پژوهشگر و تهرانشناس به آثار به‌جامانده از دوران مشروطیت و سروده‌ای از محاسب الملک وقار اشاره کرد و گفت: محاسب الملک وقار سروده‌ای درباره مشروطیت دارد که مخاطب آن مشتی اسمال از لوطی‌های با مرام درتهران قدیم است.
کد خبر: ۱۱۵۷۳۴۴
طنز مشروطه از زبان یک تهرانشناس/ پیشنهاد تاسیس خانه مشروطیت در پایتخت

نصرالله حدادی در گفت و‌گو با جام‌جم آنلاین در سالروز صدور فرمان مشروطیت با بیان اینکه یکی از مهم ترین آثار طنز شعر و تصنیف و ترانه بود که توسط شاعران انقلابی مشروطه به صورت های مختلف سروده می شد، بیان کرد: اشعار عامیانه عصر مشروطیت، توسط سه شاعر آن زمان محاسب الملک وقار (یوسف وقار)، سید اشرف الدین گیلانی و شعری با عنوانِ «آکَبلای» که ادای عامیانه عبارتِ «آقا کربلایی» است، توسط دهخدا، معروف به دخو، گفته شده است. این افراد با یکدیگر بسیار تفاوت دارند اما مضامین شعرهای آنان شبیه به یکدیگر و بسیار زیباست.

وی افزود: این اشعار زبانِ محاوره و طنزآمیزی دارد و مردمِ عادی را مخاطب قرار داده است. متاسفانه در روزگار امروز از این نوع شعرهای طنز گزنده نداریم.

این پژوهشگر و تهرانشناس در ادامه گفت: این اشعار مضامین مشترک و تا حدی دلخوردگی و سرخوردگی از انقلاب مشروطیت دارند. چراکه انتظار‌هایی که مردم از مشروطه داشتند برآورده نشده بود. در منابع به اشتباه این سه شعر به مرحوم دهخدا نسبت داده شده است.

حدادی با بیان اینکه شعر محاسب الملک شباهت بسیار زیادی به سروده‌های عامیانه علامه دهخدا دارد، بیان کرد: شعر وی به اشتباه به دهخدا نسبت داده شده و طبق تصریح استاد، سید عبدالله‌انوار، سروده یوسف محاسب الملک است.

اصطلاحات به‌کار رفته در آن، گوشه‌ای از فرهنگ لغات عامیانه مردم آن روز طهران است و باید این شعر مردمی را تهرانی دانست:

مشتی اسمال به علی کار و بارا زار شده

تو بمیری، پاتوق ما بچه بازار شده

هر کسی واسیه خود- یکه میوندار شده

علی زهتاب در این ملک پاتوقدار شده

وکیل مجلس ما، جَخت آقا سردار شده

مشتی اسمال، نمیدونی چی کشیدیم به حق

چقذه واسه مشروطه دویدیم به حق

پاهامون پینه زد و پاک بریدیم به حق

یه جوون پر و پاقرص ندیدیم به حق

همه از پیر و جوون، ورمال و وردار شده

بعد‌از این بر سر ما‌ها چه بلاها برسه

چه بلاها که از این خلق به ماها برسه

به گوش ما و تو فردا، چه صداها برسه

کار این ملک، از اینجا به کجاها برسه

تقی نجار و بپا، اوستای معمار شده

هیچ‌کسی واسیه ما یک پاپاسی کار نکرد

تا سوار خر خود شد، خرشو بار نکرد

باز بگو مشروطه از ما چرا بیزار شده؟!

مشتی اسمال به اون جفت سبیلات قسمه

لوطی حق و حساب دون، به خدا خیلی کمه

هرکسی رو که تو بحرش بروی، اهل نمه

مار به اینها بزنه، والله بر ما رستمه

سراسر راسته ما، معدن اطفار شده!

مشتی اسمال به علی، این بچه‌ها گشت لشند

بلا نسبت، بلانسبت همگی لاف کشند

خلق، بی‌همت و دون و کنس و بدکنشند

بر سر یه لش مرده، همه در کش مکشند

چون سگ و گرگ پی‌ خوردن مردار شده

جُلتا، فکر تلکه‌اند به صد شیوه و رنگ

ما همه لول و پاتیلیم، ز افیون و زبنگ

از ممدجنی گرفته، تا به کل مهتی پلنگ

صاف در خورخور خوابیم، همه مست و ملنگ

کی میگه ملت ایران، همه بیدار شده؟

اصطلاحات و لغاتی چون پاتوقدار، واسیه (واسة)، میوندار، جُلتا (آدم‌های بی‌سروپا) جخت (جخد، یا عطسه دوم که مردم به آن صبر می‌گویند)، چقذه (چقدر)، وردار و ورمال (آدم بی‌شرم و حیا)، پاپاسی (واحد پول) حق و حساب دون (آدم اهل حرام و حلال)، اهل نم، اطفار (اطوار، ادا)، گشت (همگی) لش (بی‌عار) لاف کش یا لحاف‌کش (حرف بی‌حساب و کتاب زن یا آدمی که از راه ناصواب زندگی می‌کند) دون (پست فطرت) و جفت سبیلات (سبیل‌های دوطرف لب که یک‌اندازه و خوش ترکیب باشند). گواه این است که این شعر تهرانی و طهرانی است.

وی در پایان با بیان اینکه این شعر، یکی از زیباترین اشعار است که به تمام و کمال وصف‌الحال اوضاع پس از صدور فرمان مشروطیت است، تصریح کرد: چه خوب است در شهرمان «خانه مشروطیت» داشته باشیم. خانه سیدعبدالله بهبهانی، محل مقبرۀ شهدای مشروطیت در پشت بیمارستان لقمان حکیم، خانه سپه سالار، و یا هر جای دیگر، جای خالی «خانه مشروطه» در تهران حس می‌شود.

نسترن نعمتی/جام‌جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها