گروه تئاتر مفید برای کودکان مبتلا به سرطان برنامه اجرا می‌کنند

خرچنگ را به بازی بگیر!

نام بیمارستان که می‌آید، دل بسیاری به لرزه می‌افتد. اسم بیمارستان برای بسیاری از بزرگسالان هم وحشت‌آور است، چه برسد به کودکان. بیماری اما کودک و بزرگسال نمی‌شناسد، ممکن است که به سراغ هر کسی برود. بیماری ممکن است گاهی تن نحیف کودکی را هدف قرار دهد. اثرات بیماری اما همیشه جسمی نیست، کودکان بیمار و خانواده‌هایشان گاهی نه از درد جسمی که از درد روحی رنج می‌برند. گروه تئاتر بیمارستان کودکان مفید، اما سعی دارند حال خوش به کودکان بیمار هدیه دهند تا شاید کمی از درد روحی کودکان بیمار و خانواده‌هایشان التیام یابد. گروهی که هر جمعه در بیمارستان برای بچه‌های کوچک تئاترهای شاد اجرا می‌کنند و لبخند را بر لب آنها می‌نشانند.
کد خبر: ۱۱۸۵۳۷۶

صبح روز جمعه، خیابان شریعتی خلوت است. ماشین‌ها در خیابان بدون ترافیک آهسته می‌رانند. بیمارستان کودکان مفید، در روز تعطیل اما پر تردد است. حیاط بیمارستان، شلوغ است. از حیاط بیمارستان اما شلوغ‌تر اورژانس بیمارستان است. در که باز می‌شود، صدای گریه پدر و مادری به استقبال می‌آید. هر دو روی صندلی نشسته‌اند و گریه می‌کنند. اورژانس پرتردد در صدای گریه آنها گم شده است. جو اورژانس بیمارستان ملتهب است. برای رسیدن به گروه تئاتر، باید از اورژانس خارج شد، از جلوی در سیتی‌اسکن و ورودی بخش‌های اصلی عبور کرد و از ساختمان خارج شد و وارد ساختمان اداری بیمارستان شد. جایی که گروه ده، پانزده نفره‌ای با لباس‌های رنگی شاد، روی صندلی‌ها نشسته‌اند. دختران و پسران جوانی که همگی لباس‌های دلقک پوشیده‌اند. در دست بعضی‌هایشان عروسک‌های دستی است. صداهایشان را عوض می‌کنند و با عروسک بازی می‌کنند. بعضی با دف و ویولنشان تمرین می‌کنند. کار گروه از قبل از ورود به بخش‌ها شروع شده است. آیلار دختربچه ده، دوازده ساله‌ای است که در سالن با لبخندهای ریز و خجالتی‌اش به گروه تئاتر زل زده است. آیلار در بیمارستان بستری است و به همراه مادرش، در سالن است. یکی از اعضای گروه تئاتر به سمت آیلار که می‌رود، او هم خجالتش را کنار می‌گذارد. خنده روی لبان آیلار می‌نشیند، یکی از اعضای گروه او را هم گریم می‌کند. چند دقیقه بعد، آیلار با ماژیک‌های رنگی گریم، شبیه به پروانه‌ای زیبا می‌شود. ساعت نزدیک 12 ظهر را نشان می‌دهد که همه اعضای گروه آماده رفتن به بخش‌ها می‌شوند آرش صادقیان‌حقیقی مسؤول گروه، اعضا را به گروه‌های کوچک دو سه نفری تقسیم می‌کند و هر کدام از گروه‌ها، گروه موسیقی، نمایشی و عروسکی برای اجرای برنامه وارد بخشی می‌شوند. آیلار هم اجازه می‌گیرد و با گروهی همراه می‌شود.

بهنام بانی اجرا کن
اولین بخشی که گروه کوچک نوازنده‌ها واردش می‌شوند، بخش عفونی است. تمام ده، دوازده اتاقی که کودکان بیمار در آن بستری هستند، پر است. قبل از شروع برنامه، یکی از دلقک‌ها از پرستار بخش اجازه می‌گیرد. پرستار تأکید می‌کند ورود به دو، سه اتاق فقط مجاز است. بعضی از بیماران این بخش، تحت‌مراقبت‌های ویژه هستند و ورود بازیگران به آنجا قدغن است. اتاق اول، اتاق محمدمهدی است. محمدمهدی خسته و عصبانی است. روی تختش نشسته است و با اخم به استقبال گروه می‌آید. جواب سوال اعضای گروه را نمی‌دهد. چند دقیقه بعد، اما محمدمهدی تسلیم می‌شود. یکی از معماهای گروه را درست حدس می‌زند و حتی از گروه می‌خواهد برایش بهنام بانی اجرا کنند. گروه موسیقی که از اتاق خارج می‌شود، محمدمهدی با لبخند بدرقه‌شان می‌کند. در راهروی بخش، بچه‌ها ایستاده‌اند و با هیجان به رنگ‌های شاد لباس دلقک‌های نگاه می‌کنند. مادرها بازیگران را به اتاقشان دعوت می‌کنند. گروه وارد یکی از اتاق‌ها می‌شود و همه بچه‌ها با شور و شوق فراوان در حالی که خیلی از آنها پشت مادرشان پنهان شده‌اند، وارد آن اتاق می‌شوند. بزرگ‌ترین کودک بیمار، پنج، شش سالش است. همه بچه‌ها به دستشان آنژیوکت وصل است و همه همرنگ پریده با نگاه‌های مشتاق به بازیگرها نگاه می‌کنند. در ابتدای مراسم، همه بچه‌ها خجالت می‌کشند، نگاه‌هایشان را می‌دزدند و آرام و بی‌صدا لبخند می‌زنند و حتی شعرها هم یادشان می‌رود. بعضی حتی اسمشان را هم نمی‌گویند. ادریس، پانیذ، تکین، الناز و طاها همه در ابتدا ساکت نگاه می‌کنند. آهنگ‌ها که شادتر می‌شود، یخ بچه‌ها هم باز می‌شود. لبخندشان عمیق‌تر می‌شود و حتی با گروه همنوایی می‌کنند و یکی از پسرها هم با آهنگ شاد، بالا و پایین می‌پرد. بچه‌ها سر ذوق می‌آیند، درخواست اجرای آهنگ‌ها شروع می‌شود.
کار گروه که در بخش عفونی تمام می‌شود، بعد از عکسبرداری دسته‌جمعی و تک‌نفره با بازیگران، تمام بچه‌ها با چشمانی لبریز از شوق و لب‌هایی خندان، گروه را بدرقه می‌کنند.

لب‌های کم‌رمقی که می‌خندند
بخش بعدی، بخش خون و آنکولوژی است. در راهروی بخش، دخترها و پسرها با موهای کم‌پشت و حتی سرهای بی‌مو، با رنگ‌های پریده، گردن‌هایی که از خون‌گرفتن‌های زیاد کبود شده، سرم‌هایشان را بغل کرده‌اند و با چشم‌هایی نیمه‌باز به بالا و پریدن‌های بازیگران نگاه می‌کنند. مادرها از بچه‌ها خوشحال‌ترند و در تمام بازی‌ها و آهنگ‌ها با بازیگران همراهی و بچه‌ها را تشویق می‌کنند که دست بزنند. خیلی از بچه‌ها اما نمی‌توانند همراهی کنند. بچه‌هایی که توان ایستادن ندارند، روی صندلی چرخدار نشسته‌اند و آرام با گردنی کج شده، نمایش را نگاه می‌کنند. بعضی از آنها نمی‌توانند طولانی بایستند، بعضی هم که اجازه خروج از اتاق‌هایشان را ندارند، از لای در با سرهای بی‌مو نمایش را نگاه می‌کنند. گوشه لب همه‌شان لبخند کمرنگی نقش بسته است. عروسک‌ها در هوا می‌رقصند و بچه‌ها را تشویق می‌کنند تا با آنها همنوا شوند. بچه‌هایی که حوصله دارند، آواز می‌خوانند و آنها که داروهای شیمی‌درمانی نایی برایشان نگذاشته است، با نگاه‌های روشنشان گروه را همراهی می‌کنند. برنامه که تمام می‌شود، آرام برای بازیگران دست تکان می‌دهند. بازیگران از هر مسیری از بخش‌های بیمارستان که می‌گذرند، کارکنان بیمارستان با آنها سلام و علیک می‌کنند و به بخششان دعوت می‌کنند. بعد از اتمام نمایش، گروه دور هم جمع می‌شوند و از تجربیات نمایششان می‌گویند. از این که چه اشتباهایی انجام داده‌اند و این که برای رفع مشکل چه کار کرده‌اند.

تئاتر درمانی
مسؤول گروه تئاتر مفید، آرش صادقیان حقیقی است. او از سال 86 با گروه همراه شده و پس از آن هم خود مسؤول گروه شده است. صادقیان 34 سال دارد و فارغ‌التحصیل مهندسی کامپیوتر است و به خاطر علاقه‌اش به تئاتر همیشه در صحنه بوده است. ماجرای تئاتر کار کردن صادقیان در بیمارستان مفید از یک پیشنهاد شروع شد. زمانی که او در دانشگاه تئاتر دانشجویی اجرا می‌کرد و به قول خودش در بسیاری از جشنواره‌ها هم رد شده بود. یکی از دوستانش اما اجرای تئاتر برای کودکان را پیشنهاد می‌کند:‌ «دوست داشتم کار اجرا کنم و مردم هم از آن لذت ببرند. با چند نفر از بچه‌ها به اینجا آمدیم. این دوست ما گفت که باید هر هفته بیایی، این تئاتر یک جور درمان است و درمان را نمی‌شود در نیمه رها کرد. از همان روز تا به حال هر جمعه ما در بیمارستان اجرا داریم.» صادقیان حتی دو روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجش هم برای اجرا حاضر شده است:‌ «من و همسرم که او هم عضو گروه است، جشن ازدواجمان را در چهارشنبه برگزار کردیم تا دو روز بعد در جمعه تئاتر اجرا کنیم.» مسؤول گروه تئاتر مفید می‌گوید که در ابتدا گروه به این شکل نبوده است:‌ «در این زمانی که ما در حال فعالیت هستیم، آزمون و خطاهایی زیادی انجام داده‌ایم. در ابتدا قانونی وجود نداشت و هر کسی با هر طرز فکری هم می‌توانست وارد گروه شود. هر کسی برنامه خود را داشت و این گاهی برای گروه مشکل‌ساز می‌شد. بعد تنظیم آیین‌نامه را در قالب سازمانی انجام دادیم و پس از آن تصمیم گرفتیم به اعضای گروه آموزش دهیم تا آنچه مدنظرمان است و جزو چارچوب‌های ماست، اجرا شود.» به جز این که گروه هر جمعه دور هم جمع می‌شوند و اجرا دارند. سرگروه‌ها دو، سه بار در سال دور هم جمع می‌شوند:‌ «دور هم جمع می‌شویم و درباره تکنیک‌های تئاتری جدید با هم کار می‌کنیم. هر فصل با همه اعضا، هم‌آموزی داریم و چیزهایی را که یاد می‌گیریم به اشتراک می‌گذاریم.» نکته جالب این گروه سن اعضاست، افراد از 16 تا 50 سال، در گروه عضو هستند:‌ «در این مدت به یک ادبیات خاصی رسیدیم. مرز باریکی بین رفاقت، صداقت و احترام به وجود آمد و همه اعضای گروه با هر سنی هم با این ادبیات با هم حرف می‌زنند. همه صمیمی هستند و به هم احترام می‌گذارند.» در این مدت، حدود هزار هنرجو در تئاتر مفید آموزش دیدند و با گروه همراه شدند. کسانی که به گفته صادقیان حتی بازیگران تئاتری بودند و با گروه در روزهایی همراه شدند:‌ «الهام شعبانی، آقای کیان‌پور، علیرضا کی‌منش، بازیگرانی بودند که از همان ابتدا اسم و رسم داشتند و به گروهمان وزن دادند.»
ساعت از 2 بعدازظهر گذشته است. اورژانس بیمارستان شلوغ است. همه اما در سکوت در حال درمان هستند. حال دیگر جو سنگین دو ساعت پیش در اورژانس وجود ندارد. بیرون بیمارستان باد تندی می‌وزد. آسمان آبی و کوه‌های استوار برف‌گرفته، چهره زمستانی شهر را زیبا کرده است.

لیلا شوقی

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها