تولید این مجموعه از اواخر سال ۸۷ آغاز شد و قرار بود در ۱۳ اپیزود ساخته شود، اما بعدها به دلیل تغییر و تحولات پیشآمده در سازمان بهزیستی که حامی این مجموعه بود فقط چهار اپیزود از آن در ۲۴ قسمت تولیدشد که شامل اپیزودهای پسر، خط روی خط و تحقیر و خلسه بود.
تهیهکنندگی همه این چهار اپیزود را رامین عباسیزاده به عهده داشت و هر اپیزود را هم یک کارگردان ساخته بود. فیلمنامه این مجموعه از سوی نویسندگانی همچون امید سهرابی، حسن محمودی و بهزاد مرتضوی به سرپرستی احمد رفیعزاده نوشته شدهبود، هریک از اپیزودهای این مجموعه با اینکه روایتگر داستانهایی مستقل بود، اما این داستانها در مقاطعی به هم ارتباط پیدا میکرد. در این نوشته نگاه کوتاهی به هر اپیزود این مجموعه انداخته شده است:
«پسر»
این اپیزود به کارگردانی سامان مقدم و نویسندگی امید سهرابی قصه زندگی جوانی را روایت میکند که از کانون اصلاح و تربیت مرخص شده و به دنبال هویت گمشدهاش میگردد. نقش پدر در این اپیزود را همایون ارشادی بازی میکند و نقش مادر به عهده سپیده اعلایی است.
در این اپیزود کانون اصلاح و تربیت برای مجرمان نابالغ به مثابه رحم مادر است، به این معنی که مجرم تا وقتی در آنجا زیست میکند در امنیت و آرامش به سر میبرد، اما به محض خارج شدن از آنجا خطرات بیشماری در انتظار اوست، به همین دلیل این نوجوانها پس از خروج از آنجا اگر مورد حمایت قرار نگیرند، بسیار شکننده و آسیبپذیر خواهند بود. اپیزود پسر ریتمی کند دارد که این کندی برآمده از تجربه حسی لحظات و امکانات جهانی نوین است. همانطور که وقتی از تاریکی وارد فضایی نورانی میشویم اگر چشم را بیدرنگ باز کنیم، حتما آزارنده خواهد بود. اپیزود پسر نیز بدرستی با ریتمی کند، داستان خود را پیش میبرد. فیلم گرچه از ابتدا به سمت پایانی شاد در حرکت است، اما با فضایی سرد، شخصیت اصلی خود را همراهی میکند تا پایان شاد و امیدبخش فیلم از نظرگاه پسری دیده شود که قربانی بیعدالتیهای اجتماع و بیتفاوتیهای خانواده شده است و با این هوشمندی کلیت فیلم را از تصنع و ساختگی بودن در امان نگه دارد.
«خط روی خط»
خط رو خط، اپیزود دیگری از این مجموعه به کارگردانی مونا زندی است. زندی با همکاری آزاد جعفریان فیلمنامه این اپیزود را نوشته و جمشید مشایخی، کتایون امیرابراهیمی، رویا جاویدنیا، ایرج شهزادی، نونا زندی، طوفان مهردادیان و رضا فیاضی از بازیگران این اپیزود هستند.
داستان این اپیزود از جایی آغاز میشود که موبایل والدین دو کودک در مهدکودک باهم عوض میشود و این جابهجایی برای هر دو طرف سوءتفاهمهایی را به وجود میآورد. پدر و مادر یکی از این بچهها در حال سپری کردن یک جدایی موقتی بهعنوان پیش درآمدی بر جدایی نهایی هستند. پدر و مادر دیگری زندگی مرفه و شیرینی دارند، اما در نهایت ریشه این دو خانواده آنقدر سست است که کوچکترین تلنگری میتواند هر دو خانواده را از هم بپاشد و این تلنگر همان اطلاعاتی است که به خطا از گوشیهای جابهجا شده به دست میآورند. این اپیزود برخلاف اپیزود قبل پویاست و گرچه در داستان کنش و واکنشهای پیاپی شکل نمیگیرد، اما تمپوی درونی آن تند است و بازیهای روان و باورپذیر بازیگران کمک زیادی به پویایی کلی فیلم کرده است.
«تحقیر»
اپیزود تحقیر درباره نویسندهای به نام فرهاد راسخ است که در زندگی مشترکش با همسرش دچار مشکل شده و در موقعیت حساسی از زندگی زوج دیگری قرار گرفته است. او مجبور میشود وارد بازی خطرناکی شود.
تحقیر، روایت متفاوتی نسبت به دو اپیزود دیگر دارد، شخصیت اصلی این اپیزود یعنی علی قربانزاده راوی داستان است و داستان را از جایی شروع میکند که چند ساعتی با مرگ فاصله دارد و بعد از مرگ نیز باز هم راوی خود اوست، گویی چشم بصیرت یافته است و قدرتی برتر از دوره حیاتش.
اما اشتباه فیلمنامه از آنجا آغاز میشود که راوی مرحوم روایت را به چند روز پیش برمیگرداند، آنجا که تصمیم گرفته داستانی تلخ بنویسد. مخاطب در این بازگشت داستانی پی میبرد که آنچه تاکنون دیده و دریافت کرده داستانی است که شخصیت نویسنده فیلم، نوشته است. همانطور که گفته شد درواقع دو فیلم در یک فیلم روایت میشود، اما این داستانها به موازات هم پیش نمیروند و داستان دوم حکم غافلگیری دارد که از قبل برای آن کاشتهایی در فیلمنامه در نظر گرفته نشده است. این نوع سورپرایز که بدون کاشتهای داستانی اتفاق میافتد به نوعی در خاطر مخاطب آزارنده است، چراکه به او تصور فریب خوردن دست میدهد.
این اپیزود که ادعای روایت مدرن دارد و احتمالا قصد داشته با میزانسنهای عجیب و غریب فضایی رئال با کاشتهای سوررئال ایجاد کند، نتوانسته در این زمینه به هدف خود برسد. از آن گذشته میزانسنهای اثر بسیار تئاتری است.
«خلسه»
داستان خلسه درباره وکیلی خوشنام به نام عظیمی است که همیشه در پروندههای قضایی موفق بوده، اما به طور اتفاقی با موضوع قتل زنی به نام هما مواجه میشود که پسرش او را به قتل رسانده است. در این اپیزود امینتارخ نقش عظیمی را بازی میکند.
اپیزود خلسه به کارگردانی عبدالحسن برزیده تولید شده و بجز امین تارخ، رامین راستاد، لیلی تقوی، حنانه شهشهانی، نگین معتضد، آیدا فقیهزاده، یاشا رستمی، مرتضی کاظمی، سیامک اشعریون و فرامرز روشنایی نیز در این اثر نقشآفرینی کردهاند.
اگر قرار باشد اطلاعات مربوط به شخصیتهای یک سریال را به بیننده منتقل کنیم چه راههایی در پیش داریم؟ این پرسش ارتباطی مستقیم با مجموعه راهشیری دارد. بخش اعظم اطلاعات قسمت خلسه در قالب اطلاعات خام در اختیار بیننده قرار داده میشود. تفاوت عمده میان ارائه اطلاعات و بروز احساسات از همین جا نشأت میگیرد. صحنههای ملاقات پدر و فرزند در زندان و جایی که پدر برای نخستین بار به اطلاعاتی مهم درباره پسر دست مییابد برای پیشبرد داستان بسیار مهم و ضروریاند، اما عمدتا در قالب انتقال اطلاعات ساخته و پرداختهشدهاند. در صحنههایی از این دست، هنر کارگردان آنجا به چشم میآید که اطلاعات از قالب اطلاعات صرف خارج شده و بدل به حس میشود. قاببندیها و نحوه تدوین نیز ازجمله لوازم مهم برای نیل به این مقصودند. نمونه جذاب انتقال اطلاعات از راه بهکارگیری عواطف را میتوان در همین اپیزود و در صحنهای یافت که پدر به همسر سابق خود اطلاع میدهد پسرشان مواد مخدر مصرف میکرده است و مادر به یک جمله ساده واکنش نشان میدهد و سنگینی و تلخی این پیام خود را در عواطفی که در چهره مادر میبینیم نشان میدهد. بازی مادر در واقع کارکردی دوگانه دارد. در چند صحنه پیشتر ما شاهد آن هستیم که زن سابق سهراب در ماشین با او مشاجره میکند که هنگام دفاع از پرونده پدرش سهراب آنچنان که باید و شاید تلاش نکرده و پدر محکوم شده و با شنیدن خبر سکته کرده و از دنیا رفته است. در این صحنه ما بیشتر با انتقال اطلاعات مواجهایم و شاهد آن هستیم که زن در عمل خواهان آن است که سهراب باید از پدر او با وجود گناهکار بودنش دفاع میکرده است. درواقع ما از همدلی و همراهی با او دست میکشیم و شاید با خود بگوییم که سهراب حق داشته از چنین زنی جدا شود و چهبسا به این نتیجه برسیم که او مادر خوبی هم نبوده، اما اینها همه صرفا با ادای جملات به ما منتقل میشود و نه با روبهرو کردن ما با امکانات حسی و عاطفی چنین اطلاعاتی که باید در قالب بازی باورپذیر، صحنهپردازی مناسب، موجه بودن زمان و مکان ارائه اطلاعات و امثالهم، اما پس از آنکه ما در صحنه ملاقات مادر با پسر در زندان، مادر را میبینیم که در مواجهه با این خبر که پسرش مواد مخدر هم مصرف میکرده به دلیل بازی باورپذیر بازیگر زن متوجه انتقال اطلاعات هم نمیشویم. در هر حال کیفیت انتقال اطلاعات در نقشی مهم در سریال بازی میکند و کارگردان گاه در بسترسازی عاطفی مناسب برای انتقال اطلاعات درست عمل کرده و گاه (که موارد آن کم هم نیستند) کیفیت تصویری سریال را فدای انتقال دادههای خام مربوط به شخصیتها میکند.
در مجموع این اپیزودها با طرح معضلات اجتماعی مختلف و پراکنده و نیز اختلاف زیادی که در سطح کیفی و تولید این اپیزودها مشهود است، مانع آن میشود که راه شیری یک مجموعه اپیزودیک منسجم باشد. چنین به نظر میرسد که هرکدام از این اپیزودها به تنهایی قابلیت یک مینی سریال مستقل را دارند. این مجموعه برای یک پیکره واحد بودن به خطوط ربطی همچون لوکیشن مشترک، سوژه، بازیگر، ساختار و در نهایت یک روح واحد نیازمند است. (مریم رها/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علاءالدین بروجردی نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با جام جم آنلاین:
ابوالفضل ظهره وند نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی روزنامه «جامجم» با سجاد سالاروند، نخستین کوهنورد ایرانی دارای معلولیت در مسیر صعود به هفت قله بلند دنیا