روایت قصه آنان که رفتند و بازنگشتند
آدمی وقتی برای یک اتفاق دلیل منطقی پیدا نمیکند دنبال چرایی آن ذهنش به هزار جا میرود. ما هم که ساعتهاست دنبال ردی از راویان قصه شهیدان باکری در حوالی چشمهشور قم سرگردان شدهایم به یاد این میافتیم که پیکرهای شهیدان باکری هرگز پیدا نشد و با خود میگوییم شاید حکمت سرگشتی ما در این راه و نیافتن محلی که قصه آنان در آنجا به تصویر کشیده میشود، همین باشد.
پس از مدتی در حوالی جاده قدیم قم - تهران با تابلوی موقعیت شهید باکری برمیخوریم و در پی آن راهی بیابانی اطراف چشمه شور میشویم که هرچندکیلومتر با تابلوهای کوچک مشخصکننده مسیر و راهنمای ما برای عبور از جاده خاکی و رسیدن به محل تصویربرداری است. بالاخره حدود ساعت ۱۴ با عبور از مسیری صعبالعبور به جایی میرسیم که در آن کانکسهایی برای گریم و دیگر الزامات گروه تصویربرداری وجود دارد. از آنجا با اتومبیلی شاسیبلند با عوامل راهی محل تصویربرداری میشویم؛ جایی که در هر گوشه آن ردی از ادوات جنگی دیده میشود و سعی شده حالوهوای جبهه را منتقل کند. ماشینهای سوخته و چند تانک از جمله وسایلی است که در این فضا دیده میشود. دستاندرکاران سریال عاشورا با خوشرویی پذیرایمان میشوند. بخشهای مختلف صحنه را نشانمان میدهند و از ادواتی که برای ایجاد انفجار در برخی صحنهها به کار گرفته میشوند، میگویند. در گوشهگوشه این فضا کسی مشغول به کار است. مسوول لباس مدام در حال چککردن لباسها و طبیعیدرآمدن آنها در فضای جنگ است. مسوول جلوههای ویژه شرایط را برای ضبط سکانسی که با تیراندازی و انفجار همراه است، آماده میکند. بازیگرانی که امروز سر صحنه حاضر هستند، گریمشده انتظار شروع ضبط پلان بعدی را میکشند و... از سوی دیگر هرازگاهی صدای مهیب انفجارهای آزمایشی به گوش میرسد و کارگردان تذکر میدهد پیش از تست اعلام کنند تا کسی نترسد. در این فضایی که شباهت زیادی به جبهه نبرد پیدا کرده است و از میان آدمهایی که گویی از واقعهای تاریخی برخاستهاند، راه میافتیم تا با دستاندرکاران گپ بزنیم و از نقششان در این سریال بپرسیم.
قهرمانان جنگ تحمیلی، اسطورههای کودکیام هستند
هادی حجازیفر، کارگردان و بازیگر نقش اصلی این سریال یعنی شهید مهدی باکری است. پیش از چیدمان صحنه و شروع تصویربرداری بخشی از یک سکانس که قرار است با حضور بازیگرانی از جمله روحا... زمانی و همچنین ادوات جنگی مانند چند تانک و... مقابل دوربین میرود، فرصت دست میدهد تا با او گفتوگو کنیم.
شما سالها پیش یک مجموعه به اسم کرکره با فضای کمدی را کارگردانی کردید و اینبار با حضور در گونهای کاملا متفاوت، سراغ ساخت سریالی با حال و هوای جنگ رفتهاید. ورود به عرصه کارگردانی و این تغییر فضا چگونه اتفاق افتاد؟
از ابتدا هدفم از ورود به حوزه تلویزیون و سینما کارگردانی بود، تحصیلاتم هم در حوزه کارگردانی است، اما به دلایلی در گذشته این امر ممکن نشد. بعد از حضور به عنوان بازیگر در سینما خیلی از راهها برای من باز شد و باعث شد که بیش از گذشته در سینما و تلویزیون به عنوان یک سینماگر و فیلمساز جدی گرفته شوم. طی این سالها بیشتر درآمدی که از بازیگری داشتم صرف ساخت فیلم کوتاه و تا حدی تئاتر شد چون دوست داشتم کارگردانی را با ساخت فیلم کوتاه دوباره مرور کنم و برای ساخت و کارگردانی فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی خودم را آماده میکردم.
تا قبل از شیوع بیماری کرونا تا مرحله پیشتولید دو فیلم هم جلو رفته بودیم، اما به دلیل شرایط به وجود آمده امکان ساخت فیلمها مهیا نشد. پس از آن بازی در نقش شهید باکری به من پیشنهاد شد، اما قبول نکردم و گفتم اگر قرار باشد این نقش را بازی کنم، فقط خودم باید آن را بسازم. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که پیشنهاد من مورد قبول واقع شد و مدیران رسانه ملی قبول کردند ساخت سریال شهید باکری را به من بسپارند.
خودتان نویسندگی سریال را برعهده دارید؟
سرپرستی نویسندگی فیلمنامه این سریال را خودم بر عهده داشتم و ابراهیم امینی، فارس باقری و امین بهروزی دیگر نویسندگانی بودند که در نگارش این سریال من را همراهی کردند. البته نویسندگی نسخه سینمایی «لشکر عاشورا» با همکاری مشترک من و ابراهیم امینی به نگارش درآمده است.
چه مدت مشغول ساخت این سریال هستید؟
تقریبا دو سال است درگیر تولید این سریال هستم و قطعا مخاطبان شاهد پخش یک سریال خوب از رسانه ملی خواهند بود. سریال تلویزیونی «لشکر عاشورا» یا «شهیدان باکری» در هفت قسمت ساخته شده که هر قسمت از آن به اندازه یک فیلم سینمایی سختی و مشقت داشته است. یک گروه حرفهای پشت تولید این سریال وجود داشته که واقعا در شرایط سختی با من همراهی کردند تا این سریال ساخته شود. به واقع اگر این دوستان نبودند این پروژه به سامان نمیرسید. ای کاش به جای ۵درصد از توان هنری که در این سریال گذاشتم میتوانستم ۱۵درصد از توانم را روی بُعد هنری سریال لشکر عاشورا (شهیدان باکری) بگذارم. ما شرایط سختی را در ساخت این سریال داشتیم و من به عنوان کارگردان و بازیگر اصلی آن به جای تمرکز روی نقش و کارگردانی فقط به دنبال حل مشکل مالی و دیگر مشکلات پروژه بودم اما خوشبختانه نتیجه کار خوب شده است و امیدوارم در زمان پخش هم بتوانیم رضایت حداکثری مخاطبان تلویزیون را جلب کنیم.
مدتی گلایههایی را در مورد نبود امکانات و همکاری نکردن برخی نهادها مطرح کردید. الان اوضاع چطور است؟
امیدوارم بتوانم با تمام مشکلاتی که وجود داشت این سریال را به اتمام برسانم. جدای از بحث کرونا که در این پروژه تا حد زیادی ما را اذیت کرد، در بحث نظامی با مسائل پیچیدهای روبهرو بودیم و این پیچیدگی تا حد زیادی برای ما دست و پا گیر بود. خوشبختانه طی تولید سریال لشکر عاشورا (شهیدان باکری) ارتش و سپاه بیشترین همکاری را با ما داشت، اما میخواهم در پایان تولید این سریال و فقط به قصد اصلاح مسیر برای دیگر دوستان که قصد ساخت فیلم درباره دفاع مقدس را دارند از مشکلاتی که پیش روی ما وجود داشت، صحبت کنم. در ساخت سریال و فیلمهای سینمایی دفاع مقدس فارغ از بحثهای محتوایی باید سازوکارها تغییر کند. اگر کار ما پیش رفته است به لطف افراد بوده است و اگر قرار بود طبق بروکراسی که تعریف شده بود، پیش برویم هنوز به پایان قسمت دوم هم نرسیده بودیم.
شخصیتهای برجسته و اتفاقهای مهم زیادی در طول جنگ هشتساله داشتیم، چه شد این قصه را برای روایت انتخاب کردید؟
من با لشکر عاشورا آشنایی داشتم، پدرم و عموهایم و دیگر اعضای خانوادهام در دفاع مقدس حضور داشتند و هیچ ابایی ندارم که بگویم به کاراکترهای افرادی که طی هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی از کشور، ناموس و دین خود دفاع کردند، علاقهمندم. این عزیزان قهرمانان کودکی من هستند و به شدت انسانهای دراماتیکی بودند. فارغ از هر صحبتی جنگ و حضور در آن جزو یکی از پیچیدهترین موقعیتهای انسانی است. ساخت این سریال یک علاقه شخصی بود و کاملا هدفمند آن را ساختم. اگر موفق به ساخت این سریال هم نمیشدم قطعا فیلم و سریال بعدی من درباره شهدای جنگ تحمیلی بود. دست تقدیر و سرنوشت این بود که ساخت سریالی درباره شخصیت شهیدمهدی باکری و لشکر عاشورا به من سپرده شد.
چرا نام سریال از «شهیدان باکری» به «عاشورا» تغییر کرد؟
تاکنون دوبار اسم این سریال تغییر کرده و برای زمان پخش هم قطعا اسمی به غیر از لشکر عاشورا خواهد داشت. این سریال یک نسخه سینمایی هم دارد که برای جشنواره فیلم فجر آماده میشود.
در نسخه سینمایی از همین سکانسهای سریال استفاده شده است؟
فیلم سینمایی درباره شهید مهدی باکری و لشکر عاشورا کاملا متفاوت با این سریال است و اصلا اینگونه نخواهد بود که فیلم سینمایی خلاصهای از سریال باشد. کاراکترهای فرعی جذابی در این سریال داریم که در فیلم سینمایی از آنها استفاده نشده و در فیلم سینمایی، روایت بیشتر حول محور دو برادر باکری است.
چه لوکیشنهایی در سریال دیده میشود؟
برای ساخت سریال لشکر عاشورا به شش استان سفر کردیم و این سفرها در شرایط سخت کرونایی رخ داد. این سریال زندگی شهید مهدی باکری را از سال ۶۲ تا ۶۳ روایت میکند و در بخشهایی هم به گذشته بازخواهد گشت و دوران شهرداری شهید مهدی باکری را به تصویر میکشد.
بازیگران نقش شهیدان همت و کاظمی از جمله کسانی هستند که امروز در صحنه حضور دارند. دیگر به کدامیک از شخصیتهای تاثیرگذار در جنگ پرداخته میشود؟
درواقع شخصیتهایی مثل شهید همت و شهید احمد کاظمی و بقیه شهدا فقط در بخشهای کوتاهی حضور دارند و بیشتر سریال حول محور زندگی برادران باکری و خصوصا شهید مهدی باکری میچرخد.
گاهی در آثاری که به شخصیتهای معاصر میپردازد گلایههایی از سوی نزدیکان این افراد در مورد شیوه بازنمایی آنان مطرح میشود. برای جلوگیری از این دست واکنشها چقدر با خانواده شهیدان تعامل داشتید؟
خوشبختانه خانواده شهیدان باکری، همراهی و محبت خاصی به ما داشتند. طبعا برای ساخت سریالهایی از این دست مشکلات و حساسیتهایی وجود دارد و قطعا نقشی که خانوادهها از شهدای خود در سریال یا یک فیلم سینمایی میبینند نمیتواند منطبق با تصویری باشد که آنها از او به یاد دارند. آنچه خانوادههای شهدا از خاطرات و واقعیت شخصیتی آنها متصور هستند و به یاد دارند، میتواند شخصیتی دراماتیک نباشد اما برای ساخت سریال و ارتباط شخصیتها با مخاطبان باید به سمت درام برویم. ما به عنوان سینماگر و فیلمساز باید در زندگی این شهدای بزرگوار پژوهش کنیم و بخشهای زمینی و قابل باور برای مخاطب را به تصویر بکشیم. به لطف خدا و عنایت خود شهیدان باکری و خانوادههای معزز ایشان من کمترین انرژیام را در بحث تعامل با خانواده این شهدا داشتم و این عزیزان بیشترین همکاری و همراهی را با ما داشتند.
برادرتان نقش شهید حمید باکری را ایفا میکند. چه شد او را انتخاب کردید؟
انتخاب وحید حجازیفر به عنوان بازیگر نقش شهید حمید باکری خیلی اتفاقی بود. وحید برای دیدار با من سر صحنه آمده بود که طراح گریم سریال او را دید و از او تست گریم گرفت و گفت برای بازی در نقش شهید حمید باکری مناسب است. البته من تمام سعی خودم را کردم که وحید در سریال لشکر عاشورا (شهیدان باکری) حضور نداشته باشد اما بعد از تستهای زیادی که روی دیگر افراد برای این نقش داشتیم، بالاخره به این نتیجه رسیدیم که بهترین بازیگر برای ایفای این نقش وحید حجازیفر است. خوشبختانه با توجه به تجربهای که او از حضور در تئاتر داشت، توانست بهخوبی این نقش را ایفا کند و مخاطبان هم قطعا در زمان پخش سریال با این نقش همراه خواهند بود.
ماجرای رسیدن به یک نقش
محمدرضا طاهرنژاد، بازیگر نقش شهیداحمد کاظمی در این سریال است. در حاشیه بازدید از پشتصحنه، او که لباس رزم بر تن دارد، گریم بر چهرهاش نشسته و انگشتی از دستش برای حفظ راکورد زخمیبودن شهیدکاظمی پاندپیچی است، برایمان از این نقش و انتخاب شدنش میگوید.
چه نقشی؟ در سریال عاشورا نقش سردار شهیداحمد کاظمی که جزو سرداران بزرگ جنگ و سپاه پاسداران است، ایفا میکنم.
رسیدن به نقش: من و همنسلان من تا حد زیادی از این فضا دور بودهایم و به همین دلیل من بهعنوان بازیگر برای رسیدن به نقش شهید احمد کاظمی تحقیقات زیادی انجام دادم. برای رسیدن به نقش این سردار شهید با دوستان و همرزمان او صحبتهای زیادی داشتم و کتابها و مقالات زیادی را درباره شخصیت این شهید خواندم تا بتوانم هر چه بهتر با خصوصیات اخلاقی یا رفتارهای خاصی که داشتند، آشنا شوم. پس از پژوهش درباره شخصیت شهیداحمد کاظمی به ناشناختههایی از این شهید رسیدم و فهمیدم که او جزو یکی از تاثیرگذارترین فرماندهان جنگ تحمیلی بوده است. درباره شهیداحمد کاظمی صحبتهای زیادی صورت گرفته بود اما جالبترین این اظهارنظرها از زبان شهید حاجقاسم سلیمانی بود که گفته بود، اگر من میتوانستم تیتر روزنامه فردای شهادت احمد کاظمی را بنویسم مینوشتم «ما فاتح خرمشهر را از دست دادیم.» جدای از تحقیقات و پژوهشهایی که درباره نقش حاجاحمد کاظمی داشتم، آقای حجازیفر هم بهعنوان کارگردان در رسیدن به نقش حاجاحمد کاظمی کمک زیادی به من کرد. همچنین برای آشنایی بیشتر با شخصیت احمد کاظمی کتاب «نردبانی برای چیدن نارنج» به من پیشنهاد شد و این کتاب را که دوستان این شهید درباره او روایت کرده بودند، خواندم. نکته جالبی که در حین خواندن این کتاب برایم بهوجود آمد این بود که بارها در طول خواندن این کتاب گریه کردم و اشک من به دلیل بزرگی این انسان بود و اینکه ما دیگر چنین انسانهایی را در کنار خود نداریم.
کدام مقطع؟ من مقطعی از زندگی شهیدکاظمی را بازی میکنم که او در عملیات خیبر و بدر با شهیدمهدی باکری در ارتباط بوده و این مقطع بازگوکننده داستانهایی براساس واقعیت است که بین شهیداحمد کاظمی و شهیدمهدی باکری رخ داده است. امیدوارم بهعنوان یک بازیگر توانسته باشم گوشهای از بزرگی و وقار این شهید بزرگوار را بهنمایش بگذارم و باعث زندهشدن یاد این شهید در اذهان مردم شوم.
ماجرای انتخاب نقش: ماجرای رسیدنم به نقش شهیدحاجاحمد کاظمی کمی تاملبرانگیز است. من تحصیلکرده رشته تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا هستم و از طریق یک دوست مشترک به هادی حجازیفر که او هم تحصیلکرده این دانشکده است معرفی شدم. من نه برای ایفای نقش شهیداحمد کاظمی، بلکه فقط برای اینکه بهعنوان یک بازیگر در سریال شهید باکری حضور داشتهباشم؛ به این سریال معرفی شدم. درواقع برای بازی در فیلمی به کارگردانی سیدرضا میرکریمی تست بازیگری داده بودم و آقای حجازیفر توسط دستیار خود که در فیلم آقای میرکریمی هم دستیار بود، این تست را دیده بود و این گونه من برای نقش شهید احمد کاظمی انتخاب شدم.
لهجه این نقش؟ این سریال به دلیل روایتگری درباره شهیدان باکری و لشکر عاشورا که همه آنها آذریزبان هستند و از استان آذربایجان در جنگ حضور داشتند، بیشتر از بازیگران همان منطقه یا بازیگرانی که به زبان ترکی تسلط دارند، استفاده کردهاست. من اصالتا جنوبی هستم و به دلیل اینکه جنگزده بودیم، در اصفهان بزرگ شدم، البته مادرم اصالتا اهل نجفآباد اصفهان است و در درآوردن لهجه شهید توانستم از این موضوع کمک بگیرم. دایی من یکی از اولینشهدای محصل نجفآباد بود که در زمان جنگ جزو نیروهای حاج احمد کاظمی بودهاست. من فکر میکنم انتخابم برای این نقش با یک نیروی ماورایی اتفاق افتاده و برای خودم خیلی عجیب است. پس از انتخاب و صحبتهایی که انجام شد آقای حجازیفر به شدت روی لهجه اصفهانی این شخصیت در سریال تاکید داشت و من هم سعی کردم این لهجه را به درستی بازگو کنم تا بتواند در زمان پخش ارتباط خوبی با مخاطب سریال برقرار کند.
فقط به عشق شهید باکری تست دادم
مسوول لباس در گوشهای از محل تصویربرداری مشغول راهنماییدادن به هنروران برای یکدستکردن لباسهای آنان است که در نقش سرباز ظاهر شدند. در این حال به بازیگری برمیخوریم که محاسن بلندتری نسبت به دیگر بازیگران دارد. حسن شیری خودش را بازیگر نقش شهید غلامحسین سفیدگری معرفی میکند و میگوید: غلامحسین سفیدگری همرزم، بیسیمچی و راننده حاجمهدی باکری در سالهای دفاعمقدس بود. بیش از نیمی از خاطراتی که از حاجمهدی باکری روایتشده از زبان شهید سفیدگری بوده است. شهید سفیدگری یک شهید گمنام بود که سعی میکرد همیشه در خفا باشد و به همین دلیل اطلاعات زیادی از این همرزم و دوست شهیدمهدی باکری در دسترس نبوده و نیست.
او ادامه میدهد: ما برای رسیدن به نقش این شهید هر چه تحقیق کردیم، عکس یا سخنی از او ندیدیم و این کار من بهعنوان بازیگر و دیگر عوامل را سخت کرده بود. فقط یک عکس از او وجود دارد که آن هم یک عکس دستهجمعی با دیگر رزمندگان است. در خاطراتی که از شهیدمهدی باکری روایتشده شهید سفیدگری هم بهعنوان راننده و بیسیمچی این سردار شهید حضور داشته است. شهید سفیدگری هم آذریزبان بود و اهل ارومیه. من هم ترک زبان و اهل اردبیل هستم و از طریق فراخوانی که توسط تیم تولید سریال لشکر عاشورا اعلام شد برای حضور در این سریال تست دادم؛ البته در آن زمان انتخاب نشدم و پس از یکسال با من تماس گرفتند و گفتند بهعنوان بازیگر نقش شهید سفیدگری انتخاب شدهام. من از بین صدها نفر که برای بازی در این سریال تست داده بودند، انتخاب شدم و افتخار میکنم در این سریال نقش یکی از رزمندگان گمنام جنگ تحمیلی را ایفا خواهم کرد.
شیری درباره سابقه بازیگری خود بیان میکند: من نه تئاتر کار کرده بودم و نه کار تصویر انجام داده بودم و فقط به عشق شهید مهدی باکری در این تست بازیگری حضور پیدا کردم که خوشبختانه انتخاب شدم. بازی در این نقش برای من یک رویا بود و از آقای هادی حجازیفر تشکر میکنم که به من اجازه داد ایفاگر این نقش باشم و بازیگری را تجربه کنم.
سختتر از همیشه
ایمان کرمیان، مسوول جلوههای ویژه عاشوراست که در این سریال نقشی پررنگ در ایجاد فضای امن برای تصویربرداری و خلق لحظات جنگی نزدیک به واقعیت بر عهده دارد. با او پیش از آغاز تصویربرداری پلانی که با شلیک و انفجار همراه است، گفتوگو میکنیم. کرمیان، طراح جلوههای ویژه میدانی و بصری سینما و تلویزیون که تاکنون چندبار برنده و نامزد سیمرغ بلورین شده است درباره این پروژه عنوان میکند: سریال عاشورا سریالی سخت و با پروداکشن بسیار عظیم است و یک قصه جذاب دارد که امیدوارم در زمان پخش با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شود. در این روزها ساختن آثاری درباره دفاعمقدس بسیار دشوار شده است و فراهم کردن امکانات و تجهیزات جنگی سختیهای زیادی دارد. امیدوارم در سالهای آتی فیلمسازان ما رغبت بیشتری به ساخت فیلم درباره دفاعمقدس نشان دهند تا جوانان و نسل امروز با اسطورهها و شهدایی چون مهدی و حمید باکری، شهیدهمت، شهیداحمد کاظمی و دیگر رزمندگان که بیریا و به عشق مردم، از میهن و دین خود دفاع میکردند را به جوانان بشناسانند.
او ادامه میدهد: در جلوههای ویژه این فیلم توفان، برف و باران و… را تجربه کردهایم و تمام اعضای گروه جلوههای ویژه و دیگر عوامل سریال لشکر عاشورا تمام سعی خود را کردهایم که کاری در خور این شهدا بسازیم تا مردم بتوانند در زمان پخش با آن ارتباط خوبی برقرار کند.
کرمیان اهمیت جلوههای ویژه در آثار جنگی را اینگونه شرح میدهد: جلوههای ویژه در کارهای جنگی بسیار دشوار است و این دشواری با نبود امکانات و ادوات یا کمبود آن دو چندان خواهد شد. باید شرایطی را فراهم آورد که اگر میخواهیم از این دست سریالها تولید شود تیم تولید برای دستیابی به سطحیترین امکانات با مشکل مواجه نشود. ناهماهنگی و همکاری نکردن از طرف کسانی که مسوولیت دارند، این کار را برای تیم تولید دشوار کرد و امیدوارم در سریالهای بعدی که قرار است دیگر دوستان سینمایی و تلویزیونی راوی رشادتهای رزمندگان دفاعمقدس باشند، با این مشکلات روبهرو نشوند.
این طراح و مجری جلوههای ویژه درباره تفاوت این پروژه با آثار پیشیناش میگوید: این سریال بسیار سختتر از فیلم و سریالهایی بود که تا به حال مسوولیت جلوههای ویژه آن را به عهده داشتم. من در پروژههایی که قبلا در آنها حضور داشتم یک تیم چهار نفره داشتم اما در این سریال با تیمی حدود ۱۰نفر کار را جلو بردهایم و سعی کردیم با ریزبینی و نکتهسنجی از کوچکترین صحنهها هم بهراحتی گذر نکنیم. عاشورا، یک سریال هفت قسمتی است که هر قسمت به اندازه یک فیلم سینمایی و شاید هم بیشتر زمان و انرژی از تیم تولید گرفته است. جلوههای ویژه میدانی بسیار سنگینی در این پروژه داشتیم و در برخی مواقع از جلوههای بصری هم بهره بردهایم. البته سعی کردیم تا حد امکان از جلوههای ویژه میدانی استفاده کنیم اما در بعضی صحنهها که دیگر امکان استفاده از جلوههای ویژه میدانی وجود نداشت از جلوههای بصری استفاده کردیم.
هادی حجازیفر بهعنوان کارگردان اصرار داشت هر آنچه امکانپذیر است در صحنه بگیریم تا حسوحال لحظههای التهاب و جنگ را در قاب تصویر داشته باشیم.
یک رزمنده ۱۵ ساله
از افرادی است که مقرر شده در سکانس بعدی بازی کند. با گریم بر صورتش رد زخم و خون دیده میشود؛ روحا... زمانی، بازیگر نوجوانی است که در فیلم سینمایی خورشید به کارگردانی مجید مجیدی دیده شد و در این اثر دومین تجربه تصویری خود را رقم میزند. با او پیش از شروع تصویربرداری یک سکانس نفسگیر که گریز او و همرزمانش در مواجهه با آتش تانکهای دشمن را به تصویر میکشد، گپ میزنیم.
چه ویژگیای در این کار وجود داشت که دوست داشتید در آن بازی کنید؟
بیشتر از این خوشحالم که با بازی در این نقش به همسن و سالهای خودم بفهمانم این بچهها در زمان جنگ چهها کشیدند؛ هر چند ما هر چقدر بگوییم درکش سخت است. همچنین باید بگویم آقای حجازیفر در این کار خیلی عالی و کاربلد هستند. ایشان کار من را در فیلم سینمایی خورشید دیده بودند و همچنین برای انتخاب بازیگر به شباهت چهره هر فرد با نقشی که بازی میکند، توجه داشتند.
چه نقشی را بازی میکنید؟
در تجربه دوم کاریام نقش جانباز خسرو ملازاده را در این سریال و نسخه سینماییاش بازی میکنم.
چقدر با شخصیت خسرو ملازاده آشنا بودید؟
ایشان جانباز هستند و همچنان در قید حیاتند. خدا را شکر آنقدر از این شخصیت شناخت بهدست آوردم که بتوانم نقش را بازی کنم. از آقای حجازیفر تشکر میکنم به من اعتماد کردند و برای این نقش من انتخاب شدم.
توانستید با این شخصیت از نزدیک صحبت کنید؟
نه متاسفانه. هنوز افتخارش را نداشتم. البته تصمیم گرفتم یک روز با ایشان تلفنی صحبت کنم.
چه مقطع سنی از شخصیت جانباز ملازاده به تصویر کشیده میشود؟
۱۵ سالگی. یعنی دقیقا زمانی که همسن من است.
در سریال لهجه دارید؟
با افتخار آذری صحبت میکنم. خودم هم اصالتا آذری هستم.
روایتی کوتاه از شهیدهمت و ضبط یک صحنه
وحید شیخلر، دستیار کارگردان در این سریال است و خیلی کوتاه نقش شهیدهمت را هم ایفا میکند. او میگوید: چون لشکر عاشورا همه آذریزبان بودند، در جنگ هم با همدیگر آذری حرف میزدند. به همین دلیل بازیگران اغلب از همان منطقه انتخاب شدند. بازیگرانی که اغلب تئاتری هستند و کار تصویر نکردند.
او در سکانسی که در پایان روز شاهد تصویربرداریاش هستیم، با تلاش و دوندگی بازیگران را مقابل دوربین هدایت میکند و جای ایستادن آنها را مقابل تانکها نشانشان میدهد. همزمان از طریق بیسیم با حجازیفر که پشت نمایشگر در حال تماشای پلان است، مناسببودن قاب و جاگیری بازیگران را چک میکند. تعدادی از بازیگران از جمله زمانی و هنروران در این سکانس حضور دارند که لحظه گریز نیروهای ایرانی را از تانکهای عراقی زیر شلیک بیامان آنها را نشان میدهد. همزمان فیلمبردار سوار بر موتور مقابل بازیگران در حال حرکت است تا این موقعیت را به ثبت برساند. پس از چند بار تمرین و تصویربرداری صحنه اصلی، حجازیفر با کات گفتن رضایت خود را از نتیجه کار اعلام میکند و کار گروه در شب به پایان میرسد.
نوشین مجلسی و احمدرضا معراجی - رسانه / روزنامه جامجم
عکس: مجید آزاد / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: