برزو نیک‌نژاد؛ از قهرمان‌های اسطوره‌ای تا زاپاس

ذات کمدی، خیلی جدی است/ جمشید هاشم پور قهرمان نسل ما بود

حدیث میرامینی به جام جم :

به جای نق زدن درس بگیریم/ هیچ نسلی را نمی‌‌توان سوخته دانست

با نقش روشنک در سریال دلنوازان به شهرت رسید. روشنک دختری جاه‌طلب بود که با اطرافیانش چالش‌های مختلفی را تجربه می‌کرد اما حدیث میرامینی با این شخصیت تفاوت‌های اساسی دارد و نباید او را شبیه هیچ‌کدام از نقش‌هایش دانست.
کد خبر: ۹۳۵۳۱۷
به جای نق زدن درس بگیریم/ هیچ نسلی را نمی‌‌توان سوخته دانست

نه نقشی که در سریال خداحافظ رفیق بازی کرد و نه نقشی که در فیلم سینمایی«عادت نمی‌کنیم» دارد.

او سبک خاص خودش را در زندگی دارد. این بازیگر جوان این روزها خودش را آماده می‌کند تا با گروه نمایش «در پروازهای خارجی بود که گم شد، ریحانه» به کارگردانی مهدی مشهور به آمریکا برود.

آنها قرار است در جشنواره فرینچ این نمایش را روی صحنه ببرند و با 200 نمایش از کشورهای مختلف رقابت کنند.

میرامینی به زبان انگلیسی مسلط است، این نمایشنامه قرار است به زبان انگلیسی اجرا شود. با میرامینی 28 ساله درباره سبک و مرام زندگی‌اش هم‌صحبت شدیم.

از خانواده شروع کنیم و از سهم آنها در انتخاب‌ها و موفقیت‌هایتان برایمان بگویید؟

در خانه ما خیلی فضای دوستانه و خوبی حاکم است. مشوق‌های اصلی‌ام پدر و مادرم هستند. مادرم خانه‌دار است و پدرم کارمند بازنشسته بانک. هیچ‌کدام روحیه و تجربه فعالیت‌‌‌های هنری نداشتند اما پدرم خیلی خوب مرا درک کرد و به من کمک کرد که بازیگر شوم.

. . . و تجربه ثابت کرده، دخترهایی که با پدر خود رابطه خوبی دارند معمولا موفق‌ترند.

دخترها با مادرشان همیشه صمیمی و راحت هستند. به نظرم پدر اصلی‌ترین مرد زندگی هر زن و بزرگ ترین تکیه‌گاه و پشتوانه است؛ به همین دلیل حمایت پدر از دخترش نقش خیلی پررنگ و مهمی در سرنوشت او دارد. پدرم از همان بچگی با من همراه و همدل بود. وقتی در کلاس‌های مرحوم سمندریان ثبت نام کردم پدر و مادرم با من همراهی خوبی داشتند، باورم کردند و با حمایت‌های خود باعث شدند وارد حرفه مورد علاقه‌ام بشوم.

برخی خانواده‌‌ها همه جور همراهی و حمایتی را از فرزند خود می‌کنند، اما فرد باز هم به نتیجه نمی‌رسد، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و کارهای مختلف را تجربه می‌کند و آخرش هم سرخورده شده و به هدفش نمی‌رسد. شما نظری درباره این گروه از آدم‌‌ها دارید؟

به نظرم این روش زندگی به روحیات افراد بستگی دارد. خیلی کم هستند کسانی که از همان ابتدا یک راه مشخص را انتخاب کرده و راهشان را ادامه داده و موفق می‌شوند . بعضی از آدم‌ها نمی‌توانند در یک رشته بمانند و تا آخر عمر یک کار را انجام دهند! ‌از این شاخه به آن شاخه پریدن هر چند بار منفی دارد اما می‌توان به آن از یک زاویه دیگر هم نگاه کرد. به عبارتی برخی آدم‌ها اهل تجربه‌های مختلف هستند و زندگی پرفراز و نشیبی دارند. آنها معمولا با نگاه مثبت به جلو می‌روند اگر در کاری موفق نشدند کار دیگری را تجربه می‌کنند و این تغییر را آنقدر ادامه می‌‌دهند تا کار مورد علاقه خود را پیدا کنند. اما واقعیت این است اگر آدم‌ها از سن کم شروع به جست و‌جوی رشته مورد علاقه خود کنند، در نوجوانی و جوانی زودتر می‌توانند در رشته‌ای که آن را دوست دارند، متمرکز شوند. من مخالف این که آدم‌ها کارهای مختلف را تجربه کنند، نیستم هر چند مخالف این هستم که کار و رشته مورد علاقه خود را در نیمه راه رها کنی. ما به دنیا آمده‌ایم که زندگی کنیم و زندگی یعنی تجربه کردن !‌

از گفته‌های شما می‌توان به این نتیجه رسید که روحیه ریسک کردن دارید؟

خودم این روحیه را ندارم اما کسانی که این روحیه را دارند را درک می‌کنم. هر چند هر کسی از کاری که انجام می‌دهد، تجربه خاص خود را دارد و هیچ تجربه‌ای مشابه هم نیست. معتقدم اگر کسی مثلا در دانشگاه روان‌شناسی قبول می‌شود اما بعد از فارغ‌التحصیلی یا حتی در زمان دانشجویی متوجه می‌شود به این رشته علاقه ندارد و مثلا طلاسازی را بیشتر دوست دارد، بهتر است به‌دنبال طلاسازی برود تا این که یک عمر خودش را محکوم کرده و در رشته‌‌ای فعالیت کند که هیچ علاقه‌ای به آن ندارد. به نظرم سیستم آموزشی کشور ما ایراد دارد به همین دلیل کمتر کسی در سن نوجوانی متوجه علایق خود می‌شود. ما مدرسه می‌رویم، اگر ریاضی‌مان خوب باشد، رشته ریاضی و فیزیک را ادامه می‌دهیم و اگر درس علوم‌مان خوب باشد، رشته تجربی را انتخاب می‌کنیم! سیستم آموزشی این قدرت را به دانش‌آموزان نمی‌دهد که علاقه خود را در همان سنین پایین پیدا کنند معمولا ما باید به دانشگاه برویم تا در آنجا متوجه شویم چه رشته‌ای را دوست داریم و این یعنی تلف کردن عمر.

اما شما گویا این بخش تلف شدن عمر را تجربه نکرده‌اید؟

خوشبختانه خانواده‌‌‌ام نگذاشت این تجربه را داشته باشم. وقتی به آنها گفتم به رشته هنر و بازیگری علاقه‌مندم، پدرم پیگیری کرد و مرا در کلاس‌های استاد سمندریان ثبت‌نام کرد و همین باعث شد زودتر به نتیجه برسم. انتخاب و هدف‌گذاری در سن کم خیلی مهم است؛ اما بیشتر خانواده‌‌‌ها علایق بچه‌ها را جدی نمی‌گیرند مثلا وقتی بچه آنها در 15 سالگی می‌گوید من به هنر علاقه دارم، معمولا از این گفته او بسادگی عبور می‌کنند در حالی که زندگی مال اوست و باید به خواسته‌هایش توجه شود. به نظرم بهترین کاری که پدر و مادرها برای فرزندانشان می‌توانند انجام دهند این است که با آنها صحبت کرده و آنها را باور کنند. انتقادات بی اساس نکنند و براساس علاقه مندی‌‌‌ خود بچه‌‌ها آنها را در کلاس‌‌‌های آموزشی ثبت‌نام کنند تا وقتی بزرگ شدند انتخاب‌های درست‌تری داشته باشند.

متولد سال 67 هستید، در فضای مجازی که این روزها بازارش داغ است برای متولدان این دهه جملات قصار یا لطیفه‌هایی می‌سازند مثلا این که دهه شصتی‌ها نسل سوخته هستند ! آیا شما هم بر این باورید محدودیت‌ها و امکانات دهه شصتی‌ها نسبت به دهه‌های دیگر کم بود؟

درباره هر نسلی می‌توان این جملات و لطیفه‌ها را ساخت و گفت که نسل سوخته هستند!‌ دهه 60 خاص بود چون سال‌های بعد از پیروزی انقلاب بود و جنگ هم در این دهه اتفاق افتاد. جنگ تبعات خاصی دارد که حتما مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. اما من معتقدم با همه اینها هیچ نسلی را نمی‌‌توان نسل سوخته دانست. باورم این است هر چی پیش آید، خوش آید. هر اتفاقی که در زندگی‌ام رخ می‌دهد باید اتفاق می‌افتاده و پس بهتر است من به جای نق زدن از هر اتفاقی درس بگیرم و با تجربه بیشتر راهم را ادامه دهم.

شما آدم بی‌حاشیه‌ای هستید نه در فضای مجازی جنجالی هستید و نه وارد جمع‌‌ها و جشن‌هایی می‌شوید که حاشیه‌ دارند، هر چند جوان هستید و اگر جویای شهرت باشید طبیعی است در این فضاها حضور داشته باشید. پرهیز شما از این حاشیه‌ها به چه دلیل است؟

به این موضوع هم از زاویه خودم نگاه می‌کنم. هر کس مدل زندگی خودش را دارد. بعضی‌ها دوست دارند در مهمانی‌ها و جشن‌ها حضور داشته باشند یا دوست دارند عکس‌های مختلفی از خودشان در فضای مجازی منتشر کنند. من با آنها مخالفتی ندارم و نمی‌گویم کار آنها بد است. اما مدل زندگی من اینجوری نیست. واقعیت این است، دغدغه‌هایم چیز دیگری است در اینستاگرام دوست دارم پست‌هایی را به اشتراک بگذارم که علاقه‌مندی‌هایم را نشان می‌دهد ؛ مثلا عکسی از طبیعت که دوستش دارم و یا کتابی که از خواندنش لذت برده‌ام و تاثیر مهمی بر زندگی‌ام داشته‌اند.

به هرحال شهرت بخشی از روح بازیگران را راضی می‌کند، شما چطور این بخش از روح‌تان را راضی می‌کنید؟

همه تلاشم را می‌کنم تا رزومه‌ خوبی از خودم به جای بگذارم. تا این‌جای کار مدعی نیستم که نقش‌های دست اولی را بازی کرده‌ام اما مدعی‌ام نقش‌هایم را دوست داشته‌ام؛ چون تجربه‌ای جدید برایم بوده‌اند. همیشه به این فکر می‌کنم اگر آن شخصیت و نقش خود من باشم چطور زندگی می‌کنم. این تجربه‌گرایی که می‌توانم از طریق بازیگری آن را به دست بیاورم، برایم لذت بخش است و این حرفه را برایم جذاب می‌کند وگرنه شهرت و حواشی بازیگری برایم چندان اهمیتی ندارد.

طاهره آشیانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
بی طرف
-
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۵/۳۱
۰
۰
این دختر همیشه نقش های دخترای چشم سفید بازی میكرده!
مرداویج
-
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۳۱
۰
۰
بخاطر بینیش كه فابریكه محبوبیت پیدا كرده وگرنه نقشهاش منسجم نیست یكبارتو یك سریال میشه دختر یك نفر تو جای دیگه هم میشه خواهر همون شخص كه باعث سر در گمی بیننده میشه اما در كل بازیگر قابلیه هم در طنز هم در درام
كارمند مفلس
-
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۵/۳۱
۰
۰
ولی نسل ما به معنای واقعی سوخته بود الان دخترخانمها یا آقا پسرها رو میبینی چقدر آزادن ما همش تواسترس جنگ و مشكلات همزمانش بزرگ شدیم برامون روحیه شاد باقی نموند

نیازمندی ها