حکایت سالمندانی که چشم انتظار از دنیا می‌روند

دور هم بودن زیر سایه مرگ

جام جم سرا- بتازگی یکی از اقوام بعد از نبردی بسیار طولانی با بیماری آلزایمر درگذشت اما نمی‌خواهم درباره آلزایمر با شما صحبت کنم. موضوع درباره جمع گرم و صمیمانه‌ای است که متوفی در زمان بیماری سال‌ها انتظارش را می‌کشید تا این‌که کم‌کم حافظه‌اش را از دست داد و دیگر فرقی نمی‌کرد که درخت به ملاقاتش بیاید یا آشنا!
کد خبر: ۸۰۷۴۱۵
دور هم بودن زیر سایه مرگ


جمع گرم و صمیمی مذکور البته به دستبوس این عزیز دچار آلزایمر آمده بود، اما تنها پس از مرگ او. واقعا آنچه در یک مجلس ختم اتفاق می‌افتد با وجود تمام ناراحتی پیش آمده باورنکردنی است. تمام اعضای خانواده که برای مدت‌های طولانی در کنار هم نبوده‌اند در این فرصت غمناک در کنار هم جمع می‌شوند و فارغ از کدورت‌ها و دلخوری‌ها و دلمشغولی‌های گذشته برای ساعتی هم که شده، صحبت می‌کنند، با هم می‌خندند، گریه می‌کنند و اعضای خانواده و دوستان بعد از مدت‌ها از حضور یکدیگر لذت می‌برند.
هنگامی که مرگ برای یک آشنا رخ می‌دهد، اغلب فرصتی برای آشتی با خواهر و برادر، فرزند یا دوستان سابق است که از مدت‌ها پیش یکدیگر را ندیده‌اند.
همه ما در پی یافتن بهانه‌ای برای برقراری رابطه با خواهر و برادر یا عموزاده‌ها و اقوام و فامیل خود هستیم که یک برخورد خانوادگی قدیمی با والدینمان ممکن است رابطه ما با آنها را شکرآب کرده باشد. در عین حال اغلب از برخورد با کسانی که این‌قدر مشتاقشان هستیم می‌گریزیم، چون نمی‌دانیم چطور رابطه را بهتر کنیم.

به اعتقاد من هیچ قانونی نیست که ما را وادار کند با همه دوستان یا تمام خواهر و برادرها در ارتباط باشیم. دلیلی ندارد مراوده کمتر با دیگران، شما را یک فرد بد جلوه دهد یا به خود اجازه بدهیم دیگران را برای این کار بد بدانیم.

ممکن است فقط شما منافع مختلف، اهداف و تجارب زندگی متفاوتی داشته باشید.

اگر مهربان باشید، ممکن است مردم شما را به انگیزه‌های نهان متهم کنند، ولی به هر حال مهربان باشید.

اگر شما صادقانه رفتار کنید، ممکن است مردم شما را فریب دهند، ولی به هر حال صادق باشید.

اگر شما خوشبختی به دست آورید، ممکن است مردم حسادت کنند، اما به هر حال خوشبختی را بجویید.

خوبی امروز شما ممکن است فردا فراموش شود، اما به هر حال خوب باشید.

به دنیا بهترین چیزهایتان را هم که بدهید ممکن است هرگز کافی نباشد، اما به هر حال شما بهترین چیزها را ببخشید.

فراموش نکنید قضاوت همه چیزها در پایان، بین شما و خداوند است نه مردم.

این مراسم، صحنه‌‌های غم‌انگیز را به ما یادآوری می‌کند تا ببخشیم و بزرگ باشیم، بدون این‌که کسی را متهم یا قضاوت کنیم. فقط کافی است به حادثه بزرگ مرگ بیندیشیم که عادلانه در انتظار همه ما نشسته است. فرقی نمی‌کند چگونه باشیم یا چطور زندگی کرده باشیم، یک روز به اینجا خواهیم رسید و همه بدون ما دور هم جمع خواهند شد که ما را بدرقه کنند.

تنها چیزی که مهم است این که در طول زندگی خود بهترین کاری را که می‌شده انجام داده باشید و برای رسیدن به اوج، نهایت تلاش را کرده باشید.

این را می‌توانیم در مراسم خاکسپاری یا ختم اشخاص ببینیم. حرف‌های خوبی که درباره‌شان می‌زنند و دریغی که از پس آنها بدرقه‌شان می‌کند گواه این موضوع است.


یک لحظه بزرگ شدن

وقتی در یک مراسم سوگ دورهم جمع می‌شویم، چه اتفاقی می‌افتد حتی کسی را که سال‌ها با او قهر بوده‌ایم درآغوش می‌گیریم و او را دلداری می‌دهیم؟

ما بزرگ می‌شویم، مسائل گذشته کوچک می‌شوند و مشکل به وجود آمده چندان سخت می‌نماید که با چیزی قابل جبران نیست. پس کدورت‌ها کمرنگ می‌شود و برای مقابله با رنج تنها چیزی که در زندگی چاره‌ای ندارد، یعنی مرگ صف‌آرایی می‌کنیم.

آغوش‌ها و قلب‌ها گشوده می‌شود، روح‌ها لطیف می‌شود. تکان می‌خوریم و به خود می‌گوییم بر سر مزار من چند نفر می‌آیند. آیا کسی مکدر نیست؟ آیا به نیکی از من یاد خواهند کرد یا نه؟

اتفاقی که در سوگ آشنای از دست‌رفته ما نیز افتاد. خواهران و برادران جداافتاده همدیگر را صمیمانه به آغوش کشیدند. آنها می‌دانستند بار سوگ مادر، خواهر و همسر که سنگین بود باید روی شانه‌های جمع حمل شود و به خاک سپرده شود.

اما همه افسوس می‌خوردند که کاش قبل از این مصیبت روزی که متوفی در آرزوی چنین جمعی بی‌تابی می‌کرد، بزرگ شده بودند آن‌قدر که بتوانند یکدیگر را ببخشند و دوست بدارند.

ماندانا ملاعلی - چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها