«زمستان گرم» نام مینی‌سریالی بود که مدتی پیش از شبکه تهران روی آنتن رفت. این سریال داستان مهندس جوانی را روایت می‌کرد که در اوج موفقیت متوجه می‌شود مدت زیادی زنده نخواهد بود.
کد خبر: ۷۵۵۷۰۰
راه رفتن روی لبه تیغ «زمستان گرم»

این مهندس جوان که زندگی را براساس حساب و کتاب و منطق ریاضی تفسیر می‌کند توسط شریک و همکارانش مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد. او از زمان کودکی که مادرش را بر اثر بیماری از دست داده به نوعی با معنویت قهر کرده است، اما هجوم مشکلات بزرگ زندگی باعث می‌شود بفهمد زندگی براساس قواعدی فراتر از منطق ریاضی و مهندسی است.

زمستان گرم؛ داستان

داستان زمستان گرم مثل بسیاری دیگر از آثار نمایشی ایرانی ـ در سینما و تلویزیون ـ از یک ایده خوب شکل گرفته، اما مانند بسیاری از همین آثار تبدیل به یک فیلمنامه قدرتمند و منسجم و در نهایت یک اثر کامل در اجرا نمی‌شود.

شاید جالب باشد بدانیم بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های موفقی که ساخته شده و می‌شود ایده‌های اولیه بسیار ساده‌تری دارد، اما همین ایده‌های ساده در پروسه فنی و زمانبر تبدیل به داستان کامل است که شکل گرفته و برخی از بهترین آثار تصویری را به وجود می‌آورند.

اما اگر به مصاحبه‌ها و اخبار سریال زمستان گرم نگاهی بیندازید، پاسخ یکی از بزرگ‌ترین مشکلات تولید آثار نمایشی در ایران را خواهید یافت. از کارگردان تا بازیگر و دیگر عوامل این سریال در مصاحبه‌های مختلف از زمان‌بندی نامناسب و فرصت کم برای تولید سریال گفته‌اند.

براساس گفته رسول صانعی، کارگردان این سریال نگارش فیلمنامه سریال زمستان گرم، یک ماه و نیم زمان برده است. این‌که چگونه می‌توان فیلمنامه یک سریال ده قسمتی تلویزیونی را در یک ماه و نیم نوشت را باید دوستان پاسخ بدهند، اما واقعیت این است که حتی بزرگ‌ترین ایده‌های دنیا نیز در این مدت زمان اندک به داستان کامل تبدیل نخواهند شد.

در عالم سینما و تلویزیون استثناهایی مانند پل شریدر داریم که فیلمنامه فیلم «راننده تاکسی» را تنها در عرض دو هفته نوشت، فیلمنامه‌ای که در میان بهترین فیلمنامه‌های تاریخ سینما ثبت شده است، اما اینها تنها استثناء هستند، چرا باید پروسه نوشتن ده قسمت سریال 40 دقیقه‌ای یعنی نوشتن یک داستان 400 صفحه‌ای این‌قدر کم باشد؟ این می‌تواند زمانی مطابق نگارش یک رمان قطور را به خود اختصاص دهد.

این زمان اندک برای نگارش باعث شده فیلمنامه به اثری تبدیل شود که هیچ اتفاق تازه‌ای برای مخاطب نباشد. احتمالا به همین علت است که داستان در مسیر روایت به چاله کلیشه‌پردازی می‌افتد و زمستان گرم به سریالی فراتر از یکی از قسمت‌های «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» تبدیل نمی‌شود.

ساختار؛ مدیوم شات

سریال زمستان گرم همان‌طور که گفته شد حرف تازه‌ای در ابعاد ساختاری ندارد، زیرا احتمالا به خاطر زمان اندک، کارگردان مجبور شده بیشتر از نماهای مدیوم شات استفاده کند.

مدیوم شات را شاید بتوان کم‌اثر‌ترین نمای سینمایی به حساب آورد، چراکه بیشتر این نماها در تدوین به‌عنوان کاتالیزور و نمای میانی مابین دو نمای دیگر ـ لانگ‌شات و کلوز‌آپ ـ استفاده می‌شود.

در مدیوم شات نه خبری از دنیای پیرامون لانگ‌شات هست و نه احساسات و عواطف قهرمان. زمستان گرم مملو از نماهای مدیوم شات است و می‌توان حدس زد این دکوپاژی سرسری است که بیشتر با هدف به چشم نیامدن کمبود‌ها و سرعت بخشیدن به کار انجام شده است؛ چراکه برای نمایش نماهای بازمتعدد باید دکور و صحنه‌پردازی‌های متفاوت داشت و برای کلوزآپ، کشمکش داستانی و بازیگر قدرتمند.

بازیگری؛ چیدمان

شخصیت اصلی یا قهرمان، از نوع قهرمانانی است که به آن قهرمان پیرنگ بلوغ می‌گویند. در این نوع داستان قهرمان براساس تصورات اشتباهی پیش می‌رود، اما عاقبت راه درست را می‌یابد و به نوعی بلوغ شخصیتی می‌رسد.

بی‌شک بازی و اجرای نقش چنین شخصیت‌هایی جدا از جذابیت‌ها دشواری‌هایی نیز دارد. بازیگرانی که بهترین نمونه‌های چنین قهرمان‌هایی را بازی کرده‌اند، موفق شده‌اند با وجود اشتباهات و تصمیمات اشتباهی که اتخاذ می‌کنند دوست‌داشتنی و مورد همدلی کامل مخاطب باشند، اما سبک بازی امیرمحمد زند، بازیگر این نقش به گونه‌ای است که ابتدا کمی انتخاب او برای ایفای این نقش را زیرسوال می‌برد.

جنس بازی این بازیگر به گونه‌ای است که او را برای نقش‌هایی که نیاز به برقراری رابطه احساسی با مخاطب است، مناسب نمی‌کند. بازی‌اش به گونه‌ای است که نمی‌گذارد، مخاطب برای کندوکاو ذهن و درونش پا پیش بگذارد. شاید همین ویژگی‌ها باعث شده کارگردان این بازیگر را برای نقش اول انتخاب نماید، اما به نظر این انتخابی بحث برانگیز به نظر می‌رسد.

نکته مهمی که درباره چیدمان و نحوه انتخاب بازیگران مجموعه قابل ذکر است، این‌که بجز مریم کاویانی تقریبا تمام بازیگران این سریال همان ویژگی‌های امیرمحمد زند را دارند. کاویانی تنها بازیگر این مجموعه است که بازی‌اش متکی بر بروز احساسات است.

با این حال انتخاب بازیگر و چیدمان نقش‌ها را می‌توان از نقاط قوت این سریال به شمار آورد، چراکه نوعی هارمونی در کلیت انتخاب بازیگران مجموعه به چشم می‌خورد.

موضوع دیگری که درباره بازی‌های این سریال می‌توان اشاره کرد، نوعی یکدستی در نحوه اجراهاست و این نیز حکایت از توانایی‌های صانعی به‌عنوان کارگردان در ارتباط با مقوله بازیگران است. کمتر پیش آمد بازی گل درشتی در این مجموعه ببینیم یا ایفای نقشی که نسبت به بقیه فالش بزند.

شخصیت‌ها

شخصیت‌های منفی سریال در یک چشم به هم زدن و در همان اولین قسمت لو می‌روند و این سوال پیش می‌آید که چگونه آدم‌هایی را که مخاطب در عرض پنج دقیقه شناخت، آدمی که مدت‌ها با آنها کار می‌کند، نمی‌شناسد. این‌که زاویه دید روایت به گونه‌ای است که مخاطب آگاهی بیشتری نسبت به قهرمان از داستان دارد موضوع مهمی هست، اما این‌که چنین آدم‌های بدی در کنارت باشند، با آن نگاه‌ها و رفتار می‌تواند باعث شود یک آدم باهوش مثل مهندس موفق داستان به خودش بگوید: «اینها ریگی توی کفششان است»! این‌که شخصیت‌های منفی به این زودی لو می‌روند به نوعی تعلیق که بهانه مهمی برای حفظ مخاطب است را از داستان می‌گیرد. باوجود آگاهی مخاطب و سادگی رویدادها، ناخودآگاه به قهرمان داستان در ذهن مخاطب خدشه وارد می‌کند.

سریال‌های مناسبتی

روند ساخت تولیدات مناسبتی به گونه‌ای بوده است که امروز سریال مناسبتی به معنای سریالی است که بدون برنامه‌ریزی مدون و در زمان بسیار کم ساخته می‌شود؛ در حالی که رسانه ملی ثابت کرده جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برای سریال‌های مناسبتی قائل است، چراکه همواره بیشترین مخاطبان در سال‌های گذشته در چنین مواقعی پای تلویزیون نشسته‌اند. پس با این حساب تنها یک موضوع می‌ماند؛ این‌که برای تولیدات آینده برنامه‌ریزی مناسب‌تری انجام شود که این نیز با وجود مشخص بودن مناسبت‌ها در تقویم کار دشواری به نظر نمی‌آید.

امید ذاکری‌نیا / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها