بازیگر نام‌آشنا و محبوب از سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی می‌گوید

خواستگاری به شیوه داریوش ارجمند

برادرم به سفری باشکوه رفته است

اشک‌های «داریوش ارجمند» در برنامه زنده «بعضیا»/ تصاویر

سیدعلی ضیا مجری «بعضیا» شب گذشته یکشنبه 23 آذر در حالی که تنها ساعاتی از درگذشت انوشیروان ارجمند می گذشت میزبان برادر او داریوش ارجمند بود. وی در حالی که می‌گریست از برادرش گفت و از اینکه مردم را ناراحت می‌کند ابراز تأسف کرد.
کد خبر: ۷۴۹۴۷۵
اشک‌های «داریوش ارجمند» در برنامه زنده «بعضیا»/ تصاویر

ارجمند در ابتدای این گفتگو در حالی که مدام بغض می کرد، تأکید کرد با وجود شرایطی که داشته همچنان به برنامه آمده و گفت: ما در حرفه‌ای کار میکنیم که وقتی قراری می‌گذاریم نمی‌توانیم زیرش بزنیم. با مرگ عزیزانمان هم کارمان را ادامه می‌دهیم. من هم از این قاعده مستثنی نیستم و متعلق به مردم هستم. کمتر از چندساعت از فوت برادرم گذشته اما چون قول دادم، آمدم.

/Media/Image/1393/09/24/635542397184269399.jpg

وی درباره لحظات آخر زندگی برادرش گفت: تمام بیمارستان درگیر انوش بودند. همه می آمدند و می‌رفتند و وقتی از آنها درباره انوش می پرسیدیم گرچه آرام بودند اما موضوع برای ما مشخص بود. ما بازیگریم و دیگران نمی توانند جلویمان بازی کنند و من به شخصه هرگونه بازی را که در شخصیت افراد باشد متوجه می شوم.

مدام نگران بهار و برزو بودم

ارجمند افزود: برادرم را در حالت کما و بیهوشی نگه داشته بودند تا بتوانند کاری برایش انجام دهند. اما وضعیت او مدام افت می کرد، به زودی نارسایی ریه او بیشتر شد و مجبور شدند او را به آی سی یو ببرند. من هم مدام نگران حال برزو و دختر انوش بهار بودم.

/Media/Image/1393/09/24/635542395929387445.jpg

این بازیگر تصریح کرد: بهار که حال خودش را نمی فهمید آنقدر که بابایی بود. برزو هم که حال خوشی نداشت. کودک او عشق پدرش بود و برزو مدام می گفت فقط دلم میخواهد پدر یکدفعه دیگر چشم هایش را باز کند و جانیار را در آغوش بکشد.

برادرم به سفری باشکوه رفته است

ارجمند تأکید کرد: اما سرانجام به مشیت خداوند گردن گذاشتیم و نمی‌شود کار دیگری کرد.

وی ادامه داد: مرگ پایان کبوتر نیست. برادر من به یک سفر پرنور و باشکوه رفته است. او انسانی نبود که در زندگی اش کسی را رنجانده باشد و بسیار صبور بود. آقای پورمحمدی معاون سیما هم که به عیادت انوش رفته بود او را فردی سخت کوش و سحرخیز که سخت کار می کرد معرفی کرده بود.

/Media/Image/1393/09/24/635542395744531046.jpg

در سریال «امام علی» دست و پای برادرم شکست

بازیگر نقش ناخدا خورشید یادآور شد: واقعا هم همین طور بود. همه ما برای سینما سخت کوش بودیم. دست برادرم در سریال امام علی شکست، حتی پایش شکست. در فیلم دیگری گردن من شکست. چرا که ما هیچوقت نخواستیم کم فروشی کنیم. من مثالی دارم که می‌گویم وزنه بردار نیستم بگویم 10 کیلو کم‌تر م‌یزنم، ما اینطور عادت کردیم، تعلیم دیدیم و زندگی کردیم.

ارجمند درباره همکاری با برادرش در سریال «امام علی (ع)» گفت: ما در دو قطب روبروی هم بازی می‌کردیم. آن روزها شیرین ترین لحظات زندگی‌ام را پشت سر گذاشتم. ما در یک اتاق در بندرعباس بودیم و انوش مرا پرستاری می کرد. او کیف سامسونتی داشت که در آن همه چیز بود. از قهوه گرفته تا چای انواع دمنوش، چای، فلفل، نمک. هر کسی هرچی کم داشت سراغ کیف او می‌رفت. او مرد سفر بود و خوش سفر بود.

اولین بار انوش مرا سینما برد

وی درباره خاطرات کودکی‌ با برادرش اظهار کرد: اولین کسی که مرا سینما برد انوش بود. البته با پدرم هم رفته بود اما شرایط متفاوت بود. یک فیلم ایتالیایی شمشیر بازی با هم دیدم و همیشه با هم سینما می‌رفتیم. او عکس های آرتیستیک را برای خودش جمع می‌کرد. پدر ما هم نظامی بود و ما همه تیراندازی کار می‌کردیم، عکس‌های خفنی از انوش در حال تیراندازی داشتیم که امیدوارم برزو آنها را نگه داشته باشد. از همان زمان آمدن به سمت هنرپیشگی در وجود انوش بود.

این بازیگر خاطرنشان کرد:‌ او در دهه 30 به کلاس‌های استاد سمندریان رفت. من در کلاس‌ها به بچه هایم می‌گویم هرکس بیشتر زندگی کند بهتر بازی می‌کند. در همین روزگار ما اکثر جوانانی که نقش های همسن خودشان را بد و غیرقابل قبول بازی می‌کنند، به این خاطر است که اشرافی به خودشان ندارند. از خانه بابا و مامان آمدند و چیزی نمی‌دانند. درس خواندن که زندگی نیست. راه رفتن بین مردم، نگاه کردن آنها، سفر کردن و... زندگی است. دانشکده بازیگری این‌ها است.

مادرم متوجه استعداد بازیگری ما شد

ارجمند یادآور شد: اولین نفراتی که متوجه استعدادهای بازیگری بچه‌ها می شوند افراد خانواده هستند. در خانواده ما مادرم بود. هر بار که تئاتری بازی می‌کردم، می‌دیدیم کنار تختم برایم هدیه‌ای گذاشته‌است؛ شمائل حضرت علی، انگشتر و... مادرم نوازنده تار بود و استعداد امیر یل در نوازندگی یا استعداد برزو یا پسر کوچکم سام همه از مادربزرگشان می‌آید. در زمینه ادبیات هم همینطور. امیریل که رسما ترانه‌های آهنگ‌های خودش را می‌گوید. بهار فوق لیسانس فلسفه می‌خواند. بسیاری از بخش ‌های اساسی بازیگری و هنرمندی از خانواده بیرون می‌زند. باید خانواده ای باشد که این سلول در آن تکثیر شود. شانسی که ما داشتیم این اتفاق برای ما افتاد. پدر و مادر درستی داشتیم و حتی خواهرم نقاش بزرگی بود.

وی تأکید کرد: من و انوش همیشه ساعت 2 نصفه شب برای سریال امام علی (ع) می‌رفتیم و زودتر از همه می‌رسیدیم. انوش بساط صبحانه را می چید و بعد گریمورها و بقیه می آمدند.

چیزی که مانده پرواز است

این بازیگر درباره لحظه‌های آخر برادرش گفت: دایی های برزو همه نقاش هستند. یکی از آنها هم طبیب حاذقی است. او بالای سر انوش آمد و گفت آنچه برای انوش انجام دادند اگر در آمریکا هم بود همین کار را انجام می دادند. او به ما آرامش داد.

ارجمند تصریح کرد: مرگ پایان کبوتر نیست. پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است. چیزی که مانده پرواز است. پرواز در فضای هنری این سرزمین. برادرم اعتقادش را می گفت. امکان ندارد تا کسی اعتقاد نداشته باشد بتواند دیالوگ بگوید. من فکر می‌کنم برادرم که بارها روی این سکوها نشسته، همین الان هم اینجا است و شاید بسیاری از کلمات را او در دهان من می‌گذارد.

/Media/Image/1393/09/24/635542396329004793.jpg

مرگ پریدن از یک جوی است

وی در حالی که می‌گریست از اینکه مردم را ناراحت می‌کند ابراز تأسف کرد و گفت: برادرم فردای اربعین فوت کرد. او 15 سال نمایش «خورشید کاروان» را در همین روزها بازی می‌کرد. فکر می‌کنم آن کسانی که او برایشان کار کرد در آن طرف جوی هوایش را دارند. مرگ پریدن از یک جوی است. تنها چیزی که باورش داریم و مطمئن هستیم حقیقت است مرگ است.

ارجمند ادامه داد: به هیچکس به خاطر خوش بیانی پاداش نمی‌دهند. قرآن هم می‌گوید عمل صالح ملاک است. برادرم به هیچکس صدمه نزد و انسان باشرفی بود.

دوربین بعضیا در آخرین روز زندگی انوشیروان ارجمند در بیمارستان

در ادامه ضیاء در سخنانی گفت: هفته پیش از مردم خواستم برای برادرتان دعا کنند. دیروز هم به برزو زنگ زدم و همراه با بهرام رادان به بیمارستان رفتیم. از بهرام رادان ممنونم که با ما همراه شد. گزارشی از حال و هوای دیروز را در ادامه می بینید که در آن با همسر و دختر انوشیروان ارجمند و برزو جان صحبت کرده ایم.

در ادامه تصاویری از دوربین «بعضیا» در بخش بیمارستانی که ارجمند در آن بستری بود پخش شد و برزو ارجمند در حالی که به شدت متأثر و نگران بود در سخنانی گفت: ما روزهای خیلی سختی را می گذرانیم. فعلا منتظریم و خواهش من از مردم ایران فقط دعا است.

تا به حال 10 بار مرده‌ام

داریوش ارجمند هم بیا کرد: عیبی ندارد خوب است. کل نفس ذائقة الموت. این تنها حقیقت ممکن است. کسانی که کار هنری می کنند با مرگ اخت هستند. من تا به حال 10 بار مُردم و مرگ را مزمزه کردم و سعی کردم آن را منتقل کنم. مرگ برای ما تجربه شده است.

وی ادامه داد: امروز خیلی به من فشار آمد. برادرم را می‌دیم که نمودار پشت سر او مدام کج و کوله می‌شد. عددها نمی آمدند تنفسش خوب نبود. مثل شهری که فرو می ریزد... همینطور او را نگاه کردم تا وقتی که تمام کرد.

عموی برزو و بهار ارجمند گفت: از همین جا به برزو و بهار پیام می دهم آن راهی را که پدرشان دوست داشت ادامه بدهند، خودشان را سالم و سلامت نگه دارند و این راه را طی کنند. انوش کمک همه بود. او در مقطعی در کلاس بازیگری هم درس می‌داد. اما کارهایش زیاد شد و نتوانست ادامه دهد. پری صابری کارگردان او دیروز ناباورانه به من زنگ زده بود و می‌گریست.

/Media/Image/1393/09/24/635542396864782449.jpg

گر پیش منی چو بی منی در یمنی

این بازیگر تصریح کرد: رسالت ما این است که بتوانیم مثل چراغ هایی که کنار دریا هستند کشتی ها را به ساحل هدایت کنیم. برادرم اینگونه بود. برادرم بدون هیچ گونه شعار بدون های و هوی و منم منم کار می‌کرد. همین امروز بخشی از حرف‌های او خطاب به جوانان در تلویزیون پخش شد که او به جوانها توصیه کرده بود مردمان بزرگ این سرزمین را بشناسیم. این بزرگترین راهنمایی بود که او کرد و ما باید این توصیه را گوش بدهیم.

ارجمند در ادامه شعری را که برای برادرش سروده بود، خواند و در ادامه خطاب به برادرش گفت: گر در یمنی چو با منی پیش منی، گر پیش منی چو بی منی در یمنی. (جام‌جم‌ سیما)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها