سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
او که برای اولین بار اسپکهای کوتاه و بریده و تیز را یاد بچههای ایرانزمین داده بود و چشمهای بادامی حریفان ما در بازیهای آسیایی توکیو 1958 گرد شده بود که مگر مربی آمریکایی آوردهاید که با این همه نوآوری، گلدان نقره را مال خود کردهاید؟ بچهها قسم و آیه میآمدند که نخیر و پشتبندش اسم مربیشان را میگفتند که آقاجبار است و پیش از تمرینها به ما دستور میدهد که زمین را جارو بزنیم، زمینی که اتوپیای ماست. ژاپنیها آچمز شده بودند که خدایا ورزش والیبال در ایران، مخلوطی از «عشق و تکنیک و ایمان و برادری» است یا فقط یک ورزش ساده و شلمشوربایی؟ حالا جای میرمهدی و آقاجبار و محمد نوری هم در این معرکه که جوانان والیبال ایران در قهرمان جهانی راه انداختهاند، خالی است. حالا محمد نوری تصنیفخوان را میخواهد که به افتخار بچهها گلویش را با نُتهای بهشتی پر کند و بیاید بگوید که بچهها! این افتخارات، بیریاضت به دست نیامده است. افتخاراتی که پیشینهای پشت سر دارد و یلانی که روزگاری برای آموزگاری یک پاس پنجه، از جان خود مایه گذاشتهاند.
شاید هم محمد نوری که خود در جوانی عاشق والیبال بود، نگاهی هم به پرچم کند که بچهها در برابرش سجده کردهاند و بگوید «شرح این عاشقی، ننشیند
در سخن.»
2. گاهی در مواجهه با نسلی لجوج که دیگر علنا اعتراف میکنند حسی برای واژه «وطن» ندارند تقریبا رواداری خود را از دست داده و میخواهم خونشان را بخورم! اما البته کمی بعدتر هم برای دلنازکی خودم، بهانههایی برای بخشش پیدا میکنم و اینکه بفهمم لجاجت آنها در قبال یک پرچم سهرنگ، از چیست و چرا چنین عصیانگر شدهاند. همانها که گاهی در تیررس تصنیفهای وطنخواهانه محمد نوری گیرشان میاندازم و میبینم که خود نیز قطراتی شور بر چشمخانهشان نشسته است، اما سعی دارند رو از آدمی برگردانند و خود را رها کنند که کمی تنشان مورمور شود و کمی مو بر تنشان سیخسیخ. به گمانم حس وطندوستی آنها را فقط در چنین رقابتهای داغ ورزشی میتوان روی ترازو گذاشت که چگونه یله و رها از خود به در میشوند تا لختی در این پرسش ازلی - ابدی غوطهور شوند که به راستی مفهوم یک پرچم کوچک چیست که آدمی گاهی کینهها و حساسیتهای کودکانه خود را کنار میگذارد و دوست دارد در خنکای آن یک تکه پارچه بلولد و بلمد و بمیرد و بوسهبارانش کند؟ به راستی مفهوم یک پرچم کوچک چیست که شورشیان خسته از روزگار را نیز چنین مومن میکند در قبال چند مدال و گلدان؟ پرچمی که گاه تنپوش مهدی باکری است و گاه در دست جوانان والیبال میرقصد و آدمی را به شادیهای سیال مهمان میکند. به گمانم «این» دوستداشتنیترین «قسمنامه» دنیاست.
3. والیبال از ورزشهای مدرن و محبوبی است که همزمان با توسعه فوتبال در کوچههای تهران راه افتاد. اگر فوتبالیهای بدوی، توپشان را از مثانه گاو میساختند والیبالیها توپی از جوراب میساختند و با چند متر قیطان و دوتا میخ، در هر کوچهای بساط خود را پهن میکردند و با مشت زدن و سمبه زدن به توپ، ادای والیبال را درمیآوردند. شاید در زمان پهلوی اول، کوچهای در تهران نمیدیدی که هیاهوی سرویس پاکستانی و پاسهای دُلمهایاش گوش رهگذران را کر نکند. محبوبیت والیبال و فوتبال در آن روزگار چنان همهگیر شده بود که روزنامه اطلاعات هم در تاریخ سوم مهر 1316 خود دست به ادعانامه بزرگی زد و مدعی شد که خاستگاه فوتبال و والیبال جهان ابتدا در ایران بوده است. این عین متن اطلاعات است: «اخیرا ثابت شده که «فوتبال» و «والیبال» قدیمیترین انواع ورزشهای دنیاست. چه قرنها پادشاهان و شاهنشاهان جهان، این بازی را میکردهاند و هنوز هم ورزش اعیان و بزرگان است. اتفاقا قوانین و نظاماتی که در این بازی از چندین قرن پیش معمول بوده هنوز هم معمول است. ایرانیان پیش از میلاد مسیح، این بازی را داشتهاند و آن را برای پهلوانان و مردان سلحشور، بهترین بازی میدانستهاند. پس از آن، از ایران به هندوستان و ترکیه و تبّت انتقال یافته است. تا قرن دهم میلادی، توپ را از چوب میساختهاند ولی از آن پس از پوست ساخته شد تا امروز که به صورت بهتری درآمده است.»
4. ما چه مادرِ والیبال باشیم چه دایه و قابلهاش، حالا دیگر در این دنیای درندشت برای خود کسی هستیم. و این ادعانامه متعلق به جوانانی به قاعده آسمانخراش است که ناگهان جهان را برای تاخت و تاز خود کوچک دیدهاند. حالا دیگر دهه 40 نیست که وقتی سه تا پوئن در یک سِت از تیمهای چشمبادامی میگرفتیم کلاه خود را به هوا میانداختیم. حالا والیبال جهان به یک پرچم سهرنگ افتخار میکند که در پایان جشنوارهها، تنپوش مقدس جوانان رعنای ما میشود. حالا دیگر میرمهدی هم در گوشه آسایشگاه سالمندان کهریزک بهانه پیدا کرده که رگ گردنش بزند بیرون و بگوید «اینها نبیرگان من هستند» و روح آقاجبار در بهشتِ برین به شادمانی برسد که میگفت «والیبال، اتوپیای من است.» و میگفت که «بچهها اول جارو دست بگیرید و خانهتان را از هر چه آلایش پاک کنید، آنگاه آبشارهایی بزنید که در زمین حریف، نفت بجوشد.» آقاجبار درست میگفت. نفت میتواند ملتی را بدبخت یا خوشبخت کند اما والیبال اتوپیای ماست. بروید عشقش را بکنید.
ابراهیم افشار
ورزش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد