به گزارش جام جم سرا به نقل از تهران امروز- عشقهایی که مبنای عمیق شناخت و ارتباط و پیوند خویشاوندی و همسایگی نداشته و معمولا با جرقههای دیدارهای خیابانی آغاز شده و به سرعت ریشه میدواند و تار و پود فرد را احاطه میکند، بستری از توهم را فراهم میکند که فرد عاشق پیشه بدون هیچ گونه قید و بندهای اجتماعی و ملاحظات آداب و رسوم قومی، برخواسته خویش اصرار ورزیده و با کوچکترین پاسخ منفی، تصمیم به اقدامات خشن و ضدانسانی میگیرد. معمولا این قبیل افراد آیین و آداب عشق ورزی را نمیدانند و محبت و دوستی آنان بهگونهای است که به سرعت صاعقه وجودشان را احاطه کرده و اتخاذ هر گونه تصمیم منطقی را از آنان سلب میکند. اینان هیچگونه پیوندی با شیوههای منطقی داستانهای عاشقانه ادبیات کشورمان نیز ندارند. عشق زودگذر خیابانی که مبنای عاشقی نداشته و گاهی اوقات اگر به عشق خویش دست یابند، در مسیر زندگی به چالشها و انحرافات بزرگتری دچار میگردند. افرادی که با آستانه مقاومت بسیار ناچیز، چون در طول زندگی خویش هیچگاه پاسخ منفی نشنیدهاند و سختی و گرفتاری را تجربه نکردهاند و روشهای عاشقانه را نمیدانند لذا با اولین مانع دست به اقدامات جبرانناپذیری زده و مشکلات فراوانی را فراهم میآورند.
گاهی اوقات این شیوه نادرست مرز سنی و قومی و جغرافیایی نمیشناسد و سنخیتی با ویژگیهای فرهنگی جامعه ما ندارد. این شیوه که شاید ریشه در فرزندسالاریهای نظام خانوادهها دارد، با آموزش و اطلاعات دقیق چگونگی زندگی بیگانه است. اینان از تحصیلات علمی بالایی برخوردار نیستند که شتابزده و عجولانه برخواسته حق و ناحق خویش اصرار میورزند. این افراد محصول خانوادههایی هستند که معمولا تعاملات بین فردی در آنان ضعیف است. اصولا از درون خانوادههای کمفرزند برمیخیزند. عناصری که سختی ندیده، گرفتاری نچشیده و پاسخ منفی را تجربه نکردهاند. این حوادث تکاندهنده هشداری برای نهادهای فرهنگی است که به طور جدی آموزشهای دهه پیش از ازدواج را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای جوانان در دستور کار خویش قرار دهند. نهادهای فرهنگی، اجتماعی و آموزشی نباید از کنار چنین حوادثی بهسادگی عبور کرده و بیتفاوت و خنثی باشند. آنان باید با تجدید نظر در شیوههای کار و محتوای برنامههای خویش، شرایطی را برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی فراهم نمایند تا جامعه با روشهای عاشقانه زیستن آشنایی کامل پیدا کند. حمایت از خانوادهها و تحکیم بنیان این نهاد مقدس اجتماعی باید در دستور کار قرار گیرد تا بتوان شاهد مداخله و مدیریت مستقیم خانوادهها در رفتار و منش فرزندان باشیم.
بزرگترین نقص چنین افرادی ناتوانی در مدیریت هیجانات فردی است. این نهادها باید با تقویت EQ هوش هیجانی کودکان و نوجوانان شیوههای درست مدیریت احساسات و عواطف این قبیل افراد را ارتقا بخشند. باید این روشها را به کودکان بیاموزیم تا هنگام قرار گرفتن در چنین شرایط بتوانند بر خویشتن خویش مسلط شده، احساسات خود را مدیریت کنند و عقلانیت خویش را حاکم بر احساسات و عواطف نموده و اجازه بروز چنین حوادثی را به خود ندهند. کاستیها در این است که در خانواده و نهادهای آموزشی و تربیتی صرفا به تقویت IQ پرداختهاند و فقط ذهن و هوش ذهنی را با انتقال دانش تقویت میکنند و از تربیت که یکی از افرادش توانایی مدیریت احساسات هست، غافل هستند و این غفلت باعث بروز چنین حوادث تلخی در جامعه میشود باید به شیوههای دقیق و درست مهارت مدیریت هیجانات بپردازند، ما در جامعه شاهد عناصر منطقی متعادلی خواهیم بود که در فعالیت روزمره خویش عقلانیت را در تمامی امور، حاکم بر فعالیتهای خویش میکنند و هیچگاه احساسات در اتخاذ تصمیم و فعالیتهایشان غلبه نمیکند. این قبیل افراد در محیطهای احساساتی و فاقد مدیریت توام با عقلانیت رشد یافته و هیچ گاه خرد جمعی و تفکر گروهی در جوامع آنها حاکم نبوده و مشورت محلی از اعراب ندارد و گفتمان منطقی و استفاده از تجارب یکدیگر ارزش و جایگاهی ندارد. محیطهای ناهنجار و شلوغی که فقط احساسات در آن غلبه دارد.
* شما چه نظری دارید؟ تجربهها و نظراتتان را در این زمینه، با ما در میان بگذارید *
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد