گفت‌وگو با مژده لواسانی در روزی که 30 ساله می‌شود

پایان دوره آزمون و خطا

این که بگوییم خانم‌ها از گفتن سن‌شان پرهیز دارند و بهتر است از خانم‌ها نپرسی چند سالت است یا این که از یک سنی به بعد رقم سن خانم‌ها تبدیل به رقمی محرمانه می‌شود یا این که خانم‌ها از پیری می‌ترسند، از آن جملات و عقاید بشرستیزانه است که در این مورد نوک پیکان به طرف خانم‌‌ها گرفته شده و گرنه اگر آدم عاقل باشد و نقشه‌کشی‌ و سیم‌کشی مغزش درست باشد، از بالا رفتن سن هم می‌ترسد و هم لذت می‌برد.
کد خبر: ۱۲۳۶۶۱۷
پایان دوره آزمون و خطا

این وسط زن و مرد با هم فرقی ندارند.مثل تمام رویدادهای زندگی سن و جوانی و پیری مستقیما به نوع نگرش ما به زندگی و تجربه‌ای است که به دست آورده‌ایم و البته نگاه جامعه و نوع تربیت خانواده هم در این نگرش سهم دارد.کدام زن از خانواده‌ای فرهیخته و درست و حسابی بیرون آمده که از سن و سال خود ترس داشته باشد یا به دامان جراحی‌های زیبایی پناه برده باشد که خود را از آنچه هست، جوان‌تر نشان دهد.اتفاقا آدم‌ حسابی‌ها به همه خطوط چهره خود که سن و سالشان را آشکار می‌کند، افتخار می‌کنند چون هر خط نشانه تجربه‌ای است که از عمر خود آموخته‌اند ؛ تلخ یا شیرینش فرقی نمی‌کند.اما این که بعد از گذشت هر دهه چه زن و چه مرد، بایستند و به گذشته و‌آینده نگاه کنند و راه رفته را سبک سنگین کرده و آینده را برنامه‌ریزی کنند، بهترین روش زندگی است که اتفاقا سبک زندگی آدم‌های هدفمند است.

دیروز که با مژده لواسانی به مناسبت زاد روزش و ورود به دهه چهارم زندگی‌اش هم‌صحبت شدم ته حرف‌هایمان به این نتیجه رسیدم که ترس‌ها و نگرانی‌های گذشت زمان و ورود به سالی جدید از عمر، ترسی ارزشمند است اگر بدانی می‌خواهی در زندگی به کجا برسی.

جشنی برای یادآوری

به لواسانی می‌گویم، یک جایی خواندم که ایرانی‌ها اولین مردمی بودند که در ایران باستان روز تولدشان را جشن گرفتند و این سنت زیبا از ایران به دیگر نقاط جهان رفت.به نظرتان چرا ایرانی‌ها این روز را جشن گرفتند و می‌گیرند؟ آیا برای این است که نکاتی را هر ساله به خودشان یادآوری کنند؟

این مجری تلویزیون و برنامه‌ساز رادیو می‌گوید: اگر به آنچه از ایران باستان مانده دقت کنیم به این نتیجه می‌رسیم که ایرانی‌‌ها همیشه خوش‌ذوق بوده‌‌اند.به نظرم جشن تولد که هر سال برگزار می‌شود یک نشانه است برای این که یادمان باشد برای چه به دنیا آمده‌ایم.من هر سال دو سه روز قبل از روز تولدم به سالی که پشت سرگذاشتم فکر می‌کنم، چه برنامه‌هایی داشتم و آیا طبق برنامه‌هایم پیش رفتم. حال و حس عجیبی به سراغم می‌آید نه از این بابت که یک سال پیرتر شدم، از این جهت که یک سال از فرصتی که داشتم، از دست رفت و من در کجای نقشه زیستی خود ایستاده‌ام.درباره خودم سختگیرم و امروز که وارد 30سالگی می‌شوم، احساس عجیب‌تری نسبت به سال‌های دیگر دارم.به باور من 30سالگی برای خانم‌ها از نظر روانی و مفهومی مانند 40سالگی برای مردان است.یک جور پختگی و این که دوره آزمون و خطا تمام شده و حالا باید عمیق‌تر و حساب‌شده‌تر تصمیم بگیری و زندگی کنی.دیگر جوان نیستی که برای دل خودت برنامه‌ریزی کنی و بگویی حالا هر چه پیش آید خوش آید! به نظرم ورود به 30 سالگی یعنی ورود به مقطع جدی زندگی.

قضیه خیلی جدی است

به لواسانی می‌گویم آیا شما هم مثل برخی دچار سندرم 30 سالگی شده‌اید؟


می‌گوید: نه!‌ من رو در روی یک اتفاق بزرگ زندگی ایستاده‌‌ام! نه نامش را بحران می‌گذارم نه سندرم و چالش.فقط باید جدی‌تر زندگی کنم. من در 20 سالگی برای خودم نامه‌ای نوشتم و برنامه‌هایم را برای دهه دوم زندگی‌ام مشخص کردم این که در رسانه چگونه باید فعالیت کنم، کتاب بنویسم و شعر بگویم و تحصیلاتم را چگونه به پیش ببرم. الان که به آن نامه‌ نگاه می‌کنم تقریبا طبق نقشه‌ام جلو آمده‌ام.برای دهه سوم اما تصمیمات جدی‌تری دارم.می‌‌خواهم روی رشته تحصیلی‌ام که حقوق است متمرکز شوم و وکالت را جدی‌تر ادامه دهم.دیگر نمی‌توانم آزمون و خطاهای گذشته را تکرار کنم.الان باید پخته و سنجیده زندگی کنم.من از بچگی کار کرده‌ام.هفت‌هشت ساله بودم که گوینده رادیو شدم و از 17 سالگی سردبیری برنامه‌های جدی رادیو را به عهده گرفتم.14 ساله بودم که اجرای برنامه تلویزیونی به‌نام کبوتر دات کام را به عهده گرفتم. به نظرم تجربیات زیادی در زندگی کسب کرده‌ام که الان باید برای زندگی جدی‌تر از آنها استفاده کنم.

از لواسانی می‌پرسم، یعنی بچگی نکرده‌اید و خیلی زود بزرگ ‌شده‌اید؟

می‌گوید: نه! این بدان معنا نیست که فقدان کودکی دارم یا کودکی از دست رفته. جنس کودکی‌ من شاید با بچه‌‌های دیگر فرق داشته اما اینطور هم نبوده که بازی‌های کودکانه نکنم یا دلخوشی‌ها و سرخوشی‌های بچگانه را تجربه نکرده باشم.

به آراستگی علاقه‌مندم

به لواسانی می‌گویم، حجاب شما چادر است و پوشش شما نشان دهنده حجابی که به آن حجاب معیار می‌گویند.اما شما در پوشش خود از رنگ‌های شاد و زنده استفاده می‌کنید، چیزی که من به عنوان یک خانم آن را بسیار دوست دارم.استفاده از رنگ‌‌های شاد نشانه روحیه شماست؟

می‌گوید: من ذاتا آدم شادی هستم و توجه به آراستگی و زیبایی سبک زندگی‌ام است.در خانواده‌ای متولد و بزرگ شده‌ام که رحمانیت، مهربانی و زیبایی دین را نشانم داده‌اند و من همه تلاش خود را می‌کنم که با مردم از همین زاویه نزدیک شوم.معتقدم وقتی مخاطب تلویزیون مرا می‌بیند یا با مردم رودر رو می‌شوم باید آراسته باشم.رنگ‌های شاد مردم را شاد می‌کند و برای لحظه‌ای حتی اگر شده آنها را از خمودگی در می‌آورد.به باور من ما باید جوری لباس بپوشیم که هم حجاب رعایت شود هم آن‌قدر تیره و تاریک نباشد که مخاطب و اطرافیانمان را خموده و افسرده کند.

طاهره آشیانی - روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها