جام جم:بیتالمقدس، پیروزی اراده
«بیتالمقدس، پیروزی اراده»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم امیر امیر سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش است که در آن میخوانید؛حماسه آزادسازی خرمشهر یک واقعه تاریخی است که با نفس قدسی حضرت امام(ره) به دلاورمردانی از جنس صبر و استقامت در دوران دفاع مقدس دمیده شده است و فرزندان آن رهبر فرزانه به ندای قدسی ایشان لبیک گفتند و با تمام توان و قدرت خود، دشمن را از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران بیرون کردند.
سوم خرداد روز ماندگاری است که در اذهان باقی خواهد ماند؛ روزی که رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران در کنار دیگر نیروهای مسلح و نیروهای مردمی بسیج توانستند در قالب عملیات بزرگی با نام «بیت المقدس»، روز تاریخ سازی را در صحنه های دفاع مقدس خلق کنند.
نقش و حضور یگان های ارتش جمهوری اسلامی ایران در خرمشهر قوت قلبی برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود.
حضور یگان های نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، تکاوران نیروی دریایی و پشتیبانی آتش سنگین جنگنده های نیروی هوایی بیانگر رشادت هایی است که حماسه ای عظیم را رقم زده است البته بیان عظمت روز ملی مقاومت، ایثار و شهادت و عملیاتی که نماد اراده ملت بود، در چند سطر مقدور نیست.
این روز در جایگاه خود بسیار بزرگ است که حماسه ای عظیم در آن خلق شده است. نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز همه ساله در این ایام با برگزاری سلسله رزمایش های بیت المقدس - که امسال به نام رزمایش بیت المقدس27 برگزار شده - ضمن ارتقای توان آمادگی رزمی و توانمندی های دفاعی کشور، یاد و خاطره شهدای گرانقدر عملیات غرورآفرین فتح خرمشهر را گرامی می دارد و این روز را به فرماندهی معزز کل قوا و مردم ولایت مدار نظام جمهوری اسلامی ایران تبریک و تهنیت عرض می کند.
کیهان:اینجا منطقة جنگی است
«اینجا منطقة جنگی است»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛آتش تعدی و جنگ در منطقه ما بعد از 14 سال همچنان شعلهور است. اگر دولت بوش سالهای 2001 و 2003 شعله جنگ را در افغانستان و عراق برافروخت امروز دولت اوباما براساس تجارب آن دو جنگ، جنگهای نیابتی را در سوریه و عراق و یمن و در مرزهای ایران و لبنان گسترش داده است. چه فرقی میکند شیعه باشند یا سنی، عرب یا کرد، آنها که در روزگار انباشته از جاهلیت مدرن در عراق و سوریه و یمن به خاک و خون کشیده میشوند، به اسارت میروند و یا از خانه و کاشانه آواره میشوند. دیروز در افغانستان و عراق، آمریکاییها رأساً شهروندان بیگناه را شبانه از اتاق خواب بیرون میکشیدند و در بازداشتگاهها برهنه و تحقیر و شکنجه میکردند و امروز اوباش اجیر شده به نیابت از آنها، همین سبعیتهای جاهلیت مدرن را به نمایش میگذارند. هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا مرداد سال گذشته با انتشار کتاب خاطرات خود عنوان کرد «من به 112 کشور سفر کرده بودم و با برخی از دوستان توافق حاصل شد تا به محض تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فرو پاشید و با انقلاب مصر همه چیز تغییر کرد. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز 5 ژوئیه 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا به همراه اروپا هر چه سریعتر به رسمیت بشناسیم». امروز دولت اوباما چند برابر دولت بوش در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) جنایت میکند.
در چنین اوضاع اسفباری، آرامش و امنیت و ثبات ایران بینظیر است. به تعبیر گزارش تیر ماه 1393 فارین پالیسی «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 و در دیدار با شاه در کاخ سعدآباد گفت ایران،جزیره ثبات در یکی از پرچالشترین مناطق جهان است. مدتی بعد موج انقلاب اسلامی، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی خود مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده، جزیره ثبات است». میشد وضعیت رنجبار کوبانی و تکریت و رمادی و ادلب و تدمر و تعز و صنعا و مأرب برای مردم ما نیز اتفاق بیفتد چنان که شبیه آن 35 سال پیش برای سوسنگرد و هویزه و دهلران و خرمشهر ما اتفاق افتاد. در آن روزگار، دل آرامی - بخوانید خوش خیالی یا خیانت- امثال بنیصدر خون به دل ملت ما کرد و آن جنایتها رقم خورد. دشمن بی سر و پا، طمع کرده و تاخته بود و مگر انکار او میتوانست علاج درد باشد؟ مگر مذمت مقاومت و طفره از هماوردی و سینه سپر کردن در برابر متجاوز میتوانست نسخه نجاتبخش باشد؟! محاصره آبادان شکست و خرمشهر آزاد شد چون مردمان آزاده از سرور آزادگان آموخته بودند میتوان از گردنه مشکلات و چالشهای صعب، به پشتوانه روحیه مجاهدت و شهادتطلبی با موفقیت عبور کرد. «صبراً یا بنیالکرام فما الموت الا قنطرهًْ... صبور باشید ای فرزندان کرامت که شهادت نیست مگر پلی که شما را از ناگواری و آسیب و زیان به وسعت بهشت و نعمتهای دایمی عبور میدهد».
اگر واقعیتها از تعدی، منطقنشناسی، گستاخی و تهاجم دشمن و میل او به ایجاد بیثباتی و ناامنی در مرزهای ما خبر میدهد، لاجرم باید در تراز این واقعیت مهیا بود و با عزم و بصیرت برای این مصاف آماده شد. اگر ملتی میخواهد دشمنان او ناگهان بر سرش نتازند و مجال واکنش را از او نگیرند، لاجرم باید با نگاهی ژرفاندیش و با ارادهای استوار زیست کند. نمیشود دشمن، آرایش تعدی و تخاصم داشته باشد- چنان که تاریخ سده اخیر به ویژه 70 سال گذشته - شهادت میدهد و شما گارد آشتی و انفعال و ضعف و صلحطلبی اختیار کنید. چنین گارد اشتباهی فقط دشمن را گستاختر میکند و در آتش طمع او بیشتر میدمد. بله اگر دشمن گارد صلح اختیار میکرد و رفتار او هم گفتار و ادعایش را تأیید میکرد، در چنین شرایطی صلح ترجیح داشت اما مجنونوار، شیفته- لیلی که نه- دشمن زشت منظر و زشت کردار شدن، خودفریبی است. نمیشود دشمن حتی خرید با واسطه هواپیمای مسافربری را در بحبوحه مذاکره برای توافق تحریم کند و بگوید این هواپیماها را در صورت پرواز مصادره خواهد کرد و شما امید مسالمت و آشتی و توافق و پایبندی او به تعهدات داشته باشید یا خیال کنید دل دشمن با شما نرم میشود.
چه فرقی میکند دولت دهم باشد یا یازدهم، عمرو باشد یا زید؛ وقتی دشمن علناً اعلام جنگ اقتصادی میکند، غصهدار است که واردات کالاهای لوکس تجملی مهار نشود و مثلاً اعلام شود ایران بزرگترین وارد کننده پورشه در منطقه است! رنجآور است که هم در دولت سابق و هم در دولت فعلی از دشواریهای اقتصادی تحمیلی و محدودیتهای موجود بارها سخن به میان آمد و حتی به غلط وضعیت ما را با وضعیت شعب ابیطالب مقایسه کردند، اما آن چنان که باید جهاد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی، مدیریت منابع و مبارزه با تروریستهای اقتصادی (بازوهای جنگ نیابتی دشمن) را جدی نگرفتند. نزاعهای حیدری- نعمتی در عرصه سیاست و انتخابات و راه رفتن روی اعصاب مردم و فرافکنی و متهم کردن رقیبان، تا دلتان بخواهد در طول سالیان برقرار بوده اما عزم و اراده جهادی به این معنا که دشمن و دشمنی دشمن را ببینیم و برای خباثتهای او چارهجویی کنیم، به همان اندازه رونق نداشته است. البته بیانصافی است اگر نگوییم که در بحبوحه همین منازعات بیمایه و غفلتآفرین، کم نبودهاند گمنامان نامآور و پارسایی- از امثال مجید شهریاری و مصطفی احمدی روشن و حسن طهرانی مقدم و کاظمی آشتیانی و حاج عبدالله والی گرفته تا قاسم سلیمانی و رزمندگان گمنام - که برای دفاع از حریم دیانت و انسانیت، مروت پیشه کردند و از خود گذشتگی نشان دادند.
حقیقت این است که حتی اگر جنگی در میان نبود و امنیت برقرار بود، باز هم رفاه زدگی و عیشطلبی و خوشباشی و غفلت زدگی اسباب عقبماندگی و خسران ما بود. ارادههای والا برای پیشرفت و عزت و خوشبختی، با شکمبارگی و هیجانبارگی و تعیّش و خوشباشی قابل تحقق نیست. این تعبیر شریف از امیرمؤمنان علیهالسلام است که در فراخوان یاران خویش به جهاد و مجاهدت فرمود «خداوند شکر را برعهده شما نهاده و امر خویش را به شما واگذاشته و در میدان محدود دنیا مهلتی به شما داده تا سبقت بگیرید. پس کمربندها را محکم کنید که؛ لاتجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ. عزم و اراده با سورچرانی و رفاهطلبی جمع نمیشود» (خطبه 241 نهجالبلاغه). حضرت از جمله 2 بار سرزنش کردند که برخی اصحاب در برابر کید و نقشه دشمن، نقشه نمیکشند و در برابر هجوم و حمله او، نمیجنگند و هجوم نمیبرند و فقط مسئولیت را متوجه هم میکنند و یکدیگر را خوار میسازند.
حضرت یک بار در خطبه 27 فرمودند «به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند... به خدا سوگند با هیچ قومی در خانهاش نجنگیدند مگر آن که او را خوار ساختند اما؛ فتواکلتم و تخاذلتم. شما مسئولیت را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار ساختید تا غارتگران تاختند... یُغار علیکم ولا تُغیرون و تُغزون و لاتَغزون. به شما حمله و غارت میکنند و شما هجوم نمیبرید. با شما میجنگند و شما نمیجنگید». بار دیگر در خطبه 34 میفرمایند «بد آتشی است آتشی که شما برای جنگ بیفروزید. تُکادون ولاتَکیدون و تَنتَقِصُ اطرافکم فلا تَمتَعِضون. لایُنام عنکم و انتم فی غفلهًٍْ ساهون. غُلِبَ والله المُتخاذِلون. برای شما نقشه میکشند و شما نقشه نمیکشید. از قلمرو اطراف شما میکاهند اما ناراحت و خشمگین نمیشوید. چشم از شما بر نمیدارند و نمیخوابند اما شما در غفلت غوطهورید. به خدا سوگند خوار کنندگان یکدیگر، مغلوب شدند».
نصرت قطعی ولایتخلف الهی در وحدت و الفت و بصیرت و عزم و اراده و مجاهدت است و نه در تواکل و تخاذل. اینکه رهبر معظم انقلاب شعار سرلوحه امسال- و همه سالها- را «همدلی» قرار دادند، ناظر به همین معناست. اینکه «دشمن میخواهد امنیت و ثبات بینظیر کشور را از بین ببرد» و «جنگهای نیابتی را به مرزهای ما بکشاند» باید احساس مسئولیت و از خود گذشتگی و شجاعت و سلحشوری و نشاط و اراده و ایمان را در ما دو چندان کند. فرافکنی مسئولیت یا مجادله و جنجال و غوغاسالاری و انباشت فضای افکار عمومی از ابهام و اتهام به خیال برد و باخت انتخاباتی و به جبران برخی کمکاریها، ارمغانی جز ایجاد حاشیههای مسموم و غفلت از واقعیتهای خطیر منطقه به همراه نخواهد داشت.
اگر به دنبال پاسداری از ثبات و امنیت و استقلال کشور هستیم، ناچاریم روحیه جهادی را در خود و در میان مردم تقویت کنیم و الفبای این اصلاح مسیر، درک تهدیدها و ضرورتها و از خودگذشتگی و همدلی مبتنی بر آن است. یعنی اینکه باید به جای هوای مسموم سیاستورزی بر مبنای «غضب و شهوت» و «حب و بغضهای ناحق»، به ایثار و مروت و مجاهدت و الفت و وحدت و اخوت میدان نقشآفرینی و گرهگشایی داد. سیاست و مدیریت باید به این ریل در تراز سیاستگذاریهای کلان امام و رهبری بازگردد، تا پیروزیها و موفقیتهای بزرگ در دسترس قرارگیرد.
گفتمان جاهلیت جدید سنگ بنای حرکت خویش را بر ارعاب و تهدید و تعدی قرار داده است. به تعبیر مقتدای حکیم انقلاب «گفتمان جاهلیت گفتمانی ظالمانه، زورگویانه، متکبرانه و خودخواهانه است... در مقابل گفتمان اسلامی که طرفدار عدالت، آزادی بشر و از بین رفتن ریشههای استثمار و استعمار و نابودی نظام است... امکان آشتی و نزدیکی این دو گفتمان به یکدیگر هیچ گاه وجود نخواهد داشت زیرا یک گفتمان قائل به ظلم و ستیزهگری با ملتهاست در حالی که گفتمان دیگر، قائل به حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان است». حربه شیطان، ارعاب است اما این حربه فقط دوستان شیطان را میترساند «انما ذلکم الشیطان یُخوّف اولیائه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین». اگر ترسی از شیاطین به دل راه پیدا کرد و ما را دچار خطای محاسبه کرد، باید نگران باشیم که مرز ما با دشمن به هم خورده است.
فقط دوست شدگان با شیطان از او میترسند. حساب خیانت پیشگان و مأموران دشمن جداست و آنها را نمیتوان از خوابزدگی بیدار کرد اما با همه آنها که دل در گرو اسلام و عزت کشور دارند میتوان این جملات شیخ فضلالله نوری(ره) را بازگو کرد که «اختلاف میان ما و لامذهبهاست که منکر اسلامیت و دین حنیفاند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بیمروت بیدین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه میدهند که علما دو فرقه شدهاند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب میدهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بیانصاف نمیگذارد». سرپلها و مأموران نیابتی دشمن بعد از یک قرن همچنان مأمور جابهجا کردن تابلوها و دادن آدرسهای اشتباه و سوزاندن ریشههای همدلی هستند. ابتدا باید ریشه آنها را سوزاند.
خراسان:ولادت دوباره ایران
«ولادت دوباره ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛تصرف خرمشهر و جداسازی خوزستان از ایران تنها بخشی از آرزوها و اهداف صدام و اربابان و حمایت کنندگانش بود که البته به لطف پروردگار و دلاورمردی های رزمندگان، این پیروان راستین اسلام ناب محمدی، صدام جنایتکار این آرزوی باطل را در حضیض ذلت به گور برد، آنچه صدام آن دیکتاتور جنایت پیشه خائن به اسلام و مسلمین با چراغ سبز حامیان غربی، منطقه ای و عربی خود در سر پرورانده بود، فتح ایران و گرفتن جشن پیروزی در تهران، تجزیه و تکه تکه کردن ایران تازه انقلاب کرده بود، صدام و ارتش بعث برای رسیدن به این آرزوهای کذایی با استفاده از چندین لشکر مکانیزه و مجهز به پیشرفته ترین سلاح های روز که آمریکا، شوروی سابق و برخی از کشورهای غربی در اختیارش گذاشته بودند در کنار بهره گرفتن از حمایت های سیاسی و مالی بی دریغ بسیاری از کشورهای منطقه و فرامنطقه ای ، با حمله ای همه جانبه و برق آسا و البته با استفاده از غفلت و بلکه خیانت بنی صدر، ابتدا با درهم شکستن مقاومت جانانه 35 روزه «جهان آرا» های دلاور، خرمشهر این عروس شهرهای ایران را با ارتکاب انواع جنایت های جنگی به تصرف درآورد و بلافاصله قصد جداکردن خوزستان از ایران و تجزیه کشورمان را داشت دشمنان با پیشاهنگی صدام می خواستند آنچه از ایران این کشور بزرگ و دیرپای باقی می ماند تنها «چند پاره ای» ضعیف و ذلیل شده باشد که نه عزتی و نه استقلالی و نه تاثیری در منطقه و جهان و نه حتی موجودیتی واقعی و قابل توجه داشته باشد به همین دلیل جنگ صدام و حامیانش علیه ایران نه صرفا برای سقوط نظام اسلامی و جداکردن چند استان مهم از ایران و حتی تجزیه آن طراحی نشده بود بلکه آنها همه این اهداف را تحت هدف کلی استحاله کشور و ملت بزرگ و متمدن ایران با آن پشتوانه 7 هزار ساله تاریخی و فرهنگی و در هم شکستن اراده ملت بزرگ این سامان و به ذلت و اضمحلال کشاندن آن و خلاصه «مرگ ایران» دنبال می کردند و از این رو برای رسیدن به این هدف از ارتکاب هیچ جنایتی در حق ملت ایران کوتاهی نکردند آنها به خاطر برخورداری از حمایت های تسلیحاتی غربی و دلارهای نفتی عربی آنقدر سلاح و تجهیزات داشتند که برای نشانه گیری رزمندگان ما در برخی موارد به جای استفاده از اسلحه «ژ 3» و مانند آن با دو لول های ضدهوایی، پیکر پاک و سینه های ستبر رزمندگان ما را آماج گلوله های خود قرار می دادند، آنقدر مین در اختیار آنها گذاشته بودند که براساس آمار جهانی، به خاطر کاشته شدن چند میلیون مین ضد تانک و ضد نفر در مناطق مرزی کشورمان توسط صدامیان که هنوز پس از گذشت حدود سه دهه از جنگ، این مین ها از هم وطنانمان قربانی می گیرد ایران به عنوان دومین کشور جهان از نظر مین های کاشته شده در آن شناخته می شود، آرزومندان فروپاشی و پایان «حیات ایران» در کنار آن حمایت های بی حد و حصر تجهیزاتی ، سیاسی و مالی از صدام از حدود 48 کشور جهان خصوصا از کشورهای عربی چند هزار مزدور برای حضور در جبهه های جنگ علیه کشورمان اجیر کردند.
صدام و حامیانش برای تحقق اهدافشان به هر جنایتی دست زدند از تحویل بمب های شیمیایی به صدام تا تحریک اعراب برای مقابله با ایران و تا انجام تبلیغات و فعالیت های گسترده برای دامن زدن به «ایران هراسی» و تبدیل آن به «ایران ستیزی» و تا حمایت های آشکار و پنهان از مدرسه های وهابی تکفیری پرور و تشویق گردانندگان این «مدارس ضرار و قتال» به صدور فتوای قتل و کشتار ایرانیان و دیگر مسلمانان غیرهم کیش خودشان و هزاران جنایت دیگر که برخی از آنها تازه حالا پس از گذشت حدود 26 سال از پایان جنگ تحمیلی، از برخی جنایت های دست پرورده های آمریکا، رژیم صهیونیستی و صدام مدارس تکفیری پرور مورد حمایت جدی وهابیت آل سعود پرده برداشته می شود از جمله این که همین چهارشنبه هفته گذشته 30 اردیبهشت این خبر جانسوز و تکان دهنده از قول سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در خبرگزاری ها منتشر شد که در جریان تفحص های اخیر و بازگرداندن پیکرهای مطهر 270 شهید از مناطق جنگی، پیکر 175 رزمنده غواص و فرزند دلاور ایران عزیزمان با دست های بسته و بدون جراحت در منطقه عملیات کربلای 4 کشف شده که این واقعیت استخوان گداز و جانفرسا از وقوع جنایتی بس هولناک و فاجعه بار و باور نکردنی مانند جنایت هایی که اکنون هم فکران وهم کیشان داعشی صدامیان مرتکب می شوند حکایت می کند.
گرچه مردم بزرگ این سامان پیش از این ها نیز ماجراهای تلخی مانند کشف گورهای دسته جمعی رزمندگانشان را در طلائیه و جاهای دیگر شنیده بودند همچنین این مردم شهید داده، صبور، غیور، بزرگوار ، مقاوم و استوار مطالبی نیز درباره عبور دادن بی رحمانه تانک های بعثی ها از روی پیکرهای فرزندان دلاورشان همچون حسین علم الهدی و 60تن از یارانش را در جریان عملیات نصر که دی ماه سال 59 در هویزه به وقوع پیوست شنیده اند اما زنده به گور کردن فرزندان خود را با دست های بسته توسط مزدوران و دست پرورده های آمریکا و صدامیان متاثر از مدارس وهابی سعودی را نشنیده بودند.
با همه این احوال ما به عنوان مسلمان براساس آیات صریح قرآن همان گونه که بر این باور قطعی که شهدای گرانقدر اسلام از جمله شهیدان والامقام 8 سال جنگ تحمیلی در محضر پروردگار کریمشان روزی خور هستند هیچ شکی نداریم، همچنین تردیدی نیز نداریم که همه جنایت کاران تاریخ از اسکندر، چنگیز، تیمور، هیتلر، لنین و استالین، گرفته تا سران رژیم صهیونیستی، صدام و حامیانشان و تمام جنایت کاران تاریخ در محضر عدل الهی به عقوبتی بس سخت و سهمگین و متناسب با جنایت هایشان دچار می شوند چرا که این جنایتکاران علاوه بر جنایت هایی که در زمان حیات ننگین و جنایت کارانه شان مرتکب شدند، موجب پایه گذاری یا ترویج افکار و رفتاری شدند که به بهانه هایی از جمله نژاد پرستی، برتری قومی، برتری نژادی، تکفیر و مباح دانستن و جایز شمردن ریختن خون دیگران شدند.
نمونه بارز ترویج و دست زدن به این گونه جنایت ها در دو، سه دهه اخیر جنایت های صدامیان علیه ملت ایران است و نمونه مشخص چند سال اخیر و همین روزهایی که در آن زندگی می کنیم وقوع جنایت های هولناک و متعدد علیه مسلمانان و غیرمسلمانان توسط القاعده و داعشی های دست پرورده فرقه وهابیت هستند همه این ماجراها و جنایت ها گرچه بسیار تلخ و ناگوار و اسفبار است اما وقوع این جنایت ها در عراق و سوریه و یمن و ... و آنچه هنوز پس از سال ها از جنایت صدامیان پرده برمی دارد حالا بیش از گذشته برای جوانان و آنانی که به خاطر سن و سالشان یا هر دلیل دیگری توفیق درک سال های دفاع مقدس را نداشته اند روشن می کند که اولا صدامیان که آن جنایت ها را در حق ملت ایران مرتکب شدند چه نسبت و «برادر خواندگی» با تکفیریان و داعشیان داشتند و دارند و نکته مهم دیگر اینکه اگر آن جانفشانی ها و دلاورمردی های رزمندگان ارتش، بسیج، سپاه و ایستادگی ها و حمایت های مردمی نبود و درخت عزت، استقلال، مانایی، ماندگاری، تمامیت ارضی و «حیات ایران زمین» با خون بیش از 230هزار شهید گلگون کفن و ایثارگری حدود 500هزار جانباز و فداکاری هزاران رزمنده غیور این مرز و بوم آبیاری نمی شد اکنون نه تنها از آزادی خرمشهر عزیز و خوزستان و ... خبری نبود بلکه از عزت و استقلال و ایران یکپارچه و مقتدر و موثر در منطقه و جهان و ایرانی که الگوی ظلم ستیزی در جهان امروز است اثری نبود پس اگر سالروز آزادسازی خرمشهر که سرآغاز مبارک جلوگیری از تکه تکه شدن ایران و فروپاشی کشورمان بود را به عنوان سالروز ولادت دوباره ایران بدانیم و بخوانیم سخنی به گزاف نگفته ایم پس سالروز ولادت دوباره ایران عزیز تر از جانمان بر همه ایرانیان خصوصا خانواده معزز شهیدان، جانبازان سرافراز، رزمندگان و بر تاریخ و اعصار گذشته و حال و آینده ایران مبارک باد.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
جمهوری اسلامی:راه را برای پیروزیها هموار کنیم
«راه را برای پیروزیها هموار کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هفته گذشته درحالی سالروز مبعث پیامبر بزرگ اسلام و ماه رجب که از ماههای حرام است را پشت سر گذاشتیم که جهان اسلام مالامال از رنج جنگها و درگیریها بود و همچنان این برادرکشیها ادامه دارد.
پیامبر اسلام، پیامبر رحمت است و اولین شعار اجتماعی و اخلاقی دین اسلام، وحدت و برادری مسلمانان بود و هم اکنون نیز امت اسلامی به این شعار بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد. با اینحال، برخلاف این نیاز حتمی و ضروری، کشورهای اسلامی با همدیگر در جنگ و جدال هستند و حتی در داخل کشورها به درگیری و جنگ داخلی مشغولند. این وضعیت، از یکطرف برخلاف تعالیم اسلام است و از طرف دیگر درست همان چیزی است که دشمنان اسلام و مسلمانان میخواهند.
اگر اطلاعات و آمار دقیق از تعداد کشته شدگان، میزان تخریبها، هزینه سلاحها و ارزش امکانات تلف شده کشورهای اسلامی در 4 سال اخیر تهیه شود، مشخص خواهد شد که چه خسران بزرگی متوجه امت اسلامی در همین مدت کوتاه شده است. خسران بزرگ تر، بذر کینه و دشمنی عمیقی است که در این سالها در جان مسلمانان نسبت به همدیگر کاشته شده و اکنون درحال آشکار شدن است.
اتفاقی نیست که اوج تروریسم در کشورهای عراق و سوریه خودنمائی میکند و در همان حال، سران عربستان سعودی، که باید به خاطر مسئولیت تولیت حرمهای الهی و نبوی بیشترین تلاش را برای برقراری صلح و آرامش در کشورهای مسلمان به عمل آورند، فقیرترین و مظلومترین ملت مسلمان یعنی مردم یمن را بمباران میکنند و هزاران نفر از زنان و کودکان و مردان غیرنظامی را به خاک و خون میکشند و مساجد، بیمارستانها، مدارس و خانههای مردم را ویران مینمایند. این، فقط بخشی از رنجهای امت اسلامی است. نفوذ تروریستهای تکفیری در لیبی، افغانستان، پاکستان و کشورهای آفریقائی، بخش دیگری از رنجی است که اکنون ملتهای مسلمان تحمل میکنند.
وجود غده سرطانی صهیونیسم در قلب جهان اسلام، گرفتاری بزرگ دیگری است که مسلمانان با آن مواجهند. بیجهت نیست که همزمان با قدرتنمائی مردم فلسطین در برابر قلدریهای رژیم صهیونیستی و درس بزرگی که در جنگ غزه به صهیونیستها دادند، سرزمینهائی که خط مقدم جبهه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی به حساب میآیند به جولانگاه تروریستها تبدیل میشوند. اکنون 4 سال است که دولت سوریه با تروریستهای تکفیری درحال جنگ است. از یکسال قبل، داعش به استانهای شمال غرب عراق نفوذ کرده و این کشور تازه از چنگ استبداد داخلی و اشغال بیگانگان رها شده را گرفتار آشوب کرده است. این توطئهها برای اینست که رژیم صهیونیستی فرصتی برای تقویت خود پیدا کند و در همان حال، قدرت نظامی مسلمانان نیز کاهش یابد و نیروهای زبده و امکانات کشورهای اسلامی از بین بروند.
با تحلیل رفتن قدرت، امکانات و نیروهای کشورهای اسلامی و به ویژه بروز اختلاف میان ملتهای مسلمان و پیدایش کینه میان آنها حتی میان مردم هر یک از این کشورها، این صهیونیستها و حامیان آنها هستند که سود سرشاری نصیبشان میشود. رژیم صهیونیستی در امان میماند، کارخانجات ساخت تجهیزات نظامی غرب سلاحهایشان را به فروش میرسانند و ثروتهای کشورهای اسلامی به جیب دشمنانشان سرازیر میشود. از اینها مهمتر، مقابلهایست که غربیها با بیداری ملتهای مسلمان به عمل میآورند و با ایجاد جنگها و درگیریهای داخلی در کشورهای اسلامی مانع رشد بیداریها و انقلابهای ضداستبدادی و ضد استعماری میشوند.
دولتهای غربی با ایجاد این درگیریها علاوه بر استمرار چپاول ثروتهای مسلمانان، مهرههای خود در کشورهای اسلامی را نیز تثبیت و تقویت میکنند. برای استعمارگران غربی، استمرار سلطه آنان بر کشورهای تحت سلطهشان مهم است و برای تامین این خواستهها حاضرند به هر کاری دست بزنند و مرتکب هر جنایتی بشوند. آمریکا که در راس سلطهطلبان غربی است، در دهههای اخیر شکستهای متعددی را در تامین اهداف شوم خود به ویژه در خاورمیانه متحمل شده است که یکی از آنها طرح خاورمیانه جدید با نقشه راه آمریکا بود. تحمل این قبیل شکستها برای آمریکا و سایر قدرتهای استعماری دشوار است کما اینکه مشاهده ضعف رژیم صهیونیستی نیز برای حامیان این رژیم بسیار گران تمام میشود.
آنها برای جبران این ضربهها که خوردهاند، تقویت تروریسم و ایجاد اختلاف و درگیری در کشورهای اسلامی را طرح مناسبی میدانند. متاسفانه کشورهای اسلامی در خواب عمیقی فرو رفتهاند و به جای آنکه به ندای وحدت اسلام و پیامبر وحدتآفرین آن لبیک بگویند و نقشههای شوم آمریکا و قدرتهای سلطهطلب را نقش بر آب کنند، از طریق تفرقه و درگیری با همدیگر، به آنها کمک میکنند. وقت آن فرا رسیده است که نخبگان امت اسلامی با این توطئهها مقابله کنند و راه را برای پیروزیهای بزرگی که خدای قادر متعال در دل همین حوادث برای اسلام و مسلمین مقدر فرموده است هموار سازند.
قدس:تأسی به سیدالساجدین(ع) راهی برای دوری از انحرافات زمان است
«تأسی به سیدالساجدین(ع) راهی برای دوری از انحرافات زمان است»عنوان یادداشت روز روزنامه روزنامه قدس به قلم آیت الله جعفر سبحانی است که در آن میخوانید؛شعبان المعظم، اعیاد بسیاری در دل خود نهفته که یکی از آنها میلاد حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین(ع) است. این روز باید فرصتی برای مرور ارزشها، دیدگاه ها و راهبردهای ارزشمند چهارمین پیشوای شیعه باشد.
تجلیل از شخصیتهای ارجمند دینی و ائمه هدی(ع) خوب است، اما حرکت در مسیر الهی آنان اولویتی است که باید با جدیت از سوی همه ما که پیروان این بزرگواران هستیم، دنبال شود.
اما در شرایط حاضر تجلیل از امام سجاد(ع)؛ توجه ویژه به صحیفه ارزشمندی است که از آن وجود نازنین برای ما به یادگار مانده است، صحیفه ای که راه را برای رسیدن به رستگاری روشن کرده و ما را در مسیر مبارزه با ظلم و استبداد محکم می کند.
در جهان امروز که جنگ طلبی و سلطه جویی و انحرافات گریبانگیر کشورهای جهان اسلام شده و رسانه های گوناگون، ایمان جوانان را نشانه گرفته و کیان خانواده ها را متزلزل کرده است، درمانی جز پناه بردن به قرآن و اهل بیت(ع) نداریم که سیدالساجدین(ع) در صحیفه ارزشمند و مبارکش، راه را برای رسیدن به مرتبه تمسک به کلام خدا و معصومین(ع) روشن کرده است.
در این جهان تشنه حقیقت، تأسی به کلام شیوا و الهی سیدالساجدین، ما را از ورطه گمراهی نجات می دهد، پس بر ماست که این یادگار گرانسنگ که دریای بیکران همه معارف اسلامی و الهی است، با تمام وجود دریابیم که حقایق هستی در آن تجمیع شده است.
صحیفه سجادیه همان طور که راه را بر تلاطم و نیرنگهای عصر امامت امام سجاد(ع) سد کرد، بیگمان در این دوران نیز تهاجم و نیرنگ گروه های تکفیری، الحادی و داعشی ها را نیز بر همه رسوا کرده و به امید خدا شر آنها را به خودشان بازخواهد گرداند.
وطن امروز:سران فریبخورده عرب و افول آمریکا
«سران فریبخورده عرب و افول آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروزبه قلم محمد ایرانی است که در آن میخوانید؛ آیا امپراتوری آمریکا در حال افول است؟ این پرسشی است که بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان را در سراسر جهان به خود مشغول کرده و تمام تحلیلها در قبال یک واقعیت از اشتراک نظر برخوردارند و آن، اینکه افول آمریکا بهعنوان یک قدرت جهانی مدتهاست آغاز شده و بازگشتی از این مسیر وجود ندارد.
شکستهای امپراتوری آمریکا در صفحات تاریخ نقش بسته است.
کدام امپراتوری را میتوان یافت که شکستی نداشته باشد؟ دهههای 1960، 1970 و 1980 همگی یادآور شکستهای متعدد آمریکاست. بسیاری بر این باورند شکستی که آمریکا در جنگ ویتنام در سال 1975 متحمل شد، نفرینی است که تا ابد ادامه خواهد یافت و همه شکستهایی که آمریکا طی دهههای اخیر مواجه شده، ریشه در این شکست دارد، چرا که تابوی آمریکا بهعنوان یک قدرت شکستناپذیر را فروریخت و دیگر این کشور هیمنه و شکوه گذشته خود را ندارد.
با این حال با وجود آنکه همه ما میدانیم امپراتوری آمریکا در سطح جهانی چگونه عمل میکند، سران این کشور توجهی به نظریات واقعگرایانی چون «چالمر جانسون» یا «جان مرشایمر» نمیکنند که بر این باور بودند آمریکا باید پایگاههای خود را در سراسر جهان برچیده و صرفا زمانی در سطح جهانی اقدام کند که واقعا بهعنوان یک کشور مورد تهدید واقع شده باشد.
بسیاری از نظریهپردازان در آمریکا اینگونه استدلال میکنند که این عقبنشینی ضروری است، با این حال اگرچه برخی دیدگاه این افراد را ناشی از ضعف میدانند، کمتر موردی یافت میشود که یک کشور امپریالیستی بتواند بار دیگر خود را احیا کرده و به دوران طلاییاش بازگردد و در این میان شماری از تحلیلگرانی که به افول آمریکا بهعنوان یک قدرت جهانی اعتقاد دارند، اینگونه استدلال میکنند که تمام امپراتوریها در نهایت دچار فروپاشی میشوند.
اگرچه مخالفان این دیدگاه اینگونه ابراز عقیده میکنند که فروپاشی امپراتوری آمریکا در کوتاهمدت روی نخواهد داد، چرا که این کشور قدرت نرم خود را بر تمام جهان اعمال کرده و حتی قلب رقبای اقتصادی خود را نیز تحت کنترل دارد و قدرت سخت آن نیز همچنان بیرقیب به نظر میرسد و به این کشور توانایی اشغال کشورهایی را داده که آنها را بهعنوان دشمن خود مینگرد و قدرت ایدئولوژیک آن در اروپا و دیگر مناطق هنوز هم از کارآیی برخوردار است اما نشانههای بسیاری وجود دارد که سرمایهداری دیگر قطب جذاب و مقتدر همیشگی نیست. نگاهی به شکستهای آمریکا در آمریکای جنوبی ـ که عمدتا سیاسی و ایدئولوژیک بوده تا اقتصادی ـ و زنجیره پیروزیهای احزاب سیاسی چپ در ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوئه، اکوادور و بولیوی از این واقعیت حکایت دارد که جایگزینی در درون سرمایهداری ظهور کرده است و در این رابطه نیز میتوان به نمونه اروپایی این تحول اشاره کرد که طی آن احزاب رادیکال در این قاره ظهور کردهاند.
اما نظام اقتصادی نولیبرال تحمیلی از سوی سرمایهداری جهانی به هیچ وجه اصلاحات سوسیال ـ دموکراتها را تحمل نمیکند و کسانی که سرمایهداری جهانی را در سیطره خود دارند، صرفا با ساختار سیاسیای موافقت میکنند که هیچ چالشی برای نظام سرمایهداری ایجاد نکند.
ارتقای تروریسم به جایگاه «تهدید» ـ که امروز معادل تهدید کمونیسم برای غرب است- استفاده خاص خود را برای کاپیتالیسم جهانی دارد. استفاده مکرر از واژه «تروریسم»، لوایحی که در پارلمانها و کنگره برای خفه کردن مردم به منظور جلوگیری از ابراز عقیده تصویب میشود، تجویز عقاید به دانشگاهیان که چگونه درباره مسائل سخن بگویند، بهرهگیری از امپراتوری رسانهای برای پیشبرد اهداف نظام سرمایهداری و حتی توجیه بمباران و اشغال یک کشور، همگی نشانههای دردناک درباره عصری است که در آن به سر میبریم. هر آنچه دستگاه تبلیغاتی نظام سرمایهداری- که یاوری چون صهیونیسم جهانی را نیز در کنار خود میبیند ـ به خورد مردم جهان میدهد، به دنبال دستیابی به این امر است که نظام سرمایهداری را تنها نظام مقبول و مطبوع به تصویر کشد.
اگر کسی این دیدگاه را نپذیرد و به دنبال روشنگری و آگاهسازی مردم درباره دروغها، نیرنگها و پوچ بودن «آرمانشهر»ی باشد که سرمایهداری جهانی برای مردم جهان به تصویر میکشد، با سرنوشتی دردناک روبهرو خواهد شد.
بسیاری از رایدهندگان بویژه جوانان در قبال همه احزابی که به اسمها و ایسمها و گرایشهای مختلف در اروپا مشغول فعالیت هستند؛ از چپ و راست، چپ متمایل به مرکز و راست متمایل به احزاب میانه یک احساس دارند و آن اینکه حضور در انتخابات هیچ تفاوت و تمایزی دستکم در راستای منافع جامعه ایجاد نمیکند بلکه شاهدیم راستگرایان افراطی جنگافروزی میکنند، از اقدامات ریاضتی حمایت و از نظارتها حتی بر زندگی شخصی مردم دفاع میکنند و آن را برای شکست دادن تروریسم ضروری میدانند بیآنکه حتی بپرسند چرا تروریسم روی میدهد! چه؛ اگر کسی این پرسش را مطرح کند، خود بهعنوان تروریست مشمول انواع مجازاتها خواهد شد.
چرا تروریستها دست به جنایت میزنند؟
اساسا چه عاملی باعث شکلگیری تروریسم میشود؟ و پرسشهایی از این دست، بیمعنی است و کمکی به حل مشکل نمیکند. اگر در راستای منافع قدرتها نباشد، اگر کسی بپرسد سیاستهای امپریالیستی آمریکا یا سیاست خارجی انگلیس و فرانسه تا چه میزان در شکلگیری تروریسم نقش داشته است، مورد حمله قرار میگیرد اما قطعا سازمانهای جاسوسی و سرویسهای امنیتی بهتر از هر کسی میدانند به چه دلیلی فردی بیمنطق میشود و دست به اسلحه میبرد یا با انفجار کمربند انفجاری شماری بیگناه را به خاک و خون میکشد و در اینجاست که برای سرپوش گذاشتن بر واقعیات، پای مذهب به میان میآید تا تروریست فردی مذهبی(عمدتا مسلمان) به تصویر کشیده شود که براساس عقاید مذهبی خود دست به انفجار و کشتار زده است. حال کدام مذهبی است که دستور به کشتار بیگناهان میدهد؟ صرفا مذهب ساختهشده از سوی سرویسهای امنیتی و جاسوسی غربی است که دقیقا در راستای اهداف قدرتها ایفای نقش میکند. عراق قبل از تجاوز سال 2003 آمریکا، بالاترین سطح تحصیل را در غرب آسیا داشت. در بغداد و موصل ـ که در حال حاضر جولانگاه تروریستهای داعش است ـ کتابخانههایی وجود دارد که قدمت آنها به قرنها پیش بازمیگردد.
قدمت کتابخانه موصل به قرن هشتم بازمیگردد و دستنوشتهای به زبان یونانی کهن در آن نگهداری میشد اما به لطف بمبارانها و غارتگری صورتگرفته، اکنون هزاران کتاب و نسخه خطی باارزش این کتابخانهها نابود شده است. دنیای سعادتمندی که غرب و در راس آن آمریکا برای عراق به تصویر کشیده بود، جز بدبختی و تباهی برای مردم این کشور به دنبال نداشت و هنوز هم مردم ستمدیده عراق با تروریستهایی دست و پنجه نرم میکنند که مخلوق سرویسهای امنیتی غربی تحت حمایت عربستان، رژیم صهیونیستی و شماری از کشورهای عربی هستند.
هر آنچه در عراق روی داده است، نتیجه یک جنگ فاجعهبار است که نام آن را باید نسلکشی گذاشت. شمار کشتهشدگان مورد مناقشه است، چرا که ائتلاف متجاوز به عراق نمیخواهد شمار دقیق تلفات غیرنظامیان در کشوری که اشغال کرده، روشن شود. اشغال عراق یکی از مخربترین رویدادها در تاریخ مدرن جهان است. غرب نظام آموزشی و سلامت عراق را به نابودی کشید و بسیاری از اساتید دانشگاهها به قتل رسیدند. حال که دولت شیعه هم میخواهد این کشور را بسازد، آمریکا و تروریستهای دستسازش نمیگذارند.
درباره افغانستان نیز همه میدانند چه هدفی در پس حمله به این کشور وجود داشت؛ هر علتی جز «مدرن» کردن این کشور جنگزده که از سوی آمریکا و انگلیس در بوق و کرنا شده بود. افغانستان نهتنها «مدرن» نشده بلکه در ابتداییترین نیازهای انسانی نظیر بهداشت، سلامت و آموزش نیز دچار مشکل شده است. غرب هر جا پا گذاشته جز ویرانی و تباهی ارمغانی بر جای نگذاشته است.
این دو جنگ، خیری برای هیچکس جز غرب و رهبران غربی به دنبال نداشت که از همان ابتدا ایجاد شکاف بین جهان اسلام و جهان عرب را دنبال میکردند. هدف اصلی غرب، درگیر کردن مردم منطقه به مسائل خود بود و اکنون میبینیم اقدامات برخی کشورهای عربی نظیر عربستان در حمله به یمن دقیقا براساس طرحی است که طراحان غربی و در راس آنها آمریکاییها، برای ایجاد شکاف و اختلاف بین اعراب و مسلمانان طرحریزی کرده بودند و اکنون منطقه خاورمیانه بیش از آنکه درگیر اشغالگریها و حضور متجاوزان باشد، درگیر اختلافات خونین بین خود است و تا زمانی که برخی رهبران فریبخورده منطقه، در چارچوب نقشهها و سناریوهای غرب ایفای نقش کنند، جنگها و درگیریها و برادرکشیها ادامه خواهد یافت و جالب آنکه این رژیم غاصب صهیونیستی است که از اختلاف میان مسلمانان و اعراب بیشترین سود را برده و به جنایات خود در سرزمینهای اشغالی ادامه میدهد؛ بیآنکه احساس ناامنی کند. حل مسائل غرب آسیا تنها زمانی امکانپذیر خواهد شد که رهبران منطقه به جای درگیر شدن با یکدیگر، اتحاد را سرلوحه قرار داده و زمینه حضور اشغالگران غربی را از بین ببرند. آمریکا دیگر قدرت گذشته نیست و این افول ناشی از بیدار شدن ملتهاست و اگر بیداری اسلامی که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را درنوردیده بود، از سوی برخی سران فریبخورده عرب تحت بازی حسابشده غرب، از مسیر اصلی خود خارج نشده بود، اکنون شاهد حمله عربستان به یمن نبودیم و این همه بیگناه به خاک و خون کشیده نمیشدند. نسخهای که آمریکا و متحدانش برای منطقه غرب آسیا میپیچند، جز تباهی و ویرانی ارمغانی به دنبال نخواهد داشت.
ملتها بیدار شدهاند و با جنگ و خونریزی نیز نمیتوان مانع آن شد. سیل جاریشده از خون جوانانی که در برابر اشغالگریهای برخی دولتهای عرب منطقه ایستادهاند، کاخ ظلم و جور را با خود خواهد برد؛ انشاءالله.
جوان:سرپلهای داخلی درجنگ نیابتی
«سرپلهای داخلی درجنگ نیابتی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری است که در آن میخوانید؛واژه جنگ نیابتی، از سالهای میانی نیمه دوم قرن بیستم در فرهنگ علوم نظامی و استراتژیک کاربرد بیشتری پیداکرده است، چراکه در اوج رقابت دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد، جنگهای نیابتی به میدانی جهت توسعه نفوذ هر یک از دو ابرقدرت تبدیل شده بود، زیرا درگیری مستقیم آنها با توجه به توان اتمی آنها میتوانست جهان را به نابودی بکشاند. اما در میان جنگهای این دوران، جنگ عراق علیه ایران تنها جنگی بود که صدام به نیابت از هر دو ابرقدرت و با هدف مهار حرکت انقلاب اسلامی بر ایران اسلامی تحمیل کرد که به رغم انتظار و سرمایهگذاری آن دو ابرقدرت و همکاری 40 کشور دیگر، این جنگ خود به بستری برای صدور انقلاب اسلامی تبدیل شد. فروپاشی شوروی سابق و نبود قدرتی معارض در برابر امریکا و نگرانی از گسترش تفکر انقلاب اسلامی در سالهای آغازین قرن بیست و یکم، حاکمان کاخ سفید را به طمع واداشت تا با قدرت نمایی و دخالت مستقیم زمینه سلطه کامل خود را بر جهان فراهم کنند که ماجرای یازدهم سپتامبر این بهانه را برای آنها ایجاد کرد و نهایتاً امریکاییها با ورود مستقیم در دو جنگ افغانستان و عراق دوران جدیدی را به تجربه نشستند، البته ناگفته نماند که در همان دوران نیز ایران هدف اول رئیسجمهوری وقت امریکا بود چراکه او ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت معرفی کرده بود، اما هشدار صریح مقام معظم رهبری و آمادگی نیروهای مسلح ایران دشمن را از مواجهه مستقیم با ایران برحذر داشت و این در حالی بود که در همان ایام برخی از عناصر حاکم در قدرت در دولت و مجلس که در خود توان ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن را نمیدیدند، با توصیه رهبری به نوشیدن جام زهر (نامه 127 نماینده مجلس ششم به رهبری) تسلیم در برابر امریکا را به رهبری نظام و نیروهای مسلح و مردم توصیه میکردند.
پس از شکست در جنگ افغانستان و عراق، امریکاییها مجدداً به جنگهای نیابتی روی آوردند که البته این بار در این جنگها سرپنجههای انقلاب اسلامی هدف اصلی آن بود که در این میان میتوان به جنگ رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان (جنگ 33 روزه) و پس از آن جنگهای سه گانه علیه مقاومت فلسطین (جنگ 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه) وحتی جنگ کنونی سعودیها علیه مردم یمن اشاره کرد که آن جنگها نیز به رغم تصور امریکاییها نه تنها به ظهور خاورمیانه بزرگ نینجامید که در نقطه مقابل تثبیت هر چه بیشتر گفتمان انقلاب اسلامی را در پی داشت.
مجموعه این تحولات منطقه خاورمیانه را وارد مرحله جدیدی کرده است. مقام معظم رهبری در بیانات روز چهارشنبه 30/2/94 خود در دانشگاه امام حسین (ع) به امریکاییها و عوامل منطقهایشان هشدار میدهند که: بنده خبرهایی دارم از اینکه دشمنان ما با همکاری برخی از مسئولان سفیه منطقه خلیج فارس – نه همه شان، بعضی- در صدد هستند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. پاسداران انقلاب اسلامی و همه پاسداران حریم امنیت ملی در سازمانهای مختلف بیدارند و هوشیارند. این را بدانند که اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی ایران بسیار سخت خواهد بود. دلیل تمسک امریکا و پادوهای منطقهایاش به این راهبرد در مواجهه با ایران را در چند نکته میتوان یافت.
1- ناتوانی نظام سلطه از برخورد و مقابله مستقیم با ایران یکی از دلایل اصلی تمسک در جنگ نیابتی است. مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام در روز مبعث در این زمینه میفرمایند: امروز سیاستهای خباثتآلود استکبار در نظام ما ایجاد جنگهای نیابتی است، برای منافع خودشان کشورهای منطقه را یا گروههایی در داخل کشورها را تحریک کنند و وادار کنند که به جان هم بیفتند و آنها منافع خودشان را دنبال کنند، جیب کمپانیهای اسلحهسازی را پر کنند، سیاستهای اقتصادی اقتصاد نزدیک به ورشکستگی خودشان را ترمیم کنند؛ هدف آنها این است، ما باید بیدار باشیم.
2- نگرانی از گسترش تفکر انقلاب اسلامی و جلوگیری از فراگیر شدن موج دوم بیداری اسلامی، یکی دیگر از اهداف آنها در راه اندازی جنگهای نیابتی است که نمونه روشن آن جنگ سعودیها علیه مردم مظلوم یمن است. از منظر آنان درگیرسازی ایران با برخی تحرکات نظامی و امنیتی میتواند ظرفیت جمهوری اسلامی را برای اثرگذاری بر فرآیندهای منطقهای و به ویژه حمایت از سرپنجههای مقاومت کاهش داد.
3- ناتوانی از تحمیل شرایط در روند مذاکرات هستهای یکی دیگر از دلایل تحریک کشورهای منطقه علیه ایران است، طرح موضوعاتی نظیر تلاش عربستان سعودی برای دستیابی به توان اتمی، طرح ایجاد سپر دفاع موشکی برای کشورهای حاشیه خلیج فارس که عمدتاً مبتنی بر تهدید نمایی ایران صورت میگیرد، براین سناریو متکی است.
4- برآورد غلط از محیط داخلی ایران نیز یکی دیگر از دلایل اتخاذ این سناریو توسط دشمنان نظام است. نگاه طیفی از فعالان سیاسی و مسئولان بر ضرورت رسیدن به توافق به هر قیمتی که آن قیمت میتواند نادیده انگاشتن دستاوردهای کنونی هستهای و دفاعی کشور باشد و مبتنی بر آن هر توافقی را بر عدم توافق ترجیح میدهند، دشمنان را در ادامه فشارها و اتخاذ سناریوهای مبنی بر تهدید مصممتر میکند. فراموش نکنیم که دستاوردهای ارزشمند دانشمندان ما در عرصههای علمی، دفاعی، هستهای و... در اوج فشارها و تحریمها به دست آمده و اگر ایستادگی رهبری، مردم ونیروهای مسلح نبود، تهدید دشمنان تاکنون عملی شده بود. مواضع منفعلانه، اعتماد به دشمن و تحقیر ظرفیتهای درونی ونیروهای خط مقدم مواجهه با دشمن، زمینه ساز تحقق جنگ نیابتی دشمنان خواهد بود.
حمایت:شواهد شکست جنگ نیابتی
«شواهد شکست جنگ نیابتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛آنچه که این روزها در منطقه با طراحی غرب در حال پیگیری است، کاهش توان جبهه مقاومت است. تجربه جنگ افغانستان و عراق که هزینه هنگفتی را بر روی دست آمریکا گذاشت، کافی بود تا درس عبرتی بگیرند و جنگهای طراحی شده نیابتی بهعلاوه هزینههای آن را بر گرده برخی کشورهای بیخرد منطقه تحمیل کنند. لذا برای زمینهسازی این جنگهای نیابتی، از اهرم اقتصادی با استفاده از کاهش قیمت نفت که در دهههای اخیر بیسابقه بوده است نیز کمک گرفتند. پیش از این توطئه نفتی، حتی اگر در تاسیسات نفتی کشوری مانند اکوادور و نیجریه اتفاق کوچکی روی میداد، سبب بالا رفتن قیمت نفت میگردید.
همچنین قیمت نفت به هنگام وقوع جنگ در لیبی که سهم یک و نیم میلیون بشکه در روز در سبد نفتی اوپک را دارا بود، حدود 40 دلار افزایش پیدا کرد، اما در حالی که منطقه ملتهب است، قیمت آن از بشکهای 50 دلار تجاوز نکرده است. اگر به زمان کاهش بیسابقه قیمت نفت بازگردیم، در مییابیم که هیچ دلیل موجهی ورای آن وجود نداشت. عرضه و تقاضا به حالت گذشته و در شرایطی به نسبت متعادل در جریان بود و این افت 50 درصدی با برهان اقتصادی همراه نبود.
بنابر این، به نفت به عنوان ابزار سنجش سیاستهای غرب باید نظر داشت و یکی از نشانههای طراحی جنگ نیابتی در این منطقه، مواظبت بر ثابت نگهداشتن قیمت نفت در شرایط متشنج فعلی است. نشانه دیگر از هدف آنان برای فرسوده کردن توان جبهه مقاومت در منطقه، سخنان رئیس جمهور آمریکا و همپیمانان ایالات متحده به هنگام تشکیل ائتلاف به اصطلاح ضدّداعش است که از «جنگ دهها ساله» سخن به میان آوردند. این موارد علاوه بر موارد ذکر شده، نشانههایی است که گویای ناتوانی آنان در رویارویی مستقیم با ایران است.
در تابستان دو سال پیش، زمانی که آمریکا در آستانه حمله به سوریه بود، آسیبپذیری رژیم صهیونیستی و توانمندی حزب الله لبنان باعث شد تا ایالات متحده از انداختن «جرقه در انبار باروت» صرفنظر کند. در واقع آنان به این نتیجه رسیدند که در برابر سدّ محکم مقاومت در منطقه نمیتوانند از قلدرمآبیهای گذشته سودببرند و باید در دراز مدت با استفاده از عناصر تکفیری برای ایجاد تحرکات ایذایی و فرسایشی به اهداف خود دست یابند. زمانی که ائتلاف ضدّداعش تشکیل گردید، تحلیلگران معتقد بودند که این ائتلاف برای مقابله با تکفیریهای داعش در منطقه نیست بلکه نوعی از «هماهنگی منطقهای بین ارتشهای منطقه برای اهداف آینده آمریکا است.» این پیشبینی درست بود و میبینیم که شباهتهای زیادی بین ائتلاف ضدداعش و ائتلاف ضدیمن وجود دارد؛ حال آنکه انقلابیون یمنی با عقاید تکفیری مخالف هستند. زمانی به دروغگویی آمریکا برای نابود کردن داعش پی میبریم که فعالیت آنان در موصل عراق و رقّه سوریه منحصر و محدود بود و به راحتی میتوانستند آنها را در همان روزها و هفتههای اول ریشه کن کنند.
اما چنین کاری به صلاح نبود زیرا باید محملی برای حضور در قالب جنگ نیابتی، دست و پا میکردند. اکنون آنان هدف بزرگتری را در سر میپرورانند. تمام متحدین ایران در سوریه، عراق و یمن مورد حمله قرار گرفتهاند. تنها جایی که نتوانستهاند بدانجا رسوخ کند، ایران است و با این استدلال که دوستان ایران در یمن سرگرم دفاع و در سوریه و عراق به شدت مشغول دفع حملات تکفیریها هستند، به فکر واهی حمله به کشورمان افتادهاند. از نظر زمانی هم بهترین فرصت برای پیاده کردن این نقشه شوم به وجود آمده است.
راهبرد هوشمندانه سیاسی، مشاورهای و تبلیغاتی ما دفاع از متحدین کشورمان در عراق و سوریه و یمن بوده و همیشه امنیت آنان را امنیت خود به شمار آوردهایم. آنچه سرگرم پیادهسازی آن در منطقه هستند، مبتنی بر ائتلاف ضدّداعش است که پیشتر، صفبندی سیاسی آن مشخص و معین گردیده بود. گرچه حضور کشورهایی مانند سودان و مغرب در ائتلاف ضدّ یمن را شاهدیم، اما ماهیت آن همان ائتلافی است که از نیروهای منطقه علیه منطقه بهرهکشی میکند. پیاده نظام تبلیغاتی این اقدام پیشتر، با کمکهای مالی حرام و فراوان عربستان سعودی به مناطق شرقی کشور ارسال شده است. دشمن در صدد بود در زمان خیزش طالبان در افغانستان، چنین حرکتی را صورت دهد اما نقشه آن تحقق پیدا نکرد.
گواه این مدّعا، آتش پرحجم تبلیغات روزنامههای منطقه است، به نحوی که در صورت چندی پیش حمله احتمالی، افکار عمومی، پشتیبان آن باشند. چندی پیش در دیدار ستاد پیشمرگان کرد با رهبر انقلاب، ایشان تاکید کردند: «البته در ایران دشمن از تحریکات قومیتی در مورد کُردها نمیتواند استفاده کند، اما بهدنبال برانگیختن آتش تعصبات مذهبی و اختلاف شیعه و سنی علیه یکدیگر هستند.» تاکید معظم له بر تصمیم برخی حاکمان سفیه منطقه برای کشاندن جنگ نیابتی به مرزهای ما، با توجه به پیشینیه حساسیت مرزهای مورد نظر ایشان است. منطقهای که در سالهای اخیر بحرانساز بوده و ناآرامیهای تلخی از آن ناحیه متوجه کشور شده است، مرزهای شرقی کشور و شعلهور شدن اختلافات تفرقهافکنانه به بهانه حمایت از برادران اهل سنت در منطقه سیستان و بلوچستان است و احتمال میرود برخی حاکمان نادان با استفاده از گروههای تندرو در پاکستان و افغانستان، از این ناحیه در صدد شعلهور کردن آتش جنگ باشند و با توجه به آمادگیهای فوقالعاده نیروی دریایی سپاه و ارتش جمهوری اسلامی ایران، ورود دشمن از منطقه خلیج فارس یا مرزهای غربی بعید است.
برنامه ناموفق آمریکا برای حمله به ایران در سال 2006 به دلیل بازدارندگی بیش از حدّ نیروهای نظامی ما بود و تصریح رهبری به اینکه خیز آنان برای بازرسی از مراکز نظامی با هدف ارزیابی توان دفاعی برای طراحی همان جنگ نیابتی است، با توجه به قرائن موجود بسیار دقیق است. هشدار چند سال پیش ایشان مبنی بر اینکه دوران زدن و گریختن تمام شده، باعث شد تهدیدات از ایران دفع شود و تاکید قاطع ایشان بر مجاز نبودن بازجویی از دانشمندان و بازرسی از مراکز نظامی نیز اخطار لازم را به دشمنان داده و همین مقدار کافی است تا آنان در نقشههای خود تجدید نظر کنند.
آفرینش:داعش، موجودی پیچیده و ابزاری خطرناک
«داعش، موجودی پیچیده و ابزاری خطرناک»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛شاید چند سال پیش که اعتراضات در سوریه درحال تبدیل شدن به درگیریهای مسلحانه بود، کسی باور نمیکرد یک گروهک کوچک نظامی با عقاید سیاه افراطی، امروز برای خود صاحب جغرافیای منطقهای باشد.
امروز گروه داعش توانسته است با گسترش سیطره خود بر خاک سوریه بیش از 95 هزار کیلومتر مربع از خاک این کشور را تصرف کند. به لحاظ آماری با توجه به کل مساحت 185 هزار کیلومتر مربعی این کشور، در حال حاضر این جریان تروریستی نیمی از یک کشور(سوریه) را تحت تسلط خود دارد و دیگر نمیتوان آن را گروهکی ناتوان دانست!! ضمن اینکه داعش یک سوم خاک عراق را نیز تصرف کرده است و تمامی نقاط مرزی این کشور با سوریه را تحت کنترل خود درآورده است.
این تغییرات جغرافیایی درحال ایجاد یک بافت سیاه و خطرناک در منطقه خاورمیانه گردیده که به شدت استعداد رشد و گسترش دارد. شاید به زعم برخی تحولات موجود و پیشرویهای داعش در سوریه و عراق به سبب بی کفایتی وضعف نیروهای نظامی و ارتش بوده باشد. اما واقعیت این است که داعش بایک استراتژی هدفمند از سوی حامیانش به دنبال اهداف بسیاری در منطقه میباشد. باید این سوال را از خود پرسید که چرا ائتلاف نظامی آمریکا و متحدانش با پیشرفته ترین سلاحها و دارا بودن مزیت جنگ هوایی، قادر به نابودی داعش نیستند؟!. چرا لشکرها و تیپهای زرهی ارتش در مقابل چند هزار نفر از افراط گرایان داعشی قادر به قدرت نمایی نیستند؟! جواب تمام این سوالات را میتوان در ارتقای توان مالی و نظامی این جریان از سوی کشورهای حامی آن دانست.
امروز باید محورها و نحوه عملکرد داعش را درکنار یکدیگر چید تا مشخص شود چه هدفی میتواند در بلند مدت از سوی حامیان آنها دنبال و محقق گردد. امروز داعش در قلب خاورمیانه همچون غدهای سرطانی درحال رشد است و از مرکز درحال تزلزل کشورهای اسلامی است که محور ارتباطشان با ایران غیر قابل چشم پوشی می باشد. پیچیدگی مسئله داعش به حدی است که نمیتوان آن را صرفاً تهدیدی برای ایران دانست، چرا که امکان هر سناریوی دیگری برای تغییرات منطقهای توسط این ابزار خطرناک وجود دارد، تاحدی که نمیتوان حاشیه امنی برای حامیان آن نیز متصور بود!.
اما درحال حاضر با توجه اهمیت پرونده هستهای ایران و حساسیت تحولات منطقهای برای کشورمان باید بیش از گذشته سیاست خارجی خود را در قبال داعش و حامیانش هوشمندانه به اجرا بگذاریم.
شاید در ظاهر امر این طور تصور شود که امروز طرف آمریکایی برای توافق هستهای بسیار مشتاق باشد و حتی اوباما این توافق را به انگیزههای شخصی خود متصل کند، اما واقعیت این است که گرفتن امتیازات مختلف هستهای و منطقهای از ایران، یکی از مهمترین اهدافی است که از طریق ابزار داعش میتوان وصول شود.
امروز مذاکرات هستهای به سمت طولانی و فرسایشی شدن از سوی طرف غربی پیش میرود، و در سمتی دیگر شاهد پیشرویهای داعش به واسطه کمکهای مالی، نظامی و اطلاعاتی در عراق و سوریه هستیم که به لحاظ استراتژیک خطری برای ایران و نفوذ منطقهایش محسوب میشود. از یکسو مذاکرات درحال کند شدن میباشد و سوی دیگر سرعت قدرت گیری داعش افزایش پیدا میکند. لذا این موضوع می توان ابزار فشاری بر ایران در پذیرش برخی خواستههای زیاده طلبانه غرب باشد. اگرچه سیستم یکپارچه امنیتی و نظامی ما دارای آمادگی مناسبی میباشد، اما نزدیک شدن و گسترده شدن جبهههای جنگ در مناطق تحت نفوذ ایران و حتی مرزهای کشورمان، بسیار خطرناک میباشد.
امروز لابیهای عبری و عربی از جمله مخالفان اصلی هستهای شدن ایران و نفوذش در کشورهای منطقه می باشند، لذا ابزار داعش کارامدترین و خطرناک ترین گزینهها در مقابل با کشورمان می باشد که از یکسو با شکست مذاکرات و حفظ ساختار تحریمها وضعیت داخلی ایران را با مشکل مواجه کنند و از سوی دیگر با هزینهآفرینی برای ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن، و مشغول کردن ما درجبهههای مختلف از تمرکز قدرت و نفوذ کشورمان بکاهند. برکسی پوشیده نیست که کمکهای ضروری نظامی و مالی ما برای حمایت از این کشورها درمقابل تروریستها، هزینههای بسیاری را برکشور وارد ساخته است. اما باید به گونهای عمل کرد که ناخواسته در نقشه بازی دشمنان قرار نگیریم.
اگر امروز ما به طور غیر مستقیم در جبهههای جنگ در منطقه درگیر هستیم، اما به نظر میرسد دشمن خواستهای فراتر از این موضوع دارد و به دنبال درگیر کردن مستقیم ایران دریکی از حوزههای جنگ منطقهای میباشد. هرچند ناامنی ایران به منزله ناامنی تمام منطقه محسوب میشود، اما باید طوری عمل کرد که اجازه نداد تا مسائلی همچون پرونده هستهای کشورمان به طور پنهانی با مسئله ناامنیهای منطقه ای گره زده شود و موجب امتیاز گیری و فشار بر ایران گردد.
مطمئنا حل شدن هرچه سریعتر مذاکرات هستهای قدرت و توان بیشتری به ایران برای حضور و نفوذ منطقه ای خواهد داد و بخش اعظمی از کارشکنیهای همسایگان و لابیهای یهود خنثی خواهد شد. شاید سیاه نمایی تلقی گردد، اما نمیتوان انتظار داشت که این دو مقوله(مسئله هستهای و داعش) به راحتی قابل حل باشد و کشورمان از ترکشهای آن ضربه نبیند.
شرق:راهکار مواجهه با مخالفان دولت
«راهکار مواجهه با مخالفان دولت»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سید مصطفی هاشمیطبا است که در آن میخوانید؛راهکار مواجهه با مخالفان دولتپیشبرد برنامه دولتها همواره نیازمند اراده کافی و وجود سازوکار دقیق و مؤثر ارزیابی و نظارت در مراحل مختلف انجام آن است. اگر ابتدا و انتهای یک برنامه و دلایل انجام آن برحسب ضرورت زمانی یا موقعیت خاص اجتماعی یا حتی بینالمللی، روشن و مشخص باشد، آنگاه برخی موانع و کارشکنیهای مخالفان نمیتواند انجام فعالیتها را با کندی مواجه کند. معمولا در کشورهایی که برپایه نظامهای مبتنیبر مردمسالاری استوار هستند، تفکیک قوا سبب میشود گاهی جریانهای مختلف سیاسی در دولت یا مجلس، دیدگاه واحدی درقبال مسائل کشور نداشته باشند و درعینحال، تمرکز قدرت نیز در یک قوه ایجاد نشود؛ بهعنوان نمونه امروز اگر کنگره ایالات متحده گرایش سیاسی دیگری داشت، حتما مواضع و شیوه عمل رئیسجمهور نیز تفاوتهایی پیدا میکرد. این اختلافات امروز برای ایرانیان که موضوع پرونده هستهای و مذاکرات و مواضع موافقان و مخالفان در داخل آمریکا را دنبال میکنند، ملموستر شده است. بههرتقدیر، در کشاکش میان دولت و منتقدان، صبر و تحمل دستگاه اجرائی در کنار تدبیر برای پیشبرد امور، تعیینکننده است و هر طرفی توانمندتر باشد، موفقیت بیشتری به دست خواهد آورد. اگر برنامههای اجراشده توسط دولت، پشتوانه کارشناسی داشته باشد و با درک ضرورتهای زمانه خود به مرحله اجرا درآید، حتما قابل دفاع خواهد بود و با پافشاری بر آن، میتوان تبعات آن را مدیریت کرد.
معمولا اصلاحات ساختاری در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، واکنشهای گستردهتری میان موافقان و مخالفان و بخشهای مختلف مردم بهدنبال دارد. سالهاست شاهد اجرای برخی برنامههای ریاضتی در کشورهایی که با بحرانهای مالی و اقتصادی مواجه شدهاند، هستیم. بهطور طبیعی ممکن است بخشهایی از جامعه با یک ایده و برنامه دستگاه اجرائی موافق نباشند، اما دولت میتواند با تحلیل درست و ارائه منطقی و حرفهای آن به جامعه، لزوم اجرای آن را یادآور شود. دولت یازدهم، در نزدیک به دوسالی که بر سر کار است، با مشکلات بسیاری مواجه بوده که از گذشته بهجا مانده است. در حوزه مذاکرات هستهای و مباحث اقتصادی و فرهنگی، مخالفان به شکل جدی مشغول فعالیت هستند. برخی از آنها، حتی در صورت انجام درست یک ایده، بهطورکلی «مخالف» هستند، پس دولت امکان مجابکردن آنها را نخواهد داشت. درعینحال، باید با ابزارهای رسانهای کافی، مردم را در جریان اقدامات و موانعی که بر سر آنها وجود دارد، قرار دارد. ناقصگویی یا کلیگویی، میتواند کار دولت را دشوارتر کند و برعکس، انتقال درست و دقیق مسائل به مردم، با همین ابزارهای رسانهای محدود، ظرفیت کماثرکردن تحرکات رسانهای و سیاسی قابل توجهی را که مقابل دولت ایجاد شده، فراهم میکند.
مردم سالاری:سعودیها به کجا میروند؟!
«سعودیها به کجا میروند؟!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛موقعیت خاص جغرافیایی، فرهنگی، سوق الجیشی و توانمندیهای بالقوه اقتصادی و نیز نفوذ ممتاز معنوی ایران و هم ضرورتهای راهبردی و نیازها، نخست اروپا و سپس آمریکا را به فکر بهبود روابط با ایران واداشت. به ویژه اینکه غرب از نظر فکری در فلسفه «اومانیستی» خود به بنبست رسیده است و جوانان آرمانگرا با ذهن پویای خود در پی یافتن جهانبینی و تفکر غیرمادیاند و بدیهی است که این کعبه آمال و مطلوب را جز در دین مبین حضرت محمد مصطفی(ص) نخواهند یافت .
همین رویکرد تازه و نگرش و تلقی جدید، عربستان را که در سده پیشین، نخست دیکته نویس انگلیس بود آن گاه با غروب امپراتوری بریتانیای کبیر، با بیارادگی، فرمانبر آمریکا شد و به سبب وابستگی و در اسارت استعمار غرب، از کیسه مردم خود، هزینهها صرف کرد و طالبان را پرورد و القاعدهها را ساخت و سرانجام با ایجاد مدارس سلفیگری و تکفیری، دست خونیناش از آستین داعش و النصره بیرون آمد و صدها هزار مسلمان بیگناه را در افغانستان و پاکستان و لیبی و سوریه و لبنان و عراق و بحرین کشت و زمینه اتلاف منابع عالم اسلام را فراهم آورد و میلیونها نفر از زن و کودک و پیر را آواره کوه و بیایان کرد و سرانجام با حاکمان بیتدبیر و بیمغز خود، با حمله به همسایه مسلمان و فقیر، ماهیت ضداسلامی و ضدانسانی خود را به افکار عمومیمسلمانان و غیرمسلمانان نشان داد و چهره اسلام رحمانی را در نظر جهانیان، زشت و خشن معرفی نمود، به وحشت انداخت و بعد از آن همه سرخوردگی و بدنامی و شکست در جبهههای مختلف، خواست تا چاره ناکامیهای خود را نیز از غرب بخواهد و رئیسجمهور آمریکا هم در شناخت این ضرورت و در پی اغتنام فرصت، سران شش کشور شورای خلیجفارس را به «کمپ دیوید» دعوت کرد.
اما نشست کمپ دیوید، عبارت بود از همان حرفهای تکراری و تاکید بر «ایران هراسی» تا اگر برای این سران، آب ندارد، برای آمریکا نان داشته باشد و رونق فروش سلاحهای پیشرفته، سامانه دفاع موشکی از نوع «پاتریوت»، «تاد» و سلاحهایی که امثال عربستان نه اجازه کاربردش را جز در مسلمان کشی خواهند داشت و نه مغز استفاده از آن را دارند. انباشتن سلاحهایی که در خانه عرب هم باشد، رژیم تلآویو، از آن خود میداند و از وجودشان احساس آرامش میکند! مگر نه آن است که آل سعود در یمن همان کاری را میکند که نتانیاهو در غزه کرد.
آری در کمپ دیوید، سران ریز و درشت عرب که دولت عمان با روشن بینی و درایت خاص در جمع آنان بود اما با آنها نبود، با خام طمعی انتظار انعقاد پیمان نظامی داشتند اما آنچه نصیب شان شد از نوع حرفهایی بود که دولتهای انگلیس و فرانسه، به فتحعلی شاه قاجار گفتند و آنجا که لازم بود، ایران را در دهانه توپ، تنها رها کردند.
رژیم سعودی اکنون با آن همه منابع، با آن هشتصد میلیارد دلاری که بازمانده پادشاه پیشین است، چه گلی به سر مسلمانان زده است ؟ کجا مسلمانی بوده است که به قصد جانش نکوشیده؟ این چه «خادمالحرمینی» است که مسلمانان آواره در سواحل اندونزی و مالزی از میانماریها و بنگلادشیها و... گرسنه و تشنه در قایقها سرگردان بمانند و یا در دریای مدیترانه غرق شوند اما نه تنها آن دلارهایش هیچ سودی برای جامعه مسلمانها نداشته باشد بلکه عامل بسیاری از این آوارگیها و دربه دریها سوءتدبیر و سیاست ضد اسلامیو ضد انسانی اوست. رژیمیکه نفت ارزان به دشمنان قسم خورده ایران و اسلام میدهد اما حاضر نیست که در راه اسلام رحمانی، دقیقه ای صرف وقت کند .
اکنون این رژیم سعودی در همه جبههها شکست خورده و با تجاوز اخیر به یمن مظلوم، در افکار عمومیجهانیان هم به شدت محکوم و مطرود شده است و اگر چه سازمانهای به ظاهر بینالمللی، به امر اربابان و برق سکهها، زبان در کام کشیدهاند، ولی هیچگاه ننگ را نمیتوان با رنگ پاک کرد و این زخم هم در تن و جان جهان اسلام ماندنی است.
از طرفی، کشورهای امیرنشین حاشیه خلیجفارس هم بهتر از ما میدانند که ایران و توانمندیهایش، هیچ خطری برای آنها ندارد و آنها به امر اسلحه فروشان، بیهوده از ایران میترسند و در روز مبادا هم آن که از آنها دفاع میکند باز، «ایران» است و آنکه بی وفایی و آتشافروزی در ذات او همیشه وجود دارد، استعمار است . در اینجا باید به همه اطمینان داد که توافق ایران با 1 + 5 نه تنها به زیان کشورهای همسایه نیست بلکه فرصت مغتنمیاست تا جبهه عظیم اسلامی شکل بگیرد. این ایران نیست که از آنها دور میشود بلکه این قدرتهای بزرگاند که کشوری مثل عربستان را از ایران دور میکنند چون به سود منافع آنهاست.
و اما نظام اسلامیما و دولت روحانی با سیاست تنشزدایی و سعه صدر خود میتواند با تدبیر درست و بررسی همه جوانب و با استفاده از تمامی فرصتها و سرمایههای انسانی موثر در داخل و خارج، مسلمانها را از رویارویی دشمنانه، برادرکشی و جنگهای نیابتی نجات دهد و منابع خدادادی ممالک اسلامی را نه برای استثمارگران که برای صاحبان مسلمانش حفظ کند .
در مورد یمن هم باید گفت که نباید ایران به جای کمکهای بشردوستانه و اقدامات خیرخواهانه، بین غرب و یمن، حایل شود و آنچه را که مقصران باید در این زمینه بپردازند، از کیسه ایران بخواهند .
ابتکار:ممد خوب شد نیستی ببینی...
«ممد خوب شد نیستی ببینی...»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛خرداد، ماه حماسه هاست. سوم این ماه اهمیت و نقش خاصی در تاریخ معاصر و دل ملت ایران دارد. در همین روز بود که شیرزنان و دلاور مردان ایرانی با فتح معجزه آسای خونین شهر، هیبت غول متجاوز را شکستند و جغد قادسیه را به تاریکخانه ی یاس و سرشکستگی راندند.
کار آسانی نبود، به اصطلاح عامیانه چیزی می گوییم و چیزی می شنویم، اما درک واقعیت های دفاع مقدس، به ویژه فتح خرمشهر، از توان قلم و زبان و فهم ما فراتر است. بیشتر چیزی شبیه معجزه بود. امام خمینی به درستی فرمودند که “خرمشهر را خدا آزاد کرد.”
دشمن بعثی با انگیزه ناسیونالیسم عربی و جاه طلبی های خاص و تحریک و پشتیبانی سایر دول کینه توز عربی و حمایتهای ویژه ی قدرتهای جهانی آمده بود که در اندک زمانی تهران را فتح کند. تصور نمی کرد ایرانیان انقلابی با ایمان خود سدی در برابر یاجوج و ماجوج متجاوز ایجاد کنند. دشمن خیلی قوی بود. ارتشی منظم و آماده و مجهز داشت. در ایران شرایط انقلابی حاکم بود. ارتش شیرازه و نظمش به هم ریخته بود. کمشکش های گروه های سیاسی به بی نظمی دامن می زد. لذا دشمن فرصت طلایی به دست آورده بود تا به اهداف پلید خود جامه عمل بپوشاند. اما نفس رحمانی امام و همت فرزندان غیور ایرانی نقشه های شوم شیطان را نقش بر آب کرد. حماسه بزرگی رقم خورد. جوانانی که هزاران آرزو در سر داشتند همه را یکجا با سر در طبق اخلاص گذاشتند و در راه میهن فدا کردند. عده زیادی بهترین برهه عمرشان را در سیاه چال مخوف دشمن بعثی سپری کردند. گروه زیادی دست و پا و نخاع و چشم و سلامت جسم و روان خود را در مرزهای ایران عزیز جا گذاشتند و اکنون در گوشه و کنار این کشور در شرایط سختی باقیمانده عمر پر رنج خود را سپری می کنند و ما چنان درگیر روزمرگی و جاه ومقام وپول وپله شده ایم که یادمان رفته این امنیت و آسایش را مدیون چه کسانی هستیم.
اگر امروز پای خود را بر پدال پورشه و بنز و خودروهای لوکس گذاشته ایم یادمان نرود که مدیون پاهایی هستیم که در زیر چرخهای تانکها له شده و جا مانده اند.اگر در ویلاهای باشکوه مشغول خوشگذرانی هستیم یادمان نرود که مدیون اجساد تکه و پاره ای هستیم که در سنگرهای نمور و تاریک و تنگ بر اثر خمپاره و توپ جز پلاکی از آنها نماند. آنان شربت شهادت نوشیدند تا امروز ما شربت های جوراجور بنوشیم. آنان کفن بر تن کردند تا امروز ما لباسهای مجلل بپوشیم. خلاصه یادمان نرود هرچه داریم از برکت خون شهدا و فداکاری های خانواده شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران دفاع مقدس است. اما فراموش کرد ه ایم.
فراموش کرده ایم آنان هستی خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا با خون خود گل عدالت را در جامعه آبیاری کنند و خار بی عدالتی را ریشه کن سازند. اما ایها الناس شکاف عریض و طویل و عمیق طبقاتی موجود چه نسبتی با مرام شهدا و ایثارگران دارد؟ خودروهای لوکس و خانه های مجلل و زندگی های تجملاتی و سفرهای پرهزینه و رنگ و لعاب مردان و زنان خودمان را در شمال شهرهای کشور را با قیافه های پریشان و روحیه های درب و داغان مردم خودمان در جنوب شهرهای کشورمان مقایسه کنید. یکی از فرط سیری دارد می ترکد و دیگری از شدت گرسنگی دارد آب می رود. یکی به هرچیز دست می زند طلاست، زیرا به او امکان دست زدن به معدن طلا داده اند و دیگری به هر دری می زند به بن بست می خورد. عده ای از سیری و سرمستی به خوشگذرانی روی آورده اند، دسته دیگری برای سیر کردن شکم فرزندانشان چوب حراج بر نجابت و پاکدامنی خود می زنند. عده ای چندین منصب دارند و از چندین جا حقوق های کلان دریافت می کنند و قشر عظیمی به دنبال یافتن آب باریکه ای هستند و به هر سوی می روند به سراب می خورند و طلسم بیکاری آنان با هیچ جادو و جنبلی گشوده نمی شود.
عده ای به راحتی هزاران میلیارد اختلاس می کنند یا تسهیلات بی بازگشت می گیرند و دسته بی شماری برای اخذ وام اندک باید از هفت خان رستم بگذرند. وام ناچیزی که به اندازه پول بلیت هواپیمای یکی از سفرهای برخی نیست. برای اسم و رسم حاضریم بیش از ده بار به حج عمره و تمتع برویم و پولهای خود را به جیب سعودی های نمک نشناس بریزیم تا از آن بمب و موشک تهیه کنند و بر سر مردم مظلوم یمن بریزند اما حاضر نیستیم جهیزیه یک دختر دم بخت را فراهم کنیم و یا در ساخت و خرید سرپناه برای افراد بی خانه و کاشانه قدمی برداریم.
در همه کشورهای دنیا برای جانبازان و شهدا و خانواده های آنان جایگاه و حرمت خاصی قایل هستند.
هنوز در ویتنام، اگر جانبازی مانده باشد، مردم در صف نانوایی به احترام او کنار می روند تا نان بگیرد و برود. در خود آمریکا مردم قهرمانان جنگ را ستایش و تکریم می کنند. در حالی که این قهرمانان همان متجاوزانی هستند که در گوشه و کنار دنیا برای منافع آمریکا می جنگند. رسانه های نوشتاری و نمایشی و همه امکانات تبلیغاتی آمریکا در جهت تکریم و تعظیم کسانی است که برای حفظ منافع کشورشان، ولو تجاوز به کشورهای دیگر باشد، می جنگند. به یاد آوریم فیلمی را که درباره سرجوخه “جسیکا لینچ” ساخته شد. این فیلم دروغین چنان ماهرانه ساخته شد که رسانه های آن کشور نوشتند “آمریکا عاشق لینچ است”. اما در کشور ما رسانه ها، هنر و ادبیات تا چه حد توانستند وقایع و حقایق هشت سال دفاع مقدس را ترسیم و تصویر کنند؟ با تاسف هنوز بسیاری از شخصیت ها و رسانه های ما به جای پرداختن به کار بزرگ و شگفت انگیز فرزندان ملت در شکست دیو سپید و حامیانش به بحث های انحرافی روی آورده اند و به دنبال پیدا کردن مقصر تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر از درون رقبای سیاسی خود هستند. کی بود کی بود من نبودم.
در زمینـــه هنری نیز کوتاهی شده است. فیلم های ساخته شده در بیان رشادتها و جانفشانی های فرزندان ملت بسیار الکن است. اتفاقا برخی از فیلم ها و مجموعه های ساخته شده در این زمینه بیشتر به کوچک جلوه دادن و تحقیر آن کار بزرگ پرداخته اند. فیلم درباره جنگ ساخته می شود اما چون به گیشه و کیسه فکر می کنند و فیلم می سازند و از عشق و خلوص نیت و حوصله کافی و تامل و تحقیق لازم بهره چندانی ندارند، اثربخشی آنها نه تنها زیاد نیست بلکه گاهی اثر منفی دارند. یکی از دلایل عشق و همدلی مردم با رستم در جنگ ها صحنه سازی های هنرمندانه ای است که فردوسی در نبردها به نظم کشیده است. دشمن را بسیار قدرتمند و با هوش و حیله گر و دارای انگیزه نشان می دهد. وقتی رستم را به جنگ افراسیاب می فرستد برای نشان دادن عظمت کار رستم دشمن را این گونه توصیف می کند.
شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب
در توصیف قدرت دشمن نهایت اغراق را به زیبایی به کار می برد. در خواننده دلهره و نگرانی به وجود می آورد. خواننده لحظه به لحظه همراه رستم و برای پیروزی او دست به دعاست. زمانی که رستم پیروز می شود شادی و ستایش را برای خواننده به همراه دارد. فردوسی بیش از سی سال از عمر خود را برای حفظ هویت ملی و تنظیم وتدوین چنین سند طلایی با هزینه های شخصی صرف کرد. چنین وقت گذاری و هزینه ای صرفا از عشق و خرد و دوراندیشی و میهن دوستی بر می آید. امروزه فیلم سازان و نویسندگان بی مزد و منت دستشان به کار نمی رود. ابزار های نوین و پیشرفته ای که اکنون در دست داریم برای شناساندن حقایق جنگ به ایران و جهانیان فرصت خوبی را در اختیار ما قرار داده اند. امروزه بیش از هر زمان دیگری به ترویج روحیه سلحشوری و تقویت آن در جوانان خود نیاز داریم. مگر موضوع کم داریم؟ امثال همت و باکری و جهان آرا از رستم کمتر نیستند. دلاوری سردار قاسم سلیمانی کمتر از آرش کمانگیر نیست.
به گفته پرویز پرستویی بابا نظر ما از سرباز رایان کمتر نیست. سرباز رایان را حتی دانش آموزان ما می شناسند. اما چند نفر بابانظر ها را می شناسند؟ بد جوری گرفتار روزمرگی و اسیر منصب و جاه ومکنت وثروت شده ایم. مسئو لان نهادها و ادارات در حد وظیفه مقرر کار می کنند. چرتکه می اندازند که چند ساعت کار کنند و چه مبلغی بگیرند. از خلاقیت و ایثار فاصله گرفته اند و تهی شده اند. این همه اختلاس های نجومی در سازمانها و بانک ها صورت می گیرد اما حاضر نیستند یک صدم درصد را از آن به گرامی داشت یاد شهدا و تکریم جانبازان سازمان خود و یا برای ساختن فیلمی در این زمینه اختصاص دهند. وای چقدر درد دل هست. یادمان باشد امثال جهان آرا خون دادند تا این دردها نباشد. اما با شرمساری باید بگوییم که ممد خوب شد نیستی ببینی که...
دنیای اقتصاد:آزادسازی؛ راهکار بلندمدت
«آزادسازی؛ راهکار بلندمدت»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم موسی غنینژاد است که در آن میخوانید؛بهرهوری یکی از موضوعات با اهمیت در علم اقتصاد است زیرا نقش مهم و موثری در رشد تولید و افزایش رقابتپذیری در بخش تولید کشور دارد. از آنجایی که صنعت خودرو یکی از مهمترین نیروهای محرکه برای رشد اقتصادی در قرن بیستم بوده است، این صنعت اهمیت چشمگیری از نظر میزان تولید، درآمدزایی و اشتغال دارد. بنابراین تغییر و تحولات اقتصاد جهانی همراه با تشدید رقابت در صنعت خودرو ضرورت بالابودن کارآیی فنی برای ارتقای بنیه رقابتی در صنایع خودرو را اجتنابناپذیر میکند.همچنین از مهمترین شاخصهای ارزیابی فعالیتهای هر پروژه تولیدی تحلیل رشد بهرهوری و کارآیی است.
بدینترتیب بحث بهرهوری را از دو منظر باید بررسی کرد. یکی از منظر مدیریت داخلی بنگاهها و دیگری از منظر فضای کسبوکار در محیطی که بنگاه کار میکند. از جهت مدیریت داخلی بنگاه اگر به صنعت خودرو نگاه کنیم، میبینیم که مدیریت خودروسازی کشور همیشه دولتی بوده است. به رغم اینکه خصوصی شدهاند اما عملا مدیریتها دولتی باقی ماندهاند بنابراین منطق مدیریتی حاکم بر آنها منطق بوروکراتیک است که این مساله مشکلی جدی در خصوص بهرهوری ایجاد میکند.
دوم اینکه صنعت خودرو ما در فضای رقابتی قرار نگرفته است. این صنعت همیشه به دلیل سیاستهای حمایتی که از سوی دولت با تعیین تعرفه بالا برای واردات اتخاذ شده و حمایتهای داخلی که برای تسهیل فعالیت آنها قائل شده است، انگیزه بهبود بهرهوری نداشته است و بهرهوری در آن مغفول است. بنابراین عوامل متعدد درون و برون بنگاهی در سطح کلان در میزان تولید و بهرهوری عوامل تولید این صنعت تاثیرگذار بودهاند، اما واردات خودرو که یکی از عوامل برون بنگاهی بسیار مهم در ایجاد انگیزه است و نظرات مختلفی راجع به تاثیر واردات خودرو بر بهرهوری وجود دارد، در این میان جایی ندارد.
به همین دلیل است که میبینیم، خودروسازها هیچگاه به دنبال بهبود و افزایش بهرهوری خود نبودهاند، زیرا نیازی به این مفهوم اقتصادی نداشتهاند و علت آن حمایت دولت در بالانگه داشتن تعرفه واردات برای حمایت از صنعت داخلی و مطمئن بودن بازار خودروسازان داخلی بوده است. بازاری که همواره با تقاضای زیاد مواجه بوده و از آنجا که قیمت خودروهای وارداتی بسیار بالا است و خریداران ایرانی توان لازم برای خرید خودروهای باکیفیت خارجی را ندارد، خودروسازان اطمینان داشتهاند که مشتریان محصولات آنها را انتخاب میکنند. از سوی دیگر رقیب جدی در بازار خودرو ایران براساس قیمتهایی که خودروهای ایران دارند، وجود ندارد و دلیل آن نیز بازهم بحث تعرفه واردات است. صنعت خودرو همواره با جمعآوری منابع مالی از طریق پیش فروش سعی کرده مسائل خود را حل کند. در حقیقت همه این مسائل به این موضوع برمیگردد که فضای کسب وکار در این صنعت رقابتی نبوده و انگیزه برای بهرهوری وجود نداشته است.
از آنجا که این مسیر نیز تغییر نکرده بهرهوری برای آنها جاذبهای نداشته است. در همه بازارها مشتریان توقع دارند که تولیدکنندگان کیفیت کالاها را بالا ببرند؛ اما قیمت متناسب باشد. وقتی تولیدکننده انگیزهای برای این کار ندارد مسلم است که بهرهوری بالا نمیرود. این موضوع نیز عوامل متعددی دارد که یکی از مهمترین آنها مدیریت شرکتهای خودروساز است. از آنجا که شرکتهای خودروسازی در حال حاضر خصوصی شدهاند اما همچنان تصمیمات دولتی بر آنها حاکم است.
به همین دلیل مدیران آنها در فضای رقابتی و به دلیل عملکرد بهتر انتخاب نمیشوند. بلکه این دولت است که با یک مکانیسم پیچیده به انتخاب مدیر میپردازد. از طرف دیگر چون خود بنگاهها در این صنعت در شرایط رقابتی قرار ندارند و حمایتهای دولتی و جود دارد، آنها انگیزهای برای توسعه و پیشرفت براساس بهرهوری ندارند؛ بنابراین این معضل حل نمیشود. خصوصیسازی به معنای آن نیست که اکثریت سهام به شرکتهای خصوصی داده شود.
مساله این است که منطق بخش خصوصی در این بنگاهها حاکم شود که در حال حاضر این گونه نیست بنابراین تا این موارد حل نشود مساله بهرهوری نیز حل نخواهد شد. همچنین یکی از مشکلات صنعت خودرو انحصاری بودن آن است. خودروسازی ایران کودکی ۵۰ ساله است که همیشه به دولت وابسته بوده و بازاری انحصاری داشته است. به همین دلیل است که با گذشت 50 سال از عمر این صنعت شاهد شکلگیری بازار رقابتی در آن نبودیم. یکی از مسائلی که امروز گریبان صنعت خودرو را گرفته بحث شورای رقابت است.
در دولت گذشته صنعت خودرو انحصاری نامیده شد، بنابراین برای رقابتی شدن، بحث قیمتگذاری آن را به شورای رقابت سپردند که شورا نیز به جای تهیه دستورالعمل قیمت به قیمتگذاری خودروها پرداخت. در واقع آنها صورت مساله را پاک کردند. شورای رقابت به جای آنکه در این چند سال به رقابتی کردن این صنعت بپردازد، تنها به قیمتگذاری پرداخته است که تاثیری در افزایش بهرهوری و انگیزه برای خودروسازان نداشته است. بنابراین یکی از موضوعاتی که میتواند باعث بهبود بهرهوری در صنعت خودرو شود، آزادسازی اصولی آن است که این موضوع نیازمند برنامهریزی بلندمدت است. وقتی از یک صنعت به صورت همه جانبه حمایت شود، تنبل میشود و کیفیتش پایین میآید و قیمتش بالا میرود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد