نگاهی به هشت تله فیلم موفق

جذابیت آشکار فرم و محتوا

شبکه‌های تلویزیونی برای پر کردن آنتن خود نیاز به تولید برنامه‌های مختلف دارند که بخش مهمی از آن را برنامه‌های سرگرم‌کننده تشکیل می‌دهند.
کد خبر: ۱۱۷۸۴۳۳

مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی مهمترین شکل از برنامههای سرگرمکننده به حساب میآیند که همواره مورد توجه مخاطبان قرار دارند. فیلمهای تلویزیونی نیز با توجه به علاقه مخاطب به تماشای آثار قصهگو در این حیطه گنجانده شده و سالانه بسیاری از آنها در سراسر جهان تولید میشود؛ چرا که این دسته از آثار در مدت زمان کمتر و با هزینه محدودتر تولید شده و در مدت زمان کوتاهی هم به آنتن تلویزیون میرسند. در عین حال میتوانند به متوسط استانداردهای سینمایی هم رسیده و با کیفیتی نازل روبهروی مخاطبان خود قرار نگیرند. نکته مهم دیگر درباره تلهفیلمها، مدت زمان آن است که عموما 90 دقیقه بوده و بر این اساس نوشته و تولید میشوند. از دیگر مزایای تولید تلهفیلم، ایجاد کار برای نیروهای متخصص این وادی در زمینههای مختلف است تا برای امرار معاش خود دچار مشکل نشده و مدت زمان بیکاری خود را کاهش دهند. از نیمه دهه 70، تولید تلهفیلم در شبکههای تلویزیونی کشورمان آغاز شده و در یک بازه زمانی به رقم حیرتانگیزی رسید. هدف سازمان در ایام رونق تولید فیلم تلویزیونی، جایگزینکردن این آثار به جای فیلمهای سینمایی برای پخش بخصوص در باکس بعداز ظهر جمعه بود. هزینههای نسبتا پایین تولید تلهفیلمها هم در این امر بیتاثیر نبوده که رونق فوقالعادهای هم به تولید این آثار داد. تا جایی که سیمافیلم برای خرید ایده از علاقهمندان فیلمنامهنویسی آگهی داده و از افراد علاقهمند به این بخش دعوت به همکاری کرد. حال نگاهی به تعدادی از شاخصترین تلهفیلمهای تولید شده در شبکههای مختلف میاندازیم که بخش مهمی از آنها متعلق به چند کارگردان شاخص در این حوزه است.

ژرفا

یکی از مهمترین کارگردانها در حوزه فیلم تلویزیونی، حجت قاسمزادهاصل است که شناخت کامل و درستی از قاب کوچک تلویزیون داشته و در عین حال ظرف تلهفیلم را هم میشناسد.
به همین خاطر حاصل کارش عموما خوب و تماشایی از کار در میآید. ژرفا یکی از آنهاست که قصهگویی مهمترین نقطه قوت آن به حساب میآید: امید جوان تحصیلکردهای است که به ناچار و برای امرار معاش به رانندگی تاکسی روی آورده و زندگی سرد و بیروحی را در کنار همسرش که معلم است، میگذراند. در عینحال آنها برای داشتن فرزند دچار تردید بوده و همین امر نیز فاصله بیشتری میانشان به وجود آورده است. بخش مهمی از داستان حول محور امید میچرخد که هر روز با آدمهای مختلف برخورد کرده و به دلیل نارضایتی از شغلش گاهی واکنشهای تندی هم نشان میدهد. برای نمونه هم میتوان به درگیری فیزیکی او با یک موتورسوار اشاره کرد که امید در آن تقصیر چندانی ندارد. قاسمزاده در ژرفا داستانکهایی هم خلق کرده که چند مورد خیلی خوب از کار درآمده و مخاطب را هرچه بیشتر به سمت امید میکشاند. اولی مربوط به یکی از دانشآموزهایی است که امید راننده سرویسشان است و مشکلاتی در خانوادهاش دارد. در این داستانک به شکل ظریفی روی علاقههای پدری امید تاکید شده که از آن محروم مانده است. دیگری هم مربوط به دوست قدیمی امید است که مغازه خیاطی قدیمی پدریاش را اداره میکند. یک رابطه دوستانه قدیمی که امید برای رهایی از زندگی روزمره به آن پناه میبرد، اما آن هم تلخیهای خاص خود را دارد. ژرفا از بازیهای خوبی هم سود میبرد که امین زندگانی و مهرداد ضیایی در صدر آن قرار دارند. بخصوص زندگانی که انگ این نقش بوده و کاملا با امید جفت و جور شده است. قاسمزاده بازی خوبی هم از بازیگر کم سن و سال خود گرفته و نشان داده علاوهبر فیلمنامهنویسی در این بخش از حیطه کارگردانی هم حرفهایی برای گفتن دارد.

بیا از گذشته حرف بزنیم

مناسبتهای مذهبی بخش مهمی از تلهفیلمهای تولید شده در سالهای مختلف را شکل داده که در میان آنها به آثار شاخصی هم برمیخوریم. بیا از گذشته حرف بزنیم، ساخته حمید نعمتا... یکی از شاخصترین آنهاست که قصه آن حول محور سفر زیارتی چند زن میانسال به مشهد مقدس میچرخد. نعمتا... با شناخت کامل و تمام عیاری که از موضوع و شخصیت‌‌هایش داشته، فیلمنامهای را خلق کرده که جزئیات نقش مهمی در آن دارد. خانم محمدی که در آستانه جدایی از شوهرش (ناصری) قرار دارد، در سفر مشهد با دو زن میانسال به نامهای جواهری و خازنه آشنا میشود که همسرانشان را از دست دادهاند، اما همواره از آنها به نیکی یاد میکنند. این دو نفر پس از پی بردن به مساله محمدی به تکاپو برای آشتی دادن آنها افتاده و سرانجام این سوءتفاهم شکل گرفته میان این زوج را حل میکنند. بخش مهمی از موفقیت این فیلم تلویزیونی به شخصیت‌‌پردازی آن برمیگردد که هریک از این سه نفر را میتوان نماینده یک طبقه و قشر خاصی از جامعه به حساب آورد. محمدی که جوانتر از بقیه بوده و آرزوها و انتظارات نه چندان بزرگی بخصوص از شوهرش ناصری دارد. انتظارهایی برآورده نشده که یکباره در میانسالی همچون غدهای سر باز کرده و او را به مرحله جدایی رسانده است. خازنه هم به عنوان مغز متفکر گروه عمل میکند که رفتار معقولتری نسبت به جواهری دارد. جواهری هم نمک فیلم به حساب میآید که بخش مهمی از بار کمدی کار را به دوش میکشد و اوج آن را در سکانس روبهرو کردن محمدی و ناصری در رستوران سنتی مشاهده میکنیم. نعمتا... در انتخاب بازیگران این فیلم تلویزیونی نیز ظرافت و دقت فراوانی به خرج داده و از این طریق کیفیت نهایی کارش را چند پلهای بالاتر برده است. بخصوص مهین شهابی و ثریا قاسمی که تیم دو نفره فوقالعادهای را تشکیل داده و گرمای ویژهای به فیلم بخشیدهاند.

مسافر بهشت

فریدون جیرانی که در سینما فیلمهای پرمخاطبی ساخته، در نخستین تجربهاش در ساخت فیلم تلویزیونی سراغ چند داستان کوتاه رفته که به یکدیگر وصل شده و پیوند میخورند؛ روشی که سالها پیش پل فیگیس در فیلم سینمایی تصادف، باب کرده و پس از آن کارگردانهای مختلف از آن الگو گرفتند. در این شیوه، فیلمنامه باید به شکل غیرخطی نوشته شود که جیرانی هم این کار را با مهارت انجام داده و قصههای مختلفی را در هم تنیده است. داستان اصلی حول محور زنی میگذرد که پسرش به خاطر تصادف رانندگی و نداشتن پول دیه به زندان افتاده و زن که در یک آژانس کرایه اتومبیل کار میکند، میخواهد پول یا سندی برای آزادی موقت پسرش در شب سال نو
تهیه کند. این داستان به شکل ظریفی با داستانهای دیگری پیوند خورده که در نهایت زن را به رستگاری رسانده و گره از مشکلش باز میکند. برخی از این داستانکها خوب و اثرگذار از کار درآمده که از آن جمله میتوان به مرد ثروتمندی اشاره کرد که نگهداری از مادر پیرش باعث بههم خوردن زندگی و قهر همسرش شده و حال میخواهد به کمک زن راننده آژانس این مشکل را حل کند. داستانک دیگر مربوط به زن جوانی است که مبتلا به سرطان بوده و همسرش میخواهد هرطور شده قبل از مرگ زن آپارتمانهایش را از چنگش بیرون بکشد. جیرانی در اینجا روی وجوه خاکستری انسان تکیه کرده و شخصیتی منفی را خلق کرده که در تقابل با زن در مقام قهرمان قرار میگیرد. این کارگردان و فیلمنامهنویس قدیمی که علاقه زیادی هم به گونه ملودرام دارد در مسافر بهشت بخوبی از مولفههای آن بهره گرفته و یک فیلم تلویزیونی بشدت جذاب را خلق کرده که میتوان بیش از یکبار به تماشایش نشست. در عین حال باید به بازیهای خوب بازیگران آن نیز اشاره کرد که نقش مهمی در جذابتر شدن آن داشتهاند و در راسشان هم فاطمه گودرزی، تینا پاکروان و افشین زینوری قرار دارند.

قصهها و واقعیتها

قاسمزادهاصل در این فیلم تلویزیونی هم قصهای تودرتو را روایت کرده که شخصیتهای مختلف آن هریک به نوعی به یکدیگر ارتباط پیدا کرده و در زندگی هم اثر میگذارند. فیلم، داستان رحمت راننده میانسالتریلی است که با مهندس جوانی به نام احمدی تصادف کرده و باعث مرگ او میشود، اما در این اتفاق تنها او مقصر نبوده و عوامل مختلفی دست به دست هم دادهاند. قاسمزاده این تصادف مرگبار را محور قرار داده و زنجیرهای جذاب از داستانهای کوتاه را در کنار هم قرار داده و در آخر هریک از آنها را به نتیجه میرساند. او بخوبی از گفتار متن در این تلهفیلم سود جسته و از آن برای پایان دادن به داستانک‌‌هایش بهره میبرد. برای مثال میتوان به داستانک مرد آهن فروش طماع و پیمانکار بداخلاق و سودجوی مجتمع ساختمانی اشاره کرد. نکته مهمی که قاسم زاده در این فیلم دست روی آن گذاشته و از آن به عنوان تم اصلی بهره گرفته، بحث مکافات عمل است که در فیلمها و سریالهای زیادی به آن پرداخته شده است. از محمدی، رئیس اداره مهندس احمدی که با احضار بیموقع او به اداره باعث عصبانیت مهندس شده تا جایی که فاصلهاش را باتریلی رحمت رعایت نمیکند و باعث مرگ او میشود تا زوج جوانی که بگومگویشان در اتومبیل و ترمز ناگهانی آنها باعث ایستتریلی و برخورد آهن با اتومبیل مهندس و مرگ دلخراشش میشود. آنها هم حاصل این کارشان را دیده و زندگیشان فرو میپاشد. حضور مهدی هاشمی در نقش رحمت، کیفیت خاصی به این نقش داده و مخاطب را هرچه بیشتر به سمت او در مقام قهرمان فیلم میکشد.

تنگنا

بخش مهمی از تلهفیلمهای تولید شده در سالهای اخیر را آثاری در گونه پلیسی تشکیل میدهند که برخی از آنها بسیار خوب از کار درآمده و برخی دیگر به لحاظ کیفی دور از انتظار بودهاند. تنگنا ساخته علیرضا بذرافشان یکی از نمونههای درخشان در این باب است که بارها روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیونی رفته است. هادی مامور پلیسی است که برای نفوذ کردن به یک باند مواد مخدر در نقش سارق ظاهر شده و خود را به یکی از اعضای باند (پیمان) که دوست دوران کودکیاش است، میرساند. بذرافشان از این قصه قدیمی و تا حدودی تکراری توانسته فیلمی گرم و جاندار خلق کند که بخش مهمی از قوت خود را از فیلمنامه و دو شخصیت محوریاش (پیمان و هادی) اخذ کرده است. در حقیقت بذرافشان با علم به تکراریبودن سوژهاش، عمده تمرکز خود را روی رابطه دو دوست قدیمی گذاشته و رفاقت مردانهای از جنس سینمای کلاسیک را شکل داده است. فیلم تا نیمه دوم آن و درست جایی که هویت هادی فاش میشود، خوب پیش میرود اما از اینجا به بعد افت محسوسی کرده و به سمتی میرود که پایان آن برای مخاطب قابل پیشبینی است. شخصیتهای قطب منفی کار براساس کلیشهها شکل گرفته و به همین خاطر هم قوت لازم را برای رویارویی با قطب خیر داستان ندارند. بذرافشان در انتخاب دوبازیگر نقش اصلیاش (شهاب حسینی و نیما رئیسی) سلیقه خوبی به خرج داده و بخشی از گرمای رابطه دوستانه این دو را مدیون بازی خوب این دو نفر است که لحظات درخشانی هم دارند.

تنهایی

یکی دیگر از تلهفیلمهای درخشان و به یادماندنی که پس از موفقیت در جلب نظر مساعد مخاطبان به بازار نمایش خانگی هم راه پیدا کرد که موفقیت بزرگی برای یک تلهفیلم به حساب میآید، چرا که این جریان دوسویه عموما برعکس بوده و فیلمهای تلویزیونی پس از عرضه در بازار نمایش خانگی پا به تلویزیون میگذاشتند. «تنهایی» یک ملودرام خانوادهمحور است که قصه آن درباره جوانی به نام حمید است که خانوادهاش نسبت به او سوء تفاهمی بزرگ پیدا کردهاند در حالی که ماجرا اینگونه نیست و برعکس حمید دست به فداکاری بزرگی به نفع پدر خود زده است. او که متهم به قتل غیرعمد شوهرخواهر خود است با مرخصی سه روزه از طرف رئیس زندان روبهرو میشود چرا که پدرش رو به احتضار است. با بازگشت حمید به خانه تنشها میان او و خواهر و برادرش اوج میگیرد. قاسمزاده در تنهایی پختهتر از تلهفیلمهای قبلیاش نشان داده و بار دیگر سراغ داستانی رفته که به مفهوم قضاوت پرداخته است. در عین حال از تمهای دیگری همچون گذشت و فداکاری نیز بهره گرفته و قصه جذابی را برپایه آنها روایت کرده است. وی همچنین برای تاثیرگذاری بیشتر روی مخاطبان و نزدیک کردن آنها به حمید در مقام قهرمان فیلم که جرم غیرعمد پدر را به گردن گرفته، از بازیگری به نام شهاب حسینی استفاده کرده که چهره و بازی سمپاتیکی دارد و یکی از ستونهای اصلی این تلهفیلم به حساب میآید. انتخاب رویا تیموریان هم برای نقش مادر حمید انتخاب مناسبی بوده که به رابطه مادر و فرزندی او و حمید عمق و کیفیت خاصی بخشیده است.

مانگرو

مهدی صباغزاده در این تلهفیلم سراغ قصهای آشنا رفته که پیش از این در فیلمهای زیادی به کار گرفته شده، اما همچنان جذابیتهای خود را حفظ کرده است. قصه نفوذ یک افسر نیروی انتظامی (سرگرد نبوی) به باند مواد مخدر در حالی که از این عملیات سری جز یک نفر اطلاعی ندارد. همین موضوع هم سرگرد را به دلیل همکاری با قاچاقچیهای مواد مخدر تا پای اعدام میبرد تا اینکه سرانجام به کمک یکی از نیروهای پلیس به نام علی حقیقت کشف شده و سرگرد از اتهام‌‌هایش مبرا میشود. مانگرو نام گیاهی است که در حاشیه خلیج فارس میروید و هر بار با جزرومد تغییر شکل میدهد. انتخاب این نام برای فیلم توسط نویسنده فیلمنامه آن (فرهاد توحیدی)، انتخاب هوشمندانهای بوده که با کلیت داستان این تلهفیلم نیز همخوانی دارد. شهادت مقام مافوق سرگرد نبوی که تنها فرد مطلع از هویت واقعی اوست، نقطه عطف نخست فیلمنامه مانگرو به حساب میآید که تماشاگرانش را در بیم و امید نسبت به فرجام کار سرگرد قرار میدهد. علی هم به عنوان قهرمان فیلم، شخصیت کنشمندی دارد که برای رسیدن به حقیقت تلاش جانانهای میکند و سرانجام هم پیروز میشود. صباغزاده از این شخصیت بخوبی برای پیشبردن داستان و گسترش آن در عرض بهره گرفته و مخاطب را به همذاتپنداری با وی وادار میکند. در عین حال نباید از بازیهای خوب فریبرز عرب نیا در نقش علی و عبدالرضا اکبری در نقش سرگرد نبوی غافل شد که تاثیر مهمی در برجستهتر کردن نقاط قوت کار داشتهاند.

شاخ به شاخ

یکی از بهترین تلهفیلمهای کمدی تولید شده در سالهای اخیر که تفاوتهای زیادی با کمدیهای تلویزیونی دارد. جنس کمدی شاخ به شاخ از جنس کمدیهای سیاه و تلخی است که هم مخاطب را میخنداند و هم میگریاند. بهرام مرد متاهل آلوده به اعتیادی است که پس از بارها ترک همچنان معتاد است. در نهایت کار به جایی میرسد که پدرش مرگ او را اعلام کرده و برایش حجله میگذارد در حالی که زنده است. در نهایت بهرام تصمیم به ترک گرفته و آن را به سرانجام میرساند. سعید آقاخانی در این تلهفیلم زندگی مردی معتاد را به تصویر کشیده که تمام زندگیاش را پای این اعتیاد تباه کرده ولی در عین حال ترحمبرانگیز هم جلوه میکند. بخشی از طنز تلخی که در طول فیلم جریان دارد هم از شخصیت سرشار از تناقض او سرچشمه میگیرد که نمونه آن را در سکانس حضورش در مدرسه بابت بردن وسیله استعمال مواد مخدر توسط پسرش به عنوان کاردستی شاهد بودهایم! همچنین میتوان به رفتن او سراغ در یخچال خانه برادرش برای پیدا کردن مواد جاسازی شده در حاشیه آن و نیز شاخ خوردن از گوسفندی که برای قربانی کردن به گاراژ محل کار برادرش آورده شده اشاره کرد. شاخ به شاخ بسیار متکی به حضور بازیگری به نام فرهاد اصلانی در نقش بهرام است که سایهاش روی کل فیلم سنگینی میکند. شیرینی ذاتی این بازیگر هم نقش مهمی در کمرنگتر کردن تلخیهای حاکم بر داستان داشته و شاخ به شاخ را به یکی از محبوبترین تلهفیلمهای سالهای اخیر تبدیل کرده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها