ابتدا بگویید چطور با یکدیگر آشنا شدید؟
آزیتا : سال 81 قرار بود تئاتر"شهر خوب بچه ها" را نویسندگی و کارگردانی کنم و از مجتبی دعوت کردم در آن کار بازی کند .او هم قبول کرد . بعد کم کم دستیار کارگردان و شاعر کار شد و چند تئاتر با هم کار کردیم .سال 87 نامزد شدیم و سال 88 نیز ازدواج کردیم.
معیارتان برای ازدواج چه چیزهایی بود؟
آزیتا : درستکاری و راستگویی برایم مهم بود نه این که یک شخص بخواهد از خود تصویری دروغین بسازد.
مجتبی : این که بتوانم به او اعتماد کنم و به اصطلاح خیالم از همه جهت راحت باشد.
چه ویژگی خاصی در همسرتان دیدید که با او ازدواج کردید؟
آزیتا : یکرنگی
مجتبی :آزیتا صورت معصومی داشت و شخصیتی محکم .در ضمن او خیلی اجتماعی و کاربلد بود.
همسرتان چقدر در پیشرفت شما موثر بوده ؟
آزیتا :زیاد .گاهی می شود که دوست ندارم کاری را بپذیرم ، اما مجتبی اصرار می کند و کمکم می کند بعد می بینم چه خوب شد که قبول کردم
مجتبی: خیلی. من تئاتر ،فوتبال و درس خواندن را دوست داشتم .همسرم باعث شد تصمیم نهایی را بگیرم و تئاتر را انتخاب کنم و داشته هایش را بی منت در اختیار من گذاشت.
در کارها چقدر با هم مشورت می کنید؟
آزیتا : زیاد مشورت می کنم ، اما تصمیم نهایی را خودم می گیرم.
مجتبی: چون همکارهستیم ، باید مشورت کنیم .ما مکمل هم هستیم ولی حق رای خود را داریم.
دست پخت تان چطور است؟
آزیتا : به نظرم بد نیست . (با خنده)
غذای مورد علاقه شما چیست؟
آزیتا: غذاهای گیاهی و البته هر غذایی که با بادمجان درست شده باشد.
مجتبی: گراتنی که آزیتا درست کند،خورش بادمجان مامانم و لازانیای خاله مریم را دوست دارم.
چقدر با هم روراست هستید؟
آزیتا: صد در صد . تا به حال سعی کرده ایم حتی یک بار هم به یکدیگر دروغ نگوییم .
مجتبی : بالای نود درصد. ما همه چی مان رو است . چیز قایمکی نداریم.
چقدر به گذشت و فداکاری در زندگی اعتقاد دارید؟
آزیتا :بدون گذشت که اصلا زندگی امکان پذیر نیست.خوب است در قبال اشتباهات همسرمان از جمله طلایی "اشکالی نداره" استفاده کنیم.
مجتبی :به نظر من گذشت کلید خوشبختی است . آدم هر قدر گذشت کند ، همان اندازه گذشت می بیند ، بسیاری مسائل را که ما گنده می کنیم ، با گذشت حل شدنی است .
اولین هدیه ای که از همسرتان گرفتید ، چه بود؟
آزیتا :یک سرویس ظرف صنایع دستی با نقاشی روی شیشه.
مجتبی :کتاب شازده کوچولو
آخرین باری که همسرتان را غافلگیر کردید ، کی بود؟
آزیتا : روز تولدش بود .پانزده اسفند سال گذشته.
مجتبی:روز تولدش بود .با همکاری مادر و خواهر و دوستش مونیکا برایش جشن گرفتیم.
اهل قهر کردن هستید؟
آزیتا :نه .توانش را ندار م چون کار سختی است. اما گاهی سرسنگین می شو م .
مجتبی : نه به خدا . نمی توانم با ازیتا قهر کنم .
فکر می کنید چه عواملی باعث موفقیت در زندگی مشترک می شود؟
آزیتا : زن ها و مردها اصلا شبیه هم نیستن و دو دنیای کاملا متفاوت دارند ، حالا قرار است بیایند و در کنار هم زندگی کنند و اگر قلق یکدیگر دست شان بیاید خوب زندگی می کنند . شناخت کلیدهای ورودی مانند احساسات طرف مقابل،خانواده اش ،رفتار سنجیده داشتن ،بخشنده بودن و درس گرفتن از اشتباهات گذشته عوامل مهمی است.
مجتبی: به نظر من درک متقابل ،حمایت خانواده ها و کینه ای نبودن.
بهترین تفریح شما چیست؟
آزیتا :منچ بازی کردن
مجتبی : با پسر خاله هایم پلی استیشن و فوتبال بازی کنم .
ارزشمند ترین چیزی که در زندگی دارید ، چیست؟
آزیتا :همدیگر رو .
مجتبی :خانواده ام، خواهرانم و خواهر خانمم.
چه آرزویی برای همسرتان دارید؟
آزیتا : شاد بودن
مجتبی : بتوانیم در کنار هم برای بچه ها برنامه های خوبی بسازیم که لایق چشم های معصوم شان باشد.
با مشکلات زندگی چطور کنار می آیید؟
آزیتا : کار سختی است اما با فکر و درایت مشکلات را پشت سر می گذاریم.
مجتبی : الان مشکلات اقتصادی بیشتر شده و این مختص یک قشر خاص نیست مال همه مان است ، شاید بهتر باشد صبوری کنیم و کمتر سختگیری کنیم تا راحت تر بگذرد.
رابطه تان با کارهای خانه چطور است؟
آزیتا : اصلا خوب نیست. کار خانه را دوست ندارم اما انجام می دهم .دلم می خواهد کسی باشد که کمکم کند. به نظر من خانه داری یک شغل است اما شغل من نیست .در ضمن از اتو کردن لباس خیلی بدم می آید.
مجتبی: فاجعه است .البته گاهی خانه را جارو می کنم.
کدام یک از شما بیشتر اهل پول خرج کردن است؟
آزیتا : در امور مربوط به خانه من بیشتر خرج می کنم چون درایت اقتصادی بیشتری دارم .مجتبی بیشتر ولخرجی می کند از بس که مهربان است عاشق این است که ببیند کی چی دوست دارد و برود برایش بخرد خیلی هم هله و هوله می خرد.
مجتبی: فکر می کنم پنجاه –پنجاه خرج می کنیم .البته خانم ها بهتر مدیریت اقتصادی بلدند .من زیاد حساب جیبم را ندارم.
اوقات فراغت را چه می کنید؟
آزیتا :اوقات فراغتی به آن صورت نداریم .اگر وقتی باشد با خانواده هایمان می گذرانیم ،تئاتر می رویم .من عاشق خواهر زاده ام هستم وبیشتر با او بازی می کنم.
مجتبی : من عضو تیم فوتبال هنرمندان هستم .با بچه ها به نفع خیریه بازی برگزار می کنیم.چندی پیش برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان بازی کردیم .
چه پستی دارید؟
مجتبی : فوروارد و هافبک وسط .
اهل مطالعه هستید؟
آزیتا : مطالعه را خیلی دوست دارم .بیشتر در زمینه شعر و ادبیات و روانشناسی کودک مطالعه دارم.
مجتبی : مطالعه تخصصی کم دارم ، اما به شعر طنز و کتاب کودک علاقه مندم.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
آزیتا : رسیدن به یقین و فرزانگی .دوست دارم به مرتبه ای برسم که با خودم ،خدا و جهان پیرامونم در صلح و آشتی کامل باشم.
مجتبی : همیشه شاد و سالم زندگی کنم.
یک جمله یادگاری به ما بدهید.
آزیتا : زندگی بدون شادی ارزشی ندارد .شاد باش و شادی ها را تقسیم کن.
مجتبی : شاد بودن هنر است /شادکردن هنری والاتر /لیک هرگز مپسندم به خویش/ که چو یک شکلک بی جان شب و روز/ بی خبر از همه خندان باشم /بی غمی عیب بزرگی ست که دور از ما باد.
ابتدا بگویید چطور با یکدیگر آشنا شدید؟
آزیتا : سال 81 قرار بود تئاتر"شهر خوب بچه ها" را نویسندگی و کارگردانی کنم و از مجتبی دعوت کردم در آن کار بازی کند .او هم قبول کرد . بعد کم کم دستیار کارگردان و شاعر کار شد و چند تئاتر با هم کار کردیم .سال 87 نامزد شدیم و سال 88 نیز ازدواج کردیم.
معیارتان برای ازدواج چه چیزهایی بود؟
آزیتا : درستکاری و راستگویی برایم مهم بود نه این که یک شخص بخواهد از خود تصویری دروغین بسازد.
مجتبی : این که بتوانم به او اعتماد کنم و به اصطلاح خیالم از همه جهت راحت باشد.
چه ویژگی خاصی در همسرتان دیدید که با او ازدواج کردید؟
آزیتا : یکرنگی
مجتبی :آزیتا صورت معصومی داشت و شخصیتی محکم .در ضمن او خیلی اجتماعی و کاربلد بود.
همسرتان چقدر در پیشرفت شما موثر بوده ؟
آزیتا :زیاد .گاهی می شود که دوست ندارم کاری را بپذیرم ، اما مجتبی اصرار می کند و کمکم می کند بعد می بینم چه خوب شد که قبول کردم
مجتبی: خیلی. من تئاتر ،فوتبال و درس خواندن را دوست داشتم .همسرم باعث شد تصمیم نهایی را بگیرم و تئاتر را انتخاب کنم و داشته هایش را بی منت در اختیار من گذاشت.
در کارها چقدر با هم مشورت می کنید؟
آزیتا : زیاد مشورت می کنم ، اما تصمیم نهایی را خودم می گیرم.
مجتبی: چون همکارهستیم ، باید مشورت کنیم .ما مکمل هم هستیم ولی حق رای خود را داریم.
دست پخت تان چطور است؟
آزیتا : به نظرم بد نیست . (با خنده)
غذای مورد علاقه شما چیست؟
آزیتا: غذاهای گیاهی و البته هر غذایی که با بادمجان درست شده باشد.
مجتبی: گراتنی که آزیتا درست کند،خورش بادمجان مامانم و لازانیای خاله مریم را دوست دارم.
چقدر با هم روراست هستید؟
آزیتا: صد در صد . تا به حال سعی کرده ایم حتی یک بار هم به یکدیگر دروغ نگوییم .
مجتبی : بالای نود درصد. ما همه چی مان رو است . چیز قایمکی نداریم.
چقدر به گذشت و فداکاری در زندگی اعتقاد دارید؟
آزیتا :بدون گذشت که اصلا زندگی امکان پذیر نیست.خوب است در قبال اشتباهات همسرمان از جمله طلایی "اشکالی نداره" استفاده کنیم.
مجتبی :به نظر من گذشت کلید خوشبختی است . آدم هر قدر گذشت کند ، همان اندازه گذشت می بیند ، بسیاری مسائل را که ما گنده می کنیم ، با گذشت حل شدنی است .
اولین هدیه ای که از همسرتان گرفتید ، چه بود؟
آزیتا :یک سرویس ظرف صنایع دستی با نقاشی روی شیشه.
مجتبی :کتاب شازده کوچولو
آخرین باری که همسرتان را غافلگیر کردید ، کی بود؟
آزیتا : روز تولدش بود .پانزده اسفند سال گذشته.
مجتبی:روز تولدش بود .با همکاری مادر و خواهر و دوستش مونیکا برایش جشن گرفتیم.
اهل قهر کردن هستید؟
آزیتا :نه .توانش را ندار م چون کار سختی است. اما گاهی سرسنگین می شو م .
مجتبی : نه به خدا . نمی توانم با ازیتا قهر کنم .
فکر می کنید چه عواملی باعث موفقیت در زندگی مشترک می شود؟
آزیتا : زن ها و مردها اصلا شبیه هم نیستن و دو دنیای کاملا متفاوت دارند ، حالا قرار است بیایند و در کنار هم زندگی کنند و اگر قلق یکدیگر دست شان بیاید خوب زندگی می کنند . شناخت کلیدهای ورودی مانند احساسات طرف مقابل،خانواده اش ،رفتار سنجیده داشتن ،بخشنده بودن و درس گرفتن از اشتباهات گذشته عوامل مهمی است.
مجتبی: به نظر من درک متقابل ،حمایت خانواده ها و کینه ای نبودن.
بهترین تفریح شما چیست؟
آزیتا :منچ بازی کردن
مجتبی : با پسر خاله هایم پلی استیشن و فوتبال بازی کنم .
ارزشمند ترین چیزی که در زندگی دارید ، چیست؟
آزیتا :همدیگر رو .
مجتبی :خانواده ام، خواهرانم و خواهر خانمم.
چه آرزویی برای همسرتان دارید؟
آزیتا : شاد بودن
مجتبی : بتوانیم در کنار هم برای بچه ها برنامه های خوبی بسازیم که لایق چشم های معصوم شان باشد.
با مشکلات زندگی چطور کنار می آیید؟
آزیتا : کار سختی است اما با فکر و درایت مشکلات را پشت سر می گذاریم.
مجتبی : الان مشکلات اقتصادی بیشتر شده و این مختص یک قشر خاص نیست مال همه مان است ، شاید بهتر باشد صبوری کنیم و کمتر سختگیری کنیم تا راحت تر بگذرد.
رابطه تان با کارهای خانه چطور است؟
آزیتا : اصلا خوب نیست. کار خانه را دوست ندارم اما انجام می دهم .دلم می خواهد کسی باشد که کمکم کند. به نظر من خانه داری یک شغل است اما شغل من نیست .در ضمن از اتو کردن لباس خیلی بدم می آید.
مجتبی: فاجعه است .البته گاهی خانه را جارو می کنم.
کدام یک از شما بیشتر اهل پول خرج کردن است؟
آزیتا : در امور مربوط به خانه من بیشتر خرج می کنم چون درایت اقتصادی بیشتری دارم .مجتبی بیشتر ولخرجی می کند از بس که مهربان است عاشق این است که ببیند کی چی دوست دارد و برود برایش بخرد خیلی هم هله و هوله می خرد.
مجتبی: فکر می کنم پنجاه –پنجاه خرج می کنیم .البته خانم ها بهتر مدیریت اقتصادی بلدند .من زیاد حساب جیبم را ندارم.
اوقات فراغت را چه می کنید؟
آزیتا :اوقات فراغتی به آن صورت نداریم .اگر وقتی باشد با خانواده هایمان می گذرانیم ،تئاتر می رویم .من عاشق خواهر زاده ام هستم وبیشتر با او بازی می کنم.
مجتبی : من عضو تیم فوتبال هنرمندان هستم .با بچه ها به نفع خیریه بازی برگزار می کنیم.چندی پیش برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان بازی کردیم .
چه پستی دارید؟
مجتبی : فوروارد و هافبک وسط .
اهل مطالعه هستید؟
آزیتا : مطالعه را خیلی دوست دارم .بیشتر در زمینه شعر و ادبیات و روانشناسی کودک مطالعه دارم.
مجتبی : مطالعه تخصصی کم دارم ، اما به شعر طنز و کتاب کودک علاقه مندم.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
آزیتا : رسیدن به یقین و فرزانگی .دوست دارم به مرتبه ای برسم که با خودم ،خدا و جهان پیرامونم در صلح و آشتی کامل باشم.
مجتبی : همیشه شاد و سالم زندگی کنم.
یک جمله یادگاری به ما بدهید.
آزیتا : زندگی بدون شادی ارزشی ندارد .شاد باش و شادی ها را تقسیم کن.
مجتبی : شاد بودن هنر است /شادکردن هنری والاتر /لیک هرگز مپسندم به خویش/ که چو یک شکلک بی جان شب و روز/ بی خبر از همه خندان باشم /بی غمی عیب بزرگی ست که دور از ما باد.
گفتگو : سعیده موسوی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد