جام جم سرا: تلا ش در جهت رفع افسردگی،خود یکی از راههای اساسی درمان و پیشگیری از شدت بیماری و عوارض آن است.
برای افسرده نبودن کافی نیست که مشکلی نداشته باشیم بلکه باید شوروشوقی درسر باشد؛ باید دلیلی برای زندگی داشت.باید عشق ورزید تا افسرده نبود، پاد زهرافسردگی این نیست که خیالی درسرنداشته باشیم بلکه آن است که موضوعی سالم و مناسب برای دوست داشتن و شوری سازنده و مفید در سر داشته باشیم.
به نقل از سلامت نیوز، ما منکر مشکلات و حوادث غم انگیز نیستیم اما آنچه به حوادث معنای مایوس کننده میدهد بیش از خود حوادث تعبیر و تفسیر ماست. قدرت تعقل و توانایی سازگاری آسان در برابر مشکلات لا یتناهی است. توانایی اندیشه بشر و قدرت چاره جویی او خیلی بیش از آن است که قوی ترین حوادث تلخ هم بتواند او را برای همیشه افسرده نگهدارد. افسرده در زندگی روزمره معمولابه شخصی گفته میشود که غمگین و حالتی ناشاد داردکه در تعریف روانشناسانه شخص افسرده کسی است که غمگین و ناراحت میباشد.افسردگی یکی از شایع ترین بیماریهای نوع بشر است وعلانم مختلفی دارد مانند علایم جسمانی که موجب مراجعه به پزشک می شود. حدود 6در صد از افراد جامعه مبتلا به افسردگی هستند. احتمال اینکه هر کسی در طول عمر خود به افسردگی دچار شود به طور متوسط 15درصد است که ازاین 15درصد تعداد خانمهای افسرده بیشتر از آقایان است.
افسردگی موجب افت عملکرد شغلی،تحصیلی،اجتماعی و خانوادگی میشود.احساس غم و اندوه گذرا به دنبال فقدان عزیزان یا شکست در یک تجربه معمول زندگی که با خود ملامتگری را به همراه ندارد و یا بطور قابل توجه نمیباشد یک اتفاق بسیار معمول روانی است و نام بیماری بر آن اطلاق نمیشود و اگر به خوبی و سازنده با آن برخورد شود میتواند به رشد و تعالی انسان نیز کمک کند.افسردگی اساسی یک اصطلاح تشخیصی است که دلالت بر وجود علایم بارز افسردگی میکند که موجب افت قابل توجه در عملکرد شغلی یا اجتماعی شخص شده است.
علایم:
علامت اصلی افسردگی اساسی یک دوره حداقل دو هفته ای است که در طی آن فرد افسرده علاقه و احساس لذت را تقریبآ در همه فعالیتها از دست میدهد در کودکان و نوجوانان نیز به همین منوال است.فرد افسرده چهار علامت را تجربه میکند که عبارتند از: تغییردر اشتها یا وزن،خواب و فعالیت روانی- حرکتی، کاهش انرژی، احساس بی ا رزشی یا گناه، دشواری در اندیشیدن، تمرکز و یا تصمیم گیری با افکار تکرار شونده مرگ یا اندیشه پردازی،طرح و اقدام برای خودکشی. برای به حساب آوردن یک دوره افسردگی اساسی یک علامت باید نسبت به دوره قبل بدتر شده باشد یا یک علامت اخیراً بوجود آمده باشد. علایم برای بیشتر ساعات روز تقریبآ هر روز برای حداقل دو هفته پیوسته ادامه دارد. در بعضی افراد این دوره افسردگی حالت خفیف تری دارد و ممکن است فرد کارکردهای ظاهراً طبیعی داشته باشد اما نیازمند تلاش فزاینده بسیار زیاد است.در بعضی افراد که از احساس بی میلی شکوه میکنند،هیچ گونه احساسی ندارند یا ا حساس مضطرب بودن میکنند وجود یک خلق افسرده را میتوان از حالت چهره طرز رفتارشان استنباط کرد.بعضی افراد بر شکایت جسمیبه جای گزارش احساس غمگینی تاکید میکنند.
بیشتر افراد افزایش تحریک مثل خشم مستمر، تمایل به پاسخ دادن به وقایع به صورت طغیان، خشم یا سرزنش دیگران و یا احساس غلو یافته ناکامیبر سر موضوعات جزیی را گزارش می دهند. در کودکان و نوجوانان با از دست دادن علاقه یا احساس لذت تقریباًهمیشه تا حدی وجود دارد.اعضای خانواده غالباً متوجه کنارهگیری اجتماعی و عدم علاقه به فعالیتهای لذت بخش قبلی بیمار میشوند ( مثلاً کسی که قبلاً عاشق بازی گلف بود دیگر بازی نمیکند،کودکی که از بازی فوتبال لذت میبرد بهانههایی میآورد که بازی نکند). در بعضی افراد علاقه و یا میل جنسی نسبت به گذشته کاهش قابل توجهی پیدا میکند. اشتها معمولاً کاهش مییابد و بیشتر افراد احساس میکنند برای خوردن باید به خود فشار بیاورند دیگر افراد به ویژه آنهایی که با مراکز سرپایی سروکار دارند ممکن است افزایش اشتها پیدا کرده و غذاهای خاصی را دوست داشته باشند (مثلآ: شیرینیها یا دیگر کربوهیدراتها ) تغییر اشتها در هر جهت ممکن است کاهش یا افزایش قابل توجه وزن را در پی داشته باشد در کودکان ناتوانی در به دست آوردن وزن موردانتظار ممکن است ذکر شود.
افراد نوعاًدچار بیخوابی در اواسط شب هستند (یعنی مشکلاتی در به خواب رفتن نیز وجود دارد که خوابشان به صورت دورههای دراز مدت در شب یا افزایش خواب در روز است) گاهی ا وقات دلیلی که افراد به خاطر آن در صدد درمان برمی آیند خواب آشفته است. - تغییرات روانی- حرکتی شامل بی قراری (مثلاً ناتوانی در نشستن، قدم زدن،فشار دادن دست یا فشار دادن یا مالش پوست، البسه و دیگر اشیا )یا تاخیر ( مثلاً تفکر و حرکات بدنی کند،افزایش مکثها قبل از جواب دادن) است.بی قراری یا تاخیر روانی – حرکتی باید به حدی برسد که توسط دیگران قابل مشاهده بوده و صرفاً نشان دهنده احساسات ذهنی نباشد.
کاهش انرژی، فرسودگی و خستگی مفرط شایع هستند. یک شخص ممکن است خستگی مداوم را بدون کار بدنی گزارش دهد. حتی به نظر میرسد که انجام کوچکترین وظایف نیازمند تلاش اساسی است. میزان کار آمدی در تکالیفی که انجام میشود ممکن است کاهش یابد.مثلاً فردی شکایت میکند که نظافت و لباس پوشیدن در صبح خسته کننده است و دو برابر زمان معمول طول میکشد.
احساس بی ارزش بودن یا گناه همراه با ارزیابی منفی غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال و نشخوار ذهنی همراه با گناه در مورد نقاط ضعف کوچک گذشته ممکن است وجود داشته باشد.
چنین افراد اغلب وقایع روزمره رفتاری یا جزیی را به عنوان شاهدی برای نقایص شخصی مورد سوء تعبیر قرار میدهند و یک احساس مسوولیت اغراق آمیز برای وقایع نامساعد دارند. برای مثال یک معامله گر ممکن است دچار اشتغال ذهنی همراه با سرزنش خود به خاطر شکست در فروش شود. حتی وقتی که بازار عموماً راکد است و دیگر معامله گران نیز تقریبآ نتوانسته اند فروشی داشته باشند احساس بی ارزش بودن یا گناه ممکن است تا حدی هذیانی باشد. (مثلآ فردی که اعتقاد دارد شخصاً مسوول فقر دنیا است و خودرا به خاطر بیمار بودن یا شکست در بر آورده ساختن مسوولیتهای شغلی یا بین شخصی به عنوان نتیجه ای از افسردگی سرزنش می کند) و اگر جنبه هذیانی نداشته باشد برای برآورده ساختن این ملاک کافی به نظر نمیرسد.
بسیاری از افراد آسیب در توانایی تفکر و اشکال در تمرکز حواس یا تصمیم گیری را گزارش میدهند. آنان به آسانی دچار حواس پرتی میشوند و یا از مشکلات حافظه شکایت میکنند. آنهایی که از نظر ذهنی خواستار کسب و کار یا تحصیلات هستند اغلب نمیتوانند کارکرد مناسب حتی در زمانی که مشکلات تمرکز خفیفی دارند داشته باشند.
در کودکان افت ناگهانی در نمرات درسی ممکن است انعکاس تمرکز ضعیف باشد و یا با نشانههای اولیه زوال عقل اشتباه شود. وقتی که دوره افسردگی اساسی به گونه موفقیت آمیزی درمان میشود مشکلات حافظه ای اغلب کاملاً کاهش مییابند. با وجود این در بعضی افراد به ویژه اشخاص سالمند دوره افسردگی اساسی ممکن است تظاهر اولیه زوال عقل برگشت ناپذیر باشد.
غالباً افکار مرگ و اندیشه پردازی در مورد خود کشی یا اقدام به خودکشی وجود دارد. دامنه این افکار از این اعتقاد که آنان که مرده اند آسوده ترند تا افکار گذرا اما تکرار شونده در مورد عمل خودکشی و برنامهریزیهای حساب شده برای چگونگی انجام خودکشی امتداد دارد. فراوانی شدت و درجه مهلک بودن این افکار کاملاً متغیر است. افرادی که احتمال کمتری برای انجام خود کشی دارند ممکن است افکار گذرا (یک تا دو دقیقه و تکرار شونده یک یا دو بار در هر هفته )را گزارش دهند.
گر چه این رفتارها از نظر آماری با اقدامات خودکشی همراهند و امکان دارد در شناسایی یک گروه در معرض خطر بالا مفید باشد اما بسیاری از مطالعات نشان داده اند که امکان پیش بینی دقیق مکان یا زمانی که یک فرد خاص مبتلا به افسردگی سعی میکند خودکشی کند وجود ندارد. انگیزه خودکشی ممکن است شامل تمایل به تسلیم شدن در مقابل موانع بر طرف نشدنی و یا اشتیاق شدید برای خاتمه دادن به یک حالت هیجانی به شدت دردناک که توسط شخص ادراک میشود باشد. تشخیص دوره افسردگی در صورتی که علایم واجد ملاکهای یک دوره آمیخته باشد داده نمیشود. اگر آسیب شدید باشد شخص ممکن است کار کرد خود را در زمینههای اجتماعی یا شغلی از دست دهد در موارد افراطی شخص ممکن است قادر به انجام حداقل مراقبت از خود (مثلاً تغذیه یا لباس پوشیدن) نباشد و یا حداقل بهداشت شخصی را داشته باشد. اگر علایم افسردگی ظرف دو ماه بعد از فقدان فرد مورد علاقه شروع شوند و بیش از این دو ماه ادامه نیابند. عمومآ به عنوان نتیجه داغدیدگی به حساب میآیند مگر اینکه مشتمل بر اشتغال ذهنی بیمار گونه همراه با احساس بی ارزشی، اندیشه پردازی در مورد خودکشی، علایم روان پریشانه و یا تاخیر روانی - حرکتی باشد.
علائم و اختلالات همراه
علائم و اختلالات روانی همراه افراد مبتلا به دوره افسردگی غالباً با گریان بودن، تحریک پذیر بودن، حزن،نشخوار ذهنی داشتن، مضطرب بودن، وحشت زدگی و نگرانی شدید در مورد سلامت جسمانی و شکایت از درد (مثلاً: سر درد یا درد مفاصل شکم و یا دیگر اعضای بدن) شناخته میشود در طی دوره افسردگی بعضی افراد حملههای وحشت دارند به صورت الگویی رخ میدهد در کودکان اضطراب جدایی ممکن است روی دهد بعضی افراد داشتن مشکلاتی در روابط صمیمی، رضایت کم از تعاملات اجتماعی یا مشکلاتی در کار کرد جنسی (مثلاً فقدان اوج لذت جنسی در زنان و یا اختلال کارکرد نعوظی در مردان همراه است ) مشکلات زناشویی (مثلاً طلاق)، مسایل شغلی (مثلاً, از دست دادن شغل ) مسایل تحصیلی (مثلاً فرار از مدرسه، شکست در مدرسه ) الکل یا دیگر مواد قابل سوءمصرف و افزایش استفاده از خدمات پزشکی ممکن است و جود داشته باشد.
وخیم ترین پیامد دوره افسردگی احساس اقدام یا انجام خودکشی است. خطر خودکشی به ویژه برای افراد دارای علایم افسردگی سابقه اقدام خودکشی به سابقه خانوادگی انجام خودکشی و یا استفاده همزمان از مواد بالاست.
افزایش میزان مرگ زودرس ناشی از حالات طبی عمومینیز ممکن است وجود داشته باشد دورههای افسردگی غالباً همراه با عوامل استرس زای روانی –اجتماعی (مثلاً: مرگ فرد مورد علاقه، جدایی زناشویی طلاق ) نمایان میشوند. زایمان ممکن است افسردگی را شدید کند که د ر این صورت شاخص شروع افسردگی پس از زایمان نمایان میشود.
سیر بیماری
علایم دوره افسردگی معمولاً در طی روزها یا هفتهها به وجود میآید. دورههای اولیه که با علایم اضطراب و افسردگی خفیف همراه است ممکن است هفتهها یا ماهها قبل از شروع دوره افسردگی اساسی کامل طول بکشد. دوره درمان نوعاً 6 ماه یا بیشتر صرف نظر از سن شروع طول میکشد. در اکثر موارد بهبودی کامل علایم وجود دارد و کارکرد فرد به سطح قبل از بیماری برمیگردد. در مواردی شاید 20 تا 30 در صد برخی علایم افسردگی که برای نشان دادن یک بیمار افسرده است کافی نیست. ممکن است ماهها یا سالها ادامه یابد و یا برخی ناتوانیها یا اختلالات که در این موارد ممکن است بهبودی نسبی داشته باشد.
نشانههای دوره افسردگی
1- خلق افسرده در بیشتر اوقات روز،تقریباً هر روز، خواه از طریق گزارش ذهنی (مثلاً احساس غمگینی یا پوچی ) و خواه مشاهده دیگران (مثلاً غمگینی و اشکبار بودن )باشد.
2- کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به همه تقریباً همه فعالیتها در بیشتر اوقات روز تقریباً هر روز (به طوری که شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران نشان میدهد )
3- از دست دادن قابل ملاحظه وزن بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلاً تغییر در بیش از 5 درصد وزن بدن در یک ماه )یاکاهش و یا افزایش اشتها تقریباً هر روز در کودکان ناتوانی در رسیدن یه وزن مورد انتظار را در نظر بگیرید.
4- بی خوابی و پرخوابی تقریباً هر روز
5- بی قراری یا تاخیر روانی –حرکتی تقریباً هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران فقط به احساسهای ذهنی بیقراری یا کندی محدود نمیشود.)
6- خستگی شدید یا از دست دادن انرژی تقریباً هر روز.
7- احساس بی ارزشی یا گناه افراطی و نامناسب (که ممکن است هذیانی باشد )تقریباً هر روز (فقط شامل سرزنش خود و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمیباشد )
8- کاهش توانایی تفکر یا تمرکز یا بلاتصمیمی تقریباً هر روز (خواه به صورت شرح ذهنی بیمار و خواه قابل مشاهده توسط دیگران )
9- افکار تکرار شونده در مورد مرگ نه به صورت ترس از مرگ و فکر کردن مکرر در مورد خودکشی یا اقدام به آن.
چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد ؟
اگر افسردگی شدید باشد و یا بیش از چند هفته ادامه یابد همچنین اگر اندوه ناشی از فقدان شخص مورد علاقه بیش از چند ماه استمرار یابد به کودک باید توسط پزشک ویزیت شود.در این موارد کودک ممکن است به روان درمانی و یا درموارد شدیدتر داروهای ضد افسردگی نیاز داشته باشد.اغلب کودکان پس از شروع درمان به سرعت بهبود مییابند هر چند افسردگی در بعضی موارد تا چند ماه ادامه مییابد و سپس بتدریج بهبود مییابد. در عدة کمیاز بیمارن افسردگی ادامه مییابد و یا عود میکند و گاهی حتی منجر به خودکشی فرد میشود.
فرهنگ و افسردگی
فرهنگ نه تنها بر بروز بیماری افسردگی اثر میگذارد بلکه ظهور علائم بیماری و پیشرفت آن را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. هنوز هم توصیف بیماریهای روانی در کتب مرجع بر اساس مشاهدات بالینی بیماران در ممالک غربی استوار است.
هر سال غریب به 100 میلیون نفر از مردم جهان به بیماری افسردگی مبتلا میشوند به احتمال زیاد علت این وفور افسردگی در بیشتر کشورها از یکسو بالارفتن طول عمر و از سوی دیگر بوجود آمدن دگرگونیهای اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی است که موجب تشدید فشارهای روانی و افزوده شدن بر تعداد بیماران مذکور میشود. شاید هم علت دیگر این باشد که بروز این بیماری در نسل جوان افزایش یافته است. از هم گسیختگی خانوادهها، انزوای اجتماعی، و پدیدههای دیگری از این قبیل، میتواند منجر به پیدایش حالتهای افسردگی شود رواج برخی آسیبهای جسمینیز خطر ابتلا به افسردگی را بالا میبرد، از آن جمله صدمات ناشی از مصرف مشروبات الکلی انواع مواد مخدر است که به بروز این حالات در شخص معتاد سرعت میبخشد مشکل افسردگی با ابعاد گسترده اش قطعاٌ یکی از مسائل مهم بهداشت عمومیدر جهان امروز به شمار میآید و این در حالی است که درمانهای مؤثری نیز برایش وجود دارد. اما بیمارانی که مبتلا به افسردگی هستند، بخصوص در کشورهای در حال توسعه معمولاٌ از این درمانها بی نصیب میمانند و ناچار درد و رنج ناخواسته ای را تحمل میکنند که به نوبة خود محیط خانوادگی و اجتماعی آنها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
تصور غلطی که از این بیماری در اذهان موجود است دسترسی به درمانهای مناسب را محدود کرده و باعث اشتباه در تشخیص و اقدام به معالجات نادرست شده است. داستان خانم ایکس نمونة بارزی از این نوع اشتباهات است: این خانم 48 سالة مراکشی پس از فوت ناگهانی پسرش بعلت تصادف به بیخوابی و خستگی و سر دردهای شدید مبتلا شد که داروهای مسکن معمولی نمیتوانست به او کمک کند. خانم ایکس بعدازآنکه مدتها به پزشکان مختلف از قبیل متخصص اعصاب، چشم پزشک، و متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کرد و نتیجه ای نگرفت. دست آخر یک دندانپزشک سردرد او را ناشی از خرابی دندانها تشخیص داد و تمام دندانهای اورا کشید و به جایش دندان مصنوعی گذاشت اما اینکار نیز نه فقط از سردرد او چیزی نکاست بلکه شدت آنرا هم افزون کرد. بالاخره همان دندانپزشک وی را به یک روانپزشک معرفی کرد. روانپزشک ناراحتی او را افسردگی تشخیص داد و سردردهای ناشناخته بیمار را ناشی از آن دانست. با شروع درمان ضد افسردگی، سردرد و سایر نشانههای بیماری برطرف شد و بیمار سلامتی کامل خود را بازیافت. نتیجه موفقیت آمیز درمان، صحت تشخیص روانپزشک را تأیید میکرد.
هنگامیکه در مورد افسرگی بحث میشود سوالاتی در اذهان پیش میآید که بعنوان مثال: آیا افسردگی یک بیماری ارثی است؟ آیا فرزندان هم دچار این بیماری خواهند شد ؟
در جواب باید گفت: استعداد ارثی یکی از عوامل موثر در ابتلای به افسردگی است. زمینه ارثی موجب میشود تا فشارهای روانی و تجربیات سخت زندگی و یا ناملایمات ناشی از فقدانهای مکرر یا شدید باعث بروز علائم افسردگی بشود.
عوامل ارثی-اقتصادی-اجتماعی هر کدام در بروز بیماری افسردگی موثر هستند. کسیکه زمینه ارثی قوی افسردگی داشته باشد نیاز به استرس روانی یا فشار روانی اجتماعی کمتری دارد تا بیمار شود و همینطور بالعکس پس در نتیجه نباید نگران زمینه ارثی بودن بیماری باشیم تا فشار روحی بیش از معمول را به فرزند خود وارد نسازیم. وظیفه حکم میکند تا آرامش خود را حفظ کنیم. محیط آرام و مهربانی در خانه فراهم کنیم تا مسائل روزمره به نحو منطقی حل شود و این فضای آرام و حمایت گر خود موجب متوقف شدن زمینة ارثی شده و مانند پادزهر مانع بروز علائم افسردگی در فرد مستعد شویم.
گاهی اوقات ممکن است این سوال در ذهن اشخاص افسرده پیش بیاید که چرا من افسرده شده ام؟ افسردگی همانطور که در مباحث قبل گفته دلائل متعددی اجتماعی – اقتصادی ارثی را دارد که ممکن است اینها دست به دست هم بدهند و موجب افسردگی شود. نکتة قابل توجه اینکه چرا بعضی افراد در برابر شدید ترین حوادث غم انگیز هم از افسردگی به دور میمانند و بعضیها در برابر حوادث بسیار کوچک محیطی یا هیجانی دچار اندوه شدید و یأس میشوند.
آنان که برای ابتلای به افسردگی به دلیل زمینههای ارثی یا تجربیات تلخ گذشته زندگی حساس تر هستند نسبت به حوادث جاری اجتماعی و اقتصادی شکننده تر بوده و زودتر به بیماری افسردگی مبتلا میشوند وبرعکس آنان که از ثبات بیشتری برخوردار هستند فقط در مقابل حوادث غم انگیز شدید ممکن است تسلیم افسردگی بشوند.
پس برای درک علت افسردگی باید به مجموعه علل در هم تنیده توجه داشت نه یک علت خاص.در نتیجه در درمان بیماران افسرده سه رکن اساسی زیر را در برنامه منسجم و حساب شده منظور کرد:
1)استفاده از درمانهای دارویی ضد افسردگی.
2)استفاده از روان درمانی به شکلهای مختلف و متناسب با هر کس مثلاً چاره جویی برای حل مشکلات جاری بیمار و افزودن بر قدرت مقابله با مسائل با کمک مشاور، با روان شناس یا روان پزشک.
3) تعدیل شرایط اجتماعی – اقتصادی زندگی به نحوی مناسب و مقدور، مثلاً کاستن از ساعات کار شبانه و تغییر لیست شغلی به محیطی که فشار روحی کمتر داشته باشد.
افراد افسرده گاهی برای فرار از دردهای درونی بوسیله ای پناه میبرند که این وسیله ممکن است مصرف مواد مخدر یا مشغول شدن به یک پرنده باشد که اورا از پرداختن به روال رنج آور افسردگی فارغ سازد اما استفاده از تریاک برای درمان افسردگی هیچ گاه پذیرفته نشده است. گذشته از اینکه استفاده از تریاک در بعضی از افراد سبب افسردگی هم میشودو صرف نظر از مسائل قانونی – اخلاقی و اجتماعی، مشکل عمده طبی مصرف تریاک ایجاد وابستگی (اعتیاد) است به این معنی که تریاک ماده ای نیست که بتوان گهگاه و عشقی مصرف کرد زیرا بسرعت باعث عادت سلولهای مغز میشود که با چند بار مصرف شخصی مجبور است برای حفظ تعادل شیمیایی و معمول مغز خویش از این ماده استفاده کند، بعد بدن نسبت به تریاک تحمل پیدا میکند و هربار مصرف تریاک بیشتر میشود و قطع یا کم کردن آن از سوی دیگر خود موجب افسردگی میشود و تنها در وهلة اول ممکن است به طور آنی و خیلی زودگذر این افسردگی فروکش کند ولی بعداز آن وابستگی ایجاد شده و بقول معروف از چاله به چاه میافتد.
سوال دیگر اینکه آیا داروهای ضد افسردگی آدم را معتاد میکند ؟
داروهای ضد افسردگی معمولاً موجب وابستگی و اعتیاد نمیشوند.یکی از نشانههای مصرف مواد مخدر و سکر آور ولع مصرف آنها علیرغم منع آن از سوی پزشکان است. کسی داروی ضد افسردگی را با ولع مصرف نمیکند و به عکس همواره بیماران مشتاق هستند تا بتوانند این داروها را قطع کنند.
نشانة بارز دیگر اعتیاد به یک ماده شیمیایی مصرف آن ماده به خاطر خماری ناشی از قطع ماده و به عبارتی به خاطر خود آن ماده است نه برای رفع یک مشکل پزشکی دیگر،در حالی که هیچ کسی داروی ضد افسردگی را به خاطر رفع خماری ناشی از ترک آن و به خاطر خود این داروها مصرف نمیکند.
نشانة دیگر آن تحمل نسبت به تأثیر آن است. انسان اجبار پیدا میکند برای حفظ اثر دلخواه هر بار به مقدار ماده مورد استفاده بیفزاید که در مورد داروهای ضد افسردگی مصداق ندارد.البته به همراه داروهای ضد افسردگی برای کاستن از اضطراب و یا برای بهبود بی خوابی گاهی داروهای آرام بخش و خواب آور مثل دیازپام تجویز میشود که مصرف طولانی مدت و با مقدار زیاد این گروه داروها میتواند باعث وابستگی دارویی شود که باید احتیاط کرد. در مورد داروها باید توصیههای پزشکی معالج خود را جدی بگیریم و به میل خود از این داروها استفاده نکنیم.- والدین در قبال اینکه فرزندان خود دچار افسردگی شوند وظایفی دارند.گذشته از زمینههای ارثی افسردگی که نگرانی والدین نسبت به آن نه تنها کمکی نمیکند بلکه فشار روانی مضاعفی را به فرزندان وارد میآورد.
والدین باید وظایف خود را در قبال فرزندان بشناسند و به آن عمل کنند.وظیفة والدین حکم میکند که در برخورد با فرزندان حتی الامکان خونسردی خود را حفظ کنند باخوشرویی با آنها برخورد کنند،آنها را جدی بگیرند در عین حال به آنها اجازه بدهند که اظهار وجود مثبت داشته باشند،آنها را به فعالیتهای گروهی و سازندة اجتماعی تشویق کنند.
در قبال مشکلاتی که فرزندان آنها پیدا میکنند شتابزدگی نشان ندهند و با برخورد با متانت و خونسردی در عمل به بچهها بیاموزند که همیشه راه حلی برای مشکلات وجود دارد در صورت بروز علایم رفتاری در فرزندان خود بدون دست پاچگی و تا حد امکان با خونسردی وخوشرویی به پزشک یا روان شناس بالینی مراجعه فرمایید وحتماً سعی کنید که این کار بدون شتابزدگی و با رضایت و توافق فرزند شما صورت پذیرد.
چگونه میتوان از بروز افسردگی جلوگیری کرد؟
با توجه به اینکه عوامل مختلف ارثی،روانی و اجتماعی،اقتصادی در بروز افسردگی دخیل هستند در پیشگیری از این بیماری نیز باید به همة این عوامل توجه کرد که از جمله به موارد زیر اشاره میشود،
حتی الامکان از ازدواج فامیلی اجتناب شود.
به توصیههای بهداشتی مراقبین مادر و کودک از جمله واکسیناسیون،تغذیه صحیح مادر و کودک و کنترل جمعیت توجه جدی داشت.
حتی الامکان با رعایت نکات بهداشتی سعی نمود تا از ابتلای به بیماریهای جسمیمختلف به دور ماند.
در سال نخست عمر کودک والدین فقط توجه و محبت خود را نثار او سازند و انتظاری از کودک نداشته باشد.
در سالهای نوباوگی کودکان(یک تا سه سالهها) به دور از خشونت و با تشویق و مراقبت به کودکان اجازه بدهید تا متکی به خود بودن را تجربه کنند.
از ملامت و سرزنش کودکان خود به خصوص در سالهای 5و6 سالگی بپرهیزید تا از احساس گناه بی مورد در آنها جلوگیری کنید و به شهامت آنها امکان رشد بدهید.
احساس گناه بی مورد که در سالهای کودکی در دل انسان خانه میکند موجب میشود تا بعدها هر حادثه تهدید کننده کوچکی باعث افسردگی شود.
کودکان دبستانی خود را تشویق کنید تا از فعالیتهای گروهی مناسب سن و سال خود بهرهمند شوند تا برای ایفای نقشهای اجتماعی در آینده آموزش ببینند.
به نوجوانان خود کمک کنید تا در کسب استقلال منطقی و هویت اقتصادی،اخلاقی و اجتماعی خود موفق شوند.
در سالهای جوانی سعی شود انگیزه و دلیلی برای عشق ورزیدن به زندگی داشته باشید و تلاش کنید تا از روابط گرم،صمیمیو حمایتگر،به ویژه کانون گرم خانوادگی بهرهمند شوید.
در میانسالی انسان نیاز دارد تا نقش مثبت،سازنده و مولد در اجتماع داشته باشد و به سهم خود عنصر مفیدی در زندگی اجتماعی باشد تا از احساس باطل بودن رها باشد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
توصیه می كنم به هیچ وجه برای درمان افسردگی دارو مصرف نكنید. گریه بكنید پرخاش بكنید پرخوری بكنید ورزش بكنید بخندید بزنید ولی دارو اصلا. چون شما رو واقعا و براستی كه به كام مرگ میكشونه.
باورتون شاید نشه من 1 ماهه خوب شدم
بدون قرص
اصلن گریه نباید بكنی آقا شروین ك میگی گریه كن خالی شو
اگ نمیدونی بدون گریه افسردگی رو بدتر میكنه
باید شاد باشی ب چیزای خوب فكر كنی از بین ورزشا شنا از همشون بیشتر آدمو شاد میكنه البت برای من اینجوری بوده