با زوج جوان عشایری؛ برگزیده جشنواره ملی ازدواج و خانواده جوان

راز زندگی ما؛ ایمان، اعتماد و احترام

12 سال پیش بود که علی معصومی و طاهره یوسف‌لو سر سفره عقد نشستند، به همدیگر بله گفتند و قول دادند در سختی‌ها و خوشی‌ها شریک همدیگر باشند، درست مثل خیلی از عروس و دامادهای دیگر. قول آنها اما یک قول حسابی بود؛ یک قول مثال زدنی.نشان به آن نشان که این زوج جوان در اولین جشنواره ملی ازدواج و خانواده جوان، به عنوان برگزیده بخش همسران موفق معرفی شده و لوح ویژه این انتخاب را از دستان وزیر جوانان و ورزش دریافت کرده‌اند.
کد خبر: ۸۷۲۷۵۲
راز زندگی ما؛ ایمان، اعتماد و احترام

برای این که به شایستگی این انتخاب پی ببرید با ما به روستای بهرام‌آباد شهرستان پارس‌آباد مغان بیاید؛ جایی نزدیک مرز ایران و جمهوری آذربایجان. به خانه‌ای 60 متری و کوچک که مدت‌هاست به کانون آرامش و خوشبختی برای این زوج و فرزندانشان تبدیل شده است.

اهل کجا هستید؟

معصومی: من جزو عشایر هستم، پدرم ریش سفید و بزرگ طایفه بیگدلو، تیره معصوملوی ایل شاهسون است.

یوسف‌لو: من در شهر اهر استان آذربایجان شرقی به دنیا آمدم و بزرگ شدم.

چطور با هم آشنا شدید؟

معصومی: در دانشگاه اصفهان. من دانشجوی مهندسی تاسیسات بودم و همسرم دانشجوی رشته کامپیوتر. آنجا بود که برای اولین بار همدیگر را دیدیم و کم‌کم به این شناخت رسیدیم که می‌توانیم با هم زیر یک سقف زندگی کنیم.

چه ویژگی یا خصوصیتی در همسرتان بود که به این نتیجه رسیدید او می‌تواند شریک آینده زندگی‌تان باشد.

معصومی: صبر، نجابت و پاکدامنی.

یوسف‌لو: ایمان و اخلاق خوب. همسرم جوان خیلی پاکی بودند و این را می‌شد از رفتارش فهمید.

برای ازدواج شرط و شروطی هم گذاشتید؟

معصومی: شرط و شروط که نه، اما همان اول همه حرف‌هایمان را به طور شفاف به همدیگر زدیم و با هم به تفاهم رسیدیم. برای مثال چون من می‌خواستم بعد از پایان تحصیلاتم به اردبیل برگردم و در روستای خودمان زندگی کنم به همسرم گفتم که چه شرایطی دارم و چه آینده‌ای در انتظارمان است. نمی‌خواستم او با امید یک زندگی ساده و راحت به خواستگاری من جواب مثبت بدهد.

چرا مگر زندگی در روستا سخت است؟

معصومی: به نسبت زندگی در شهر با آن همه امکانات بله خیلی سخت است. به‌خصوص برای دختری که در شهر بزرگ شده و تجربه زندگی در روستا و بین عشایر را که مدام به ییلاق و قشلاق می‌روند ندارد.

خانم یوسف‌لو شما چرا این سختی را قبول کردید؟

(می‌خندد) البته آن‌قدرها هم سخت نبود، اما با زندگی در شهر تفاوت داشت.

سبک زندگی‌تان از وقتی به عنوان عروس به یک روستا قدم گذاشتید عوض شد؟

یوسف‌لو: خیلی زیاد. ساعت خواب و بیدار شدن، تفریح، مشغله‌های روزمره، استفاده از امکانات و... من تا قبل از این که با همسرم ازدواج کنم در هیچ روستایی زندگی نکرده بودم، اما از بچگی علاقه زیادی به زندگی در طبیعت داشتم، به حیوانات، درختان. به خاطر همین وقتی دیدم این فرصت برایم پیش آمده از آن استقبال کردم. می‌دانستم سختی‌هایی دارد، اما خودم را در این مسیر تنها نمی‌دیدم و خوشختانه همسرم همیشه حامی من بود.

خانواده‌هایتان مخالف این ازدواج نبودند؟

معصومی: مخالفت جدی نداشتند، اما در ابتدا از این نگران بودند که ما نتوانیم با وجود تفاوت‌هایی که داریم با هم زندگی خوبی داشته باشیم. مثلا پدر من روی این نکته تاکید می‌کرد که این دختر در شهر بزرگ شده چطور می‌تواند در روستا زندگی کند؟ خانواده همسرم هم همین نگرانی را داشتند.

چطور آنها را قانع کردید؟

یوسف‌لو: ما با شناخت زیادی که از هم به دست آورده بودیم می‌دانستیم تصمیم درستی گرفته‌ایم، چون این انتخاب با چشم باز و از روی عقل انجام شده بود. خوشبختانه در برخوردهای بعدی که شناخت خانواده‌ها از هم بیشتر شد، آنها هم به این نتیجه رسیدند که این انتخاب درست است.

معصومی: الان اگر در روستای ما از هر کسی بپرسید که بهترین عروس این منطقه چه کسی است، همه می‌گویند: عروس حاج آقا معصومی. همسرم از وقتی وارد خانواده ما شد، خودش را از ما جدا ندید. از همان روز اول لباس کار و چکمه پوشید و برای کمک به پدرم که در حال رسیدگی به دام‌ها بود، پیشقدم شد. هنوز هم این رویه ادامه دارد و حتی می‌توانم بگویم الان کل زحمت دامداری ما برعهده پدر و همسرم است.

با خانواده پدری‌تان یک جا زندگی می‌کنید؟

معصومی: بله بعد از ازدواج در گوشه‌ای از حیاط خانه پدری برای خودم خانه ساختم.

خانم یوسف‌لو زندگی با خانواده شوهر چطور است؟

بستگی به نگاه آدم دارد. من چون در خانواده خودمان دیده بودم که مادر و پدر پدرم تا زمان مرگشان با ما زندگی می‌کردند و مادرم همیشه به آنها احترام می‌گذاشت، به نظرم این اتفاق نه‌تنها سخت نبود که خیلی هم خوب بود. در این دورهم بودن، آدم چیزهای زیادی یاد می‌گیرد.

کوچ هم می‌کنید؟

یوسف‌لو: بله همراه خانواده همسرم ما هم مثل بقیه عشایر، به ییلاق و قشلاق می‌رویم.

چه چیز این زندگی را به زندگی در شهر ترجیح می‌دهید؟

یوسف‌لو: اینجا همه چیز در عین سادگی، اصالت دارد. این اصالت را دیگر نمی‌توانید در شهرها پیدا کنید. اینجا هنوز مردم خودشان هستند و فرهنگشان را فراموش نکرده‌اند.

اولین بار که به عنوان عروس این خانواده همراه با ایل کوچ کردید خاطرتان مانده؟

یوسف‌لو: بله خرداد 83 بود که به ییلاق رفتیم. چون بار اول بود همه چیز برایم هیجان و تازگی داشت. البته بعد از این که حدود 3 ماه در دامنه کوه در چادر بدون آب و برق و گاز زندگی کردیم تازه فهمیدم عشایر کشورمان چه انسان‌های صبوری هستند.

به نظر خودتان چه عاملی راز موفقیت شما در ازدواج و زندگی مشترک بوده است؟

معصومی: ایمان به خدا و احترام به همدیگر.

یوسف‌لو: من به این دو ویژگی، اعتماد را هم اضافه می‌کنم. ما از وقتی تصمیم به ازدواج گرفتیم به همدیگر اعتماد کردیم؛ به توانایی‌هایمان و این که برای آسایش همدیگر از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنیم.

چطور از طرف جشنواره ازدواج و خانواده جوان برگزیده شدید؟

معصومی: ما از طرف ایل شاهسون استان اردبیل همراه چند زوج دیگر به این جشنواره معرفی شده بودیم که در نهایت باتوجه به ملاک‌هایی که داشتند ما را انتخاب کردند.

چه ملاک‌هایی؟

معصومی: از آنجا که این جشنواره با هدف معرفی زمینه‌های لازم برای تشکیل خانواده‌های آرامبخش، پایدار، متعالی و کاهش زمینه‌های شکل‌گیری خانواده‌های آسیب‌دیده و کاستن از میزان طلاق از طریق ترویج فرهنگ ازدواج‌های سالم و همسرداری شایسته برگزار شده بود، ما در مجموع این رویکردها، امتیاز لازم را برای انتخاب کسب کردیم.

الان مشغول چه کاری هستید؟

معصومی: من و همسرم با مشارکت هم از سال 84 یک شرکت خدماتی در زمینه لوله‌کشی گاز خانگی راه انداخته و بجز خودمان برای 30 نفر دیگر هم کارآفرینی کرده‌ایم، اما من معتقدم که موفقیت شرکت ما به خاطر دامدار بودن و عشایر بودن ماست، چون سرمایه اولیه زندگی ما را همین زندگی دامداری و عشایری به ما داده است و ما خودمان را مدیون این سبک زندگی می‌دانیم.

مینا مولایی - جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها