نگاهی به نمایش «خواب زمستانی»

زیر این آسمان، زندگی پیــدا نیست

نمایش «خواب زمستانی» به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج که این روزها در تالار مولوی به روی صحنه است، با موضوع فقر و مشکلات اقتصادی زنان بدسرپرست روایت می‌شود و نگاهی دارد به پدیده شهرنشینی و درواقع نقد شرایط موجود برای این گروه از افراد جامعه. نمایش «خواب زمستانی» در زمره نمایش‌هایی قرار می‌گیرد که این سال‌ها بیشتر بر صحنه تئاتر اجرا شده است.
کد خبر: ۹۵۷۸۸۹

نمایش‌هایی با موضوعات اجتماعی روز و مسائلی که عموم مردم با آن سر و کار دارند و در این میان کارگردان با نگاهی به آن مسائل، دریچه‌ای را به سوی جهانی باز می‌کند که در صحنه نمایش می‌تواند آن را برای مخاطب ترسیم کند. مشکلات اقتصادی زنان و تنهایی آنها، عدم امنیت زنان مجرد و نداشتن آینده‌ای روشن از مسائلی است که در قالب نمایش، کارگردان به آنها اشاره می‌کند. زنانی که در این نمایش از آنان صحبت می‌شود، در زندگی شهرنشینی و پر از آسیب آن، سرنوشت محتومی را انتظار می‌کشند. در سه اپیزود «خواب زمستانی»، مرگ اصلی‌ترین نقش را ایفا می‌کند و به نوعی مرگی که از آن به خواب زمستانی تعبیر می‌شود. در اپیزود اول، سه خواهر مجرد که هر کدام به شغلی مشغول هستند و برای ادامه زندگی نیاز به کار کردن شبانه‌روزی دارند؛ یکی از آنها نماز قضا می‌خواند، دیگری در مترو فروشندگی و خواهر سوم عروسک‌سازی می‌کند. برای یاسی با بازی سارا رسول‌زاده که در مترو فروشندگی می‌کند، اتفاق ناگواری می‌افتد. او بدون خواست و آگاهی، درگیر ماجرای فروش مواد مخدر شده و باید مبلغی پول برای موادی که اصلا ندیده به برادر دوستش بپردازد تا از این مخمصه راحت شود. در انتها اما زنی به نام فرشته هر سه خواهر را به قتل می‌رساند. فرشته با بازی نسرین درخشان‌زاده، زنی روان‌پریش است که تا به حال چند قتل را انجام داده و اپیزود دوم در انفرادی می‌گذرد. فرشته شب آخر زندگی‌اش است و صبح زود قرار است اعدام ‌شود و اپیزود سوم در غسالخانه با بازی الهام شعبانی است؛ زینت که مرده‌شور است و جسد فرشته را کفن‌پیچ می‌کند و تحویل می‌دهد. در همین حین از مسائل و مشکلات بسیار خود نیز سخن می‌گوید. معضلات بسیار اقتصادی که بر زندگی او سایه افکنده است.

در میانه داستان هر سه اپیزود به مسائل اجتماعی فراوانی اشاره می‌شود. از تشییع جنازه عجیب مرتضی پاشایی و مقایسه آن با تشییع جنازه بهمن فرزانه ـ مترجم مشهورـ، تا انتخابات ریاست جمهوری سال 96، خیانت، اختلاس، مهاجرت و... اما نکته‌ای که در این نمایش بیش از هر چیز ذهن مخاطب را به خود درگیر می‌کند، نگاه اثر به مساله مرگ است. در پایان اپیزود اول، یاسی به خواهرش و در قالب دعایی می‌گوید: «خدایا کاش ما انسان‌ها نیز مانند حیوانات خواب زمستانی داشتیم و وقتی از این خواب بیدار می‌شدیم، همه چیز به حالت اول و خوبش تبدیل می‌شد.» این آخرین دیالوگ در اپیزود اول است و گویی دعای یاسی اجابت شده و آنها به خواب زمستانی می‌روند؛ خوابی که آنها را از این زندگی فلاکت‌بار رها کرده و به زندگی آرام و بی‌دغدغه دیگری می‌برد. به نوعی اپیزود اول زندگی قبل از مرگ، اپیزود دوم زندگی در حال مرگ و اپیزود سوم زندگی پس از مرگ را روایت می‌کند. در اپیزود دوم فرشته انصاری که قاتل است در لحظات پایانی زندگی‌اش قرار دارد و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. اپیزود سوم که در غسالخانه می‌گذرد، زینت در حال بستن کفن دو مرده است و یکی از آنها را با صلوات به گیت خروجی می‌فرستد و شروع به صحبت می‌کند. قبل از آغاز اپیزود سوم، صدای صوت قرآن پس از اعدام فرشته به مدت چند دقیقه پخش می‌شود و فرشته انصاری اعدام می‌شود. در این تاریکی کارگردان وحشت از مرگی را که فرشته از آن صحبت می‌کرد، به مخاطب القا می‌کند. با آغاز اپیزود سوم و قرار دادن دو مرده در کفن، کارگردان کاملا عامدانه قصد دارد از این خواب زمستانی همچنان روایت کند و مساله او پرداختن به این بخش از زندگی هر انسانی است.

هر سه اپیزود که تنها زن‌ها در آن نقش بازی می‌کنند؛ مسائل زنان بی‌سرپرست یا بدسرپرست روایت می‌شود که در پایان مرگ برایشان از این زندگی چه‌بسا خوشایندتر و بهتر باشد؛ مرگی که در برخی صحنه‌ها، وحشتناک نیز ترسیم می‌شود.

رویا سلیمی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها