برنامه‌ریزی برای لحظات شیرین افطار

وقتی تازه به سن تکلیف رسیده بودم ماه مبارک، در چله زمستان بود، روزها کوتاه بود، آنقدری که من تازه مکلف شده‌ با کلی افتخار روزه کامل می‌گرفتم، اما تا می‌آمدم کمی ذوق کنم، پدرم که همیشه دنبال بهانه‌ای بود تا سر به سرم بگذارد، می‌گفت «الان که روزه گرفتن کاری ندارد وقتی در سن تو بودم، ماه رمضان در تابستان بود، سال‌ها گذشت و گذشت تا دوباره ماه رحمت الهی سر از تابستان درآورد، حالا پدرم به رحمت خدا رفته است و نوبتی هم که باشد نوبت من است تا ماه رمضان‌های تابستانی را تجربه کنم و شکرگزار خداوندی باشم که در این ماه جان و توان روزه‌داری و عبادتم بخشیده است.
کد خبر: ۶۹۰۶۱۰
برنامه‌ریزی برای لحظات شیرین افطار

جام جم سرا: باتوجه به این‌که سی روز، روزه‌داری انتظارمان را می‌کشد و هر روز باید نزدیک هفده هجده ساعت ناشتا بمانیم، مهمانتان می‌کنیم به این خانه، تا ضمن انتظار کشیدن برای لحظات شیرین افطار، کمی برنامه‌ریزی کنید، بی‌گدار به آب نزنید و کار و بارتان را عقب نیندازید. فراموش نکنید، هر چیزی راه و رسمی دارد حتی روزه گرفتن در تابستان.

کمی قبل از سحر: با صدای مادرتان از خواب بیدار می‌شوید، جدا شدن از پتو و متکا آن هم در این ساعات خیلی سخت است، اما وقتی به بلندی روز و داغی آفتاب فکر می‌کنید، دیگر تردیدتان برای بیدار شدن تبدیل به یقین می‌شود. قرار است یک سحری کامل بخورید، اما منظور من از سحری کامل، کباب و جوجه و ماهی نیست، حتی غذاهای سبک‌تری مثل کوکو و کتلت هم برای سحری مناسب نیستند، چراکه خشکی این غذاها سبب می‌شود از همان ساعات ابتدای روز احساس عطش کنید، بهترین انتخاب برای سحری‌ها میوه، سبزیجات آبدار، کاهو، هندوانه و خربزه است و غذاهای دیرهضمی که تا 8 ساعت در دستگاه گوارشتان باقی می‌ماند؛ مثل چی؟ مثل عدس، غلات، خرما، ذرت. حالا راز آن صف‌های بلند جلوی در حلیم‌فروشی‌ها را فهمیدید، بی‌علت نیست که حلیم در ماه مبارک این همه خریدار دارد؟!

کمی بعد از سحر: اگر خواب نمانده باشید، حالا دیگر وعده سحری را نوش جان کرده‌اید و حسابی انرژی دارید، البته اگر چشمک زدن‌های متکا و پتو بگذارند! کلی دلیل علمی وجود دارد برای این‌که بگوید نخوابیدن در این زمان بهتر است، اما فعلا وقت گفتنشان نیست، پس همین نصیحت پدرانه را گوش کنید و فکر خوابیدن دوباره را از سر بیرون کنید، که بیشتر شما را کسل و بی‌حوصله می‌کند، در عوض در همین ساعات ابتدایی روز کمی قرآن بخوانید و مناجات کنید، و روزی پر از خیر و برکت و آرامش را آغاز کنید، در ماهی که نفس کشیدنش هم تسبیح پروردگار است.

اول صبح: فعلا پر از انرژی هستید، چراکه غذای سحری کار خودش را کرده است، می‌توانید در این زمان به کارهایی رسیدگی کنید که نیازمند فسفر سوزاندن یا چربی سوزاندن است؛ یعنی کارهای ذهنی و عملی. پس اگر می‌خواهید درس بخوانید همین ساعات صبح را غنیمت بشمرید، اگر هم شغلتان نیازمند فعالیت فیزیکی است، بخش اصلی کار را در همین ساعات انجام دهید، چراکه چند ساعت دیگر نای انجام دادن فعالیت‌های فکری و جسمی را نخواهید داشت، ضمنا به خودتان رحم کنید و همه انرژیتان را در این زمان مصرف نکنید کمی هم برای ساعات بعدی ذخیره نگه دارید. نکته دیگر این‌که در این ساعات کمتر حرف بزنید، چراکه زیاد حرف زدن، علاوه بر سوزاندن انرژی، شما را زودتر از موعد تشنه می‌کند.

سر ظهر: آن غذاهای دیرهضم سحری را که به یاد دارید، دیگر همه‌شان سوخته‌اند و چیزی برای این ساعات به بعد باقی نمانده است، باتوجه به این‌که معده‌ انسان همیشه در این ساعات میزبان یک غذای سنگین بوده، پس تحمل گرسنگی در این ساعات شاید از بعدازظهر هم کمی سخت‌تر باشد، چراکه مغزتان پیغام گرسنگی‌تان را مدام تکرار می‌کند و در انتظار غذاست. در این زمان دور کارهای مهمی که نیازمند فسفر سوزاندن است را خط بکشید، به جای آن کم‌کم آماده نماز ظهر شوید، دعای ماه رمضان را بخوانید و با خدا مناجات کنید، معد‌ه‌تان کم‌کم خودش را با شرایط وفق می‌دهد.

اوایل بعدازظهر: دیگر 12 ساعت از روز گذشته و احتمالا ساعت کار اداری‌تان هم به پایان رسیده است، امیدوارم قبل از ماه مبارک دقت کرده باشید و برای این ساعات کلاس، باشگاه، اضافه‌کاری و خلاصه اموری از این دست ثبت‌نام نکرده باشید. به خاطر بسپارید که تاکسی نسبت به مترو، مترو نسبت به اتوبوس و اتوبوس نسبت به پای پیاده اولویت دارد، از خیر خریدهای غیرضروری بگذرید و سعی کنید هر چه زودتر خود را به خانه برسانید. ضمن این‌که خودتان را برای مواجه با یک ترافیک عصرگاهی آماده و سعی کنید با زبان روزه به جان زمین و زمان غر نزنید. اگر کارهای مهم‌تان را برای این ساعت تلمبار نکرده باشید، وقت خوابیدن زیر باد کولر است.

اواخر بعدازظهر: چیزی به اذان مغرب نمانده است. تلویزیون را که روشن کنید، یک عالمه برنامه ویژه رمضان است که پخش می‌شود، اگر آقا پسر خانه هستید، بدون غر زدن بروید و نان بربری افطاری را بخرید، اگر هم دختر خانم خانه هستید تنبلی نکنید، دست به کار شوید و کمی به مادرتان کمک کنید. فراموش نکنید که ماه رمضان است و تمام این کارها وقتی برای خدا باشد، عبادت محسوب می‌شود، ضمن این‌که سرگرم شدن با این کارها، سبب می‌شود زمان راحت‌تر بگذرد. برای افطار شیر یا چای گرم درست کنید. سوپ و آش هم مناسب است، خرما و کشمش هم قند خونتان را کمی بالا می‌آورد، صبور باشید و برای افطاری غذای سنگین نخورید، به فکر معده‌ای باشید که ساعت‌هاست رنگ غذا ندیده است. کمی نان، پنیر، سبزی، گوجه و خیار آماده کنید، این افطاری خیلی سالم‌تر از غذاهای سرخ شده و سنگین است، بد نیست وعده شام را هم کمی دیرتر صرف کنید.

وقت افطار: صدای الله‌اکبر اذان را که می‌شنوی، برای چند لحظه انگار از آن تشنگی و گرسنگی شدیدی که تمام وجودت را فرا گرفته بود خبری نیست، انگار حالا تو هستی و پروردگارت و یک خلوت چند ثانیه‌ای. وقت افطار شده، قبول باشد، ما را هم از دعای خیرتان بی‌نصیب نکنید.

یک مهمانی استثنایی

راستش را بخواهی برای حساب و کتاب روز اولت نیازی نیست به تقویم نگاه کنم یا از دیگران بپرسم چقدر تا رمضان مانده است؟ به حال و هوای درونم که بنگرم می‌بینم دیگر وقت آمدنت است، وقت آن است که درهای آسمان گشوده شود و دعاهای من راهی برای بالا رفتن پیدا کند. نمی‌دانم ایراد از این دوران است یا از جوانی ما که مهلت یک ساعت خلوت به دلمان نمی‌دهد. پروردگارا! رمضانت از راه رسیده است ماهی که بلندی و کوتاهی روزهایش، رحمت تو را کم و زیاد نمی‌کند.

ماهی که از پس یازده ماه انتظار دیر می‌آید و زود می‌رود. آغاز که می‌شود با خودم قرار می‌گذارم قرآن ختم کنم، دعا بخوانم، شب قدر را شب‌زنده‌داری کنم و پایانش که می‌رسد دستم خالی و دلم پر از حسرت است. در مهمانی توست که تنهایی‌ام بی‌اعتبار می‌شود و بی‌همزبانی‌ام رنگ می‌بازد امید در وجودم جوانه می‌زند و تازه باور می‌کنم که در تمام لحظه‌های عمرم با منی، نزدیک‌تر از رگ گردن و این منم که یازده ماه غفلت می‌کنم و با شروع ماه رمضان باز هم به رحمتت امید می‌بندم. راستی خودت بگو من بنده، به جز امید به مهربانی‌ات، چیز دیگری هم دارم؟

حالا این منم در آغاز یک مهمانی بزرگ، گذشته‌ام را نگاه نکن، پر است از کاش‌های پر از حسرت، نبایدهای تاریخ گذشته، توبه‌های شکسته و عهدهای فراموش شده. اکنونم را ببین که از پشیمانی لبریزم. ترس دوری‌ات را با امید نزدیکی‌ات همراه کرده‌ام. من در میانه این خوف و رجا به ماه رمضانت چنگ زده‌ام، به انتظار شب قدرت نشسته‌ام. من تو را وکیل خودم کرده‌ام، که رحم کنی و ببخشی و آزادم کنی از آتش. (شیما نادری/ضمیمه چاردیواری)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها