سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
درویشی هم در کنار آهنگسازی راهی گوشه و کنار ایران شد تا گنجینه آواها و نواهای نواحی گوناگون ایران را بشناسد و آنها را به نسلهای بعد از خودش معرفی کند.
اگر علیزاده نبود، حالا نه نینوایی وجود اشت و نه ترکمنی، نه نوبانگ کهنی و نه راز نویی و نه... اگر علیزاده نبود تعریف ما از سهتار، از تار و از امکانات موسیقی ایرانی محدود باقی میماند، در حد همان چیزهایی که آنقدر تکرار شدهاند که رنگ کلیشه گرفتهاند و خیلیها را از فرهنگ موسیقاییمان گریزان کردهاند.
اگر علیزاده و قرائتش از میراث موسیقایی نبود، حالا حافظه ما پر بود از صداهایی که مدام شبیه هم میشدند، بدون آن که رابطهای عمیق با فرهنگ و هویت موسیقایی این سرزمین پیدا کنند.
حکایت درویشی اما حکایت دیگری است، او سالهای زیادی از عمرش را صرف سفر کرد، صرف مشاهده، صرف گوش کردن به نوای سازهایی که هر کدام ترجمان زندگی مناطق خود بودند، از سیستان و بلوچستان گرفته تا مازندران و گیلان، خراسان بزرگ، حاشیه خلیج فارس، کردستان و ... و ... و ... هر جا راوی موسیقی بود، هر جا سازی بود و نوازندهای، پای درویشی هم به آنجا میرسید، تا سالها بعد، هم حاصل سفرهایش در قالب جشنوارههای مختلف عمومی شود و هم موسیقیای که میساخت رنگ و بویی دیگرگونه و متفاوت بیابد.
البته درویشی اولین کسی نبود که قدر این گنجینه را شناخت، درست مثل علیزاده که اولین کسی نبود که به صرافت نوآوری در موسیقی ایرانی افتاد، اما هر دو در زمانی که باید راهشان را انتخاب کردند. حالا اصلا مهم نیست که آنها همسایه هم باشند یا نه مهم همخوانی نتهایی است که تصنیف کردهاند، آن هم در شبهای تهران.
علیزاده و درویشی باز هم به هم رسیدند، در دی ماه سال 87 در تهران در تالار رودکی در کنسرتی که 2 شب ادامه داشت، شنبه و یکشنبه شب.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد