به گزارش جام جم سیما،با توجه به این که مخاطبان بسیاری از برنامه کتاب استقبال کردند گفتوگوی ما با معانی را حول محور این برنامه در ادامه میخوانید.
پخش برنامه کتاب شب از چه سالی آغاز شد؟
کتاب شب چند دوره داشت، یک دوره به زمانی برمی گردد که من هنوز دانشجو بودم و خودم هم جزو مخاطبان برنامه بودم و همیشه داستانها را دنبال میکردم.
البته آن زمان ارتباطی با رادیو نداشتم، اما بهنظرم برنامه کتاب شب از دهه 70 با شبکه رادیویی تهران تهیه و پخش میشد و از سال 83 زمانی که این برنامه در دوره دوم از رادیو فرهنگ پخش شد، سردبیری به من محول شد.
این برنامه تا سال 88 از رادیو فرهنگ با عنوان روایت شب پخش میشد و از آن سال به بعد هم که به رادیو تهران واگذار شد با نام قدیمیاش با عنوان کتاب شب روی آنتن میرود.
از همان ابتدا روایت داستانها بر عهده بهروز رضوی بود؟
از اول گوینده اصلی بهروز رضوی بود، اما دیگران ازجمله خانم ژالاک و فاطمه رکنی هم گویندگی این برنامه را بر عهده داشتند، اما از زمانی که سردبیری برنامه به من سپرده شده است، اغلب بهروز رضوی بوده است.
با وجود این که سالهای زیادی از پخش این برنامه میگذرد، اما تکراری یا کلیشهای نشده است، این موضوع چه علتی میتواند داشته باشد؟
ماهیت این برنامه رمان خوانی و داستان خوانی است، یک رمان در شش قسمت تنظیم میشود و از اول تا آخر هفته خوانده و جمعهها نیز نقد و بررسی میشود.
یکی از دلایل، این که داستان خوانی برای مخاطبان جذاب است. در رادیو هم یکی از فرمهای قدیمی برنامه سازی است و اگر استقبال میشود نشان میدهد مردم داستان را دوست دارند و علاقه به این فرم دارند.
استقبال مردم همیشه خوب بوده پیامهایی که به ما رسیده همیشه امیدوارکننده و دلگرمکننده بوده است.
اظهارنظرهای متفاوتی مبنی بر بعضی از کارها میشود و... کلا جذابیتهای یک برنامه رادیویی در فرم، ساختار و نحوه ارائه آن میتواند باشد و در این برنامه صدای آقای رضوی یک جذابیت است.
اگر برنامه کتاب شب با اجرای شخص دیگر جز بهروز رضوی روی آنتن میرفت، باز هم برای شنوندگان جذابیت داشت؟
قصه خواندن توسط آقای رضوی یکی از عوامل جذب مخاطب است، بخصوص این که در درستخوانی، ادای صحیح کلمات و حس کارها بسیار دقیق و از طرف دیگر نویسندگان برنامه در تنظیم متن وسواس بسیاری دارند که به نظرم همه این عوامل سبب موفقیت و استقبال این برنامه شده است.
البته نقش آقای رضوی خیلی موثر و تاثیر آن در جذب مخاطب غیرقابل انکار است، تسلطی که در متن و گویندگی دارد باعث شده تا نام بهروز رضوی در ذهنها ماندگار شود.
کتابهایی که برای نقل از برنامه کتاب شب انتخاب میشود، بر چه مبنایی گزینش خواهد میشود؟
مسلما داستانهایی که انتخاب میشود، قابلیت پخش از رادیو را دارد. البته داستان برای شنیداری شدن باید چند فاکتور و ویژگی داشته باشد، چون داستان نوشته میشود برای خوانده شدن، قاعدتا برای شنیده شدن نوشته نمیشود.
بسیاری از فرمها هست که حتما باید خوانده شود و صرفا آنها را نمیتوان شنید. داستانهایی مناسب شنیداری شدن است که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند و ذهنی نباشد و تصویری باشد، تصویری بودن باعث ارتباط بیشتر مخاطب میشود.
داستانهایی که از تکنیک گسست زمانی و تغییر زاویه دید و... استفاده شده است مناسب برنامههای رادیویی نیست و مخاطب متوجه روال داستان نمیشود.
بیشتر داستانهای خطی برای شنیده شدن در رادیو مناسب است و زبان هر چه سادهتر باشد فهم آن برای مخاطب راحتتر است، یعنی داستانهایی که این ویژگیها را ندارد داستانهای خوبی نیست و از رادیو خوب شنیده نمیشود.
پس شما خیلی کتاب میخوانید.
بله، البته علاوه بر خودم، نویسندهها هم کتابها را میخوانند و آنهایی که قابلیت شنیداری شدن دارند انتخاب و تنظیم رادیویی میکنند.
من خودم خیلی کتاب میخوانم غیر از ساعت کاری، همیشه کتاب میخوانم. جدا از مسئولیتی که در تهیه کتاب شب و داستاننویسی دارم کتابهایی که میخوانم در این حوزه و حجم بیشتر آن ادبیات داستانی است.
من بنا بر ضرورت شغلم و علاقهام کم و بیش هر چه منتشر شود میخوانم و باید در جریان روز کتاب باشم.
این گونه برنامهها جز سرگرمکنندگی چگونه میتواند بر افکار مخاطبان تاثیرگذار باشد؟
رسانه در افکار و اذعان عمومی نقش بسزایی دارد، مثلا زمانی که خودم دانشجو بودم همیشه کتاب شب را میشنیدم و داستانها را دنبال میکردم. حتی با شنیدن آنها، کتابها را تهیه میکردم و میخواندم.
ما در این برنامه کتابها را به مردم معرفی میکنیم، این که کتابها ارزش و قابلیت خواندن دارند این کار کمی نیست و مسئولیت برنامهساز را بیشتر میکند چون به مردم کتابی را معرفی میکند که باید ویژگی یک داستان خوب را داشته باشد.
طبق آمارهایی که اعلام میشود، مردم ما خیلی کم مطالعه میکنند، چه دلایلی میتواند داشته باشد؟
دلایل بسیاری وجود دارد، شاید یک گفتوگوی مجزا و مستقل میطلبد. به نظر دست گرفتن کتاب و خواندن آن کار سادهای است، اما خیلی از وقتها میشنویم وجود و گسترش دسترسی به اطلاعات ازجمله اینترنت و موبایل و... سبب مشغولیت مردم شده و جای کتابخوانی را گرفته است
یا میشنویم فشارهایی که در حوزه کتاب وجود دارد اجازه نمیدهد کتاب خوب به دست مخاطب برسد یا باز میشنویم یکی از دلایل کتاب نخواندن، ضعف کتابهای منتشر شده است و... اما این دلایل کافی نیست.
شاید یک دلیل اصلی که کمتر هم به آن توجه شده، سیستم آموزشی ماست، چون ما از ابتدا یاد نگرفتیم کتاب بخوانیم نه در خانه و نه در مدرسه، به ما تربیت و آموزش خواندن داده نشده است. کودک با کتاب انس ندارد.
فرزندان دست پدر و مادرشان را نگاه میکنند، کودکی که در خانه دست پدر و مادر کتاب نمیبیند، کتابخوان نمیشود و عادت به کتابخوانی نمیکند. این همان تفاوت فرهنگ ما با دیگر کشورهایی است که آمار مطالعهشان بالاست.
مدارس ما کتاب محور هستند آن هم صرفا کتاب درسی، به دانشآموزان یاد داده نمیشود که کتابهای غیردرسی بخوانند و اینها همه آسیب است چون ما برعکس آنچه که شعار میدهیم و تبلیغ میکنیم، به کودکانمان یاد میدهیم نباید کتاب بخوانند.
یکی از دیگر دلایل برمی گردد به نویسنده که وظیفهاش در قبال داستانی است که مینویسد، اما آنچه وجود دارد صدها مانع پیش روی نویسندههاست.
اصلیترین ممیزی وزارت فرهنگ و ارشاد است که باعث میشود درصد زیادی از آنچه که وظیفه و مسئولیت نویسنده است تغییر کند یا حذف شود که همین مساله هم سبب سلب اعتماد مخاطب میشود و وجه دیگر توزیع و نشر کتاب است.
مخاطبان ما هم بیتقصیر نیستند احساس نیاز به مطالعه و خواندن کتاب نمیکنند.
شما سابقه طولانی در نقد نویسی دارید، بیشتر نقدها در چه حوزهای است و بر چه اساسی آنها را تحلیل و بررسی میکنید؟
من خودم را منتقد ادبیات داستانی نمیدانم، نقد ادبی یک حوزه جداست و تخصص خاص خودش را میطلبد.
من بیشتر نظر خودم را درباره آثار و کارها مینویسم و آنها را تحلیل و بررسی میکنم و خودم را به عنوان منتقد نمیبینم.
شما داستانهای کوتاه مینویسید، به چه حوزهای در داستاننویسی علاقهمند هستید؟ چند تا از این داستانها بتازگی منتشر شده است؟
مجموعه داستان کوتاه به نام «ارواح مرطوب جنگ» و یک مجموعهای به نام «افشاربندان» دارم که در دست انتشار است و شامل داستانهای کوتاه از مناسبتهای روزمره و اجتماع است.
داستاننویس از هر چیزی ایده میگیرد، هر چه که در زندگی رخ میدهد از حوادث و مسالهای که اتفاق افتاده است و نویسنده میتواند از همه حوادث بهرهمند شود.
کدام یک از اعضای خانواده شما به واسطه خودتان به این شغل گرایش پیدا کردهاند؟
همسرم معصومه خادمنیا، نویسنده برنامههای رادیویی هستند، البته نه بواسطه من، بلکه قبل از آشنایی هم کار نویسندگی و ترجمه میکردند، اما کسی بواسطه خودم به این حرفه گرایش پیدا نکرده است.
شما در داستاننویسی چقدر به خوانندگان توجه میکنید یا بهتر است این گونه مطرح کنم برای جذب مخاطبان به چه نکاتی توجه دارید؟
داستاننویس همیشه گوشه چشمی بر خوانندگان دارد و قاعدتا به مخاطب فکر میکند، اما موقع نوشتن طبق پسند مخاطب حرکت نمیکند، به این توجه ندارد که ذائقه و سلیقه خواننده چیست.
اگر این گونه باشد همیشه نویسندگان، پسند و سلیقه مخاطب را بازتولید میکردند، اما هیچ وقت این گونه نبوده است. این داستاننویس است که سلیقه مردم را تغییر میدهد.
با چه شبکههایی همکاری میکنید و در حال حاضر تهیه چه برنامههایی را بر عهده دارید؟
من کارم را با نویسندگی آغاز و بعدها با عنوان سردبیر و تهیهکننده با شبکه رادیویی تهران و فرهنگ همکاری داشتم و دارم.
در رادیو تهران با برنامه کتاب شب و در رادیو فرهنگ نیز با برنامه چکامک، کارنامک، از واژه تا صدا و... همکاری میکنم که همه این برنامهها به حوزه ادبیات اختصاص دارد.
مریم کریمی
ضمیمه قاب کوچک
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد