پرونده «جام‌جم» برای ترانه و موسیقی عنوان‌بندی مجموعه‌های تلویزیونی

سریال ماندگار ترانه‌ها

برای آن‌هایی که سریال‌های تلویزیونی را دنبال می‌کنند عنوان‌بندی، یک عامل مؤثر در به یاد آوردن محتوای اثر نمایشی و خاطره‌سازی با آن است. شاید بتوان گفت از دهه۸۰ بود که تولید و پخش تیتراژ‌های تلویزیونی رونقی دوچندان گرفت تا چهره‌های تازه‌ای در حوزه موسیقی با ارائه اثر خود در قالب تیتراژ، سکویی برای پرتاب به بخش حرفه‌ای موسیقی پیدا کنند.
برای آن‌هایی که سریال‌های تلویزیونی را دنبال می‌کنند عنوان‌بندی، یک عامل مؤثر در به یاد آوردن محتوای اثر نمایشی و خاطره‌سازی با آن است. شاید بتوان گفت از دهه۸۰ بود که تولید و پخش تیتراژ‌های تلویزیونی رونقی دوچندان گرفت تا چهره‌های تازه‌ای در حوزه موسیقی با ارائه اثر خود در قالب تیتراژ، سکویی برای پرتاب به بخش حرفه‌ای موسیقی پیدا کنند.
کد خبر: ۱۴۳۷۳۶۵
نویسنده زینب علیپور طهرانی و سپیده اشرفی - گروه رسانه

به عنوان نمونه موسیقی «کوله‌پشتی» باصدای محمد علیزاده، «گمگشته» باصدای مجید اخشابی و «برای آخرین بار» با صدای احسان خواجه امیری، ازجمله این موسیقی‌هاست که توانست جای خود را در قامت موسیقی عنوان‌بندی در میان مخاطبان باز کند.

شاید برای همین هم میزان رقابت جوانان برای تصاحب جایگاه خوانندگی تیتراژ بیشتر است و به‌خوبی می‌دانند که اگر یک موسیقی را برای اثری نمایشی یا تلویزیونی اجرا کنند، چند پله مستقیم برای رسیدن به یک مسیر ایده‌آل طی خواهند کرد.

به گزارش جام‌جم، وقتی صحبت از موسیقی تیتراژ می‌شود، مخاطب یاد تصویرسازی‌هایی می‌افتد که بعد از همراه شدن با قصه سریال و شنیدن موسیقی نهایی برایش اتفاق می‌افتد. تصویری که مخاطب بعد از کل دقایقی که شاهد قصه سریال بوده آن را می‌شنود در ثبت و تثبیت تصاویر قصه اثر نمایشی هم مؤثر است. نکته دیگر این‌که، اهمیت تکرار تیتراژ در طول کل قسمت‌هایی که روی آنتن می‌رود در محبوب شدن آن مؤثر است و همین است که استقبال خوانندگان جوان به خوانش موسیقی مرتبط با تیتراژ را بالا می‌برد. گزارش پیش‌رو تحلیل چرایی اهمیت عنوان‌بندی سریال‌های نمایشی در گفتگو با خوانندگان و کارشناسان موسیقی است.
 
عنوان‌بندی در مسیر شهرت

میلاد کیایی، استاد موسیقی در گفتگو با جام‌جم بیان می‌کند: بخش کوتاهی که به عنوان معرفی هر فیلم یا سریالی یا تیتراژ پخش می‌شود، بیشترین بیننده را دارد؛ یعنی حتی ممکن است خیلی‌ها فرصت نکنند سریال را ببینند، ولی ممکن است تیتراژش را دیده باشند. این بخش کوتاه که می‌تواند معرف کارنامه فیلم یا سریال باشد، به دلیل این که بیشترین بیننده و شنونده را دارد، وقتی خواننده‌ای آهنگ تیتراژ را می‌خواند که جاذبه بیشتر و شنونده و بیننده زیادتری داشته باشد، موجب شهرت خواننده می‌شود. وی درباره لزوم ارتباط موسیقی تیتراژ با محتوا و مضمون سریال هم تصریح می‌کند: حتما باید مرتبط باشد و اگر مرتبط نباشد جنبه تبلیغاتی دارد و نشانه بی‌محتوا بودن اثر است و می‌تواند یک نوع سوءاستفاده از موقعیت و شهرت‌طلبی خواننده یا هنرمندی باشد. کیایی درباره جایگاه تیتراژخوانی میان بسیاری از خوانندگان به ویژه نسل جوان می‌گوید: شاید انگیزه‌ها کمرنگ شده باشد، اما من چند نفر را می‌شناسم که برای تیتراژخوانی خیلی میل و اشتیاق دارند. 
 
هم افزایی بین عنوان‌بندی و سریال

مجید اخشابی، یکی از هنرمندانی است که در زمینه تیتراژ‌های تلویزیونی، چه آهنگسازی و چه خوانندگی، با برنامه‌ها و سریال‌های بسیاری همکاری داشته است. ازجمله مجموعه‌هایی که او با آن‌ها همکاری داشته، می‌توان به سریال‌های خانه‌به‌دوش، همراز، متهم گریخت، یه وجب خاک و گمگشته اشاره کرد. وی در گفتگو با جام‌جم درباره این‌که آیا تیتراژ سریال‌ها می‌تواند سکوی پرتاب خوانندگان، آهنگسازان و ترانه سرایان باشد، بیان می‌کند: اگر تمام المان‌های هنری نسبت به هم دچار هم افزایی شوند، یعنی همدیگر را تقویت کنند و در ذهن مخاطب خاطره‌سازی‌شان تشدید شود، باعث می‌شود در مجموع آثار موسیقایی موفقیت‌آمیز باشد و حتی خود سریال که البته شرط اصلی‌اش این است که کار‌ها کیفیت داشته باشد.

وی ادامه می‌دهد: چه بسا آثار موسیقایی زیبایی که به‌خاطر ضعف سریال اساسا دیده نشد و چه بسا آثار ضعیفی که روی سریال قرار گرفت و به صورت مقطعی دیده و بعد فراموش شد. درباره هم‌افزایی که گفتم منظورم این بود که این کنش‌ها می‌توانست صورت بگیرد. این‌که یک موسیقی خوب در کنار یک سریال خوب می‌تواند به دیده و شنیده شدن همدیگر کمک کند. چه بسا موقعی که یک اثر خوب روی یک اثر ضعیف قرار بگیرد، آن سریال دیده نمی‌شود که بخواهد تیتراژش دیده و شنیده شود و همچنین یک سریال خوب که اثری ضعیف آن را همراهی می‌کرد، گرچه به‌صورت مقطعی موقعیت‌هایی را حاصل می‌کرد بعد از مدت زمانی می‌بینیم که به شکل اولیه شنیدنی نیست و حالت بعدی‌اش هم این است که هم سریال بد باشد و هم تیتراژ. این کنش‌هایی بود که سریال و موسیقی نسبت به هم داشتند، ولی به هرحال آن چیزی که باعث شنیده شدن ومصرف‌پذیری آثار می‌شود اساسا زیبایی، محتوا، کیفیت، ویژگی‌های فنی و ساختاری است که باید این آثار داشته باشند تا واجد شرایط دیده و شنیده شدن شوند.

وی می‌افزاید: موسیقی باید دارای یک نوآوری و خلاقیت و کیفیتی باشد که برای مخاطب بدیع جلوه کند. اگر آن بدعت را نداشته باشد و آن موسیقی بی‌محتوا باشد، باز هم بدیهی است که با مخاطب هیچ پیوندی برقرار نمی‌کند. البته بعضی وقت‌ها پیوند‌هایی برقرار می‌شود، اما این پیوند‌ها خیلی سست است و با همان سرعتی که بالا می‌آید با همان سرعت هم از میان می‌رود.

اخشابی در پاسخ به این سؤال که موسیقی تیتراژ یک اثر نمایشی تا چه حد باید با قصه و محتوای آن اثر پیوند داشته باشد می‌گوید: قطعا باید این پیوند وجود داشته باشد برای این‌که هم افزایی را ایجاد و به هم کمک کنند. از این رو باید با هم مرتبط باشند. وی درباره علاقه جوانان خواننده به موسیقی تیتراژ می‌گوید: ما صدا‌های خوب زیاد داریم، اما کم‌حوصلگی و بی‌تابی برای رسیدن به موفقیت در آن‌ها دیده می‌شود. یعنی می‌خواهند زودهنگام و بدون مرارت‌های لازم به پختگی برسند. اگر با آموزش صحیح و شکیبایی لازم توام شود، قطعا ما می‌توانیم شاهد کار‌های خوب باشیم.
 
موسیقی‌های ماندگار

نمونه‌هایی داشتیم که تیتراژ سریال‌ها به قدری پر مخاطب بوده که گاهی گوی سبقت را ازخود سریال ربوده است. به خاطر همین محبوبیت، بسیاری از جوانان تازه‌کار در عرصه خوانندگی تمایل دارند با خوانش ترانه یک تیتراژ تلویزیونی به‌ویژه سریال‌ها، اسم و رسمی برای خود به‌هم بزنند. از سوی دیگر چهره‌ها هم برای ارتباط هرچه بیشتر با عموم مخاطبان، معمولا از این کار استقبال می‌کنند. البته گاهی تیتراژ، هویتی مستقل از اثر می‌یابد و ترانه، موسیقی و طراحی آن چندان در راستای اثر نمایشی نیست. آرش بادپا، از آهنگسازان با‌سابقه که از آثار او می‌توان به ساخت موسیقی سریال‌های زیرخاکی و بیست‌کویید اشاره کرد در گفتگو با جام‌جم بیان می‌کند: گاهی این اتفاق می‌افتد که مثلا برای سریالی با ژانر جنایی و پلیسی تیتراژی گذاشته می‌شود که ترانه و شعر عاشقانه است. خود موسیقی خوب است و خواننده هم صدای خوبی دارد و شاید ترانه هم بد نباشد، اما این‌قدر این دو از هم جدا و متمایز هستند که هیچ ربطی به هم پیدا نمی‌کنند تا مخاطب بتواند نسبت و پیوندی بین این دو ایجاد کند و به همین علت خیلی به روند داستان کمک نمی‌کند؛ لذا چندان ماندگار هم نمی‌شود. جدای از این‌که موسیقی و ترانه خوب یا ضعیف یک اتفاق دیگر در ماندگار شدن سریال این است که خود سریال یک سریال خوب و پرمخاطب باشد و دیده شود. اگر کاری دیده شود قطعا موسیقی‌اش هم به‌خوبی شنیده می‌شود. پس یکی از رموز موفقیت، خود سریال است و در این شکی نیست. بسیاری از سریال‌های الف و خوبی که بودند و مخاطب زیادی داشتند موسیقی‌های‌شان نیز موسیقی‌های ماندنی شدند که برعکس این قضیه شاید خیلی به‌ندرت اتفاق بیفتد و شاید هم اصلا اتفاق نیفتد. وقتی یک کار تصویری پرمخاطب باشد و آن را دیده باشند، مطمئنا موسیقی‌اش هم شنیده شده و اگر آهنگساز این فرصت را غنیمت شمرده باشد و موسیقی خوبی برایش ساخته باشد، می‌تواند یک موسیقی ماندگار برای زمان‌های بعد به‌جا بماند. 

وی درباره انتخاب قطعات مشهور خوانندگان برای تیتراژ که گاهی ارتباطی به محتوا ندارد، بیان می‌کند: عواملی مثل تهیه‌کننده یا حتی کارگردان اشتبا‌ها فکر می‌کنند اگر یک فرد معروف و کسی که اسم و رسمی دارد به تیتراژ بیاورند و بخواند یا گاهی خواننده قبلا و پیش از این‌که سریال تولید شود، اثری ساخته، از این کار در تیتراژ استفاده می‌کنند که انگار اولین معرفی کار است و برای اولین‌بار انتشار پیدا می‌کند و در بسیاری از کار‌هایی که خودم کار کردم، این اتفاق افتاده و دقیقا نتیجه عکس داده؛ یعنی به‌جای این که تیتراژ سریال بخواهد اسم و رسمی داشته باشد یا پرمخاطب باشد یا به یاد بماند، به شکلی برای مخاطب دافعه ایجاد کرده و گاهی اوقات شاید مخاطب دوست نداشته ادامه تیتراژ را ببیند، چون خیلی بی‌ربط بوده با این که ممکن است خواننده معروف هم باشد، ولی در نهایت می‌بیند هیچ پیوندی نیست؛ یعنی مرتبط بودن ولو این‌که هیچ خواننده‌ای نباشد به‌شدت کمک‌کننده و شدیدا در ذهن اثرگذار است بدون این‌که یک اسم و رسم یا یک لقب بخواهد تیتراژ را به یدک بکشد. این چیزی است که در سال‌های اخیر زیاد در کار‌ها می‌بینیم. این آهنگساز درباره این‌که تیتراژخوانی گاهی به سکوی پرتاب خواننده بدل می‌شود بیان می‌کند: قطعا می‌تواند این اتفاق بیفتد. به‌هرحال یک اثر تصویری خوب خیلی تاثیرگذارتر است و می‌تواند مخاطب بیشتری را جذب خود کند. برای مثال سریالی که ۲۰ قسمت است، ۲۰ بار تیتراژ تکرار می‌شود و این تکرار می‌تواند کار را در ذهن ماندگار کند. اول از همه باید پیوند بین تیتراژ و خود اثر تصویری باشد و بعد از آن باید ببینیم خالق چه اثری خلق می‌کند و آیا اثر خوب است؟ خیلی‌ها همچنان به‌دنبال این هستند که بخواهند تیتراژ بخوانند؛ چون می‌دانند زمینه بسیار خوبی برای دیده شدن و شنیده شدن است. 
 
لزوم پیوند ترانه و قصه

محمدرضا عیوضی از خوانندگان نامی و محبوب که آواز خاطره‌انگیز سریال روزگار جوانی جزو آثار اوست، با استناد به تجربه‌های گذشته باور دارد گاهی پیش می‌آمده که خود تیتراژ مهم‌تر از سریال شود. او درباره بهره گرفتن از صدا‌های جوان هم در گفتگو با جام‌جم مطرح می‌کند: کسی که سریالش را به پلتفرم‌های داخلی می‌دهد که پخش شود، ریسک این را نمی‌کند که یک خواننده جدید را بیاورد تا در انتهای سریال بخواند و این خواننده معروف شود، چون می‌خواهد از آن پول دربیاورد. سریال‌هایی که برای پلتفرم‌ها ساخته می‌شود خارج از جنبه هنری، اجتماعی یا هر موضوع دیگر بیشتر روی بحث تجاری‌اش فکر می‌کنند؛ یعنی سریالی که به پلتفرم‌ها می‌فروشند، بتواند بازگشت مالی خوبی داشته باشد و لذا از خواننده‌ای استفاده می‌کنند که همه او را بشناسند و این صدا می‌تواند چند نفر دیگر را نیز جذب کند، ولی باز هم در این موضوع کمتر پیدا می‌شود تیتراژ از سریال بیشتر گل کند و بیرون بیاید و معمولا مردم جذب سریال می‌شوند؛ یعنی اگر سریال جالبی نباشد آن‌را نگاه نمی‌کنند و حتی اگر تیتراژ خوبی هم داشته باشد، شنیده نمی‌شود. قصه و محتوای سریال این‌قدر باید جذاب باشد که تیتراژش هم بگیرد. وی ادامه می‌دهد: تیتراژ یک سریال یا یک فیلم باید بازگوکننده خلاصه‌ای از محتوای کل داستان باشد. برای مثال روزگار جوانی که پخش می‌شد یا هنوز هم پخش می‌شود، همه لحظه به لحظه سریال را به خاطر می‌آورند و می‌گویند فلان بازیگر این کار را کرد یا فلان بازیگر این طور بود؛ یعنی با دیدن آن تجسم می‌شود. اگر شرایط زندگی کسی به آهنگ شبیه باشد، می‌گوید وقتی این آهنگ را گوش می‌کنم یاد خاطراتم می‌افتم؛ یعنی خود را جای یکی از کاراکتر‌ها می‌گذارد و همذات‌پنداری می‌کند، اما اگر تیتراژ بی‌ربط باشد، صرفا برای این که خوشش آمده گوش کرده و نمی‌تواند با آن ارتباط این چنینی بگیرد که همیشه سریال در ذهنش بماند. 

فرصت دیده شدن استعداد‌ها

همان‌طور که بیان شد تیتراژ‌های تلویزیونی معمولا سکوی پرتاب خواننده‌های جوان و تازه‌کاری است که به واسطه آن اثر نمایشی به شهرت می‌رسند. غلامرضا صنعتگر، خواننده در این‌باره به جام‌جم می‌گوید: دلایل متعددی می‌تواند وجود داشته باشد، ولی مهم‌ترین آن تکرار اثر است. هر مجموعه نمایشی در تلویزیون با چندین بار بازپخش و تکرار باعث می‌شود واژه‌ها در ناخودآگاه افراد نقش ببندد ضمن این‌که کلمات به‌طور موزون و همراه با صدا و نوا هستند. البته عوامل دیگری هم دخیل هستند. احتمال دارد آن اثر نمایشی با موسیقی ساخته شده هماهنگی بسیاری داشته باشد و احساسات مخاطب را به درستی درگیر کند، ممکن است صدای خواننده جذاب باشد و سبکی نو و گوش‌نواز داشته باشد یا آن مجموعه نمایشی به قدری قوی باشد که تیتراژ هم مورد اقبال قرار گیرد.

وی درباره پیوند موسیقی تیتراژ با محتوای اثر هم عنوان می‌کند: به هرحال باید ربطی بین موسیقی و محتوا باشد تا بتواند موثر واقع شود. ریسک بزرگی است که اثر جذاب یک خواننده را بدون هیچ ارتباطی به عنوان تیتراژ انتخاب کرد و بعید می‌دانم یک تیم حرفه ای، این کار را انجام بدهد. اصولا استفاده از خواننده در آثار نمایشی برای کمک به دیده شدن مجموعه به واسطه اثر موسیقی و درگیر کردن مخاطب به واسطه احساساتش است و در این خصوص موسیقی محرک بسیار خوبی به شمار می‌آید.

از او می‌پرسیم با وجود گستردگی فضای مجازی و رسانه‌های گوناگون، آیا هنوز هم تیتراژخوانی می‌تواند سکوی پرتاب باشد و صنعتگر پاسخ می‌دهد: بله، به هر حال یکی از زمینه‌های مشهور شدن، خواندن تیتراژ‌های خوب است. البته ناگفته نماند امروزه فضای مجازی هم زمینه‌ساز دیده‌شدن جوانان و نوجوانان شده، ولی هنوز تیتراژخوانی گزینه مناسبی برای دیده شدن محسوب می‌شود. 

در اینجا نگاهی به موسیقی برخی تیتراژ‌های تلویزیونی داشتیم که کمی حال و فضای متفاوت داشتند. 

آخرین گناه

تیتراژ سریال آخرین گناه از این جهت متمایز است که چه در تصویر و چه در موسیقی حسابی با حال وهوای برزخی قصه همخوانی داشت و حس دلهره را به خوبی انتقال می‌داد. این تیتراژ با آهنگسازی آریا عظیمی‎‌نژاد روی آنتن رفت.

متهم گریخت

درسال‌‎هایی که بسیاری تازه داشتند با رپ ایرانی بیشتر آشنا می‌شدند، رضا عطاران موسیقی تیتراژ ابتدایی سریال متهم گریخت را تلفیقی از آواز پاپ و رپ قرار داد که خود و امیرحسین مدرس اجرایش را بر عهده داشتند. این ترانه و سبک اجرا همنوا با فضای قصه بود و با ویدئویی از شلوغی‌های شهر تهران که با ریتم تند کار شده بود، دردسر‌های پیش آمده برای شخصیت‌های اصلی در این شهر را تداعی می‌کرد. 

مختارنامه

تیتراژ آغازین و پایانی سریال مختارنامه ازحیث موسیقی کاری متفاوت است وحال وهوای خاصی دارد. درتیتراژ ابتدایی علی‌اکبر سلطانعلی شعری را با موسیقی امیر توسلی خوانده بود. درتیتراژ ابتدایی خواننده می‌خواند برخیز که شور محشر آمد، این قصه زسوز جگر آمد و به این ترتیب مخاطبان وارد فضایی می‌شود که تناسب عمیقی با این شعر دارد. تیتراژ پایانی هم قرین با صدای شروه‌خوانی صدیقه بحرانی است که سوز فراوانی دارد وبه مخاطبان در تماشای سرنوشت دلاوران کربلا و دژخیمان مقابل‌شان همراهی می‌‎دهد. 

گمگشته

«می‌گن فرشته روزه‌اش رو با گریه افطار می‌‎کنه...» این بخشی از ترانه‌ای است که با صدای مجید اخشابی در تیتراژ سریال رمضانی گمگشته اجرا شد و هنوز در خاطر بسیاری مانده است. اخشابی که باز هم سابقه اجرای رمضانی دارد، چند سال بعد برای تیتراژ سریال خانه‌به‌دوش نیز با شعری از علی معلم خواند. 
 
برای آخرین‌بار

از دیگر موسیقی‌های خاطره‌‎انگیز سریال‌ها که سکوی پرتابی برای خواننده‌اش شد، متعلق به سریال برای آخرین بار است که با صدای احسان خواجه‌امیری روی آنتن رفت. خواجه امیری تا امروز تیتراژ‌های زیادی خوانده است که غالبا برای مخاطبان به یادماندنی شدند. از جمله این موارد می‌توان به میوه ممنوعه، غریبانه، نابرده رنج و... اشاره کرد. 

پدرسالار

شاید هنوز موسیقی تیتراژ پایانی سریال پدر سالار درذهن بسیاری از مخاطبان آن مانده باشد. موسیقی بی‌کلامی ازبهرام دهقانیار که با ریتم و ضربش هم به فضای ایرانی و سنتی قصه نزدیک بود و هم به‌گونه‌ای صلابت پدر خانواده یعنی همان پدر سالار را یادآوری می‌کرد. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها