سعید آقاخانی، کارگردان سریال روزهای بد به در:

در زمان کم نمی‌توان شاهکار ساخت

سعید آقاخانی نوروز امسال با سریال تلویزیونی روزهای بد به در مهمان خانه مخاطبان بود.
کد خبر: ۶۶۲۲۱۶
در زمان کم نمی‌توان شاهکار ساخت

سعید آقاخانی تا امروز سریال‌های طنزی چون راه در رو، زن بابا، خوش‌نشین‌ها، نقطه سر خط، دزد و پلیس و خروس را در تلویزیون ساخته و نوروز امسال با سریال تلویزیونی روزهای بد به در مهمان خانه مخاطبان بود. او در این سریال ـ که به قلم برزو نیک‌نژاد برای شبکه 3 نوشته شده بود ـ داستان سرایدار مدرسه‌ای را بازگو کرد که همراه خانواده‌اش با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود، اما با کمک یکدیگر تلاش می‌کنند مسائل زندگی‌شان را حل کنند. او در این سریال به موضوع دورهم‌‌نشینی خانواده و حمایت اعضای خانواده از یکدیگر تاکید داشت. آقاخانی اعتقاد دارد در هر کاری که می‌سازد به تنها موردی که خیلی فکر کرده و ذهنش را مشغول می‌کند، مخاطب است. به همین دلیل هرگز به ماراتن نوروز نمی‌اندیشد و برایش اول یا دوم شدن اهمیت ندارد. با او درباره سریال تلویزیونی روزهای بد به در به گفت‌وگو نشستیم.

با توجه به این که تعداد مخاطبان سریال‌های نوروزی زیاد است و شما هم تجربه ساخت آثار مناسبتی برای رمضان و نوروز را هم داشتید، آیا قبل از ساخت سریال نوروزی روزهای بد به در به ماراتن و رقابت با کارگردانان دیگر فکر کرده بودید و این ماجرا برایتان اهمیت دارد که سریالتان اول یا دوم شود؟

نه، اصلا رقابت برایم معنا ندارد، ضمن این که این مساله برای مردم هم اصلا اهمیت ندارد، چون مردم هم علاقه‌مند هستند یک کار خوب ببینند. بنابراین برایشان فرقی نمی‌کند کدام سریال اول یا دوم شود، بلکه دوست دارند زمانی که برای دیدن یک سریال می‌گذارند به بطالت نرود و برای ساعاتی آنها را سرگرم کند و از دیدن آن لذت ببرند.

از سوی دیگر برای بینندگان تلویزیون تفاوتی ندارد سریالی که می‌بینند کار من باشد یا این که آقایان مقدم و هادی و خانم سام آن را ساخته باشند. آنچه دوست دارند دیدن یک اثر خوب است. من هم هرگز علاقه‌مند به این داستان نبودم که وارد ماراتن یا رقابت شوم. تا به امروز هم وارد چنین بازی‌هایی نشده‌ام و نمی‌شوم. در واقع برای من اهمیت ندارد سریالم اول شود یا دوم.

به نظرم آنچه اهمیت دارد این است که ما کارمان را درست انجام بدهیم. وقتی من به عنوان کارگردان کار خوبی بسازم، حتما بیننده خودم را خواهم داشت. در مجموع معتقدم هر سریالی بیننده خودش را دارد و مخاطبان با هر ذائقه‌ای اثری را دنبال می‌کنند که با سلیقه‌شان همخوانی داشته باشد. سریال تلویزیونی روزهای بد به در هم مخاطبان خودش را داشت. البته نمی‌دانم این بحث رقابت بین آثار از چه زمانی شروع شده و از کجا نشأت می‌گیرد، ولی امیدوارم این بحث تمام شود، چون من شخصا علاقه‌ای به دنبال کردن چنین مباحثی ندارم.

پس می‌توان نتیجه گرفت فقط مخاطب برایتان اهمیت دارد و به هیچ چیز غیر از مخاطب فکر نمی‌کنید؟

بله، مخاطب اهمیت دارد و این که کار را نگاه کند، از آن لذت ببرد و آن را دوست داشته باشد و گرنه اگر بگویند اول یا دوم شدی، مهم نیست. خدا را شکر می‌کنم که سریال تلویزیونی روزهای بد به در پخش شد و مردم آن را دیدند، خوششان آمد و در مجموع استقبال خوب بود و به ما گفتند از کار راضی هستند.

مردم تعارف ندارند و به دور از رو در بایستی نظرشان را می‌گویند. اگر کار خوب باشد، نظر مثبت‌شان را اعلام می‌کنند و اگر خوششان نیاید براحتی می‌گویند. به همین دلیل مخاطب در اولویت است. اگر ما به مخاطب احترام بگذاریم و یک کار خوب برای او بسازیم، حتما نتیجه‌اش را خواهیم گرفت. بنابراین گفت‌وگو کردن علیه یکدیگر کار درستی نیست و من همیشه تلاش کرده‌ام از این ماجراها دوری کنم.

وقتی قرار است کارگردانی اثری را بپذیرید، باید نکته‌ای برای شما جالب باشد. سریال روزهای بد به در چه ویژگی‌ای داشت که شما را برای کارگردانی ترغیب کرد؟

وقتی دو قسمت از فیلمنامه سریال روزهای بد به در را خواندم، از آن خوشم آمد و جذبم کرد. به نظرم نویسنده تلاش کرده بود فضای جذاب و شیرینی را در قصه روایت کند. وقتی فیلمنامه‌ای را بخوانم که در مرحله اول مرا جذب کند و برایم قابل هضم باشد، بدون تردید می‌توانم آن را برای مخاطب هم به تصویر بکشم. ضمن این که فضای سریال هم در یک مدرسه می‌گذشت که برای بینندگان جذاب بود. همه این موارد باعث شد کارگردانی این سریال را قبول کنم.

این فضای جالب چه ابعادی داشت که آن را دوست داشتید؟

به نظرم برزو نیک‌نژاد قلم شیرینی دارد. ضمن این که شیوه روایت قصه‌اش را دوست داشتم. خیلی خوب فضاسازی کرده بود و دیالوگ‌ها شیرین نوشته شده بود.

با توجه به این که شما در گذشته تجربه کار روی فیلمنامه نیک‌نژاد را نداشتید و زمان‌تان برای تصویربرداری سریال روزهای بد به در کم بود، توانستید تعامل خوبی با یکدیگر در طول کار داشته باشید؟

بله، با وجود این که زمان کم بود، اما در همان مدت توانستیم با یکدیگر به تعامل خوبی برسیم. گرچه اولین بار بود که با او کار می‌کردم، ولی چون قلم روان و شیرینی دارد مرا جذب کرد و مشکلی با یکدیگر نداشتیم. قبل از تصویربرداری سریال با یکدیگر قرار گذاشتیم و درباره کلیت کار صحبت کردیم، اما زمانی که وارد کار شدیم، این اتفاق کمتر افتاد، چون زمان زیادی برای تصویربرداری نداشتیم.

این سریال پنجم بهمن ماه کلید خورد و ما باید آن را برای شب عید می‌رساندیم. گرچه من کمتر فرصت صحبت با نویسنده را داشتم، اما از آن طرف تهیه‌کنندگان مرتب با نویسنده صحبت می‌کردند و با مشورت کار انجام می‌شد. در مجموع این مشورت بیشتر از سوی تهیه‌کنندگان بود.

من هم فیلمنامه را می‌خواندم و هر زمان ایده‌ای به ذهنم می‌رسید، حتما به دوستان اطلاع می‌دادم و نیک‌نژاد هم بنا به سلیقه خودش از آن ایده‌ها استفاده می‌کرد.

فکر نمی‌کنید رابطه کمرنگ نویسنده و کارگردان و مبادله‌نشدن نظرات در طول کار باعث می‌شود ایرادهایی در کار پیش بیاید؟

بله، طبیعی است که ایرادهایی پیش می‌آید، اما این نه ضعف من است، نه نویسنده و نه تهیه‌کنندگان. به هر حال مسئولان باید تلاش کنند چند ماه زودتر از هر مناسبتی سریال‌ها کلید بخورد. وقتی ما پنجم بهمن ماه کلید می‌زنیم و تا عید زمان زیادی نداریم، چطور باید یک سریال 700 دقیقه‌ای را هم بموقع برسانیم و هم بدون ایراد باشد.

درست‌شدن این مساله هم دست من به عنوان کارگردان نیست. من فقط تلاش می‌کنم با توجه به زمانی که دارم و فشار کار، یک سریال خوب، آبرومند و شسته رفته بسازم که مردم از دیدن آن لذت ببرند و آن را دوست داشته باشند. البته این فشار کار فقط برای سریال روزهای بد به در نبود و دیگر سریال‌های نوروزی هم دقیقه 90 تولید شدند و با این مشکلات و فشارها روبه‌رو بودند. این شتاب‌زدگی در همه کارها وجود دارد و نمی‌توان کاری کرد.

ولی شما هم به این فشارها تن می‌دهید و کار را می‌پذیرید.

نهایت تلاشم این است تا با زمانی که در اختیار دارم، کار را خوب انجام دهم. اگر زمان بیشتر داشتیم، مسلما با نویسنده جلسات بیشتری می‌گذاشتیم و درباره فیلمنامه صحبت می‌کردیم. طبیعی است که با زمان بهتر کیفیت کار هم افزایش می‌یابد.

اگر هم من کار را نپذیرم، یک نفر دیگر کار می‌کند. به هر حال این مساله وجود دارد، اما چون من تجربه انجام چنین کارهایی در زمان محدود و با فشار بالا را دارم، انجام می‌دهم و سعی می‌کنم کار افت نکند و مردم آن را بینند. در واقع همه تلاشم این است که سریالم مردم را تا پایان نگه دارد.

واقعا کسانی که در این زمان محدود و با این فشار کاری سریال‌ها را برای ایام نوروز آماده می‌کنند، شاهکار می‌کنند. ساخت یک سریال 600 تا 700 دقیقه‌ای در این زمان محدود کار راحتی نیست و کسانی که می‌توانند این کار را انجام بدهند، به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسند، چون کار مشکلی است.

امیدوارم با همت مسئولان دیگر شاهد چنین مسائلی نباشیم و سریال‌ها بموقع کلید بخورند تا عوامل سازنده در نهایت آرامش کارشان را انجام بدهند، اما یک مساله برایم جذاب است که چرا به محض تمام‌شدن یک کار همه نظر می‌دهند و از ما می‌خواهند یک شاهکار تحویل ‌دهیم. تا زمانی که این فرمت تغییر نکند و زمان مناسب در اختیار سازندگان آثار نمایشی قرار نگیرد، این داستان ادامه خواهد داشت.

با توجه به این که مدرسه لوکیشن اصلی سریال روزهای بد به در بود، به لحاظ کارگردانی دچار مشکل نشدید تا در اتاق کوچکی که سرایدار مدرسه با خانواده‌اش زندگی می‌کرد، کار کنید و تصویرگر زوایای مختلف باشید تا برای بیننده تکراری نباشد؟

بدون تردید هر کاری سختی‌های خاص خودش را دارد. این سریال هم فارغ از این مساله نبود. با توجه به سرعت کار، من به هر سکانسی شب قبل یا همان روز فکر می‌کردم. البته سعی می‌کردم با توجه به محدودیت مکان، میزانسن‌ها و سکانس‌ها تکراری نشود، اما قبول کنید تصویربرداری در یک اتاق 20 متری با حضور 12 بازیگر و تعدادی عوامل پشت صحنه کار راحتی نبود، اما خیلی تلاش کردم سکانس‌ها شبیه هم نشود، البته ناخودآگاه این اتفاق می‌افتد و راه فراری نبود. به هر حال یک فیلم 90 دقیقه‌ای نبود که بخواهیم زوایای متعدد داشته باشیم. باید یک کار 700 دقیقه‌ای را ضبط می‌کردیم.

با وجود این که در این سریال از چهره‌های جدید برای شخصیت‌های سلطان و تقی استفاده کرده بودید، اما بازی برخی بازیگران از جمله مریم امیرجلالی مثل کارهای قبلی‌اش بود. در واقع تفاوتی بین امیرجلالی این کار با سریال ترش و شیرین وجود نداشت.

طبیعی است ظرف دو ماه نمی‌توان کاری ساخت که هیچ ایرادی نداشته باشد. من نمی‌دانم چرا بعد از ساخت یک اثر در یک زمان کم آن را با یک سریال هالیوودی مقایسه می‌کنیم. بازیگران نمی‌توانند ظرف دو ماه هم نقششان را خیلی خوب بازی کنند و هم شخصیت را به نوعی متفاوت در بیاورند.

اگر این سریال در یک زمان خوب و با آرامش و دور از نگرانی تب آنتن ساخته می‌شد، آن وقت شما می‌توانستید به بازیگر ایراد بگیرید که چرا نقشش را این طور بازی کرده است. معتقدم وقتی بازیگر در یک زمان کم بازی خوب و شسته رفته‌ای دارد، همین کافی است.

بگذارید برایتان مثالی بزنم. شما به من گوشت چرخ‌کرده دادید و من برایتان کباب کوبیده درست کردم و حالا می‌گویید چرا کباب بره درست نکردی؟! مگر می‌شود با گوشت چرخ‌کرده کباب بره درست کرد؟ شما نمی‌دانید وقتی عوامل سازنده یک سریال روزانه بیش از 10 ساعت کار می‌کنند، چه فشاری را تحمل می‌کنند.

اولویت من برای انتخاب بازیگران سریال این بود که بازیگری بیاورم که تپق نزند و این خیلی مهم است. گاهی پیش آمده در کارهایی که تب آنتن وجود دارد بازیگری آوردیم که دو روز اول نتوانسته نقشش را در بیاورد و من او را حذف کردم و عذر خواستم که نمی‌توانم کار گروه را به خاطر او به مخاطره بیندازم.

هومن برق‌نورد و بیژن بنفشه‌خواه در این سریال نقش دوقلوهای ناهمسان را بازی می‌کردند. گرچه دوقلوهای ناهمسان شبیه یکدیگر نیستند اما اگر به لحاظ بصری نگاه کنیم سن و سال این دو نفر در سریال به گونه‌ای است که انگار برق‌نورد چند سال بزرگ‌تر از بنفشه‌خواه است؟

این که این دو نفر دوقلوهای ناهمسان باشند، در فیلمنامه نبود و بعد اضافه شد. به نظرم ایراد خاصی نیست که شما به این مساله خرده گرفتید. به هر حال یکی از دوقلوها بی‌خیال است و خوب مانده و آن یکی چون حرص و جوش می‌خورد، هم تپل شده و هم بزرگ‌تر به نظر می‌رسد.

در این سریال برق‌نورد از همان لحن شخصیت سریال دزد و پلیس استفاده کرده. به نظرتان بهتر نبود لحن دیگری خلق می‌شد یا با همان صدای خودش بازی می‌کرد؟

به نظرم ایرادی ندارد که از لحنی استفاده شده که تا حدودی شبیه دزد و پلیس است. گرچه بهتر بود لحن جدیدی خلق می‌شد، اما استفاده از لحنی که مردم آن را دوست داشتند، اشکالی ندارد. چارلی چاپلین 300 فیلم مثل هم ساخته، اما کسی به او ایراد نگرفته یا کلاه قرمزی که همیشه شخصیت ثابتی دارد.

نمی‌توان شخصیت پرویز را با کلاه قرمزی مقایسه کرد، چون کلاه قرمزی یک شخصیت مستقل است، اما شخصیت پرویز با شخصیت دزد و پلیس کاملا فرق دارد. اینجا برق نورد ایفاگر یک شخصیت جدی است، اما در آن سریال نقشش طنز بود.

باز هم می‌گویم که ایرادی ندارد. مگر جیم کری که همیشه خودش را تکرار می‌کند کسی به او خرده می‌گیرد؟ اتفاقا مخاطبان خاص خودش را دارد. چه ایرادی دارد لحنی که شخصیت را بامزه و شیرین می‌کند، تکرار شود. من نمی‌دانم چرا همه انتظار دارند در زمان کم ما شاهکار خلق کنیم. در مجموع از نتیجه کار راضی هستم، چون مردم سریال را دوست دارند.

فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها