میزگرد تپش برای ریشه‌یابی جنایت هولناک در محله نبرد

مرد بوکسور چرا سر اعضای خانواده‌اش را برید؟

یک روز برادر بودند و فدایی هم. یک برادر می‌گفتند و هزار جان، جواب می‌شنیدند، خواهر بودند و مونس شب‌های تار هم. همسر بودند و یار و دلباخته هم. قرار بود به پای هم پیر شوند. عهد کرده بودند شریک شادی و غم هم باشند، اما حالا شده‌اند پر ازکینه، پر از نفرت، دشمن هم، تشنه به خون هم و قاتل جان هم.
کد خبر: ۱۱۷۳۳۶۰

قصه پر غصه قتلهای خانوادگی را چند سالی است که زیاد میشنویم و میخوانیم، آنقدر که برخی کارشناسان میگویند، قتلهای خانوادگی، در میان 10 جرم اول کشور، جای دارد. آخرین موردش همین چند روز پیش در تهران اتفاق افتاد. خبری که برای خیلیها، بخصوص آنهایی که پدر هستند و دختر دارند، بسختی قابل پذیرش بود.

سیروس، قهرمان 47 ساله بوکسکه میان تهرانیها و ورزشکاران اسم و رسمی داشت، انتقام قهر و دعوای همسرش را که از خانه رفته بود، از دو دختر 17 و 19 ساله خود و مادرزن و پدرزنش گرفت. پیرمرد و پیرزن برای چندمین بار رفته بودند دختر و دامادشان را با هم آشتی دهند، اما مرگ نصیبشان شد و سیروس نیمه شب، سر هر چهار نفرشان را گوش تا گوش برید.

پارسال محله تهرانپارس تهران هم شاهد قتل خانوادگی بود. در این جنایت، دو جسد غرق در خون و پیکر بیجان قاتلیکه بعد از ارتکاب دو جنایت اقدام به خودکشی کرده بود، روی دست مادر خانواده که توان ایستادن روی پاهایش نداشت، باقی ماند.

پدر جنایتکار، دو دخترش را به قتل رساند و بعد با خوردن قرص سیانور به مرگ سلام کرد. در بررسیهای تیم جنایی مشخص شد که پدر این خانواده هم با همسرش اختلاف شدیدی داشته و این زن بیش از40 روز بوده که خانه را ترک کرده بود.

حمله خونین به خانواده همسر از سوی داماد خشمگین هم یکی دیگر از پروندههایی بود که سال گذشته حسابی جنجال به پا کرد. در این حادثه که در بلوار تعاون تهران رخ داد، همسر و مادر زن با ضربات چاقوی داماد کشته شدند و پدر سالخورده هم زخمی شد. قاتل 37 ساله خیلی زود به جرمش اعتراف کرد و گفت دخالتهای خانواده زنش، علت قتل بوده است.

درست در همان ساعاتیکه پلیس در صحنه قتل بلوار تعاون تهران بود، حادثه مشابه دیگری در شیراز رخ داد. در این حادثه هم داماد عصبانی، همسر و مادرزنش را با ضربات چاقو کشت و پدرزنش را هم زخمی کرد. در این حادثه هم متهم اعتراف کرد که انگیزهاش از این جنایت، اختلافات خانوادگی بوده است.

از این نوع جنایتها کم نیست و احتمالا آخرینشان هم نخواهد بود. باز شدن یک پرونده دیگر از قتلهای خانوادگی بهانهای شد تا در میزگردی با حضور دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و استاد دانشگاه، دکتر امانا... قراییمقدم، جامعهشناس و دکتر علی نجفی توانا، جرمشناس، به بحث در مورد قتلهای خانوادگی بپردازیم. همه کارشناسان در اینکه مشکلات روانی و نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، عمده دلایل وقوع قتلهای خانوادگی است، اتفاق نظر داشتند و شاه کلیدش را در رفع این معضلات میدانستند.

ورزشکاران معمولا وجهه خوبی بین مردم دارند، اما چه اتفاقی میافتد که ورزشکاری مثل این بوکسور که پدر هم است، ناگهان تصمیم میگیرد سر اعضای خانواده و دو دختر نوجوانش را ببرد؟

قراییمقدم: هیچ فرقی نمیکند فرد سلبریتی باشد یا ورزشکار. سوال این است که آیا این بوکسور از نظر مالی تامین بوده است یا خیر؟ مساله مالی در زمینه وقوع این نوع جرایم بسیار موثر است.

بسیاری از مردم مشکل مالی دارند، اما معنویت در آنان قوی است و گرایشی به ارتکاب جرم ندارند. باید دید چه مشکلی در زندگی این فرد وجود داشته است. در این حادثه، فردی مانند سیروس، بهحدی از عصبانیت رسیده که دست از جان شسته و آدم کشته است. چنین اقداماتی، باعث هراس اجتماعی و ایجاد حس تنفر در جامعه میشود. انتشار چنین خبرهایی اگرچه
آگاه کننده است، اما باعث پرخاشگری شده و آرامش روحی مردم را بر هم میزند.

رزاقی: اینگونه افراد پیشینه اختلالات سایکوتیکی و شخصیتی دارند و اغلب اینها تحصیلات عالیه ندارند و عمدتا به سمت ورزش گرایش پیدا میکنند. چنین شخصیتهایی تصور میکنند همواره حق با آنان است و به همین دلیل نمیتوانند نظرات دیگران را تحمل کنند.

چون خودشان را محق میدانند، اگر کسی با آنها مخالفت کند، عقدههای درونی که در گذشته داشته اند، تجلی پیدا میکند و بجز افراد مخالفتکننده، حمایتکنندگان از افراد مخالف را نیز مورد خشم و غضب خود قرار میدهند.

چنین رفتارهایی ناشی از جنون است که در آن، قدرت ادراک شخص به پایینترین درجه میرسد و دست به چنین قتلهای خشنی میزند.

نجفی توانا: اقدام این ورزشکار در قتل اعضای خانوادهاش نشان میدهد از نظر شخصیتی بشدت زیر فشار مسائل اقتصادی، اجتماعی فرهنگی بوده است.

عدم تفاهم با همسر و فشار مداوم ناشی از مسائل یادشده، آستانه مقاومت وی را تا جایی کاهش داده که امکان مدیریت عصبانیت و حل مشکلات میان خود و همسرش را نداشته و بهگونهای از زندگی سیر میشود که با کوچکترین بحث، مادرزن و پدرزن و دخترانش را به قتل میرساند. چه بسا اگر همسرش هم بود، او را هم میکشت.

در زمانیکه مادر رفته و دخترانش را رها کرده، پدر دچار اختلال روانی شدید میشود و بدون اینکه بداند چه میکند، دست به چنین خشونت وحشتناکی میزند. این پدر تعادل نداشت، اگر داشت، هرگز بعد از قتل، بر سر جنازه دختران خود گریه نمیکرد.

چرا برخی افراد، بهجای اینکه مشکل بین خود و همسرشان را حلکنند یا حتی جدا شوند، اقدام به جنایت میکنند؟

قراییمقدم: وقتی جامعه دچار پرخاشگری میشود، تحمل فرد نیز کاهش پیدا میکند. در مورد این حادثه تلخ نیز، مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فساد و تورم دست به دست هم دادند و تحمل فرد کاهش پیدا کرد و در نتیجه خشونت به درجهای رسید که دست به جنایت زد. بر اساس تئوری «چرخش در خشونت»، از خشونت، خشونت زاده میشود. فردی که از محل کارش اخراج شده یا درآمدش کفاف زندگی را نمیدهد، طبعا فشار زندگی روی او دوبرابر میشود. از سوی دیگر، وقتی رفتارهای همسرش را میبیند، در نتیجه دست به چنین خشونت وحشتناکی میزند. ضمن اینکه درجه تحمل افراد در مقابل مشکلات به شخصیت آنها و شیوه تربیتشان در خانواده نیز بستگی دارد که در مقابل بحرانها و مشکلاتشان چه عکسالعملی از خود نشان دهند.

نجفی توانا: این مساله در نتیجه تعارض بین نگاه سنتی خانوادههای ایرانی با دادههای پسامدرن و فضای مجازی است. تنوعطلبی، تجملگرایی، میل به کسب ثروت زیاد و راحتی از یک طرف و فشار اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، تحریم و در مجموع شرایط موجود کشور، جملگی، ضریب توان روحی مردم را به حداقل رسانده است. متاسفانه آمار درگیری، ضرب و جرح و قتلهای اتفاقی به علت مشاجرات کودکانه و عدم رعایت حقوق همدیگر در ایران بسیار بالاست. در کنار اینها، پارامترهای جدید مانند افزایش نرخ ارز، گرانی و پایین آمدن قدرت خرید مردم، ضربات غیرقابل جبرانی به روح و روان ایرانیها وارد کرده است. کسی که حقوق دریافتیاش در گذشته شش میلیون تومان بود، در شرایط فعلی درآمدش به دو میلیون تومان کاهش پیدا کرده، در حالیکه تورم افزایش پیدا کرده است. کارگری که حقوقش دو میلیون تومان بود، حالا حقوقش از نصف هم کمتر شده است. با این رقمها چطور باید گذران زندگیکرد؟ از سوی دیگر متاسفانه ما عادت به مشاوره نداریم و مراجعه به روانشناس را کسر شأن خود میدانیم. در شرایط فعلی، به مشاوره خانواده بیشتر نیاز داریم تا مشاوره پزشکی، اما متاسفانه عدم وجود امکانات از یکسو و گرانی دستمزد مشاوران از سوی دیگر باعث شده تا با یک بحران در رفتار مواجه شویم که موجب کنش و واکنش غیرمتعارف در حوزه خانواده میشود.

رزاقی: متاسفانه افراد بهجای اینکه رفتارهای مهارتی را برای حل مشکلات بیاموزند، سراغ فضای روانی خشم و عصبانیت میروند که طبعا در این فضا، رفتار منطقی شکل نمیگیرد و ممکن است رفتارهای خطرناکتری مانند زد و خورد یا اقدام به قتل صورت گیرد. بنابراین، نظام آموزشی کشور باید سلسه مراتب رفتارهای مهارتی کنترل خشم، حل مساله، صبوری و تفکر خلاق را به افراد جامعه ارائه کند تا در مواقعی که در زندگی دچار مشکل شدند، با استفاده از مهارتهای یادشده، بحران را کنترل کنند. این تفکر باید در میان جامعه جا بیفتد که بجز عصبانیت و ضرب و جرح و قتل، راههای دیگری نیز برای حل مساله وجود دارد. دور شدن از محیطیکه ایجاد خشم میکند، قرار دادن خود بهجای دیگران و تصور آن لحظه یا حتی نوشیدن یک لیون آب خنک، تاثیر بسزایی در کاهش عصبانیت و جلوگیری از حوادث تلخ این چنینی دارد.

چرا در بعضی از قتلهای خانوادگی، قاتلان اقدام به خودکشی میکنند؟

رزاقی: چون بعد از فرونشاندن خشم، متوجه رفتار غیر انسانی خود میشوند، دست به خودکشی میزنند. اینها در ضمیرخودآگاه یا ناخودآگاه خود، هرگز حق را به دیگران نمیدهند. آنها معتقدند دیگران مرا به خشم آوردهاند و برای همین آنان را به قتل رساندم، ولی همسر و فرزند من حق مجازات کردن ندارند. برای همین یا خود را به پلیس معرفی کرده یا اقدام به خودکشی میکنند.

قراییمقدم:خودکشی در نگاه اول، یک ناهنجاری روانی به نظر میرسد، اما در واقع یک ناهنجاری اجتماعی است. از نظر این افراد، مرگ بهتر از زندگی است، ولی اکثریت افراد جامعه، برای فرار یا حل مشکلات خود، راههای دیگری جز خودکشی انتخاب میکنند. چنین افرادی، وضعیتشان درست مثل بادکنکی است که نخهای اطراف آن مثل پدر، مادر، همسر، فرزند و همچنین از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بتدریج بریده میشود و فرد کمکم احساس بیوزنی کرده و به هوا میرود. در نتیجه چون حس میکند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، راهی جز خودکشی پیدا نمیکند. در جامعهای که بعضی زوجین یا خواهر و برادر یا پسر و پدر، همدیگر را درک نمیکنند، کمتر با هم حرف میزنند، رابطهشان محدود شده است و در کل در یک زندگی کلیشهای گیر افتادهاند، طبیعی است که آمار خودکشی افزایش پیدا کند. بالا رفتن آمار خودکشی رابطه مستقیمی با پررنگ بودن معنویات در زندگی دارد.

نجفی توانا:خودکشی اوج احساس بیانگیزگی و ناامیدی در زندگی است. وقتی افراد برای زندگی خود ارزش قائل نباشند، زندگی دیگران را نیز به خطر میاندازند. خودکشی وسیلهای برای فرار از مشکلات است و متاسفانه آمار آن بالاست. شرایط اجتماعی و اقتصادی حال حاضر، بهگونهای است که قدرت مقابله را دچار مخاطره میکند. وقتی افراد درگیر مشکلات خانوادگی باشند، عاملی مانند افزایش قیمتها، فشارهای وارده را مضاعف میکند. در این حالت فرد بشدت تحریکپذیر شده و قدرت کنترل کمتری روی خود خواهد داشت و تبدیل به آدم خطرناکی مانند این قاتل خواهد شد که علاوه بر زندگی دیگران، زندگی خود را نیز به نابودی میکشاند.

تا جایی که به یاد دارم، قتلهایی که قبلا در خانوادهها رخ میداد، تا این حد هولناک نبود. چرا قتلها اینقدر خشن شده است؟

نجفی توانا:ضربات فیزیکی که بر قربانی وارد میشود، دو حالت دارد. یا به دلیل نفرت از قربانی است یا برای تخلیه فشارهای عصبی. این نوع قتلها که به «قتلهای تناقضآمیز» معروف است، مربوط به رابطه عاطفی است که ابتدا با علاقه شدید همراه است، بتدریج با برخوردهاییکه بین طرفین صورت میگیرد، موجب سوءتفاهم، بدبینی و کینهتوزی میشود و در نهایت در یک لحظه، فرد کنترل رفتار خود را از دست داده و شخص مقابل را آماج حملات خود قرار میدهد که ابزار نامناسبی برای تخلیه مشکلات و التهابات روحی است و حوادث ناگواری را رقم میزند.

قراییمقدم: برای اینکه میزان خشونت در جامعه بالاست و معنویات کمرنگ شده است. افرادی مانند این ورزشکار، (شاید) چون انسانهای معتقدی نیستند، صبور هم نیستند. زیرا اگر صبور بودند، هرگز اقدام به قتل اعضای خانواده خود نمیکردند. باید دید چنین افرادی کجا و در چه خانوادهای رشد کردهاند. آیا خانوادهشان ساختار مناسبی داشته است؟ آیا این فرد از ازدواجش راضی بوده است؟ مشکل و ناراحتی در زندگیاش داشته است؟ باید گذشته این افراد را بررسی کرد.

رزاقی: نوع خشم و قتلی که رخ داده، ناشی از تکانههای شدید عصبی است. یعنی انگار مدت زیادی است که این فرد از خشم و عصبانیت رنج میبرد و سعی در برونریزی آن داشت. خشمهای چندجانبه، فشارهای عصبی متعدد، نادیدهگرفتن ارزشهای شخصی ـ در اصطلاح عوام یعنی آدم حساب نکردن- و زندهکردن عقدههای حقارت از جمله مواردی است که موجب میشود فرد بالاترین رفتار خشمآمیز خود را نشان دهد.

اینکه مردان اقدام به قتل کنند، باورپذیر است، اما چرا برخی زنان دست به قتل همسر یا فرزندان میزنند؟

قراییمقدم:وقتی خشونت در خانه و جامعهگسترش پیدا کند، دیگر زن و مرد نمیشناسد و به صغیر و کبیر رحم نمیکند. نحوه تربیت زن و مرد و میزان ایمان و تقوایشان هم تعیینکننده است. اشاره کردم، اگر در جامعهای میزان تقوا و معنویت کاهش پیدا کند، آمار خودکشی و قتل نیز افزایش پیدامی کند. جامعه خشن شده است. برخی افراد به خاطر محل پارک خودرو، براحتی به یکدیگر توهین میکنند و حتی آدم میکشند.

رزاقی: از دیرباز زنان هم مانند مردان در مواردی مرتکب قتل میشدند و مساله تازهای نیست، ولی عدم توجه به زنان و این مقوله فرهنگی که زن همواره باید از همسر خود اطاعت کند، بحث نکند، صبوری پیشه کند و آن روی زندگی را با رنج درونی ادامه دهد، زمانی در میان آنان نهادینه شده بود، اما امروزه زنان با آگاهی و دانشی که از محیط پیرامون خود بهدست آوردهاند و همچنین با توجه به احساساتی که دارند، نگاهشان با دنیای زنان قدیم بسیار تفاوت کرده است. به همین دلیل، وجود یکسری حقوق مثل احترام گذاشتن را برای خود طبیعی میدانند. وقتی همسر با حقوق خود آشنا میشود، برای به دست آوردن آن میجنگد، اما وقتی خانواده همسر این حق و حقوق را از او زائل کند، زن نیز متوسل به انجام رفتارهای خشونتآمیز مانند قتل میشود.

نجفی توانا: زنان جامعه، همان حقوقی را دارند که مردان از آن استفاده میکنند. این میل به تساوی باعث شده تا در حوزههای گوناگون آموزشی، پرورشی، تحصیلی، اقتصادی و مانند اینها، حق و حقوق برای خود قائل باشند. حضور زنان در جامعه، آنان را در معرض تحریکات خارجی قرار داده است و به همین دلیل آسیبپذیرتر شدهاند. به مرور زمان نیز این آسیبپذیری افزایش پیدا کرده است. شرایط اقتصادی موجود، ناتوانی مردان در درک نیازهای زنانه، عدم تامین نیاز جنسی، اقتصادی و... باعث سرخوردگی زنان میشود. زنان با حضور در فضای مجازی، الگوهای مختلفی از مردان مشاهده میکنند و چون نیازهایشان از سوی همسرانشان تامین نمیشود، به سمت مردان دیگر تمایل پیدا میکنند تا نیازهای اقتصادی، اجتماعی و عاطفی آنان طی یک گفتوگوی دوستانه تامین شود. در نتیجه با سایر مردان در محل کار، محل تردد، مغازه و فضای مجازی رابطه برقرار میکنند.

اگر این میل و علاقه به مرور افزایش پیدا کند، زن به ایجاد نوعی تبانی و توطئه برای از بین بردن مانع مزاحم یا همان همسر خود با همدستی فرد جدید تمایل پیدا میکند و شوهر خود را با هماهنگی مرد جدید به قتل میرساند. البته این اتفاق دیگر از آن حالت نادر خارج و تقریبا به یک جرم عادی تبدیل شده است، اما ضروری است با ارائه آموزشهای لازم به خانوادهها و همچنین تامین نیازهای زنان در درون خانواده مانع گرایش آنان به سمت مردان غریبه شد که نتیجهای جز تباهی و فروپاشی کانون گرم خانواده ندارد.

لیلا حسین زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها