در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جام جم سیما ، ریشه این علاقه حداقلی را نیز میتوان به پیشینه کمرنگ داستانی در باب این موضوعات و کمبودهای ابزاری در زمینه تولید نسبت داد و البته به سبب همین کمبود اسباب، خرده نگرفت بر این گرایش کمرنگ و سیرسکونی تولیدات نمایشی از این نوع. بهعلاوه چنانچه ترجیح کم و بیشی نیز در کار باشد رفع نیاز با خیل انبوهی از محصولات پذیرفتنی غیروطنی شدنی است که غنای تکنیکی و داستانی را توامان داراست. در این میان اگرچه برآیند داشتههای آنور آبی و نداشتههای ما در موضوع این آثار در گذر سالها سبب کمتجربگی سینما و تلویزیون در قالب تخیلی یا ماورایی و البته تولید آثاری تحویل گرفته نشده منجر شده است، اما تجربه حکایت از این دارد که تعدادی آثار ساختارمند و پرداخت شده نیز بوده که در مقیاس توان داخلی مقبول نظر و رای مخاطب افتاده است.
در چنین شرایطی و در روزهای تکامل و قدرت افزایی چشمگیر محصولات هالیوودی در قالب تخیلی و در مقابلش کاهش سرمایهگذاری و ریسکپذیری در این زمینه در سینمای ایران، تلویزیون اما در دورهای چند ساله سراغ این شکل روایی و به نوعی میانبرگونه در طرح مضامین حساس اخلاقی و دینی رفت. رویکردی مثبت و تاحدودی غافلگیرکننده در سریالهای ماه رمضان و منجر به تولید آثاری موفق در انتقال مفاهیم دینی که متاسفانه دچار آفت تکرار و پس از حیاتی کوتاه، یکباره کنار گذاشته شد. به این سان مجموعههای نمایشی با ساختار تخیلی و ماورایی که میتوانست تا سالها خوراک سریالهای موفقی باشد، گرفتار سرنوشت بسیاری از رویکردهای گذرا و غیرمتعادل تولید بیدرنگ، بناگاه به مرحله دلزدگی و توقف و نهایتا درهای خروج رسید. شروع پرجلوه تولید آثار ماورایی بسان تولید دورهای و بیتناسب آثار کمدی یا اجتماعی و حتی اکشن در دهههای گذشته در سینمای ایران روی تعادل را به خود ندید تا همچون تبهای زود به عرق نشسته، این قالب روایی نیز به خاطره رمضانی دور و دورترشده مخاطب تبدیل گردد. حال اینکه به علت تازگی نظرگاه و تفاوت لحن، اغلب خوب دیده و پسندیده شد، اما حالا دیگر سهمی از آثار رمضانی ندارد و فرا رسیدن دوباره این ماه شاید فرصت مغتنمی باشد برای مروری اجمالی و تجدید خاطره یا حتی ترغیب برای احیای آثاری از این جنس که زمانی رونق رمضانی تلویزیون بودند.
کمکم کن
برای اولین بار تلویزیون عرصه را برای فضاهای کمتر کار شده داستانی ماورایی فراهم کرد تا سلیقه مخاطبی که پیشتر به پاداش و عقاب دنیایی اعمال خوگرفته بود، دریچهای متفاوت و تاثیرگذاری از تجسم اعمال به رویش گشوده شود. قاسم جعفری، سازنده آثار موفق تلویزیونی آن روزها، خطر این پاگشایی محتوایی و موضعگیریهای احتمالی آینده را به جان خرید تا سریالی به مرحله تولید برسد که در سالهای آینده رهروان بسیاری نیز یافت. «کمکم کن» به مدد قصه و روایتی تازه در موضوعی متافیزیکی و به مدد رویای جوان در کمارفته قدم اول را محکم برداشت. جوان آلوده به گناه و از کما بازگشته، مسئول حلالیتطلبی از هم اتاقیهای بیمارستانیاش میشود که در برزخ اعمال ناصحیح گرفتارند. بازخوردهای اولیه نشان از موثر افتادن نیت و هدف سریال میداد، چرا که سرگذشت آدمهای در اسارت عقوبت گناه از جنس همان داستانهای عبرتآموز و کنجکاوکنندهای بود که در خود مفاهیم نهفته اعتقادی و دینی بسیار داشت. از طرفی تماشای سرگذشت آدمها از انتها و در روزهای استیصال آنها، گیرا و چهبسا سهلتر از روایت آثاری شد که در شکل دادن سرانجام کاراکترهای خود به مشکل برمیخورند. کمکم کن البته به عنوان پیشگام ضمن روایت خویش، مسئول ایجاد آشنایی و رضایت مخاطب با موضوعی استفهامی و سوالبرانگیز از عالم دیگر نیز بود که نظرگیر شدن سعی آن از پی پرسشهای بیشمار در زمان پخش پیدا بود.
او یک فرشته بود
علیرضا افخمی به عنوان ناظر کیفی آثار پرمخاطب تلویزیونی و کارگردان سریال تب سرد در حالی مسئولیت کارگردانی اثری مناسبتی را عهدهدار شد که شواهد رسانهای قبل از پخش نشان از اثری توجهبرانگیز نمیداد. نوع مواجهه ما با اثر در قسمتهای ابتدایی نیز در عین دادن کدهای اولیه از جنس دیگر آثار معمول تلویزیونی بود.
به عبارتی عادت ذهنی و انتظار اصولی، کمتر یا به نوعی اصلا سوی ابعاد ماورایی و حلول شیطان را نمیگرفت. رفته رفته اما سریال در مسیر هدفگذاریاش پیش رفت و به شیوهای قطرهچکانی همپای داستان، صورت ماوراییاش را نشان مخاطب داد. در این راه سریال با محور قرار دادن زندگی کسی که کبر و غروری بیجا ریشه گمراهی و فاصله گرفتنش از خود و ایمان واقعی است که به بهترین وجه در معرض امتحان قرار گرفتن و همراهیاش با شیطان را به تصویر میکشد، حتی تا جایی پیش میرود که وجوه دلهرهآمیز و کمتر کار شده در فراوانی موقعیتهای پرتعلیق با افزودن بر شوق مخاطب، پیگیری فرجام خواسته و ناخواسته شخصیتهای ماجرا را هر قسمت بیشتر نیز کرد.
«او یک فرشته بود» نهایتا با تکیه بر عناصر ماورایی نو و مقبول به یکی از آثار مثالزدنی در باب مضامین قرآنی و دینی تبدیل شد.
اغما
«اغما» به عنوان یکی از نقاط عطف و تحولآفرین در مسیر کارگردانی سیروس مقدم با استمداد از عوالم ماوراء دوباره راوی همزیستی انسان و شیطانی اینبار در جامه دوست شد. تلاش سریال نیز ارائه منظری تازه از فریفتگی ابلیس و غفلت انسانی با چاشنی همیشگی این آثار بود. با این تفاوت که روایت هوشمندانه اثر کدهای داستانیاش را بر طبق دانستههای تماشاگر «او یک فرشته بود» و برپایه دامن زدن بر گمانهزنیهای ما در جستجوی کیستی شیطان استوار ساخت و خوب بیننده را تا نیمههای اثر در برزخ وجود و عدمش نگاه داشت. همچون بهزاد او یک فرشته بود و حاج فتوحی میوه ممنوعه، سقوط ایمانی دکتر پژوهان نیز از یک لغزش زبانی و قلبی آغاز گشت و او را تا مرزهای تسلیم شدن محض شیطان برد. اولین عامل ایجاد پایبندی در مخاطب را نیز عمل موفقآمیز دکتر پژوهان با یاری غیرعادی الیاس رقم زد. حساسیتها از اینجا بالا گرفت و افزون نیز شد. وقتی همراهی دکتر و الیاس در روندی غیرعادی شفایافتگان دیگری هم پیدا کرد، سیر اتفاقات اثر اما با اعلام نقاب انسانی شیطان ابعاد تازهای پیدا کرد و روایت اثر مسیر حساسیتزایی را به سوی رهایی دکتر از بند شیطان هدایت کرد. تمهیدات روایی و حرکت سریال روی لبه تیز واقعیت و خیال به اضافه روایت در بستری دلهرهآمیز در نهایت جانب معنوی اغما را تضعیف نکرد تا اثری شکل بگیرد که نصایح اخلاقی و اعتقادی مستتر تا جذابیتهای پیگیرکننده را توامان داشته باشد. اغما نیز بهواسطه نکات مثبت روایی و داستانی به جمع آثار به یادماندنی رمضانی تلویزیون پیوست.
ملکوت
همراهی فرشته و انسانی در حال احتضار، جریان محتوایی قالب اثر است و محمدرضا آهنج این مبنای حرکتی را برای توصیف زشت و زیبای افعال انسانی واسطه میگیرد. حال اینکه نمایش عالم ملکوتی برزخ و فرشته ناظر بر اعمال شاید از عوامل لازم برای دستاوردی ارزشمند باشد، اما نه در فقدان عنصر تناسب و پرداخت داستانی.
«ملکوت» با سیاق آشنای داستانهای ماورایی در اینجا مروری موعظهگون میکند بر کرده و ناکرده فردی که تصادف او را در آستانه مرگ و کوتاهی دستش از دنیایی قرار میدهد که سودجویی و تفرعن نزدیکان به آن چنگ انداخته است.
بنای روایت روی پایههای ارتباط غیرجسمانی مرد با فرشتهای که قرار است پرده از اشتباهاتش بگشاید و منجی نامه اعمالش گردد، اما در روندی ایستا، جنبه تصنعاش چنان پررنگ میگردد که جلوههای ویژه کامپیوتری نیز تنها بر شدت ضعفهایش میافزاید. نهایتا آسیب متنی و محتوایی، دستاورد و جلوه بروز یافته از سریالی بود که طرح ابتدایی پرقوتی داشت.
روز حسرت
توفیق اغما و بستر بهینه فضاهای ماورایی برای طرح بسیاری از هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی موجب شد سیروس مقدم اینبار از زاویهای دیگر رهیافتی ارائه دهد برای برونرفت از پیلههای دنیایی و مادی و همچنین رهایی از اعمالی با سرانجام حسرت. در اینجا رویای صادقه مجالی میشود برای بیان قصه غفلت انسان و نهیب کردار غلط. همچنانکه از پهلویش نمایش خودفریبی و غرقه گشتن در دنیای مادی تلنگری میزند به چگونگی خروج از مسیر حق و حقیقت. پدری در اسارت بیخبری، مادری در مقام منادی ایمان و آگاهی به همراه فرزند ناخلفی غوطهور در رفتارهای پنهانکارانه از مجریان قصهای هستند که مدح و تبلیغ دانایی و پرهیزکاری را سرلوحه خویش قرار میدهد. از این منظر سرگشتگی، ایمان و گناه آلودگی به عنوان سه ضلع شخصیتی سریال و از ارکان اصلی بیان چاه و چاره آن در راه اعطای قدرت تمیزدهی به مخاطب هستند. شخصیتهایی که در عین توجهبرانگیز بودن و قرار گرفتن در خدمت مفاهیم اثر، عامل موازنه پیام آموزگاری و بیمدهی در باب رفتارهای انسانی نیز بودند. «روز حسرت» از دل فضای پررنگ معنوی و اخلاقیاش که سایه ماوراییاش نیز تا حدودی رنگ و بوی تکرار دارد، توفیق گریزهای فراوان به موضوعات اجتماعی روز را هم پیدا میکند و بهواسطه این مجرای داستانی عرضه کمال یافتهتری داشته و راه مییابد به ذائقه پیگیرانه مخاطب.
پنجمین خورشید
سربلند ساختن آثاری چون او یک فرشته بود و زیرزمین، بها و بهانه محکمی بود برای کارگردانی« پنجمین خورشید» توسط علیرضا افخمی تا دوباره با تکیه بر دنیای ماوراءالطبیعه و البته اینجا از حیث بنمایه فانتزی نگاهی داشته باشد بر چگونگی تاثیر انتخاب و اختیار بر زندگی. در پنجمین خورشید، یک کتیبه با قابلیت عبور از زمان محور مهم شکلگیری و بسط داستان اثر است.
در واقع این عامل موتور محرکهای است برای روایت زندگی شخصی که آگاهی از آینده او را متمایل به رقم زدن آتیهای محتوم و دستساز از جنس آرامش برای خانوادهاش میکند.
مانور سریال روی گذشته و آیندهای غیرمنفک از دیگری و البته در راستای نمایش غیرممکن بودن دست بردن در جزءجزء تقدیر آدمی از نقاط قابل اتکای پنجمین خورشید گشت. چنانکه سریال در راستای ایجاد فهم قدردانی از حال و گرفتن منطقیترین تصمیمها برای حصول بهترین احوالها در آینده نیز تلاشی بهینه میکند.
کوشش سریال در باب موضوعات مورد اشاره و القای درست آن البته بیاشکال هم نیست و ایرادات معنایی و ساختاری تبیین تصویری مضامین مورد هدف اثر را در لحظاتی دچار اشکال میکند. پنجمین خورشید نهایتا در سایه عوامل مختلف دیده شد و حسن ختامی قانعکننده نیز پوششی گشت بر نقطه ضعفهای ریز و درشتش در ارائه توامان فضایی فانتزی و خیالی در دل واقعیت.
پنج کیلومتر تا بهشت
آخرین اثر مناسبتی و رمضانی علیرضا افخمی نیز اثری در حال و هوایی ماورایی و محصول داستان همراهی دو روح با عقبهای متفاوت است که یکی در پی بازگشت به دنیا و دیگری ترک توام با آرامش از این جهان است. سریال از درون سرشت پاک انسانی که سوءقصد او را تا مرزهای دنیایی دیگر برده، پلی میزند به تحول بنیادین و هموار راه توبه در دیگران و همچنین راه داستانی مییابد به خوابهای نجاتبخش صادقه انسان.
ترسیم ماجرای کلی اثر، حول محور تعلیق مرگ و زندگی است اما تنها کفاف بخشی از جذابیتهای اثر را میدهد و اطناب بخشیدن به قصه و به درازا کشیدن غیرملزومش، تقریبا روایت را از نیمه فرسوده کرده و از رمق میاندازد. سریال البته به سبب نوگرایی مضمونی و نگاه دغدغهمند از این امتیاز برخوردار است که سرنوشت شخصیتهایش را آنچنان مهم جلوه دهد که عدم پیگیریاش کار راحتی نباشد.
سقوط یک فرشته
انتظار و کنجکاوی بسیاری ایجاد شده بود بر سر تماشای اثری با موضوعی دینی توسط کارگردانی چون بهرام بهرامیان که کارنامهای متشکل از تجربههای متفاوت را پشت سر گذاشته بود. سریال در باب محتوا نزدیک به دیگر آثار ماورایی رمضانهای گذشته و در اجرا بسیار پرشباهت با اثر سینمایی بهرامیان در ژانر وحشت یعنی آل بود. سویه پررنگ و وحشتآفرین اثر نیز ناشی از تمرکز صورت پذیرفته روی علامت سوال قرار دادن بر واقعیتهای عینی و عدم قطعیتی است که در کنارش موجودیت بخشیدن پرتعداد به عناصر شیطانی را نیز داراست. روایت کلی اثر همچون آثاری از این نوع، روی موضوع حلول شیطان و چگونگی نیروی ستیزهجویش در راه رخنه کردن در درون مومنین واقعی و فریفتگی افراد سست ایمان بنیان نهاده میشود. سعی سریال هم در حضور قطبهای شخصیتی، وام گرفتن از رخدادها و ناهنجارهای اجتماعی برای نمایش راههای فریب شیطان و همچنین تاثیرگذاری اخلاقی و ایمانی است. «سقوط یک فرشته» با روایتی تا حدودی چندپهلو و گاه نامتمرکز در عین برتری و چربش قوتها بر ضعفهایش سرانجامی بود بر حضور زودگذر استمداد از ماوراء برای نمایش ارزشهای دینی و اعتقادی در ساخت سریال رمضانی.
آخرین گناه
تجسم اعمال از طریق چشمان برزخی بستر اصلی داستان «آخرین گناه» بود؛ موضوعی که راه برای طرح انواع و اقسام قصهها و مضامین اخلاقی و انسانی میداد.
داستان اثر هم به نوعی با سوار شدن بر عامل چشمان برزخی و مانور روی دامنه تاثیرات آن بنیانگذاری میشود و روایتگر سهم بردن نابجا و ناخواسته فردی از چشمان برزخی برای برآوردن تمنای دنیایی گروهی دیگر است. در حالی که بالقوگی بستر سوءاستفاده از این چشمان، آخرین گناه را مهیای رهنمون شدن به ارائه درونمایهای دینی و جذاب میکرد، اما متاسفانه در نبود انسجام داستانی، استفاده بیش از اندازه و ابزاری از تم اصلی، مفهوم نبودن حرف و نیت اثر و خارج شدنش از مسیر اصلی را منجر میگردد. پیامد آن نیز هدر رفتن مضمون بکری است که میتوانست آخرین گناه را در دسته آثار مانای رمضانی قرار دهد، اگر سریال پرداختی قوام یافتهتر در قالب داستانی تامل برانگیزتر را ارائه میکرد. آخرین گناه نهایتا اگرچه به علت تازگی سوژه همراهی ایجاد کرد، اما روایت پراکنده و اصرار بر نمایش پرتنوع از تجسم اعمال گناهکاران، سویه نابسامانی ساختاری را در آن جلوهگر کرد.
حسن حق حقیقی / ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد