جام جم:شبکه آذری سحر، طلوعی دیگر
«شبکه آذری سحر، طلوعی دیگر»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم محسن پاکآیین سفیر ایران در جمهوری آذربایجان است که در آن میخوانید؛در فرخنده روز میلاد امام سجاد(ع) و آزادی خرمشهر، یک رویداد فرهنگی مثبت در عرصه رسانه رقم خورد و شبکه آذری سحر، برنامههای بیست و چهار ساعته خود را آغاز کرد. امروز جهان در عصر اطلاعات است و به جهت اهمیتی که اطلاعرسانی در حوزه تصمیمگیری دارد، توجه به افکار عمومی در میان سیاستگذاران جهان بسیار مهم تلقی شده است. شبکه جهانی سحر به عنوان نخستین و باسابقه ترین شبکه تلویزیونی برونمرزی صدا و سیما،نیز یکی از عوامل موثر دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی ایران بوده و میتواند در هدایت فکری مخاطبان خود موثر باشد. نقش این شبکه در عرصه دیپلماسی رسانهای و پخش بیست و چهار ساعته برنامههای آذری آن که دیروز در یک مراسم رسمی با حضور آقای سرافراز رئیس صداوسیما آغاز شد، از ابعاد زیر میتواند تحلیل شود:
1ـ این اقدام به نوعی نشانگر توجه نظام اسلامی به ارتقای فرهنگ و زبان اقوام مختلف بویژه مردم شریف آذری زبان ایران است و انجام آن درست یک روز پس از سفر رئیسجمهور به استان آذربایجان شرقی، نماد عملی تمایل نظام به اعتلای زبان آذری به شمار میآید.
2ـ زبان آذری یکی از سه زبان مهم جهان اسلام است و حوزه مخاطبان این زبان یعنی قفقازشمالی و جنوبی، از نظر راهبردی اهمیت ویژهای در سطح جهانی و منطقهای دارد و برای جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان همسایه نزدیک به قفقاز مهم است. شبکه سحر میتواند پیام صلح و دوستی انقلاب اسلامی را برای مخاطبان خود در حوزه قفقاز بهصورت گسترده منتشر کند.
از این رو، تصمیم به گسترش پخش برنامههای زبان آذری در شبکه سحر اقدامی بجا و بموقع است.
3ـ با توجه به قرابتهای فرهنگی و دینی و جغرافیایی ایران و جمهوری آذربایجان و استقبال مردم مسلمان جمهوری آذربایجان از برنامههای شبکه سحر بخصوص پخش مجموعههای داستانی و نظر به تحولات سریع و سازنده در مناسبات دو کشور، بیست و چهار ساعته شدن برنامههای شبکه سحر میتواند موجب تحکیم دوستی و تقویت تعاملات برادرانه فیمابین باشد. اتخاذ رویکرد فرهنگی ـ اجتماعی این رسانه و تلاش برای نزدیکتر کردن مردم دو کشور به یکدیگر، همراه با طرح واقعیتهای موجود و معرفی ظرفیتهای همکاری به یکدیگر عواملی است که موجب نقشآفرینی مثبت شبکه سحر در تقویت تعاملات تهران و باکو خواهد شد.
4ـ در عصر اطلاعات، رسانهها به همان میزان که در نزدیک کردن روابط ملتها تاثیر دارند، میتوانند نقش منفی در جهت تضعیف این ارتباطات ایفا کنند. در واقع رسانه ابزار قدرتمندی است که میتواند سبب آشتی و تعامل بوده یا مناسبات دو ملت را منجر به قهر یا تقابل کند. شبکه سحر میتواند با انتقال صحیح و مستقیم اطلاعات بین دو کشور و خارج کردن انتقال اطلاعات از وضعیت غیرمستقیم به وضعیت مستقیم، نقش عوامل ثالث برای اطلاعرسانی نادرست را خنثی کرده و در کاهش سوءتفاهمات و تحکیم مناسبات فیمابین نقش سازندهای ایفا کند.
5ـ امروز سیمای آذری شبکه سحر بستر مناسبی برای پخش انواع فیلم، مجموعه تلویزیونی، مستند، انیمیشن و گزارشهای علمی، آموزشی و خبری است و در عین حال، تولیدات فرهنگی و هنری هنرمندان آذری در ایران و جمهوری آذربایجان را پخش مینماید. تقویت کمی و کیفی دفتر صداوسیما در باکو که سابقه 20 سال فعالیت دارد،در موفقیت برنامههای آتی شبکه سحر نقش مهمی خواهد داشت.
6ـ در سفر اخیر دکتر اخگری، معاون برون مرزی صدا و سیما به باکو درباره مسائل فنی و چگونگی ساماندهی برخی تداخلات در امواج سیگنالهای تلویزیونی، پخش برنامههای ایرانی در جمهوری آذربایجان و برعکس، استفاده از ظرفیت ماهواره آذراسپیس تفاهم شد و امید میرود با عملیاتی شدن و ادامه همکاریها، زمینه تاسیس تلویزیون مشترک بین ایران و جمهوری آذربایجان نیز فراهم شود.
نکته آخر اینکه تمدن دیرینه و وجود میراث فرهنگی مشترک از مزیتهای ارتباطی دو کشور بوده و میتواند به عنوان یک محور مهم برای تقویت دوستی بین مردم دو کشور ایفای نقش کند. رسانهها نقش مهمی در نزدیکتر کردن دیدگاههای دو ملت نسبت به یکدیگر دارند و تقویت ارتباطات رسانهای یکی از برنامههای مهم دو کشور است. در این میان شبکه سحر پلی برای ارتباط فرهنگی میان دو ملت ایران و آذربایجان به شمار میآید و امیدواریم بیست و چهار ساعته شدن برنامههای این شبکه، طلوعی دیگر برای نزدیک کردن دو ملت و تقویت مناسبات رسمی بوده و به گفته صائب تبریزی، سحر بتواند با تامل و تدبیر، کلام روشن خود را جهانی سازد.
نفس شمرده زند هرکه چون سحر، صائب کلام روشن خود را جهان نورد کند
کیهان:این مجسمه کیست؟!
«این مجسمه کیست؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛1- وقتی «برنارد شاو» نویسنده شوخطبع و بلندآوازه انگلیسی در بندرنیویورک از کشتی پیاده شد و چشمش به «مجسمه آزادی» افتاد، از میزبان آمریکایی خود که به استقبالش آمده بود پرسید؛ این مجسمه کیست؟ و میزبان آمریکایی پاسخ داد؛ مجسمه آزادی است و میخواست توضیح بیشتری بدهد که برناردشاو کلام او را قطع کرد و گفت؛ متشکرم، نیازی به توضیح نیست، این کار در انگلیس و سایر کشورها نیز مرسوم است که وقتی شخصیت برجستهای از دنیا میرود، مجسمهاش را به عنوان یادبود در یکی از مراکز شهر نصب میکنند تا یاد و خاطره او باقی بماند و مردم فراموش نکنند که روزی، روزگاری چنین شخصیت برجستهای در میان آنها بوده است و اگر حالا نیست، میتوانند به آن روزها که زنده بود افتخار کنند! و البته فقط افتخار کنند!
2- افق پیشروی مذاکرات هستهای اگر تا چند هفته قبل «خاکستری» بود و اعضای محترم تیم مذاکرهکننده در سایه روشنهای این افق خاکستری، نشانههایی از یک توافق مطلوب را آدرس میدادند ولی امروزه با توجه به شواهد و اسناد موجود جای کمترین تردیدی نیست که چنانچه در فرمول مذاکرات و روال جاری آن تجدیدنظر جدی نشود، از تأسیسات هستهای ایران اسلامی فقط یک «مجسمه یادبود» باقی میماند که غیر از یادآوری تلاش بر باد رفته دانشمندان و دستاندرکاران برنامه هستهای کشورمان و حسرت از دست دادن آنچه تاکنون به دست آوردهایم، خاصیت و ارزش دیگری نخواهد داشت و این، تازه آغاز ماجراست و ادامه داستان در بستر دیگری که الزاما هستهای نیست و در صورت وقوع، تاریک و فاجعهآفرین نیز هست، دنبال خواهد شد. از اینروی دولت محترم موظف است با برخورداری از حمایت ملت که اهمیت دادن به انتقادها و پیشنهادهای منتقدان لازمه آن است، قبل از وقوع واقعه در پی علاج آن باشد، چرا که شرایط بسیار خطیر است- و البته، نه خطرناک- بنابراین جایی برای آزمون و خطا نیست و به مصداق ضربالمثل معروف؛ اولین اشتباه کسی که در انبار مهمات کار میکند، آخرین اشتباه او خواهد بود.
3- پیش از این بارها به نقد توافق لوزان پرداختهایم و تکرار آن را ضروری نمیدانیم، اما از آنجا که روند کنونی مذاکرات در چارچوب توافقلوزان - یا به قول دوستان «بیانیه لوزان» - جریان دارد و متاسفانه اظهارات اعضای تیم محترم مذاکرهکننده کشورمان نیز به تصریح و تلویح از پذیرش مفاد آن حکایت میکند، اشارهای گذرا به یکی از بااهمیتترین -بخوانید خطرناکترین و خسارتآفرینترین- بندهای توافق یاد شده را ضروری میدانیم، موضوع این بند که در بخش «بازرسی و شفافیت» توافق لوزان آمده است، پروتکل الحاقی است که دیروز آقایان ظریف و عراقچی در جلسه غیرعلنی مجلس شورای اسلامی بر پذیرش آن از سوی ایران تأکید ورزیدند.
آقای عراقچی طی سخنانی- که نگارنده فایل صوتی آن را شنیده است- تصریح کرد، پروتکل الحاقی را پذیرفتهایم و گفت؛ آژانس براساس این پروتکل میتواند از همه مراکز هستهای و غیرهستهای که شامل مراکز نظامی نیز میشود بازرسی کند و تاکید ورزید که بدون پذیرش پروتکل، توافق امکانپذیر نیست و توضیح داد که این بازرسیها مدیریت شده خواهد بود.
4- پروتکل الحاقی به بازرسان آژانس اجازه میدهد از تأسیسات هستهای و غیرهستهای ایران- از جمله مراکز نظامی- به صورت سر زده و با تصریح «ازهرمکان و در هر زمان» بازرسی کنند. این بازرسیها تحت عنوان و گزاره «ابعاد نظامی احتمالی» - PMD - صورت میپذیرد.
براساس توافق لوزان که حریف با اصرار بر اجرای آن تأکید میورزد، تعلیق و نه لغو تحریمها - آنهم فقط 17 درصد آن - مشروط به گزارش آژانس مبنی بر تائید همکاری ایران در فراهم آوردن زمینه و تسهیلات لازم برای بازرسیها و انجام تعهداتی است که در توافق آمده است. به بیان دیگر، آژانس باید اعلام کند در فعالیتهای مراکز هستهای و نظامی ایران هیچ نمونهای که احتمال - دقت کنید فقط احتمال- بهرهگیری از آن در سلاح هستهای وجود داشته باشد، دیده نشده است.
پذیرش این بند از توافق ضمن آن که تمامی اطلاعات سری مراکز نظامی کشورمان را در اختیار دشمنان تابلودار نظام میگذارد، زمینه محروم شدن جمهوری اسلامی ایران از تسلیحات پیشرفته و استراتژیک خود را نیز فراهم میآورد. چرا که براساس PMD، نباید از هیچ فعالیتی که احتمال بهرهگیری از آن در تسلیحات هستهای وجود داشته باشد، برخوردار باشیم. به عنوان مثال - و فقط یک نمونه - مقامات آمریکایی بارها اعلام کردهاند که موشکهای بالستیک ایران قابلیت حمل کلاهک هستهای را دارند. از این روی، اگر ملزم به اجرای تعهدات خود در توافق نهایی باشیم - که آقایان ظریف و عراقچی بر آن تاکید ورزیدهاند- باید از تولید موشکهای بالستیک و بسیاری از تسلیحات دیگر دست بکشیم و در غیر این صورت، به توافق عمل نکردهایم! و...
برادر عزیزمان آقای عراقچی گفتهاند بازرسیهای تحت موضوع پروتکلالحاقی «مدیریت شده» خواهد بود که نظر ایشان با مواد 5، 83 و 84 پروتکل یاد شده مغایرت دارد که خود نوشته دیگری میطلبد.
به بیان واضحتر و در یک کلام، مفهوم واقعی و غیرقابل تغییر تن دادن به پروتکل الحاقی، خلع سلاح کامل کشورمان و کاهش توان نظامی جمهوری اسلامی در حد برخورداری از تعدادی تفنگ و فشنگ و نارنجک خواهد بود! آیا فرض دیگری وجود خواهد داشت؟! اگر پاسخ منفی است- که منفی است- آیا نباید نگران آینده فاجعهبار توافقی بود که دوستان مذاکرهکننده بعد از اصرارها و درخواستهای فراوان، فقط گوشهای از آن را رونمایی کردهاند؟!
5- حالا وقت آن است که به سه سؤال پیشروی پاسخ بدهیم و با کنار هم نهادن پاسخها درباره نتیجهای که به دنبال خواهد داشت قضاوت کنیم. پرسشها ساده است و پاسخها و نتیجهگیری از آن نیز به آسانی امکانپذیر است.
اول: آیا آمریکا دشمن سرسخت ایران اسلامی نیست؟ و آیا بارها به صراحت اعلام نکرده است که براندازی نظام اسلامی را به عنوان یک هدف استراتژیک در دستور کار خود دارد و این هدف مادام که جمهوری اسلامی ایران وجود دارد قابل حذف نخواهد بود؟! پاسخ این سؤال بدون کمترین تردیدی مثبت است و علاوه بر اعلام صریح مقامات آمریکایی، عملکرد سی و هفت سال گذشته آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نیز حاکی از آن است.
دوم: آمریکا در صورت امکان و چنانچه نتیجه حمله نظامی به ایران را کارساز میدانست، آیا در انجام آن کمترین درنگ و تردیدی به خود راه میداد؟ پاسخ این پرسش نیز پیچیده و پنهان نیست و به قول حضرت امام(ره) که سال گذشته از سوی رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تاکید شد، آمریکا از هیچ تلاشی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرده است و اگر از اقدامی خودداری ورزیده فقط به این علت بوده که توان انجام آن را نداشته است.
سوم: تاکنون کدام عامل یا علت مانع اقداماتی نظیر حمله نظامی آمریکا به ایران بوده است؟ آیا اصلیترین آنها به ترتیب اهمیت، الف: روحیه سرشار از ایمان آمیخته به شجاعت مردم، ب: برخورداری ایران از ماشین جنگی و تسلیحاتی پیشرفته و مدرن ج: پایگاه عمیق و گسترده در میان ملتهای مسلمان و نهضتهای مقاومت و... نبوده است؟ پاسخ این پرسش نیز روشنتر از آن است که با کمترین تردیدی همراه باشد.
اکنون به توافق لوزان که به گفته دوستان مذاکرهکننده، چارچوب توافقنهایی است نیمنگاهی بیندازید.
آمریکا با تبدیل فعالیت هستهای پردامنه و علمی کشورمان به یک مجسمه بیروح و عروسکی، در پی تحقیر ملت است که نتیجه آن - به زعم آمریکاییها - شکست روحیه مردم و بیاعتمادی آنان به مسئولان خواهد بود. گفتنی است آمریکاییها، با استناد به توافق لوزان، توهم دست کشیدن جمهوری اسلامی ایران از مبانی و آموزههای انقلابی خود را بارها از شیپور فریب رسانهای غرب پمپاژ کردهاند و از سوی دیگر بلافاصله بعد از هر دور مذاکره، این گزاره جعلی را در مقیاس گسترده و فراگیر خطاب به نهضتهای اسلامی و ملتهای مسلمان تبلیغ کردهاند که نظام اسلامی ایران نیز بعد از سی و هفت سال مقاومت چارهای جز کنار آمدن با آمریکا و متحدانش نداشته است! و از این رهگذر، سعی در تخریب پایگاه مردمی انقلاب در میان ملتهای مسلمان و نهضتهای مقاومت منطقه داشتهاند و در همان حال با تحمیل پروتکل الحاقی و اجرای آن در بستر PMD - در صورت پذیرش آن از سوی ایران - و حتی بازجویی از دانشمندان هستهای و غیرهستهای و... در پی خلع سلاح جمهوری اسلامی ایران است! نتیجه آن که - باز هم به زعم خود- به دنبال حذف هر سه عامل یاد شدهای هستند که ایران اسلامی را در اوج اقتدار نگاهداشته و مانع از برخوردهای وحشیانه آمریکا بوده است.
6- موارد یاد شده، خواست و انگیزه آمریکا و متحدانش از تحمیل یک توافق هستهای در چارچوب توافق لوزان است ولی در این سوی صحنه، حضور پرقدرت و با درایت رهبر معظم انقلاب را میتوان دید که تاکنون همه نقشههای حریف را نقش بر آب کرده است و از جمله تاکید اخیر ایشان که هرگز به دشمن اجازه بازرسی از مراکز نظامی و یا بازجویی از دانشمندان کشورمان را نخواهند داد.
بنابراین بدیهی است که هیچگونه توافقی با مفاد و محتوای مورد نظر آمریکا و متحدانش امکانپذیر نخواهد بود.
7- و بالاخره، یک خبر موثق حکایت از آن دارد که برخی از اعضای تیم مذاکرهکننده کشورمان نیز علیرغم اظهارنظرهای خوشبینانه قبلی، توافق هستهای با تعریف آمریکاییها را خسارتآفرین و غیرقابل قبول میدانند و به صراحت ابراز داشتهاند عدم توافق را به توافق مزبور که ویرانگر امنیت و اقتصاد کشور است ترجیح میدهند ... و در اینباره گفتنیهای دیگری هست که به بعد موکول میکنیم.
خراسان:مسئولیت گریزی بانک مرکزی در قبال موسسات مالی غیر مجاز
«مسئولیت گریزی بانک مرکزی در قبال موسسات مالی غیر مجاز»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حبیب نیکجو است که در آن میخوانید؛چند وقتی می شود که رئیس کل بانک مرکزی سخت پیگیر موسسات غیر مجاز است. پیگیری هایی سخت که خروجی آن به نصیحت کردن مردم محدود می شود. سیف بارها گفته است و ما بارها شنیده ایم: «مردم نباید پولشان را به موسسات غیر مجاز بدهند » البته این نصایح حکیمانه به سخنان رئیس کل بانک مرکزی محدود نمی شود و مدتی است که وزیر اقتصاد نیز به جمع ناصحین پیوسته است.
گفتار اینگونه مسئولان اقتصادی و بانکی کشور سوال های زیادی را در ذهن هر انسانی ایجاد می کند:این بزرگواران به گونه ای سخن می گویند که گویی کارشناس اقتصادی هستند و هیچ نشانی از تصدی وزارت اقتصاد و ریاست بانک مرکزی در صحبت هایشان دیده نمی شود. برای مثال سیف گفته بود:« قرار نیست بانک مرکزی به دنبال شناسایی موسسات غیرمجاز باشد و مردم نیز باید به تذکرات توجه کنند» شاید اگر سیف به جای ریاست کل بانک مرکزی، کارشناس بانکی بود، در سخنانش تغییری ایجاد نمی شد.این بزرگواران به گونه ای سخن می گویند که گویی مردم هیچ سپرده ای در موسسات غیرمجاز قرار نداده اند و قرار است همین امروز افتتاح حساب کنند. غافل از اینکه حجم عظیمی از سپرده های مردم در اختیار این موسسات است، بنا به آمارهای رئیس کل چیزی حدود 20 درصد کل نقدینگی کشور.
با این حال، هرچند مردم در این موسسات افتتاح حساب نکنند، اما سرنوشت آن 20 درصد کل نقدینگی کشور چه می شود؟این بزرگواران به گونه ای سخن می گویند که گویی شناسایی موسسات غیر مجاز کاری سخت و نفس گیر است. با این حال به گفته خود رئیس کل بانک مرکزی بخش عمده ای از پول مردم در اختیار 6 موسسه غیرمجاز است که نیازی به شناسایی شدن ندارند. برای مثال موسسه میزان نزدیک به 110 شعبه در کشور داردکه هر کسی می داند!قرار دادن نام غیرمجاز بر موسسات مالی بدون مجوز اقدامی زیرکانه بود که بار مسئولیت را از شانه خود بردارد.
اکثر موسساتی که رئیس کل بانک مرکزی آن ها را غیرمجاز می خواند، در سال 90، با اجازه بانک مرکزی حق فعالیت را با ذکر عنوان «در شرف تاسیس» دریافت نمودند. هرچند برخی از این موسسات شروط بانک مرکزی نظیر عدم وجود حق جابه جایی، تبلیغات و افزایش شعب را زیرپا گذاشتند، اما نباید فراموش کرد که پایه این موسسات در بانک مرکزی بنا نهاده شده است.براساس آنچه در بالا گذشت، بهانه عدم شناسایی و قدرت نظارت بانک مرکزی بی معنا به نظر می رسد. علاوه بر اینکه خیلی از موسسات غیرمجاز سودای بانک شدن را در سر داشتند و در این مسیر اقدام به همکاری با بانک مرکزی می کردند. در این راستا، اقدام به افزایش سرمایه خود نزد بانک مرکزی می نمودند. لذا وجود این منابع موسسات غیرمجاز نزد بانک مرکزی ابزار مناسبی برای کنترل رفتار آن ها بوده است.
همانطور که در یادداشت های پیشین (نظیر بازی برد- برد- باخت میزان) بیان کرده بودم، رفتار مسئولان بانک مرکزی سبب می شود که سپرده گذاران فعلی موسسات غیر مجاز نسبت به این موسسات بی اعتماد شوند. از آنجایی که بنای هر موسسه مالی، اعتماد سپرده گذاران است، با برچیده شدن این اعتماد، سپرده گذاران برای دریافت منابعشان به موسسات هجوم می برند و آنچه ادبیات اقتصادی آن را رانش بانکی(bank run) می خواند، رخ می دهد. یعنی موسسات غیرمجاز که نقدینگی کافی برای پاسخگویی به همه مطالبات مردمی را ندارند،در پرداخت سپرده های مردم ناکام می مانند که باعث نارضایتی مردم می شود.
دقیقا شبیه آن اتفاقاتی که بر میزان گذشت.اگرچه بانک مرکزی در قالب سیاست بی اعتنایی و مسئولیت گریزی به هدف خود یعنی محدود کردن و برخورد با موسسات مالی غیرمجاز و ایجاد بی اعتمادی نسبت به این موسسات به نوعی در بین مردم نزدیک می شود اما آن چه در این میان نباید به فراموشی سپرده شود تکلیف چندین هزار سپرده گذاری است که بعضا با توجه به عبارت هایی چون «در شرف تاسیس» و «تحت نظارت بانک مرکزی» سپرده خود را در این موسسات گذاشته اند و اکنون نیز این انتظار از مسئولان بانک مرکزی انتظار به جایی است که در هرگونه تصمیم و سیاستی در قبال این موسسات منافع و حقوق این سپرده گذاران را نیز لحاظ کنند.
در پایان باید گفت که با وجود این همه نقد از رفتار مسئولان بانکی کشور، این نکته را باید یادآور شد که بنا به قانون پولی و بانکی کشور که مبنای عمل بانک مرکزی است، این نهاد وظیفه نظارت بر غیرمجازهای بازار پولی را ندارد. هرچند که نمایندگان مجلس سعی کردند با استفساریه (تفسیر) قانون پولی و بانکی، بانک مرکزی را به نظارت بر این موسسات مجاب کنند. اما شورای نگهبان این اقدام مجلس را تفسیر قانون ندانست و آن را قانون گذاری خواند. در نتیجه، این اقدام مجلس نیز تاکنون بی نتیجه باقی ماند. با این حال، حل مشکل قانونی نظارت بر بانک مرکزی، مسئله پیچیده ای نیست و مجلس شورای اسلامی با ارائه طرح دو فوریتی قادر خواهد بود که خیلی سریع به این وضعیت پاسخ دهد.
جمهوری اسلامی:عوارض تحریک تقاضا با ابزار تسهیلات
«عوارض تحریک تقاضا با ابزار تسهیلات»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بانک مرکزی پس از مدتها بحث و بررسی، سقف تسهیلات خرد را افرایش داد. این افزایش پس از آنکه شورای پول و اعتبار به عنوان شورای بالادستی تصمیمگیریهای پولی و بانکی، موافقت خود را با این پیشنهاد بانک مرکزی اعلام کرد در دو مورد تسهیلات خرید مسکن و خرید خودرو اتفاق افتاد.
به این ترتیب وام کمک هزینه خودرو حدود دو برابر افزایش یافت و به 15 میلیون تومان رسید. تسهیلات خرید مسکن نیز تحت شرایط خاصی بین 25 تا 60 میلیون تومان افزایش یافته است.
این تصمیمات اگرچه در وهله اول مثبت و در راستای کمک به قدرت خرید جامعه برای تامین مسکن و تهیه خودرو ارزیابی میشود اما از جنبههای مختلف محل تامل است.
الف – بررسی نسبت تسهیلات خرد پرداخت شده به کل تسهیلات توسط شبکه بانکی طی سالهای گذشته نشان میدهد که هر ساله شاهد کاهش این نسبت بودهایم. به عبارت دیگر بانکهای کشور به دلایل و علل مختلف هر سال بخش کمتری از منابع خود را به پرداخت تسهیلات خرد (زیر بیست میلیون تومان) اختصاص دادهاند. در چنین شرایطی جای این پرسش خواهد بود که چرا باید انتظار داشته باشیم از این پس شبکه بانکی بخواهد یا بتواند منابع محدود خود را به پرداخت تسهیلات خرد که سقف آنها نیز به شدت افزایش یافته است، تخصیص دهد. این پرسش زمانی جدیتر میشود که یادآور شویم نرخ سود سپردهها و تسهیلات نیز کاهش پیدا کرده و طبیعتاً تغییراتی در روند ماندگاری سپردهها محتمل است.
ب – رهگیری تصمیمات چند وقت اخیر دولت و بانک مرکزی در حوزه پولی نشان میدهد ایجاد رونق با استفاده از ظرفیت بخشهای پیشران اقتصاد در دستور کار قرار دارد. افزایش وام خرید مسکن را نیز باید در راستای همین برنامه تحلیل کرد. کارشناسان معتقدند بخش مسکن با حدود 80 کسب و کار در ارتباط مستقیم و غیرمستقیم است و در صورت ایجاد رونق در خرید وفروش مسکن و به تبع آن ساخت و ساز، تمامی این کسب و کارها نیز به حرکت در میآیند. به همین خاطر نیز دولت به دنبال تحریک تقاضا در بازار مسکن است تا به این ترتیب ساخت و ساز نیز به تکاپو بیفتد. تا اینجا شاید مشکلی نباشد اما نگرانی زمانی پا میگیرد که به آمار صدور پروانههای ساختمانی طی سالهای 92 و 93 نگاهی بیندازیم، بنابر گزارشهای رسمی مرکز آمار و بانک مرکزی تعداد پروانههای ساختمانی صادر شده تنها طی پائیز سال گذشته نسبت به سال 92 بیش از 45 درصد کاهش یافته است. این کاهش به معنای کاهش حداقل 45 درصدی تعداد مسکن عرصه شده در پائیز سال جاری است. این نسبت در تابستان 93 در مقایسه با تابستان سال 92 نگران کنندهتر است چرا که تعداد پروانههای صادر شده 55 درصد کاهش یافته است. به این ترتیب بیراه نخواهد بود اگر مسئولان در این موضوع تامل کنند که اگر با استفاده از ابزار تسهیلات، تقاضا را در بازار تحریک کنند آیا عرضهای متناسب با تقاضای افزایش یافته صورت میگیرد یا خیر؟ نکته مهم اینجاست که اگر عرضهای متناسب وجود نداشته باشد، تقاضایی که به بازار وارد میشود با کمبود عرضه مواجه خواهد شد و این اتفاق نتیجهای جز ایجاد التهاب و تورم به دنبال ندارد. به این ترتیب سیاستی که با هدف ایجاد رونق و خروج سریعتر از رکود اتخاذ شده، به عاملی برای بازگشت به قوس فزاینده تورم تبدیل میشود.
در چنین شرایطی به نظر میرسد دولت باید در اجرای سیاستهای رونق آفرین با احتیاط و تامل بیشتری عمل کند تا دستاوردهای مثبت و امیدوار کنندهای که در مهار تورم داشته است از بین نرود.
ج – در مورد وام خودرو، تاملات جدی اجتماعی وجود دارد. شهرهای کشورمان، به ویژه تهران، از رهگذر تولید بیحساب و کتاب خودرو درحال انفجار هستند، هوای شهرها گرفتار آلودگی روزافزون و جادهها نیز شاهد تصادفات مرگبارند. در چنین وضعیتی، دولت به جای تشویق مردم به خرید خودروی بیشتر باید به توسعه امکانات حمل و نقل عمومی و ارتقاء سطح فرهنگ رانندگی بیاندیشد. افزایش تولید خودرو ممکن است به رونق اشتغال کمک کند، ولی عوارض چندگانه مورد اشاره قطعاً برای جامعه بسیار سنگین خواهد بود.
قدس:جنبشهای جدید و مقابله با گسترش معنویت دینی
«جنبشهای جدید و مقابله با گسترش معنویت دینی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حجت الاسلام مهدی سالاری است که در آن میخوانید؛مراد از معنویت دینی در این بخش، همان فطرت انسانیِ است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است.
معنویتی که برخاسته از گرایشهای مقدس و متعالی آدمیان است. از آنجا که شاخص مهم نظام اسلامی، هویت دینی، معنویت الهی و رسالت فرهنگی آن است، جنبشهای نوپدید معنوی اندیشه و فرهنگ این معنویت را به چالش فراخواندهاند. از سوی دیگر، چون بارقهای امیدبخش در ظلمات بیهویتی و بیفرهنگی دنیای امروز، به شیفتگان معنویت نوید آزادی داده است، بار دیگر حق و باطل روبهروی هم قرار گرفتهاند، البته در نبردی کاملاً نابرابر. جهان استکبار به این نتیجه رسیده که راه مقابله با این نظام الهی مبتنی بر خدامحوری، فقط مبارزه فرهنگی و جنگ نرم است.
یکی از این راهکارها برای مقابله با معنویت الهی و انسانساز اسلام، ایجاد فرقهها و عرفانهای بدلی و معنویت کاذب در مقابل معنویت حقیقی و اصیل اسلامی است. معنویت دینی با وجدان انسانها، با جنبه انسانیت انسانها سروکار دارد، بر خوی انسانی انسانها تأکید میکند. این چیزی است که غرب با آن مشکل دارد و میداند با وجود چنین معنویتی هیچگاه نخواهد توانست بر انسانها حکمرانی کند. بنابراین عرفانی را تبلیغ میکند که از سویی خلأهای معنوی بشر را تأمین کند و از سوی دیگر حس ظلمستیزی و خدامحوری انسان را از آنها دور کند.
جنبشهای نوپدید معنوی بخوبی میتوانند چنین مأموریتی را انجام دهند.مقام معظم رهبری در این باره میفرماید: امروز دشمنی اردوگاه استکبار با ایران اسلامی بهخاطر اسلام است. آنها با اسلام دشمن هستند که بر جمهوری اسلامی فشار وارد میکنند. آنها با زنده شدن قرآن دشمن هستند که با ملت ایران دشمنی میکنند و همه ملتهای مسلمانی که در راه اسلام مایل به فداکاری و حرکت هستند، باید برای مقابله با دشمنان اسلام، خود را آماده کنند. ما ملت ایران از این حقیقت به خود میبالیم که بهخاطر خدا و بهخاطر قرآن مورد کینه و عداوت مستکبران عالم قرار گرفتهایم. وا... که آمریکا از هیچچیز ملّت ایران بهقدر مسلمان بودن و پایبندی به اسلام ناب محمدی(صلی ا... و علیه و آله) ناراحت نیست.
جنبشهای نوپدید معنوی با ایجاد جذابیتهای این دنیایی، ارایه مدلهای پر سروصدا، ساختن الگوهای اَبَرانسانی، تلاش میکند انسان دور افتاده از معنویت راستین را به خود جذب کند و از او انسانی مطیع و فرمانبر بسازد تا از این رهاورد هم بر او مسلط شود و هم روحیه ظلم ستیزی و انقلابی او را عقیم کند؛ زیرا تنها چیزی که میتواند موقعیت جهانی غرب را به چالش بکشد و از بین ببرد، روحیه انقلابی و ظلم ستیزی انسانهاست. انسان بیدار و هوشیار قد خم نمی کند و زیر بار ظلم نمی رود، در حالی که ظلم عامل بقای اندیشه غربی و استکبار است.
سیاست روز:شرایط سرنوشتساز منطقه
«شرایط سرنوشتساز منطقه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛تحولات منطقه غرب آسیا، شرایط دشوار و حساسی را سپری میکند، این شرایط که با دستکاری بیگانگان به وجود آمده، هدف اصلی و نخست آن، فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران است.
در شرایطی که به تیرماه ۱۳۹۴ نزدیک میشویم و میرود تا نتیجه ۲ سال گفتوگوهای هستهای ایران و ۱+۵ تعیین تکلیف شود، تغییرات و تحولاتی که در سوریه و عراق در حال شکلگیری است، نشاندهنده دخالتهایی است که آمریکاییها در این منطقه انجام میدهند.
تقویت هر چه بیشتر تروریستهای تکفیری داعش و النصره و توفیقات و تصرفات نظامی آنها در سوریه و عراق، جان تازهای است که آمریکاییها و کشورهای همپیمان مرتجع عربی منطقه به آنها دمیدهاند.
تا پیش از این شاهد شکستهای سنگین تروریستهای تکفیری در این دو کشور بودیم که با پیروزیهای ارتش و نیروهای مردمی سوریه و عراق همراه بود، اما چند روزی است که ورق برگشته است.
غربیها و کشورهای مرتجع عربی جنگ نیابتی را علیه ایران آغاز کردهاند و این هشداری بود که رهبر معظم انقلاب در چند نوبت از سخنانشان، به آن اشاره کردند.
آمریکاییها نه تنها برای مقابله و مبارزه با گروههای تروریستی منطقه راهبردی ندارند، بلکه برای ماندن و تقویت آنها، راهبردهای خود را پیاده میکنند. دیگر پشت پردهای از اتفاقات و تحولات منطقه وجود ندارد و همه چیز آشکار شده است.
آمریکاییها از یک سو در موضوع هستهای فشارهای خود را براساس مطالبات علیه ایران افزایش دادهاند و از سوی دیگر با حمایت از تروریستهای تکفیری در منطقه و همچنین حمایت از تجاوز جنایتکارانه آلسعود به یمن، فاز تازهای از دشمنیهای خود را علیه ایران آغاز کردهاند.
جمهوری اسلامی ایران، همانگونه که حضرت آیتالله خامنهای فرمودند، الگوی مناسبی برای مردم کشورهای مسلمان است که البته این الگو از سوی آنها دریافت شده و بدون هیچ دخالتی از سوی ایران در چندین کشور در حال پیاده شدن است.
اما در مقابل ایدئولوژی تاثیرگذار ایران اسلامی، رفتار و واکنشهای سران کشورهای مرتجع منطقه، سخت و با اقدامات نظامی و جنایت و سرکوب همراه است.
چنین واکنشهایی نسبت به بیداری اسلامی مردم مسلمان منطقه، به خاطر ضعف شدید ایدئولوژیک در ساختار تفکری و حاکمیتی آنها است.
فرهنگ مقاومت در مقابل ظلم و ستم اکنون در میان مردم مسلمان کشورهای اسلامی نهادینه شده و رویکرد آنها به سوی اسلام ناب محمدی(ص) دو چندان گشته است. در مقابل چنین فرهنگ و ایدئولوژی که بدون دخالت، جنگ، خونریزی و جنایت در حال گسترش در قلوب مردم است، آمریکاییها و همپیمانان او تنها راه را برای مقابله آن دخالت نظامی و کشتار مردم بیدفاع و مظلوم عراق، سوریه و یمن میدانند. ضمن آن که با این راهبرد در تلاش هستند تا با تضعیف و ویرانساختن ساختار چنین کشورهایی، جبهه مقاومت تضعیف شود و جمهوری اسلامی در منطقه در محاصره نیروهای نیابتی آمریکا درآید و آنگاه تن به خواستههای غرب در گفتوگوهای هستهای بدهد.
اکنون در چنین شرایطی که تحولات و اتفاقات منطقه به ویژه در سوریه و عراق واقع شده است، بدون این که به گفتوگوهای هستهای بیتوجهی یا کمتوجهی شود، بخش زیادی از ظرفیتهای جمهوری اسلامی در حوزههای سیاسی مستشاری و دیپلماسی باید صرف حمایت از مردم و دولتهای قانونی کشورهای سوریه، یمن و عراق شود.
آنها اکنون از هر زمان دیگری نیاز به کمکهای ایران دارند. اگر این کمکهای حمایتی از مردم این سه کشور به قوت انجام نشود، سقوط این کشورها و دستیابی نیروهای تروریستی - تکفیری داعش، تحولات و اتفاقاتی را رقم خواهد زد که آینده روشنی را برای منطقه نوید نمیدهد. اگر میخواهیم جبهه مقاومت، ماندگاری و پایداری خود را همچنان داشته باشد و ظرفیت چانهزنی بالای ایران حفظ شود، توجه بیشتر به این تحولات نیاز فوری است.
باید در گفتوگوهای هستهای موضوع حمایت آمریکا و کشورهای عربی منطقه از تروریستها مطرح و مطالبه شود که آنها دست از حمایت این تروریستها بردارند. این موضوع میتواند یکی از بندهای توافق هستهای باشد.
وطن امروز:جمهور را نمیفروشیم
«جمهور را نمیفروشیم»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ حالا به «ممد نبودی...» هم میرسیم که این فعلا پاراگراف اول است. تو گویی ما این همه مدت داشتیم برایشان قصه حسینکرد تعریف میکردیم که حضرات مدعی دیپلماسی، تازه دارند از ما سوال میکنند؛ «مذاکره زن بود یا مرد؟!» ساعتی در رسانه ملی از مذاکرات سخن میگویند و ساعتی هم در دانشگاه، لام تا کام اما حرفی از لغو تحریم نمیزنند! از همه چی حرف میزنند، از همه چی که به نقد دادهاند حرف میزنند، از محسنات دشمن حرف میزنند، از زمان و مکان دور بعدی مذاکرات حرف میزنند، از کندی و تندی روند مذاکرات حرف میزنند، از پرانتز و ویرگول و پاراگراف و اختلاف بر سر این جمله و ائتلاف بر سر آن کلمه حرف میزنند، از افق پیش رو حرف میزنند، از آب و هوای لوزان و نیویورک و وین و غذای دیگ پلوی سفارت حرف میزنند، از تفاهم و توافق و چه و چه حرف میزنند، از ابر و باد و مه و خورشید و فلک حرف میزنند، چند وقت است اما هیچ سخنی نمیگویند که عاقبت، لغو تحریم که اساسا و اصولا هدف از مذاکره با آمریکا بود، چه شد، چه میشود؟ میشود، نمیشود؟ گویی یادشان رفته برای چه نشستهاند دور میز با جلاد تحریم! یک گعده دورهمی برای تفریح و تفرج و بگو و بخند هدف بوده یا آنکه لرزه بیفتد بر ساختمان تحریم؟! راستی که بیم آن است در برابر سوال بسیار مهم ما مبنی بر لغو تحریم، دستی بر سر خود بکشند و افاضه فرمایند؛ «مذاکره زن بود یا مرد؟!»
بروم سروقت پاراگراف دوم. گاهی که به ندرت یادشان میآید جنسیت مذاکره را، اظهار میدارند؛ «قرار بود ما یک چیزهایی بدهیم، در عوض تحریم لغو شود». اتفاقا همین جا محل دعوای عقل و خرد و تدبیر و شعور است با همه آن مواردی که ضد اینها تعریف میشوند. مگر ما و یانکیهای جلاد تحریم، هدف مشترکی از مذاکره داریم که برداریم همچین ادعا کنیم؛ «قرار بود یک چیزی ما بدهیم و یک چیزی آنها؟!» بگذار مثالی بزنم از مستطیل سبز.
این همانقدر مسخره، غیرعقلانی و عاری از تدبیر است که مربیان بارسا و یووه در کنفرانس خبری قبل از فینال پیش رو، بردارند بگویند؛ «هدف از برگزاری این فینال، آن است که یک گلهایی بارسلونا بزند، یک گلهایی هم یوونتوس!» اما آیا همچین بیخرد حرف میزنند «لوئیس انریکه» و «آلگری»؟! از این فینال مهیج و داغ، هدفی آبیواناریها دارند، دقیقا مغایر با هدفی که سیاه و سفیدها دارند! از این مذاکرات، هدفی آمریکا دارد و هدفی ما که هیچ سنخیتی هم با هم ندارند، یعنی نمیتوانند داشته باشند. هدف ما از مذاکرات رسیدن به آن توافقی است که در اولین ثانیهاش، همه تحریمها یکجا لغو شود، لیکن «قرار است یک چیزهایی هم ایران به آن سوی میز بدهد» هدف دشمن از مذاکرات است، نه هدف ما! چطور هدف واشنگتن از مذاکرات، علاوه بر پلمب صنعت هستهای ما، حتی باید بازجویی از دانشمندان ما، ایضا سرکشی به اندرونی مهمات ما... چه میگویم که حتیتر(!) فضولی در DNA ایرانیجماعت هم باشد، آن وقت دیپلمات ما گشادهدستانه، خود بردارد بگوید «هدف ما از مذاکرات این هم هست که یک چیزهایی به دشمن بدهیم؟!» در این پاراگراف، عجالتا من حتی از عقل و «اوصیکم به عقل» یادداشت قبلی هم صرفنظر میکنم و حضرات را خدا به سر شاهد است که فقط از سر خیرخواهی، دعوت میکنم به همان شعار خودشان یعنی «اعتدال»! آیا این اعتدال است که دشمن، فقط و فقط از «برد» سخن بگوید، ما اما از «برد-برد»؟! بنا را بر خون شهدا و «ممد نبودی...» هم که نگذاری، بنا را حتی در این بند، بر عقل هم که نگذاری، «اعتدال» به چه حکم میکند آقایانی که این شعار را سر دست گرفتهاید؟! آیا همخوان با اعتدال است که ما برداریم و همان هدف دشمن از مذاکره را بگنجانیم لابهلای اهداف خودمان از مذاکره؟! آن سوی میز آیا همین کار را با اهداف ما از مذاکره انجام میدهد؟! بنابراین یعنی اتفاقا بنا بر شعار اعتدال، جمهوری اسلامی، مذاکره با دشمن را قبول کرده، تنها و تنها به شرط لغو تحریم و الا مگر ما عاشق دیدن جانکری از نزدیک بودیم یا شیفته شنیدن صدای جلاد تحریم از آن سوی سیم یا بیسیم؟!
پاراگراف سوم اما از 2 تای بالایی هم بامزهتر است! آمریکا واضحتر از آنچه من در ادامه میخواهم بنویسم مکرر در رفتار و گفتار خود نشان داده که «شرط برداشتن تحریم – آن هم نه برداشتن یکجا، بلکه برداشتن قطرهچکانی تحریم!- صرف توافق نیست بلکه ایران باید موجبات جلب اعتماد ما را فراهم کند!» اولا اگر بنای دشمن بر این است و لغو تحریم، خیلی هم حالا مرتبط با توافق منتج از مذاکره نیست، اساسا چرا داریم با او مذاکره میکنیم؟! ثانیا گیرم با اهدافی مقدس و ملی، مشخصا مذاکره با یانکیها را شروع کردیم، حال که ملتفت شدیم همچین است دشمن در عداوت، اصولا چرا این مذاکرات را داریم ادامه میدهیم؟! ثالثا اگر لغو تحریم، نه مرتبط با توافق، بل منوط به آن است که جناب جلاد تحریم، خیر سرش مثلا مطمئن شود و اعتمادش جلب شود که ایران از داشتن انرژی هستهای، دنبال سلاح اتمی نیست، مگر رئیسجمهور کدام کشور در صحن سازمان ملل ضمن اشاره به فتوای رهبر عالیقدر ایران، صحه بر این مهم گذاشت که جمهوری اسلامی ولو به لحاظ شرعی خواهان دسترسی به سلاحهای کشتار جمعی نیست، جز همین رئیسجمهور آمریکا؟! پس اگر مرض دشمن در قصه لغو تحریم، اعتماد به ایران است که دنبال سلاح اتمی نباشد، چرا همان روز سخنرانی معروف و اعتراف معروفتر آقای اوباما، تحریمها را لغو نکردند؟!
خصومتهای دشمن جای خود، لیکن صرف نظر از این خصومتها، همه اعضای 1+5 و بسیاری از نهادهای بینالمللی نظیر همین آژانس، خواسته یا ناخواسته، بارها و بارها اعتراف و اذعان کردهاند که مسیر دستیابی ایران به انرژی هستهای، از یک مسیر سالم و سلامت میگذرد. خب! اگر دردشان برای لغو تحریم «درد اعتماد» است، چرا ناظر بر این همه اعتراف و آن همه اذعان، تحریم را لغو نمیکنند؟! رابعا... و اما امان از این رابعا که عجیب دل آدم عاقل را به درد وامیدارد. پر واضح است که آن سوی میز، از مذاکره اگر یک چیز را نخواهد همانا لغو تحریم است. این وسط جای پرسشی مهم و اساسی، از دوستان این سوی میز است، بویژه ناظر بر آنچه در پاراگراف اول مرقوم داشته شد؛ احیانا مقصود شما از ادامه مذاکرات چیست؟!
چهارمین پاراگراف را نیز بگذار به سبب ریتم متن، به سوالی برگزار کنم. مثل یکی از آحاد مردم، از جانب مردم سخن بگویی یا حتی از جانب مردم شعار بدهی بد است یا اینکه مدام، جانب اجانب را بگیری و جلاد تحریم را «مودب و باهوش» بخوانی؟! عقل را عجالتا بیخیال! اوصیکم به اعتدال، بلکه دریابید جواب را که کدام بدتر است؟! ما البته هرگز به خود این اجازه را نداده و نخواهیم داد که از جانب مردم حرفی بزنیم، بلکه کار ما به عنوان رسانه متعهد، اساسا و اصولا زدن همان حرف مردم است. انعکاس حرف مردم به دستاندرکاران، سخن گفتن از جانب مردم نیست، بلکه بالاترین خدمت رسانهای، هم به ملت و هم به دولت است. نوشتههای ما در دولت قبل الحمدلله کاملا موجود و آشکار است. ما حتی آن زمان که رئیسجمهور، منتخب خودمان بود، هرگز جمهور را به رئیسجمهور نفروختیم، فلذا الان هم دلیلی نمیبینیم که ارگان جمهور بودن را به بولتن رئیسجمهور بودن بفروشیم. احدی نمیتواند ما را از انعکاس حرف مردم بازدارد. فیالمثل یومالله 22 بهمن، شعار همه ملت -خواه به آقای روحانی رای داده باشند یا آن دیگران- این بود که «مذاکره باید با عزت باشد». یعنی خواهش و تمنای آقایان از اصحاب رسانه و اهل قلم این است که فریاد برآمده از حنجره جمهور را سانسور کنیم؟! سرهنگ بودن و جان در طبق اخلاص گذاشتن که البته لیاقت میخواهد اما تمنای سانسور حرف جمهور، زیبنده هیچ دولتی نیست. این از بحث زیبای «جانب» اما برویم سروقت «جیب». براستی دست ما در جیب مردم است یا آقایانی که 2 ساعت از متن و حاشیه مذاکرات حرف میزنند، بیآنکه یک کلام درباره لغو تحریم سخنی شایسته و بایسته بگویند؟! دست ما در جیب مردم است یا آقایانی که بساط پهن میکنند بلکه به دسترنج جیب و عرق جبین دانشمندان این مردم، مهر پلمب بخورد؟! متاسفانه بدترین دستبرد به جیب مردم، آنجاست که دست کنی در جیب جان و خون و آبروی نابغهترین جوانان وطن، تا آنچه را به قیمت «جان» خریدند، نه به «نان»، بلکه به ثمن بخس بفروشی! فلذا اگر بعضیها مشکل با شعائر ملت دارند، خوب است ناسزای آن را بار اصحاب رسانه نکنند!
در پنجمین پاراگراف، توصیه آن است که ضمن پرهیز از بعضی ندانمکاریها، لطف کنند و کشور را وارد فضای ناامنی و احیانا جنگ نکنند. ما البته بیمی از جنگ با دشمن نداریم که هیچ، مترصد فرصتی هستیم تا انتقام خون شهدای وطن را از جلاد تحریم بگیریم، لیکن اجازه بازدید از تاسیسات نظامی کشور به دشمن، دقیقا یعنی چه؟! نشاندن اندیشمند جوان کشور، جلوی مشتی جاسوس اجنبی، دقیقا یعنی چه؟! بعضیها بفرمایند جمهوری اسلامی 300 هزار شهیدِ خمینی بتشکن را با رژیم بعثی اشتباه گرفتهاند یا رژیم قبلی؟! خرمشهر، همان خاکی بود که روزی دست دشمن افتاد و دگر روز به لطف خدا و به برکت خون سرخ شهدای دهم اردیبهشت 61 آزاد شد. اینک که سردار و سرباز و سرهنگ و بسیجی و سپاهی و ارتشی و مدافع حرم و یکی هم همین شهید حی و زنده یعنی حاج قاسم سلیمانی، چشم طمع دشمن به خاک مقدس ایران عزیز را کور کرده، آیا رواست در یک بیخردی، این بار به جای خاک، گرای انبار مهمات وطن را به دشمن دهی؟! اگر خاک مقدس است ـ که هست ـ عقل نخبه ایرانی از خاک هم مقدستر است. و اگر خاک هرگز نباید به قدوم ننگین دشمن آلوده شود ـ که نباید شود- به طریق اولی، نشاندن اندیشمند ایرانی در میز بازجویی اجنبی حرام اندر حرام است. ما فقط مدافع حرم عقیله بنیهاشم نیستیم، بلکه پاسدار حریم عقل سرخ دانشمندان خود نیز هستیم و این یکی را دقیقا از جانب جمهوری عزیز اسلامی عرض میکنیم که هرگز اجازه نمیدهیم حرمت این حریم خردورز و علماندیش، ذرهای مخدوش شود.
نوبت پاراگراف دیگری است. برایم سوالی پیش آمده مدتها؛ چرا کدخدایی که دیگر نیست، وقتی میخواهد ناظر بر سردار سلیمانی سخن بگوید، همچین با احترام از ایران و ایرانی حرف میزند که تو گویی با شیربچههای حیدر کرار و بسیجیان اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیهالسلام طرف است اما همین که ناظر بر مذاکرات سخن میگوید، کأنه میشود دیو درنده؟! آنی تهدید میکند، آنی تحقیر میکند، آنی فحش میدهد و آنی گزینه نظامی را روی همین میز مذاکره به رخ میکشد؟! آیا این حق برایم محفوظ نیست که از بعضیها بپرسم دقیقا در این مذاکرات، چه به دشمن میگویید و چه از دشمن میشنوید که اجنبی، هر دور از مذاکرات، وحشیتر از دور قبل در شیپور جنگ میدمد؟! اینگونه میخواستید «سفره صلح» را پهن کنید؟! با قلقلک دادن گلولههای دشمن، صلحی پابرجا نمیماند! جنابعالی خیلی اگر دنبال امن و امان و امنیت و آرامش و صلحی، این همه به دشمن اذن نده تا ولو در حد حرف، سخن از بازدید مراکز نظامی وطن براند! اینکه دیگر فهمش، خیلی هم حالا عقل نمیخواهد، یک جو فقط عقل میخواهد! یک جو!
در هفتمین پاراگراف، سوال این است؛ مذاکرات اخیر بویژه در این بازه زمانی یکساله، دقیقا چهره ملت ایران را نزد کدام دولتها موجه کرده؟! دولت آمریکا؟! شخص اوباما؟! شخص جانکری؟! یا شاید هم منظور خانم وندیشرمن است؟! خودتان هم میدانید که منظورتان از «دولتها»یی که میگفتید مشخصا «دولت کدخدا» بوده و بس! او که هر روز دارد به تو بد و بیراه میگوید! این مذاکرات، آنهم زیر سایه تهدید و تحقیر، آسیب به حیثیت گرانقدر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نزد ملل آزاده دنیا نزند، الباقی افاضاتی که میفرمایید پیشکش!
هشتمین پاراگراف را میخواهم اعتراف کنم که ما اهل آرمان و عقیده هستیم اما با این همه، شما را توصیه میکنیم به عقل. ما اهل شهید و شهادت هستیم اما با این همه، میخواهم شما را توصیه کنم باز هم به عقل. ما اهل سوم خرداد هستیم و آن روز که شما داشتید آزادسازی خرمشهر را جشن میگرفتید، حدود 20 روزی از شهادت پدران ما در 10 اردیبهشت 61 گذشته بود اما با این همه، میخواهم شما را توصیه کنم باز هم به عقل. محل دعوای ما با شما، نه اصول است و نه مقدسات که اساسا آدم اصیل، مذاکره نمیکند که مذاکره کرده باشد، بلکه مذاکره میکند برای مثلا لغو تحریم، خلاصه که هدفی! عقل، عقل، عقل... این است همه توصیه ما به شما. عقل میگوید؛ به جای جیب، استعانت از زانوی ملت خود بگیر! عقل میگوید؛ تحریم را توافق منتج از مذاکره –آن هم مذاکره با این سبک و سیاق!- هرگز لغو نمیکند، بلکه باید نگاه به درون داشته باشی! و آن هم، نه به یارانه جیب ملتت که به عرق جبین مردمت! عقل میگوید «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، نه کدخدا! آخر یکجوری برای ما از سران روسیاه کاخ سفید سخن میگویید کأنه ما با یک «سفینه نجات» طرفیم که از فرط ادب و هوش، در دوگانه گلوله سعودی و کودک یمنی، طرف عروسک یمن را گرفته!
***
لیالی مبارکی است. عشق است تقدیر تقویم، آنجا که سقای آب و ادب، حسین علیهالسلام را حتی در صفحات سررسید هم تنها نمیگذارد. تا عاشورا ساعتها مانده بود که شمر، اماننامه خود را به علمدار کربلا نشان داد! آهای کسانی که فکر میکنید کربلا درس مذاکره است، مذاکره را از «عباس بن علی» بیاموزید! آنجا، آنروز، آنشب، دشمن واقعا اماننامه نشان علمدار کربلا داد اما قمر منیر بنیهاشم، دست از دامان سیدالشهدا بردارد که مثلا چه کند با آن اماننامه لعنتی؟! آهای کسانی که فکر میکنید کربلا درس مذاکره است، لطفا اجازه دهید شمر زمانه، اماننامهاش را رو کند، بعد! اینکه هر روز دارد به شما ناسزا میگوید، بیهیچ اماننامهای! با این حساب، آیا زود نیست «مودب و باهوش» خواندن شمر زمانه؟! آهای کسانی که فکر میکنید کربلا درس مذاکره است، کدخدا به شما اماننامه نشان نخواهد داد! پس انشاءالله... لابد «فی امانالله»!
حمایت:شواهد شکست جنگ نیابتی
«شواهد شکست جنگ نیابتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛آنچه که این روزها در منطقه با طراحی غرب در حال پیگیری است، کاهش توان جبهه مقاومت است. تجربه جنگ افغانستان و عراق که هزینه هنگفتی را بر روی دست آمریکا گذاشت، کافی بود تا درس عبرتی بگیرند و جنگهای طراحی شده نیابتی بهعلاوه هزینههای آن را بر گرده برخی کشورهای بیخرد منطقه تحمیل کنند. لذا برای زمینهسازی این جنگهای نیابتی، از اهرم اقتصادی با استفاده از کاهش قیمت نفت که در دهههای اخیر بیسابقه بوده است نیز کمک گرفتند. پیش از این توطئه نفتی، حتی اگر در تاسیسات نفتی کشوری مانند اکوادور و نیجریه اتفاق کوچکی روی میداد، سبب بالا رفتن قیمت نفت میگردید.
همچنین قیمت نفت به هنگام وقوع جنگ در لیبی که سهم یک و نیم میلیون بشکه در روز در سبد نفتی اوپک را دارا بود، حدود 40 دلار افزایش پیدا کرد، اما در حالی که منطقه ملتهب است، قیمت آن از بشکهای 50 دلار تجاوز نکرده است. اگر به زمان کاهش بیسابقه قیمت نفت بازگردیم، در مییابیم که هیچ دلیل موجهی ورای آن وجود نداشت. عرضه و تقاضا به حالت گذشته و در شرایطی به نسبت متعادل در جریان بود و این افت 50 درصدی با برهان اقتصادی همراه نبود.
بنابر این، به نفت به عنوان ابزار سنجش سیاستهای غرب باید نظر داشت و یکی از نشانههای طراحی جنگ نیابتی در این منطقه، مواظبت بر ثابت نگهداشتن قیمت نفت در شرایط متشنج فعلی است. نشانه دیگر از هدف آنان برای فرسوده کردن توان جبهه مقاومت در منطقه، سخنان رئیس جمهور آمریکا و همپیمانان ایالات متحده به هنگام تشکیل ائتلاف به اصطلاح ضدّداعش است که از «جنگ دهها ساله» سخن به میان آوردند. این موارد علاوه بر موارد ذکر شده، نشانههایی است که گویای ناتوانی آنان در رویارویی مستقیم با ایران است.
در تابستان دو سال پیش، زمانی که آمریکا در آستانه حمله به سوریه بود، آسیبپذیری رژیم صهیونیستی و توانمندی حزب الله لبنان باعث شد تا ایالات متحده از انداختن «جرقه در انبار باروت» صرفنظر کند. در واقع آنان به این نتیجه رسیدند که در برابر سدّ محکم مقاومت در منطقه نمیتوانند از قلدرمآبیهای گذشته سودببرند و باید در دراز مدت با استفاده از عناصر تکفیری برای ایجاد تحرکات ایذایی و فرسایشی به اهداف خود دست یابند.
زمانی که ائتلاف ضدّداعش تشکیل گردید، تحلیلگران معتقد بودند که این ائتلاف برای مقابله با تکفیریهای داعش در منطقه نیست بلکه نوعی از «هماهنگی منطقهای بین ارتشهای منطقه برای اهداف آینده آمریکا است.» این پیشبینی درست بود و میبینیم که شباهتهای زیادی بین ائتلاف ضدداعش و ائتلاف ضدیمن وجود دارد؛ حال آنکه انقلابیون یمنی با عقاید تکفیری مخالف هستند. زمانی به دروغگویی آمریکا برای نابود کردن داعش پی میبریم که فعالیت آنان در موصل عراق و رقّه سوریه منحصر و محدود بود و به راحتی میتوانستند آنها را در همان روزها و هفتههای اول ریشه کن کنند. اما چنین کاری به صلاح نبود زیرا باید محملی برای حضور در قالب جنگ نیابتی، دست و پا میکردند. اکنون آنان هدف بزرگتری را در سر میپرورانند.
تمام متحدین ایران در سوریه، عراق و یمن مورد حمله قرار گرفتهاند. تنها جایی که نتوانستهاند بدانجا رسوخ کند، ایران است و با این استدلال که دوستان ایران در یمن سرگرم دفاع و در سوریه و عراق به شدت مشغول دفع حملات تکفیریها هستند، به فکر واهی حمله به کشورمان افتادهاند. از نظر زمانی هم بهترین فرصت برای پیاده کردن این نقشه شوم به وجود آمده است. راهبرد هوشمندانه سیاسی، مشاورهای و تبلیغاتی ما دفاع از متحدین کشورمان در عراق و سوریه و یمن بوده و همیشه امنیت آنان را امنیت خود به شمار آوردهایم. آنچه سرگرم پیادهسازی آن در منطقه هستند، مبتنی بر ائتلاف ضدّداعش است که پیشتر، صفبندی سیاسی آن مشخص و معین گردیده بود.
گرچه حضور کشورهایی مانند سودان و مغرب در ائتلاف ضدّ یمن را شاهدیم، اما ماهیت آن همان ائتلافی است که از نیروهای منطقه علیه منطقه بهرهکشی میکند. پیاده نظام تبلیغاتی این اقدام پیشتر، با کمکهای مالی حرام و فراوان عربستان سعودی به مناطق شرقی کشور ارسال شده است. دشمن در صدد بود در زمان خیزش طالبان در افغانستان، چنین حرکتی را صورت دهد اما نقشه آن تحقق پیدا نکرد. گواه این مدّعا، آتش پرحجم تبلیغات روزنامههای منطقه است، به نحوی که در صورت چندی پیش حمله احتمالی، افکار عمومی، پشتیبان آن باشند.
چندی پیش در دیدار ستاد پیشمرگان کرد با رهبر انقلاب، ایشان تاکید کردند: «البته در ایران دشمن از تحریکات قومیتی در مورد کُردها نمیتواند استفاده کند، اما بهدنبال برانگیختن آتش تعصبات مذهبی و اختلاف شیعه و سنی علیه یکدیگر هستند.» تاکید معظم له بر تصمیم برخی حاکمان سفیه منطقه برای کشاندن جنگ نیابتی به مرزهای ما، با توجه به پیشینیه حساسیت مرزهای مورد نظر ایشان است.
منطقهای که در سالهای اخیر بحرانساز بوده و ناآرامیهای تلخی از آن ناحیه متوجه کشور شده است، مرزهای شرقی کشور و شعلهور شدن اختلافات تفرقهافکنانه به بهانه حمایت از برادران اهل سنت در منطقه سیستان و بلوچستان است و احتمال میرود برخی حاکمان نادان با استفاده از گروههای تندرو در پاکستان و افغانستان، از این ناحیه در صدد شعلهور کردن آتش جنگ باشند و با توجه به آمادگیهای فوقالعاده نیروی دریایی سپاه و ارتش جمهوری اسلامی ایران، ورود دشمن از منطقه خلیج فارس یا مرزهای غربی بعید است.
برنامه ناموفق آمریکا برای حمله به ایران در سال 2006 به دلیل بازدارندگی بیش از حدّ نیروهای نظامی ما بود و تصریح رهبری به اینکه خیز آنان برای بازرسی از مراکز نظامی با هدف ارزیابی توان دفاعی برای طراحی همان جنگ نیابتی است، با توجه به قرائن موجود بسیار دقیق است. هشدار چند سال پیش ایشان مبنی بر اینکه دوران زدن و گریختن تمام شده، باعث شد تهدیدات از ایران دفع شود و تاکید قاطع ایشان بر مجاز نبودن بازجویی از دانشمندان و بازرسی از مراکز نظامی نیز اخطار لازم را به دشمنان داده و همین مقدار کافی است تا آنان در نقشههای خود تجدید نظر کنند.
آفرینش:خطر درکمین است، وحدت کجاست؟!
«خطر درکمین است، وحدت کجاست؟!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛در نوشتار قبلی درمورد "پیچیدگی و خطرناکی" داعش، برای امنیت منطقه و کشورمان مطالبی را بیان کردیم، هرچند قصد ایجاد نگرانی و تشویش اذهان عمومی را نداریم و دلگرم از صلابت نیروهای امنیتی و نظامی کشورمان هستیم، اما...
باید نسبت به ویژگیها و شرایط تاریخی که در آن قرار داریم بینش و فهمی عمومی حاصل گردد، تاهمگان درمورد نوع گفتار، کردار و عملکردهای رسمی و غیر رسمی خود توجه کافی داشته باشند. اهمیت این موضوع به قدری است که فرماندهان نظامی ما نسبت به فعالیتهای این جریان تروریستی در نزدیکی مرزهای کشور هشدار دادهاند و برای تقویت بنیه نظامی نیروها و ادوات نظامی جنگ زمینی تاکید جدی داشتهاند. ما امروز با چهره تازهای از تهدیدات روبرو هستیم که از نظر نوع، شکل و اندازه با گذشته فرق دارد. امروز داعش از حمایتهای اطلاعاتی، تسلیحاتی ومالی بسیار قوی برخوردار است که از سوی کشورهای حامی آن مدام بروز رسانی میشود.
باید توجه داشت که امروز میل سیری ناپذیری داعش برای گسترش اشغالگری و توسعه طلبی خود حد و مرزی را مشخص نکرده است و به هرکجا که لازم بدانند و تواناییش را داشته باشند یورش میبرند. نقشه جغرافایی پراکندگی آنها نشان از نوع عملکرد حساب شده آنها و حامیانشان دارد. امروز تمامی گذرگاههای زمینی سوریه و عراق در دست داعش است و این یک امتیاز استراتژیک برای بقای حضور آنها در این مناطق میباشد و کار را برای نابودی و مقابله بسیار مشکل می سازد.
کافی است علت این نفوذ بی دردسر و کم هزینه داعشیها در عراق را مورد توجه قرار دهیم، تا حرکت شطرنجی آنها را در مقیاس کشور خود پیش بینی کنیم. درعراق مشاهده میشود که مقامات ارشد سیاسی و نظامی این کشور اعلام میکنند که نیروهای ارتش و پلیس محلی بدون هیچگونه درگیری و با فرار از میدان درگیری شهرها را تحویل داعش میدهند!. علت کاملاً مشخص است و چیزی نیست جز عدم وحدت داخلی و یکپارچگی درمقابل تهدیدات خارجی. البته درعراق شکافها بسیار عمیق تر است و مسئله اختلافات مذهبی و قبیلهای به سبب سوء مدیریتهای چند سال اخیر، عرصه را براین کشور تنگ کرده است.
اما در کشور ما باید براین نکته تاکید کنیم، عدم وحدت در موضوعات ملی که از حساسیت بالایی برخوردار است، میتواند آفتی برای به خطر افتادن سلامت انسجام درونی کشور تلقی گردد. دروضعیت حساسی که کشور در سختترین دور از مذاکرات هستهای قرار گرفته و ازسوی دیگر تحولات بسیار مهم و خطر آفرینی در منطقه درحال رخ دادن است، به هیچ عنوان نمیتوان پذیرفت که افراد و گروههای سیاسی همچنان بر سر خواستهها و رقابتهای حزبی خود اصرار داشته باشند و خواسته یا ناخواسته برای کشور هزینه و مشکل آفرینی کنند.
برکسی پوشیده نیست که استفاده ابزاری از داعش برای امتیاز گیری غیر مستقیم و فشار برایران در مذاکرات هستهای، در دستور کار غرب قرار دارد، لذا در چنین اوضاعی چطور میتوان آنچه را که غرب انتظارش را میکشد( عدم وحدت درونی) برای آنها محقق کرد.
اگر سیاسیون و مسولان اندکی در مورد حساسیت وضعیت کشور و منطقه تامل داشته باشند، متوجه میشوند که گره کور این تحولات با پایان مذاکرات هستهای امکان پذیر خواهد بود!. شاید عدهای بگویند که ارتباط دادن مسئله هستهای به تحولات منطقه کار درستی نیست، اما باید درجواب گفت که در عرصه سیاست تمام گفتار و کردار کشورها در یک چارچوب هدف گذاری میشود. سیاست هستهای غرب و عداوتهای عربی نسبت به کشورمان به هیچ وجه از هم جدا نیستند و یک همپوشانی اهداف را دنبال میکنند.
پس باید نسبت به وضعیت موجود توجه کافی داشت و بیهوده جلوتر از خط و مشیهای مشخص شده از سوی بزرگان نظام حرکت نکنیم. آن دسته از کسانی که با اهداف گوناگون به دنبال برهم زدن انسجام سیاسی کشور هستند باید بدانند که در مسائل کلان ملی که منفعت و امنیت ملت و کشور مدنظر است، نباید اخلال ایجاد کرد و با عوام فریبی و شلوغ کاری آب را گل آلود نمود، چرا که این رویه جز ضرر عمومی و فرصت دهی به دشمنان برای تغییرنقشه وافزایش فشار بر ایران حاصل دیگری نخواهد داشت. امیدواریم این درک در یک فضای عمومی در کشور نهادینه شود.
شرق:باز هم بنزین
«باز هم بنزین»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سید حمید حسینی است که در آن میخوانید؛یکسانسازی قریبالوقوع نرخ بنزین سهمیهای و آزاد از چند منظر قابل بررسی است. سال گذشته دولت با افزایش قیمت بنزین سهمیهای به ٧٠٠ تومان و آزاد به ١٠٠٠ تومان و افزایش ١٦ درصدی بهای گازوئیل، بخشی از کسری منابع هدفمندی یارانهها را که بیش از ١٢هزار میلیارد تومان بود، جبران کرد. در هنگام بررسی لایحه بودجه سال جاری نیز صحبت از افزون بر شش هزار میلیارد تومان کسری بودجه هدفمندی به میان آمد که دو راه بیشتر برای آن وجود ندارد؛ یا با حذف یارانه متعلق به قشرهای متوسط به بالا، این کسری تأمین شود یا دولت، قیمت حاملهای انرژی را افزایش دهد. همچنین در قانون برنامه پنجم توسعه که در سال آخر آن هستیم، مقرر شد تا پایان برنامه، بهای فراوردههای نفتی در کشور به ٩٠ درصد «فوب خلیج فارس» برسد، بنابراین از نظر قانونی دولت در جهت برنامه پنجم و برنامه آزادسازی قیمت انرژی حرکت کرده است.
در حال حاضر که بهای نفت خام کاهش یافته است، هزینه تولید هر لیتر بنزین حدود ٦٠ سنت، یعنی معادل هزارو ٨٠٠ تومان است که فاصله قابل توجهی با قیمتهای نرخ سهمیهای و آزاد فعلی دارد. یارانه دادهشده به بنزین، از یکسو به مصرف بیرویه دامن میزند و از سوی دیگر، قاچاق را افزایش میدهد. با نزدیکشدن به فصل تابستان، برخی پالایشگاههای کشور به سمت تعمیرات اساسی میروند و ممکن است حدود دو ماه تعطیل باشند. فشارهای منطقهای و ماجرای یمن، تأمین و خرید بنزین را برای دولت دشوار و حجم یارانهها و مسائل دیگر، شرایط را با گذشته متفاوت کرده است.
اجرای بخشی از فاز دوم هدفمندی یارانهها در سال گذشته نشان داد با توجه به شرایط رکودی اقتصاد، آثار تورمزا بر آن مترتب نیست و تورم در حدود ٥/١٤ درصد تثبیت شد. ممکن است تکنرخیشدن بنزین، مغایر با عدالت دانسته شود. البته دولت گذشته که داعیه عدالتمحوری داشت، آثار مشخصی بر اقتصاد برجای گذاشت، اما دولت فعلی اعلام کرده به جای شعار، در پی کار کارشناسی و علمی است. حدود ٢٥ میلیون لیتر از مصرف روزانه، به بنزین آزاد اختصاص دارد و این رقم قابل توجهی است. دولت میتواند با افزایش قیمت بنزین آزاد، به تأمین منابعی که نیاز دارد، بپردازد. درواقع اگر دولت نتواند نقدینگیای را که یارانه نیاز دارد، تأمین کند ناچار به برداشت از بودجه عمرانی است. نقش بودجههای عمرانی دولت در رونق اقتصادی هم که نیازی به یادآوریندارد.
بههرحال کاهش ٥٠ درصدی بهای نفت خام، محدودیتهای ناشی از تحریم و مسائل منطقهای در کنار مصرف بالای حاملهای انرژی در کشور و تأمین منابع یارانههای نقدی، سبب شده وزارت نفت از چند جهت تحت فشار قرار بگیرد. اگر دولت نگاه کلانتری به عرصه اقتصاد داشته باشد، نفت ٤٥ دلاری فرصت خوبی برای آزادسازی قیمت بنزین است. بر این اساس، قیمت یک لیتر بنزین حدود هزارو ٣٠٠ تومان خواهد بود. بنزین نسبت به مسکن، نان و کالاهای اساسیای که نیاز مردم است، اهمیت کمتری دارد. اصرار بر قیمتگذاری از سوی دولت، ادامه اشتباهات گذشته است.
به نظر میرسد امروز هم اگر اجبار محدودیتها نبود، دولت به سمت واقعیترشدن بهای بنزین حرکت نمیکرد. اگر دولت از نرخگذاری برای بنزین و خوراک پتروشیمیها- که هر سال سبب بحثها و ایجاد جو روانی در جامعه میشود- دست بردارد، آنگاه میتوان با بینالمللیکردن قیمت بنزین، به سمت اصلاحات ساختاری اقتصادی در این حوزه حرکت کرد. همیاری مردم سبب خواهد شد دولت با کسب منابع لازم از این بخش و همزمان حذف یارانه افراد غیرنیازمند، به سوی تحقق عدالت اجتماعی و کمک به حدود ١٥ میلیون جمعیت نیازمندِ حمایت، گام بردارد.
مردم سالاری:نیاز به خانه احزاب برای فعالیت حزبی
«نیاز به خانه احزاب برای فعالیت حزبی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم نجفقلی حبیبی است که در آن میخوانید؛بالاخره مجمع عمومیو فوق العاده خانه احزاب برگزار شد و تصمیمات مهمی هم در آن جلسه گرفته شد.اصولگرایان به ویژه حزب موتلفه اسلامی هم که همواره به روند انتخابات خانه احزاب انتقاد داشتند در این جلسه شرکت کردند. اعضای شورای مرکزی خانه احزاب براساس رای اکثریت انتخاب میشدند و چون تعداد احزاب اصولگرا در خانه احزاب کم بود آنها نمیتوانستند ریاست این خانه را به دست آورند.
بنابراین اصولگرایان این انتقاد را وارد میکردند که اصلاحطلبان احزاب کوچکی را تشکیل داده و به عضویت خانه احزاب درآوردند و به این وسیله رای اصلاحطلبان از اصولگرایان همواره بیشتر است. بنابراین آنها تمایلی برای بازگشایی خانه احزاب نداشتند و در این دوره نیز که محمدحسین مقیمیمعاون سیاسی وزیر کشور احزاب را برای حضور در مجمع عمومیخانه احزاب دعوت کرده بود، اصولگرایان شرط و شروطهایی را برای حضور در این جلسه مطرح کردند.
در پاسخ به انتقاد اصولگرایان باید به این نکته اشاره کرد که شاید از نظر ظاهری انتقادات اصولگرایان درست باشد اما قانون گفته است که هر حزب در انتخابات خانه احزاب یک رای دارد. بنابراین حزب موتلفه با احزاب کوچک یک رای دارند. قانون بیان نکرده که به تعداد اعضای حزب، آرای آنها در خانه احزاب تعیین شود.البته اصولگرایان هم احزاب خلقالساعه فراوانی دارند به ویژه در زمان انتخابات بسیاری از این احزاب تشکیل میشود ولی پس از طی دوران انتخابات این احزاب منحل میشود در حالی که اصلاحطلبان احزاب خود را منحل نمیکنند.ممکن است احزاب اصلاحطلب کوچک باشند اما آنها در طول سال و نه فقط در دوره انتخابات فعالیت دارند.
اما به هر حال جلسه مجمع عمومیو فوق العاده خانه احزاب با حضور تقریبا 130 حزب برگزار شد و با تمام حاشیههایی که داشت در پایان تصمیم گرفته شد که احزاب پیشنهادات خود را برای تغییر اساسنامه تهیه کرده و به دبیرخانه خانه احزاب ارسال کنند. بنابراین احزابی که به روند اجرایی خانه احزاب و انتخابات آن انتقاد دارند بهتر است پیشنهادات خود را مطرح کنند زیرا اکنون بهترین فرصت برای ارائه پیشنهاد است مثلا یک پیشنهاد میتواند این باشد که رای احزاب متناسب با تعداد اعضای آنها باشد البته در این شرایط مسئله احراز اعضای حزب مطرح میشود زیرا ممکن است با سندسازی تعداد افراد حزب بیشتر معرفی شود.
به نظر من کشور و جامعه به حضور احزاب نیاز دارد و باید زمینه برای فعالیت احزاب فراهم شود. از سویی باید همه قبول کنند که خانه احزاب یک تشکل صنفی است که برای پیگیری مطالبات احزاب و برطرف کردن موانع فعالیت آنها تشکیل شده است بنابراین احزاب باید به دنبال تعامل با یکدیگر برای بازگشایی خانه احزاب باشند.
من به اصلاح اساسنامه قانون احزاب و بازگشایی این خانه بسیار امیدوارم زیرا اکنون همه به این نتیجه هم رسیدهاند که با تک محوری و خودمحوری به جایی نمیرسند. اصولگرایان متوجه شدند که با حضور نیافتن در جلسات خانه احزاب مشکلی حل نمیشود و اصلاحطلبان نیز فهمیدهاند نباید دچار غرور شوند. اکنون همه متوجه شدند که برای ادامه فعالیت احزاب به خانه احزاب نیازمندیم.
ابتکار:ظریف در منگنه!
«ظریف در منگنه!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم شایان ربیعی است که در آن میخوانید؛محمد جواد ظریف صبح دیروز در مجلس بود و شب گذشته اش در کنسرت موسیقی آهنگسازان برای بزرگداشت هوشنگ کامکار! صبح و شبی که برای مرد اول دیپلماسی ایران تفاوتشان از آسمان تا زمین بود. هرچه آن شب ظریف با نوازش نتهای موسیقی آرام گرفت، صبح فردایش با داد و هوار تعدادی از نمایندگان تندرو و مخالف مذاکرات هستهای مواجه شد.داستان روز گذشته مجلس، یک داستان تکراری است! داستان مخالفت همیشگی چند نماینده تندرو که این بار سعی کردند با حاشیه سازی گسترده، جلسه غیرعلنی مجلس برای توضیحات تیم مذاکره کننده درباره روند مذاکرات را پرتنش و التهاب آلود جلوه دهند.
مخالفت این نمایندگان اینبار نیز با داد و هوار همراه بود، همچون بسیاری دیگر از این جنس مخالفتها! البته گویا این نمایندگان به داد و هوار در یک جلسه رسمی عادت دارند و با این رفتارها سطح درک عقلانی و منش خردمندانه و دیپلماتیک شان را مشخص کرده و خود را از دیگران تمییز دادهاند، اما با وجود این، داستان صبح دیروز با همه حاشیهسازیهای گذشته یک تفاوت مهم داشت! و آن به اوج رسیدن این منش غیردیپلماتیک است.
صبح دیروز که با حضور تیم مذاکره کننده در مجلس برگزار شد، ظریف پیرامون روند مذاکرات به نمایندگان مردم گزارشی ارائه کرد و نمایندگان مردم نیز آن را پذیرفتند! افزون بر این رئیس مجلس نیز گزارش ظریف را کافی توصیف کرد. بنابراین جلسه روز گذشته مجلس، به خوبی در حال برگزاری بوده و مجلس نیز با منطق دیپلماتیک خود آن را کافی دانسته است اما این چیزی نیست که نمایندگان تندرو را نگران نکند! آنها مجبورند برای وارونه نشان دادن این اتفاق، جلسه را به حاشیه بکشانند، داد و هوار کنند و فریاد سربدهند تا بلکه با حاشیه سازی، روزنه ای برای تنش آلود بودن جلسه روز گذشته و متهم کردن تیم مذاکره کننده بیابند.
آیا این نمایندگان نمیدانند که این گونه برخوردهای خصم آلود چه هزینه هایی برای کل کشور دارد؟ آیا آنها نمیدانند که با ساخته و پرداخته کردن داستان تخیلی خیانت تیم هسته ای به کشور در جامعه التهاب ایجاد می کنند؟
بی تردید باید ریشههای برخی التهابها در برخی مناطق کشور از جمله تجمعهای اخیر در پایتخت علیه مذاکرات هستهای را در رفتارهای عجولانه و غیردیپلماتیک این تعداد از نمایندگان جستجو کرد! و گرنه چه کسی از مردم در سالی که نام همزبانی و همدلی مردم و دولت را بر پیشانی دارد، علیه رویکرد دولت در مذاکرات هسته ای، تجمع بی مجوز برگزار می کند و در پلاکاردهایی که حمل میکند، وزیر امور خارجه کشور را «خائن» مینامد؟
پر واضح و بدیهی است که این گونه مواجهه با تیم پنج، شش نفره ظریف که یک تنه با همه توان دیپلماتیک شش کشور بزرگ و اثرگذار جهان در مدتی نزدیک به دو سال مذاکره می کنند و باید تمام هم وغمشان را در این باره به کار بگیرند، بسیار آشوب زا و علیه امنیت ملی است و با قاطعیت باید با آن برخورد کرد!
این نمایندگان آیا نمیدانند که این حاشیهسازیها و درگیر کردن فضای عمومی کشور به یک داستان غیرواقعی با موضوع خیانت تیم مذاکره کننده چه تبعاتی دارد؟ آیا نمیدانند که درگیر کردن ذهن جامعه با یک موضوع توهمی چقدر میتواند اعتماد عمومی به دولت را در سال همدلی و همزبانی مردم و دولت خدشه دار کند؟
آقایان باید یاد بگیرند که وقتی کشورهای طرف مذاکره تمام تجربهها و توان دیپلماتیک خود را برای امتیاز گرفتن از فرزندان ملت به کار گرفته اند و به هر نحو و به هر شیوه تلاش دارند تا روزنه ای برای جهت دهی به نتیجه مذاکرات بیابند، نباید فضا را غبارآلود و اذهان تیم مذاکره کننده و مردم را منحرف کنند! تیم مذاکره کننده امروز در منگنه رفتارهای نابخردانه برخی از نمایندگان مجلس از یک سو و طرفهای مذاکرات از سوی دیگر گیر کرده است. گویا ظریف هرآنچه برای مذاکره با کشورهای 1+5 انرژی میگذارد همان اندازه و بلکه بیشتر را باید صرف مشاجره های چند نماینده همیشه مخالف کند! تا با ادبیات پر از برچسب و افترای آنان مبارزه کند. چه انصاف و عقل سالمی این وضعیت را برمیتابد؟ بیم آن می رود که با دشمن و خائن جلوه دادن تیم هستهای، در آینده این تیم حتی امنیت لازم برای ورود به کشور و پیاده شدن از هواپیما را نداشته باشد.
به هر حال همانطور که گفته شد، نکته عجیب قصه دیروز این بود که علی الظاهر(!!) جلسه صحن علنی مجلس غیرعلنی بوده و لی نمایندگانی که خود باید حرمت قوانین را نگه دارند، خود بخشی از محتوای مربوط به جزییات محرمانه جلسه را به بیرون درز داده و در اختیار رسانه های قرار داده اند. این اقدام نشان می دهد که هدف احضار ظریف به مجلس برای ابهام زدایی نیست بلکه شانتاژ خبری و مانور سیاسی مورد نظر این نمایندگان مورد نظر است و کیست که نداند این رفتارها نه تنها هیچ نشانی از منافع ملی را با خود ندارد بلکه می تواند به آن لطمه هم بزند.
آقایان مخالف! وقتی رهبر انقلاب با صراحت از اعتمادش به مجموعه دولت و تیم مذاکره کننده سخن میگوید، وقتی رییس دولت و کارشناسان سیاسی کشور و مهمتر از آن مردم به فرزندانشان در مذاکرات هستهای اعتماد و اعتقاد دارند، چرا وبا چه هدفی به آب و اتش می زنید تا گفتوگویی درنگیرد و مذاکره به سرانجامی نرسد؟
آرمان:حاکمیت ملی نباید خدشهدار شود
«حاکمیت ملی نباید خدشهدار شود»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛در طول مذاکرات ایران و غرب بر سر پرونده هستهای همواره اعضای برخی از کمیسیونهای مجلس سوالات فراوانی را از وزیر امور خارجه میپرسند که برخی از این سوالات نمایندگان بدون مناسبت بوده و وقت مذاکرهکنندگان را میگرفت. البته در مقاطع حساس لازم است که نمایندگان محترم مجلس در جریان مسائل مختلف ازجمله مسائل مورد مذاکره قرار گیرند تا از این طریق احساس نکنند که اتفاقات مهمی در پشت پرده صورت گرفته و آنها از آن بیاطلاع هستند. چنین احساسی به طور یقین نباید برای نمایندگان به وجود بیاید. درواقع شفافسازی روند مذاکرات بخشی از برنامه کاری آقای ظریف است.
مذاکره کننده غیر از مذاکره باید بتواند زمینه رسیدن به یک تفاهم با غرب را به شکلی در داخل کشور هم فراهم کند. تصور این است که با فضای جدیدی که در روابط بینالملل ایجادشده به صورت طبیعی اکثریت نمایندگان از رایزنیهای آقای ظریف از روند مذاکرات رضایت دارند. البته یک اقلیت هم در مجلس حضور دارند که بههیچوجه رضایت نخواهند داد. چند روز اخیر مسائلی درزمینه پرونده هستهای در رسانهها منعکسشده که لازم است به آن پرداخته شود. غرب خواهان بازرسی از مراکز نظامی ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که این خواست با واکنش مقامات ایرانی روبرو شده مبنیبر اینکه قابل قبول نیست که آنها بخواهند از مراکز نظامی ایران بازدید کنند.
باید توجه داشت اگر درمتن پروتکل الحاقی بازدید از مراکز نظامی مستثنا شود، یعنی آژانس نمیتواند از تأسیسات نظامی بازدید به عمل آورد. ازطرفی اگر برعکس عمل شود یعنی درواقع تصریح شود که از هر محل استراتژیک و امنیتی امکان بازدید وجود داشته باشد، پس بهصورت طبیعی هیچ کشوری ا نپیتی و پروتکل الحاقی را امضا نخواهد کرد چرا که کشورها نگران حاکمیت ملی خود هستند و اطلاعات محرمانه خودشان که درز پیدا نکند. بههرحال باید یک تعامل جهانی وجود داشته باشد که حاکمیت کشورهایی که مورد بازرسی قرار میگیرند خدشهدار نشود و ایران نیز از این وضعیت مستثنا نیست.
در حال حاضر 126 کشور پروتکل الحاقی را امضا کردهاند و همه کشورها هم با این مسئله مشکل دارند. یعنی اینطور نیست که بهراحتی اجازه دهند مرکز حساس آنها مورد بازرسی قرار گیرد. چنین مواردی راهکار منطقی دارد و آن راهحل منطقی این است که تمامی کشورهایی که چنین معاهداتی را امضا میکنند به خاطر مصلحت خودشان هیچگاه تلاش نمیکنند که اماکن نظامی خود را هستهای کنند. درعینحال اگر آژانس جایی را مشکوک اعلام کند نمیتواند بر اساس گمانهزنی بازرسی کند و باید بر اساس سند، اجازه بازرسی بخواهد. نباید اجازه داد به سادگی سایتهای خاص کشور مورد بازرسی قرار گیرند و این مسئله با جزئیات باید مورد توجه تیم مذاکرهکننده باشد تا مراقب باشند حاکمیت ملی کشور دچار خدشه نشود.
دنیای اقتصاد:آیا اینک وقت انتقاد از دولت است؟
«آیا اینک وقت انتقاد از دولت است؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمد مهدی بهکیش است که در ان میخوانید؛تحلیل عملکرد اقتصادی دولت و مقایسه آن با دولتهای پیشین، این روزها رونق یافته و هر کس با هر عقیده سیاسی و اقتصادی عملکرد تیم اقتصادی دولت را به چالش میکشد و نقدهایی بر آن وارد می کند. تا سال گذشته هر وقت که بین اقتصاددانان، کارشناسان و صاحبنظران قرار میگرفتیم و بحث به تحلیل عملکرد اقتصادی دولت میکشید، دوستان میگفتند با توجه به اینکه دولت در دو جبهه دیپلماسی و اقتصادی میجنگد و کشور را در شرایط نامطلوبی تحویل گرفته، بهتر است در بیان انتقادات خود قدری تامل به خرج دهیم و سعی کنیم با محافظهکاری بیشتری در خصوص سیاستگذاریهای اقتصادی به انتقاد بپردازیم.
آن زمان فرض میکردیم که چون دولت در ماههای ابتدایی فعالیت خود قرار گرفته و پس از یک دولت پوپولیست روی کار آمده باید فرصت لازم را داشته باشد که گفتار و کردار خود را بر اساس اصول علم اقتصاد تنظیم کند. باورمان بر این بود که اگر پیشنهادها را بهصورت خصوصی انتقال دهیم، به سیاستگذاران اقتصادی بهتر میتوان کمک کرد. از این رو با ارسال ایمیل، پیامک یا برقراری تماس مستقیم با تصمیمسازان اقتصادی ارتباط برقرار میکردیم و نقدهایمان را به برخی از عملکردها و بخشنامههای آنان وارد میکردیم. این فرصت به تیم اقتصادی دولت داده شد و در طول نزدیک به یک سال و نیمی که از عمر دولت گذشت سعی کردیم در خفا نظرات خود را نسبت به عملکردهای اقتصادی دولت مطرح کرده و نگاه آنها را بیشتر متوجه برخی تصمیمگیریهایشان کنیم. این کار شاید در سال نخست آغاز به کار دولت جواب میداد و قابل توجیه بود اما با توجه به برخی رفتارها که این روزها از سوی تیم اقتصادی دولت میبینیم میتوان گفت دوران انتقاد پنهان به سر آمده و باید سرگشادهتر و علنیتر از تصمیمهای درستشان پشتیبانی کرد و اگر به هر دلیل تصمیمی نامناسب گرفته میشود به آنان و عاملان فشار به آنها هشدار داد.
با این مقدمه نمیتوان مدعی بود که میزان تسلط سیاستگذاران دولت فعلی بر علم اقتصاد پایین است و آنها صرفا از دریچه سیاسی به مسائل نگاه کرده و اقدام به تصمیمگیری میکنند. اتفاقا سطح علمی این تیم بسیار بالا است و نگاهشان به اقتصاد کاملا مشخص است اما باید ببینیم دلیل برخی تصمیمهایی که از دل دولت یازدهم بیرون میآید چیست و چرا این دولت گاه به اقدامات تعزیراتی دست میزند و به کنترل قیمتها میپردازد؟
به نظر میرسد دولت کنونی با مسائل و مشکلات زیادی در حوزه سیاست داخلی و خارجی مواجه است که درصد بالایی از توان خود را صرف آن کرده و به همین خاطر دولتمردان انرژی لازم را برای حل مشکلات اقتصادی از خود نشان نمیدهند، از اینرو برخی سیاستگذاریهایشان بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی است. آنها فرصت نمیکنند که به حل اساسی و ریشهای مشکلات اقتصادی بپردازند و چون میخواهند افکار عمومی را قانع کنند و احتمالا قافیه را به رقیب نبازند، سعی دارند که از طریق کنترل قیمتها وانمود کنند که نبض اقتصادی کشور را در دست دارند و اجازه نمی دهند که گرانفروشی رواج یابد.
انتخاب این راه، در ادبیات اقتصادی سادهترین راه ممکن شناخته میشود که دولتی با بخشنامه و تهدید به سرکوب قیمتها بپردازد و بگوید میخواهد با این روشها تورم را کنترل کند و افکار عمومی را به نفع خود بسیج کند؛ ولی این نوع برخورد در مجموعه تخصصی این دولت قابل تعریف نیست و بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که دولت آنقدر تحت فشار سیاسی است که حاضر شده تن به تصمیماتی دهد که در محدوده نظریات اقتصادی قابل توجیه نباشد.
شاید گفته شود که حل مشکلات اقتصادی هزینهزاست. بله هزینهزا خواهد بود مردم هم به همین خاطر پشت دولت ایستادهاند تا برخی مشکلات را به صورت ریشهای حل کنند و بهای آن را نیز بپردازند یا شاید دولت فکر میکند که چون مذاکرات با دول غربی به مراحل پایانی خود نزدیک میشود باید بیشتر توان کارشناسی و فکری و حتی سیاسی خود را صرف به نتیجه رسیدن آن کند و پس از حصول توافق به بازسازی سایر بخشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بپردازد. ما هم قبول داریم که حل مشکل ایران با گروه 1+5 در اولویت قرار دارد اما نباید فراموش کرد که تحریمهای هستهای حدود سه سال است که به اوج خود رسیده و پیش از آن به دلیل عملکرد دولتمردان و نگاه حاکم بر اقتصاد به نوعی در تحریم داخلی نیز قرار داشتیم. پس اگر تحریمها به تدریج حذف شود باید فضای کسبوکار نیز هموار شود. به عبارت دیگر لازم است سیاستگذاریها به سمتی هدایت شود که سرمایهگذاران خارجی به فکر همکاری بلندمدت با ما باشند و فعالان اقتصادی داخلی نیز به پایداری اوضاع کشور حداقل تا 10 سال آینده امیدوار باشند.
در چنین فضایی بهتر است که دولت تن به فرصتسوزی ندهد و اصلاح ساختار اقتصاد کشور را شروع کرده و تسلیم رفتارهای غیررقابتی نشود. ما هم میدانیم که دولتمردان و مجموعه تیم اقتصادی دولت با مسائل و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند و اگر بخواهند دست به تغییر یا اصلاح ساختار اقتصاد کشور بزنند با چه مشکلاتی مواجه خواهند بود؛ ولی تنها راه توسعه کشور افزایش تولید و اشتغال از طریق سرمایهگذاری است. آن هم با مشارکت سرمایهگذاران خارجی و مطمئن باشیم که سرمایهگذاری در محیط غیررقابتی امکانپذیر نیست مگر برای بهرهگیری از رانت و قطعا نمیخواهیم با توزیع رانت توسعه را محقق کنیم که میدانیم در شرایط کنونی جهان این راه به نفع کشورمان نیست.
لازم است هر روز به خود و همراهان یادآور شویم تا قدر فرصتی را که به همت همین دولت در اختیار جامعه قرار میگیرد، بدانیم. سرمایهگذاران زیادی به ایران فکر میکنند. تقریبا همه آنها در بازارهای رقابتی کار میکنند. اگر شرایط مناسب را در ایران نبینند دلسرد میشوند و به جای دیگر خواهند رفت مگر آنان که اهل رانت و تقلبند. خوب است به یاد بیاوریم که اینگونه سرمایهگذاران در دوران گذشته به ایران آمدهاند و به جای کمک به توسعه کشور و البته برداشت منافع منطقی خود کار دیگر کردهاند وآثار نامطلوب و فراموش نشدنی از خود به جای گذاشتهاند و به یاد بیاوریم که همانها بودند که این جامعه را به خارجی و سرمایهگذاران خارجی بدبین کردند؛ بنابراین برای جلوگیری از آنگونه اتفاقات باید خانه خود را تمیز و رقابتی کنیم. این کار مشکل هر چه زودتر باید شروع شود و به نظر من امکانی بهتر از دولت فعلی در اختیار نداریم که بتواند از پس چنین کار پر پیچ و خمی برآید؛ بنابراین همه باید به او کمک کنیم حتی اگر از مسیر انتقاد از انحرافها باشد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت