برگرد خانه، حتی اگر بی سر ....

تو برمی‌گردی محسن حججی، با تنی شرحه شرحه از زخم‌های دهان باز کرده و گلویی بریده از رگ و پی با خنجری که بعید می‌دانم تیز بوده باشد. سری که جا گذاشته‌ای هم می‌ماند در سوریه به امانت که کشته عشق، سرسپرده است...
کد خبر: ۱۰۶۱۴۷۴
برگرد خانه، حتی اگر بی سر ....

به گزارش جام جم آنلاین از فارس، بر می‌گردی؟ حتی اگر شده بی سر؟ شک ندارم که بر می‌گردی و با چشم‌هایی که نیست نگاه می‌کنی به آخرین عکست و دشمنی که پشت سرت تیغ کشیده ایستاده است؛ آنوقت با سری که نیست، رو می‌گردانی سمت همسرت و می‌گویی «می‌دانی رو‌به‌رویم چه کسی آغوش باز کرده بود؟ ابی‌عبدالله.... بی سر، مثل خودم ...»

بعد هر دو سکوت می‌کنید و تو دل می‌دهی به «لا اله الا الله‌»های پریشان از دهان‌های نیمه باز خیل سیاه پوشانت، در باران بی‌امان اشک.

تو برمی‌گردی محسن حججی، با تنی شرحه شرحه از زخم‌های دهان باز کرده و گلویی بریده از رگ و پی با خنجری که بعید می‌دانم تیز بوده باشد. سری که جا گذاشته‌ای هم می‌ماند در سوریه به امانت که کشته عشق، سرسپرده است به راه معشوق؛ نصیب ما هم داغ دلی است که بی‌مرهم می‌ماند تا ابد.

تو بر‌می‌گردی تا چشم نجف‌آبادی‌های اصفهان، به دیدن شیرمردی از دیارشان روشن شود و از این انتظار یعقوب‌وار برهند شاید آتش دلشان، به برکت آمدنت گلستان شود، حتی اگر دمی. بر‌می‌گردی که راز آن عکس و نگاه با شکوه و آرام دم آخرت را برای مان فاش کنی. بر می‌گردی که باز در اردوهای جهادی، برای بچه‌های پابرهنه و گرسنه روستاهای پرت افتاده، کتاب بخوانی و روحشان را سیراب کنی. بر‌می‌گردی که طفلک دو‌ساله‌ات را باز بغل کنی و لبخندهای تان را قاب بگیری و بیاویزی بر دیوارهای خانه فقیرانه‌ات. برمی‌گردی که باز راهی نور شوی و بروی تا فکه، شلمچه، دهلاویه، هویزه و اروند‌کنار و جای پای شهدای 8 سال دفاع مقدس را مجنون‌وار طواف کنی.

بر‌می‌گردی؛ بی‌شک بر‌می‌گردی که قصه تو گرچه به سر رسیده اما تازه شروع شده است و به قول خودت روزها اگر همه عاشورا باشند و زمین‌ها اگر همه کربلا، 25 ساله‌ها همه علی اکبر می‌شوند حتی اگر خنجرهای کند، هزار هزار بار سر از تن شان جدا کنند.

مریم یوشی‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها