پرونده‌ای درباره «توالت» و دانستنی‌های مرتبط با آن

نگویید توالت ایرانی؛ بگویید توالت مغولی!

پای صحبت زنی که فرزندش را در توالت بیمارستان زایید

گزارش تولد یک نوزاد، نزدیک کاسه توالت! |مجموعه‌عکس|

همین چند روز پیش زنی از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد، با احساس اولین نشانه‌های درد و زایمانی که در پیش داشت، همراه با نزدیکانش به بیمارستانی در شهرستان کوهدشت مراجعه کرد و به جای رفتار انسانی، برخوردی اداری او را واداشت در راهروی توالت بیمارستان فرزند خود را به دنیا بیاورد. تولد نوزاد او در چنین جایی که در لحظه‌ای نیز کودک از دستهای جاری زن سُر می‌خورد و به درون کاسه توالت می‌افتد، بازتابی رسانه‌ای یافت و با واکنش و دستور وزیر بهداشت برای پیگیری موضوع همراه شد. گزارشی خواندنی از ماجرای آن شب را همراه با تصاویری از زائو، فرزندش، و شرایط زیستی روستایشان را در ادامه بخوانید و ببینید.
کد خبر: ۷۰۵۶۴۹

جام جم سرا: منطقه سر کوه هومیان ۵۰ کیلومتر از شهرستان کوهدشت فاصله دارد. تنها ماشین آبادی «دهقان» یک وانت نیسان است که اهالی را به شهر انتقال می‌دهد. پروانه یکی از اهالی منطقه سرکوه هومیان است. خانه‌های روستای او از سنگ است و سقفشان از چوب. این روستا آب آشامیدنی ندارد. اهالی، آب خود را با تراکتور از چشمه‌ای در آن نزدیکی تأمین می‌کنند. آب خانواده‌های سرکوه هومیان در تانکر نگهداری می‌شود؛ اما در زمستان آبِ تانکر را یخ می‌بندد و آب به راحتی از گلوی آن‌ها پایین نمی‌رود.

پروانه از اهالی همین منطقه است. او میان تنگناهای روستا شب ۱۷ مرداد را با درد زایمان در بیمارستان امام خمینی (ره) شهرستان کوهدشت گذرانده است؛ بیمارستانی که او را به زایشگاه راه نداد و پروانه کودکش را در توالت بیمارستان به دنیا آورد.



کودک پروانه حالا ۳ روز دارد و نامش شیدا است. آن شب برای پروانه شب زجر بوده؛ شبی که درد را به دندان گزیده است. او درباره آن شب به خبرآنلاین گفت: «ساعت دو بامداد بود. به بیمارستان رسیدیم؛ زایشگاه مرا پذیرش نکرد. گفتند پزشک نداریم. به خرم آباد بروید.»

پروانه‌ای که با جان خودش بازی کرد


جاده هومیان از شن و خاک است و صعب العبور. پروانه و حسین، برادرش میان جاده‌ای که نه چراغ دارد و نه علائم رانندگی در شب ۱۷ مرداد با جان خود بازی می‌کنند. تلفن در آبادی آنتن نمی‌دهد و بیشتر روز‌ها قطع است. رانندهٔ وانت سایپا سنگلاخ‌ها را با سرعت زیر پا می‌گذارد. کودک، مادرش را چنگ می‌زند. مادر نمی‌تواند نفس بزند. پروانه احساس می‌کند کودکش را می‌خواهد بالا بیاورد. خودش را به دیواره های وانت می‌چسباند. «یا حسین» از زبان پروانه ترک نمی‌شود.

جاده صعب العبور و پیچ‌های آن درد زایمان را شدید‌تر کرده است. پروانه دندان می‌گزد. خون از لب‌هایش سرازیر می‌شود. حسین پروانه را در آغوش می‌گیرد. او هم عذاب می‌کشد. جادهٔ پیچ در پیچ تمام می‌شود. حالا ساعت دو بامداد است. آن‌ها به بیمارستان رسیده‌اند. پروانه به طرف زایشگاه می‌دود. در زایشگاه با ناله‌های پروانه باز می‌شود. پروانه می‌خواهد خودش را و درد بی‌پایانش را به میان بیندازد. زایشگاه پروانه را طرد می‌کند و او را پذیرش نمی‌کند! دلیلش؟ معلوم نیست. شاید بازرسان وزارت بهداشت که از مرکز می‌آیند، دلیلش را بفه‌مند و به پروانه بگویند. او که هنوز هم نمی‌داند چرا آن شب اینطور طرد شد.

صدای گریه نوزاد بلند می‌شود. حسین، صورتش را برمی گرداند. نور چراغ موبایل برای لحظه‌ای قطع می‌شود. توالت در تاریکی فرو می‌رود. جاری، برای لحظه‌ای هیچ چیز نمی‌بیند. نوزاد از روی دستش به کاسهٔ توالت می‌افتد. پروانه بر سر می‌زند. برادر، کودک را با هزار جان کندن بیرون می‌آورد



حسین از پذیرش خواهرش ناامید می‌شود. به دنبال ماشین دیگری می‌رود. در میان خلوت شب، هیچ ماشینی برای حسین نمی‌ایستد. حسین به دوستش که می‌گوید از برادر برایش عزیز‌تر است، زنگ می‌زند.

اللهیار رانندهٔ آژانس است. او آن شب در تهران است. اللهیار آن شب به بیمارستان زنگ می‌زند. او درخواست می‌کند پروانه را به زایشگاه راه بدهند؛ اما درخواست‌های بی‌شمار او از راه دور و از پشت تلفن به جایی نمی‌رسد. تنها امید حسین قطع می‌شود. سراسیمه به بیمارستان می‌آید. درخواست آمبولانس می‌کند. بیمارستان آمبولانسی در اختیار آن‌ها نمی‌گذارد. باز هم معلوم نیست چرا. پروانه را حتا در راهروی بیمارستان هم راه نمی‌دهند.


دردی که حیا دارد

حیاط بیمارستان شلوغ است و نوزاد در حال به دنیا آمدن. پروانه شرم دارد؛ دیگران قصه این وضع حمل و درد زایمانش را بشنوند. به توالت می‌رود. توالت، چراغ ندارد. همه جا تاریک است و تهوع آور. جاری ِپروانه او را دراز می‌کند. نور موبایلِ حسین بر پروانه می‌تابد.

حالا جاری بهتر می‌تواند پروانه را و درد زایمانش را ببیند. چند دقیقه گذشته؛ رنگ از صورت پروانه پریده است. حسین نمی‌تواند نگاه کند. پروانه به خودش می‌پیچد. حسین، دستش را در دهان خواهر می‌گذارد. دست حسین خونی می‌شود. جاری پروانه را دلداری می‌دهد: «نترس! طاقت بیاز زن! اینجا ما را پذیرش نکردند؛ اما ما خدا را داریم.»


نوزاد به کاسه توالت می‌افتد

خدا پروانه را به خودش می‌آورد. صدای گریه نوزاد بلند می‌شود. حسین، صورتش را برمی گرداند. نور چراغ موبایل برای لحظه‌ای قطع می‌شود. توالت در تاریکی فرو می‌رود. جاری برای لحظه‌ای هیچ چیز نمی‌بیند. نوزاد از روی دستش به کاسهٔ توالت می‌افتد. پروانه بر سر می‌زند. برادر، کودک را با هزار جان کندن بیرون می‌آورد.


جاری بند ناف را زیر نور موبایل بریده است.


حسین دیگر نمی‌تواند تحمل کند. دوباره به در زایشگاه می‌رود: «ما روستایی هستیم. یک ساعتی را و یک جای کوچک را در اختیار ما بگذارید. ما تمام وقتمان را زحمت می‌کشیم و در حال خدمت هستیم.»

آن شب که شیدا به دنیا آمد؛ صندوق بیمارستان تقاضای دومیلیون تومان می‌کند. حسین به مسئول صندوق اعتراض می‌کند: بچهٔ خواهر من در توالت به دنیا آمد. هیچ کسی بالای سرش نیامد؛ بند نافش را هم زن برادرم می‌برد. معاینه‌ای در کار نبوده است. این پول بابت چیست؟



حسین و اللهیار آدینه وند انتظار داشته‌اند آن شب بیمارستان یک فضای کوچک در اختیار آن‌ها بگذارد. آنها می‌گویند: «می‌شنویم عشایر ذخایر یک مملکت هستند اما ما آن شب را بد‌تر از شبهای غزه گذراندیم. حالا از طرف بیمارستان تماس می‌گیرند و می‌خواهند که ما رضایت بدهیم. ما نمی‌دانیم بیمارستان بعد از رفتن پروانه چه چیزی را در پروندهٔ او نوشته است؟»


در بیمارستان چه می‌گذرد؟

عبور از جاده شن و خاک هومیان دو ساعت طول می‌کشد. فاصله زیاد نیست؛ اما ۳ ساعت در راه هستیم. دوست همکار عکاسمان در حال عکس گرفتن از طبیعت جاندار هومیان است؛ طبیعتی که در بهار، بهشت می‌شود.

علی گراوند از کارمندهای شبکهٔ بهداشت شهرستان کوهدشت هم ما را همراهی می‌کند. او بار‌ها برای رفع مشکلات بیمارستان شهرستان کوهدشت تلاش کرده؛ اما تلاش‌هایش به جایی نرسیده است. مشکلات بیمارستان شهرستان کوهدشت بار‌ها از سوی رسانه‌های بومی شهرستان کوهدشت و استان لرستان انعکاس یافته؛ اما بی‌نتیجه مانده.



حسین و اللهیار مشکلات بیمارستان را شنیده بودند؛ اما فکر نمی‌کردند آن شب را در این طور به صبح برسانند که شنیدن قصه‌شان، عبرت شود برای دیگران. آن شب حتا به اصرارهای حسین و اللهیار، پروانه را به زایشگاه راه نمی‌دهند. ناله‌های پروانه میان درد و لکه‌های خون به آسمان می‌رود. هیچ کسی بیرون نمی‌آید. حسین برانکاردی را از دور می‌بیند. خواهرش را روی برانکارد می‌گذارد. نزدیک زایشگاه می‌رود: «اینجا ما در شهر آشنایی نداریم؛ هیچ جایی را هم نداریم. محض رضای خدا خواهرم را بستری کنید.»

پروانه دیگر نمی‌تواند حرف بزند. شیدا فقط گریه می‌کند. پروانه شیدا را به سینه می‌گیرد: «از وقتی به خانه آمده‌ایم؛ فامیل‌هایمان برای تبریک قدم نورسیده نیامده‌اند. آن‌ها ماجرا را می‌دانند و می‌ترسند شیدا بیماری داشته باشد.»

برای لحظه‌ای نفهمیدم کجا هستم؟ دنبال بچه‌ام گشتم. کمی که به خودم آمدم؛ فهمیدم از روی تخت پایین افتاده‌ام. خودم را کشان کشان به روی تخت انداختم. آن شب حتا سرم را هم تزریق نکردند. گفتند سرم برای چه می‌خواهی؟!



واگویه آن شب برای حسین و پروانه عذاب آور است. حسین کمی نزدیک‌تر می‌شود: «آن شب که شیدا به دنیا آمد؛ صندوق بیمارستان تقاضای دومیلیون تومان می‌کند. من آن موقع دستم تنگ بود. با هزار التماس ۲۶۷ هزار تومان را دریافت کردند.»

حسین به مسئول صندوق بیمارستان اعتراض می‌کند: «بچهٔ خواهر من در توالت به دنیا آمد. هیچ کسی بالای سرش نیامد؛ حتا بند نافش را هم زن برادرم می‌برد. معاینه‌ای در کار نبوده است. این پول بابت چیست؟»

مسئول صندوق، دریافت پول را به ازای خرید دارو عنوان می‌کند؛ در صورتی که حسین دارو‌ها را به نرخ آزاد از قبل خریده است. حسین نگران حال پروانه است. پول را پرداخت می‌کند. پروانه بستری می‌شود.


آن شب حتا سرم را هم تزریق نکردند

پروانه آن شب توان تکان خوردن هم نداشته است: «وقتی که بستری شدم؛ هیچ پرستاری بالای سرم نیامد. احساس می‌کردم؛ خون در تنم جاری نیست. نمی‌توانستم راه بروم. سرم گیج خورد. از روی تخت پایین افتادم. برای لحظه‌ای نفهمیدم کجا هستم؟ دنبال بچه‌ام گشتم. کمی که به خودم آمدم؛ فهمیدم از روی تخت پایین افتاده‌ام. خودم را کشان کشان به روی تخت انداختم. آن شب حتا سرم را هم تزریق نکردند. گفتند سرم برای چه می‌خواهی؟!»

پروانه نمی‌تواند حتا تکان بخورد. هیچ نایی در بدن ندارد. به اصرار او سرم را تزریق می‌کنند. پروانه و حسین دیگر نمی‌توانند آن شب را به خاطر بیاورند. پروانه در خودش فرو می‌رود. او هنوز هم درد دارد. نمی‌تواند راه برود.

هوای شیدا را خدا دارد

شایان فرزند خانواده است. او کودک است و لنگ لنگان راه می‌رود. شایان روی زمین که می‌نشیند؛ پایش را دراز می‌کند. پای شایان سوخته است و حالا زخم سوختگی شایان را رنج می‌دهد. خانواده پول درمان را ندارند و زخم سوختگی را با حنا التیام داده‌اند؛ اما هم چنان درد سوختگی کودکی‌اش را زخم می‌زند.

مادر بزرگ می‌گوید: «زهرا با عظمت خداوند بزرگ شده است. هوای شیدا را هم خدا دارد.» شاید به خاطر این است که قصه بزرگ شدن زهرا هم ماجرای شنیدنی دارد. زندگی، اینجا معجزه است! (عکس: نجمه پهلوانی/ گزارش: فاطمه نیازی/ خبرآنلاین)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۵۶
فریده زهرا محبیان
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
دلم به درد اومد. سختی زایمان یك كنار این بدبدختیا هم روش. ممنونم از جام جم سرا كه این مطالب رو بازتاب می ده مسئولین حداقل به خودشون بیان كاری كنن فقط موندم از كجا میاری این مطالب توپ رو؟ یعنی بهترین سایتی هستی كه هر روز سر می زنم بهش
فریدون
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۱
۰
خیلی جای تاسف داره كه هنوز محرومیت در روستاهای ما بیداد می كنه
نیكو
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
واقعا كه!!!!!!!چرا ما ایرانیها انقد سنگدل شدیم دیگه نه رحمی وجود داره نه انصافی واقعا دردناكه امیدوارم رضایت ندن البته اگه رضایتم ندن فرقی نمیكنه با ماستمالی پرونده رو میبندن
یك ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۱
۰
به بركت همین عشایر است كه ما زنده ایم ای وای بر انسانهای ناسپاس خدا لعنت كند هركس را كه باعث محرومیت این قشر كاملا مفید و زحمت كش شده.
بشر
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
خدایا تا كی این فقر و بی عدالتی باید ادامه داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اكبر
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
تمام پرسنل بی رحم و ترسوی این مركز را اخراج كنید و به شدت باهاشون برخورد قانونی شود.
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
خداوند می فرمایند در زمین پس از آنكه اصلاح شد به فساد نكوشید ، آنها مفسدینی هستند كه این سرزمین آغشته به خون شهیدان را كه آرزوی ندیدن این روزها را داشتند پایمال كردند و در حالیكه از بیت المال همنی مردم بهره گرفتند و بزرگ شدند و صاحب ثروت
علی
Germany
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
من بارها دیده ام كه بعضی كاركنان بیمارستانها خیلی بی رحم هستند حال ندارند جوابی به مردم بدهند به امید برخورد تند
ﻋﻠی
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
ﻋكﺲ ﭘﺎی ﺷیﺪا ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﭼیﺴﺖ??? !.ﻣﺴﻮﻟیﻦ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺟﻮاﺏ ﺑﺪﻥ
حسین
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
چشم مسئولین روشن
هر دم از این باغ بری میرسد.
كمی به خودمان برسید.
ما ان شب را بدتر از شبهای غزه گذراندیم.
ممنون خدا كه تو هستی
هم وطن
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
من نمیدانم واقعا بعضی ها بویی از انسانیت نبرده اند كه همچنین حركت بی شرمانه ای را انجام داده اند آیا با خواهر و مادر خودشان هم اینگونه رفتار می كردند. مگر این پیام رایگان بودن زایمان طبیعی به آنجا نرسیده كه تقاضای دو میلیون تومان آنهم در ازای كاری كه انجام نداده اند. و این بنده خدا را تا سرحد مرگ آنهم در جای غیر بهداشتی قرار داده و باعث به دنیا امدن فرزندش در مكانی كه سراسر آلوده می باشد شده اند. عاملین این واقعه باید مجازات شوند تا برای دیگران درس عبرت شود تا دیگر همچین موردی تكرار نشود.
سارا
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
والا نظر رو آقایون و اقا زادگانی باید بدهند كه شكمهاشون جلوتر از پاهاشون در حركته...
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
خدایا مسئولین مربوطه روز قیامت چی می خوان بگن!!!! تاحالا اینقد شكه نشده بودم از خواندن یه متن تو سایت جام جم
حسین
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
بایستی مسولین بیمارستان محاكمه قضایی شوند تا درس عبرتی بشه برا بقیه از وزیر بهداشت خواهش میكنیم تا با متخلفان به شدت برخورد كنند
pechak yas
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
سلام من برای این هموطنم متاسفم و از وزارت بهداشت به عنوان یك ایرانی انتظار دارم با كادر بیمارستان برخورد جدی انجام بشه برای یك بیارستان هیچ دلیلی موجه وجود نداره كه یك زن حامله رو برگردونه .
ملت
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
خیلی دردناك بود. قلب آدم درد می گیرد.
من تقاضا دارم مسئولان بررسی كنند. چرا در لاك مداهنه فرو رفتند. مگر نه اینكه ما باید خادم مردم باشیم .
darya
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
۰
۰
كارشناسایی كه میگن خانمها طبیعی زایمان كنند
دریابند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خانم ها را به امان خدا ول می كنند یا از درد بمیرند یا زایمان كنند این شد علم؟؟؟
خارج از كشور هزار راه برای زایمان طبیعی دارند
كنار گود میشینیم و فقط میگیم لنگش كن!
كاش یكم از خدا بترسیم
یك مادر
Denmark
۰۰:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
وزیر بهداشت برخورد شدید كنه و به مردم هم اعلام كنه كه درس عبرتی برا بقیه باشه
سارا
Denmark
۰۰:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
باوركردنی نیست چون اگه این اتفاق افتاده سوپر واریزی كه آن شب شیفتش بوده را میبرن دادسرای پزشكی امكان نداره! دوم مگر زایمان طبیعی رایگان نشده؟
امید
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
برای مسولین متأسفم
یك روستایی لر بختیاری
Iran, Islamic Republic of
۰۴:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
آری از پشت كوه آمده ام ...

چه می دانستم این ور كوه برای ثروت، باید حرام خورد!

برای خوب دیده شدن دیگری را باید بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش كشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم

می گویند: از پشت كوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت كوه برگردم

و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن

گوسفندان از دست گرگ ها باشد

تا اینكه این ور كوه باشم و گرگ.
قاسم از عشایر قشقایی
Netherlands
۰۴:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون كشیدن آن درمانده. مساعدت را) برای كمك كردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت كرد ( زور زد). دُم از جای كنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده!.

مرد به قصد فرار به كوچه‌ای دوید، بن بست یافت. خود را به خانه‌ای درافگند. زنی آنجا كنار حوض خانه چیزی می‌شست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هیاهو و آواز در بترسید، بار بگذاشت (سِقط كرد). خانه خدا (صاحبِ خانه) نیز با صاحب خر هم آواز شد.

مردِ گریزان بر بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچه‌ای فروجست كه در آن طبیبی خانه داشت. مگر جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایۀ دیوار
خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد، چنان كه بیمار در جای بمُرد. «پدر مُرده» نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست!.

مَرد، همچنان گریزان، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش افگند. پاره چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست!.

مرد گریزان، به ستوه از این همه، خود را به خانۀ قاضی افگند كه «دخیلم» (پناهم ده)؛ مگر قاضی در آن ساعت با زن شاكیه خلوت كرده بود. چون رازش فاش دید، چارۀ رسوایی را در جانبداری از او یافت: و چون از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به درون خواند.

نخست از یهودی پرسید. گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست. باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا كند تا بتوان از او یك چشم بركند! و چون یهودی سود خود را در انصراف از شكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكومش
كرد!.

جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرودآیی، چنان كه یك نیمهء جانش را بستانی!. و
جوانك را نیز كه صلاح در گذشت دیده بود، به تأدیۀ سی دینار جریمۀ شكایت بی‌مورد محكوم كرد!.

چون نوبت به شوی آن زن رسید كه از وحشت بار افكنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد. حالی می‌توان آن زن را به حلال در فراش (عقد ازدواج) این مرد كرد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. طلاق را آماده باش!. مردك فغان برآورد و با قاضی جدال می‌كرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید.

قاضی آواز داد :هی! بایست كه اكنون نوبت توست!. صاحب خر همچنان كه می‌دوید فریاد كرد: مرا شكایتی نیست. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر، من از كره‌گی دُم نداشت
مهلا
United States
۰۵:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
از قدیوم گفتند اول چاهو بكن بعد مناره روبدزد . اول امكانات فراهم كنید بعد مردمو تشویق به فرزند آوری نمائید
آرش
Iran, Islamic Republic of
۰۶:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
كاش بیشتر تو خبر دقت می كردید .
شهرستان كوهدشت تو استان لرستان قرار داره نه كهگیلویه و بویراحمد
دوما همونطور كه این خبر رو منعكس كردید . پیگیر باشید ببیند برخورد مسئولان با مسبین چیه . مطمئن باشید به رئیس بیمارستان كاری ندارند.
reza
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
من كه باورم نمی شود این قصه حقیقت داشته باشد
الله اكبر انسان چه می تواند باشد كه مادری در حال زایمان را به زایشگاه راه ندهد
ایا اینجا ابران اسلامی است
هم وطن
Kazakhstan
۰۷:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
كوهدشت از شهرستانهای استان لرستان است
امیر ارسلان
United Kingdom
۰۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
با سلام. باعث تأسفه كه هنوز هم انسانها فقط و فقط از خدا انتظار كمك دارن. ولی یه كم به این نگاه نمیكنن كه چرا خدا مارو آفریده. چرا حس انسان دوستانه تو وجود ما ایرانیا انقدر كمرنگ شده؟ این واقعیات همیشه تو ایران بوده و هست ولی باعث تعجب و تأسفه كه یكی پیدا نمیشه نصف شب به این بندگان خدا كمكی بكنه. قدرت الهی باز هم نشاندهنده اینه و اینو میخاد برسونه كه آی بندگان خدا بازهم شما رو امتحان كردم ولی از این آزمایشا سربلند بیرون نیومدید. نمیدونم شاید اگه منم تو اون موقعیت بودم دست رد به سینه پروانه میزدم. خدارو شكر می كنم كه اونجا نبودم.
امیدوارم مسئول مستقیم این ماجرا كه خود وزیر بهداشت میتونه باشه، برخورد جدی و قاطعانه داشته باشه. با تشكر
بی وجدان كاری
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
متاسفانه سیستم درمانی مملكت ما اینطوری است همه با پول بیت المال به دانشگاه می روند و تحصیل می كنند و باید با جون و دل در مناطق محروم خدمت نمایند اما كو آدم با وجدان درصد زیادی از جامعه ی پزشكی جامعه الوده به پول شد ه اند و خیلیها بدون زیر میزی كاری انجام نمی دن و درامدشان سر سام اوره و هر روزه یه مدل ماشین دارن و هر ساله چندین سفر خارجه می روند چرا مسئولین محترم فكری برای این جامعه ی تحصیل كرده نمی كنند گناه داره به خدا!
صصصص
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
واقعا برای جامعه پزشكی متسفم كه با پول مملكت و بیت المال تحصیل می كنند و این جوری جواب مردم و ان هم كسانی كه كحتاج هستند برخ ورد می كنند متاسفم برای جامعه خودمان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
بله دل هر انسانی از این همه بی رحمی به درد می آید از شمار خواهش می كنم دنباله این ماجرا را بگیرد چون اكثر بیمارستانهای دولتی با مریضها بد رفتار می كنند اینها از حق این مردم امرار معاش می كنند ولی متاسفانه این هم برخورد . با این حمایت های می خواهند كه جمعیت كشور زیاد شود .....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
بله دل هر انسانی از این همه بی رحمی به درد می آید از شمار خواهش می كنم دنباله این ماجرا را بگیرد چون اكثر بیمارستانهای دولتی با مریضها بد رفتار می كنند اینها از حق این مردم امرار معاش می كنند ولی متاسفانه این هم برخورد . با این حمایت ها می خواهند كه جمعیت كشور زیاد شود .....
مجید
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
واقعا جای تاسف دارد حالا هی بگوید جمعیت ما رو به پیری پیش می رود .واقعا
تنهاترین
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
درسال 85 من در یك بیمارستان دولتی وقتی 7 ماهه باردار بودم و بدلیل درد بستری شدم من نمیدونستم قراره بچه 7 ماهه دنیا بیاد من درد داشتم اونشب بیمارستان پزشك نداشت پزشك كشیك رفته بود مرخصی من درد داشتم و داد میزدم پرستار نفهمید درد زایمانه تا صبح 4 تا موفین زد كه خودش هم رفت خوابید و مورفین دوزش زیاد شد بچه خفه شد و صبح مرده بدنیا امد . و زندگی من سرد شد و ازهم پاشید بدنبال افسردگی طلاق همسرم معتاد به شیشه .وكریستال شد و خودم الان تنها بسختی كارمیكنم و خرج خودم ویه بچه یتیم رومیدم زندگیم از هم پاشید و خودم هم دردمند شدم خدا ازشون نگذره
علی
Germany
۰۹:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
سلام . خیلی متاسف شدم از شنیدن واقعیتهایی كه درشیفت شب مراكز دولتی میگذره . خدا پیش نیاره شب مریض داشته باشید و به یكی از مراكز دولتی كه تخصصی هست مراجعه كنید ...!!! یا پزشك شیفت شب ندارند ، یا تخت خالی نیست ، یا پرستار با بیمار دیگه ای مشغول هست ، یا دفترچه روستایی شما ( كه با عجله شبانه از روستا امدید ) توسط مركز مربوطه مهر نشده و شما حق ارجاع و استفاده از خدمات بیمه روستایی رو در شهر ندارید و هزار اما و اگه دیگه .....؟؟؟؟ كی میخواد مسئله عدالت در دریافت خدمات بهداشتی مناسب و به موقع برای ما بدون پول ، معرف و آشنا داشتن و..... حل بشه ؟ كاش مكانیكها هم بلد بودن جان ادمها رو نجات بدند و دورازجناب برخی از پرستاران و پزشكان متعهد ، برای زنده بودن و سلامت زندگی كردن نیازمند منت و خواهش نبودیم .
علی
Germany
۰۹:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
به نظر من مسئولین بیمارستان باید برای همیشه از خدمات پزشكی بیمارستان ها محروم شوند و عكس و اسمشان در روزنامه بعنوان جنایت كار چاپ شود . جناب وزیر بهداشت خواهش میكنم حداقل شما از حق این زن و نوزاد كوتاه نیایید كه در پیشگاه خداوند جوابگو باید باشید
علی
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
خاوری. ببین پول كیا رو دزدیدی
هموطن
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
خدا به فریاد مرد محرم وفقیر جامعه برسه مگه زایمان طبیعی رایگان نیست !!!!!!!!!!!!!اینكه ازامكانات بیمارستان استفاده نكرده ..باید وزارت بهداشت پیگیری كنه.
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
آیا با این رفتارها می توانیم خودمان را انسان و یا مسلمان بدانیم ؟ آیا در مملكت ما همه چیز فقط پول شده است و بس ؟ با شناختی كه از وزیر بهداشت داریم امیدواریم همه عاملان بوجود آورنده این مشكل برای این خانم به سزای عملشان برسند . ما در مملكتمان فقط برای فوتبال پول داریم نه حل درد مردم !!!
رضا آزادبخت
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
شهرستان كوهدشت در استان لرستان می باشد . به اشتباه كهگیلویه و بویراحمد درج شده است...
برزو
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
این چیزا مهم نیست!مهم این است كه كوهدشت سیاسی ترین شهر ایران است.البته سیاسی به تعبیر مردمان خودش
مظلوم
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
از دولت خصوصا وزیر بهداشت در خواست برخورد قاطع با متخلفین داریم
داود
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
دركشوری كه پول حكومت میكند . نه انسانیت . انتظار بیشتری نباید داشت
مسلم
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
خدایا آنچه زجر مادر شد را مایه سلامتی و سعادت این خانواده و خواری و خفت و فضاحت فرومایگان قرار ده .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
اینجاس كه ادم دوس نداره تو ایران بمونه
جالبه فیلم ها و سریال های خارجی رو نشون میدن كه چه طور یه پزشك و پرستار به یه بیمار احترام میذاره و چه طور با یه مریض رفتار میكنن
خدای من ما كجای دنیا زندگی میكنیم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
اپی
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
ای بابا من و خواهرم برای یك شكایت خانوادگی كوچك بازپرس پروندهبه خاطر نداشتن وثیقه سه روز انداختند زندان بعد هم گفتند این با یك قرارالتزام حل میشد احتیاجی به بازداشت و زندان نداشت من معلم و خواهر پرستارم بعد یك عمر زندگی سالم طعم زندان هم چشیدیم فقط سپاردیم به خدا كهباز پرس پرونده برای خانواده خودش هم همین جور حكم میكند و با اروی مردم بازی میكند
نوشین
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
من از وزیر محترم بهداشت كه در مدت وزارتشان خدمات شایان توجهی انجام دادند تقاضا دارم مسئولان این بیمارستان رو مجازات كنند تا دیگه شاهد این ماجراها نباشیم
حاصلی
United States
۲۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
۰
۰
آهای اونایی كه پول این ملتو می خوریدو می برید كانادا حالا ببینم می تونید جوابشونو بدین؟
مینا فرهمند
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
۰
۰
خدایااااااااااااااااااااااااااااا
ما به كجا داریم میریم؟ یعنی واقعا كرامت انسان كجا رفته ؟! چرا كسی نیست رسیدگی كنه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتقد
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
۰
۰
دولت برای فرزند آوری بیشتر تبلیغات گفتاری می كند از عمل خبری نیست ، هیچ كس در ایران واقعاً خواهان افزایش جمعیت نیست ، هیچ نهادی به حقیقت پیگیری نمی كند واقعاً ملت ما طرفدار افزایش جمعیت نیستند چون عواقب آن را می دانند . این خانم اگر فرزند اولش بود قسم میخورم این اتفاق برایش نمی افتاد.
دلسوخته
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
۰
۰
وقتی انسانیت بمیره و پول جای اخلاق وانسانیت را بگیره وعدالت اجتماعی بشه یك رویا وضع بهتر از این نمیشه خدایا به داد مردم بیچاره برس
ریحانه
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
۰
۰
وقتی گزارش رو خوندم برای بی پناهی این خواهر و برادر، از بس كه بغض كردم گلو درد گرفتم. آخه درد تا كجا؟ روستا حتی آب آشامیدنی نداره، درمانگاه پیشكش.
این چه وضع برخورد با یه زن در حال وضع حمله، وزیر بهداشت باید شخصا رسیدگی كنه به خصوص كه دكتر هاشمی تا امروز خدمات شایانی در حوزه بهداشت ارائه داده.
وقتی روستائیان و عشایر در سرما و گرما دارن واسه این مملكت زحمت می كشن چرا نباید خدمات درمانی براشون رایگان باشه. مسئول بیمارستان و پرسنلش باید دادگاهی بشن.
زهرا
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
۰
۰
چه ابروهایی داره شیطونك!
محمد
Sweden
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۷
۰
۰
یكی ازدوستان میگفت مادرم قبل انقلاب توبیمارستان كمك پرستارتوبخش زایمان بوده نقل میكرد كه وظیفه ماوپرستارا این بود كه در موقع لزوم ازنوك انگشت پا تافرق سر بیمار رو بشوریم (اونایی كه میدونند میفهمنداین یعنی چه )وحق نداشتیم درجواب بیمار كمتر از (جان)بگیم.دوستم میگفت یه روز كه توخیابون رفته بودیم برا خرید یه خانوم دستفروش تا صدای مادرمو شنید گفت شما تو فلان بیمارستان توبخش زایمان كار میكردید تامادرم گفت آره پاشودكلی مادرم بوسید وتشكركرد وگفت با این كه اصلا تون حال شمارو ندیده بودم اما هنوز صدای مهربون جان جان گفتنت توی گوشمه... همون دوستم اضافه كرد همین چند سال پیش موقع زایمان خانومش توی بیمارستانی كه هم همسرش وهم مادرزنش كار میكردند به روش سزارین زایمان كرده بود .میگفت پشت در اتاق عمل بودم كه صدام زدن بیاتومیخوایم خانومتواز این تخت به اون تخت كنیم كه یهو بایه وضع بدی از خونریزی همسرم ربرو شدم طوری كه شوكه شده بودم وچیزی نمانده بوده اون از روی ملحفه ای كه زیرش بود بندازم زمین. این داستان یا رویا نیست واقعیتی كه شاید شما هم كم وبیش تو بیمارستانها بااون روبرو شده باشید. حالا قضاوت باشما
ایران دخت
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
۰
۰
حالا میخوام ببینم تفكیكه جنسیت توی شهرداری مهم تر بود با به داده مظلوم رسیدن؟ :(
خدایا ما دم از كدوم دین میزنیم؟ :(
فاطمه امرایی از رومشگان كوهدشت
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۱
۰
۰
از وزیر محترم خواهشمندیم كه پیگیر مساله به وجود آمده باشند در ضمن كوهدشت جز استان لرستان است.
راما
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۴
۰
۰
توی این مملكت همه شدن منتقد دولت وسیاست سر حرفم با شما خانوم و آقایی هست كه تو بیمارستان به عنوان مسئول پذیرش و پرستار و پزشك و غیره و غیره كار میكنی وقتی كه تو دلت واسه مردمی كه از جنس تو اند هموطن تو اند نمیسوزه رفتار درستی با اونا نداری از دولت چه انتظاری داری ؟ پزشكا ی محترم این مملكت آیا رفتارشون با افرادی كه توی مطب خصوصی بهشون مراجعه میكنند با افرادی كه توی بیمارستان دولتی برای ویزیت مراجعه میكنند یكسانه؟

نیازمندی ها