدام نظامی گسترده علیه حماس مخالفت کرده بودند و عمده ترین استدلال آنان به پیش بینی قطعی ناکام بودن این اقدام تعلق داشته است، در عین حال این دو دولت پذیرفته بودند که مخالفت خود را بطور علنی ابراز نکنند و موضوع زمان عملیات را درز ندهند.
در سطوح منطقه ای هماهنگی و حتی مشارکت مصر و عربستان در عملیات اسرائیل علیه غزه قطعی است. شواهدی وجود دارد که عربستان بخش عمده هزینه مالی - که اسرائیل آن را شش میلیارد شیکل معادل 1.2 میلیارد دلار اعلام کرد- و مصر اعزام نیروی امنیتی و نظامی به رفح جنوبی - به این منظور که حلقه محاصره حماس را تکمیل و آنان را وادار به تسلیم کند- تقبل کردند شواهد روشن دیگری نشان می دهد که در این عملیات محمود عباس وظیفه فعال کردن جاسوس های فلسطینی و تندروهای فتح علیه دولت حماس و چریک های در حال جنگ و تهیه گزارش های پی درپی از صحنه نبرد و انعکاس به اسرائیل را بعهده گرفته بود.

2- با وصف آنچه در بند قبلی آمد رژیم صهیونیستی دسترسی به چریک های حماس را آسان فرض کرده بود و هماهنگی های درون فلسطینی، درون منطقه ای و بین المللی اعتماد بنفس فراوانی به آنان داده بود. این رژیم در عین حال - در جریان سفر لیونی به مصر و اروپا- از طریق یک مقام قطری، یک مقام ترکیه و یک مقام مصری به حماس پیغام داد که اسرائیل قصد عملیات ندارد و لذا ضرب الاجل روز یکشنبه که اولمرت، لیونی، باراک و اشکنازی- 4 مقام اصلی  کابینه امنیتی- از آن خبر داده اند جدی نیست. در این میان قرائن نشان می دهد مصری ها از قصد واقعی اسرائیل مبنی بر حمله روز شنبه به غزه اطلاع داشتند ولی ترکیه و قطر از قصد اسرائیل بی خبر بوده و پیغام مقام صهیونیستی را باور کرده بودند. از این رو بعد از حمله روزشنبه مقامات ارشد این دو دولت اولین واکنش ها را علیه اسرائیل نشان دادند نخست وزیر ترکیه حتی اعلام کرد عملیات اسرائیل نشانه بحرانی بودن وضع درون این رژیم است.
دولت حماس در عین حال که نسبت به پیغام های دریافت شده اعتماد نداشت پیش بینی نمی کرد که حمله در روز شنبه اتفاق بیفتد، چرا که پایان اولتیماتوم اسرائیل روز دوشنبه بود. از این رو کارهای اداری خود را بعد از تعطیل جمعه از سر گرفت ولی نیروهای چریکی خود را در حال آماده باش عملیاتی نگه داشت. از این رو در حملات روز شنبه نیروهای اداری و خدماتی دولت حماس که چند واحد پلیس نیز جزو آن ها بود  آماج اولین دور عملیات هوایی رژیم صهیونیستی قرار گرفتند. اسرائیل با برجسته سازی تصاویر مربوط به شهید و زخمی شدن تعدادی پلیس وانمود کرد که چریک های حماس را به دام انداخته و از پا درآورده است در حالی که همه شواهد حکایت از آن دارد که  اسرائیلی ها اساساً اطلاعی از مراکز استقرار چریک ها و محل های نگهداری مهمات و امکانات نظامی حماس ندارند آنان با گذشت سه سال حتی نمی دانند نظامی شان «گلعاد شالیط» کجاست.

3- برخلاف تصور اسرائیل و هم پیمانان منطقه ای و بین المللی آن، حلقه «گروه حملات جنایتکارانه به غزه» که این رژیم آن را « سرب روان» نامیده است، به فاصله 48 ساعت دچار بحران گردید. اولین واکنش ها در جبهه عربی در همان روز شنبه از سوی اردن و قطر صورت گرفت. یعنی کشورهای عربی خارج از حلقه که به دلیل داشتن رابطه سیاسی با رژیم صهیونیستی در مظان اتهام بودند. در این میان تمرکز حملات در حوزه عربی و اسلامی روی دو دولت عربستان و مصر بود چرا که مقامات اسرائیلی از هماهنگی عملیات با بعضی از کشورهای منطقه ای خبر داده بودند و به دلیل سفر روز جمعه محمود عباس به عربستان و سفر روز پنج شنبه لیونی به مصر همه می دانستند این دو کشور مصر و عربستان هستند. وقتی اظهارات مقامات تل آویو مبنی بر همکاری دولت های منطقه ای از طرف این دو دولت تکذیب نگردید قطعیت همکاری آنان کاملا آشکار شد اما حجم گسترده فشار مردمی سبب شد که عربستان در ساعات پایانی روز یکشنبه زانو بزند. دولت عربستان چند مفتی معروف خود را واداشت که اقدام نظامی رژیم صهیونیستی را محکوم و با «مردم غزه» ابراز همدری کنند. بعد از آن بود که مصری ها که نیروی گسترده ای برای محافظت از گذرگاه رفح گسیل کرده بودند ناچار شدند از ظهر روز دوشنبه بطور محدود گذرگاه را باز کنند و اجازه انتقال مواد غذایی و دارویی و انتقال مجروحان را بدهند. نکته کلیدی دیگر این بود که مصری ها که اجازه فرود هواپیمای لیبیایی  حامل کمک را نداده و اجازه تخلیه بار به هواپیمای اعزامی از قطر ندادند، اجازه دادند محموله کمک ایران که با یک فروند هواپیمای باری به قاهره گسیل شده بود به سمت غزه حرکت کند جالب این است که خود رژیم صهیونیستی ناچار شد در روز پنجم جنگ- دیروز- دو گذرگاه در مرزهای شرقی غزه- شامل کفر سالم- را بگشاید و به کامیونهای حامل کمک های اعزامی کشورها -در قالب صلیب سرخ- اجازه حمل کالا به منطقه غزه بدهد این در حالی است که اسرائیلی ها در فاصله  ظهر روز شنبه تا صبح روز چهارشنبه دههابار رفح- 11کیلومتر مرز غزه با مصر- را بمباران نمودند تا ساکنان غزه حتی فکر فرار  به مصر را از سر بیرون کنند.

4-  رژیم صهیونیستی در حالی از جنگ زمینی و اعزام نیروی ذخیره به مرزهای شمالی و شرقی غزه و «جنگ طولانی»  سخن می گوید  که از حملات هوایی- یعنی مزیت نسبی خود- هیچ طرفی نبسته است. اسرائیل در سال 1383 در حالی از غزه فرار کرده که جنبش حماس و جهاداسلامی یک صدم قدرت امروز را نداشته اند و ماجرای شکست خفت بار همین تیم حاکم در تل آویو در جنگ 33 روزه را  ندیده بودند. در آن روز جبهه عربی همکار اسرائیل از  امروز منسجم تر بود کناره گیری پادشاه اردن و عقب نشینی سریع پادشاه فرتوت و فراموشکار عربستان  و غرق شدن سریع حکومت مصر در بحران داخلی وضع بهم پاشیده دوستان منطقه ای اسرائیل را فریاد می زند. حوادث مصر و اردن نشان داد  که حسنی مبارک و ملک عبدالله اردن می دانند که نمی توانند در برابر مقاومت پرنشاط  منطقه ای که حتی کاخ آنان را در محاصره دارد مقاومت کنند.

ابتکار

«محرم; بایدها و نبایدها» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم مسلم سلیمانی است که در آن می خوانید؛اگر بگوییم که قوام تشیع به «عاشورا» است، سخن گزافی نگفتیم. آنچه از منابع روایی حادثه کربلا به دست می آید، دربردارنده مطالب بسیاری است که طرح هرکدام، می تواند جامعه ای را از بن بست بیرون آورد. مثلا:روحیه شجاعت، می تواند انسان را از وابستگی و استثمار برهاند و روحیه شهامت، انسان را از جهل و شجاعت احمقانه. در مشی امام حسین (ع)، نکات فراوانی است که پردازش به آن، خود کتابی قطور خواهد شد که ما گوشه هایی از آن را فهرست وار خدمت خوانندگان عزیز ارایه می کنیم:الف) پیام های نهضت ابا عبدالله الحسین (ع) (بدون ذکر اهمیت در تقدم و تاخر)
 آزادگی:آزادی و آزادگی دو ویژگی بارز امام حسین (ع) است. ایشان در برابر انواع روش های استعماری (خواهش، تطمیع، تهدید و...) با عزمی راسخ و با تشخیص شرایط سیاسی اجتماعی عصر خود، به مبارزه با یزید می پردازد. کافی بود تا یک تصمیم از ده ها تصمیم حضرت (ع) در این حادثه بی بدیل، نادرست از آب درآید، آن وقت کل این حادثه بزرگ تحریف می شد و اثر خود را از دست می داد (در خلال این مقال، گوشه هایی را یادآور می شوم).

 صبر، استقامت و حلم:صبر در شرایطی برای انسان حاصل می شود که او چاره ای بر تحمل کردن ندارد، اما نوع برخورد با صبر مهم است. گاه آدم ها از اوضاع پدید آمده، گلایه و شکایت می کنند، اما اولیای الهی آن را با رویی گشاده می پذیرند، حال آن که حلم بر عکس آن است; یعنی می تواند اقدام کند، ولی به دلایلی و یا مصلحت اقوایی آن شرایط سخت را تحمل می کند. (که در بخش 8 این دلایل را عرض خواهم کرد) و راضی و خشنود از رویارویی با سختی هاست.حسین (ع) با حلم، صبر و استقامت بی نظیر خود و یاران، توانست پایه های کجی که به نام دین در جامعه رواج پیدا کرد بود، دوباره به راه اصلی برگردانده و همان سبب فروپاشی نظام نالایق بنی امیه شد.

معنویت:در اوج جنگ و قتال از توجه به معنویت، اخلاق، انسانیت، تلاوت قرآن و نماز باز نمی ایستد. اساسا جنگ حسین (ع) با یزید بر سر همین اخلاق و معنویت و پرده برداری از چهره تزویر و ریای بنی امیه است که غاصبانه به نام دین و حکومت دینی، ریاست می کنند و کسی جز حسین (ع) نمی تواند این رسوایی را عیان کند، همان گونه که کسی جز علی (ع) نتوانست چهره خوارج، آن جاهلان متنسک مقدس مآب را آشکار کند.

تصمیم قاطع:تصمیم قاطع برای انسان های بزرگ بسیار مهم است، زیرا با کوچکترین حرکت نابجا، برای همیشه «کیش و مات» می شوند، اما اگر پیش از تصمیم قاطع، عناصری چون معنویت و تقوی، علم، درایت، تدبیر، شناخت دقیق شرایط جامعه وجود داشته باشد، جایی برای نگرانی نخواهد بود و حسین (ع) کسی است که همه آن شرایط را چون آیینه می دید و برایش از روز روشنتر بود.با تصمیماتی که می گیرد، افراد کوته بین زمان خود را متحیر و آیندگان تیزهوش را از دوراندیشی خود به ستایش وا می دارد (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست).
ایثار:مقام ایثار، مقام فنا شدن برای معبود است. ایثارگر، بیش از جان چیز دیگری ندارد و آن را در طبق اخلاص گذاشته و می گوید: جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم این متاعی است که هر بی سروپایی دارد در «ایثار» جای استدلال و دلیل نیست. تا ثابت کند کی چه باید بکند. جای عشق و عرض ارادت است (در مسلخ عشق جز نکو را نکشند).

قیامی با سازگار طبیعی:فرق صبر و حلم را در شماره 3 عرض کردیم. اکنون در توضیح دلایل آن عرض می کنیم که:امام حسین (ع) به دلایلی (ان الله شا» ان یراک قتیلا) و برای جاودانه شدن این حماسه می بایست از راه اسباب و مسببات طبیعی این نهضت را به آخر برساند که اهم این حکمت ها بدین قرار است:الف) حرکت از راه های عادی و طبیعی و بدون استفاده از راه های میانبر و غیر متعارف.ب) نپذیرفتن کمک از امدادهای غیبی و پیشنهاد پیشوای اهل «جن» دال بر نابود کردن لشکر یزید به کمک همه جن های متدین.پ) بیرون نرفتن از سبیل جوانمردی
 دوری از ذلت:شعار جاودانه حسین (ع) «هیهات منا الذله»، پرچمی شد برای همه آزادی خواهان که تا امروز این شعار; خون تازه به کالبد مجاهدان در راه خدا می دهد. « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا»، عزت تنها نزد خداست. حسین(ع) با خدا معامله کرد و ما ثمره اش را بعد از چهارده قرن هنوز می بینیم و ادامه خواهد داشت.

نوع نگاه به مرگ:بررسی شعارهایی که حضرت اباعبدالله (ع) ایراد می فرمود، نیازمند واکاوی شرایط آن زمان است. یکی از آن شعارها، شعار«لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»ست که می فهماند جامعه آن روز بی تفاوت و بی انگیزه شده بود. هر کس به فکر زندگی شخصی خود بود، حاضر به مبارزه و ایثار نبود. ارکان بنی امیه با ظلم و شکنجه های فراوان و به شهادت رساندن یاران علی (ع) هرگونه نشاط عمومی را از مردم گرفته بودند و آنها در برابر همه چیز، دیگر بی انگیزه شده بودند. برایشان فرق نمی کرد که یزید حاکم آنها باشد یا فرد دیگر.اما حسین (ع) این سیاهی و ظلمت را می درد و در برابر حکومت ظالم و فاسد یزید می خروشد و کاخ بی بنیان و پوشالیش را رسوا می کند و نوع نگاه به مرگ را از حالت ننگ به سعادت و خوشبختی تغییر می دهد. و ده ها موضوع دیگر که هر کدام خود کتابی است برای هدایت و الگوپذیری از حادثه کربلا.ب) آسیب شناسی شرایط موجود:بررسی آسیب های زمان، نه کاری است آسان و نه بدون مخالف، زیرا آنهایی که همیشه از آب گل آلود زمان ماهی فرصت را صید می کنند، در صدد هستند تا هوی ابری و غبارآلود باشد و در این ظلمت جهل بر نرده بام مردم بالا رفته و دشنه خود را در پشت سفیران هدایت و نور وارد سازند. آنچه در زیر می آید، گزیده ای است از آسیب های امروز که وظیفه پاسبانان حقیقی (حوزه های علمیه) است که از نهال دین با حساسیت و دقت روز افزون، از آن مراقبت کند.

محتوی:فهم پیام های عاشورا، اهداف و ابعاد گسترده آن و تطبیق آن با اوضاع کنونی جهان (داخلی و خارجی) و تدبیر راه کار برای برون رفت از آن.
منابر:عزیزان اعزه علما و روحانیت بزرگوار، ضمن مطالعه های دقیق و دوباره در حادثه عاشورا به دو شیوه همزمان عمل فرمایند:الف) ذکر روایت این حادثه از کتب معتبر در حد چند دقیقه در هر منبرب) تجزیه و تحلیل مبتنی بر استدلال و اجتهاد، گسترش و کاربردی کردن مفاهیم و پیام های عاشورا بدون سانسور و بدون غرض های خاص حزبی و جناحی. مردم تشنه معارف اهل بیت (ع) هستند، نه مصرف کردن مبانی دینی و ارزشی برای توجیه بعضی کارهای سیاسی و سیاست بازی; هر چند سیاست به معنی تدبیر امور و داشتن برنامه برای به هدف رسیدن احکام متعالی اسلام، چیزی نیست که بشود آن را از حوزه دین جدا کرد و این است مفهوم «سیاست ما عین دیانت ماست.»

 توجه به سنت های درست گذشته:باید توجه داشته باشیم که با همین روش های سنتی بود که چهارده قرن، مفاهیم ارزشی دین به بهانه محرم و صفر نسل به نسل به ما رسید. به بهانه تجدد نباید آن را به فراموشی سپرد. استفاده از همه ابزار نوین رسانه ای باید صورت بگیرد، اما رسانه های جمعی نباید جایگزین روش سنتی شود; هر کدام سر جای خود. توجه به برگزاری منابر توسط اعاظم علما در جامعه امروز، کاری است ضروری; هر چند در میان طلبه های جوان کم نیستند آنهایی که اهل تقوی و دانشند، اما اگر رفته رفته منابر اهل بیت به طلبه های جوانی مثل من سپرده شود، شاید در آینده به جایی برسیم که فکر کنیم، به منبر رفتن و سخنرانی کردن برای این جمعیت، در این روستا یا شهر کوچک دور از شان! بزرگان حوزه باشد!از طرفی پختگی و اعتمادی که مردم به بزرگان حوزه علمیه دارند، باعث می شود تا پذیرش مفاهیم را آسانتر کند.یکی دیگر از روش های پسندیده گذشته عبارت از روایت نمایشی (تعذیه) این رخداد است. هر چند نباید به فراموشی سپرده شود، اما در عین حال باید نااهلانی که در این روزها با جهل و خرافه دسته به راه می اندازند، و یا تعذیه می گیرند و گاه از اعتماد مردم هم سو» استفاده می کنند، جلوگیری شود.
 بدعت ها:هر چند باید به سنت های درست توجه کرد، اما باید جلوی هر بدعتی گرفته شود. در واقع «ادخال ما لیس فی الدین، فی الدین» صورت نگیرد.

مداحان و مرثیه خوانان:همه می دانیم که ثواب گریه کردن و گریاندن بسیار ارزشمند و با عظمت است، اما کسانی که شغلشان مداحی شده و برای گریاندن هر اراجیفی می گویند، باید قانونی وضع شود تا از این رویه ضد دینی و دشمن پسند جلوگیری شود. البته گاه این افراد جهل دارند، یا سواد کافی ندارند، اما واقعا یک عده ای در صدد هستند به هر قیمتی که شده، مردم را بگریانند و این خطرناک است. مگر نهضت اباعبدالله (ع) فقط گریه است؟ گریه وسیله ای برای فهم مظلومیت و آن نیز وسیله ای برای فهم پیام های حضرت سید الشهدا»(ع) است، وگرنه گریه بدون شناخت حسین بن علی (ع) بی ارزش است.

 راه افتادن دستجات:به راه انداختن دستجات و هیات ها قطعا تاثیر معنوی بر جامعه خواهد داشت، اما باید مواردی را که منافی با فرهنگ حسین(ع) است، از آن حذف کرد و یکی از موارد بسیار ناپسند در به راه افتادن دستجات، اختلاط زن و مرد است که یکی از آسیب های جدی این قبیل برنامه هاست; هر چند بعض موارد دیگر را در فراز  پیشین تذکر داده ام.عزیزان فرهنگ عاشورا اقیانوسی است که کم بضاعتی مثل من توان فهرست آن را ندارد تا چه رسد به شرح و بیان، اما با استمداد به خود آقا می توانیم هر سال از کلمات ایشان با توجه به شرایط زمان و مکان «چراغ هدایت» را چون مشعل المپیک زنده نگه داشته و آن را به دست اهلش برسانیم تا هنگامی که «وارث » اصلی بیاید و همه جانمان را فرش قدومش کنیم.

آفتاب یزد

«دروغ چهل‌هزار و یکم !؟» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛ در آخرین ساعات از روز 27 آبان ماه 87 و در حالی که تنها چند ساعت تا حضور دکتر احمدی‌نژاد در مجلس به منظور دفاع از صادق محصولی - برای تصدی وزارت کشور - باقی مانده بود، سیمای جمهوری اسلامی ایران به یکی از خبرنگاران خود مأموریت داد تا به ریشه‌یابی برخی اخبار بپردازد که در فاصله استیضاح کردان تا معرفی محصولی به مجلس منتشر شد و همه آنها نشانه دلخوری‌های متقابل مجلس و دولت بود. این مجری علاقه‌مند به رئیس جمهور نیز انصافاً در انجام وظیفه محوله از هیچ کوششی دریغ نکرد. خبرنگار جوان و پرشور رسانه‌ملی، در گزارش خود از کسانی نام برد که به دنبال تخریب روابط دولت و مجلس هستند و برای آنکه ذهن مخاطبان برای یافتن این شیاطین بزرگ، دچار سردرگمی نشود تصویری مات از پیشخوان یک روزنامه فروشی را نشان داد. پس از آن هم به گفتگو با رئیس جمهور نشست تا از زبان او به اطلاع مردم برساند: »افرادی نشسته‌اند و با حرف‌های خلاف‌واقع - لابد بخشی از 40 هزار دروغ معروف - می‌خواهند بر روابط دو قوهتاثیر بگذارند.« البته خبرنگار علاقه‌مند به رئیس جمهور، نیازی ندید که گفتگوی دو هفته قبل خود با احمدی‌نژاد را یادآوری کند که در آن، نمایندگان مجلس به خاطر تلاش برای استیضاح کردان با چه انتقادات شدیدی مواجه شده بودند! اما به هر حال این گزارش می‌توانست به معنایگام نهادن رئیس جمهور و همکاران او در مسیر جدیدی باشد که انتهای آن بهبود روابط با مجلس و همراهیدو قوه برای حل مشکلات مردم بود. در این میان،»‌مرغ عزا و عروسی« هم مطبوعات بودند که بایستی برای اثـبات هماهنگی دولت و مجلس، سر آنها به تهمت »خلاف گویی« بریده شود. ‌ ‌

چهل روز بعد از این گزارش تلویزیونی، رئیس‌جمهور بـه قم رفـت تـا مـبلـغـان اعـزامـی بـه شهرستان‌ها رابا اطلاعات کافی برای حمایت از برنامه‌های دولت نهم تغذیه نماید. وی در سخنرانی خود برای طلاب اعلام کرد: »در طول سه سال گذشته، چهل هزار دروغ و تهمت علیه دولت روا داشته‌اند.« رئیس‌جمهور با گذشت 5 روز از این سخنان، در تبیین ادعای خود اظهار داشت: »آمار 40 هزار دروغ، توسط دولت استخراج نشده، بلکه گروه‌های مردمی و دانشجویی، این آمار را به دست آورده‌اند.« اما به هر حال تردیدی وجود ندارد که این گروه‌ها، مورد تایید رئیس‌جمهور بوده‌اند وگرنه دلیلی وجود نداشت که او این ادعا را توسط چند هزار مبلّغ اعزامی از حوزه علمیه قم، به صورت مکرر به گوش ایرانیان در گوشه گوشه کشور برساند. قاعدتا بخشی از این دروغ‌های ادعایی، همان مطالبی است که خبرگزاری‌های رسمی و معتبر کشور در سه سال گذشته به نقل از اعضای دولت نهم مخابره کردند و پس از مدتی - گاه طولانی- توسط مسئولان دولتی تکذیب شد و رسـانـه‌ها به دروغ‌گویی متهم گردیدند. البته انعکاس همزمان یک اظهارنظر در رسانه‌های اصولگرا، اصلاح‌طلب و بی‌طرف و تکذیب آن پس از چند روز و حتی چند ماه، بـه مـردم کـمـک کـرده و می‌کند تا تشخیص دهند»رسانه‌ها دست به خلاف‌گویی و دروغ‌پردازی زده‌اند« یا »بعضی مسئولان، از اظهارنظر اولیه خود پشیمان شده‌اند!« اما سابقه طولانی بعضی از مسئولان در اظهارنظر و تکذیب، ما را بر آن داشت تا از این به بعد در موارد مهم، رسما پاسخ‌گویی تریبون‌داران دولتی در خصوص بعضی اظهارنظرها ‌ ‌را در اولین فرصت خواستار شویم.

روز گذشته بعضی از روزنامه‌ها، سخنان معاون پارلمانی رئیس جمهور را منتشر کرده‌اند که در آن، ضمن حمایت از مدیر کل سابق دفتر دولت در مجلس - که رئیس جمهور در یک مصاحبه تلویزیونی بر اخراج او تاکید کرد - نکاتیدر خصوص نمایندگان مطرح شد که به ادعای یکیدو روزنـامه، موجب کدورت بعضی از نمایندگان و واکنش آنها شده است.

این سخنان اگر درست باشد مشخص خواهد شد که اختلاف میان مسئولان دولتی و مجلسی‌ها، برخلاف اظهارات بیست و هفتم آبان‌ماه مقام عالیرتبه دولتی، یک واقعیت است و این گونه نیست که »افرادی با حرف‌های خلاف واقع بخواهند بر روابط دو قوه تاثیربگذارند«. اما اگر آنچه که در برخی جراید منتشر شده، اظهارات واقعی معاون رئیس جمهور نباشد مسئولان دولتی باید بـلافـاصلـه آن را تـکذیب کنند و به مردم بگویند که»چهل هزار و یکمین دروغ« به دولت نسبت داده شده است. زیرا در شرایط فعلی که کشور تحت تاثیر بحران اقتصادی جهان است هرگونه تنش در روابط دولت و مجلس، موجب ایراد خسارت‌های فراوان به مردم و کشور خواهد شد. فرقی هم نمی‌کند که با عینک بعضی یاران ‌رئیس جمهور به بحران جهانی بنگریم و آن را یک فرصت برای کشورمان بدانیم یا دیدگاه بسیاری از صاحب‌نظران را بپذیریم که نگران سرایت آثار منفی این بحران بر اقتصاد ملیو معیشت روزمره خانوارهای ایرانی هستند. بحران اقتصادی اگر یک فرصت باشد - که البته تردید فراوانی نسبت به این ادعا وجود دارد - بهترین راه استفاده از این فرصت، هماهنگی علمی و قانونمند دولت و مجلس برای استفاده بهینه از این فرصت است. اگر هم دیدگاهی درست باشد که زندگی اقشار آسیب‌پذیر و سایر قشرهای ایرانی را تحت تاثیر بحران اقتصادی می‌داند باز هم عبور از بحران و به حداقل رساندن زیان ایرانیان از این سونامی، مستلزم جلوگیری از اقداماتی است که روابط طبیعی دولت و مجلس را دچار خدشه می‌کند. پس تا قبل از آنکه یک اظهارنظر نـسـنـجـیـده یـا »دروغ چـهل هزار و یکم« به مرحله غیرقابل جبران برسد آقای رئیس جمهور وارد میدان شوند و اقدام لازم صورت دهند.

جمهوری اسلامی

«تحلیل سیاسی هفته» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛محرم از راه رسید و مصیبت شهادت پاره تن رسول الله (ص ) و خاندان گرامی و یاران بزرگوارش بار دیگر قلب شیعیان را شعله ور ساخت . این هفته مصادف با آغاز سال 1430 هجری قمری بود . سال قمری آغاز تلخ و دردناکی دارد و با حزن و اندوه مظلومیت سالار شهیدان و 72 تن از یاران پاک ایشان تحویل می گردد . اندوه چنان بر تحویل سال قمری سایه افکنده که تا پایان تاریخ هرگز با جشن و شادی همراه نخواهد شد و از این رو ملت ایران با پارچه های سیاه دسته های عزا و چشمان اشکبار به استقبال آن می روند. براستی محرم تنها نام یک ماه نیست بلکه یک تاریخ است که شهادت و حقانیت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت را به اثبات می رساند. ماه محرم یادآور خون و حماسه و مکتبی است که در آن باید درس شهامت و ایثار آموخت و شهدی مصفا و شیرین از آزادگی را به کام جان ریخت.

در تقویم دل ما نیز خاطره هیچ ماهی به سرخی و داغی ماه محرم نیست و تب و تاب این ماه حتی در دل سرد زمستان دوباره یخ سکوت تاریخ را درهم می شکند و شور و حماسه ای شگرف در روزگاران ایجاد می کند. محرم نقطه پرگار اهل ولایت و ماه پیروزی خون بر شمشیر و بهار امربه معروف و نهی ازمنکر است . ماهی است که در سایه سار آن می توان نخل خشکیده جان را با اشک دیده برای مظلومیت امام حسین (ع ) و اصلاح اعمال سرشار از طراوت و تازگی کرد.

در این ماه همچنین نباید از زنگارها و حرکتهای انحرافی که توسط عده ای از دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه انجام می شود غافل ماند و لذا باید با ترویج معارف اصیل و عمیق دینی براساس مکتب اهل بیت علیهم السلام به پرمحتوا کردن مجالس و محافل مذهبی و غنای مراثی و مدایح همت گماشت و این وظیفه ای است که مسئولیت وعاظ سخنرانان و دست اندرکاران فرهنگی را سنگین تر از همیشه می نماید. علمای آگاه و وظیفه شناس باید رسالت در اهتزاز ماندن ابدی پرچم هدایت حسینی را بر دوش بکشند زیرا که امام حسین علیه السلام مربی و معلم انسانیت و پرچم دار نیکویی ها برای بشریت بود و این سرمایه ای است که نباید از کف برود. باید مراسم و تکایا را از آسیب های جدی محافظت کرد والا سرمایه بزرگ مجالس محرم بر اثر غفلت و هجوم آسیب ها می تواند خدای ناکرده به مجالسی ضد حسینی تبدیل شود.

این هفته جامعه جهانی و ملت ایران شاهد جنایت هولناک دیگری از صهیونیستها علیه مردم مظلوم و بیدفاع غزه و قتل عام زنان و کودکان بی پناهی بود که آماج وحشیانه ترین حملات قرار گرفتند. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی تاریخی ضمن محکوم کردن جنایت کافران حربی صهیونیست همدستی ننگین و سکوت دولتهای عربی و سازمانهای مدعی حقوق بشر را با آنان سند رسوایی آنها در پیشگاه ملتها خوانده و تصریح کردند : « جنایت هولناک رژیم صهیونیستی در غزه و قتل عام صدها مرد و زن و کودک مظلوم بار دیگر چهره خونخوار گرگهای صهیونیست را از پشت پرده تزویر سالهای اخیر بیرون آورد و خطر حضور این کافر حربی را در قلب سرزمینهای امت اسلام به غافلان و مسامحه کاران گوشزد کرد. مصیبت این حادثه هولناک برای هر مسلمان بلکه برای هر انسان با وجدان و با شرف در هر نقطه جهان بسی گران و کوبنده است ولی مصیبت بزرگتر سکوت تشویق آمیز برخی دولتهای عربی و مدعی مسلمانی است . چه مصیبتی از این بالاتر که دولتهای مسلمان که باید در برابر رژیم غاصب و کافر و محارب از مردم مظلوم غزه حمایت می کردند رفتاری پیشه کنند که مقامات جنایتکار صهیونیست گستاخانه آنها را هماهنگ و موافق با این فاجعه آفرینی بزرگ معرفی کنند سران این کشورها چه جوابی در برابر رسول الله صلی الله علیه و آله خواهند داشت چه جوابی به ملتهای خود که یقینا عزادار این فاجعه اند خواهند داد »

حضرت آیت الله خامنه ای با تشریح وضعیت اسفبار جهانی و حامیان رژیم صهیونیستی فرمودند : « دولت جنایتکار بوش در واپسین روزهای حکمرانی ننگین خود با همدستی در این جنایت بزرگ رژیم آمریکا را بیش از پیش روسیاه کرد و پرونده جرائم خود را به عنوان جنایتکار جنگی قطورتر ساخت . دولتهای اروپائی هم با بی تفاوتی و شاید همراهی خود در این فاجعه بزرگ یکبار دیگر دروغ بودن ادعاهای طرفداری از حقوق بشر را ثابت کردند و شرکت خود در جبهه ضدیت با اسلام و مسلمین را نشان دادند. اکنون سئوال من از علما و روحانیون جهان عرب و روسای ازهر مصر این است که آیا هنگام آن نرسیده است که برای اسلام و مسلمین احساس خطر کنید آیا هنگام آن نرسیده است که به واجب نهی ازمنکر و کلمه حق عند امام جائر عمل کنید آیا عرصه دیگری عریان تر از آنچه در غزه و فلسطین در جریان است در همدستی کفار حربی با منافقان امت برای سرکوب مسلمانان لازم است تا شما احساس تکلیف کنید سئوال من از رسانه ها و روشنفکران جهان اسلام و بویژه جهان عرب آن است که تا چه هنگام به مسئولیت رسانه ای و روشنفکری خود بی تفاوت خواهید ماند آیا سازمانهای حقوق بشر رسوای غرب و شورای باصطلاح امنیت سازمان ملل بیش از این هم ممکن است رسوا شوند »
ایشان همه مجاهدان فلسطین و همه مومنان دنیای اسلام را موظف به دفاع همه جانبه از زنان و کودکان و مردم بی دفاع غزه کرده و تاکید نمودند « هرکس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و احد در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله محشور شود. »

در پی بیانیه مهم رهبر معظم انقلاب ایران اسلامی یکپارچه به جوش و خروش درآمد و مردم سراسر کشور آمادگی خود را برای اجرا و عملیاتی کردن سرفصل های این فرمایشات اعلام کردند. ملت مسلمان و آزادیخواه ایران در مقابل جامعه صهیونیست زده جهانی و دولتهای مدعی حمیت عربی و اسلامی با تمام وجود و همه خروش ندا سر داد که جنایات صهیونیستها را بی پاسخ نخواهد گذاشت و محاصره کنندگان و به خون کشندگان مردم بیدفاع غزه را رسوا خواهد کرد.

از رویدادهای این هفته تحویل سال میلادی است . امروز سال 2008 با همه سیاهی هایش سپری می شود و جای خود را به سال 2009 میلادی می دهد که بسیاری معتقدند سالی سیاه تر خواهد بود .
در این روزها کشورهای غربی در حالی آغاز سال نو را جشن گرفته اند که علاوه بر پرونده سیاه دولتهایشان در جنایتهایی که در حق ملتهای جهان انجام داده اند مردم مظلوم غزه در خون می تپند. غربی ها به سرکردگی آمریکا در کمال بی تفاوتی شاهد جنایاتی هستند که صهیونیستها در سایه چتر حمایتی حقوق بشر و دمکراسی مرتکب می شوند. گویا آقای بوش قصد دارد که پرونده ننگین خود را در روزهای واپسین اقامت در کاخ سیاه تکمیل کند و مسیری را در پیش راه اوباما قرار دهد که از قبل هماهنگ شده است . قطعا جنایات دهشتناک صهیونیستها در غزه در آستانه روی کارآمدن اوباما بهترین محک برای او باشد چرا که همگان دیدند سکوت تایید آمیز او در قبال جنایت صهیونیستها بر این ضرب المثل مهر تایید می زند که « سگ زرد برادر شغال است . »

این هفته تمامی رویدادها و مسائل خارجی نیز تحت الشعاع جنایت آفرینی هولناک رژیم صهیونیستی در غزه قرار گرفت . گزارش ها و تصاویری که از جنایات دهشتناک رژیم صهیونیستی در رسانه ها قرار گرفت جهان را تکان داد و ماهیت پلید این رژیم غاصب را آشکارتر ساخت . با این حال بخشی از رسانه های بین المللی نیز به دلیل وابستگی به صهیونیسم بین المللی با این رخداد نیز همچون مسائل دیگر به صورت سیاسی و یکجانبه برخورد کرده یا سکوت کردند و یا اینکه به گونه ای شیطنت آمیز نسل کشی فلسطینی ها توسط دژخیمان صهیونیست را یک درگیری نظامی میان حماس و اسرائیل قلمداد نمودند و حتی بخشی از این رسانه ها وقیحانه کشتار مردم مظلوم و بی دفاع فلسطین توسط رژیم صهیونیستی را جنگ اسرائیل با تروریسم عنوان کردند.

عمق جنایات و ابعاد اقدامات ضد انسانی رژیم صهیونیستی به حدی بود که این قبیل تلاش های مذبوحانه نتوانست به وقایع جاری در فلسطین اشغالی سرپوش بگذارد و طی روزهای گذشته موجی از انزجار و خشم بین المللی از صهیونیستها و حامیان آنها در ملت های سراسر جهان را فرا گرفت . گزارش های رسیده از سراسر جهان حاکی است تظاهرات خودجوش در میان کشورهای اسلامی و غیراسلامی سراسر جهان علیه جنایات اسرائیل همچنان ادامه دارد و نکته قابل توجه حضور بسیاری از مردم کشورهای اروپایی در این تظاهرات طی روزهای گذشته بوده است . تظاهر کنندگان ضمن حمایت از ملت مظلوم فلسطین خشم و انزجار خود را از سکوت مرگبار دولت ها و مجامع بین المللی در قبال این جنایات ابراز داشتند.

تهاجم رژیم صهیونیستی به فلسطینی ها و کشتار این ملت گرچه موضوع تازه ای نیست و مدت 60 سال است که فلسطینی ها آماج حملات این قوم اشغالگر و متجاوز قرار دارند ولی ابعاد وحشی گری یورش اخیر رژیم صهیونیستی به غزه کم سابقه بوده است . رژیم صهیونیستی بهانه دور جدید جنایت آفرینی خود را متوقف ساختن پرتاب موشک از سوی مبارزان حماس عنوان کرده ولی بر همگان آشکار است که این یک بهانه دروغین است و واقعیت چیز دیگری است .

واقعیت این است که رژیم صهیونیستی خود را در سراشیبی سقوط و شکست قطعی می بیند و برای نجات خود از اضمحلال حتمی به اقدامات دیوانه وار و حملات کور متوسل شده است تا بلکه بتواند چند صباحی خود را از کابوس مرگ حتمی رها سازد. صهیونیستها طی چند سال اخیر هم در داخل و هم خارج از مرزهای فلسطین اشغالی ضربات پی در پی و کمرشکنی را متحمل شده اند که این تحولات ناقوس مرگ این رژیم را به صدا درآورده است .

پیروزی جنبش حماس در انتخابات و شکست جناح سازش طلب فلسطین بحران داخلی بی سابقه میان صهیونیستها سرخوردگی و ناامیدی گسترده در جامعه اسرائیل روند معکوس مهاجرت یهودی ها به فلسطین و سرانجام شکست مفتضحانه و تاریخی از جنبش حزب الله لبنان وضعیت درونی این رژیم را به شدت به هم ریخته است به گونه ای که مقامات صهیونیستی نیز از فروپاشی رژیم صهیونیستی سخن به میان آورده و ابراز نگرانی نموده اند.

با در نظر گرفتن چنین شرایطی باید گفت رژیم صهیونیستی با هدف انتقام گیری از ملت فلسطین و اعاده روحیه از دست رفته صهیونیستها به غزه هجوم آورده است . آنچه مسلم است این است که صهیونیستها آزموده را می آزمایند و این بار نیز نه تنها به اهدافشان نخواهند رسید بلکه هزیمت و شکستی دیگر در انتظار صهیونیست هاست . ملت فلسطین همچنان که در طول تاریخ اشغال سرزمینش ثابت کرده است هرگز در برابر زور و تجاوز سر تسلیم فرو نیاورده و این بار نیز نخواهد آورد.

صهیونیستها اگر فکر می کنند می توانند با سلاح های اهدایی اربابانشان و کشتار مردم فلسطین به اهداف خود برسند سخت در اشتباه هستند. اگر آنها توانستند با توسل به این سلاح ها در جنوب لبنان به اهدافشان برسند در غزه نیز خواهند رسید. آنها باید به این واقعیت تن دهند که فلسطین از آن ملت فلسطین است و دیر یا زود باید این سرزمین را به صاحبانشان تحویل دهند و با اقداماتی نظیر قتل عام فلسطینی های غزه تنها پرونده سیاه خود را قطورتر می سازند. در این میان آنچه موجب تاسف است اینست که سران کشورهای عرب و سازش طلبان سرنوشت خود را به این رژیم درحال احتضار گره زده و حاضر به پذیرفتن ننگ همسویی با این رژیم شده اند. این مهره های وابسته که غاصبانه بر مسند حکومت کشورهای مسلمان نشسته اند دیر یا زود مغلوب خشم ملتهای خود خواهند گردید و از اریکه به زیر کشیده خواهند شد. رشد تفکر ضد استکباری و ضد صهیونیستی در منطقه و جهان امروزه واقعیتی انکارناپذیر است و تلاش های گسترده استکبار قادر به توقف آن نبوده است . این جریان به سرعت درحال به دست گرفتن ابتکار عمل است و با حاکمیت این تفکر در آینده دیگر جایی برای استکبار و مولود نامشروع آن رژیم صهیونیستی و مهره های وابسته آن در منطقه نخواهد بود.

مردم سالاری

«سیاهی جامه و سپیدی دل» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محسن دقت دوست است که در آن می‌خوانید؛در آستانه ایام گرامیداشت مقام شامخ احیاکننده اسلام ناب  محمدی(ص) در عصر جهالت و گمراهی نسبت به باطن دین و ضمیر هدایت الهی، حضرت اباعبدا... الحسین (علیهم السلام) و یاوران و اصحاب گرانقدرش قرار داریم. درود و تهنیت ابدی خداوند بر ایشان باد که «نور» بی زوال محرم را روشنای جان های مشتاق و دل های تشنه هدایت به سوی «صراط مستقیم» و عاشورا را قرارگاه بی قراران «نعمات» بیکران الهی کردند، و با «هیهات» پولادینشان یورش بردند بر هیمنه پوسیده «مغضوبین» و «ظالین» روزگار و رسم «نصرت» آموختند به یاری کنندگان عدالت و راستی، برای همیشه تاریخ. باشد که هر روزمان عاشورایی و هر زمینمان کربلایی باشد، آمین.

غوری در تاریخ اسلام و خصوصا شیعه بیانگر عمق اثرگذاری این حرکت «روشنگرانه» بر رویدادهای سرنوشت ساز تاریخ جهان اسلام دارد. از «امویان» و «عباسیان» گرفته تا به روزگار «عثمانی» لحظه ای از تاریخ را خالی از نشان و اثر قیام عاشورا نمی یابیم. در دوران معاصر نیز این نقش برجسته بیش از پیش به چشم می آید، آنجا که بسیاری از نهضت های مردمی شکل گرفته در میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان را ملهم از قیام ظلم ستیز عاشورا و مکتب انسان پرور ایستادگی با دست خالی و بدون واهمه در برابر بی عدالتی و تبعیض می یابیم.

با توجه به عنایت ویژه و دیرینه مردم ایران به خاندان عصمت و طهارت(ع) و علی الخصوص نسبت به امام حسین(ع)، قابل تصور است که عمق و دامنه این نقش آفرینی در کشور ما بسیار بیشتر بوده است. مجالس ذکری که به صورت ویژه در این شبها و روزها برگزار می شود همواره به مثابه «قطب نما» و «سکان هدایت» در تحولات اجتماعی دور و نزدیک تاریخ این سرزمین کارکرد داشته و جهت گیری اکثر جنبش هایی که دین محور بوده و از جانب عموم مردم مورد پشتیبانی قرار گرفته است ریشه در آموزه هایی داشته که از منبع و مرجعی غنی چون عاشورا استخراج شده اند.

نفس اقامه عزا و بزرگداشت مقام شهدای کربلا که هرساله نیز بر شور و رونق آن افزوده شده، نشانگر نفرت عمومی از جورهایی بوده که توسط پادشاهان مستبد و وابسته روا می شده و به همین جهت نیز شاهد بوده ایم در پاره ای مقاطع برگزاری چنین مراسم هایی به کل ممنوع گردیده یا با شکل و شمایل دستوری و باب میل حاکمان وقت بوده است. اوج گیری این کارکرد در صدسال اخیر و در دوران قاجار و پهلوی قابل ملاحظه است که مردم از این محافل به منزله پایگاهی برای تبیین انحرافات حاکمان وقت و سازماندهی اعتراضات مدنی در برابر آنها سود جسته اند.

جوهره اصلی «انقلاب اسلامی» به عنوان نقطه تجلی خواست و اراده ملت ایران نیز نشات گرفته از تلمذ مستمر ایشان در مکتب اصیل محرم و ره آورد عبرت هایی که از قیام عاشورا گرفته اند بوده است. نقش بنیانی فلسفه حرکت امام حسین (ع) در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی انکارناپذیر است، حتی در سال 57 که نقطه ثمردهی خون های پاک و به ناحق ریخته شده مردان و زنان میهن در اعتراض به خصلت فاسد رژیم ستم شاهی بوده است، نقش محرک تظاهرات سراسری و اعتراض آمیزی که در روزهای تاسوعا و عاشورای آن سال برگزار شد و پس از چندماه منجر به پیروزی نهائی قیام مردم گردید آشکار است.

این رکن حیات بخش نظام نوپای جمهوری اسلامی بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب نیز همچنان جایگاه اثرگذار خود را حفظ نمود و اگر نبود الهام بخشی قیام عاشورا و ارتقای روحیه و بینش جامعه برای دفاع از کیان و اعتقادات خود که از طریق حضور بامعرفت در مجالس بزرگداشت مقام والای شهدای دشت کربلا ناشی می شد، حماسه رزم مردمی در دوران دفاع مقدس یقینا فرجامی دیگرگونه داشت.

با گذر از التهابات اولیه انقلاب و دوران دفاع مقدس، مراسم ایام محرم در محتوا و فرم اجرایی دچار چالش های عدیده ای شدند. ترکیب سنی جامعه به شدت جوان شده بود و این جوانان استقبال قابل قبول و حضور «پرشوری» در مراسم های محرم داشتند و تغییرات فرهنگی و سیاسی جامعه بالطبع بر روی نحوه برگزاری این مراسم ها اثرگذار بودند. متاسفانه برای سازماندهی و نظارت بر این مجالس تمهید خاصی اندیشیده نشد و تکیه های بزرگ و حسینیه هایی که در قدیم کانون ساماندهی و تعیین خط ومشی مجالس عزاداری در ایام مذهبی و به خصوص در محرم بودند، جای خود را به تعداد کثیری از «هیات های» کوچک و بزرگ دادند که به صورت خودجوش و کنترل نشده ای پا گرفته بودند و در نتیجه امر کنترل بر محتوای ارائه شده در آنها نیز مشکل تر از قبل شده بود.

کج روی هایی چون گنجاندن روایات دروغین یا شبهه ناک در سخنرانی ها و مراثی، استفاده از آلات موسیقی و تصاویر خیالی از ائمه (ع)، کفایت نمودن به عزاداری و سینه زنی در مجالس که مانع از معرفت نسبت به روح و باطن قیام عاشورا می شود، استفاده از نغمه های مبتذل در نوحه خوانی، استفاده از نمادهای مجهولی مانند «علم» و تداوم سنن غلطی چون قمه زنی، ناسازگاری با آداب شهرنشینی و بسیاری دیگر، از جمله آفاتی بوده که تدریجا دامان مراسم های محرم را گرفته اند و لزوم داشتن یک «متولی» تخصصی را برای این قبیل برنامه ها نمایان ساخته اند. متاسفانه برخوردهای مقطعی و متفرقی که با این انحرافات می شود نتوانسته موجبات ریشه کنی این مغالطه ها را فراهم سازد و با گذر زمان خطر «رسوب کردن» آنها در ذهنیت جامعه و تبدیل شدنشان به متن و پیکره مراسم ها بیش از پیش احساس می شود، لذا می بایست ضمن پرهیز از تداوم غفلت های گذشته و با اتخاذ روش های هوشمندانه ای که توسط کارشناسان و اندیشمندان طراحی شده اند از وقوع پیش آمدهای خسارت بارتر ممانعت به عمل آورد.

از دیگر جلوه های نامناسبی که در مجالس ذکر ائمه اطهار (ع) طی سال های اخیر دیده می شود اقدام سخنرانان و مدیحه سرایان به گنجاندن سخنان جانبگرایانه نسبت به برخی از جریانات سیاسی است. در برخی محافل که اتفاقا جمعیت بیشتری از اقشار مختلف را در خود جای می دهند ملاحظه می گردد که آقای مداحی که شهرت و آوازه خوبی هم از این راه کسب نموده، ناگهان در میانه تهییج احساسات مردم و جوشش تالمات روحی آنان، کلماتی در مورد سیاست ها و در رد یکی و قبول دیگری به زبان می آورد و توجهی هم ندارد که اینگونه موضع گیری کردن هم مغایر با حرمت و شئونات مجلس عزاداری و یاد حضرت سیدالشهدا (ع) است و هم ناسازگاری با نظامی محسوب می شود که تحت نظارت ولایت فقیه قرار دارد و همه سیاستمداران و مسئولین آن هم در چارچوب رعایت اصول اسلامی به کار مشغولند.

با توجه به این مسائل  که تازه قطره ای از دریای عظیم اهمیت محافل مناسبتی محرم است  کسانی که دست اندرکار برگزاری چنین مراسم هایی هستند و خصوصا آنهایی که در نقش «مداح» و «سخنران» ظاهر می شوند باید بدانند که بار مسئولیت سنگینی را بردوش دارند و «عقاب یا ثواب اخروی» بسیاری از مظاهر و رویدادهای اجتماعی در انتظار آنان است. خصوصا این مسئله در مورد مداحان گرامی صدق می کند، چون که این عزیزان از «فیلتر» خاصی عبور نکرده و برخی از ایشان نیز به قواعد موجود در این حوزه پایبند نیستند و تنها به صرف طلب شهرت یا خوش صدا بودن ورود به این وادی کرده اند.

همه ما موظف هستیم که با حفظ و درک بایستگی ها و شایستگی های مجالس محرم، این میراث گرانقدر گذشتگان و اجداد حق جوی خود را ارج نهیم و پیام رسان لایقی باشیم برای آیندگان. خداوند نام ما را در زمره ارادتمندان حقیقی خاندان عصمت و طهارت (ع) قرار دهد.

قدس

«تکرار شکست جنگ 33 روزه» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛ رژیم صهیونیستی با حمله وحشیانه و کشتار بیرحمانه در غزه، بار دیگر استیصال و درماندگی اش را ثابت نمود. سردمداران رژیم مذکور با محاسبات غلط، خاطره شکست در جنگ 33 روزه برابر مقاومت لبنان را دوباره زنده خواهند کرد.

هنگامی که تل آویو با بهره گیری از تجهیزات و سلاحهای پیشرفته نظامی، حزب ا... لبنان را آماج حملات گسترده خود قرار داد، صاحب نظران سیاسی و نظامی، متلاشی شدن مقاومت لبنان را قریب الوقوع ارزیابی و خاطرنشان می کردند به دلیل نبود موازنه نظامی و برخورداری اسرائیل از توانمندی تسلیحاتی منحصر به فرد در منطقه، جنگ در زمان کوتاهی با پیروزی صهیونیستها به پایان می رسد.
بر همین اساس، حامیان این رژیم جدا از جانبداری و تجهیز رژیم جعلی به تسلیحات مدرن، با جو سازیهای دیپلماتیک مانع هرگونه اقدام سازمان ملل به نفع واقعیتهای موجود شدند تا به تصور غلط خود، در شکست احتمالی جریان مقاومت سهمی داشته باشند.

اکنون شرایط حمله به غزه برای این رژیم تفاوتی با سال 2006 نکرده است؛ زمانی که ارتش رژیم جعلی با وجود استفاده از تانکهای مرکاوا، تیپ گولانی، نیروهای ذخیره، ناوهای جنگی، هواپیماها و موشکهای دوربرد با آخرین ورژن نظامی، شکست فاحشی را متحمل شد؛ چنانکه تلاش 33 روز نبرد بی امان فقط سربازان اسرائیلی را به عمق شش کیلومتری بنت جبیل رساند و آرزوی فروپاشی مقاومت را به آرمان دست نیافتنی مبدل نمود.

این ادعا زمانی از وزانت و وثاقت برخوردار می شود که خروجی تصمیمهای کمیته وینوگراد به عنوان آینه شکست سران این رژیم بررسی شود. بر این اساس، متهمان ناکامی در موضوع تجاوز به لبنان، سران سیاسی و نظامی بودند؛ همان کسانی که در محاسبات غلط استراتژیک، اکنون بار دیگر اشتباه جنگ مذکور را با برآورد غلط از توانمندیهای جنبش مقاومت اسلامی، تکرار می کنند.

سازمان ملل که در سال 2006 اضمحلال کامل مقاومت لبنان را انتظار می کشید و اقدامهایش را با منطق اسرائیل توجیه می نمود، در مقطع فعلی نیز با تعلل و صدور بیانیه ای فاقد تعهدهای حقوقی عملاً حمایت از اسرائیل را به اثبات رسانده است. رفتار اخیر شورای امنیت قبل از این که اقدامی حقوقی برای جلوگیری از جنگ و خونریزی باشد، ادعاهای اسرائیل را با ادبیات دیپلماتیک تأیید نموده است.

افزون بر موارد فوق، کشورهای اسلامی با سکوت توأم با تشویق، متجاوزان را در اتخاذ مشی تهاجمی ترغیب نمودند؛ همان گونه که با جهت گیری علیه حزب ا... این گروه مردمی را در مقابل سیل تهاجمهای رژیم اشغالگر قدس در جنگ 33 روزه بی دفاع گذاشتند و تشکلهای مطرح جهان اسلام از قبیل سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب نیز، اقدام متناسب با شأن و جایگاه و فلسفه وجودی خویش به عمل نیاوردند.
اکنون نیز برخی از سران عربی و اسلامی با بی تفاوتی و جهت گیری به نفع اشغالگران، مردم مظلوم و بی دفاع غزه را رها نموده و بی تدبیری و استعمار پرستی خود را تا بدانجا به نمایش گذاشته اند که مردم و جوانانی را که در حمایت از جنبش مقاومت به خیابانها آمده اند تا ضمن اعلام همبستگی و ابراز همدردی آمادگی خود را برای پشتیبانیهای مادی و معنوی اعلام نمایند، توسط نیروهای امنیتی و انتظامی دستگیر و روانه زندانها می کنند تا ایده حاکمان در همراهی با مقامهای موجودیت نامشروع، دچار خدشه نگردد.

بدون تردید، افزایش توان جنبشهای اسلامی با انگیزه مبارزه، رژیم مذکور را در مقابل اراده های مبارزاتی جوانان این گروه آسیب پذیر می نماید، به نحوی که برد موشکهای جنبش مقاومت به شهرهای بزرگی مانند عسقلان می رسد و امکاناتی برای مقاوم سازی منازل این شهر که جمعیت آن به 120 هزار تن می رسد، وجود ندارد.

شلیک گسترده موشک از سوی حماس، بیانگر توان تسلیحاتی این گروه اسلامی است که توانسته همچون حزب ا... رعب و وحشت را بر اهالی و ساکنان شهرهای عسقلان، سدیروت و اسدود مستولی کند، باید اذعان کرد، ساکنان سرزمینهای اشغالی مهاجرانی هستند که با وعده امنیت و رفاه وارد فلسطین شده اند و اگر امنیت آنها از سوی مبارزان حماس تهدید شود، انگیزه حضورشان در این سرزمین با ابهام جدی مواجه می شود؛ چنانکه پس از جنگ 33 روزه امنیت مناطق اشغالی 1948 با شلیک موشکهای حزب ا... از بین رفت و ساکنان این سرزمین گزینه مهاجرت معکوس را در پیش گرفتند. در صورت استمرار این روند در آینده نه چندان دور بحران جمعیتی، تل آویو را تهدید می کند. بر همین اساس، برخی از اندیشمندان یهودی با عنوان جریان پسا صهیونیسم، فروپاشی رژیم صهیونیستی را نوید می دهند.

توطئه تفکیک حوزه استقرار حماس از جنبش فتح- به نحوی که بتوانند با هزینه کمتری این جنبش را از صحنه مبارزاتی فلسطین حذف کنند- با هوشیاری ساکنان کرانه باختری ناکام مانده است. اگرچه به شکل فیزیکی این بعد مسافت و جدایی بین مردم فلسطین اتفاق افتاد، ولی پایگاه و جایگاه گروه های مقاومت در بین مردم فلسطین بدون توجه به گستره جغرافیایی و تعلق نژادی، همواره مدافع آرمان فلسطین بوده است.
آغاز انتفاضه در کرانه باختری، مبین وحدت ایدئولوژیک بین دو منطقه کرانه باختری و باریکه غزه است. غاصبان صهیونیسم با آنالیز غلط از شرایط و روحیات ملت فلسطین، با حمله به غزه تلاش نمودند عامل تهاجمها و مشکلات را هویت و ساختار فکری و مبارزاتی حماس معرفی کنند و آرامش در کرانه باختری و حمله نکردن به این منطقه را تأییدی بر مدعایشان ارائه کنند، که به صحنه آمدن مردم در مناطق اشغالی 1967 محاسبات غلط آنها را نقش بر آب نمود.

بنابراین بار دیگر، شرایط سال 2006 در حال تکرار است و رژیم صهیونیستی در صورت استمرار حملات به غزه قطعاً با شلیک بیشتر موشکهای حماس مواجه خواهد شد؛ همان موشکهایی که ساکنان شهرهای شمالی سرزمینهای اشغالی را به مهاجرت معکوس و تخلیه منازل خویش و پناه بردن به کوه و صحرا وادار نمود. به سخن دیگر، می توان این اقدامها را آغاز شمارش معکوس فروپاشی رژیم صهیونیستی قلمداد کرد.
حاکمان این رژیم باید بدانند بزودی دچار حریق قهر انقلابی مردم فلسطین و مسلمانان جهان خواهند شد، همان گونه که پس از پیام مقام معظم رهبری، ملتهای اسلامی با وجود تنگناهای حاکمیتی به صحنه آمدند، بویژه در ایران که جوانان و دانشجویان زیادی با ثبت نام در فهرست استشهادیون، آمادگی خویش را برای حضور در کنار مسلمانان غزه اعلام کرده اند.

صدای عدالت

«نقدی بر تصرف یک ساعته باغ قلهک‏» عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی صدای عدالت است که درآن می‌خوانید؛ سه شنبه شب، گروهی از دانشجویان، به باغ قلهک که در اختیار سفارت انگلیس در تهران است حمله کردند و برای ساعتی آن را تصرف کردند و پرچم فلسطین را در آن به اهتزاز درآوردند.‏آنها، سپس با مداخله پلیس و پس از آنکه چند نفر در این درگیری مجروح شدند، باغ قلهک را تخلیه کردند و بار دیگر انگلیسی ها آن را در اختیار گرفتند.‏

در این باره سه نکته حائز اهمیت است:.
‏1- ماجرای باغ قلهک ، ریشه در بی کفایتی تاریخی قاجاریه دارد. بر اساس اسناد و مدارک موجود، سفارت انگلیس در عهد قاجاریه، تابستان ها این باغ را از دولت ایران اجاره می کردند (از زمان محمد شاه قاجار) زیرا دیپلمات های انگلیسی ترجیح می دادند تابستان های تهران را در باغی مصفا و خنک در شمال تهران (آن زمان قلهک خارج از محدوده شهری بود) به سر ببرند.‏
بعدها، ناصرالدین شاه، این باغ را به انگلیسی ها واگذار کرد.‏
در نامه "واگذاری" باغ قلهک، نشانه ای از فروش این باغ یا اهدای آن وجود ندارد بلکه "حق سکنی" یعنی "اجازه سکونت" به سفیر وقت انگلیس داده شد.‏
حق سکنی، یعنی مالک، با حفظ مالکیت خود بر یک ملک، به شخصی اجازه می دهد در آن ملک سکونت کند. این حق اصولا با مرگ یکی از طرفین از بین می رود.‏
با این حال انگلیسی ها مانند "مهمان کنگر خورده و لنگر انداخته" ، در این باغ ماندند و در تمام دوران قاجار و سپس پهلوی ها، کسی متعرض آنها نشد و پس از انقلاب و طی شدن سالهای جنگ و تبعات آن، سرانجام، اسناد این باغ، مورد توجه ایرانی ها قرار گرفت و از انگلیس خواسته شد این باغ را تخلیه کند زیرا حق سکنی مزبور حدود 150 سال به پایان رسیده است.‏از این رو، با توجه به اینکه قانونا انگلیس حقی در این باغ ندارد و حتی در نامه واگذاری قاجاریه هم صراحتا آمده است که این باغ "ملکاً تعلق به دولت علیه (ایران) دارد" ، اعتراض دانشجویان به عدم تخلیه این باغ بزرگ که هم اکنون صدها میلیارد تومان ارزش دارد، اعتراضی کاملا بجاست که در عین حال، اعتراض به مسوولان داخلی هم هست که تاکنون نتوانسته اند این باغ را به ملت ایران بازگردانند.‏
لذا اصل تلاش برای بازپس گیری این قطعه از خاک ایران آن هم در پایتخت کشور، یک حرکت وطن دوستانه و قابل ستایش است.‏
حراست از خاک وطن، وظیفه ای ملی است چه این خاک، ابوموسی و تنب کوچک و بزرگ نام داشته باشد و چه باغ قلهک.‏

‏2- راه باز پس گیری باغ قلهک از دست انگلیسی ها، قطعا اقدامات خشونت بار نیست زیرا اگر چنین بود، تاکنون نیروهای مسلح کشورمان این باغ را فتح می کردند!‏
بی گمان، این پرونده، مسیری دیپلماتیک و قضایی را باید طی کند و مردم و رسانه ها نیز باید بازپس گیری این قطعه از خاک ایران را به عنوان یکی از مطالبات خود از حاکمیت بخواهند و بر آن اصرار بورزند تا این مساله بار دیگر به محاق 150 ساله گذشته برده نشود.‏لذا حمله به این باغ، حاصلی جز بهانه دادن به دست انگلیسی ها و ایجاد فرصت برای آنها جهت مظلوم نمایی و فرار به جلو ثمری ندارد.‏
سه شنبه شب، تعدادی از دانشجویان به این باغ حمله و آن را تصرف کردند ولی بعد چه شد؟ "هیچ!"‏آنها مجبور شدند ساعتی بعد، از باغ بیرون بیایند و آن را دوباره به دست انگلیسی ها بدهند!"‏به راستی آیا مشکل ما این بود که در آن یک ساعت باغ در دست این چند دانشجو باشد؟‏تاسف آور اینجاست که دانشجویان برای تصرف باغ، نه با ارتش انگلیس که با پلیس ایران درگیر شدند و وارد این ملک شدند .
آیا حمله به پلیس که جزو نیروهای مسلح کشور محسوب می شود، مبارزه با اشغالگری انگلیسی هاست یا تضعیف پلیس و بدنام کردن وجهه دانشجویان؟
آیا وقتی این افراد فاتحانه (!) وارد باغ می شدند فکر خروج منفعلانه از آن و بازگشت مسرورانه انگلیسی ها را نمی کردند؟!‏

‏3- باغ قلهک، بخشی از ایران است و به مردم ایران تعلق دارد. این نکته ای است که حقوقدانان نیز بر آن صحه می گذارند و از این رو، بازگرداندن آن و اخراج انگلیسی ها که بناحق حدود 150 سال است آن را در اختیار دارند، یک حرکت کاملا ملی است.‏
‏ با این حال، کسانی که سه شنبه شب باغ قلهک را تصرف کردند، در اقدامی عجیب، به جای آنکه پرچم ایران را در این تکه از خاک ایران برافرازند، پرچم فلسطین را در آنجا به اهتزاز درآوردند.‏ما حامی فلسطین هستیم و در طول سه دهه اخیر، هزینه های فراوانی در این راه متحمل شده ایم، تردیدی نیست در غائله اخیر غزه نیز، این ایرانی ها هستند که بر خلاف سران عرب، ندای حمایت از مردم مظلوم فلسطین را سرداده اند.‏
مساله باغ قلهک نیز مشکلی است بین ایران و انگلیس و ربطی به هیچ دولت و ملت دیگر ندارد.‏لذا، در حمایت از مردم مظلوم فلسطین نباید این دو موضوع را با یکدیگر خلط کنند.
باغ قلهک، متعلق به ایران است، نه به انگلیس و یا ...

دنیای اقتصاد

«دوراهی ناگزیر بودجه 88» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر سیداحمد میرمطهری است که در آن می‌خوانید؛ هفته‌های پرکاری برای مجلس و دولت در پیش داریم. لایحه بودجه سال 1388 باید طی روزهای آتی به مجلس ارائه شود و طرح تحول اقتصادی نیز هم اکنون در دست بررسی مجلس قرار گرفته است.

اما این‌ها در شرایطی است که وضعیت کنونی اقتصاد ایران کاملا با شرایطی که در ابتدای سال جاری با آن روبه‌رو بود، تفاوت یافته است. میزان درآمدهای دولت در مقایسه با هنگامی که طرح تحول اقتصادی برای نخستین بار مطرح شد، یعنی در نخستین ماه‌های سال جاری به‌شدت کاهش یافته و به همین ترتیب، در بودجه سال جدید نیز دیگر خبری از انبوه درآمدهای نفتی ناشی از جهش قیمت نفت نیست.

توفان بحران بزرگ مالی، اقتصاد جهانی را درنوردیده و اقتصاد ایران را نیز به‌شدت متاثر از خود ساخته است. بهای نفت هم‌اکنون رقمی نزدیک به یک‌چهارم بهای اردیبهشت‌ماه است. چشم‌انداز کاهش صادرات غیرنفتی ایران کاملا محسوس است و از این رو تردیدی نیست که اقتصاد ایران در ماه‌های آتی با کمبود نسبی منابع ارزی برای تامین مالی هزینه‌های عمرانی و جاری روبه‌رو خواهد بود. طبیعی است که در چنین شرایطی نباید انتظار داشت که درآمدهای مالیاتی دولت افزایش قابل‌توجهی یابد، چرا که این درآمدها نیز متاثر از رکود نسبی حاکم بر فعالیت‌های بخش واقعی و مالی اقتصاد خواهد بود.

در چنین شرایطی، یک راه برای جبران کسری احتمالی بودجه کاهش حجم یارانه‌های انرژی است. در صورتی که روایت اولیه طرح تحول اقتصادی، یعنی پرداخت مستقیم و نقدی یارانه‌ها به هفت دهک پایین درآمدی، موردنظر دولت باشد که در این صورت نه‌تنها کسری بودجه کاهش نخواهد یافت، بلکه علاوه‌بر آن تزریق مستقیم نقدینگی به طبقاتی با میل مصرف بالا، آثار تورمی سنگینی بر اقتصاد تحمیل می‌کند که مورد تایید دولت نیز هست و حاصل نیز تشدید شرایط رکود تورمی، کسری بیشتر بودجه و در نهایت کاهش ارزش پول ملی می‌باشد.

اگر به‌ناچار، حذف یارانه‌ها بدون پرداخت مابه‌‌ازای نقدی آن مورد توجه دولتمردان و قانون‌گذاران قرار گیرد نیز شرایط دشواری پیش رو خواهیم داشت. چرا که گروه‌های آسیب‌پذیر درآمدی به‌شدت از حذف یکباره یارانه‌ها آسیب می‌بینند، هزینه‌های تولید افزایش می‌یابد، تقاضای موثر کاهش می‌یابد، رکود اقتصادی تشدید می‌شود و مردم نیز زیرفشار سنگین گرانی‌ها قرار خواهند گرفت. در عین حال که انتظار می‌رود حتی در چنین شرایطی نیز شاهد کسری بودجه دولت باشیم و کاهش ناگزیر ارزش پول ملی را نیز به همراه داشته باشد. راه سوم، مدیریت هوشمندانه منابع، کاهش تدریجی یارانه‌ها، اعمال حداکثر سخت‌گیری‌های بودجه‌ای و تنظیم بودجه‌ای ریاضت‌طلبانه است که فارغ از بلندپروازی‌ها تدوین و تنظیم گردد. در این راه، دولت ناگزیر است از هزینه‌های خود بکاهد، و طبعا و به‌ناگزیر بخشی نیز مربوط به کاهش یارانه‌ها خواهد شد. اما این کاهش نباید به صورت شوک یکباره و ناگهانی همچون آواری بر سر اقتصاد فرود آید. از سوی دیگر، کاهش هزینه‌های عمرانی دولت نیز روند ناگزیری است که رخ خواهد داد. در چنین حالتی آنچه بسیار ضروری است، مدیریت هوشمندانه منابع محدود ارزی است، به نحوی که ارزش پول ملی کمترین نقصان را ببیند، به بخش تولید ضربه کمتری وارد آید و در نهایت مردم عادی، یعنی سرمایه‌ واقعی اقتصاد کشور، کمترین آسیب را از شوک وارده به اقتصاد ببینند.

سرمایه

«زنجیره ناقص مالیات بر ارزش افزوده» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی سرمایه به قلم جمشید عدالتیان است که در آن می‌خوانید؛رئیس اتاق بازرگانی ایران در بیستمین نشست هیات نمایندگان اتاق تهران اظهار امیدواری کرد به زودی با مصوب شدن تعویق یک ساله مالیات بر ارزش افزوده، این تعویق شامل تمام فعالان بخش تولید و صادرات شود.نکته مورد بحث در این زمینه مساله عدم هماهنگی در اجرای قانون است. وقتی قانونی ابلاغ می شود به طور حتم باید اجرایی شود. وقتی در مورد قانونی حرف و حدیث ها زیاد می شود مردم دچار حالت سردرگمی می شوند.

مجلس باید هرچه سریع تر تکلیف قانون مالیات بر ارزش افزوده را مشخص کند تا هم دولت و هم فعالان اقتصادی تکلیف کار خود را بدانند. در حال حاضر به غیر از اصناف، تمام فعالان اقتصادی در حال پرداخت مالیات بر ارزش افزوده هستند اما مساله مهم این است که قرار بود با اجرای مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر تجمیع عوارض حذف شود در حالی که تولیدکننده های ما به جای سه درصد مالیات بر تجمیع عوارض در حال پرداخت سه درصد به عنوان مالیات بر ارزش افزوده هستند.

شاید گفته شود این پرداخت تولیدکننده با پرداخت قبلی به عنوان مالیات بر تجمیع عوارض تفاوتی نمی کند اما باید به این مساله توجه کرد که قرار بود با اجرای مالیات بر ارزش افزوده، در نهایت این سه درصد را مصرف کننده پرداخت کند که این خبر خوبی برای تولیدکننده تلقی می شد. اما با حذف آخرین حلقه زنجیره یعنی اصناف، عملاً مبلغ پرداختی روی تولید متوقف شد و این مساله مشکلات را افزایش داد.
متاسفانه در کشور ما منضبط ترین افراد همیشه تنبیه می شوند. کارخانه ها در ایران نیز شفاف ترین نوع کسب و کار را دارا هستند و متاسفانه همواره مورد اجحاف قرار گرفته اند.
بهتر آن است که اگر قرار بر تعویق اجرای این قانون است، هرچه زودتر این مساله توسط مجلس عملی شود و همزمان از تمام اعضای زنجیره، این مالیات اخذ شود زیرا مشکل فعالان اقتصادی درخواست برای عدم اجرای این قانون نیست. ما معتقدیم اجرای هر قانونی برای تحقق هدفی است و برای تحقق آن هدف، قانون باید به درستی اجرا شود. قانون مالیات بر ارزش افزوده نیز از این مساله مستثنی نیست پس باید به درستی اجرا و از تمام حلقه های زنجیره از تولید تا مصرف اخذ شود.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها