هر روز در مسیر رسیدن به خانه، بعد از یک روز کاری سخت به چهره‌ها دقت و سعی می‌کنم حدس بزنم پشت هر چین و شکن رخساره مردم و ریتم حرکات آنان چه داستانی نهفته است. یکی از کسانی که رفتار و چهره‌اش درست شبیه، سبک زندگی اوست مردی سالمند از میان همسایگان است که همیشه مستقیم به سمت هدف می‌رود.
کد خبر: ۶۲۱۹۳۱

آقای حسینی را خوب می‌شناسم. او معلمی‌بازنشسته است که اکنون در یک مدرسه کار می‌کند و هر کجا که می‌رود همه از او به نیکی یاد می‌کنند و این‌که آقای حسینی روزی معلم خود آنان یا فرزندان یا نوه‌هایشان بوده است. او بیش از هر چیز بر چهره‌اش خط خنده دارد.

مرد هفتاد و چهار ساله محله ما هنوز کار می‌کند و گاه وقتی از احوال و کار و بارش می‌پرسیم به شوخی می‌گوید: چیزی نمانده برای بار دوم بازنشسته شوم!

او در زندگی‌اش همیشه هدفی را دنبال کرده و اگر او را ببینید نه سلانه سلانه و شل گام برمی‌دارد و نه خمیده قامت و دردمند راه می‌رود. او محکم و استوار با نگاهی دقیق به دور دست در حالی که کمی‌سرش را کج کرده که انگار چشم‌انداز را با دقت بیشتری ببیند، مستقیم روبه جلو پیش می‌رود. گاهی پیاده و گاهی با دوچرخه اما شادمانی و احساس موفقیت را در چهره‌اش می‌توانی ببینی.

یک بار از او پرسیدم: شما هیچ درد و مشکلی ندارید که همیشه خوشرو و خندان هستید؟

گفت: درد که هست و کار خودش را می‌کند. بگذار خنده هم باشد و کار خودش را بکند. مگر اخم کنم دردهایم دوا می‌شود؟ برعکس گفته‌اند خنده بر هر درد بی‌درمان دواست.

او شادمان است زیرا در این سن با افتخار می‌گوید: وضع من از جوان‌های قوی بهتر است. فرزندانم را در زندگی‌شان کمک کرده‌ام و هرگز نگاهم به دست آنان نبوده است. هیچ‌کس از من گلایه‌ای ندارد و خیلی از مردم از من به نیکی یاد می‌کنند.خدا را شکر می‌کنم که سلامت هستم تا کار مفید انجام دهم و جوان‌ها را هم از تجربه‌ام بهره‌مند کنم.

گنجی ابدی

شادمانی یک گنج است و هیچ‌وقت گنج بی‌رنج میسر نمی‌شود. بنابراین اگر شما هم می‌خواهید مثل آقای حسینی شاد باشید باید سال‌ها برای یک کارنامه درخشان و قابل قبول تلاش کنید تا وقتی به پشت سر نگاه می‌کنید با ندامت و حرمان و پشیمانی از روزهایی که هرگز برنمی‌گردند، یاد نکنید.

افسانه آه

«آه»؛ این کلمه را خوب می‌شناسیم اما هرچه از سنمان می‌گذرد احتمال این‌که آن را بیشتر به زبان بیاوریم، بالا می‌رود. سمیه بانوی هشتاد ساله‌ای است که با خطوط چهره‌اش به ما می‌گوید که یک عمر حسرت خورده است.

وقتی او را نگاه می‌کنی انگار ناخودآگاه منتظر می‌مانی تا بگوید: آه.چشمان بی‌فروغش رنگی از زندگی ندارد و وقتی با عصا گام برمی‌دارد کمی‌مکث می‌کند و انگار از قدم برداشتن مستاصل شده است. کمی ‌با پشت خمیده مکث می‌کند و با ابروانی که در مرکز رو به بالا گرایش دارد و به خطوط پیشانی می‌پیوندد و در انتها حتی به پایین‌تر از چشمان آویخته است به سمت آسمان اشاره می‌کند و بعد سر را به همان سو برمی‌گرداند و بالاخره می‌گوید: آه

از او می‌پرسم: حاج خانم! شما خیلی درد داری؟ می‌گوید: نه عزیزم نه آنقدرها. مثل همه پیرهای دیگر. پیری خودش درد بزرگی است!

می‌گویم: حس می‌کنم همیشه دارید آه می‌کشید. گفتم شاید درد جسمی‌دارید.

می‌گوید: بله قلبم درد می‌کند. همانجا که باید دوست داشته باشد و محبت، به جای همه چیز آنجا حسرت و غصه دارد که دیگر برایش هیچ کاری هم نمی‌شود کرد.

می‌گویم: بیایید بعضی از آرزوها و حسرت‌هایتان را که خیلی هم سخت نیست به من بگویید تا بنویسم شاید توانستید به بعضی از آنها برسید.

فهرست آرزوها

شما هم برای شاد بودن اول باید ببینید چرا غصه دارید. بیایید همه دلتنگی‌هایتان را مرور کنید. اصلا همه آنها را بنویسید و ببینید می‌توانید آنها را رفع کنیدیا نه.با این کار یک قدم به شادکامی‌ نزدیک‌تر می‌شوید.

یک قلم و کاغذ پیدا کنید و فهرستی از دلتنگی‌های‌تان را بنویسید. چه چیزهایی در زندگی شما را آزار می‌دهد؟

حالا در مقابل این فهرست صفحه‌ای را نیز به آرزوهایی که مدت‌هاست دوست دارید انجام‌شان دهید اختصاص دهید.

حالا برای این‌که یک قدم دیگر به خوشبختی نزدیک شوید آرزوهایی را فهرست کنید که در سه روز آینده می‌توانید به آنها دست یابید و ناراحتی‌هایی را که خیلی سخت رفع می‌شوند نیز فعلا منتظر بگذارید.

روان‌شناسان معتقدند همین قدم‌های کوچک، لبخند را به چهره شما باز می‌گرداند.

شکر نعمت

حالا که به قول معروف فقط سه روز مهلت دارید سعی کنید خوب ببینید. اگر حسین پسر ده ساله همسایه می‌دود و بار شما را از دستتان می‌گیرد تا دم در خانه می‌برد او را با یک شکلات خوشحال کنید و بگویید که از او ممنون هستید. با برای سلامت و طول عمر خود خدا را شکر کنید و به خاطر این‌که همسایه‌ها ملاحظه شما را می‌کنند و توقع ندارند در شست و شوی نوبتی حیاط و راه پله سهیم شوید از آنان قدردانی کنید.هیچ‌کس مجبور نیست که ما را دوست داشته باشد پس هر محبتی شایسته قدردانی است.روان‌شناسان معتقدند که این کار شما را شادتر می‌کند و رضایت‌تان از زندگی و آدم‌هایی را که در کنار شما هستند، بالاتر می‌برد.

هوایی دیگر

در فهرست اغلب شما یک سفر زیارتی بزرگ مثل رفتن به عتبات عالیات و مکه مکرمه قرار دارد.اگر رسیدن به چنین مقصودی برایتان دور است یک سفر کوتاه به مشهد مقدس داشته باشید و حتی اگر این هم برایتان دست نیافتنی است به زیارت امامزاده‌ای در شهر و دیار خود مشرف شوید و به قول قدیمی‌ها استخوان سبک کنید.

حتی می‌توانید با ثبت‌نام در تورهای مناسب سن و سال خود و عضویت در کانون‌های سالمندی و همراهی با آنان در سفرهای یک روزه، هم دوستان جدیدی بیابید و هم آب و هوایی عوض کنید.

بی‌بهانه

شما برای غصه خوردن دلیل محکمی‌لازم دارید اماخوشبختانه خندیدن بهانه‌ای چندان جدی نیاز ندارد.

کلاغی که به‌دنبال لقمه نانی در جوی آب می‌دود، موشی که عابران را نگاه می‌کند و منتظر است از زیر پاهایشان عبور کند، بچه‌هایی که برای سوار شدن در کنار راننده سرویس با همدیگر سنگ کاغذ قیچی می‌کنند، این‌که خیلی‌ها که فکر می‌کردند شما ازآنها ضعیف‌تر هستید، رفته‌اند و شما هنوز هستید و... همه چیز با بهانه و بی‌بهانه می‌تواند خنده را بر لبان شما بنشاند. پس بی‌بهانه بخندید اما بیهوده غصه نخورید.

حتی اگر در انبوه مشکلات غرق شده‌اید، بهانه‌های کوچکی برای خندیدن پیدا کنید و تا می‌توانید لبخند بزنید. خنده واقعا بر هر درد بی‌درمان دواست.

پاک کن بردارید

حالا در این مرحله باید دوباره سراغ فهرست خود بروید و همه دلخوری‌ها و کدورت‌ها را پاک کنید. از دخترم دلخورم که به شهر دیگری سفر کرد و از همسرم ناراحتم که چرا مرا تنها گذاشت و از دوستم که با مرد محبوب من ازدواج کرد و..... بگذارید پاک‌کن به هیچ‌کدام از اینها رحم نکند و همه را از ذهن و دل شما بزداید. ببخشید تا آزاد باشید. انسان مادام که از کسی کینه و دلخوری دارد با بندهای نامرئی بنده​ و اسیر این احساس است، اما وقتی ببخشید و بدانید آنها در آن لحظه فکر می‌کرده‌اند بهترین کار ممکن را انجام داده‌اند، آزاد و شاد می‌شوید.محققان می‌گویند بخشیدن، درست مثل پیروی از رژیم سالم برای سلامت ما مفید است و بر سلامت قلب و بالاتر رفتن خلق اثر می‌گذارد.

با طبیعت آشتی کنید

گلی بکارید و در پارک قدمی‌ بزنید، دقایقی را در هوای خنک پاییز و در زیر درختان نفس بکشید و پیاده‌روی کنید.

تحول و تغییر

هیچ چیز مثل تغییر و تحول حال آدم را عوض نمی‌کند. برای این‌کار کمی ‌مطالعه کنید، چیز جدیدی بیاموزید و حتی به تغییراتی در خانه و تمیزی و نظم و ترتیب منزل و تغییر و جابجایی دکور بپردازید. این کار حال شما را بهتر می‌کند.

چیزهایی از آلبوم و خاطرات شیرین گذشته را روی دیوار خانه و روی میز کنار آینه بگذارید چون باعث شادیتان​می‌شود. در کنار اینها کمی‌ به دیگران هم کمک کنید، چه مادی و چه معنوی. تحقیقات نشان می‌دهد سالمندانی که در امور خیریه فعالیت می‌کنند، شادتر زندگی می‌کنند.

و بهترین تغییر این است که با کمک قوای خلاقه احساسات ناخوشایند خود را بیرون بریزید و احساسات خوب را جاری کنید. شعر، داستان، نقاشی، آواز یا هر کار دیگری که به آن علاقه دارید می‌تواند زمینه مناسبی برای این کار باشد.

>> جام جم/ ضمیمه چاردیواری/ ماندانا ملاعلی

*نظرتان چیست؟ آن را با ما و دیگران در میان بگذارید*
*با کلیک روی نماد RSS  و ذخیرۀ آن، جدیدترین مطالب ما را آسانتر دنبال کنید*

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها