این ابیات آشنا را خیلیهایمان با صدای سوزناک حاج صادق آهنگران در دهه۷۰ شنیدهایم. شاعر این مثنوی بلند که به «مثنوی شهادت» معروف است را، اما شاید کمتر کسی باشد که بشناسد. او قادر طهماسبی متخلص به «فرید» است. شاعری متولد شهر میانه آذربایجانشرقی و بالیده در بلوچستان و اصفهان که این روزها ساکن آپارتمانی جمع و جور در شرق تهران است. فرارسیدن روز بزرگداشت شعر و ادب پارسی فرصت مناسبی بود تا مدیرکل روابطعمومی رسانهملی به سبک و سیاق همیشگی سر زدن به هنرمندان فراموششده، دیداری کوتاه با فرید داشته باشد. فرید کم بیناست، ولی چنان مقتدرانه و با تسلط در را باز میکند و مهمانان را در آغوش میکشد که لحظهای شک میکنید، نکند از پشت عینک آفتابی تیرهاش، دارد میبیند. خانه، چیدمان خاصی ندارد. دیوارها خالیاند و فرشی کمپشت بر زمین نهاده شده است. خانه در نهایت سادگی است تا نشان دهد آنکه در آن ساکن است، برای عدم برخورد با اجسام و... آنچه نیاز دارد را دم دست گذاشته.
یک سوی کتری برقی و وسایل چای است و سوی دیگر، دستگاه ضبط و چند کتاب. با لبخندی که دندانهای سفیدش را هویدا میکند از ما میخواهد خودمان چای بریزیم و ترجیحا توت خشک و انجیر بخوریم تا بیماری قند نگیریم. از اینکه میبیند فراموش نشده و حوالی روز تولدش، نهم شهریور و روز پاسداشت شعر و ادب فارسی به یادش بودهایم، مشعوف میشود. حسین قرایی که انگار قلق این دست آدمها را میشناسد از فرید میخواهد شعر سبکبالان را بخواند. ناگهان لحن فرید که پیش از ترکیبی از خنده و تعارف با ته لهجه آذری بود، جدی میشود. انگار که در مجلسی رسمی در برابر دوربینها قرار گرفته است. وقتی شروع میکند، چنان قاطع و مسلط ابیات و کلمات را تلفظ میکند که مو بر تن شنونده راست میشود. شعرخوانی که تمام میشود، فرید از چلهنشینیاش در گلزار شهدا برای گفتن این شعر و انتشار آن در نشریه سوره در زمان شهید آوینی میگوید. اینکه او این شعر را در روزهای پس از جنگ گفته و آن را به آوینی که آن روزها چندان روی فرم نبوده، تحویل داده و مدتی بعد در مجلسی، حاج صادق آهنگران بعد از شنیدنش از او این شعر را میخواهد تا رویش کار کند. او با هیجان از آن روزها میگوید. سالهای اواخر دهه ۶۰ که پایان جنگ و ارتحال امام، کامها بهخصوص رزمندگان را تلخ کرده بود. فرید به دیگر ابیات ماندگارش مانند «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود» و «به یازده خُمِ میگرچه دست ما نرسید / بده پیاله که یک خم هنوز سربسته است» که درباره امام زمان (عج) است، هم اشاره میکند و از حس و حالش در زمان گفتن آنها میگوید. او گریزی هم به حال و احوال این روزهایش میزند و با غزلی ما را بدرقه میکند.
روزنامه جام جم