با جواد عزتی، بازیگر سریال «دردسرهای عظیم»

بازی خودم را که می‌بینم قهقهه می‌زنم

گفت‌و‌گو با بازیگران، همیشه داستان و ماجراهای خودش را دارد. مصاحبه با جواد عزتی، بازیگر نقش لطیف در سریال «دردسرهای عظیم» هم کار راحتی نبود، چراکه تولید و پخش سریال دردسرهای عظیم همزمان است و گاهی گروه سازنده چهارده پانزده ساعت در شبانه روز کار می‌کنند تا سریال را به پخش برسانند.
کد خبر: ۷۰۹۶۰۸
بازی خودم را که می‌بینم قهقهه می‌زنم

در این فشردگی کار با هماهنگی برنامه‌ریز گروه، صبح زود عازم لوکیشن این سریال واقع در امامزاده پنج تن لویزان شدیم و از آنجا که زمان مصاحبه جا برای نشستن نبود، در کنار سنگ‌‌های قبرستان این امامزاده با جواد عزتی گفت‌وگو کردیم. یکی از ویژگی‌های عزتی هنگام مصاحبه این است که به هیچ وجه فکر نمی‌کنید با فرد متفاوتی از آنچه در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی می‌بینید، باشد. او در دنیای واقعی همان اندازه طناز و شیرین است که در فیلم‌ها و سریال‌ها. تکیه‌کلام او هنگام صحبت کردن «راست میگی» است! او در سریال دردسرهای عظیم نقش لطیف را بازی می‌کند؛ جوانی که فارغ‌التحصیل رشته سینماست و از این‌که در یک سکانس بازی کند، کلی ذوق می‌کند تا این‌که به خاطر ازدواج با دختر همسایه بناچار تغییر شغل می‌دهد و راننده نعش‌کش می‌شود. گفت‌و‌گو با عزتی امتیاز دیگری هم دارد، چون متوجه دنیای درونی او و نگاهش به اطرافش هم می‌شویم. برای او انسانیت بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد و سلام و احوالپرسی او با دیگران ربطی به موقعیت اجتماعی آدم‌ها ندارد، بلکه تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، انسانیت است. حتی معتقد است اگر روزی انسانیت او در بازیگری لطمه بخورد، بازیگری را کنار می‌گذارد و شغل دیگری اختیار می‌کند.

شما تاکنون نقش‌های متفاوتی در سینما و تلویزیون بازی کرده‌اید از روحانی گرفته تا مهندس و هنرور سینما و این اتفاق هم در سریال دردسرهای عظیم افتاده؛ اما آنچه جلب توجه می‌کند این که همیشه به جای این‌که نقش برجسته باشد، جواد عزتی برجسته است. چرا این اتفاق می‌افتد؟

وقتی کارگردان، بازیگری را برای ایفای نقشی انتخاب می‌کند، حتما علاقه‌مند است نقش از فیلتر همان آدم عبور کند و بازیگر هم مواردی را به نقش اضافه کند تا نقش دربیاید. اگر قرار باشد بازیگر همان چیزی که در فیلمنامه نوشته شده را فقط اجرا کند، نقش‌ها تقریبا شبیه هم می‌شوند.

اگر شما احساس می‌کنید در کارهایی که بازی می‌کنم، جواد عزتی برجسته‌تر از نقش است، مسلما از من این‌طور خواستند یا این‌که به من گفته‌اند حتما این شخصیت از فیلتر جواد عزتی عبور کند و مختصات عزتی را داشته باشد.

خودتان هم دوست دارید این اتفاق بیفتد؟

جلوی این اتفاق را نمی‌گیرم. البته سعی می‌کنم نقش‌ها را متفاوت بازی کنم. ولی از برخی چیزها اصولا فرار نمی‌کنم. مثلا از این فرار نمی‌کنم که مردم آثار کمدی و شیرین را دوست دارند و تلاش می‌کنم لحظات مفرحی را برای آنها به وجود بیاورم.

گرچه غیر از کمدی، نقش‌های دیگر هم بازی کرده‌ام. این‌طور نبوده که فقط نقش‌های طنز و مثبت را قبول کنم، بلکه نقش‌های منفی هم در کارنامه‌ام وجود دارد.

یعنی علاقه مردم از علاقه شخصی خودتان مهم‌تر است؟

هنر، مثل بچه‌ای می‌ماند که از او مراقبت می‌کنید تا بزرگ شود. این روش کار من هم به نوعی مراقبت کردن از حرفه و کارم است. بازیگر باید یاد بگیرد برای هنر خودش مشتری داشته باشد و آنها را حفظ کند.

وظیفه هنرمند این است که مشتری خودش را راضی نگه دارد و نه‌تنها تعداد آن را بیشتر کند، بلکه مراقب باشد کمتر نشوند. مردم کارهای کمدی را دوست دارند و من هم تلاش می‌کنم به بهترین شکل نقش‌های کمدی را بازی کنم تا آنها مشتری آثار من شوند و پای من بمانند.

با این‌که تجربه ایفای نقش‌های گوناگون در مشاغل مختلف را دارید، اما روحیات نقش‌ها تغییر نمی‌کند و بامزگی ثابت در همه نقش‌هایتان به چشم می‌خورد، چه نقش روحانی را بازی کنید و چه راننده نعش‌کش. چرا روحیات نقش‌هایتان تغییر نمی‌کند؟

(با خنده) اگر این‌طور بوده به این دلیل است که از من خواستند وگرنه برخی مواقع هم نقش‌های تلخ بازی کرده‌ام مثل فیلم «کلاشینکف»!

فکر می‌کنم ذاتا شخصیت‌تان هم این‌طور باشد و شخصیت طنازی در زندگی شخصی‌تان داشته باشید؟

(با خنده) بله. به قول بچه‌ها خوشحال هستم!

این خوشحالی شما باعث می‌شود جواد عزتی برجسته‌تر از نقش شود.

نمی‌دانم. شاید!

خودتان فکر می‌کنید این مساله ویژگی و سبک کاری‌تان شده است؟

بالاخره هر بازیگری از این موضوع خوشحال می‌شود که سبک خودش را در کار داشته باشد و من هم علاقه‌مند هستم سبک و سیاق خودم را داشته باشم که مخصوص جواد عزتی است، ولی از این‌که نقش‌هایم شبیه هم شود، گریزان هستم. به همین دلیل سعی می‌کنم نقش‌هایم شبیه هم نشود.

نمی‌خواهید چرخشی در کارنامه هنری‌تان به وجود بیاورید و نقش‌های جدی هم بازی کنید. به هر حال این مساله گاهی برای کمدین‌ها اتفاق می‌افتد، به‌عنوان مثال رضا عطاران در فیلمی مثل «دهلیز» چارچوب‌های خودش را شکست و ایفاگر یک نقش جدی شد. آیا این اتفاق هم در کارنامه شما می‌افتد؟

من هم نقش‌های جدی زیاد بازی کرده‌ام، ولی اگر دیده نشده به نظرم کم کاری خودم بوده و این اشتباه به خودم برمی‌گردد. به‌عنوان مثال بعد از سریال تلویزیونی «قهوه‌تلخ» که با مهران مدیری کار کردم، در سریال «سرزمین‌کهن» ساخته کمال تبریزی بازی کردم یا در کنار فیلم «فرشته‌ها با هم می‌آیند»، فیلم سینمایی کلاشینکف را بازی کردم. در تلویزیون هم این قاعده را رعایت کردم. اگر یک کمدی کار کردم، بعد از آن نقش جدی به عهده گرفتم. معتقدم مخاطب کمدی را بیشتر می‌بیند، دوست دارد و حتی بیشتر در ذهنش باقی می‌ماند.

من خودم را با دوست خوبم رضا عطاران مقایسه نمی‌کنم، اما اگر می‌خواستم، می‌توانستم دائم کمدی کار کنم و شما هم مدام من را در نقش‌های کمدی ببینید یا در تله‌فیلم‌های طنز بازی کنم که مردم ماهی یک سی‌دی من را بخرند. اگر می‌خواستم این اتفاق می‌افتاد، ولی اگر شما فکر می‌کنید وزنه کارهای طنزم سنگین‌تر از وزنه کارهای جدی‌ام است، حتما اشتباه از طرف من است و حتما باید وزنه کارهای جدی‌ام را سنگین‌تر کنم. شخصا دوست دارم در همه ژانرها بازی کنم.

پس علاقه‌مند هستید در ژانرهای مختلف بازی کنید؟

بله. تا امروز سعی کرده‌ام با کارگردانانی کار کنم که سبک‌هایشان با یکدیگر خیلی فرق دارد که می‌توانم به کمال تبریزی، مهران مدیری، جواد رضویان، همایون اسعدیان، حسن برزیده، مهدی مظلومی و سیروس مقدم اشاره کنم که هرکدام سبک و سیاق خودشان را دارند.

و این‌بار در سریال دردسرهای عظیم با کارگردانی کار کردید که تجربه ساخت یک فیلم سینمایی دارد و تا قبل از دردسرهای عظیم، سریال نساخته بود؛ در حالی که تا امروز با کارگردانان سرشناس کار کردید. چطور شد اعتماد کردید و با بروز نیک‌نژاد کار کردید؟

معتقدم کار اولی‌ها همیشه فوق‌العاده هستند که البته به نظرم برزو نیک‌نژاد کار اولی محسوب نمی‌شود، برای این‌که تجربه کار در تلویزیون را دارد و ضمن این‌که فیلم سینمایی هم ساخته است.

من با او سریال دودکش را کار کردم، به همین دلیل می‌دانستم جنس کارش چگونه است. او خیلی چیزها را می‌شناسند و از نتیجه کار خیلی راضی هستم. یک درصد هم پشیمان نشدم که با او در سریال دردسرهای عظیم کار می‌کنم.

برزو نیک‌نژاد چه ویژگی‌ای دارد که به او اعتماد کردید؟

خیلی مهم است کارگردان غیر از مسائل فنی یعنی دکوپاژ، میزانسن و... روابط بین شخصیت‌ها را بخوبی درک کند. بداند سکوت بازیگر چیست و بازیگر از سکوتش چه چیزی می‌خواهد یا این‌که چه چیزی به نفعش است و کجا باید حرفش را بفهمد. فهمیدن این لحظات خیلی اهمیت دارد، چون بازیگری اصولا فهمیدن لحظه است. آقای نیک‌نژاد این را خوب متوجه می‌شود.

در سریال دردسرهای عظیم خیلی با صدایتان بازی می‌کنید. مثلا وقتی می‌خواهید مظلوم بودن لطیف را نشان بدهید، صدایتان را زیر می‌کنید. این به پیشنهاد خودتان بود یا کارگردان از شما خواست؟

چه جالب! متوجه این ماجرا نشده بودم. راستش ظرافت‌هایی که در بازی دارم با شخصیتم عجین شده و ناخواسته هنگام بازی و برای ایفای نقش، رفتارهای خاص خود نقش را دارم و اصلا در این مورد با کارگردان حرف نزده بودم و در لحظه پیش آمده است.

موقعیت اجتماعی شخصیت خیلی مهم است. موقعیت اجتماعی، نوع رفتار نقش را تعیین می‌کند، بویژه در روشی که من بازی می‌کنم. نوع نگاه کردن، راه رفتن، حرف زدن و... جزو رفتار شخصیت محسوب می‌شود.

موقعیت‌های مختلف به تغییر رفتار منجر می‌شود. شما وقتی سر بالا راه بروید، نوع حرف زدن‌تان تغییر می‌کند. در مجموع همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا شخصیت شکل بگیرد.

آیا تا به حال پیش آمده بازیگر نقش مقابل شما بد بازی کرده و بازی شما را هم خراب کند؟

بله، بارها این مساله اتفاق افتاده است. به‌عنوان مثال سر صحنه آمده‌ام و بعد متوجه شده‌ام بازیگر مقابلم دنیای دیگری دارد. در این مواقع باید بازیگر این آمادگی را داشته باشد که بازی‌اش را تغییر دهد و جور دیگری بازی کند تا جنس کار یکدست شود. اصولا هیچ وقت از قبل فکر نمی‌کنم فردا چگونه مقابل دوربین بازی کنم. حتی نیم ساعت قبل از ایفای نقش هم به این ماجرا فکر نمی‌کنم.

یعنی از قبل نوع بازی‌تان را طراحی نمی‌کنید؟

نه این‌که برایم مهم نباشد، بلکه درست نیست من نسبت به فضایی که می‌خواهم قرار بگیرم و جلوی بازیگر دیگری بازی کنم از قبل فکر کنم، چون ناخودآگاه نسبت به محیط، تفکر کارگردان، بازیگر نقش مکمل و... شرطی خواهم شد، چون ممکن است در موقعیتی قرار بگیرم که تفکر کارگردان، موقعیت یا بازیگر نقش مقابل با چیزی که در ذهنم چیده‌مان کرده‌ام، تفاوت داشته باشد.

وقتی از قبل به این موارد فکر کنید و بعد در صحنه با چیز دیگری روبه‌رو شوید، ناخودآگاه صداقت‌تان را در بازی از دست خواهید داد. تماشاگر وقتی بازیگری را دوست خواهد داشت که در بازی، رفتار، دیالوگ او صداقت ببیند.

اگر تماشاگر فکر کند و بازیگر به او دروغ می‌گوید و صداقت ندارد، نه‌تنها او را به‌عنوان بازیگر باور نمی‌کند، بلکه او را کنار می‌گذارد.

برخی مواقع پیش می‌آید به دلیل وسواس کارگردان یا حرفه‌ای نبودن بازیگران دیگر، صحنه‌ای چند بار تکرار شود. اگر این اتفاق بیفتد، آیا برای چندمین بار می‌توانید همان طنازی برداشت اول را داشته باشید؟

این وظیفه من به‌عنوان بازیگر است که اگر 40 تا برداشت هم شود کارم را به بهترین شکل انجام بدهم. فرقی نمی‌کند پلان یا سکانس چند بار تکرار شود. باید نتیجه درست باشد.

ولی طبیعی است انرژی‌ای که در برداشت اول دارید در برداشت دهم نخواهید داشت.

بازیگر باید در برداشت دهم هم مثل برداشت اول باشد. وظیفه بازیگر است که بعد از چهار تا برداشت اگر متوجه شد دیگر طنازی‌اش شادابی برداشت اول را ندارد، بازی‌اش را تغییر بدهد و با یک حرکت دیگر یا کلمه جدید سکانس را شاداب کند.

یعنی وقتی در این مواقع قرار می‌گیرید، سریع یک بازی جدید به ذهن‌تان می‌رسد؟

هر اتفاقی باید در لحظه بیفتد و هنر بازیگر باید این‌گونه باشد که با تیزهوشی تغییراتی در بازی‌اش بدهد.

آیا تا به حال پیش آمده همان لحظه بازی جدیدی به ذهن‌تان نرسد؟

معتقدم اگر گاهی اتفاقات نوآورانه هم در بازی رخ ندهد، این هم باز رنگ و بوی نوآوری دارد و باعث می‌شود، سکانس‌هایی که بازی می‌کنیم رنگ‌های مختلف داشته باشد و همین مساله به بازی‌مان رنگ می‌دهد. من هیچ وقت جلوی این ماجرا را نمی‌گیرم.

طبیعی است وقتی ما دچار این حالت می‌شویم مرخصی می‌گیریم، اما شما چه کار می‌کنید؟ بخصوص وقتی تولید و پخش اثری که بازی می‌کنید همزمان است.

بله درست است. وقتی بیننده فیلم را می‌بینید شما نمی‌توانید زیرنویس بروید و بگویید آن روز خیلی حال نداشتم، ببخشید بازی‌ام خوب نیست. به نظرم سختی کار ما همین مساله است. اتفاقا چند بار سر سریال دردسرهای عظیم با آقای هاشمی در این مورد صحبت کرده‌ایم.

وظیفه ما این است که کارمان را به بهترین شکل انجام بدهیم و راه ندارد که بگوییم بازی نمی‌کنیم یا سر صحنه شاداب نباشیم. یا نباید وارد این حرفه شویم و اگر شدیم همه اینها را باید بپذیریم.

لطیف در موقعیت‌های مختلف دیده می‌شود. برای بهتر شدن نقش پیشنهاد داده‌اید؟

بازیگری که چیزی با خودش در کار نیاورد، اصلا به درد نمی‌خورد و فقط مجری نقش خواهد بود. البته بازیگر بدون نقشه راه که کارگردان به او می‌دهد، نمی‌تواند کاری کند. این دو تا مکمل هم هستند. مطمئن باشید خیلی چیزها را من از کارگردان ایده گرفته‌ام و خیلی چیزها را هم او در بازی من دیده و به کار اضافه کرده است.

فکر می‌کنم من و برزو نیک‌نژاد در سریال دردسرهای عظیم خیلی با همدیگر همفکر هستیم و همفکری و همدلی میان افراد گروه حاکم است. بعید می‌دانم به این زودی همدیگر را رها کنیم.

یعنی می‌خواهید این تجربه را بار دیگر تکرار کنید؟

بله. شک نکنید باز هم با هم کار خواهیم کرد.

شاید او علاقه‌مند نباشد با شما کار کند؟

(با خنده) نه، این‌طور نیست. این علاقه دوطرفه است و این جمله را از طرف دو نفرمان می‌گویم. بعید می‌دانم با هم کار نکنیم، چون تفکرمان خیلی به هم نزدیک است.

پس با توجه به این حرف بیشتر از آن‌که کارگردان و بازیگر باشید، باهم دوست هستید؟

بله، این رابطه گرم در کل گروه حاکم است. بخشی از این ماجرا به جنس آدمی برمی‌گردد که همه گروه را دور هم جمع کرده و این آدم، تهیه‌کننده است. تهیه‌کنندگان این سریال تلاش کردند آدم‌هایی را کنار هم قرار بدهند که جنس‌شان به هم نزدیک است و این امتیاز بزرگی برای گروه است.

انتخاب بخشی از گروه به عهده کارگردان و بخشی دیگر به عهده تهیه‌کنندگان بوده است، اما در مجموع به نظرم در چیدمان افراد گروه خیلی خوش‌سلیقگی کردند.

باتوجه به این‌که تولید و پخش همزمان منجر به سختی کار و نگرانی رساندن بموقع به آنتن می‌شود، برایتان دشوار نیست که تداوم حسی‌ (راکورد) بازی‌تان را حفظ کنید؟ چون شنیده‌ایم فیلمنامه هم روز به روز به دستتان می‌رسد.

حفظ راکورد برای بازیگر مهم است. به یاد دارم در سریالی با شهاب حسینی همبازی بودم و در صحنه‌ای باید با یکدیگر از دری عبور می‌کردیم و دیالوگی رد و بدل می‌شد، جالب است بدانید نمای یک طرف در، تصویربرداری شد ولی آن طرف در، یک سال دیگر ضبط شد؛ در حالی که مجموع این صحنه کمتر از 10 ثانیه بود.

بدون تردید حفظ راکورد بازی بعد از یک سال خیلی سخت است و این‌که به این ماجرا فکر کنید که یک سال پیش چطور دیالوگ را می‌گفتید و الان چطور باید خودتان را به این حس نزدیک کنید.

روز پخش بودن، این امتیاز را دارد که راکورد حفظ می‌شود و اگر بتوانید در زمان کم یک کار شاداب انجام بدهید، مردم حتما به شما و کار امتیاز مثبت می‌دهند.

خودتان سریال را دیده‌اید؟

بله، سریال را می‌بینم و از دیدنش هم خیلی لذت می‌برم.

آیا هنگام دیدن سریال به بازی خودتان هم می‌خندید؟

بله، گاهی قهقهه می‌زنم. باید با من سریال را ببینید. من خیلی خوش خنده هستم. اتفاقا قسمت اول سریال دردسرهای عظیم را با دیگر عوامل گروه کنار هم دیدیم. بعضی کلماتم را یادم رفته بود که گفته‌ام و دیدنش برایم جالب بود.

پس خودتان از دیدن بازی‌تان ذوق می‌کنید؟

(با خنده) بله، خیلی زیاد ذوق می‌کنم!

هنگام دیدن سریال متوجه کاستی‌های بازی‌تان هم می‌شوید یا این‌قدر ذوق‌زده هستید که دیگر متوجه این مساله نمی‌شوید؟

به نظر من بازیگر سریال یا فیلم باید اصولا مثل تماشاگر سریال را ببیند. باید جایی ولش کنید و جایی دنبال کنید. وقتی صادق باشید متوجه همه این مسائل می‌شوید.

آیا هنگام بازی به حرکت دوربین هم توجه دارید و این‌که با این قاب‌بندی، میمیک صورتتان چطور باشد؟

بله، صد درصد به همه این موارد فکر می‌کنم. من هنگام بازی حتی به صورت صدابردار و دستیار او هم توجه می‌کنم. اهمیت دارد چطور نور به صورت‌مان می‌خورد یا این‌که قاب دوربین چگونه است. بازیگر باید حواسش به همه چیز باشد. بازیگری هم مثل پیانو زدن می‌ماند. شاید روزهای اول نتوانید نت‌ها را اجرا کنید، اما بعد با تمرین یاد می‌گیرید.

شما در سریال دردسرهای عظیم نقش هنرور سینما را بازی می‌کنید. برای نزدیک شدن به این نقش آیا به این مساله فکر کرده بودید که اگر الان بازیگر حرفه‌ای نبودید و مثل لطیف هنرور بودید چه کار می‌کردید؟

در دوره‌ای وقتی یک سکانس برای بازی به ما می‌دادند، چهار متر بالا می‌پریدیم؛ بویژه اگر دیالوگ هم داشتیم، انگار دنیا را به ما می‌دادند. مسلما من هم این مساله را تجربه کردم و مستثنا از این ماجرا نیستم.

حتی برخی مواقع به این موضوع فکر می‌کنم و غصه می‌خورم. آدم‌ها وقتی می‌خواهند هنرشان را نشان بدهند و دستشان به جایی بند نیست، نمی‌دانند کجا بروند و این سوال همه مردم است که کجا برویم و خودمان را نشان بدهیم. تا شرایط کار برای آنها مهیا شود باید خیلی تلاش کنند و غصه بخورند. من‌ هم روزگاری نمی‌دانستم باید کجا هنرم را نشان بدهم، باید مرتب تلاش می‌کردم. ضمن این که نمی‌دانستم این تلاش‌ها نتیجه می‌دهد یا نه، چراکه سینما بگیر و نگیر دارد.

الان خوشحال هستید به این جایگاه رسیدید یا فکر می‌کنید آن‌طور که باید و شاید هنرتان را نشان نداده‌اید؟

در هر کاری فرقی نمی‌کند بازی باشد یا هر چیز دیگر، خود مسیر را خیلی دوست دارم. تلاش انسان برای رسیدن به هر چیزی دوست‌داشتنی است. دویدن به سمت نور زیباست. البته وقتی به خود نور برسید دیگر چیزی ندارد، اما این مسیر است که به شما انگیزه می‌دهد.

پس سختی مسیر را دوست دارید؟

بله، خود مسیر قشنگ است. هیچ وقت از مسیر بیرون، جلو یا عقب نیفتادم. اصولا انسانیت برایم خیلی مهم‌تر از هر چیزی در این دنیاست. به همین دلیل اگر در حرفه بازیگری متوجه شوم جایی انسانیت دچار تزلزل می‌شود، خیلی راحت می‌توانم فردا صبح که از خواب بیدار می‌شوم بازیگری را با همه علاقه‌ای که به آن دارم، کنار بگذارم.

واقعا می‌توانید این کار را انجام بدهید؟

بله، خیلی راحت. اگر بدانم به انسانیتم لطمه می‌خورد، حتما بازیگری را کنار می‌گذارم.

و اگر بازیگری را کنار بگذارید چه کار می‌کنید؟

مسافرکشی می‌کنم. خیلی به مسافرکشی علاقه دارم.

حتی به آینده مسافرکشی هم فکر کردید وقتی این کار را انتخاب کنید، برخورد مردم چطور خواهد بود؟

وقتی حال شما خوب باشد، حتما مردم هم به شما حال خوب منتقل می‌کنند. اگر حال من خوب باشد نسبت به هر چیزی برداشت مثبت دارم. بارها پیش آمده با افراد غریبه نشسته‌ام، حرف زده‌ام و خندیده‌ام، حتی کنار جوی آب نشسته‌ام و غذا خورده‌ام.

این حس خوب را همیشه دارم. فرقی نمی‌کند شغلم چه باشد. واقعیت این است که فردا صبح معلوم نیست من زنده باشم، پس چرا باید دست و پای الکی بزنم.

جالب است شما وقتی سر صحنه آمدید با همه سلام و احوالپرسی کردید، بدون این‌که به موقعیت اجتماعی آدم‌ها فکر کنید.

موقعیت اجتماعی آدم‌ها هیچ فرقی نمی‌کند، حتی وقتی دوستانی که چای می‌دهند یک روز سر کار نیایند به آنها زنگ می‌زنم، چون تکلیفم با خودم مشخص است. اتفاقا چندی پیش یک هنرور با من تماس گرفت و اظهار علاقه کرد که می‌خواهد با من عکس بگیرد و چون نمی‌توانست تهران بیاید، من به کرج رفتم و با او در خیابان عکس انداختم.

چه آدم باحوصله‌ای هستید.

بله، خیلی باحوصله هستم، چون انسانیت برایم مهم است و حالم از این چیزها خوب می‌شود.

فاطمه عودباشی ‌/ ‌گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها