ماجرای خانواده‌ای که با اعتیاد نابود شد

مرگ شوهر، اتهام به قتل همسر

زن جوان چگونه شوهر و 2 پسرش‌را از دام اعتیاد نجات داد؟

اراده کردم زندگی‌مان را تغییر دادم

آذر نام زنی است که به سه نفر کمک کرده تا از دام اعتیاد رها شوند. همسر آذر تریاک مصرف می‌کرد، اما در هشت سال پایانی عمرش از اعتیاد رها شده بود. پسر بزرگ این زن نیز هروئین مصرف می‌کرد اما او نیز از هشت سال قبل پاک شده است. همچنین پسر کوچک آذر قرص مصرف می‌کرد که از چهار سال قبل از این دام رها شده است، اما هر سه همچنان در کنار آذر به درمان خود ادامه می‌دهند. گفت‌وگو با این زن را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۲۳۲

در خانواده‌تان همین چهار نفر هستید؟

الان همسرم فوت شده است البته بعد از رهایی‌اش به رحمت خدا رفت.

چطور شد که همه مردان خانواده شما درگیر مواد شدند؟

در خانواده ما یعنی پدر خودم، طوری همه‌ ‌ما را تربیت کرده است که از نظر علمی در سطح بالا بودیم. پدرم آدم عالمی بود اما به هیچ وجه نمی‌توانم بگویم اعتیاد ربطی به دانش اجتماعی دارد، چون بچه‌های من بیشتر زیر نظر پدرم بودند.

اگر بخواهم دلیل اعتیاد آنها را بگویم، ناآگاهی است. همسر من آدمی بود که می‌گفت امکان ندارد اعتیاد پیدا کند اما درگیر شد. همیشه کسی در دریا غرق می‌شود که فکر می‌کند شناگر ماهری است، چون کسی که شنا بلد نیست اصلا داخل آب نمی‌رود که غرق شود.

کسانی هم که فکر می‌کنند هیچ وقت معتاد نمی‌شوند بیشتر امکانش وجود دارد که دچار اعتیاد شوند. بعد از این‌که شوهرم برای درمان اقدام کرد اصلا نمی‌دانستم پسرم اعتیاد دارد. بعد که به عنوان همسفر شوهرم آموزش گرفتم، فهمیدم پسرم هم مصرف می‌کند. تا قبل از آن، آگاهی نداشتم که چرا اخلاق او تغییر کرده و فکر می‌کردم فقط عصبی است. بعد از آن، دلیل اصلی​ای که پسر کوچکم دچار اعتیاد شد، فوت پدرش بود. فکر می‌کرد قرص‌های آرامبخش اعتیاد ندارد، البته من هم در این خصوص آموزشی به او ندادم. پسرم مصرف قرص‌های آرامبخش را شروع کرد و کم‌کم مصرفش زیاد شد تاجایی که روزی 60 تا 70 قرص می‌خورد.

همسرت قبل از ازدواج، درگیر مواد بود یا این ماجرا بعد از ازدواج پیش آمد؟

بعد از ازدواج. او وقتی با من ازدواج کرد اصلا اهل هیچ چیز نبود اما حدود 15 سال بعد از ازدواج درگیر شد.

چطور متوجه شدی همسرت مصرف‌کننده است؟

خودم همیشه از اعتیاد فراری بودم، طوری‌که اگر در خیابان کسی را می‌دیدم که اعتیاد دارد راهم را کج می‌کردم و از یک سمت دیگر می‌رفتم. بنابراین با اولین علائم و اولین چرت زدن‌های شوهرم متوجه شدم، اصلا فکر نمی‌کردم او طرف اعتیاد برود. شوهرم مهندس بود و دوستان و همکارانش همه درگیر بودند و او هم با تعارف و یک پک الان و یک پک بعدا درگیر شد.

هیچ وقت هم قبول نمی‌کرد اعتیاد دارد. طبق آموزش‌هایی که ما گرفته‌ایم مهم‌ترین نکته در رفتار شخص مصرف‌کننده، دروغ، انکار و توجیه است. یعنی حتی اگر من با چشم خودم می‌دیدم او در حال مصرف است، آنقدر این موضوع را خوب توجیه ‌می‌کرد و دروغ می‌گفت و انکار می‌کرد که به چشم و عقل خودم
شک می‌کردم.

از زمانی که متوجه اعتیاد همسر و پسرانت شدی تا زمان درمان چقدر طول کشید و چه مدت درگیر این ماجرا بودی؟

در مورد همسرم حدود شش سال درگیر این موضوع بودیم و چون من هم به عنوان همسر، اطلاعات و آگاهی نداشتم جنگ و دعوا خیلی بیشتر بود. الان این آموزش و آگاهی را گرفته‌ام که نباید سر به سر آدم مصرف‌کننده گذاشت و باید آرامش خود را حفظ کرد. آن موقع شاید اگر شوهرم یک گرم مصرف می‌کرد، من با رفتارم باعث می‌شدم او ده گرم مصرف کند. این دعوا و کشمکش‌ها تا شش سال ادامه داشت تا این‌که او درمان را شروع کرد.

شوهرت از چه شیوه‌هایی برای درمان استفاده می‌کرد؟

او همیشه خوددرمانگر بود. یک روز به قرص رو ‌می‌آورد. یک‌بار برای خودش شربت درست می‌کرد و... اما هیچ کدام موثر نبود و هر دفعه بدتر می‌‌شد تا این‌که با کنگره 60 آشنا شد.

در مورد پسرم وقتی برای اولین بار زرورق را دیدم و فهمیدم هروئین مصرف می‌کند، واقعا فلج شدم. من برای او واقعا خیلی تلاش کردم و پیش پزشکان زیادی رفتم. یک‌بار به او به قرصی دادند اما من دیدم قرص را در جیبش قایم کرده است.

آن را با زور درآوردم و با آب به او خوراندم بعد آرش (پسرم) بیهوش شد و به کما رفت. من واقعا از او ناامید شده بودم. از طرفی چون جوان بود و 19 سال بیشتر نداشت، جزو افرادی بود که به سختی چیزی را قبول می‌کرد. خیلی هم سرکش بود و علاوه بر کشمکش با خانواده با خودش هم درگیر بود.

ما لحظه‌ای آرامش نداشتیم و نمی‌توانستیم یک لقمه غذا بخوریم. آرش مرتب با خواهرش درگیر بود. خیلی سخت بود با او کنار بیاییم اما بعد از این‌که آموزش دیدم، فهمیدم چطور قدم به قدم جلو بروم. با پسر سومم که مصرف قرص داشت خیلی راحت رفتار کردم. برای همین است که روی نیاز به همسفر تاکید می‌شود، چون وقتی یک همسفر آگاهی دارد می‌داند چطور با مصرف‌کننده رفتار کند و دیگر ناامید نیست.

واکنش شوهرت وقتی متوجه شد آرش هم مصرف‌کننده شده‌ چه بود؟

او چون خودش هم آموزش دیده بود خیلی کمک می‌کرد. ممکن بود بعضی نکات را من ندانم اما او هرچه را که می‌دانست به من می‌گفت.

در خانواده شما سه نفر با فواصل زمانی کوتاه درگیر اعتیاد شدند. با توجه به آموزش‌هایی که دیده‌ای، فکر می‌کنی آیا خانواده‌ها می‌توانند اقدام پیشگیرانه‌ای انجام بدهند که وقتی یک نفر درگیر شد بقیه وارد این ماجرا نشوند؟ یا حتی در مورد نفر اول می‌توان پیشگیری انجام داد؟

هرچه آگاهی بالاتر برود، بهتر است. مسلما اگر آن موقع آگاهی فعلی را داشتم، می‌توانستم پیشگیری کنم. اتفاقا ما در اینجا باید تحقیقی انجام دهیم که مثل پایان‌نامه است البته خودمان به اصطلاح به آن آغازنامه می‌گوییم.

آن موقع فکر می‌کردم چقدر خوب است آغازنامه‌ام را در مورد این موضوع بدهم که اصلا چرا در یک خانواده چند نفر درگیر می‌شوند و بقیه اعضای خانواده درس نمی‌گیرند. جواب این است که چون آگاهی در بین آنها نیست و فرد فکر می‌کند مثلا برادر بزرگش این شجاعت و غیرت را ندارد که مواد را کنار بگذارد اما خودم می‌توانم. در حالی‌که اعتیاد چیزی نیست که در چند ماه درمان ‌شود. چون آگاهی نیست فرد فکر می‌کند، سه روزه درمان می‌شود. به همین دلیل نفرات دوم و سوم در خانواده‌ها وارد اعتیاد می‌شوند.

خانواده‌ها در مرحله‌ای که متوجه می‌شوند فرزند یا همسرشان اعتیاد دارد چه باید بکنند؟

اول باید دنبال راه چاره بگردند و خوددرمانی نکنند. خانواده‌ای که درگیر اعتیاد است به حدی استرس دارد که واقعا عقل مختل می‌شود و نمی‌دانند چه باید بکنند. بهترین کار این است که با صبوری پیش بروند و فکر نکنند اعتیاد آخر کار است. علاوه بر این، مشارکت بقیه اعضای خانواده غیر از پدر و مادر لازم است.

نباید فرد مصرف‌کننده را طرد کنند و باید به خاطر داشته باشند دیواری کوتاهتر از دیوار معتاد نیست و همه چیز سر او خراب می‌‌شود. در حالی‌که این رفتار درست نیست، چون فرد اگر آگاهی داشت که مصرف‌کننده نمی‌شد.

بنابراین باید بگویم چنین فردی غیر از کمک پدر و مادر به کمک بقیه اعضای خانواده هم احتیاج دارد. من وقتی به اینجا آمدم برعکس خیلی از دوستان خیلی سریع جذب شدم. اوایل فکر می‌کردم همه همسفرها هم اعتیاد دارند اما وقتی درگیر شدم دیدم خیلی‌ها مثل من هستند و آگاهی ندارند که به این روز افتاده‌ و اعضای خانواده‌شان درگیر شده‌اند.

در واقع نبود آگاهی است که مصرف فرزندشان از مثلا یک قرص به ده قرص رسیده است. من برادری داشتم که سر موضوع اعتیاد فوت کرد و این نشان می‌دهد خانواده ما چقدر درگیر موضوع اعتیاد بوده است. اگر من در آن زمان این آگاهی را داشتم، امکان نداشت برادرم فوت کند. حالا من توانسته‌ام زندگی‌ام را تغییر بدهم.

شاهد حلاج‌نیشابوری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها