این فضای قالب سریال نوروز رنگی به کارگردانی علیرضا مسعودی (علی مشهدی) است که با آغاز امسال از شبکه پنج در ۲۰ قسمت روی آنتن رفت.
سریالی که در آن خبر چندانی از چهرههای مطرح سینما و تلویزیون نبود، اما با معرفی چند بازیگر تازه برای قاب تصویر و همچنین بهره بردن از هنرپیشگان نامآشنای دیگر که غالبا سابقه تئاتری دارند، توانست دیده شود و نظرات متفاوتی را دریافت کند.
یکی از بازیگرانی که با «نوروز رنگی» دیده شد، حمیدرضا حافظ شجری بود؛ بازیگر نوجوانی که توانست تجربههای تئاتری خود را جلوی دوربین بیاورد و نظرات مثبتی را نسبت به خود جلب کند.
در کنار او جواد خواجوی، ماهان عبدی و... هم گروه جوانی بودند که گرچه سابقه بازی در تلویزیون را داشتند، اما با این مجموعه بیشتر دیده شدند.
رابعه اسکویی و هادی عامل هاشمی هم جزو بازیگران شناختهشدهای هستند که پس از مدتها با این مجموعه نقش پررنگی را به تصویر کشیدند.
با عوامل این مجموعه نوروزی گپ و گفتی داشتیم تا به پرسشها و نقدها درباره کارشان پاسخ دهند. علیرضا مسعودی (کارگردان و نویسنده)، هادی عامل هاشمی، جواد خواجوی، حمیدرضا حافظ شجری، ماهان عبدی، محمد اسلامی، پریسا مقتدی و محمدامین سلیمیراد (بازیگران) و محمدمهدی مرتضوی (مدیر تولید) دستاندرکارانی بودند که در تحریریه روزنامه جامجم حاضر شدند.
رکورد زدیم
آقای مسعودی کار قبلی شما با نام «آخر خط» از شبکه سه پخش شد و برخی تعجب کردند که چرا شما برای سریال نوروز رنگی سراغ شبکه پنج رفتید که در تمام این سالها در بخش سریالسازی، رفت و برگشتهای زیادی داشته و خیلی شکل منسجمی نداشته است.
علیرضا مسعودی، نویسنده و کارگردان: من طرح سریال را به سیما فیلم داده بودم و صفر تا صد دست سیما فیلم بود و خودشان تشخیص دادند به شبکه پنج ارائه کنند. البته خوشحالم که از این شبکه هم پخش شده است، زیرا رکورد کل سالهای سریال سازی را شبکه پنج زده و این اتفاق خوبی است، زیرا با همکاری و همدلی یکدیگر رقم خورد. ما همه بیادعا بودیم و هستیم اما توانستیم کاری کنیم که به گفته آقای رنجبران، مدیر روابط عمومی سازمان صدا و سیما، سریال بیننده زیادی داشته و افتخاری است برایمان و خوشحالیم این رکورد را از آن خود کردیم.
شما برای ساخت این سریال سراغ غیر چهرهها رفتید و معمولا این اتفاق با ریسک زیادی همراه است، نگران نبودید که موفق نشوید؟
مسعودی: من ریسک نکردم، بلکه اطمینان داشتم. تمام سلولهای بدنم باور داشتند بچهها میتوانند اتفاق خوبی رقم بزنند. من جواد را در فضای مجازی ندیدم که انتخابش کنم، بلکه او بازیگر بینظیری در تئاتر است یا محمد اسلامی،کارگردان و بازیگر خوبی است. ماهان عبدی را از بچگی بزرگ کردم و از قرارگاه مسکونی با من بوده است. هادی که استاد همه ماست و جایگاه بالایی دارد. افتخار داشتم با خانم مقتدی کار کردم که چهره بود و از اول افتخار دادند و در این کار حضور داشتند. محمد امین هم خواهرزاده ام بود و حمید حافظ شجری هم تجربه بازی از قبل داشته است. در مجموع همه دوستان در این سریال با جان و دل کار کردند.
یک ماه پیگیر بودم تا بازی کنم
آقای شجری نگران نیستید که با خوب در آمدن لهجه مشهدیتان در سریال نوروز رنگی این نقش روی شما بماند و دیگر کارگردانان برای چنین نقشهایی سراغتان بیایند؟
حمیدرضا حافظ شجری، بازیگر نقش جعفر: نه، نگران نیستم چون تصمیم دارم شبیه نقش جعفر را بازی نکنم و سراغ نقشهای متفاوت دیگری گام بردارم؛ بنابراین دیگر با لهجه مشهدی نقشی باز نمیکنم البته به بازی در سریالهای طنز علاقهمندم و دلم میخواهد در این گونه، نقشهای دیگر را بازی کنم.
چطور شد برای نقش جعفر انتخاب شدید؟ میخواهیم بدانیم کشف چه کسی هستید؟
حافظ شجری: من خیلی تجربه تئاتر صحنه داشتم و میتوانم بگویم کشف خودم بودم. از سال۸۸ کار میکنم. وقتی فراخوان سریال نوروز رنگی را در پیج اینستاگرام دیدم، پیگیر ماجرا شدم البته میدانستم که آقایان خواجوی و اسلامی در این پروژه بازی میکنند به همین دلیل از آقای اسلامی که با هم تئاتر هم کار کرده بودیم خواستم شماره آقای سید مرتضوی را به من بدهد. یک ماه پیگیر بودم چون قرارمان با آقای سید مرتضوی کنسل شد تا اینکه او به مشهد آمد و قرار گذاشتیم و وقتی مرا دیدند انتخاب کردند و دیگر تست هم نگرفتند.
در فراخوان برای بازیگر نقش جعفر چه ویژگیهایی ذکر شده بود؟
حافظ شجری: چیزی مشخص گفته نشده بود.
خواجوی: بچههایی مثل من، حمید و محمد سالها تئاتر کار کردیم و مرتب دم دفترها بودیم و هر وقت کارگردانی کاری میسازد، حتما سری به آن دفتر میزنیم. باید بگویم که من بارها در صف تستدادن بودم و هیچوقت هم انتخاب نمیشدم. درباره نقش جعفر هم باید بگویم که نقش اینگونه بود که همراه خانواده مسافرت میرفت و نقشش بعد از رفتن خانواده تمام میشد اما در پروسه ضبط و طبق جلسات و حرفهایی که با هم داشتیم و جذابیتهایی که در صورت، لپها و حرفزدن حمید دیده میشد، تصمیم گرفته شد نقشش بلند شود. حمید خیلی خوب بلد است دیالوگ بگوید و بداهه داشته باشد. میداند نقش چیست و تواناییهایش را درست خرج میکند. درواقع هر روز سرصحنه آقای مسعودی سکانسهای مربوط به حمید را نوشته و ضبط میشد. خدا را شکر نقشش بیرون هم نزده و خیلی هم خوب در آمده است.
از ابتدا قرار بود نقش برادر کوچکتر خانواده را بازی کند؟
حافظ شجری: بله.
خواجوی: بله اما این بازیگر، کارگردان و... است که به نقش روح را تزریق میکند و حمید هم توانسته جان خوبی به نقش جعفر ببخشد.
تا به امروز بازیگران بسیاری، نقش پدران متفاوتی را در تلویزیون ایفا کردهاند، وقتی به شما نقش پدر خانواده سریال نوروز رنگی پیشنهاد شد، آن هم پدری عیالوار که در دهه ۶۰ زندگی میکرد، نگاه شما نسبت به این پدر قبل از بازی چطور بود و با چه دیدگاهی این پدر را بازی کردید؟
هادی عامل هاشمی، بازیگر نقش صادق، پدر خانواده: راستش نقش پدری که علی مسعودی نوشته بود، برایم خیلی دور از ذهن نبود. شبیه زندگی مردم در دهه ۶۰ و برگرفته از تجربیات محله و زندگی علی مسعودی بود. اتفاقا در زمان تولید در میان سکانسها او از خاطراتش میگفت تا همه فضای دهه ۶۰ در ذهنشان ترسیم و ملموس شود.
از سوی دیگر من متولد سبزوار هستم و پدرم مشهدی است و بخشی از عمرم را در مشهد زندگی کردم. به همین دلیل فضای پدر خانواده و محله برایم ملموس و خیلی راحت بود.
مابهازای همسایههای سریال را در اطراف خودم دیده بودم که وقتی در کوچه توپ بازی میکردیم و اگر خدای ناکرده توپ وارد حیاط کسی میشد آن را پاره میکرد یا جرات نداشتیم جلوی برخی خانهها بازی کنیم، چون عواقب منفی به دنبال داشت بنابراین بازی در سریال نوروز رنگی برایم خیلی نوستالژی داشت و زمانی که فیلمنامه را میخواندم شبیه خیلی از لحظات را در زندگی شخصیام دیده بودم و وقتی قرار شد نقش پدر را بازی کنم، چند شخصیت از فامیل پیدا کرده، آنها را مهندسی کردم و به نقش رسیدم.
پس نقش پدر خانواده کلاژی از مردان خانواده عامل هاشمی است؟
عامل هاشمی: بله، در ابتدا از پدرم خیلی الگو گرفتم برای این نقش، زیرا ما پنج بچه بودیم که چهار پسر شر به همراه یک خواهر شیطونتر از پسر. ضمن اینکه از شخصیتهای شوهر خاله و شوهر عمهام هم بخشهایی گرفتم، حتی دویدنهایم، کتکزدن و... هم شبیه کسی بود. در مجموع هر بازیگری روش خودش را دارد. من هم با آموزههایی که دیده بودم، نسبت به آن شناخت داشتم و با عقلم مهندسی کردم این شخصیت را بازی کردم. البته برای بازی علی مسعودی خیلی کمک کرد و کار با او بسیار راحت بود.
معمولا در آثار کمدی شاهد هستیم که شخصیت پدر و مادرها عصبانی نشان داده میشود و آنها جیغ و داد میزنند یا با بچهها با خشونت خاصی رفتار میکنند. این اتفاق هم در سریال نوروز رنگی افتاده است. خودتان خواستید این بخش خشونت پدر را پررنگ کنید؟
عامل هاشمی: پدر خانواده بنا است. او بیرون کار میکند. از کسی طلبکار نیست. مومن است. مسجد میرود. به قضا و قدر الهی اعتقاد دارد و خیلی آدم زیادهخواهی نیست و برنمیتابد ناشکری را. در مجموع شخصیت درستی دارد اما خشن بودنش یا دمپایی پرتابکردنش متناسب با فضای قصه بود. به نظرم چنین رفتارهایی باید به قصه بخورد، چرا که در غیر این صورت از قاب بیرون میزند. پس باید عصبانیت پدر دلیل داشته باشد. ضمن اینکه باید قبول کنید زبان هر شخصیتی در هر لایه از جامعه متفاوت است و باید بجا از رفتارها استفاده کرد که این اتفاق درست در نوروز رنگی افتاده است. من در برخی صحنهها میخواستم از این واژه استفاده کنم که به خدا کشتمت! اما گفتند این طور نگویم. تلویزیون محدودیتهایی دارد و ما هم سعی کردیم بعد خشونت را تلطیفشده نشان بدهیم. از سوی دیگر من مرتب درباره این صحنهها با علی مسعودی جر و بحث میکردم و به او میگفتم پدرم مهندس بود و اگر کسی من را در کوچه میزد، پدرش را درمیآورد، اما علی میگفت تو کوچه ما میزدند. من هم چنین اتفاقاتی را در محله مادربزرگم دیده بودم و برایم غریبه نبود. روابط میان همسایهها در دهه ۶۰ بسیار صمیمی بوده و همه سرشان در زندگی یکدیگر بود و شما هم به عنوان بیننده همه این موارد را در نوروز رنگی دیدید.
فکر نمیکنید پدر و مادرهای عصبانی در سریالهای طنز دیگر کلیشه شده و تماشای آن جذابیت ندارد؟
ماهان عبدی، بازیگر نقش مرتضی: همان طور که آقای عامل هاشمی گفتند ما محدودیتهایی در شوخیهای فیزیکی داشتیم و دستمان خیلی باز نبود، اما این موارد که شما به آن اشاره کردید از زمان چارلی چاپلین بود و همیشه هم مردم به چنین کمدیهایی میخندند. بنابراین کلیشه نبوده و متناسب با فضای قصه سریال نوروز رنگی است.
پریسا مقتدی، بازیگر نقش کتایون: این سریال در برهه تاریخی اتفاق میافتد که روابط میان والدین و بچهها به این شکل بوده که ما در نوروز رنگی نشان دادیم و کاملا با دوره الان متفاوت است و نباید شما مقایسه با این دوره کنید. البته منظورم این نیست که در آن مقطع زمانی پدر و مادرها خشن با بچهها برخورد میکردند، اما اعتقاد داشتند که این سبک تربیت صحیح است؛ به همین دلیل این گونه عمل میکردند. اگر سریال طنز با زمان حال ساخته میشد، حرف شما درست بود، اما فضای سریال در دهه ۶۰ میگذرد و ما سعی کردهایم سبک آدمها و رفتارهای آن مقطع زمانی را نشان بدهیم و چیزی گل درشت در نیامده است.
محمد اسلامی، بازیگر نقش احمد: گرچه من دهه هفتادی هستم و آن مقطع زمانی را به یاد ندارم اما بسیار دربارهاش شنیده و دیدهام. باید بهصراحت بگویم که ما در سریال نوروز رنگی به هیچوجه اگزجره نداشتیم و تصویر درستی از آن برهه با زبان طنز نشان داده شده است.
خانم مقتدی در سالهای اخیر شما بیشتر گرایشتان به بازی در سریالهای طنز بوده، آیا دلیل خاصی داشتید؟
مقتدی: خیلی اتفاقی پیشآمده و حسابشده نبود. به نظرم کار کمدی سخت است ولی اگر احساس کنید از کاری که انجام میدهید هم خودتان لذت میبرید و هم عوامل و هم مردم، مسلما حس بسیار خوبی میدهد اما در مجموع کار با مسعودی سخت نبود و واقعا پشت همه ما بود و با اشتیاق سر صحنه میرفتیم و کار میکردیم. من از همکاری با این گروه خیلی لذت بردم و هر روز با حال خوب سر کار میرفتیم و به همدیگر برای کار انرژی میدادیم.
آقای خواجوی آیا هر شب سریال را دنبال میکنید و برایتان مهم است که ببینید کجاهای کار اشکال دارید؟ چون تبلیغات این سریال را به شدت در صفحه تان انجام میدهید؟
خواجوی: بله از آنجا که من در دفتر سریال را ندیدم، هر شب دنبال میکنم.خیلی در صفحهام تبلیغ سریال نوروز رنگی را میکنم. حتی در پاسخ به دوستان که میگویند چرا تا این اندازه تبلیغ میکنی؟ پاسخ میدهم واقعا سریال نوروز رنگی را دوست دارم. برخی کارها را فقط پول میگیریم و هیچ جا مطرح نمیکنیم اما نوروز رنگی کار ساده و آبرومندی است و دلم میخواهد تک تک سکانسها را ببینم. در مجموع از تماشای سریال لذت میبرم و نشده که حرص هم بخورم و با خودم بگویم اینجای کار بد هست و...
یعنی نسبت به بازی تان نقد ندارید؟
خواجوی: حرص نمیخورم اما دهها هزار نقد دارم. باید نقد کنیم و گرنه نمیتوانیم پیشرفت کنیم.
کجای کار با خودتان گفتید ای کاش این طور بود؟
خواجوی: دوست داشتم مادرم هم مشهدی صحبت میکرد اما نشد و با توجه به بودجه و زمانی که در اختیار داشتیم این اتفاق نیفتاد. بازیگر نقش صادق هم در دقایق آخر پیش تولید انتخاب شد. معتقدم همیشه برای بهتر شدن باید تلاش بیشتر کرد.
سیدمحمدمهدی مرتضوی، مدیر تولید: ما پیش تولید را اردیبهشت شروع کردیم، حتی سه ماه در مشهد بودیم تا ماهان از نزدیک با لهجه مشهدیها آشنا شود اما چون در نیامد دیگر با لهجه نگذاشتیم. در مجموع برای این سریال از ۱۲۰۰ نفر در سنهای متفاوت تست گرفتیم.باید به نکتهای اشاره کنم و اینکه برخی بازیگر زده هستند و مرتب به ما میگفتند بازیگران چهره چه کسانی هستند. این در حالی است که خیلی از سریالها با بازیگران چهره در میان مردم نه تنها محبوب نمیشوند، بلکه دیده هم نمیشوند اما علی مسعودی از ابتدا اصرار داشت سریال با افراد چهره نباشد. فقط برای بازیگران زوار به دنبال چهره بودیم که البته این بخش از کار در مشهد ضبط میشد و شرایط در آن مقطع زمانی قرمز بود و هیچکس راضی نمیشد یا برای نقش صادق، حمید لولایی را میخواستیم بیاوریم اما آقای مسعودی ایستاد و مقاومت کرد که میخواهد با بازیگر غیر چهره کار کند.
برایتان سخت نبود این حجم تست بگیرید؟
مرتضوی: پروسه سخت و طاقت فرسایی بود اما این هدف آقای مسعودی بود که با غیر چهرهها کار کند. آقای مسعودی مثال میزد وقتی پایتخت ساخته میشود، تنها چهره آن علیرضا خمسه بود و بعد بقیه به مرور چهره شدند.
خواجوی: سینما و تلویزیون نیاز به چهرههای جوان و جدید دارد. تا چه زمانی حامد بهداد و محمدرضا گلزار نقش جوان را بازی کنند. به هر حال آنها وارد ۴۰ سالگی شدهاند. فقط علی شادمان جوان را داریم که خوب میدرخشد. باید آدمهای جدید بیایند و دیده شوند.
آقای مسعودی، در صحبتها اشاره کردید جواد خواجوی را به خاطر چهره فضای مجازی بودن انتخاب نکردید اما انتخاب علی صبوری برای سریال آخر خط و حالا جواد خواجوی این شبهه را ایجاد میکند.
اصلا نمیشود این دو مورد را با هم مقایسه کرد. من سر ماجراهای علی صبوری آنقدر اذیت شده بودم که تصمیم گرفتم دیگر از اینفلوئنسرها استفاده نکنم. انتخاب جواد داستان دیگری دارد. او بازیگر است و مرا به تئاتری با بازی خودش دعوت کرد که استعداد او را دیدم. نمیدانم چرا در این سالها فرصت نداشته هنر بازیگریاش را آنچنان که باید به نمایش بگذارد.
به خاطرتوالی این انتخابها، تصوری ایجاد میشود که احتمالا علیرضا مسعودی در کارهای بعدیاش هم سراغ چهره اینستاگرامی دیگری میرود؟
نه! (بلند و با خنده)
اینقدر این تجربه تلخ بوده که بلند و قاطعانه نه گفتید؟
نه! جالب است که یکی دو نفر دیگر که در این فضا حضور دارند به من پیام دادند تا در سریال حضور داشته باشم اما دیدم خیلیها کارهایشان ضعیف است و خوشم نیامد. بگذارید درباره علی صبوری باز توضیح بدهم. روزی که من او را انتخاب کردم در برنامه خندوانه به عنوان نفر اول خندانندهشو انتخاب شده بود. جوی در آن سالها وجود داشت که عدهای مقابل بچههای خندانندهشو گارد گرفته بودند و میگفتند اینها آمدند و دو تا خاطره گفتند چرا باید اینقدر مورد توجه قرار بگیرند؟ من میخواستم علی را بیاورم تا به همه ثابت کنم اینها هنر و توانایی دارند. هنرمندان بزرگ هم استندآپ کمدی دارند؛ مثلا وودی آلن هنوز هم استندآپ انجام میدهد. آن زمان که من علی را انتخاب کردم او هنوز در فضای مجازی اینقدر دیده نشده بود ولی چون تصویربرداری ما یک سال و اندی طول کشید، زمان پخش علی برای خودش شاخ مجازی شده بود. قبل از پخش هر روز به او زنگ میزدم و میگفتم این کارها را نکن تا سریال پخش شود. البته علی بعد از پخش متوجه شد که بازیگری دنیای دیگری است و خدا را شکر الان فکر میکنم کمی خودش را کنترل کرده و بهتر شده است.
اخیرا بسیاری از کارگردانان سراغ دهه ۶۰ میروند. این مورد را در سینما با فیلمهای نهنگ عنبر، هزارپا، بمب یک عاشقانه و... دیدیم و در سریالها هم چند موردی داشتیم. گویی هم به دنبال ایجاد حس شیرین و نوستالژی نسبت به دههای هستند که اتفاقا با دشواریهای زیادی برای مردم همراه بود. شما چرا و با چه نگاهی سراغ این فضا رفتید؟
مسعودی: من احساس کردم الان شرایط جامعه به سمتی پیش رفته که گویی خیلی چیزهای خوبی که در دهه ۶۰ داشتیم را از دست دادیم. درست است دهه ۶۰ دوران سختی بود؛ درست که ما در خانه فقط نان و رب و مربای هویج داشتیم ولی خیلی چیزهای خوب دیگر در زندگی شاهد بودیم. هر مشکلی در زندگیتان پیش میآمد میدانستی همسایهای داری که میتواند گره زندگیتان را باز کند.
مقتدی: دهه ۶۰ فقط برای ما حس نوستالژی نیست، بلکه یک تغییر اساسی در جامعه نسبت به آن زمان به طور مشخص درباره مهربانی بهوجود آمده است. آقای مسعودی یک جمله کلیدی داشتند که بهخصوص برای من که این دهه را تجربه کردم خیلی معنا میدهد. راهنمایی خوبی که ایشان به من بهعنوان بازیگر میدادند این بود که در بازیات حتی اوج خشونت، مهربانی را فراموش نکن. با وجود خشونتی که به نظر شما در شخصیت پدر و مادر وجود دارد، مهربانی و معنای خانواده را میتوان دید. جنس این مهربانی با آنچه ما امروز میشناسیم، متفاوت است. در آن زمان اگر با مشکلی روبهرو بودی هیچوقت احساس تنهایی نمیکردی. خانواده، همسایه، هم محل و... به تو کمک میکردند. پس برگشتن به آن زمان فقط القای حس نوستالژی نیست بلکه نشان دادن مفاهیمی است که فراموش شده.
این پیامها بهدرستی منتقل شده است؟ مثلا نسل امروز، ممکن است رفتار میان همسایههای آن دهه را مهربانی تلقی نکنند و فضولی بدانند.
عبدی: برداشتها متفاوت است.
خواجوی: آن زمان فضولی هم بوده و البته به جریان زندگی کمک میکرده است. مثلا طرف آنقدر فضول بوده که خانه همسایهاش را که مدتها خبری از او ندارد، نگاه کند و بفهمد چند روزی است مرده! کسی ممکن است رویش نشود مشکلش را بگوید، اما آشنای او با همین به اصطلاح فضولی کردن مشکلش را میفهمید و کمکش میکرد.
این ترجیح جوانان امروز نیست و بسیاری دوست دارند اصلا فضولی در کار نباشد.
خواجوی: جوانان امروز خیلی چیزهای دیگر را هم ترجیح میدهند.
اسلامی: الان فضولیها معمولا به شر ختم میشود، نه خیر. آن زمان با قصد کمک بوده است.
خواجوی: من با اینکه متولد ۷۱ هستم، میتوانم بگویم دهه ۶۰ را تجربه کردم. ما هنوز هم دهه ۶۰ در کشورمان داریم و این بستگی دارد که در کدام محله زندگی میکنی. در محلهای که ما تصویربرداری میکردیم شکل خانهها را تغییر ندادیم. آن محله دهه شصتی است.
البته متولدین ابتدای دهه ۷۰ بهخصوص کسانی که در شهرهایی غیر از تهران زندگی کردند تجربههای مشترکی با دهه شصتیها دارند.
عبدی: آدمهای محله واقعا مهربان بودند. سکانسی داشتیم که من پا برهنه بیرون از خانه بودم. پیرزنی از اهالی همان محل ساعت دو نصف شب در سرمای زمستان آمد و زیر پایم منقل زغال گذاشت تا گرم شوم.
خواجوی: هنوز همسایههای آنجا به من پیام میدهند و میگویند از اینجا رفتید، صفا از محلهمان رفته است. در صورتی که آنها به ما صفا دادند. اینها را نمیشود فیلم کرد چون کسی باورش نمیشود! گاهی نمیشود واقعیت را ساخت و باید نرمش کرد تا مخاطب باور کند هنوز آدمهای اینچنینی هستند.
آقای خواجوی، اسلامی و عبدی شما متولدین دهه ۷۰ هستید. با چه ذهنیتی خود را به فضای دهه ۶۰ نزدیک کردید؟
اسلامی: آقای مسعودی دو ماه در دورخوانی آنقدر قشنگ دهه ۶۰ را موشکافی و خاطرات زیبایشان را برایمان تعریف کردند که همه چیز ملموس شد. از اطرافیانمان و بازیگران بزرگتر مثل آقای عامل هم درباره آن سالها پرسیدیم.
خواجوی: همانطور که اشاره کردم دهه ۶۰ دور نیست. من هم همان نوشابه شیشهایها را خوردم. در کوچه خاکبازی کردم و...
عبدی: موقعیتهای تعریف شده در فیلمنامه به گونهای بود که شما را بهعنوان بازیگر ناخودآگاه در آن فضا قرار میداد. شما اگر هیچ شناختی هم از آن فضا نداشتی با فیلمنامه در جریانش قرار میگرفتی.
آقای سلیمیراد، شما متولد دهه ۸۰ هستید و دیگر خیلی از آن سالهایی که در این سریال نشان میدهد دورید. شما برای نزدیک شدن به این حالوهوا چه کردید؟
محمدامین سلیمیراد، بازیگر نقش امین: از داییام، آقای مسعودی که متن را مینوشت خیلی کمک گرفتم. برایم از شرایط جامعه در آن زمان گفتند و شیوه زندگی مردم را توضیح دادند. با اینکه آن زمان را درک نکردم ولی این روزها از طریق فضای مجازی، تصاویر و گفتوگوهای اطرافیان هم میشود حال و هوای دهه ۶۰ را متصور شد.
مرتضوی: «نوروز رنگی» پر از موقعیت است و شما در هر قسمت بیش از ۱۲-۱۰ موقعیت را شاهد هستید. برای اجرا و نوشتن هر موقعیت وقت گذاشته شده است. اگر فیلمنامه نوروز رنگی را بخوانید چیزی از دکوپاژ و میزانسن را نمیبینید و فقط دیالوگ است. اما با خواندن همان دیالوگها میتوانید همه صحنهها را متصور شوید. کسی که این متن را نوشته دارد کارگردانی هم میکند و برای همین در اجرا میداند که چه میخواهد. به همین دلیل میتواند بازیگرانی مثل محمدامین را که اصلا تجربهای از آن دهه ندارند را در جای درستی بنشاند.
آقای مسعودی، چقدر از شخصیتهای سریال مابهازای واقعی دارند؟ مثلا جواد همان جوانی شماست یا صادق، شبیه پدرتان است؟
مسعودی: در نسل ما معمولا هر خانهای هفت هشت تا بچه داشت. بچههای متولد اوایل دهه ۵۰ با هم میپریدند و دههچهلیها هم با همدیگر. من خیلی از این شخصیتها را از آدمهایی که در آن زمان میشناختم اقتباس کردم. یک تشکر ویژه از حسین نیرومند، ناظرکیفی سریال دارم. این همه سال کار کردم، واقعا ناظرکیفی به این دلسوزی ندیده بودم که آنقدر دلش برای کار بتپد و احساس مسؤولیت کند. متولد دهه ۴۰ است و خوب دهه ۶۰ را به خاطر دارد. به همین دلیل، نظراتش خیلی به ما کمک میکرد. یکبار درباره یکی از همسایگانشان گفت که شلوارش را خیلی بالا میکشید و دستش را در جیب ژاکتش میکرد و من ظاهر نقش مهدوی را از روی همین فرد برداشتم. مدل شخصیت او را هم از مادر یکی از دوستانم گرفته بودم. هر اتفاقی میافتاد اولین کسی که در صحنه حاضر میشد این مادر بود که نامش را کلانتر محل گذاشته بودیم.
عدهای از منتقدان میگویند شخصیت دایی محمود خیلی با اغراق بازی شده است و به نوعی از یکدستی شخصیتهای شیرین سریال بیرون میزند.
مسعودی: سال ۶۴ فیلم قانون از تلویزیون پخش شد. موج عجیبوغریبی بعد از آن راه افتاد و در هر محل دو تا ویجی پیدا شد. همه حرکات و حرفزدنشان را شبیه شخصیت او میکردند. آن زمانها جوانان دو طیف بودند، یا فکر میکردند شبیه بروسلی هستند یا آمیتاب باچان. جالب است وقتی فیلمنامه سریالم را برای رضا عطاران فرستادم، گفت من خودم هم جزو دستهای هستم که فکر میکردم به خاطر سیاهی زیر چشمم به آمیتاب باچان شباهت دارم. در محله خودمان هم شخصی به اسم علی داشتیم که موهای مشکی پرکلاغی و صورت سبزهای داشت که از این شباهت استفاده میکردو عین ویجی آهسته راه میرفت.
نمیگوییم این شخصیتها نبودند. بحث این است که در اجرا این شخصیت کار را از یکدستی خارج کرده است و میشود بدون او هم سریال را متصور بود.
عبدی: اتفاقا این شخصیت آمد که فضا را بشکند.
گاهی شکستن فضا کار بقیه را هم خراب میکند.
عبدی: ریسک است اما به نظر من خوب از آب درآمده و اتفاقا این جنس بازیکردن شجاعت میخواهد.
عامل هاشمی: من با دو طیف مواجه شدم. بعضیها خیلی این شخصیت را دوست دارند و عدهای با آن ارتباط برقرار نکردند. بازیکردن این میزان از فانتزی و توهم در شخصیت محمود، خیلی ریسک دارد و شجاعت میخواهد.
آقای مسعودی، در صحبتهایتان اشاره کردید که رضا عطاران فیلمنامه را خوانده بود، پیشنهادی هم داشت؟
مسعودی: همیشه با رضا مشورت میکنم. شش قسمت اول را که نوشتم برای او فرستادم تا بخواند و گفت عالی است. نظری برای تغییر فیلمنامه نداشت.
آقای خواجوی، در مصاحبههایتان تاکید کرده بودید دیگر دوست ندارید نقشهایی با لهجه بازی کنید اما در سریال نوروز رنگی این ماجرا تکرار شده است. این سریال چه قابلیتی داشت که در این سریال نوروز رنگی با لهجه مشهدی بازی کردید؟
جواد خواجوی، بازیگر نقش جواد: دوست ندارم به بازیگری تبدیل شوم که همیشه با لهجه کار میکند. قصد نداشتم نقش مشهدی قبول کنم، حتی با وجود پیشنهادهای زیاد، نپذیرفتم زیرا نمیخواستم تکرار شوم اما نوروز رنگی فرق داشت و باید در این سریال مشهدی صحبت میکردم. نهتنها من بلکه کل عوامل باید مشهدی حرف میزدند. زمانی که با آقای مسعودی صحبت میکردم به او هم گفتم که تماسهای زیادی داشتم اما نپذیرفتم ولی سریال نوروز رنگی متفاوت بود و اگر فصلهای بعدی این سریال هم ساخته شود باز هم با لهجه نقش جواد را بازی میکنم اما در هیچ کار دیگری دوست ندارم نقشی با لهجه مشهدی را بازی کنم. این سریال برایم حیثیتی بود. در روزهای پیشتولید هم خیلی میجنگیدم که در همه پلانهایی که آدمها میخواهند مشهدی حرف بزنند، باشم. شاید جایی اشتباه شود و مردم از من انتظار دارند که اشتباهی در لهجه مشهدی نباشد.
ولی ممکن است بقیه کارگردانان برای ایفای چنین نقشی سراغتتان بیایند؟
خواجوی: سریال بعدیام پخش شود، حتما نظرات تغییر میکند.
حتی اگر به شما پیشنهاد وسوسه انگیزی هم شود باز هم قبول نمیکنید؟
خواجوی: در دو سه سال اخیر پیشنهادهای زیادی شد بهویژه در حوزه تبلیغات مختلف از بازی گرفته تا اجرا و... قبول نکردم. حتی اخیرا پیشنهاد وسوسه چهار و پنج میلیارد تومان هم داشتم اما نپذیرفتم و اتفاقا سراغ کاری رفتم که پولی ندارد اما برایم سرمایهگذاری بزرگی است. این اتفاق با سریال نوروز رنگی رخ داد؛ البته در کار جدیدم شمالی حرف میزنم. کارگردان به من تاکید کرد که اگر میخواهم لهجهام را به مشهدی تغییر بدهد اما گفتم نه چون دوست دارم در کار بازی با سختی و چالش روبهرو شوم. نه اینکه کار راحت باشد.
چرا در برخی از صحنهها ریتم حرفزدن با لهجه خیلی تند و همراه با سروصدا میشود؟ به عنوان مثال در سکانسی که تلویزیون رنگی آورده میشود سروصدا زیاد است.
خواجوی: یکی از خصوصیات مشهدیها همین است. یعنی این مدلی با سروصدا هستند. ضمن اینکه در این سریال لهجه دیگر هم داریم مانند کارگرهایی که از آقا صادق پول میگیرند، تربتی و نیشابوری هستند یا صادق تهلهجه سبزواری دارد و مشهدی نیست. مابهازای این اتفاقات را میتوانید در زندگی واقعی هم ببینید. پدرم از شهرهای اطراف مشهد و مادرم تهرانی است اما فرزندان به تعداد کم هستند.
در سریالهای کمدی معمولا شاهدیم که آدمها خنگ و دستوپاچلفتی هستند و گاهی یک شخصیت عاقل هم وجود دارد. مثلا در سریال پایتخت، هما و در سریال نونخ، نورالدین عاقل است. شخصیتهای سریال شما جزو کدام دسته هستند؟
مسعودی: هیچکدام از این شخصیتها خنگ نیستند.
مقتدی: میشود گفت سادگیهایی دارند.
اگر اسمش را سادگی هم بگذاریم قصه بیشتر با همین ساده بودن آنها و معضلاتی که ایجاد میکند جلو میرود.
خواجوی: البته جعفر کاملا یک آدم فرهیخته است و حرفهایی میزند که خیلی راهگشاست، گرچه قوه عاقل جمع نیست.
عبدی: درست است، مغز متفکر نداشتیم.
مسعودی: در واقع بچههای آن زمان سادگی خاصی داشتند.
عاملهاشمی: میشود گفت قصه را یک شخصیت محوری پیش نمیبرد. همه مثل تختهپارههایی روی امواج دریا هستند. اتفاقات این بچهها را با خود میبرد و هرکدام در این موقعیتها رویکرد خاص خود را دارند که گاهی با عقل جور درمیآید یا نه. اما این کار شخصیتهایشان، شبیه شخصیتهای سریالهایی که نام بردید نیست.
عبدی: میشود گفت ما در هر دو دسته هستیم. شخصیتها ساده هستند و گاهی هوشمندانه عمل میکنند.
مسعودی: کار هیچکدام از بچههای سریال غیرمنطقی نیست و بیشتر از روی سادگی است.
با توجه به اینکه در بخشهایی از صحبتها دوستان اشاره کردند که بداهه هم بوده، آیا بداههگویی میان شما و آقای حافظ شجری هم شکل میگرفت یا نه؟
خواجوی: بله حتی نام خواهرهای من در قصه ابتدا مریم و منیره بود اما بعد ساجده و مهلا شد. سر صحنه هر آنچه به ذهنمان میرسید، حتما با آقای مسعودی هماهنگ میکردیم و بداهه هم خیلی شکل میگرفت. در مجموع پیشنهادها را آقای مسعودی قبول میکرد یا نمیکرد اما باید تاکید کنم معدل کار خوب بود. شخصا در کارگردانی، متن، بازی خودم و دیگر دوستان، نظراتم را میگفتم یا قبول میشد یا نه اما با حال خوب سر کار میرفتیم و فضای کار را خیلی دوست داشتیم و فیلتر نهایی کار هم علی مسعودی بود که از او رد و اجرا میشد.
نوشین مجلسی - فاطمه عودباشی / رسانه روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد