جام جم سرا: از زیبائیهای سرزمینش میگوید، از دنا، از بلوطهایش از آبشارهایش از برفهایش، از گردنه بیژن: «آقای اینانلو خودت که از گردنه بیژن گذشتی میدونی چی میگم».
و من میدانم که اسعد چه میگوید، اسعد را ندیدهام اما اسعدها را دیدهام در لباس شکاربان و شکارچی، جوانان این مملکت، با آنها نشستهام، در شبهای سرد زمستانیِ کویر آتش تاق را برتافتهایم، با هم چای دودی خوردهایم، گپ زدهایم، شوخی کردهایم، صبح تاریک در سوز کویری برخاستهایم، صبحانه خورده نخورده به کوه زدهایم، برای شکاری یا تصویری، همان اسعدهائی که به لطف مدیران پردیسان به جان هم افتادهاند.
از عالم تخیل بر میگردم، نمیدانم چقدر طول کشیده است، حالا اسعد دارد گریه میکند، میدانم کجای حرفش او را به گریه انداخته است، به خدا نمیخواستم بزنم، خدا از من نگذره که بخوام آدم کش باشم، به خدا من هیچی نمیدیدیم، همه چی تار بود...
اسعد همچنان میگوید و میگرید، «اسعد تقیزاده» محیط بانی که شش سال پیش جوانی را که دانسته یا ندانسته قاطی شکارچیان غیرمجاز شده بود، کشته بود. هق هق گریه، کلماتش را میبرند و یا کلمات هق هق، گریهاش را؟
- به خدا ۱۰ روز نبود که عقد کرده بودم، این چه سرنوشتی بود، چرا اینطوری شد، به خدا دارم تو زندان میپوسم، جوونیام رفت، هیچ کس به فکر من نیست...
هیچ کس به فکر اسعد نیست اما زمانی همه به فکر اسعد بودند، زمانی که حکم اعدامش تأیید شد خبرنگاران در در روزنامهها مطلب نوشتند، جوانان احساساتی پشت کیبوردها نشستند، بارانی از پُست و کامنت و مطلب و مقاله و مصاحبه میبارد، همه احساساتی و جوگیر شدهاند، من هم این وسط یکی دو مطلب مینویسم، «شهیدی فر» زنگ میزند:
- میخوام به برنامه «پارک ملت» دعوتتون کنم که راجع به محیط زیست، محیطبانها و به خصوص محیط بانی که حکم اعدام دارد صحبت کنیم.
همیشه کلمات را کامل و صحیح ادا میکند، نصف سن مرا دارد اما همیشه مرا مجاب میکند، قبول میکنم، آقای محمدزاده رئیس محیط زیست هم خواهد آمد، جو فیسبوکی بالا میگیرد، این وسط یکی از مدیران پردیسان کولاک میکند، در مصاحبهای میگوید:
- اینها یک مشت اراذل و اوباشند!
خطابش به خانواده جوانی است که به دست اسعد کشته شده، همه در تکاپوی گرفتن رضایتند، خانواده مقتول، خانوادهای فرهنگیاند، خانواده شهیدند، خطاب این استاد آنها را برمیآشوبد، برنامه پارک ملت قرار است شروع شود، یک ساعت پیش از برنامه در استودیو هستم، رئیس محیط زیست هنوز نیامده، تلفن من زنگ میزند: «آقای اینانلو سلام، من از طرف خانواده رضائی - خانواده مقتول- زنگ میزنم، آقای رضائی پیغام دادهاند که ما برای آقای اینانلو احترام قائلیم اما اگر در برنامه امشب حرفی از این موضوع بگویند، ما رضایت نمیدهیم».
نمیدانم از کجا فهمیدهاند. مهم نیست، چیزی که مهم است اینکه بیش از این ایجاد حساسیت نکنیم، موضوع را با شهیدی فر و آقای محمدیزاده درمیان میگذارم، نیم ساعت مانده به شروع برنامه تعویض موضوع یک برنامه زنده تلویزیونی اگر غیر ممکن نباشد حتما بسیار مشکل است اما شهیدی فر با استادی تمام برنامه را اداره میکند، به خیر میگذرد، جو احساساتی کامنتها و فیسبوکیها ادامه دارد، فشار روانی دارم، طبق معمول به مزرعه پناه میبرم اما آنجا هم در امان نیستم، خانمی از تلویزیون BBC زنگ میزند:
- آقای اینانلو سلام، در برنامه زنده امشب میخواهیم راجع به محیط زیست و محیط بانهای اعدامی حرف بزنیم آیا حاضرید که به طور زنده در برنامه امشب شرکت کنید؟
این خانم هم خوب حرف میزند اما نمیتواند مرا مجاب کند، برایش توضیح دادم که بنا به دلایل شخصی مایل نیستم که در هیچ رادیو با تلویزیون خارجی صحبت کنم، میپذیرد اما پیش از خداحافظی میگویم که اگر توصیه مرا میپذیرید این برنامه را پخش نکنید و حساسیت خانواده مقتول را به حرفهای رسانهای توضیح میدهم و توصیه میکنم که برای حفظ جان این جوان هم که شده برنامه را پخش نکنید.
با تردید میگوید، نمیداند بتواند یا نه اما حرف مرا به رؤسایش منعکس میکند، BBC آن شب برنامه را پخش نمیکند اما جو احساساتی فضای اینترنتی ادامه دارد، باران فیسبوک و کامنت و قربان صدقه و فداکاری و فحش و ناسزا بشدت میبارد، کار به تظاهرات در پردیسان میانجامد، مهندس و حواریون از دژ پردیسان بیرون میآیند، قسمهای محکم میخورند، قولهای غلاظ و شداد میدهند، جوانان احساساتی آرام میشوند، مهندس و هیئت همراه از پردیسان میروند، گروه جدید میآیند با قولها و قسمهای جدید، باز هم خبری نمیشود، روزنامهها ساکتاند، دنیای مجازی ساکت است، گویی هرگز نه اسعدی بوده و نه محیط بانی، گویی دوستان احساساتی سوژههای تازهای برای سرگرمی پیدا کردهاند، سوژه محیطبان زیر اعدام - دیگه حال نمیده! - اسعد دیگر مُد نیست. (محمدعلی اینانلو/خبرآنلاین)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم