همان طور که می دانید در چند سال گذشته صفحات فضای مجازی پر شده است از دیالوگهای ماندگار کلاهقرمزی و رفقایش؛ دیالوگهایی که نشان میدهد یک عده دوست دارند که دیگران هم در درک جذابیتهای پنهانش سهیم شوند.
برخی از دیالوگ های این مجموعه این قدر ارزشمندند که می توان آنها را به صورت مستقل استفاده کرد. مثلا این جملات فامیل دور که «راه رفتـنـی را ، باید رفت ! در بستنی را ، بــــاید بست !» یا «هیچوقت در زندگیتون با یه خر درد دل نکنین!» و ...
برخی از جملات هم در فضای نمایش معنا پیدا می کنند. برای شما خوانندگان عزیز 30 دیالوگ جذاب این مجموعه را گردآوری کرده ایم که به مرور خدمتتان تقدیم می شود. شما هم اگر در مجموعه امسال به دیالوگ خوبی برخوردید آنرا برای ما در قسمت نظرات منعکس کنید.
***
آقای مجری : اصلا میدونی دوربین چیه؟
فامیل دور : آقای مجری هه ه ه ه ه چه حرفایی میزنید !
نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دسته مردم . . .
یکی از اجداد ما که توی شهر دور زندگی میکرد از دور رفت بیرون خیلی هم دور شد برای این که دور رو بببینه این دستگاه رو ساخت . . .
***
فامیل دور: سه نوع دور داریم.
اونی که دستت بش نمی رسه !
اونی که چشمت بهش نمی رسه !
اونی که فکرت هم بش نمی رسه !
***
تست بازیگری پسرخاله
+ رامبد جوان : ...در می زنی، من مثلا یه خانومم، درو باز می کنم میگم بله... تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که ماشینمو دزد برده...
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟
+ هر چی که دارمو ندارم...
* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!
+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...
* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!
+ چرا آخه...؟
* مثلنه دیگه...
+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...
* نمی دونی؟
+ نه !
*ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن... خودتم زنده می مونی... یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درکــــــــ!
***
فامیل دور به کلاه قرمزی : نمیخواد سبقت بگیری از این کامیونه ، پشت همین کامیون برو دیگه آروم میره خوبه دیگه !
کلاه قرمزی: یه ساعته پشت کامیونیم ، اصن این شاید واستاده ما چمیدونیم داره میره یا نه !
***
آقای مجری : چه کارِ خوبی انجام دادید تو این ایام ؟
فامیل دور : یه فرش ۹ متری رو خشک کردم .
آقای مجری : حالا بگید چه کارایِ بدی انجام دادید تا بهتون شیرینی بدم .
فامیل دور : یه فرش ۹ متری رو با سشوار خشک کردم .
***
آقای مجری : اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی ؟
فامیل : می گیم دستتو بکش !
کلاه قرمزی : می گیم مگه کاراته بازیه ؟
ببعی : می لیسیم
آقای مجری : نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم..
حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی ؟
پسرعمه زا : ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش !
***
فامیل دور : راه رفتـنـی را ، باید رفت ! در بستنی را ، بــــاید بست !
پسر عمه زا : در بستنی رو باید لیسید !
***
فامیل دور : آقای مجری من با زوری که در این خر میبینم افق های روشنی در برابر خودم میبینم .
جیگر :
من خر نیستتتم !
من خر نیستتتتتم
من خر نیستتتتتتتتتتم
فامیل دور :
ببخشید جسارت کردم ، شما عقابی ، پروانه ای ،
من خرم که با تو توی این خونه موندم . . .
***
کلاه قرمزی: الاغ جان ناراحت نشیا، ولی شما خانوادگی درس تون خوب نبود.
***
فامیل دور: هیچوقت در زندگیتون با یه خر درد دل نکنین!
***
فامیل دور : شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است.
***
آقای مجری به جیگر : تو تو به گوشی من دست زدی؟
آقای مجری: جیگر کار تو بود ؟؟؟
جیگر: من نمیگم دست نزدم زدم اما کم زدم
***
اقای مجری:شما 35 تا گل خوردین!
فامیل دور :اقای مجری شما دیگه چرا؟35 بیشتره یا 1؟
اقای مجری: 35
فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم!!!
***
کلاهقرمزی: میدونی چندتا کلاهقرمزی تو کوه قایم شدن؟
آقای مجری: چند تا کلاهقرمزی تو کوه قایم شدن؟!؟!؟!
کلاهقرمزی: من هرچی میگفتم اونا هم همون رو میگفتن!
من میگفتن سلین اونا میگفتن سلین، سلین لین لین لین
****
فامیل دور: امروز داشتم حسرت می خوردم.
آقای مجری:حسرت چی؟
فامیل دور: یه عمر در همه ی درها ایستادم ولی همه رو بسته نگه داشتم، چه وقتهایی که کسی اومد در زد و در رو باز نکردم و صدایی هم ندادم که فکر کنه کسی خونه نیست!...
***
آقای مجری: دارید چیکار میکنید؟
پسر عمه زا: داریم میریم بیرون لپ تاپو خاموش کنیم
آقای مجری: لپ تاپ که اینجا رو میزه
کلاه قرمزی: آره. از برق در آوردیمش خاموش نشد ، داریم میریم فیوز رو قطع کنیم !
***
مجری :چه فیلمی میخواید ببینید؟
کلاه قرمزی: ;کلابلانکا
پسر عمه زا : ارباب کتلتها
ببعی :درباره بی بی
فامیل دور : دور شهر بی دفاع
گابی : بر گاو رفته
***
آقای مجری: در حال پاره کردن دفتر مشق کلاه قرمزی چون خودش ننوشته بود . . .
آقای مجری: الان این رو پاره میکنم تا خودت مشقاتو بنویسی.
فامیل دور: نه، عجب گیری افتادیما، ۳ ساعت به این گاو فهموندیم که نباید پاره کنه و بخوره، حالا باید به شما بفهمونیم
***
فامیل دور: خانم افشار میشه از من یه عکس بگیری؟ من از بچهگی آرزوم بوده خانم مهناز افشار از من عکس بگیره!
***
آقای مجری:کلاه قرمزی برای چی خونه تکونی میکنیم؟
کلاه قرمزی:برای اینکه پدرمون درآد...!
***
فامیل دور:آقای مجری یه چیزی بگم اصن باورتون نشه، من بچه بودم...
آقا مجری: خُب؟
فامیل دور: باورتون شد؟!
آقای مجری: بله باورم شد!
فامیل دور: چی جوری شما باورتون شد آقای مجری؟! من خودم باورم نمیشه!
***
آقــوی همساده:
ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
ما که اصلا زن نداشتیم...
الان ۵ ساله دارم مهریه میدم...
آقای مجری : به کی ؟
نمیدونم به کی....
ینی داغونمااااا له لهم
***
مشاعره در کلاه قرمزی ۹۱
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!
***
پسر خاله : یه روز رفتم نونوایی …
نونوا گفت هر کسی اومد ، بهش بگو پشت سرت وا نسه …
نون نمی رسه
منم هر کی اومد ، گفتم بیا جلوی من واسا …
پشت سرم نون نمی رسه … !!
مگه چیه ؟!
***
آقای مجری: من دو ساعته دارم تو رو صدا می زنم . صدامو نشنیدی ؟
پسر عمه زا: چرا شنیدم
آقای مجری: پس چرا نیومدی؟
پسر عمه زا: اهمیت ندادم
***
(بعد از بازی گل کوچیک)
آقای مجری : فامیل دور بازی رو چطور دیدید؟
فامیل دور: با چشمام دیدم .....!!!
***
آقای مجری: حالا خودتون رو رها کنید!
فامیل دور: چی کار کنیم؟
آقای مجری: رها کنید!
کلاهقرمزی: آقای مجری، میخوای ضبط رو روشن کن خودمون رو رها کنیم!
کلاهقرمزی: آقای مجری! منم دیکسم میگیره!
پسرعمهزا: الان سیدی منم میگیرَه!
آقای مجری: خب، حالا دیگه خودتون رو رها کنید!
پسرعمهزا: آقای مجری! من بَرَم دستشویی؟
آقای مجری: برو!
پسرعمهزا: ها، اونجا خوبَه!
فامیل دور: منم همینجا دراز میکشم!
آقای مجری: اینجا چرا؟
فامیل دور: دیگه همینجا خودمو رها کردم!
***
پسرخاله توی دادگاه: یه مورچه یه دونه رو به دوش میکشه، باد میزنه و دونه رو میندازه، اتفاقه دیگه!
یه گربه لب حوض میخواد ماهی بگیره ، میفته تو حوض، هه هه اتفاقه دیگه میفته
اصلا اتفاق باید بیفته...
بچه ها رو به خاطر یه اتفاق نباید انداخت زندان.........!
***
آقای برق کار : اگه سیم لخت باشه چی میشه ؟
کلاه قرمزی : خوب سیم خجالت میکشه ...
***
آقای مجری : شعری که بلدی رو بخون
جیگیر : گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سرآید ، گفتی یا نگفتی ؟ گفتی یا نگفتی؟گفتی یا نگفتیـــــی ؟
مجری : شاعر گفته به ما چه؟
ببعی : It’s nice to be important, but it’s more important to be nice
مجری : نه شعر فارسی بخون
ببعی : در گلستانه چه بوی علفی می آمد ، به به .
***
ببعی: make a word with A
طناز طباطبایی: A Apple
ببعی: : no. A Kaho
طناز طباطبایی : کاهو که فارسیه !
ببعی: no it is a international word
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
منم بگم؟
=================
جیگر:گفته بودم یه اسبه میرسه به یه شتره میگه ایههههههههههه عیدت مبارك.شتره میگه میوچ موچ مویچ عیدت مبارك؟
بقه بچه ها:گفته بودی
جیگر:عههه میخوام بگم!میـــــخوام بــــگم!مـــــــیــــــــخــــــوام بـــــــگــــــــم!
خدا قوت آقای طهماسب - جبلی و دوستان عزیزتان
فامیل دور: ما اینجا یشوار داریم، دوشوار داریم ولی سشوار نداریم كه!!!