در گفت‌وگو با راحله امینیان، مجری سیما که عشق و ایثار را از نمای نزدیک دیده است، بررسی شد

روایت زنانه از مقاومت لبنان

راحله امینیان که امسال بااجرای برنامه سحرگاهی شبکه دوسیما همراه مخاطبان بود،بیشتر با اجرای برنامه‌های معارفی و خانواده‌محور درصداوسیما شناخته‌شده است.این مجری رادیو و تلویزیون درروزهای گذشته سفری پرمخاطره اما ارزشمندبه بیروت راتجربه کرده ودر هم‌صحبتی و هم‌نشینی با زنان حزب‌ا...و جبهه مقاومت، چهره زنانه‌ و ظریف‌تری از جنگ در غزه و لبنان را به تصویر کشیده است.
راحله امینیان که امسال بااجرای برنامه سحرگاهی شبکه دوسیما همراه مخاطبان بود،بیشتر با اجرای برنامه‌های معارفی و خانواده‌محور درصداوسیما شناخته‌شده است.این مجری رادیو و تلویزیون درروزهای گذشته سفری پرمخاطره اما ارزشمندبه بیروت راتجربه کرده ودر هم‌صحبتی و هم‌نشینی با زنان حزب‌ا...و جبهه مقاومت، چهره زنانه‌ و ظریف‌تری از جنگ در غزه و لبنان را به تصویر کشیده است.
کد خبر: ۱۴۸۴۶۳۱
 
او از حس‌وحالش در لبنان و روی دیگر زندگی در وضعیت جنگی گفت. البته سفر پرماجرای امینیان هنوز تمام نشده و مجددا برای ادامه فعالیت‌های رسانه‌ای خود راهی لبنان خواهد شد. قطعا حضور یک مجری بانو از رسانه‌ملی در جبهه مقاومت و خلق روایت‌هایی متفاوت و جزئی‌نگرانه‌تر از جنایات صهیونیست‌ها می‌تواند جلوه‌ای دیگر از استقامت و ایمان در محور مقاومت را نمایان کند. گفت‌وگویی با این مجری شده که در ادامه می‌خوانید. 

ماجرای سفرتان به لبنان چطور پیش آمد؟ آیا خودتان داوطلب این سفر شدید یا این سفر پیشنهاد و فرصتی بود که آن را غنیمت شمردید؟ از حس‌وحالتان پس‌از ورود به لبنان بگویید. 
در چند ماه اخیر و در پی حوادثی که در لبنان رقم خورد، یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌ها و پرسش‌های من این بود که چرا رسانه به بحث زنان مقاومت نمی‌پردازد؟! براساس مشاهدات عینی خودم معتقدم زنانِ مقاومت در این حوادث، سربازان اصلی جبهه اراده بوده‌اند. درواقع همان‌قدر که نیروی نظامی و رزمی حزب‌ا... در میدان‌های جنگی ایستادگی می‌کنند، باید سهم زنان را نیز در این استواری در نظر گرفت و به‌زعم من، حتی باید سهم بیشتری را برای زنانِ مقاومت در نظر بگیریم‌؛ آنها مانده‌اند تا هم روایتگر حوادث باشند هم پای ارزش‌ها، عقاید و باورها ایستادگی کنند. با همه احترامی‌که برای سربازان و نظامیان مقاومت قائلم، برای زنان جبهه‌های مقاومت از جنگ، سهم بیشتری را کنار می‌گذارم. جای سؤال است که با وجود چنین ابعاد مهمی، چرا روایت اثرگذاری از حضور زنان در وضعیت جنگی لبنان و غزه ارائه نکرده‌ایم. با این نگاه، سفر به لبنان برای من توفیقی عظیم بود. از قبل پیشنهادهایی برای سفر به لبنان ازسوی پویش ایران‌همدل و... داشتم‌ اما به‌دلیل تعهدات کاری در تهران، امکان سفر به مناطق جنگی فراهم نمی‌شد و شاید خودم هم برای گرفتن تصمیم نهایی تعلل می‌کردم. زمانی که شبکه افق پیشنهاد این سفر را داد، حقیقتا احساس تکلیف کردم و به‌‌نظرم آمد نباید بیش از این برای روایتگری صبر کنم. به آغاز سفر که نزدیک می‌شدم، حس ترس و خوشحالی را با هم تجربه می‌کردم. طبیعتا نگران واکنش خانواده به تجربه چنین سفری بودم. همسرم اولین نفری بود که با او مشورت کردم. همسرم می‌دانست که چقدر دغدغه شرایط زنان در محور مقاومت را دارم و به‌همین دلیل، همان لحظه اول برای رفتن به این سفر تشویقم کرد. سپس، سایر اعضای خانواده را مطلع کردم. البته برخی آشنایان زمانی که از تصمیمم با خبر شدند، خواستند منصرفم کنند‌ اما واقعا برای رفتن جدی بودم و عقل و قلبم باهم برای این سفر همراهی‌ام کردند. 
 
در تمام سال‌هایی که خبرنگاران ایرانی، اخبار جنگ در غزه و لبنان را به ایران مخابره کرده‌اند، شاید نخستین بار است که یکی از بانوان فعال در رسانه‌ملی برای روایت‌گری این جنگ راهی جبهه مقاومت شده است. فکر می‌کنید وجه تمایز روایت شما با سایر روایت‌ها چیست؟
تا جایی که من هم اطلاع دارم در این سال‌ها روایت زنانه از رسانه‌ملی در خصوص جبهه‌های مقاومت را تجربه نکرده بودیم. فکر می‌کنم نگاه زنانه به جنگ، قطعا روایت ظریف و جزئی‌نگرانه‌تری است. راویان مرد رسانه‌ملی نیز در نوع خود همیشه برای روایتی شنیدنی و صادقه از جنگ غزه تلاش کرده‌اند‌ اما قطعا نگاه آنها با زنان تفاوت دارد. طبیعتا روایت من از دریچه نگاه یک زن، مادر، همسر و دختر، دربرگیرنده احساس همدلی و هم‌ذات‌پنداری با زنانِ مقاومت است. درواقع ذات زنانه، روایت من را متفاوت می‌کند و مخاطب نیز ظرایف بیشتری را از صدمات احساسی و روحی جنگ دریافت خواهد کرد. این نگاه زنانه در راویت، به انتقال دقیق‌تر تجربیات زنان جبهه مقاومت کمک می‌کند. 
 
پیش‌ازاین، تجربه حضور در منطقه جنگی یا بحرانی را داشته‌اید؟
من متولد سال ۱۳۵۷ هستم و تاحدودی جنگ تحمیلی را درک کرده‌ام وموشک‌باران تهران و شهادت پسرعمه‌ها و دایی‌ام را به خاطر دارم. با‌این‌حال، برداشت و تصویر دوری از جنگ داشتم‌ اما حضور در لبنان که در جنگی نابرابر قرار دارد و دشمن آنجا با خوی وحشی‌گری و به‌دور ازانسانیت هرجنایتی را مرتکب می‌شود، واقعا تجربه متفاوتی بود. طبیعتا از صدای اصابت موشک‌ها و عبور جنگنده‌ها دربیروت وحشت می‌کردم‌ اماحس می‌کنم آب‌وهوای لبنان مقاوم‌پرور است و انسان‌ها در این جغرافیا محکم می‌شوند و ما هم در آن فضا ترس را بی‌معنا می‌دانستیم، چراکه می‌دیدیم مردم این کشور تا پای جان ایستاده‌اند و سال‌هاست در جنگ زندگی کرده‌اند. این‌که در بین چنین افرادی قرار بگیری و بترسی، احساس خوبی نبود و اگر می‌ترسیدم حس می‌کردم برای تعالی و تربیت خودم کم وقت گذاشته‌ام و این احساس و ندای درونی اجازه نمی‌داد که بترسم. 
 
فکر می‌کنید تجربه حضور در لبنان و اوضاع جنگی در فعالیت‌های رسانه‌ای شما در آینده اثرگذار باشد؟ چه الگوها و ره‌آوردهایی از این سفر به دست‌آوردید؟
من معتقدم انسان‌ها برای اثرگذاری بایدازخودشان شروع کنند.ازتجربه‌های دیداری وشنیداری درلبنان ابتدا درزندگی شخصی خودم استفاده خواهم کرد تا دربرابرسختی‌ها مقاوم‌تر باشم.همچنین دوست دارم اراده جدی و صبوری زنان جبهه مقاومت را به دخترم منتقل کنم. اگرتوانستم درزندگی شخصی مؤثرباشم، پس‌از آن امیدوارم درقالب فعالیت‌های رسانه‌ای، با انتقال تجربیات حضور درفضای جنگی غزه و لبنان، بردیگران، حتی اندکی اثرگذار باشم. تمام تلاشم این است که آنچه را دیده‌ام، درزندگی شخصی جاری کنم و اگردر بعد فردی موفق بودم، شاید بتوانم در ابعاد بزرگ‌تر هم مؤثر واقع شوم. 
 
از حس‌وحال مردم لبنان پس‌از شهادت سیدحسن نصرا... بگویید. آیا با گذر از شهادت وی، همچنان روحیه مقاومت در جامعه لبنان جریان داشت؟
در گفت‌وگوهایی که با زنان جبهه مقاومت داشتم، جز اراده و صبر چیزی ندیدم. زنان جبهه مقاومت با یکدیگر نقاط اشتراک دارند، یا همسر شهیدند، یا مادر شهید، یا خواهر و یا دختر شهید! حتی برخی زنان در جبهه مقاومت همزمان پدر، برادر، همسر و پسرشان را در جنگ از دست داده‌اند.دراین فضای غم‌انگیز، استقامت و صبر این زنان شگفت‌انگیز است. زنان مقاومت آن‌قدر باایمان‌اند که هیچ‌کدام از سختی‌ها و مصیبت‌ها ذره‌ای آنها را از باورشان دور نکرده است. قلبشان به‌شدت شکسته و پر از درد است‌ اما به این نتیجه رسیده‌اند که با صبوری و عزت‌نفس نباید سر خم کنند و حتی حاضر نیستند از ناراحتی‌های خود چیزی بگویند. وقتی از این زنان در‌خصوص از دست دادن خانه و کاشانه‌شان می‌پرسیدم، در برخی موارد ناراحت وعصبانی می‌شدند ومی‌گفتند اصلا چرا این سؤال را می‌پرسی؟! سختی چه‌معنایی دارد؟! ما باید برای آرمان‌های بزرگ و پیروزی نهایی،این مراحل را طی کنیم و گله‌ای هم نداریم. نمی‌گفتند باید سختی‌ها را تحمل کنیم، بلکه می‌گفتند این مراحل را باید بگذرانیم. زنان حزب‌ا...معتقدند عبور از این مراحل، لازمه آمادگی برای اتفاق عظیم‌تر یعنی پیروزی قطعی است. با این‌که زنان جبهه مقاومت را سرشار از یقین، باور و اراده دیدم، در یک مساله همه بی‌تاب بودند‌؛ شهادت سیدحسن نصرا....در واقع شهادت این رهبر بزرگ بین من و زنان مقاومت اسم رمز شده بود و هرگاه اسم شهید می‌آمد، باهم گریه می‌کردیم و زنان با زبان عربی برای شهید نصرا... عزاداری و مویه می‌کردند و من هم با دیدن این حس‌و‌حال بی‌تاب می‌شدم و گریه‌ام می‌گرفت. 

درک نهایت صبر و استقامت
امینیان درپایان این گفت‌وگو بیان کرد: درحقیقت با این‌که زنان مقاومت در اوج صلابت و ایستادگی‌اند‌، نام شهید سیدحسن نصرا...هنوز آنها را بی‌تاب می‌کند. این بی‌تابی البته دو بعد دارد: بعد نخست این‌که، رهبر محبوب خودشان در حزب‌ا... را از دست داده‌اند و از این منظر عزادارند‌ اما در بعد دیگر معتقدند سیدحسن نصرا...باید شهید می‌شد و جز شهادت نباید سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد و از این بابت آرامش می‌گیرند. زنان حزب‌ا...می‌دانند در مواجهه با عجیب‌ترین مشکلات، چگونه باید خودشان را آرام کنند واین یک مهارت ویژه در زنان حزب‌ا...وجبهه مقاومت است که نهایت صبر و استقامت را درک کرده‌اند. وی ادامه داد: دریک هم‌نشینی در سفر، خانم لبنانی ۲۹ ساله، دارای چهار فرزند که ‌تازه چهلم همسرش بود، تعریف می‌کرد که وقتی خبرشهادت همسرش راشنیده،سوریه بوده و ابتدا سجده شکر کرده و بعد بدون معطلی به حرم حضرت زینب(س) رفته است. واقعا چقدر وسعت و عقیده لازم است که در چنین حالی، انسان بلد باشد که خودش را به منبع صبر متصل کند؟این زن که از۱۳سالگی عاشق همسرش بوده وعشقی ماورائی راتجربه کرده است،این‌گونه ازعشق زمینی خوددست می‌کشدوبه منبع اصلی صبرپناه می‌برد.شاید هرزن ومرد دیگری درمواجهه با چنین خبری،زمام عقل راازدست بدهد‌اما این زن‌جوان باشنیدن‌خبرشهادت همسرش،چنین واکنش متفاوت‌و بزرگ‌منشانه‌ای نشان می‌دهد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها