«جام‌جم» از لوکیشن سریال‌های تلویزیونی گزارش می‌دهد

سفر به تهران‌قدیم

تهران اینجا آب رفته. هنوز دست‌هایش دراز نشده که چنگ بیندازد روی گلوی دماوند و نفسش را بند بیاورد. باد داغی از بالای سینما تابان توی صورت می‌زند و پخش می‌شود در کل خیابان لاله‌زار. شهرک غزالی، تهران را توی مشتش گرفته تا همین قد و قواره‌اش را حفظ کند و برای آنهایی که تهران قدیم را ندیده‌اند، خاطره‌ساز بماند.
تهران اینجا آب رفته. هنوز دست‌هایش دراز نشده که چنگ بیندازد روی گلوی دماوند و نفسش را بند بیاورد. باد داغی از بالای سینما تابان توی صورت می‌زند و پخش می‌شود در کل خیابان لاله‌زار. شهرک غزالی، تهران را توی مشتش گرفته تا همین قد و قواره‌اش را حفظ کند و برای آنهایی که تهران قدیم را ندیده‌اند، خاطره‌ساز بماند.
کد خبر: ۱۴۱۵۳۴۶
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه

۴۴سال قبل که مرحوم علی حاتمی پایش را اینجا گذاشت، زمینی وسیع بود که هیچ رد و نشانی از تاریخ نداشت. امروز قد کشیده و بخش‌های تازه‌ای به آن اضافه شده تا تهران قدیم، همآن‌قدر ظریف و کوچک باقی بماند. تهران اینجا آب رفته؛ منیریه و لاله‌زار بیخ گوش هم‌ ایستاده‌اند و میدان ژاله را تنگ در آغوش گرفته‌اند. پشت‌سرشان، گذری از خانی‌آباد است و بعد به حلبی‌آباد ختم می‌شود. کولاژ تهران از آرزوی حاتمی شکل گرفت که می‌خواست زمینی مشرف به کوه‌های البرز را برای این شهرک سینمایی پیدا کند. زمین برای فردی به نام غزالی بود و از همان‌جا نام شهرک غزالی بر آن ماندگار شد. حاتمی می‌خواست جاده ابریشم را بسازد که بعد‌ها هزاردستان نام گرفت. قدم به قدم شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران(غزالی) یادگار یک رویاست. رویای ساخت شهرکی بزرگ برای ساخت فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی. متن پیش رو، روایت اختصاصی جام‌جم از قصه‌هایی است که در آجر به آجر شهرک غزالی دیده می‌شود؛ قصه‌هایی که تنها بخشی از کلیت این شهرک بزرگ است.

به گزارش جام‌جم، تصویربردار که دوربین را روی‌ شانه جاگیر کرد، نگاه رضایت‌بخشی به علی حاتمی انداخت. حاتمی پشت دوربین رفت. از توی ویزور نگاهی به خیابان لاله‌زار انداخت. لبخند رضایتش روی گونه‌های استخوانی پررنگ شد. شهرک سینمایی غزالی از همان‌جا برای حاتمی جدی شد. سال‌ها بعد وقتی به جای آن چهره جوان، مو‌های گندمگون کنار صورتش به ویزور خورد تا این بار لاله‌زار را از قاب دوربین کاشته‌شده در شهرک غزالی ببیند، به قول خودش پیرمردی شده بود. فقط هشت سال گذشته بود اما انگار گرد پیری اصرار داشت زودتر روی تار به تار مو‌های حاتمی بنشیند. غزالی حالا رنگ و رخ عوض کرده. بخش‌های تازه‌ای در آن ساخته‌شده و دانه کاشته‌شده کارگردان هزاردستان، به درختی تنومند تبدیل شده است. برای آنهایی که دل در گروی تهران دارند، اینجا شبیه ماکت کوچکی از تهران است. تهران اینجا کولاژی از خاطرات شده است؛ مثل خاطرات جواهری قازاریان که چسبیده به پاساژ و عکاسخانه لاله‌زار، کمی آن طرف‌تر هم تماشاخانه تهران و کوچه ملی.

پرده اول: لاله‌زار
سردر سینما تابان از دور پیداست. درست نبش خیابان لاله‌زار است و با دو پله از سنگفرش خیابان جدا شده. اسم سینما تابان با فیلم دختر لر گره خورده؛ قصه‌ای که جادوی سینما را به ایران آورد. روبه‌روی سینما تابان، سردر کوچه ملی است که پایین تماشاخانه نشسته و کنارش گلدوزی یاس به چشم می‌خورد که می‌توان با همان جعبه‌های پلاستیکی و زرد نوشابه مغازه کناری، نشانش داد. روبه‌روی سینما تابان، عکس‌های سیاه و سفید فیلم‌های مختلف پشت شیشه عکاسخانه لاله‌زار نشسته، نمای قهوه‌ای بیرون عکاسخانه، انعکاس رد خاطرات آنهایی است که گذرشان بعد از تماشای یک فیلم به عکاسخانه افتاده است. پاساژ لاله‌زار هم به‌تازگی بازسازی شده. گل‎‌های قدیمی برجسته، دوباره با همان ظرافت رویش طراحی شده و گچ و خاک سال‌های دور، جایش را به سیمان و رزین داده تا پاساژ نوستالژیک پایتخت ماندگارتر بماند. حاتمی، لاله‌زار را برای هزاردستان ساخت. برای وقتی که مفتش شش‌انگشتی از همان ماشین قدیمی‌اش پیاده می‌شود، دستی به کت و شلوار نونوارش می‌کشد و وارد گراند هتل می‌شود. از داوود رشیدی، خالق مفتش شش‌انگشتی حالا فقط همان سردیس ورودی شهرک غزالی باقی مانده و خاطراتی که در سریال هزاردستان و دیگر مجموعه‌ها برای مخاطبان ماندگار کرد. بخش زیادی از سریال هزار دستان در همین خیابان ساخته شد تا خاطره تهران قدیم بیشتر از قبل در قاب تلویزیون بنشیند.خانی‌آباد قدیم با گذر فرعی از لاله‌زار جدا می‌شود. قرار بود فیلم جهان‌پهلوان تختی اینجا ساخته شود که عمر حاتمی کفاف نداد و خانی‌آباد را گذاشت برای ۲۷-۲۶ پروژه دیگر که قهرمان‌شان را از اینجا گذر داده بودند. خانی‌آباد هم در طول این سال‌ها مثل پاساژ لاله‌زار آسیب دیده بود و دوباره بازسازی شد تا ماندگار شود. روی سردر مسجدی در گذر خانی‌آباد، هنوز خطی از استاد مافی باقی مانده که یک موزه زنده را تداعی می‌کند. بازسازی شهرک غزالی ۴۰ سال بعد از ساخت آن آغاز شد تا رد و نشان تاریخ دوباره در آن شکل بگیرد. خانی‌آباد قدیم هم گذر گردشگرانی شده که می‌خواهند چند ساعتی از تهران جدید به تهران قدیمی بروند و خاطره‌بازی کنند؛ درست مثل یک نقطه وصل میان لاله‌زار و دیگر خیابان‌های تاریخی تهران.

پرده دوم: حلبی‌آباد
روی بلندی مشرف به حلبی‌آباد، خانه‌های ساخته‌شده توی گود پایین‌شهر خودش را نشان می‌دهد. خانه که نه. سرپناهی برای دور بودن از باد و باران. شخصیت رضا در سریال معمای شاه، اولین بار که پایش را اینجا گذاشت، پتویی روی سر انداخته بود که دوربین را زیر آن پنهان کند و بتواند فریاد اینجا را به گوش شهر برساند. از کنار گود‌های آب و پلاستیک‌های کشیده‌شده روی دیوار‌های ساخته از حلبی، دستش را روی شاتر می‌گذاشت تا عکس‌های حلبی‌آباد ثبت شود و برسد به کتابفروشی مهرداد. آنجا با همان سخنرانی همیشگی جعفرآقا از اوضاع مملکت، سری تکان می‌داد و اشتیاقش برای عکاسی بیشتر می‌شد. جعفرآقا با بازی محمدرضا شریفی‌نیا، نگاهی به عکس‌خانه‌های حلبی‌آباد می‌انداخت و می‌گفت: «اینا با این وضع مملکت، می‌خوان اقتدار ۲۵۰۰ ساله رو به خارجی‌ها نشون بدن.» درست حوالی برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله درباری بود که عکس‌ها در روزنامه منتشر می‌شد تا نقدی باشد بر فقر و بی‌سوادی آن زمان که عصاره‌اش ریخته بود در پایین شهر و حلبی‌آباد را شکل می‌داد. رضا عکس‌هایش را به جعفرآقا می‌داد تا به میدان ژاله و چاپخانه نورآفاق برود و بسپارد به دست کاغذ‌های روزنامه فردا. حلبی‌آباد شهرک غزالی هنوز مثل همان روز‌های معمای شاه است. گچ سفید را روی حلب‌های طلایی و صورتی پنیر و روغن زده‌اند تا دیوار حلبی‌آباد محکم شود. سکوت اینجا هنوز هم قصه‌های معمای شاه را تداعی می‌کند.

پرده سوم: خانه عروسک‌ها
کافه پارس با تابلوی تهران قدیم چسبیده به مدرسه ابومسلم. درست آن طرف خیابان و روبه‌روی کافه، خانه عروسک‌هایی است که روزگاری برای همه بچه‌ها خاطره‌سازی کرده‌اند. موزه عروسکی سیمای ایران آغوشش را برای عروسک‌های خاطره‌دار باز کرده تا مثل بچه‌های خانواده‌دار، شناسنامه داشته باشند و هویت‌شان برای بازدیدکنندگان مشخص باشد.عروسک آق‌بابا در برنامه هادی و هدی سرش را روی ‌شانه گذاشته و به روبه‌رو نگاه می‌کند. رد نگاهش را که بگیری، به نارنجی مدرسه موش‌ها می‌رسی که هنوز دستش با همان ادا و اطوار باز است تا غر به جان سرمایی و کپل بزند. پشت سرش پسرخاله است که با شال و کلاه صورتی و صورت گرد لبخند می‌زند.سنجد هم با کفش‌های کتانی و دهان باز کنار دست‌شان است. انگار دیگر خبری از «برمی‌گردم»‌هایش نیست. دون‌دون حواسش به همه اینهاست تا مثل السون و ولسون گول‌شان بزند و با صورت اسفنجی و دون‌دونش، شخصیت بد ماجرا شود. صورت شخصیت چاق در چاق و لاغر از دور خودنمایی می‌کند. البته دیگر نه کیفی در دست دارد و نه با ژیان سبز به مقصد رسیده. عروسک آقاتقی در برنامه عروسکی آقاتقی و دوستان هم با آن کت شل و وارفته و پیچازی‌اش، لبخند می‌زند تا خال درشت روی گونه‌اش میان صورت درشت و دماغ قوزدارش خودنمایی کند. بیشتر این عروسک‌ها، نسخه اولیه یا همان نسخه اصلی بودند که روزگاری در قاب تلویزیون خاطره‌سازی می‌کردند و حالا در یک خانه، دور هم جمع شده‌اند.

پرده چهارم: تیمچه
از پیچ کوچه رد می‌شود و به سمت بازارچه پا تند می‌کند. ورودی بازارچه صدایش را توی گلو می‌اندازد: «بامیه دارم بامیه» این وقت روز خبری از این پسرک سریال کلاه پهلوی نیست اما تماشای سایه و هوای دم‌کرده داخل تیمچه و بازار، همین صحنه را تداعی می‌کند. سقف بازارچه قوس خودش را حفظ کرده. حجره‌ها در هوای داغ، دم کرده و از کنارشان که رد می‌شوی، فریم به فریم سریال‌های مختلفی تداعی می‌شود که بخشی از قصه خود را از زیر سقف این بازارچه گذر داده‌اند. مثل بازار سنتی شیراز در سریال آتش و باد که بهادرخان به آن وارد می‌شد. گونی‌های رنگی در ورودی تیمچه شکم داده‌اند. برخی‌شان بار‌های اضافی حجره‌ها هستند که در سایه آرام گرفته‌اند. انتهای بازارچه، حجره مسگری است. نور میانه روز خودش را از روزنه‌ای به داخل کشانده و گوشه دیگ بزرگی را برق انداخته. ظروف مسی قدیمی زیر این نور باریک و سایه دم‌کرده لم داده‌اند. حجره‌ای در همین میانه، کوزه‌های کوچک و بزرگ سفالی را کنار هم چیده که مناسب همین وقت سال است تا سرمای آب را در این هوای دم‌کرده نگاه دارد و خنکی مطبوعی به گلو بیاورد. تیمچه یا همان بازارچه سنتی شهرک غزالی، سریال‌های مختلفی را به خود دیده تا خودش هم بخشی از تاریخ تلویزیون شود.

پرده آخر: خانه پسر وزیری
محمود وزیری، پسر پزشک حاذق زمان شاه بود که به همراه محمدرضاشاه و فردوست در سوئیس درس می‌خواند. وقتی به ایران بازگشت، ارتباطش را با فردوست بیشتر کرد و از همین جا بود که خانواده وزیری پای‌شان به سیاست باز شد. بخشی از روایت سریال معمای شاه، با قصه همین خانواده نقش بسته بود. خانه پسر دکتر وزیری جایی در پیچ‌و‌خم سازه‌های شهرک غزالی نشسته است. محوطه باغچه‌مانندی، پشت خانه دکتر وزیری است که خانه ویلایی با نمای آجری را در آغوش گرفته. حوض کوچک میان حیاط به کاج بلندی تکیه داده که آفتاب نیمه روز رنگ آبی‌اش را درخشان‌تر کرده. خانه پسر دکتر وزیری از دور پیداست. ورودی خانه با پنج پله از حیاط جدا شده. شخصیت طوبی در همین راه پله‌ها می‌نشست تا بخشی از قصه خانه وزیری را بازی کند. جای سفره هفت‌سین خانواده دکتر وزیری پای آن پنجره بلند رو به کاج‌های پشتی خالی است. از پشت رنگ‌های قرمز و زرد شیشه می‌توان سایه درخت‌های پشتی را تماشا کرد. نمای روبه‌روی خانه، جلوه بیشتری دارد و با دو ردیف پله، از جلوی حوض بزرگ جدا شده تا یادآور پلان به پلان سریال معمای شاه و قصه خانواده دکتر وزیری باشد. این خانه هم مثل تمام تکه‌های این پازل، نقش خودش را در خاطره‌سازی داشته. خاطره قاب‌هایی از عروسی محمود وزیری و گرفتن جعفرآقا که سیاست و زندگی واقعی را به هم گره می‌زد و قاب تلویزیون را جادویی می‌کرد.

لانگ‌شاتی از یک شهرک سینمایی
شهرک غزالی با کنار هم قرارگرفتن همین قطعات کوچک است که تبدیل به یک پازل بزرگ و تاریخی شده. کل شهرک، دو قسمت صنعتی و سنتی دارد. در بخش سنتی تلاش شده بافت قدیمی این مکان حفظ شود و در بخش دیگر، واحد‌های تولید نمایش و صنعتی‌سازی برپا شده تا روند تولید در حوزه نمایش سرعت بگیرد. این شهرک هدف بلندمدتش را بر تربیت نسل جدید گذاشته و در میان صحبت‌های تازه مدیران می‌توان ردی از ورود هوش مصنوعی به این شهرک را هم احساس کرد. هزینه تولید در شهرک غزالی به واسطه دکور‌های از پیش ساخته‌شده پایین است و کار تیم‌های تولیدی را راحت کرده است. نه‌تنها تلویزیون، که سینما و پلتفرم‌های مختلف هم برای کار‌های تولیدی حوزه نمایش به اینجا می‌آیند. برخی از آنها برای روایت قصه‌های تاریخی و برخی هم برای استفاده از دکور‌های آماده، دست به دامن شهرک سینمایی غزالی می‌شوند. در برخی پروژه‌ها، بخش‌های تازه‌ای به شهرک اضافه می‌شود که بعد‌ها به کار پروژه‌های دیگر هم می‌آید. برخی بخش‌ها هم با گذشت ۴۴ سال از ساخت شهرک، نیاز به بازسازی دارد. مثل کاخ هارون‌الرشید، کلاه پهلوی، لاله‌زار، منیریه و بهارستان. بازسازی با استفاده از مواد ماندگار و ملاحظه حفظ شکل سنتی انجام می‌شود.

جزئیات وضعیت شهرک غزالی از زبان مدیران
به تازگی خبرنگاران رسانه‌های مختلف به یک بازدید دعوت شدند؛ بازدید از شهرک سینمایی غزالی که با همراهی مهدی میرچی، مدیر شهرک غزالی صورت گرفت و در نهایت هم با نشست خبری سیدباقر حاجی سیدرضی، رئیس مرکز تولید و فنی سیما همراه شد. میرچی البته توضیحات را به نشست خبری موکول کرد و در بازدید خبرنگاران، فقط توضیحات تکمیلی از این شهرک را ارائه کرد. از جمله مسائلی که گفت، مرمت بخش‌هایی از چند بخش پاساژ اصلی خیابان لاله‌زار بود که دچار برخی آسیب‌دیدگی‌ها شده بود. در عین حال گفته شد دکورهای سریال سلمان در ضلع جنوبی شهرک غزالی در حال ساخت است و مجموعه کاخ‌های تیسفون، جی وکاخ بدخشان هم قرار است به‌صورت ماندگار در شهرک سینمایی غزالی ساخته شوند. بازدید خبرنگاران که تمام شد، سیدباقر حاجی سیدرضی، رئیس مرکز تولید و فنی سیما توضیحاتی درباره شهرک غزالی و فعالیت‌هایش داد.
او با اشاره به تفاهم‌نامه شهرک با عوامل سریال سلمان فارسی گفت: قصدمان از تفاهم‌نامه این بود که ابنیه سلمان بیرون ساخته نشود. کاخ‌ها و طاق کسری، کاخ بدخشان و مجموعه کاخ‌های تیسفون یک بار در کشور ایجاد می‌شود و خواهش کردیم همه در شهرک ماندگار ساخته شود. آنها هم قبول کردند و شهرک حمایت کرد. بعد از پخش سریال مردم می‌توانند از این ابنیه بازدید کنند و تا قبل از پخش نمی‌توان دید. رسالت اصلی شهرک ایجاد زیرساخت برای حوزه تولید تلویزیون، سینما و پلتفرم‌هاست. همه کشورهای جهان یک مجموعه رسانه‌ای دارند و در ایران هم ۷۰هکتار زمین به مجموعه‌های نمایشی و غیرنمایشی تعلق گرفته است. علاوه بر لوکیشن‌ها همه لباس‌ها، ادوات و وسایل قدیمی برای ساخت یک اثر در شهرک قرار دارد.
وی ادامه داد: شهرک دو بخش دارد. بخش سنتی همان بافت قدیمی است و علاوه بر آن در سوله‌های ما تولید صنعتی اتفاق می‌افتد. ما در شهرک دنبال ایجاد مجموعه کارخانه تولید نمایش، صنعتی‌سازی و سرعت دادن به حوزه تولید هستیم. می‌خواهیم آثار دیگر به‌صورت خطی تولید نشود و همه سکانس‌ها در یک جا کار شود. شهرک سینمایی غزالی در بلندمدت دنبال پرورش نسل و انسان‌هایی است که با سرعت بیشتر کار کنند. برای رسیدن به این نقطه مجموعه‌هایی که مبتنی بر هوش مصنوعی بودند، فراخوانده شدند و داریم با آنها تفاهم‌نامه امضا می‌کنیم. در حوزه انیمیشن تفاهم‌نامه‌ای امضا کردیم که سرعت ساخت این محصول بیشتر شود. شهرک قرار است زیرساخت تولید انیمیشن را هم ایجاد کند. همچنین ابزارهایی مثل کشتی، قایق، ارابه و لباس‌های قدیمی و سلاح‌های جنگی در کارگاه‌های شهرک ساخته می‌شود. شهرک قرار است برای کل کسانی که می‌خواهند کار رسانه انجام دهند تسهیل‌گری کند. نباید خودمان متصدی باشیم و باید زیرساخت‌ها را در اختیار هنرمندان قرار دهیم. در آینده درباره صنعتی‌سازی، سوپراستودیوها، جلوه‌های ویژه و هوش مصنوعی از شهرک سینمایی خیلی چیزها می‌شنوید.
حاجی سیدرضی گفت: می‌خواهیم یک مجموعه آمفی‌تئاتر رو باز در شهرک ایجاد کنیم که زمین آن مشخص شده است. در واقع چیزی شبیه تکیه دولت ایجاد ‌می‌شود. در این آمفی‌تئاتر رو باز، کنسرت هم می‌توان برگزار کرد. همزمان درباره برگزاری نمایشگاه‌های خودرو، پوشاک، موزه مردم‌شناسی و وسایل حرکتی داریم تلاش می‌کنیم. مجموعه سوارکاری شهرک هم فعال است که مورد استقبال مردم قرار گرفته است. دو کشور عراق و لبنان هم برای کشور خود برنامه تولید می‌کنند، چون هزینه تولید اینجا ارزان‌تر است. پلتفرم‌ها هم دارند با شهرک کار می‌کنند. همچنین یک مجموعه انیمیشن هوش مصنوعی در شهرک در حال انعقاد قرارداد است که گیم‌ها را در آینده تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

نوستالژی یک شهرک
رها فاطمی - گروه رسانه
خیلی‌ها هستند که اگر سال‌ها از دوران کودکی‌شان بگذرد، باز هم دنبال رد و نشانی از آن دوران می‌گردند. احتمالا آدم‌هایی را که کلکسیونر حرفه‌ای می‌شوند دیده‌اید. اینها همان نوستالژی‌بازهایی هستند که نمی‌توانند تکه‌ای از وجودشان را از آن دوران جدا کنند. به همین علت هم دنبال هر رد و نشان اندکی می‌گردند که یاد گذشته را برای‌شان زنده کند. تا قبل از این‌که برای اولین بار پایم را به شهرک غزالی بگذارم، تصورم این بود که یک شهرک عجیب و غریب است که لابد در آن گم می‌شوم و برای پیدا کردن رد واقعیت و رویا، باید بروم خیابان‌های قدیمی را در تهران جدید جست‌وجو کنم اما وقتی پایم را مثل آدم‌های دیگر به یک تاریخ گذاشتم، احساس کردم در حال ورق زدن کتابی قطور هستم که هر برگش، یک فصل جداست. خودم از همان آدم‌های نوستالژی‌باز هستم و شهرک غزالی برای من جایی بود تا به گذشته سفر کنم و رد و نشانی از لوکیشن سریال‌های مختلف بگیرم. نکته جالبی که در اولین بار ورودم به این شهرک دیدم، رسیدگی به ساختمان‌های قدیمی و بازسازی به شیوه‌ای بود که هم سبک قدیمی و نوستالژی آن حفظ شود و رنگ کهنگی را از خود دور کند.جدای از بحث نوستالژی و خاطره‌بازی، چیزی که در صحبت از شهرک غزالی باید به آن توجه شود، مسأله ساخت چنین مجموعه‌ای برای تجمیع ساخت فیلم و سریال است؛ چیزی که در کشورهای دیگر هم دیده می‌شود و در کنار کاهش هزینه‌ها، می‌تواند ماندگار باشد. مثلا تصور کنید هرکدام از سریال‌های تاریخی بخواهند لوکیشن و سازه مخصوص سریال خود را بسازند. هم هزینه‌های بسیاری دارد و هم بعد از ضبط مجموعه یا فیلم، سازه و دکور از بین می‌رود و شاید به مرور دیگر قابل استفاده نباشد.
نکته دیگری که باید در مورد این مجموعه گفت، پیشرو بودن آن است. شاید در ابتدا تصور شود این شهرک کار خود را می‌کند و نیازی هم به توسعه ندارد؛ اما شهرک غزالی به تازگی اعلام کرده همکاری‌هایی از دیگر کشورها هم دارد و قرار است برخی کشورها برای ساخت فیلم یا سریال، به این شهرک بیایند. آنچه در مورد پیشرو بودن آن گفتیم، فقط این وجه شهرک نیست. مسأله توسعه و تلاش برای ورود فناوری‌های روز، وجه دیگر پیشرو بودن شهرک غزالی است. آن‌طور که مدیر این شهرک به تازگی اعلام کرده، قرار است از هوش مصنوعی هم برای ساخت فیلم و سریال در این شهرک استفاده شود که خود این مسأله تلاش مجموعه شهرک غزالی برای به‌روز و پیشرو بودن را نشان می‌دهد.
نکته آخر این‌که، شاید همه‌مان این شهرک را با عنوان شهرک غزالی بشناسیم اما خوب است که یادمان باشد نام اصلی شهرک غزالی، شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران است. اگر خواستید بازدیدی همراه خانواده از این شهرک داشته باشید، خوب وقت بگذارید و یادتان باشد بهتر است کل شهرک را در یک روز بازدید نکنید؛ چرا که تمام بخش‌های آن قابل توجه است و شاید حیف باشد به دلیل کمبود وقت بخواهید قدم‌های‌تان را تندتر بردارید و از تماشای این تکه‌های به هم چسبیده از تاریخ، غفلت کنید. عوامل شهرک غزالی تلاش کرده‌اند توضیحات لازم را برای بازدیدکنندگان ارائه کنند تا اطلاعات درست و لازم از بخش‌های قبل از اسلام، بعد از اسلام و معاصر به بازدیدکنندگان ارائه شود.

یک میراث ماندگار
سوگند آرامی - گروه رسانه
شهرک سینمایی غزالی در جاده مخصوص کرج، در منطقه‌ای ساکت و دور از هیاهو واقع شده است. هنگامی که پا به درون آن می‌گذارید با نگاه به هر بنایی خاطره یکی از فیلم‌ها یا سریال‌ها و یک مقطع از تاریخ یا جلوه ای از فرهنگ، ادبیات و هنر کشورمان در یاد انسان زنده می‌شود؛ خاطره عشق دختر ترسا به شیخ صنعان که حیدر خوشمرام و دختر قاجار در «شب دهم» آن را زنده کردند و بیننده در انتهای داستان تصویری از عشقی آسمانی را نظاره کرد. خاطره شعبون استخونی «هزار دستان»، یا آن لحظه سنگین و دشوار که مریم مقدس، نوزاد در آغوش مورد لعن سیاه‌دلان قرار گرفت و معجزه‌ای الهی بر وی آشکار شد، خاطره نمازی که ضامن آهو خواند و باران رحمت را بر قحطی زدگان نازل کرد یا کیف‌های متحدالشکلی که صبح یک روز در میدان بهارستان در دست نمایندگان مجلس دیده شد و...
پیاده‌روی در شهرک غزالی همچون قدم زدن در دالان‌های تاریخ می‌ماند. هر عابری به محض ورود به این شهرک وارد سال ۱۳۱۵ می‌شود و از سنگفرش خیابان لاله زار عبور می‌کند. در آنجا زمان به عقب برگشته و همه چیز رنگ و بوی گذشته می‌دهد. اصلا به نظر نمی‌رسد این محوطه مکانی در زمان حال است. شهرک سینمایی تلویزیونی ایران یا همان شهرک غزالی بدون تردید بزرگ‌ترین میراث سینمایی است؛ شهرکی که نتیجه تلاش هنرمندانه دستان توانمند زنده‌یاد علی حاتمی است. اگر خلاقیت این هنرمند نبود، شاید این شهرک همچون گنجی با ارزش برای هنرمندان باقی نمی‌ماند. البته ساخت این شهرک تاریخچه جذابی هم دارد. در واقع احداث شهرک سینمایی غزالی سال ۱۳۵۸ در بزرگراه کرج به طرح و پیشنهاد شادروان علی حاتمی‌، کارگردان شهیر سینمای ایران‌ و اجرای ولی‌ا... خاکدان، آغاز شد‌. طرح علی حاتمی و ولی‌ا... خاکدان، تولید سریالی با مضمون تاریخ سیاسی معاصر ایران بود که فاصله‌ای کوتاه از اوایل دوره پهلوی اول را در بر می‌گرفت‌. همزمان با آغاز تولید «هزار دستان»، از آنجا که این سریال شرایط جغرافیایی و شهری مناسب همان دوران اوایل قرن چهاردهم خورشیدی را لازم داشت، احداث شهرک سینمایی نیز آغاز شد. ۱۰ هکتار مساحت برای ساخت و بازسازی تهران قدیم در نظر گرفته‌شد سپس عکس‌هایی از ساختمان‌ها، عمارت‌های دولتی‌، محله‌ها، خیابان‌های تهران و لباس و نوع پوشش تهیه شد.حاتمی عکس‌ها و اسناد را در شهرک سینمایی چینه چیتای ایتالیا، با کمک نقاشی ایتالیایی اتود زد و تابلوهای کوچکی به وجود آورد. سپس با کمک یکی از بهترین دکوراتورهای ایتالیایی به نام جانی کورنتا و گروه بزرگ او نقشه شهرک را در مقیاس ۱۰۰۰ برابر کوچک‌تر ترسیم کرد و با ساخت ماکتی از شهرک به ایران بازگشت. علی حاتمی پس از مدتی با بررسی زمین‌های کنار بزرگراه تهران ـ کرج‌، احداث شهرک سینمایی را در اسفند سال ۱۳۵۸ آغاز کرد.بعد از تمام شدن هزاردستان، خیلی‌ها به صرافت افتادند بخش‌های تاریخی قبل از معاصر را هم به این شهرک اضافه کنند. همین کار زمینه‌ای شد تا بعد از یک دهه و اندی، داوود میرباقری دکورهایی از بافت کوفه قدیم را برای سریال امام علی(ع) در همین شهرک بازسازی کند. بعدها حتی کوچه‌هایی در دل خیابان‌هایش به آن اضافه شد، مثل کوچه‌ای در دل لاله‌زار برای نمایش خانه تختی. بعدا لوکیشن‌ فیلم‌ و سریال‌هایی همچون شیخ مفید، سربداران، هشت بهشت، کارآگاه علوی، مریم مقدس، اصحاب کهف، مدار صفر درجه، شب دهم، بانو، کلاه پهلوی و کفش‌های میرزا نوروز و... در همین شهرک ساخته شد. حال این شهرک بعد از گذشت این همه سال، یادآور خاطرات مجموعه‌های بسیاری است که در دل این شهرک ساخته شده است.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها