![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
دید زدن از پنجره کلاسهای کوچک به کودکانی که ایستاده بر سکو، دهان بیدندان خود را رو به معلم تا انتها باز کردند تا «آ» باکلاه و بیکلاه را تلفظ کنند و دستهای کوچکشان را به نشانه هجیکردن «بابا» بالا و پایین میبرند، همانقدر لذتبخش است که دیدن معلمی با کلاه و دستار و صورتی پر از انگیزه برای یاد دادن، آموختن و تربیت کردن و «مکتب» همان کلاس پر از هیاهو از صدای پسرکهای بازیگوش با تازیانه «مُلا» که نقلش را از پدربزرگهایمان زیاد شنیدیم وقتی برق شیطنت کودکی در چشمانشان با هر تعریفی هویدا میشود. این است نقل «ژان شاردن» جهانگرد و بازرگان فرانسوی از حال و هوای مکتبخانههای ایرانی در سده 1673 شمسی.
«ایرانیان بچهها را در شش سالگی به مکتبخانه میفرستند تا نیایش خداوند و خواندن و نوشتن بیاموزند و معتقدند کودکان در آن سن آمادگی ندارند که بیش از این چیزی بیاموزند و در ایران مدرسه را مکتبخانه و معلم مکتب را مکتبدار میگویند و در هر شهر و محلهای چندین مکتبخانه وجود دارد و شاگردان در این مکتبخانهها با صدای بلند درس خود را میخوانند و تکرار میکنند و در یک لحظه یکی الفبا را میخواند و دیگری کلمات را هجی میکند، یکی فارسی میخواند و دیگری عربی. یکی فارسی را به عربی برمیگرداند و دیگری عربی را به فارسی. یکی شعر میخواند و دیگری مطلبی به نثر. یکی صرف میخواند و دیگری نحو. با این وصف هرکدام سعی میکنند با بلندتر کردن صدای خود درس بخوانند و هیچکس با درس دیگری قاطی نمیشود.
و استاد هم ناچار است با صدای بلندتر از همه فریاد بکشد و این سر و صداها و غوغای عجیب چنان است که پنداری جادوگران دور هم جمع شدهاند و هرکدام برای خود وردهای جادویی را به آواز میخوانند و در این غوغا هیچکس حتی صدای خود را نمیشنود و در کوچه در بیست قدمی مکتبخانه میتوان سر و صدای بچهها را شنید.
اما استاد بینهایت سختگیر و دقیق است و صدایش از همه بلندتر است. با این وضع خو گرفته و بهخوبی میفهمد که بچهها چه میگویند و چه کسانی درس خود را خوب یاد گرفتهاند و میفهمد که چه کسی غلط میخواند و او را با ترکه چوبی که در دست یا روی زانوی خود دارد، میزند و مجازات میکند و ایرانیان معتقدند که اگر بچهها درس خود را با صدای بلند بخوانند بهتر میفهمند تا آن که درس را آهسته و بیصدا بخوانند.
شهریه مدرسه در ایران بسیار کم است و هرکس آنچه در توان دارد، میپردازد و بعضی از بچههای خانوادههای فقیر شهریه نمیپردازند و برخلاف اروپا که هر سال با فرارسیدن سال نو، پدر و مادر هدیهای برای معلم میفرستند، در ایران رسم است که در آغاز یا پایان یک درس جدید معلم هدیهای دریافت میکند و این هدیه متناسب است با توان مالی خانواده شاگرد.
بعد از پایان دوره مکتب، به مدرسه میروند و مدرسه جایی است برای درس خواندن و آموختن علوم دینی و همه مدرسههای ایران به وجه سالانهای که به آنها داده میشود، وابستهاند. بعضی از مدرسهها در سال مبلغ زیادی از این بابت دریافت میکنند و عدهای از شاگردان مدرسه در اتاقهایی که در اختیارشان میگذارند زندگی میکنند و درس میخوانند و مدرسههای بزرگ 50 تا 60 شاگرد میپذیرد و هریک از شاگردان این نوع مدرسهها دو اتاق کوچک برای زندگی در اختیار دارند.
بعضی از این اتاقها اسباب و اثاث دارند و بعضی دیگر خالیاند و شاگردان خود اسباب و اثاثشان را به آنجا میبرند و در این مدرسهها علاوه بر اتاق، مبلغ مختصری هم برای خورد و خوراک به شاگردان میپردازند، با این وصف مدرسهها در مضیقه مالی نیستند.
بسیاری از شاگردان این مدرسهها، بعد از آنکه چیزهایی یاد گرفتند و به کلاسهای بالاتر رفتند، در خانههای بزرگان به بچهها درس میدهند یا به کار رونویسی کتاب میپردازند و با این درآمد اضافی به زندگی خود رونق بیشتری میبخشند.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: