سبک زندگی اسلامی - ایرانی

زندگی دینی بر پایه اخلاق اسلامی

اندیشه، زندگی را ارزشمند می‌کند

احتمالا این عبارت معروف سقراط را شنیده‌اید که می‌گوید: زندگی نیازموده (نیندیشیده) ارزش زیستن ندارد.
کد خبر: ۷۹۸۳۲۱
اندیشه، زندگی را ارزشمند می‌کند

عبارت کوتاه و به ظاهر روشنی است، اما وقتی کار به موشکافی می‌رسد، تک‌تک تعابیر آن نیاز به توضیح پیدا می‌کند. زندگی آزموده چیست؟ چرا زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد و در پایان این که چطور می‌توان اندیشیده زیست؟ اندیشیدن برای بسیاری از ما طنین نخبه‌گرایانه‌ای دارد. اغلب ما تصور می‌کنیم کار هست، تفریح هست، خانواده و دوستان هستند و این زندگی 60 یا 70 ساله قرار است با همین چیزها بگذرد و خلاصه زندگی را نباید سخت گرفت. بیایید این عینک کلی‌نگری را از چشم برداریم و به زندگی، عواطف، احساسات و باورهایمان از نزدیک‌تر نگاه کنیم. همه ما باورهای کلی و جزئی فراوانی داریم؛ باورهایی درباره زندگی، مرگ، خدا، عشق ورزیدن، احترام و بی‌احترامی، عزت نفس، جنسیت‌، زیبایی و زشتی، خوبی، بدی و... .

همین باورهاست که در زندگی روزمره کمک می‌کند اتفاقات، رفتار آدم‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های خودمان را بفهمیم، گذشته و حال خودمان را قضاوت کنیم و هدف‌ها و برنامه‌هایی را برای خودمان در نظر بگیریم. بنابراین، عینک کلی‌نگری را که برداریم می‌بینیم هر کدام از ما کلی باور داریم که بعضی صادق و بعضی کاذب‌اند و چون تقریبا تمام کنش‌ها، واکنش‌ها، روابط، هدف‌گذاری‌ها و حتی رویاپردازی‌هایمان براساس همین باورها شکل می‌گیرد، خوشی یا ناخوشی ما در گرو آنهاست.

در حقیقت، ما جهان را با عینک باورهایمان می‌بینیم و اگر باورهایمان مشکلی داشته باشند، غم، ترس یا اضطرابی را تحمل می‌کنیم که می‌توانستیم با تغییر نگرش از آن رهایی یابیم. به بیان دیگر تجارب عاطفی - احساسی هر انسان و همین طور تجارب زندگی او در گرو نوع نگاه و باورهای کلی‌ای است که درباره اتفاقات و امور دارد.

رنجی که متعلق به ما نیست

آن که گمان می‌کند نمی‌اندیشد، هم می‌اندیشد. او برای خودش و به طور مستقل نمی‌اندیشد. او با دیگران و براساس عقاید و باورهای همگانی می‌اندیشد، اما مگر یک طرح، یک رنگ و یک سایز لباس به درد همه آدم‌ها می‌خورد که یک جور فکر کردن و یک جور باور، به درد همه بخورد. حقیقت این است که ما خیلی اوقات، به واسطه باورها و خواست‌های متناقض خود رنجی می‌کشیم که مال ما نیست. ما مثل همه فکر می‌کنیم، دوست داریم مثل همه عمل کنیم و وارد زمین‌ها و مسابقه‌هایی می‌شویم که زمین ما نیستند و نباید در آنها بازی کنیم. در حقیقت همیشه لباسی را می‌پوشیم که یا برایمان تنگ است یا گشاد. اندیشیدن به زندگی، اتفاقات و باورهایمان در مورد خودمان و چیزها، کمک می‌کند باورهای صادق داشته باشیم، سبک زندگی‌ای به قامت خودمان داشته باشیم و اگر بناست هزینه‌ای هم پرداخت کنیم هزینه انتخاب‌ها و باورهای اصیل خودمان را بپردازیم، اما زندگی اندیشیده دقیقا چه نحوه زیستنی است؟ در اینجا می‌کوشم از میان ویژگی‌های متعدد این نحوه زندگی، به‌اختصار تنها به سه تای آن اشاره کنم: خودشناسی، واقع‌بینی (پرهیز از آرزواندیشی) و یکپارچگی.

هر زندگی اندیشیده، با خودشناسی همراه است. این زندگی، زندگی من است با ویژگی‌های ژنتیکی، شرایط اقتصادی، اجتماعی و تربیتی و گذشته خاصم و توانایی‌های جسمی، روانی و ذهنی خودم. شرط اول این است که من خودم را از دید دیگران و براساس انتظارات آنها نبینم. خودم را چنان که هستم ببینم. ضعف‌ها و کاستی‌ها یا از سوی دیگر قابلیت‌ها و توانایی‌هایم را نادیده نگیرم. سنخ روانی خود را بشناسم و ببینم چه چیز یا چیزهایی در زندگی برای من از همه چیز ارزشمندتر است.

خودفریبی ناخودآگاهانه ما

شرط دوم یک زندگی اندیشیده، واقع‌بینی است. باید شجاعت، دقت و تأمل کافی داشت و جهان و اتفاقات را چنان که هست دید. خیلی از رنج‌های ما از آرزواندیشی ماست. آرزواندیشی یعنی از آنجا که من دوست دارم فلان چیز، فلان طور باشد، پس نتیجه می‌گیرم آن چیز همان طور هم هست. البته آرزواندیشی همواره اینقدر صریح نیست. اغلب ما به زیرکی تمام و ناخودآگاه دست به چنین خودفریبی‌هایی می‌زنیم. وقتی خود، جهان و اتفاقات را چنان که هست نبینیم، مدام واقعیت سرخورده‌مان می‌کند. مدام ناکام می‌شویم و ناخوشنود زیستن مگر چیزی غیر از سرجمع این ناکامی‌هاست؟

فرار از تشویش

شرط سوم، یکپارچگی است. خیلی از رنج‌های ما از خواست‌های متعارضمان ناشی می‌شود. چیزهای متعددی را می‌خواهیم که داشتنشان در کنار هم عملا یا ناممکن است یا نامطلوب. مثلا مطلوب نهایی‌مان آرامش است، اما چیزهای دیگری را می‌خواهیم که مدام مایه اضطرابمان می‌شوند.از سوی دیگر، باورهایی داریم که با هم در تعارض‌اند. تصور می‌کنیم راستگویی خوب است در حالی که باور داریم برای پیشرفت شغلی گاهی باید دروغ گفت و همین طور خواست‌هایی داریم که با باورهایمان تعارض دارند. دوستی صمیمانه را می‌خواهیم، اما باور داریم همه آدم‌ها در بن و بنیاد خودپرست‌اند و باید مراقب رفتارشان بود. زندگی اندیشیده، یک زندگی یکپارچه است، در این نحوه زندگی باورها، امیال و خواست‌های فرد تا حد ممکن در یک راستا قرار دارد. وقتی باورهایمان را بکاویم و با خودمان صادق باشیم، وقتی خودشناسی داشته باشیم و وقتی با تأمل خواسته‌های متعارضمان را کنار گذاشته باشیم و زندگیمان تا حد ممکن به یک کل یکپارچه نزدیک باشد، بخش زیادی از تنش‌ها و اضطراب‌ها و ناآرامی‌هایمان کاهش می‌یابد.

به آغاز این نوشته و نقل قول سقراط برگردیم: زندگی نیازموده (نیندیشیده) ارزش زیستن ندارد. این یعنی هر گونه خوشبختی مستلزم دست‌کم میزانی به خود اندیشیدن، واقع‌بینی، درس گرفتن از تجارب و یکپارچگی داشتن است. سرجمع همه اینها همانی می‌شود که به آن می‌گوییم زندگی آزموده یا اندیشیده داشتن.

محمود مقدسی ‌/‌ مترجم و دانشجوی دکترای فلسفه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها