شاید اگر قرار بود من سرجای اصلی خودم قرار بگیرم امروز باید یا مدیرمسئول یک روزنامه بودم یا در سمت یک مدیر خبره، در یک خبرگزاری وزین مشغول بهکار بودم و دیگر قرار نبود با تماسهایم به زندگی خصوصی شما سرک بکشم و بخواهم سر از کارتان در بیاورم. یعنی هرطور هم که بخواهم استعدادهایم را در نظر بگیرم، هیچگاه قرار نبود سمت من یک مزاحم تلفنی ساده باشد. بههمین جهت دل پُری از آدمهای دور و برم دارم. بدم نمیآید چند تا از آنها را خانهخراب کنم و موقعیتشان را بگیرم.
از بچه فلانی که نسبت نزدیکی با من دارد و با آن سواد کمش ریاست یک شرکت بزرگ را بهعهده گرفته تا تکتک مسئولانی را که با وضع قوانینشان جلوی پیشرفت مرا گرفتهاند باید در این محاکمه، از کار بیکار کنم تا خیالم آسوده شود. پیشرفت خیلیها مرا آزرده؛ مثل آن همکلاسی تنبل و درسنخوانی که کاری بهتر از من دارد و حقوق بالایی میگیرد تا آن بازیگری که در نظر من شخصیت ویژهای ندارد اما آنچنان محبوب مردم است که زیبایی و بازیگریاش زبانزد خاص و عام شدهاست. حالا که فکر میکنم، میبینم اگر من قدرت این را داشته باشم که بتوانم یک موقعیت خوب را از کسی بستانم، آدمهای زیادی را برای این کار نامزد خواهم کرد. یعنی نیمه خبیثی در من وجود دارد که مشتاق به گرفتن انتقام است.
اما همه چیز از خباثت شکل نمیگیرد. در این میان هستند آدمهایی که بدرستی سرجای خود قرار نگرفتهاند؛ داشتن سمت غیرمرتبط با تحصیلات، نداشتن مدرک و تحصیلات، سوءاستفاده از موقعیت و... ازجمله مواردی است که نشان میدهد فرد بدرستی در جایگاه خود قرار نگرفته است و چقدر خوب میشد که یک نفر پیدا میشد و در میان آدمها جستجو میکرد تا آنهایی را که سرجایشان نیستند از کار برکنار کند و یک آدم تمامعیار و کامل را جانشینشان کند.
اینبار بهسراغ مردم بوشهر رفتم، شهری در جنوب غربی ایران با قریب به 300 هزار نفر جمعیت. سالهای زیادی مورد استعمار قرار داشته است. منبع عظیم نفت و ثروتهای زیرزمینی شاید در خیلی از سالها توجیهی برای زورگویی و آزار و اذیت ساکنان این خاک بوده است.
صیادی، نیروگاه اتمی، کشتیسازی، صادرات و... از عوامل تاثیرگذار در صنعت و اقتصاد این شهر است اما این را که چقدر وجود این منابع به سود مردم بوده باید از خودشان پرسید. امروز خواستیم، بدانیم که آیا هیچ گاه آنها هم احساس مزاحم تلفنی را داشتهاند و هیچ گاه دلشان خواسته یکی از این دوروبریهای ویژه را از کار بیکار کنند؟! حالا این احساس میتواند از خباثت یا یک کینه و حسادت شخصی شکل بگیرد. این دیگر بهخودشان مربوط است.
335---67
خانم جوانی است. سوالم شگفتزدهاش کردهاست. تابهحال به آن فکر نکرده است. اما بسرعت یک نفر در ذهنش شکل میگیرد: «کسی را میشناسم که سطح سواد بالایی دارد، البته به قول خودش و مهندس است اما ارزشی برای کسی قائل نیست. رئیس یک شرکت شده اما حق کارگرها را به آنها نمیدهد و برای هیچکس احترامی قائل نیست. اگر روزی صاحب قدرت شوم حتما او را از کار برکنار خواهم کرد و مطمئنم خیلیها خوشحال خواهند شد.»
335---66
باز هم یک خانم جوان است. میگوید سوال سختی پرسیدهام و میخواهد این سوال را از خواهرش بپرسم. انگار خواهرش نسبت به او اطلاعات بیشتری دارد. خواهرش کمی فکر میکند و میگوید در اطرافیانش چنین شخصی را درنظر ندارد. میپرسم یعنی از نظرش همه سر جای خودشان قرار گرفتهاند و او میگوید چنین نظری دارد. از او میخواهم یک شخص مشهور رابه خاطر بیاورد. «ارسلان قاسمی: خیلی خودش را دست بالا میگیرد و اصلا عکسهایش را در سایت قرار نمیدهد.» تعجب میکنم: «چون عکسها را در سایت نمیگذارد، دوست داری این شهرت و موقعیت از او گرفته شود؟» با اطمینان پاسخم رامیدهد: «بله، حس میکنم خودش را میگیرد و دوست دارم این شهرت از او گرفته شود.»
335---80
«دشمنم... آخر نمیتوانم این چنین نیتی را نسبت به دوستانم داشته باشم. دشمن شخصی ندارم اما دشمن کشورم برایم مهم است. کسی که به کشورم خیانت کند چه داخلی باشد و چه خارجی توانش را داشته باشم دوست دارم عزلش کنم. از او میپرسم از نظر او مهمترین دشمن کشورش کیست؟ پاسخ این است: «رئیسجمهور آمریکا. اگر قدرت داشته باشم از روسای کشورهای بزرگ و قدرتمندی مثل آمریکا تا کشورهای کوچک عربی را از کار عزل میکنم. البته به نظر من کشورهای عربی بیشتر به کشورم خیانت میکنند.»
335---33
«رئیسم...» در یک اداره دولتی کار میکند. مرد خندهرویی است. وقتی سوال را برای دیگران بیان میکنم، تعجب میکنند. خیلیها سوال را متوجه نمیشوند و باید برایشان توضیح بدهم و مثال بزنم اما او همین که سوالم تمام میشود، جوابش را میگوید. انگار جواب را در آستین داشته است: «رئیسم، ایدهاش، عقیدهاش، رفتارش و عقاید کاریاش بد است و بههیچ عنوان با من سازگارنیست.» مزاحم تلفنی به فکر دخالت در عقیدهاش میافتد. با شیطنت میگوید: «یعنی چون عقایدش با شما سازگار نیست باید از کار بیکار شود؟ باید همه اطرافیانتان با شما همعقیده باشند؟»
«با هیچ کس نمیسازد. عقایدش را هیچکس قبول ندارد. با اینکه تحصیلات مرتبط با شغل و سمتش دارد، اما بازهم این مشکل وجود دارد.» از پاسخ حاضر و آمادهاش متوجه میشوم که اگر در واقعیت روزی صاحب قدرت شود حتما چنین اتفاقی رخ خواهد داد.
335---71
پاسخ بعدی جالب است و البته متفاوت: «به نظر من خیلیها سر جای خودشان نیستند، اما اگر روزی صاحب قدرت شوم، موقعیت و قدرت کسی را نمیگیرم حتی اگر کارش را درست انجام ندهد. راستش تابهحال چندان احساس نکردهام کهکسی جایش اشتباه باشد. در کل روحیه انتقادکنندهای ندارم. فکر میکنم خیلی از ما سر جای خودمان نیستیم و چون روحیه انتقادی ندارم، دوست ندارم کسی را از موقعیتش برکنار کنم.»
335---93
خانم جوانی است: «من دوست ندارم قدرت کسی را بگیرم. دوست دارم بهافراد قدرت بدهم.» احساس میکند پاسخش درست نیست. گوشی را به دخترش میدهد: «من هنوز به آن سن نرسیدهام که قدرت کسی را بگیرم. میشود از یک نفر دیگر بپرسید؟» پیش از آن که برایش توضیح بدهم که این یک موقعیت فرضی است تلفن را میگذارد و سراغ خانمی که تازه وارد خانه شده است، میرود. صدایش میآید: «بیایید پای تلفن، یک نفر میخواهد از شما سوال بپرسد.» بهدرستی متوجه سوال نمیشود و جوابش این است: «دوست دارم قدرت رئیسجهمور را داشته باشم.» سوال را برایش شرح میدهم: «راستش آدمهای زیادی در ادارهها هستند که باید قدرتشان را از آنها بگیریم. یعنی یک آدم در حد دیپلم جای خیلی از این دکتراها بیاید بهتر عمل میکند. امروز به یک اداره دولتی رفتم و رئیس اداره طوری خودش را گرفته بود که فکر میکرد رئیس مملکت است. دوست داشتم همین امروز قدرتش را بگیرم و به یک رفتگر شهرداری بدهم.» خدا را شکر میکنم که امروز این خانم چنین قدرتی را نداشته است. از او میخواهم بین افراد مشهور مثالی بزند: «تا حالا کسی را مدنظر نداشتهام. البته افراد آن چیزی که ما دوست داریم باشند نیستند اما آنطور هم نیستند که بخواهم قدرت و موقعیتشان را از آنها بگیرم.»
335---70
یک دختر جوان گوشی را برداشته است. متوجه سوالم نمیشود و گوشی را به شخص دیگری میدهد: «من قدرت کسی را نمیگیرم. حتی اگر کسی کارش را اشتباه انجام دهد، با او صحبت و مجابش میکنم که کارش اشتباه بوده است. نقاط ضعفش را یادآور میشوم ولی نسبت به کار بیاهمیتش نمیکنم و از کار عزلش نخواهم کرد.»
او این را هم اضافه میکند که «تا به حال دور و بر خودم چنین فردی را ندیدهام. افراد مشهور زیادی هستند اما من تا جایی که جایش را داشته باشد افراد را راهنمایی و فکر میکنم افرادی که اشتباه زیاد داشته باشند هم جایی برای بازگشت دارند. من سعی میکنم قدرت کسی را نگیرم و سعی میکنم شرایط را درست کنم.» اما مزاحم تلفنی که دل پری دارد با او همنظر نیست. به قول باباطاهر، «اگر دردم یکی بودی چه بودی...»
335---19
«موقعیت یکی از بستگانم را از او خواهم گرفت.» علتش را میپرسم: «همین طوری. کینه شخصی نسبت به او دارم و علت خاصی ندارد.»
آقای جوانی است. میگوید بوشهری نیست و آنقدر مهربان است که دوست ندارد موقعیت کسی را از او بگیرد اما این مورد خاص واقعا ناراحتش کرده و از او کینه بهدل گرفته است. از او میخواهم بین افراد مشهور هم مثال بزند: «یکی از مسئولان شهر را از کار برکنار میکنم. چون کارآمد نیست. البته بتازگی منصوب شده ولی کاری نکرده است.»
335---20
«راستش اینطور آدمها در مملکت ما زیاد هستند. نمیتوانم بهطور مشخص کسی را نام ببرم. حضور ذهن ندارم. خیلیها هستند که نباید در این پست و مقام باشند. بخصوص در ادارات دولتی خیلی از آدمها در حد این پستهایی که دارند، نیستند و درحالی که حداقل اطلاعات را درمورد مقام خودشان ندارند در این مقام قرار گرفتهاند.»
میگوید خودش در بخش خصوصی کار میکند و در این ادارات بیشتر بهدنبال کارآمدی افراد هستند و خیلی بهدنبال افراد بیدانش و صلاحیت نیستند و بههمین جهت دور و بر خودش چنین فردی وجود ندارد.
335---78
این خانم دیگر از آن مهربانهاست. نقطه مقابل مزاحم تلفنی: «اصلا تمایل ندارم کسی را از کار برکنار کنم.» مزاحم تلفنی برایش کلی مثال از آدمهای بیلیاقت و یا سوءاستفادهگران دور و برش میزند اما باز هم زیر بار نمیرود: «من فکر میکنم هرکسی هرجایی که هست حتما لیاقتش را دارد و من هیچ وقت از کار برکنارش نخواهم کرد.»
335---12
«نمیدانم. احساس میکنم این بیلیاقتیها این روزها بیشتر شده است. پارتیبازی هم زیاد شدهاست که در سرنوشت آدمهای زیادی تاثیر میگذارد. بسیار از این اتفاقها رخ داده است. من یک جوان تحصیلکرده هستم، اما تاکنون نتوانستهام کار پیدا کنم. اگر روزی صاحب قدرت شوم آدمهایی که تحصیلات آنچنانی ندارند و با دست دیگران و پارتیبازی صاحب کار شدهاند، از کار برکنار خواهم کرد.»
مثال میزند: «شهردار جایی را میشناسم که حقش نبوده و با دست این و آن به قدرت رسیده است. نه تحصیلات خاصی دارد و نه تحصیلاتش مرتبط با مقامش است. امیدوارم او از کار برکنار شود.»
آزاده هاشمی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم