سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بیش از100 هنرپیشه برجسته و مشهور چینی و هنرپیشههای معروف هنگکنگ از جمله جکی جان و جت لی در این فیلم ایفای نقش کردهاند. یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین لحظات این فیلم هنگامی بود که هنرپیشهای که نقش مائو، رئیسجمهور و رهبر جمهوری خلق چین را بازی کرده، در حالی که جلوی سرازیر شدن اشکهای خود را گرفته بود فریاد شادی و استقلال کشور سر میدهد. فیلم بهسرعت پیش رفت تا به سال 1978 رسید، زمانی که دنگ شیائوپنگ عصر تغییر و اصلاحات را اعلام میکند.
بدون شک این فیلم همان گونه که انتظار میرفت فیلمی تبلیغاتی بود اما حوادث این 6 دهه اخیر حکایتی متفاوت از فیلم مذکور دارند: دوره تغییر و اصلاحات که از زمان به قدرت رسیدن دنگ آغاز شده است در آستانه سی و یکمین سالش قراردارد.
رهبران چین از زمانی که دنگ به جهان اعلام کرد حزب کمونیست چین به زودی چتر حاکمیت خود را از جامعه و اقتصاد چین برخواهد چید، هدف مهم خود را اصلاحات سیاسی و اقتصادی قرار دادند و همچنین بنای دموکراسی را در این کشور غایت نهایی خود معرفی کردند.
همه این بلند پروازیها منوط به رهایی از دوران هرج و مرج و آشفته حکومت مائو بود. بعد از همه اینها مائو اعلام کرد دموکراسی مهمترین شرط آزادی و رهایی ذهن آدمی از تمام قیدها و محدودیتها است. تنها بهانهای که حزب کمونیست بهواسطه آن قدرت سیاسی و اقتصادی خود را رها خواهد کرد سست شدن پایههای اقتدار است.
سوالی که در اینجا به ذهن خطور میکند، این که چرا باید حزب کمونیست قدرت را رها سازد و در عوض در جهت بنای نهادهایی فعالیت کند که به انجام اصلاحات سیاسی کمک میکنند و نهایتا منجر به استقرار دمکراسی در چین میشوند؟
زیرا از یک جنبه سیاست قدرتطلبی و استبدادی شکست خورده است: زمانی که دولت چین ثروتمند و حزب قدرتمند است، جامعه شهری ضعیف و اکثریت مردم فقیر هستند.
آیا رهبران چین برنامهای برای شکوفایی کشور ندارند؟ از زمان اصلاحات اعلام شده از سوی دنگ تولید ناخالص داخلی چین رشد فزایندهای داشته است اما سوال این است که آیا این رشد بهسود تودهها بوده است؟
پس از سال 1990 رشد اقتصادی چین بهخاطر شبکه صادرات نبوده بلکه بیشتر بخاطر سرمایهگذاریهای ثابت و داخلی بوده که برای خرید ماشینآلات یا احداث ساختمانها و سرمایهگذاریهای زیرساختی نظیر جاده و پل بوده است. برای مثال این سرمایهگذاریها بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی چین در سال 2008 و 45 درصد تولید ناخالص امسال را تشکیل میدهند.
مشوقهای اقتصادی دولت برای امسال که حدود 586 میلیارد دلار است نقش مهمی در پایدارسازی روند سرمایهگذاریها ایفا کرده، به گونهای که تقریبا 75 درصد از رشد اقتصادی امسال چین که در آستانه رسیدن به 8 درصد است از طریق این سرمایهگذاریها داخلی حاصل شده است.
وابستگی اقتصاد به چنین سرمایهگذاریهایی چندان جالب نیست. چین در امر وام بانکی بسیار جالب عمل میکند. این کشور سپردههای شهروندان چینی را گرفته و به بانکهای دولتی تزریق میکند که این سپردهها حدود 80 درصد از اعتبارات همه فعالیتهای سرمایهگذاری در چین را تشکیل میدهند. اگرچه موسسههای دولتی نزدیک به یکچهارم تولید کشور را تشکیل میدهند اما آنها بیش از سه چهارم سرمایه کشور را به خود اختصاص دادهاند و این میزان هم چنان در حال افزایش است.
به همین سیاق بیش از 95 درصد از مشوقهای اقتصادی سال 2009 را موسسهها و نهادهای دولتی دریافت کردند. در واقع بخش دولتی چین در حال حاضر حداقل دو سوم داراییهای کشور را در اختیار دارند.
رشد اقتصادی در کشور های فقیر زمانی دارای معنا خواهد بود که موجب رشد استاندارد شده و سطح زندگی اکثر مردم را ارتقا دهد. این شکل رشد در تمامی مدلهای اقتصاد دولتی برای رشد اقتصادی (همانند چین) موجب بوجود آمدن ناکارآمدیهای ساختاری عمیقی میشود که عبور از آنها بسیار مشکل است.
جمعیت50 میلیونی مقامات و کارکنان دولت به همراه 200 میلیون شهروند طبقه متوسط جامعه قویترین حامیان حزب کمونیست را تشکیل میدهند. این افراد رویای پیوستن به حزب را در سر میپرورانند زیرا ملحق شدن به حزب موجب پیشرفت قابل توجهی در کار و آینده آنها خواهد شد.
حزب کمونیست بهوسیله کنترل صنایع مهم و سرمایه کشور (از طریق بانکهای دولتی) و همچنین اتخاذ یک سیستم مدیریتی مناسب میتواند به بسط حاکمیت خود بر روی فرصتهای پر درآمد اقتصادی، شغلی و معنوی کشور ادامه دهد.
در این میان قریب به یک میلیارد چینی در حال از دست دادن ثمرههای شکوفایی اقتصادی هستند. این افراد که تقریبا از طبقه پایین جامعه هستند در مدل اقتصادی دولت بیگانه محسوب میشوند. آنها اعتقاد چندانی به قیام علیه حاکمیت ندارند و همچنان تحت یوغ حاکمیت ناکارآمد 45 میلیون مقام محلی هستند. برای مثال طبق گزارش سال 2005 آکادمی علوم اجتماعی چین بیش از 40 میلیون خانواده چینی زمینهایشان توسط مقامات دولتی و محلی در طول دهه گذشته غصب شده است.
دغدغههای اقتصادی
در سال 1990 روند کاهش فقر متوقف شد و از سال 2000 تاکنون تعداد افرادی که در فقر زندگی میکنند دوبرابر شده است. در طول چند دهه اخیر چین از کشوری که برابری و مساوات در آن حاکم بود تبدیل به یکی از کشور های نابرابر و نامتعادل در آسیا شد.
با این حال وضعیت چین همیشه این گونه نبوده است. در دهه اول اصلاحات که منجر به اعتراض سال 1989 میلادی دانشجویان در میدان تیانآنمن پکن، پایتخت شد، 80 درصد از صدها میلیون چینی از فقر در امان بودند و این وضعیت تا قبل از اینکه دولت دوباره کنترل اقتصاد را در دست بگیرد، ادامه داشت. در آن سالها درآمدها افزایش یافته بود و کاهش چشمگیری در تعداد افراد قدرتمند خودسر محلی بهوجود آمده بود.
بنگاههای اقتصادی خصوصی عملکردی بسیار بهتر از بنگاههای دولتی از خود به نمایش میگذاشتند و طبقه متوسط جامعه در مسیر رشد و شکوفایی گام بر میداشت تا این که اعتراض تیانآنمن روی داد و پکن اصلاحات را متوقف کرده و مسیر را تغییر داد.
جشن اول اکتبر در پکن و در دیگر شهر های چین بیتردید چندان برای عموم جذاب نبود اما زمانی که ارتش در رژه خود 5 نوع موشک طراحی شده در داخل را به نمایش گذاشت و قدرت دولت را در معرض دید عموم قرار داد ، مراسم حالت دیگری به خود گرفت.
تعداد بسیاری از نیروهای پلیس و نیروهای ستاد مشترک ارتش که معمولا در مواقع اعتراض و تظاهرات ظاهر میشوند در آنجا حضور داشتند. تکتیراندازها در بالای ساختمانها در طول مسیر رژه استقرار یافته بودند. برای حزب اول اکتبر مظهر و نشان موفقیت در بدست گرفتن قدرت و ثروت است اما این تاریخ برای مردم چنین مفهومی ندارد.
چین نیازمند بازسازی نهادها و سازمانهای دولتی و همچنین تقویت حاکمیت قانون، مسئولیتپذیری و شفافیت است و دولت نیز باید اهرمهای قدرت اقتصادی را زمین بگذارد. حزب کمونیست به خوبی آگاه است که این شرایط احتمالا به اصلاحات سیاسی منجر خواهد شد بنابراین در مقابل آنها مقاومت میکند اما اگر این اصلاحات واقع شود، در آن صورت این مردم چین خواهند بود که پیروزی خود را جشن خواهند گرفت .
فرار از اصلاحات
حزب کمونیست اقدام به تغییر و اصلاح نخواهد کرد. این یک واقعیت است. این حقیقتی است بر پایه دو حقیقت ساده و واضح که زمان درستی آنها را ثابت کرده است.
اولین حقیقت، مساله قدرت است. صرفنظر از اعلام برگزاری انتخابات در یک تاریخ نامشخص و صحبتهایی مبنی بر نیاز کشور به تغییر و اصلاح شواهدی که از ملتهای مختلف از سال 1945 تاکنون بدست آمده، نشان میدهد زمانی که یک ارتش یا یک حزب قدرتطلب، قدرت را در دست میگیرد اجازه هیچ انتخابات آزاد و واقعی را نمیدهند و همچنین شرایط را بهگونهای رغم میزنند که احزاب و گروههای دیگر نتوانند توسعه یابند.
برخی از این اقدامات ناشی از ترس است. سران حزب حاکم از هیچ اقدامی برای این که تهدیدات بالقوه موجود نسبت به قدرت خود را نابود کنند کوتاهی نمیکنند. آنها حتی اقدام به اعدام مخالفان خود میکنند تا مطمئن شوند تهدید آنها برای همیشه از بین رفته است.
بخش دیگر بخاطر خودبینی و خودخواهی آنها است. رهبران حزب از قدرت لذت میبرند و از این فکر که آنها ممکن است روزی قدرتشان را از دست بدهند بهشدت متنفر و گریزانند.
دومین حقیقت فاصله است. در کشورهای وسیعی چون چین و روسیه هر از گاهی تلاشهایی برای تغییر و اصلاح صورت گرفته است اما سران دولتها بهسادگی قادر نبودند این اصلاحات را عملی سازند چون حاکمان محلی مانع آن میشدند. بدلیل دوری راه و مسافت زیاد برخی از ایالات کشور به مراکز قدرت، اطلاعات چندان دقیقی بدست دولتمردان نمیرسد و آنها قادر به نظارت دقیق بر کار حاکمان محلی نیستند.
زمانی که یکی از سران دولت به این نواحی سفر میکند حاکمان محلی بهشدت آنان را مورد احترام و اکرام قرار میدهند و در ذهن این فکر را میپرورانند که امروز آنها در این ایالت هستند اما فردا او و معاونیناش آنجا را ترک گفته و تنها پلیسی که بهراحتی با رشوه اغوا میشود، باقی خواهد ماند.
اگر روسیه اصلاحاتی در سیسستم سیاسی و اقتصادی خود ایجاد کند توانایی این را خواهد داشت که بتواند به دوران شکوه خود در زمان اتحاد جماهیر شوروی دست پیدا کند. فقدان فساد در میان دولتمردان و سیاستمداران میتواند حجم بسیاری از پول دولت را ذخیره سازد و احساس اعتماد و همکاری میان دولت و مردم ایجاد کند. اگر دولت چین واقعا قصد اصلاح و تغییر در اوضاع کشور خود را داشت (و موجبات حیات محافظهکاران و لیبرالها را ایجاد میکرد) مجبور نبود نسبت به مسائل مختلف نگران باشد، مشکلات کمتری از سوی گروههای اخلاقی و مذهبی مختلف بوجود میآمد (بحران تبت) و احتمال وقوع شورش علیه دولت نیز بشدت کاهش مییافت.
بنابراین حزب کمونیست هیچ گونه اصلاحات جدی را نه انجام میدهد و نه قصد دارد انجام دهد. حزب برای دهها سال است که مسند قدرت را در دست دارد و به هیچ قیمتی چنین دستاوردی را بسادگی از دست نمیدهد. حزب حتی با ایجاد محدودیتهای اقتصادی تلاش محققان و سیاستمداران و رهبران اقتصادی خارجی که بر آن بودند تا جهان را متقاعد کنند تعهدات و مبادلات اقتصادی با چین اصلاحات دمکراتیک به ارمغان خواهد آورد را ناکام گذاشت. واقعیت این است که حزب کمونیست اجازه تغییر به خود نمیدهد.
چین از سالهای بسیار دور دارای حکومت یکپارچه بوده است و مردم این کشور به ندرت حاکم و دولتشان را خود انتخاب میکردند. حزب کمونیست خود را به عنوان الگویی کامل از یک حکومت یکپارچه معرفی و مطرح کرده که مردم را در یک سطح قابل تحملی از استبداد نگه داشته است.
تغییر همواره از طبقات پایین جامعه آغاز شده و به طبقات بالاتر تسری پیدا میکند. بیشتر مردم چین معتقدند تغییر کلمهای دیگر برای بیقانونی و هرج و مرج است و وجود ثبات شرایط فعلی موجود را قابل تحمل و حتی ضروری میسازد.
منبع: فارین پالیسی / مترجم: رضا سادات
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد