گفت‌وگو با بهروز غریب‌پور کارگردان و نمایشنامه‌نویس

از انتخاب تئاتر عروسکی پشیمان نیستم

بهروز غریب‌پور متولد سال 1329 در سنندج و تخصص وی کارگردانی تئاتر، تئاتر عروسکی نمایشنامه‌نویسی و نویسندگی لیبره تو، نمایشنامه اپرایی است. غریب‌پور در سال 1353 از دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران در رشته نمایش لیسانس گرفته و برای ادامه تحصیل در رشته کارگردانی به آکادمی هنرهای دراماتیک رم silvio Damico رفته اما با پیروزی انقلاب، سال 1358 به ایران بازگشته است.
کد خبر: ۸۵۰۸۹۵

کارگردانی، طراحی صحنه و بازی در نمایش «‌آرش کمانگیر»‌؛ نخستین کار حرفه‌ای غریب‌پور در حوزه تئاتر است که در سنندج و در سال 1346 روی صحنه برده است. با غریب‌پور در شرایطی به گفت‌وگو پرداختیم که گروهش موسوم به گروه نمایش عروسکی آران پس از اپرای سعدی، اپرای عاشورا را در روزهای یکم تا هشتم آبان در سالن فردوسی روی صحنه برد و با وجود این که قبلا هم این اثر اجرا شده بود، مخاطبان فراوانی به تماشای آن نشستند.

برای شما، انتخاب عرصه عروسکی برای فعالیت حرفه‌ای در زمینه تئاتر از کجا شکل گرفت و اصلا شما چرا این عرصه را برای فعالیت حرفه‌ای انتخاب کردید؟

اگر به گذشته‌های دور برگردیم، موقعی که همه پسربچه‌ها در کوچه گردو‌بازی یا الک دولک بازی می‌کردند، من به دلیلی که برای خودم هم چرایی‌اش مشخص نیست، نوعی طراحی صحنه مغشوش کودکانه انجام می‌دادم و مادرم همیشه به من می‌گفت: «این اسباب شاه سلیم‌بازی چیه که دور خودت جمع کردی؟» خب طبیعتا من نمی‌دانستم علت آن چیست، چون دوست داشتم. تقلید صدایی که انجام می‌دادم مادرم می‌گفت: «برو بی‌بی جان!». باز هم برای من عجیب بود که چرا بی‌بی جان؟ بعد در ده سالگی اولین نمایش عروسکی زندگی‌ام را دیدم. گروهی از تهران به سنندج آمده بودند و شیوه نخی یا خیمه‌شب‌بازی را بازی می‌کردند. همه اینها برای من انگیزه شد که در 14سالگی بازیگری، کارگردانی و نمایشنامه‌نویسی را شروع کردم.

دلتان نخواسته تئاتر غیرعروسکی کار کنید یا در آن حوزه بیشتر شناخته شوید؟

با این‌که خیلی‌ها به من پیشنهاد می‌کنند که تئاتر کار کنم یا تأسف می‌خورند که چرا من در تئاتر کار نمی‌کنم، با وجود این، از انتخابی که کرده‌ام، فوق‌العاده راضی هستم و ان‌شاءالله بتوانم، این راه را ادامه دهم. این را هم بگویم اولین نمایشی که طراحی، کارگردانی و بازیگری دقیق کردم، نمایش آرش کمانگیر بود، این نمایش را در 16سالگی را انجام دادم. برای آن‌که نویسنده باید جان خود را در تیر بکند تا به هدف بخورد. بنابراین من تمام این آثار را با عشق و علاقه‌مندی و بدون واهمه از این‌که پول دارم، ندارم، مشکل برایم پیش می‌آید یا نه، نوشتم و روی صحنه بردم.

حالا اشارات مادرتان به چه چیزهایی برمی‌گشت؟

شاه سلیم‌بازی که مادرم به دلیل شلوغ‌بازی دور و بر من، گفته بود، معلوم شد در دوره قاجاریه، در هر اجرا 150عروسک را به کار می‌بردند. واقعا این‌که شما در هر اجرا 150عروسک را روی صحنه به کار بگیرید، شگفت‌انگیز است. کشف کردم که بی‌بی جان شیوه عروسکی انگشتی کردستان است و بعد به تهران که آمدم در تمام بنگاه‌های شادمانی به دنبال مبارک و تخت حوضی و نمایش عروسکی می‌رفتم که آن را فرابگیرم. در سال 1349 من یک گروه خیمه‌شب‌بازی به دانشگاه تهران دعوت کردم و این شد زمینه‌ای که باز سال 1352 یک هفته در دانشگاه تهران خیمه‌شب‌بازی داشته باشم. بعد هم شاگرد اسکار باتن، دقیقه‌40 کارگردان اهل جمهوری چک شدم، پابه‌پای تئاتر، درباره نمایش عروسکی هم تحقیق کردم و هم به کار اجرایی مشغول شدم. اما زمانی که نمایش سفر سبز در سبز را در سال 1368، برای اولین بار در اصفهان روی صحنه آوردم، تصمیم گرفتم که از آن محتوای جاری در نمایش عروسکی نه‌تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا، پیروی نکنم و محتوای متفاوتی را روی صحنه ببرم. بعد با این‌که نمایش «بینوایان» ویکتور هوگو، «کلبه عمو تم» هریت بیچراستو و نمایش‌های دیگر صحنه‌ای را کار کردم، اما همیشه دوست داشتم نشان بدهم نمایش عروسکی دارای قابلیت‌های فوق‌العاده بیشتری است که حتی تئاتر و سینما این قابلیت‌ها را به این‌صورت ندارد.

شما در همه اپراهایتان کتابچه‌ای به مخاطب می‌دهید که یک کار پژوهشی جمع و جور درباره همان اپرا و مبتنی بر اسناد محکم است. در نوشتن «اپرای عاشورا» از کدام منابع پژوهشی استفاده کرده‌اید؟

از تمام کارهای آقای مسعودی که در حوزه موسیقی تعزیه است، از آثار استاد زنده‌یاد دکتر سید جعفر شهیدی و... استفاده کرده‌ام. بدون استفاده از این پژوهش‌ها، خطاست که کسی خود را به این نوع کار یا هر نوع کار دیگری، خود را نزدیک کند. من از سال 1349 تا به امروز لحظه‌ای از پژوهش در مورد نمایش ایران، به‌خصوص تعزیه غفلت نکرده‌ام.

در همین حوزه‌ها مشاور دارید؟ یا حتی در زمینه خوانش صحیح ابیات تا خواننده‌ای بیتی را اشتباه نخواند؟ چون ما در اپرای سعدی حس کردیم یک‌جا خواننده فعل «بُوَد» را «بود» خواند و وزن شعر به هم ریخت.

بگذارید برخوردم با شعر را از این زاویه برایتان روایت کنم. وقتی شما شعری را در گلستان و بوستان می‌خوانید، دیالوگ نیست. وقتی‌که شعری تبدیل به دیالوگ می‌شود طبیعی است که مهندسی شعری در آن صورت می‌گیرد، تا بتواند تبدیل شود به دیالوگی که راجع به پیش بردن یک داستان است، این خیلی فرق می‌کند. در «اپرای مولوی»، خواننده اشتباهی کرده است و به جای این‌که بگوید، شِحنه گفته است شَحنه. موقعی است که شما با گروهی بزرگ کار کنید، گرفتاری‌هایی در کار ضبط پیش می‌آید. چون من در هر اثر، نزدیک به 15 خواننده دارم تا به این خواننده قطعه‌ای بدهی که بخواند، بعد ببینید که او فالش می‌خواند، خوب است، درست گفته، قشنگ خوانده است و... بعضی از موارد را باید اغماض کنید، ولی در موارد دیگر هم که شما نگاه می‌کنید، ندیده‌ام. من خوشحال می‌شوم که کاستی‌های کارهایم را به من بگویند، ممکن است که ما بتوانیم این کاستی‌ها را برطرف کنیم. البته این را هم بگویم که بعضی از مواقع احساس می‌کردم که این وزن، درست نیست. من فِعال را فعّال می‌خواندم و می‌دیدم که سکته دارد. فِعال به عنوان کسی که عمل می‌کند و اثری از خود به‌جا گذاشته است. من بارها کار کردم تا فهمیدم، این فِعال است و فعّال نیست. بنابراین در مواردی آقای معتمدی در حین خواندن با یکی از استادان ادبیات در تماس بودند که اگر ما واژه‌ای را اشتباه می‌کنیم و وزن را باید درست بخوانیم به ما بگویند. ولی این مسائل حداقلی بوده است و من فکر می‌کنم به محض این‌که شما در عالم موسیقی می‌روید، خود موسیقی درونی شعر به شما می‌گوید که خطا می‌کنید یا نمی‌کنید. من همواره اگر کسی توصیه‌ای بکند که درست باشد، گوشِ شنوا دارم.

اپرای سعدی را که پیش از اپرای عاشورا روی صحنه بردید، انگار نوعی ساخت سینمایی داشت. در این باره برای ما توضیح می‌دهید؟

در «اپرای سعدی»، شما با یک سینمای سه‌بُعدی رو‌به‌رو می‌شوید. سعی کرده‌ام در این نمایش، دستور زبان تئاتر، تئاتر عروسکی، سینما را با خلاقیتی متفاوت روی صحنه بیاورم. در این نمایش، مخاطب وارد فضایی می‌شود که این فضا پس از چند ثانیه، ابعاد را از نظر او پنهان می‌کند و این نکته را که مقابلش عروسک روی صحنه است فراموش می‌کند و عملا در یک فضای سه‌بُعدی کامل قرار می‌گیرد که به اعتقاد من این فضا، بُعد چهارمی هم دارد که آن بُعد طبیعی است که توسط مخاطب ما ساخته می‌شود. بنابراین فضا را فقط نمایش عروسکی می‌تواند عملی کند. هیچ صحنه تئاتری یا حتی سینما، نمی‌تواند کشتن حلاج را به این شیوه که ما روی صحنه اجرا کردیم،
روی صحنه بیاورد.

ممکن است کسانی هم باشند که به اپراهای عروسکی شما نقد داشته باشند. نقد این افراد شما را ناراحت نمی‌کند؟

ابدا ناراحت نمی‌شوم. مگر قرار است همه از یک چیز تعریف کنند. من در زندگی‌ام ریا نکرده و نمی‌کنم. من مخاطبم را با هر نظری دوست دارم. یک نفر در سایت تیوال نوشته بود که «اپرای سعدی» آن‌قدر بد بود که من توصیه کردم به آن کسانی که این نمایش را دوست ندارند، بیایند و ببینند. من به مسئول روابط عمومی‌ام گفتم از ایشان سؤال کنید که چرا؟ بعد دیدم که خیلی از مخاطبان به ایشان جواب داده‌اند. بعد ایشان نوشته بودند به دلیل این‌که آقای غریب‌پور، سعدی را با مولوی اشتباه گرفته است. گفتم: خب، الحمدلله. من متوجه شدم که در ذهن ایشان به دلیل پژوهش‌های غلطی که صورت گرفته است، تصویر غلطی دارد. بنابراین معلوم شد که او احتیاج به تحقیق دارد. اتفاقا من داشتم متنی را تنظیم می‌کردم که بگویم کسانی که کار را دیدند، اعم از این‌که موافق یا مخالف کار بودند در جلسه‌ای بیایند و با من حرف بزنند. من تماشاگر را دوست دارم، باید دست کسی که دو ساعت آمده و کار مرا دیده را بوسید. من دلم می‌خواهد هر چه بیشتر به قلب تماشاگر نزدیک شوم.

مهرداد نصرتی ـ اعظم حسن تقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها