کیهان:نقطههای خیالی!
«نقطههای خیالی!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛بر اساس آمار بانک مرکزی از فروردین تا آذرماه سال جاری، بیش از49 هزار و 800 میلیارد تومان چک برگشت خورده که این رقم بیانگر رشد 35/1 درصدی نسبت به 9 ماهه سال گذشته است. این آمار نگرانکننده، از واقعیتی تلخ حکایت میکند که برخی از دستاندرکاران و مسئولان، میکوشند آن را پشت پرده هیاهوهای رسانهای و تبلیغاتی پنهان کنند؛ واقعیت تلخی به نام «رکود» که بیهیچ تعارفی باید گفت آفت جان این روزهای صنعت، تجارت و در یک کلام اقتصاد ایران شده است. به اذعان رئیس کل بانک مرکزی حجم این چکها در کشور بسیار بالاست و بررسی شاخص آن نشان میدهد حجم چکهای برگشتی از ابتدای امسال با روندی افزایشی در هر ماه نسبت به ماه قبل به بیش از 4/5 میلیون برگ تا پایان آذر رسیده است.
برای غلبه بر رکود حاکم بر اقتصاد و احیاء دوباره اقتصاد ملی، چارهای نیست جز «اصلاح فضای کسب و کار» همان اقدام مشهوری که رئیسجمهور در تبلیغات انتخاباتی خود وعده کرده بود طی «شش ماه» آن را تحقق میبخشد. حتی مدتها قبل از آن رئیس دفتر کنونی رئیسجمهور – که در آن زمان رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود- با ابراز نگرانی از آمار چکهای برگشتی گفته بود: «باید با اصلاح فضای کسب و کار و برخی قوانین آن را از بین ببریم.» اکنون با گذشت بیش از یک سال و نیم از عمر دولت یازدهم، نه خبری از بهبود فضای کسب وکار است و نه از برنامه و مقرراتی که نوید چنین وضعی را بدهد اثری دیده میشود. در نقطه مقابل، بدنه اقتصادی کشور با تنگناهای شدید مالی مواجه بوده و «رکود» شدید وکمسابقه حاکم بر بازار، بخشهای مهم و مولد اقتصاد را فلج و زمینگیر کرده است. رکود شدید حاکم بر بخش مسکن و در نتیجه توقف فعالیت حدود هشتاد شغل وحرفه وابسته، نمونه کوچکی از بیبرنامگی دولت در این عرصه است که با تعطیل برنامه مسکن مهر و عدم جایگزینی یک برنامه حداقلی به وقوع پیوست. در بخشهای دیگر اقتصاد نیز می توان موارد مشابهی را یافت که سر جمع آن، رکود عام و کلی حاکم بر اقتصاد است. اما چاره چیست؟ آیا باید مشابه برخی دولتمردان، با داستانسرایی و تیترسازی از عملکرد دولتهای نهم و دهم- که در بسیاری موارد ارزشمند و قابل دفاع بوده و در مواردی هم غیرقابل دفاع است - همه عمر دولت را سپری کرد و به پایان رساند؟ یا نه راهکارهای دیگری هم میتوان در نظر گرفت؟
دراینباره باید گفت:
1- تمامی کشورهایی که امروزه حرفی برای گفتن در هر عرصهای دارند، جز با تکیه بر توان داخلی و بومی خود به این نقطه نرسیدهاند. این همان رازی است که در فرهنگ ملی ما و با تعبیر حکیمانه رهبر عزیز انقلاب «اقتصاد مقاومتی» نامیده میشود. اکنون و با گذشت یکسال از صدور فرمان رهبر عزیز برای توجه به اقتصاد مقاومتی، چه خوب است مسئولان امر به مردم صادقانه بگویند چند درصد در جهت تحقق این خواسته مهم ملی و دینی گام برداشتهاند و در عالم واقع – نه روی کاغذ و بازی با آمار – چقدر مردم را به معنی واقعی شریک در پیشرفت و پیشبرد اهداف کلان نظام اسلامی نمودهاند؟ آنچه واضح است و نمیتوان انکار کرد، تمرکز و توجه دولت به مذاکرات و گشوده شدن راه نجات(!) از طریق رفع تحریمهاست! حقیقتا کسی نیست که بتواند این گزاره آشکار را انکار کند. متقابلا و متاسفانه، هفتهای نیست که در برابر سخنان آمیخته با غرور آمریکاییها مبنی بر اعمال فشار بیشتر به مردم ما، مسئولان داخلی در سودای شیرین رفع و لغو تحریمها سیر نکنند و از این رویای خوش و شیرین با مردم سخن نگویند! نمونه اخیر آن را میتوان در سخنان وزیر محترم اقتصاد ملاحظه کرد که به جای ارائه راهکارهای احتمالی برای خروج از رکود، از برطرف شدن تحریمها «بزودی» سخن گفته بود! جای هیچ تردید نیست که لغو تحریمهای ظالمانه آمریکا، آرزوی هر ایرانی است و لازم است هرکس هر توانی برای برداشتن عادلانه و عزتمندانه این تحریمها دارد بکار بگیرد، اما همگان میدانند که با آرزو نمیتوان مشکلات پیچیده کشور را حل کرد و باید برای هر روز کشور برنامه داشت.
فراموش نمیکنیم که رئیسجمهور محترم در تبلیغات انتخاباتی خود، مشکلات کنونی را ناشی از «ضعف مدیریت» دانسته بود، بنابر این باید برای استفاده از فرصتهایی که به سرعت سپری میشود برنامههای منطقی و با تکیه بر توان داخلی به عنوان نقطه اتکاء منطقی داشت. بیشک «اقتصاد مقاومتی» تنها نقطه قابل اتکاء ما در مقابل دشمن است و به جز آن همه چیز سراب است و نمی توان بدان دلخوش داشت. در تشریح همین موضوع رهبر انقلاب فرمودند: «من با مذاکره کردن مخالف نیستم، مذاکره کنند، تا هر وقت میخواهند مذاکره کنند. من معتقدم دل را باید به نقطههای امید بخش حقیقی سپرد نه نقطههای خیالی، آنچه لازم است این است» اما این سخنان را مقایسه کنید با گزارش اخیر پژوهشکده پولی و بانکی که در آن صراحتا اذعان شده: «مهمترین و موثرترین ابزار برای گشایش اقتصادی، پیگیری سیاست خارجی است...که بتواند تنش در روابط خارجی را کاهش و فضا را به سمت کاهش و لغو تحریمها پیش ببرد» به راستی با این نوع تفکر امید گشایشی برای اقتصاد ملی وجود دارد؟
چطور ممکن است یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی تا این حد دارای دید سادهانگارانه و سطحی باشد که تصور کند در صورت نیل به توافق هستهای، مناسبات آمریکا با ما عادی و منصفانه میشود!؟ آن هم با وجود این همه اصرار مقامات آمریکایی بر نشان دادن هدف نهایی خود از پرونده هستهای، یعنی نشانه رفتن اصل جمهوری اسلامی!؟ دو روز قبل پادوی مشهور آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران- هوشنگ امیراحمدی- در گفتگو با صدای آمریکا گفته بود: «بین ایران و آمریکا یک انقلاب فاصله است و تا انقلاب اسلامی پا برجاست، خصومتها ادامه دارد. برنامه اتمی بهانه است، هدف از تحریمها نابودی جمهوری اسلامی است».
2- مهمترین سند اقتصادی هر دولت ،قانون سالانه بودجه است. اما این روزها که بودجه پیشنهادی دولت برای سال 94 در مجلس شورای اسلامی دردست بررسی است، به سادگی میتوان برخی بیبرنامگیها و روزمرگیها را ملاحظه کرد و فرصتهایی که از دست میرود را به دولت یادآور شد. نمی توان انکار کرد که اقتصاد کشور در اثر عدم برنامهریزی و مهمتر از آن کوتاهی دولت برای سوق دادن سرمایهها به مجاری تولید، در شرایط بسیار نامطلوبی به سر میبرد، نقدینگی به تولید اختصاص نمییابد و صنایع در کمبود نقدینگی – که همچون خون در شریانهای اقتصادی است- دست و پا میزنند. در چنین شرایطی بازی با کلمات و بیان سخنان شعر گونهای مانند اینکه: «بودجه سال 94 انضباطی است نه انقباضی»! از سوی معاون محترم رئیسجمهور، کدام درد را دوا میکند وکدام صنعت نیمه تعطیل و در حال احتضار را زنده میکند!؟
آیا به جز سخنان قافیهدار گفتن،کار دیگری لازم نیست!؟ بهتر نیست به جای این مطالبات، برای حذف پردرآمدها از فهرست یارانهبگیران فکری کرد؟ آیا نباید برای ساماندهی قاچاق کالا، که براساس آمارهای مستند، یک سوم کل واردات کشور را در برمیگیرد، برای آن چارهای اندیشید؟
آیا در شرایطی که بر اساس آمار رسمی بین 40 تا 45 هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی داریم و در حالیکه براساس گزارش صندوق بینالمللی پول فقط 32 درصد مشمولان، مالیات میپردازند، نباید برای فرارهای بزرگ مالیاتی فکری کرد و فشار را از روی دوش کسبه جزء و کارمندان به محل اصلی آن یعنی سرمایهسالاران فراری از پرداخت مالیات سوق داد؟ برای همین سه مطالبه منطقی، چه پیشنهادی از سوی دولت در بودجه 94 ارائه شده است؟ وقتی رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، به جای اقدام عملی در قطع یارانه اقشار متمکن جامعه و ایجاد صرفهجویی جدی در بودجه عمومی در پیشنهادی عجیب و خندهدار از مجلس شورای اسلامی میخواهد که: «فهرست اقشار مرفه را جهت قطع یارانه به دولت ارائه کند» چه انتظاری در این زمینه میتوان داشت؟
آیا جز این است که دولت نمیخواهد با قطع یارانه افراد ثروتمند، به پرستیژ خیالیش لطمهای وارد شود؟! درباره این رفتار غیر قابل توجیه دولت در هدر دادن منابع کارشناسان زیادی اظهار نظر کردهاند که یکی از آخرین آنها مربوط به دکتر مومنی است، وی دراینباره میگوید: «واقعیت این است که دولت هزینههایی را برای پرستیژ خود از محل بیبرنامه بودن تحمیل میکند.
اگر کل فعل و انفعالات صورت گرفته از زمان روی کار آمدن دولت جدید تا امروز را در زمینه یارانه دنبال کنیم، میبینیم که روزمرگی، فقدان نگرش سیستمی و بیبرنامه بودن تا همین امروزهم فاجعهآمیز بوده است» در برابر این نظر کارشناسی، دولت چه تدبیری برای ساماندهی یارانه در بودجه سال آتی کرده است؟به نظر میرسد به جز سخن دکتر نوبخت، خبر دیگری در این خصوص نباشد! درباره قاچاق نگرانکننده کالا آن هم به میزان یک سوم واردات به کشور و زیان آن به اقتصاد ضعیف ملی چه میتوان گفت؟
آیا واردات یک سوم کالاهای یک کشور بصورت قاچاق طبیعی است!؟ و آیا این حجم عظیم قاچاق دور از چشم مسئولان دولتی انجام میپذیرد!؟ با اینکار چه زیانی به اقتصاد و اشتغال ملی وارد میشود؟ فراموش نمیکنیم که دکتر روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود با طعنه به وضع اشتغال کشور گفت: «بله! اشتغال ایجاد شد اما برای صنایع چین! برای کارگران چینی!» اکنون باید پرسید با گسترش نگرانکننده واردات و بدتر از آن با قاچاق یک سوم همان واردات، چه میزان اشتغال برای کارگر ایرانی فراهم شد!؟ کدام بخش از بودجه پیشنهادی شما در راه این مهم است و کدام طرح و برنامه شما برای کنترل قاچاق و بازگرداندن تولید به داخل طراحی شده است؟
تردیدی نیست که درباره رکود حاکم براقتصاد، بیبرنامگی دولت در این حوزه و همچنین درباره اینکه عدهای در دولت همه مسئولیتها را به وزارت خارجه محول کرده و تنها ماموریت آن وزارتخانه را هم رابطه با آمریکا تعریف کردهاند، می توان شرح و بسط مستند بیشتری داد، اما به جای پرداختن به آنها، اشاره به این نکته ضروریتر است که یکسال و نیم از عمر دولت با تجربهای بیسابقه سپری شد، تجربه اعتماد و باور به دشمن شماره یک مردم ایران یعنی آمریکا.
اگر روزگاری میشد اینگونه به مردم گفت که با مذاکره با «کدخدا» به سرعت همه مشکلات حل میشود، امروز حتی نزدیکترین افراد به دولت هم این سخن را قبول ندارند، چرا که یکسال نرمش ثمرهای جز گستاختر و وقیحتر شدن آمریکا نداشته است و عقبنشینیهای دائمی در برابر وعدههای نسیه را به جایی رساند که دولت حتی نمیتواند نماینده مورد نظر خودش را برای سازمان ملل معرفی کند و در فرایندی تلخ پس از یکسال مجبور به تغییر گزینه پیشنهادی برای سمت نمایندگی در سازمان ملل میشود! حال که چنین است، بهتر نیست به جای اندیشیدن به توافق به هر قیمت، با تکیه بر توان داخلی و باور مردم و جوانانی که سرمایه اصلی کشورند، فکری برای اقتصاد کشور کرد؟ به جز دولت، نمایندگانی که دست اندرکار بررسی بودجه هستند نیز دراینباره مسئولند.
خراسان:ابعاد استراتژیک عملیات ابرار قنیطره در شبعا
«ابعاد استراتژیک عملیات ابرار قنیطره در شبعا»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم میرمسعود حسینیان است که در ان میخوانید؛حزب ا... در یک عملیات غافلگیرانه در منطقه اشغالی شبعا در جنوب لبنان با حمله به یک کاروان نظامی رژیم صهیونیستی شامل ٩ خودروی نظامی، تعداد زیادی از سربازان و نظامیان این رژیم را به هلاکت رساند. آمار اولیه اعلام شده از سوی رسانه ها ١٧ کشته، تعدادی زخمی و حداقل یک اسیر بود. اگرچه رژیم صهیونیستی تعداد کشته شدگان را ٢ نفر، زخمی شدگان را ٧ نفر و یک نفر را هم مفقود اعلام کرد. حزب ا... ضمن به عهده گرفتن مسئولیت این عملیات، انجام آن را توسط گردان "شهدای ابرار قنیطره" اعلام کرد. در مورد تحلیل این عملیات می توان موارد زیر را در نظر گرفت:
1. این حمله چند روز بعد از پخش جمله "جهزوا ملاجئکم" از قول سید حسن نصرا... در فضای مجازی صورت گرفت. این عملیات در شرایطی صورت گرفت که اسرائیل بعد از این که احساس می کرد حزب ا... در داخل لبنان و سوریه مشغول است و امکان پاسخگویی ندارد، اقدام به عملیات قنیطره و سپس بمباران مرکز ارتش سوریه در جنوب این کشور کرد و در این اندیشه بود که فضای سوریه را به گونه ای کند که هر زمان تصمیم به عملیاتی در خاک این کشور گرفت، مانعی در مقابل خود نبیند. لذا این عملیات در پی مصاحبه سید حسن نصرا... با تلویزیون المیادین که تجاوز به سوریه را تجاوز به لبنان دانسته بود، صورت گرفت.
2. پاسخ سریع حزب ا... نشانه توان عملیاتی آن علی رغم مشغول بودن در سوریه و درنقاطی از لبنان بود. این عملیات در منطقه ای صورت گرفت که اسرائیل در آماده باش کامل به سر می برد. برای توضیح باید گفت که اسرائیل خود اعلام کرده بود که حزب ا... از قنیطره اقدام به عملیات نخواهد کرد، چرا که تجاوز از خاک حاکمیت دولت سوریه خواهد بود و اگر قرار باشد عملیاتی صورت گیرد از داخل خاک لبنان خواهد بود و لذا در این منطقه در آماده باش کامل بود و علی رغم این آمادگی، با این حمله سنگین روبرو شد که به قول فرماندهان این رژیم، سنگین ترین ضربه بعد از جنگ ٢٢ روزه بود.
٣. افزون بر این که این عملیات برخلاف سایر عملیات ها که معمولا در شب یا صبح زود صورت می گرفت، در نیمه روز و ساعت ١١:٣٥ صبح صورت گرفت. زمان انجام این عملیات نشان از آمادگی و میزان توانمندی حزب ا... برای عملیات در سرزمین های اشغالی دارد که خود دلیلی دیگر بر ضعف امنیتی اطلاعاتی این رژیم است.
4. در شرایط کنونی توپ در زمین رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. زیرا دلیل اصلی یا یکی از دلایل اصلی حملات اخیر اسرائیل بهره برداری داخلی به منظور کسب کرسی های بیشتر توسط حزب نتانیاهو در انتخابات آتی این رژیم بود که برای کسب کرسی بیشتر نیاز به افزایش فضای نا امن در منطقه دارد. نتانیاهو اکنون در مخمصه ای قرار گرفته است که از یک سو رای دهندگان صهیونیست از او انتظار پاسخ متقابل دارند و اگر چنین نکند از سبد آرای او کاسته می شود. از سوی دیگر او اگر بخواهد پاسخ دهد، هیچ کس نمی تواند تصور کند که نتیجه آن چه خواهد شد و آینده منطقه چگونه خواهد شد. در این کنش و واکنش هزینه های اسرائیل بسیار بیشتر از مقاومت خواهد بود.
5. اهمیت این عملیات در حالی روشن می شود که توجه کنیم موضوع "کابوس تونل ها" همچنان در رژیم صهیونیستی مورد بحث جدی است و موجب شده است که شهرک نشینان و ساکنان شهرهای شمالی این رژیم اعلام کنند در صورت حملات بعدی مقاومت، دیگر به پناهگاه ها نمی روند و از منطقه مهاجرت می کنند. آن ها معتقدند که مقاومت در داخل سرزمین های اشغالی و حتی در زیر پناهگاه ها تونل حفر کرده اند.
6. حزب ا... نشان داده است که در شرایط فعلی، اوست که به اسرائیل اولتیماتوم می دهد و به سرعت معادله سازی می کند، مانند معادله بیروت در مقابل حیفا و دیگر به این رژیم اجازه و فرصت معادله سازی نمی دهد. به ویژه این که حزب ا... با صدور "بیانیه شماره یک"و توضیحات اولیه همه را در انتظار بیانیه بعدی گذاشت و این تحلیل حاصل شد که هنوز عملیات به اتمام نرسیده و ممکن است استمرار داشته باشد.
7. این عملیات ضمن تقویت جبهه مقاومت در تمامی کشورهای حامی مقاومت و ایجاد رضایت در میان مردم و گروه های مختلف فلسطینی و لبنانی، بار دیگر صداقت و صراحت سید حسن نصرا... به عنوان فرمانده خط عملیاتی مقاومت را به تمامی طرف ها نشان داد و بر نقش مهم و اساسی جبهه مقاومت به طور عام و حزب ا... به طور خاص در داخل و خارج از لبنان تاکید کرد. به ویژه این اعلام موضع صریح که از این پس حزب ا... دیگر حالت دفاعی نخواهد داشت و به صورت تهاجمی عمل خواهد کرد.
جمهوری اسلامی:جبهه مقاومت حرف اول را میزند
«جبهه مقاومت حرف اول را میزند»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛عملیات غافلگیر کننده نیروهای حزبالله لبنان علیه ارتش رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا، از جهات مختلف قابل توجه و تحلیل است.
1 – مزارع شبعا، بخشی از سرزمین جنوب لبنان است که در اشغال صهیونیستهاست و به دلیل موقعیت مرتفعی که دارد بر اراضی جنوب لبنان مسلط است و یک امتیاز اطلاعاتی، امنیتی و سوقالجیشی برای ارتش رژیم صهیونیستی محسوب میشود. به همین دلیل است که ارتش اسرائیل این بخش از جنوب لبنان را تاکنون در اشغال خود نگهداشته و حاضر به تخلیه آن نشده است. اهمیت عملیات روز چهارشنبه نیز در همین است که علیرغم تسلط اطلاعاتی ارتش صهیونیستی بر منطقه، نیروهای حزبالله توانستند این ارتش پرمدعا را غافلگیر کرده و ضربهای به آن وارد کنند.
شاید در مقیاس حجم عملیات نظامی، این عملیات دارای درجه بسیار بالائی نباشد، ولی از این جهت که نیروهای حزبالله توانستند در مزارع شبعا چنین عملیات موفقی را انجام دهند، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. زیرا ارتش رژیم صهیونیستی از امکانات اطلاعاتی بالائی در این منطقه استفاده میکند تا بتواند اولاً خود را در امنیت کامل نگهدارد و ثانیاً سلطه خود را بر لبنان حفظ نماید. در چنین شرایطی است که انجام عملیات روز چهارشنبه اهمیت بالای خود را نشان میدهد.
2 – بعد از جنایت رژیم صهیونیستی در قنیطره، که با حمله هلیکوپتری عدهای از نیروهای حزبالله و سردارالله دادی را به شهادت رساند.، صهیونیستها تلاش کردند وانمود نمایند دست بالا را در برابر جبهه مقاومت دارند. این ظاهرسازی تبلیغاتی برای رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی که توطئه براندازی حکومت سوریه با شکست مواجه شده و قدرت بشار اسد رو به فزونی است، برای تل آویو بسیار ضروری بود، اما عملیات غافلگیر کننده حزبالله به ارتش رژیم صهیونیستی، این تبلیغات را خنثی کرد و نشان داد که برخلاف ادعاهای صهیونیستها، این حزبالله است که در منطقه دست بالا را دارد. این واقعه، همچون پتک بر سر سران رژیم صهیونیستی فرود آمد و آنها را که بعد از جنگ غزه نیاز مبرمی به بازسازی روحیه ارتش و ساکنان یهودی فلسطین اشغالی داشتند بیش از پیش دچار بحران روحی و حقارت کرد.
3- عملیات حزبالله علیه ارتش رژیم صهیونیستی، یک اقدام مهم و موثر برای تقویت روحیه ملتهای عرب منطقه و یک اتمام حجت جدید با سران ارتجاع عرب بود. مردم کشورهای عربی از شنیدن خبر عملیات موفق حزبالله علیه ارتش رژیم صهیونیستی خوشحال شدند و شادمانی خود را ابراز کردند همانگونه که رهبران جنبشهای جهادی فلسطین نیز هماهنگ با مردم، خوشحالی خود را اعلام و از حزبالله تقدیر کردند. در کنار این شادمانیها و تقدیر از حزب الله، سران ارتجاع عرب با سکوت معنیدار خود نشان دادند که مایل به وارد شدن ضربه بر پیکر ارتش رژیم صهیونیستی نیستند. اکنون آنچه در فضای سیاسی و تبلیغاتی جهان رخ داده اینست که سران ارتجاع عرب احساس میکنند به خاطر بیعملی خود در برابر جنایات صهیونیستها و دست بالائی که حزبالله در مبارزه با رژیم صهیونیستی دارد، کاملاً خلع سلاح شدهاند و هیچ پاسخی برای سوالهای فراوان ملتهای خود ندارند.
4- وضعیت گروههای تکفیری در این میان از همه بدتر است. آنها با ژست مقابله با دشمنان اسلام، مرتکب هر جنایتی میشوند ولی در برابر بزرگترین جنایتها که توسط صهیونیستها علیه مسلمانان فلسطین و علیه خود اسلام صورت میگیرد، ساکت و بیعمل هستند. همین هفته گذشته بود که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی دستور داد با بودجه دولتی مقادیر زیادی از آن شماره هفتهنامه فرانسوی شارلی ابدو که در آن به پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله اهانت شده بود در سرزمینهای اشغالی توزیع شود. گروههای تکفیری القاعده، داعش، النصره و بقیه در برابر این اقدام جسارتآمیز هیچ اقدامی نکردند و با سکوت خود نشان دادند که با صهیونیستها همدست هستند. اکنون که حزبالله با عملیات غافلگیرانه شبعا توانسته گوشمالی مهمی به صهیونیستها بدهد، این خود بهترین سند برای اثبات این واقعیت است که مدافعان واقعی ملت مسلمان فلسطین و اسلام و پیامبر گرامی اسلام، نیروهای مقاومت هستند و بقیه به ویژه گروههای تکفیری فقط ادعا میکنند و در مواردی نیز نشان دادهاند که با صهیونیستها همدست هستند. معالجه و مداوای زخمیهای داعش و سایر گروههای تکفیری در بیمارستانهای ارتش رژیم صهیونیستی، یکی از روشنترین شواهد این واقعیت است.
5 – در ماجرای حمله هلیکوپتری ارتش رژیم صهیونیستی به قنیطره و به شهادت رساندن نیروهای مقاومت، یک روسیاهی دیگر نیز برای شورای امنیت سازمان ملل بر جای ماند. در برابر این جنایت، شورای امنیت سازمان ملل سکوت کرد تا زمینهای برای پیدا شدن حق انتقام گرفتن توسط نیروهای مقاومت به وجود نیاید. خوشبختانه جبهه مقاومت هرگز در انتظار اظهارنظر و موضعگیری مجامع بینالمللی باقی نمیماند و هر جا که لازم بداند بیدرنگ اقدام میکند. در پاسخ به جنایت قنیطره نیز همانطور که سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله گفته بود، نیروهای مقاومت در اولین فرصت ممکن اقدام به پاسخ دادن به این جنایت کردند و نشان دادند که به هیچ چیز غیر از مصالح جبهه مقاومت نمیاندیشند.
بدین ترتیب، اکنون منطقه در زمینه توازن قوا به شرایط جدیدی رسیده است. پیروزیهای جبهه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی، هزیمت شورشیان تکفیری و سایر معارضان در سوریه و عراق، منزوی شدن سران ارتجاع عرب در افکار عمومی و تحقیر تاریخی رژیم صهیونیستی، واقعیتهای مهمی هستند که صحنه جدید سیاسی منطقه را شکل میدهند. در این صحنه جدید، جبهه مقاومت حرف اول را میزند و همین امر نشان میدهد منطقه در انتظار تحول بزرگی است، تحولی که به سود ملتها خواهد بود.
رسالت:اعتدال و صلح در گفتمان امام (ره)
«اعتدال و صلح در گفتمان امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛رئیس جمهور محترم در مراسم تجدید بیعت دولت با بنیان گذارجمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) گفت: " اعتدال و صلح را از امام آموختیم" اعتدال چیست و در منطق فقها و فیلسوفان معاصر چه جایگاهی دارد؟
حضرت آیت الله جوادی آملی می فرماید: " وجود مبارک حسین بن علی حامل عدل بود، نه اعتدال، برخی از سیاستمداران یا برخی اقتصاددانان طرفدار تعادل و اعتدال اند، یعنی هر چه مردم می طلبند ما باید عرضه کنیم یعنی تعادل عرضه و تقاضا، خواه تقاضای آنها به مقتضای فطرتشان باشد یا نباشد خواه تقاضای آنها به اقتضای دین باشد یا نباشد"
و نیز می فرماید: " ولی وجود مبارک حسین بن علی مانند انبیاء و اولیای الهی حامی عدل است. حوزه اقتضاء را تشریح میکنند. برابر آن مقتضای اقتضاء کالا عرضه میکنند نه برابر تقاضا! " (1)
همچنین آیت الله مصباح یزدی اعتدال را با تلاق مغالطه در قیاس می داند او نیز می فرماید؛"چگونه برخی قضیه اعتدال را قضیه ای کلی و قابل جریان در همه موارد می دانند."
هم او نیز می فرماید:" منشاء این مشکل یک نوع مغالطه در قیاس است می گویند این اعتدال است و هر اعتدالی حق است. پس این نیز حق است اما کبرای قضیه کلیت ندارد. در حالی که در قیاس شکل اول، باید کبرای کلی باشد و اگر نباشد ، مغالطه میشود و در سایه آن دین و دنیای مردم بر باد می رود " (2)
امام خمینی(ره) امام عدالت و عدل بود عدل برای او در سیاست ورزی ملکه شده بود. در ادبیات امام (ره) عدالت و عدل جایگاه ویژه ای داشت اما در فعل و قول سیاسی او مفهومی به نام (اعتدال) آنچنان که آقای رئیس جمهور از آن مراد می میکنند، دیده و شنیده نشده است.
فرو کاهیدن عدل و عدالت در ادبیات سیاسی امام (ره) به "اعتدال " چه مستندی دارد؟ آقای روحانی چهارشنبه گذشته در حرم مطهر حضرت امام (ره) می گوید: " امامی که استکبار ستیزی را به ما آموخت، شهامت آن را داشت آن روز که ضروری است راه صلح- بخوانید پذیرش قطعنامه - را برگزیند"
آیا با پذیرش قطعنامه آموزه های امام (ره) در مورد استکبار ستیزی پایان یافت؟ آقای روحانی باید یک بار دیگر متن پیام امام (ره) در مورد پذیرش قطعنامه 598 را بخواند تا معلوم شود منطق امام عادل با منطق کسی که پرچم "اعتدال" را دارد چقدر با هم فاصله دارند؟
اولین جمله امام (ره) در پیام پذیرش قطعنامه بعد از بسم الله الرحمن الرحیم ، آیه 27 سوره فتح است. آیا مفهوم این آیه رفتن به سوی اعتدال و صلح است یا ادامه مقاومت و ایمان به وعده خداوند برای تداوم پیروزیها؟
امام (ره) در این پیام قوی ترین و شدیدترین و بی رحمانه ترین حمله را به آمریکا و قدرتهای جهانی و نوکران منطقه ای آنان می کند. این منطق در دولت یازدهم چه جایگاهی دارد؟
امام (ره) صریحا می فرماید: "بارهااین واقعیت را در سیاست خارجی وبین المللی اسلامی مان اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم.
حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم" (3)
و بعد می فرماید: " مادر صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیسم ، سرمایه داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم. " (4)
آیا دیپلماسی خارجی دولت یازدهم از منطق امام (ره) در پذیرش قطعنامه 598 که در متن پیام بدون پرده پوشی صراحتا در آن سخن از نابودی نظم نوین جهانی و خشکاندن ریشه های استبداد و استعمار رفته است بهره ای دارد؟ از این بالاتر امام (ره) تصریح می فرماید" ما با تمام وجود از گسترش باج خواهی و مصونیت کارگزاران آمریکا حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد جلوگیری می کنیم. "(5)
آیا آقای رئیس جمهور از این واژگان بوی "صلح" استشمام میکنند یا ادامه نبرد با باج خواهان و در راس آن آمریکای جنایتکار؟!
من نمی توانم تاسف عمیق خود را از بیانات آقای رئیس جمهور در مرقد مطهر امام (ره) پنهان کنم. او بر سر مزار فردی سخن از "صلح" آن هم مستند به پذیرش قطعنامه 598 می کند که او مسلمانان جهان را در همان پیام دعوت به شورش و قیام علیه کفر و شرک جهانی خصوصا آمریکا می کند و می فرماید: «مسلمانان تمامی کشورهای جهان !
از آنجاکه شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پر شور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط کفر را بشکنند استفاده کنید و به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید ؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه اراده است و پس از آن تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصا آمریکا را برخود حرام کنید" (6)
امروز با همین منطق جوانان حزب الله مثل صاعقه مرگ بر سر صهیونیستها فرود آمده اند. مگر میشود امام (ره) ملتها و دولتهای جهان را دعوت به مبارزه آشتی ناپذیر با کفر و شرک جهانی و بویژه آمریکا کند بعد دولت او دنبال "صلح" باشد؟
ممکن است آقای رئیس جمهور با نگارنده هم نظر باشد و بگوید منظور از پذیرش قطعنامه پذیرش شکل جدیدی از مبارزه با دشمن است که ما را به همان اهداف نبرد خونین می رساند. پس باید منطق این مبارزه را درک کرد و ادبیات آن را هم آموخت برای اینکه امام در همین پیام برای کسانی که باورشان شود قصه پذیرش قطعنامه آن طور که آنان " صلح" ترجمه میکنند، نیست می فرماید:
"راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابر قدرتها خصوصا آمریکا را شکست. الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود یا شهادت یا پیروزی که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است ." (7)
ادبیات امام (ره) در پذیرش قطعنامه و به تعبیر شما "صلح" این است ، اگر امام (ره) می خواست از جنگ و قتال سخن بگوید چه می گفت؟!
امام (ره) در همان پذیرش قطعنامه می فرماید" امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقرو غنا، جنگ استضعاف و استکبار، جنگ پا برهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین نموده اند می بوسم." (8)
آیا از این جملات صدای طبل جنگ به گوش می رسد یا ساز و دهل پذیرش صلح؟!
امام (ره) در همین پیام حتی آمریکا را تهدید می کند که فرزندان انقلاب ناوهای جنگی آمریکا را به قعر آبهای خلیج فارس می فرستند و فرمان آماده باش صادر و خطاب به جوانان کشور می فرماید " خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید"(9)
از ادبیات امام (ره) و استخدام واژگان انقلابی و الهی در پیام پذیرش قطعنامه، بنابر آنچه گفته آمد می فهمیم که جایی برای "اعتدال" و "صلح" در این پیام دیده نمی شود. شهامت ،جسارت و دلیری ای که در این پیام برای استمرار استکبار ستیزی دیده میشود در هیچ یک از پیامها، سخنرانیها و بیانیه های امام سابقه ندارد. بر فرض محال هم چنین ادبیاتی استشمام شود، این جایگاه، جایگاه امامت و ولایت است و رئیس جمهور نباید خود را در این مرتبت ببیند.
اگر فرآیند گفتگوها با 1+5 طی یک سال و نیم گذشته مبتنی بر راهبرد "اعتدال" و "صلح" باشد این رویکرد هیچ انطباقی با راهبرد امام ، رهبری معظم انقلاب و نظام ندارد، چرا که نه تنها چارچوب ها در این مورد مشخص است بلکه نوع نگرش و ادبیات آن هم معلوم است. ادبیات حاکم بر گفتگوها باید به گونه ای باشد که معلوم باشد ما با خصم درجه اول انقلاب در حال گفتگو هستیم. خصمی که امام (ره) از آن به عنوان منفورترین دولت یا دولتهای جهان یاد می کند. نرم زبانی در برابر فزون خواهی های آمریکا اعتدال نیست . ما از این اعتدال هرگز به صلح شرافتمندانه و نرمش قهرمانانه نمی رسیم. ما با یک مشت تبهکار بین المللی و ماجراجویان مست قدرت و فتنه گر روبه رو هستیم. امتیاز دادن و دل به عمل به وعده های دروغین مشتی پیمان شکن دادن از حکمت و عقلانیت سیاسی و تدبیر انقلابی دور است.
آنها به چیزی جز نابودی انقلاب و اسلام فکر نمی کنند. فقط زبان اقتدار، البته توام با عمل مقتدرانه آنها را سر جایشان می نشاند.
سخن آخر اینکه در 21 جلد صحیفه امام (ره) مجموعه آثار امام خمینی در هیچ یک از بیانات ، پیام ها، مصاحبه ها، احکام ، اجازات شرعی و نامه ها حتی یک کلمه " اعتدال" یافت نمی شود در جلد 22 صحیفه امام آنجا که سخن از نمایه های موضوعی و واژه ها در 428 صفحه از هر واژه ای سخن است الاّ "اعتدال". در عوض صدها بار امام از "عدالت"و "عدل" سخن گفته است اما حتی یک بار از واژه "اعتدال" سخن به میان نیاورده است. نظر فیلسوفان و فقیهان در خصوص "عدل" و "عدالت" و نسبت آن با "اعتدال" روشن است. معلوم نیست آقای رئیس جمهور چگونه "اعتدال "را از امام آموخته است در حالی که هرگز امام (ره) به آن تفوه نفرموده است.
از جناب رئیس جمهور محترم می خواهیم یک بار دیگر پیام امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه 598 را بخوانند و بگویند چه تناسبی بین گفتمان امام در این پیام باگفتمان دولت در سیاست خارجی وجود دارد.
پی نوشتها:
1و2- خردنامه همشهری بهار 93- شماره 122 صفحات 16و17
3و4- صحیفه امام صفحه 81 – ج 21- پیام پذیرش قطعنامه 598
5و6- همان – صفحه 82
7- همان صفحه 83
8- همان صفحه 85
9- همان صفحه 96
قدس:پیروزی؛ نتیجه پیوند دولت و ملت عراق
«پیروزی؛ نتیجه پیوند دولت و ملت عراق»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم صادق مهدی شکیبایی است که در آن میخوانید؛آزاد سازی استان دیالی و پاکسازی آن از تروریستهای داعش به دست نیروهای مردمی و ارتش عراق، آن هم همزمان با شکست تروریستهای داعشی در کوبانی، نشان داد که مؤثرترین روش برای مبارزه با این فتنه جدید در منطقه، اتکا و باور به توانمندی های داخلی و راه حلها و همکاریهای منطقه ای است.
استان دیالی از جمله چهار استانی بود که در خرداد ماه 1393 توسط گروهک تکفیری– بعثی داعش به همراه استانهای سنی نشین نینوا، الانبار و صلاح الدین در حملهای برق آسا به اشغال درآمد.
انتشار خبر آزادی کامل استان دیالی زمانی صورت گرفت که نیروهای ترکیبی عراق، منطقه «منصوریه الجبل» در شمال این استان را در تصرف کامل خود در آوردند. به گفته قاسم الارجی، رئیس فراکسیون پارلمانی سازمان بدر، این عملیات در همکاری مستمر میان نیروهای بسیج مردمی و فرماندهی نیروهای عملیات دجله و فرماندهی لشگر پنج و هنگهای مختلف پلیس فدرال عراق اتفاق افتاده است، امری که نشان میدهد طراحی سیاستمداران عراقی به پیشنهاد مرجعیت این کشور، گزینه مطلوبی برای رهایی از شر گروههای مزاحم بوده است.
البته نقش و تأثیر کمکهای جمهوری اسلامی ایران در مقام مستشاری و تأمین نیازهای دولت عراق برای پیروزی در این نبرد ها هم امری غیر قابل انکار است. اگر نبود اهتمام و مساعدتهای ایران، حکومت در عراق شاید ماه ها قبل به دست داعش سقوط کرده بود و تهران از آغاز این بحران در عراق، همواره در کنار دولت و ملت این کشور قرار داشته است.
عراق که در خردادماه سال جاری پایتخت خود، بغداد، را با تهدید اشغال گروههای تکفیری• بعثی داعش مواجه میدید، امروز اما نه تنها بغداد را کاملاً از دسترس این گروه خارج کرده است که در یک برنامه هدفمند، از مرحله دفاع به مرحله تهاجم انتقال یافته و میکوشد سایر مناطق اشغالی را از وجود این گروهک پاکسازی کند.
به یک معنی، عراقیها برای مواجهه با پدیده داعش یک سناریوی دو مرحلهای را تدارک دیدند. نخست؛ مرحله دفاع، دوم مرحله تهاجم. مرحله دفاع که با اشغال چهار استان و تهدید برای اشغال پایتخت از سوی داعش آغاز شد، با حضور به موقع مرجعیت عراق طی فراخوانی عمومی جهت بسیج نیروهای مردمی برای کمک به ارتش و دولت آغاز شد. در این مرحله حدود دو نیم میلیون داوطلب عراقی به فراخوان عمومی مرجعیت لبیک گفته و با سازماندهی ارتش عراق به جبهه های مختلف مقابله با گروهک تکفیری داعش اعزام شدند. در این مرحله هدف نهایی تثبیت «توقف پیش روی»های داعش به سوی بغداد و شهرهای شیعه نشین بود که عملاً با عقب راندن این گروهک از مرزهای پایتخت، به پایان رسید. پس از تثبیت توقف پیشرویهای داعش که در همکاری آشکار نیروهای مردمی و ارتش عراق به همراه نیروهای کرد صورت گرفت، مرحله دوم سناریوی عملیات ارتش عراق یعنی پاکسازی مناطق اشغال شده آغازشد. اولین اقدام عراقیها، حماسه آزاد سازی آمرلی در شمال بغداد، واقع در استان دیالی بود، همین استانی که اخیرا به طور کامل از وجود داعش پاکسازی شد. دومین حماسه عراقیها چند روز قبل از تاسوعا و عاشورای حسینی آغاز شد. عملیات آزاد سازی جرف الصخر که طی آن محور حساس و استراتژیکی در حد فاصل بغداد و کربلا که گروههای تکفیری بعثی امیدوار بودند، از این محور مراسم عزاداری عاشورای حسینی را برهم زنند، به طور کلی پاکسازی شد.
این عملیات تاحدی بر روحیه داعش و همپیمانان آن تأثیرگذار بود که زمزمههای ائتلاف بین المللی و البته نمایشی ضد داعش از سوی غربیها آغاز شد. معنای این پیروزی بزرگ کاملاً برای حامیان داعش مشخص بود. اگر فکری نمیشد، داعش که با اهداف معلومی از سوی حامیان غربیاش ساخته و پرداخته شده بود، در آستانه فروپاشی قرار داشت، بنابراین برای جلوگیری از این رویداد، ائتلاف به اصطلاح ضد داعش شکل گرفت. هرچند تشکیل این ائتلاف هم مانع از پیروزیهای بعدی نیروهای مردمی عراق و ارتش این کشور در آزادسازی مناطق اشغال شده نگردید.
در همین مرحله عراقیها دو عملیات بزرگ و حماسی دیگری را رقم زدند. عملیات آزاد سازی کوبانی و عملیات سنجار در موصل واقع در استان نینوا. براساس سناریوی مرحله دوم، تمامی استانهای اشغال شده توسط داعش آزاد خواهد شد و این قولی است که دولت عراق به مردمش داده است.
صرف نظر از پیروزیهای میدانی، آنچه نگرانی غرب و متحدان منطقهای داعش را برانگیخته، پیوند میان ارتش، دولت و نیروهای مردمی با حمایت مرجعیت عراق است. این امر بویژه پس از تشکیل دولت جدید عراق و پارلمان این کشور اهمیتی دوچندان یافته است و به تثبیت دولت جدید و پارلمان این کشور کمک کرده است. تجربه پیوند دولت و ملت عراق 11 سال پس از اشغال این کشور توسط آمریکا پیام بسیار مهمی دارد، اینکه عراقیها بعد از این قادر خواهند بود سرنوشت خود را با اراده خود تعیین کرده و با چالشهای سیاسی،اقتصادی و از همه مهمتر امنیتی کشورشان، بدون کمک کشورهای خارجی مقابله کنند.
سیاست روز:سیاست انگلیسی
«سیاست انگلیسی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛تغییر ساختار جمعیت و ایجاد جمعیت جایگزین از جمله سیاستهایی است که انگلیس همواره برای رسیدن به اهداف خود به کار میگیرد. نمود عینی این امر را در ایرلند میتوان مشاهده کرد که با تغییر ساختار جمعیتی جنگ میان پروتستانها و کاتولیکها را ایجاد نمود تا مانع از به نتیجه رسیدن جنبشهای استقلالطلب و آزادیخواه از استعمار انگلیس گردد.
این سیاست به اشکال مختلف از سوی انگلیسیها در جهان پیاده شده است که نمود عینی آن را در قرون حاضر در تحولات فلسطین میتوان مشاهده کرد. انگلیس که زمانی با تجزیه عثمانی، قیمومیت فلسطین را عهدهدار شد تا سالها سیاست اخراج فلسطینیها و واگذاری سرزمین آنها به صهیونیستها را اجرا کرد. پس از تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی نیز این رژیم همان سیاست را اجرا نمود به گونهای که اکنون میلیونها فلسطینی در سراسر جهان آواره شدهاند. هر چند که انگلیسیها امروز پشت نقاب آمریکا پنهان گردیده و ادعای تعامل سازنده با جهان را سر میدهند اما بررسی ابعاد تحولات جهانی بیانگر حقایق دیگر است که نشانگر استمرار بحرانسازیهای انگلیس در جهان است.
به عنوان نمونه تحولات بحرین را میتوان نمود عینی سیاست انگلیسی دانست. آلخلیفه سیاست سرکوب و کشتار را در حالی اجرا میکند که همزمان در حال اخراج گسترده شیعیان است.
آوارهسازی شیعیان و آوردن جمعیت جایگزین از دیگر کشورهای طرح انگلیس است که آلخلیفه اجرا میسازد. گزارشها نشان میدهد که دهها هزار نفر از کشورهای مختلف حتی از پاکستان به بحرین آورده شدهاند تا سیاست انگلیس تغییر ساختار جمعیتی را اجرا کنند. گزارشها نشان میدهد که طراح سرکوبگریهای آلخلیفه انگلیس است که برای حفظ پایگاه خود در این کشور از هیچ جنایتی فروگذار نیست. نمونه دیگر این سیاست را در اوکراین میتوان مشاهده کرد. در دهه ۱۹۹۰ در حوزه بالکان سیاست انگلیسی تغییر ساختار در صربستان اجرا شد به گونهای که ۸ هزار مسلمان به دست صربها قتلعام شدند و دهها هزار نفر نیز مجبور به کوچ شدند.
اکنون در حوزه بالکان، اوکراین نمود عینی این سیاست اوکراین دارای دو طیف روسگرا و غربگرا است که نسبت ۵۰ به ۵۰ دارند و اکنون ارتش اوکراین در مناطق روسگرای شرقی کشتار گستردهای را به راه انداخته است. هدف این کشتار کوچ اجباری ساکنان این منطقه برای تقویت موقعیت غربگرایان است.
به عبارتی مردم این کشور قربانی سیاست انگلیس شدهاند که برای رسیدن به اهداف خود کشتار هزار انسان بیگناه را انجام میدهند در حالی که در ظاهر انگلیس ادعای بیطرفی و تلاش برای صلح را سر میدهد و با این ادعا به دنبال سلطه بر جهان و غارت ثروت کشورها است در حالی که در پس نقاب آمریکا پنهان شده است.
شرق: مردم کوتاهمدت
«مردم کوتاهمدت»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که در آن میخوانید؛از منظر عدهای از تحلیلگران و مورخان معاصر، بزرگترین و صبورانهترین اشتباه سیاسی محمد مصدق زمانی بود که مجلس را تعطیل کرد و در بین مردم کوچهوبازار بر چهارپایهای ایستاد و فریاد برآورد: «هرجا که ملت است مجلس آنجاست.» به درست یا غلط، مصدق در پی ایجاد کنش سیاسی و برون-رفت از انسداد سیاسی زمانهاش بود. مصدق دستکم ثابت کرد که به یک مطلب عمیقا باور دارد. او میخواست روایتساز باشد و در بزنگاه تاریخ مردم را روایت کند. خلیل ملکی در عبارت مشهوری مصدق را نه عوامفریب که شیفته عوام معرفی میکرد. با این مقدمه مختصر میتوان به طرح این مطلب پرداخت که دولتهای بعد از انقلاب همگی در پی راهی برای کنش سیاسی و برون-رفت از انسداد سیاسی بودهاند. هر دولتی، برحسب مقتضیات زمانی و دامنه نفوذش در این مسیر اصرار و سماجت بهخرج داده است. در مواردی دولتها هزینه و تاوان نیز دادهاند.
حتی دولتهای نهم و دهم از این قاعده مستثنا نیستند. همین که با عقبه اصولگرایی درصدد خلق کنش سیاسی برآمدند، با انسداد خودساخته روبهرو شدند، حامیان و هواداران، به منتقدانی سرسخت تبدیل شدند. در برابرش ایستادگی کردند و در نهایت رییسدولت تسلیم شد. اینکه تا چه حد رفتارهای دولت نهم و دهم در ایجاد کنشی سیاسی مقبول یا واقعی بود، مدنظر ما نیست. در گرماگرم دورانی نه خیلی دور، اصلاحطلبان، روشنفکران و روزنامهنگاران بر این باور به اتفاقنظر رسیده بودند که احمدینژاد حرف خود را به کرسی مینشاند و بهاصطلاح «پیش میبرد».
دقیقا از همینرو بود که در برابر اشتباهات تاریخی او سکوت میکردند. برخی حامیان احمدینژاد به منتقدان جدی او تبدیل شدند. آنتاگونیسمی که بین طیفهای اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارد، بیش از آنکه حامل محتوایی معین باشد، صوری و نمادین است. این آنتاگونیسم از دل ایدهای تازه سر بر نیاورد. درست به همین دلیل بود که اصولگرایان نه گفتمان تازهای خلق کردند و نه توانستند کنش سیاسی درخورتاملی را شکل دهند.
احمدینژاد جلوه بیرونی این آنتاگونیسم صوری بود و فقط عدهای را ناچار کرد تا در حلقه مخالفان قرار بگیرند و به حاشیه بروند. دولت حسن روحانی آنقدر درگیر مسایل بینالمللی است که از مواجهه با مساله داخلی معاف به نظر میرسد. اما مهمتر از صورتبندی مساله، شکل گفتمانی تازه است که روایتی تاریخمند را شکل دهد تا حول محور آن برآیند تاریخی نیروهای سیاسی و اجتماعی موجود به حرکت درآید و انسداد سیاسی خاتمه پیدا کند. جالبتر از همه اینکه هنوز عدهای باور ندارند دورهای تمام شده است. اصلاحطلبان در حاشیه محیطهای روشنفکری یا در لایههای دور قدرت، همچنان با اتکا به نوستالژی تابناک خرداد٧٨ زندگی میکنند. اگر حزبی تاسیس میکنند، هنوز بر این باورند که میتوانند در مردم کنش ایجاد کنند یا اگر روزنامهای منتشر میکنند با همان ایدهها و حرفها، بیواسطه سعی میکنند تا مخاطبان خود را برانگیخته کنند.
در عمل شکاف میان کنش مردمی و واحدی موسوم به «افکارعمومی» دمبهدم بزرگتر میشود. این است که بهجز شگفتزدهکردن آحاد جامعه هیچ راه دیگری برای جلبتوجه آنها باقی نمانده است. چندی پیش همایش اصلاحطلبان و چندی قبلتر از آن همایش دلواپسان برگزار شد و هیچ موجی در جامعه ایجاد نکرد. ظاهرا، پذیرش و باور به اینکه دورهای تمام شده است و اینک پا به دوران تازهتری گذاشتهایم، برای هر دو سر طیف نیروهای سیاسی دشوار است. گاه حتی راهبرد نیروهای سیاسی به ابتذال نزدیک میشود. و اینهمه بهخاطر آن است که گفتمانی شکل نمیگیرد تا از دل آن مردمی سر برآورند. هماکنون تکرار کاری که مصدق از روی چهارپایه انجام داد ناممکن به نظر میرسد و برای هیچیک از دولتمردان مقدور نیست. هیچ گروهی از مردم کلیت تام مردم را نمایندگی نمیکند.
گویی برآیند نیروهای مردمی به صفر نزدیک شده است. خلق روایت مردمساز محال بهنظر میرسد و با تاسیس حزب تازه و روزنامههای بیشتر هم اتفاقی نمیافتد. این سازوکارها نیروی سیاسی خود را از دست دادهاند. اصرار بر این اقدامات، گذشته از اینکه نتیجهای ندارد، به دلزدگی مردم از رفتارهای قالبی نیز انجامیده است. و چهبسا در روایتی جعلی به پیدایش مردمی جعلی منجر شود. مردم جعلی، مردمی یکبارمصرفند. مردمی کوتاهمدت. مردمی که خود را به مصرف میرسانند و روایتی میآفرینند که راوی و مخاطب آن خودشان هستند.
گاه این روایتهای مردم، روشنفکران و دولت را غافلگیر میکند. مردم جعلی، از روایتی که خود مقدمات آن را چیدهاند به هیجان میآیند و دست به انکار خودشان میزنند. در صورت بروز چنین اتفاقی، نه مردم میتوانند کسی را خطاب قرار دهد و نه کسی میتواند مردم را خطاب قرار دهند. محض یادآوری، فراموش نکنیم که در آستانه بزرگترین روایت تاریخ معاصر کشورمان قرار داریم: انقلاب. روایت ماندگار و اصیل انقلاب، در مصاف با دشواری فراچنگآمدن آن چیزی از عظمتش کم نمیکند. به هر قیمتی باید انقلاباسلامی سال٥٧ را حفظ کرد. این روایت اصیل با ایدهای ناب بهوقوع پیوسته و مردمساز بوده است.
مردم را دوباره میسازد و از نو روایت میکند. هستند کسانی که روایت انقلابی مردم را نکوهش میکنند. عدهای با سیاستستیزی و عدهای دیگر با دینستیزی برآنند تا روایت انقلاب را مخدوش کنند. میکوشند تا همهچیز و همهکس را به مغاک زیر پایمان هل بدهند. این مغاک جز به درکات ابتذال راه به هیچجای دیگری نمیبرد.
مردم سالاری:از شایعه فرار مدیر یک بانک تا اطلاعیه وزارت اطلاعات
«از شایعه فرار مدیر یک بانک تا اطلاعیه وزارت اطلاعات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمید رضا شکوهی است که در آن میخوانید؛گسترش شبکههای مجازی و روشهای ارتباطی بویژه در یکی – دو سال اخیر که موجب شده تلفنهای همراه نیز به یک ابزار ارتباطی مهم و فراتر از یک تماس تلفنی و یک پیام مبدل شوند، در کنار مزایای بیشمارش، مشکلاتی هم داشته که باز هم همان بحث قدیمی فقدان فرهنگ استفاده از روشهای ارتباطی و شبکههای مدرن مجازی را مطرح میکند. در کشور ما فرهنگ استفاده از بسیاری از تجهیزات مدرن که وارد کشور میشود، از اتومبیل گرفته تا تلفن و اینترنت و حالا وسایل ارتباطی، بسیار دیرتر از ورود آن تجهیزات و امکانات مورد توجه قرار میگیرد.
در یکی دو سال اخیر که شاهد گسترش استفاده از شبکههای ارتباطی مجازی بر روی گوشیهای تلفن همراه از جمله وایبر و واتسآپ و ... هستیم، صرفنظر از مباحثی که در مورد فیلتر کردن این شبکهها مطرح شده و دولت هم اعلام کرده که بنای فیلترینگ این شبکهها را ندارد، شایعه پردازی توسط این شبکهها از سوی یک فرد و گسترش آن با سرعت بالا در بین عموم مردم به عنوان یک آسیب جدی، هر روز بیش از گذشته، جلوه گر میشود.
گاه این شایعات در مورد خبر دروغین مرگ یک هنرمند یا ورزشکار و حتی سیاستمدار است که تکذیب میشود و گاه شایعاتی با اثراتی بالاتر که نمیتوان از کنار آن با بی تفاوتی عبور کرد. نمونه بارزش، طرح شایعه فرار مدیر عامل یک بانک خصوصی از کشور بود که هفته گذشته به دلیل جذابیت خبر، خیلی زود دست به دست شد و کار به جایی رسید که نه تنها مدیرعامل بانک مربوطه در برنامه تلویزیونی این موضوع را تکذیب کرد، بلکه وزارت اطلاعات هم در بیانیه ای رسمی، نقل قولهایی که از حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود علوی وزیر اطلاعات مبنی بر خروج مدیرعامل یکی از بانکهای خصوصی از کشور منتشر شده بود را از اساس کذب محض دانست.
صدور بیانیه توسط وزارت اطلاعات در مورد این موضوع، نشان میدهد که پخش شایعات بیاساس که خیلی از ما ممکن است به سادگی و با کپی کردن، نقشی هر چند کوچک در گسترش آن داشته باشیم، تا چه حد دارای اثرات مخرب بالایی است و چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ امنیتی میتواند چالشآفرین باشد. ماجرای اخیر و اطلاعیه وزارت اطلاعات، در وهله اول هشداری جدی به سوءاستفاده کنندگان از فضای مجازی محسوب میشود که برای اغراض شخصی و گروهی و حتی سیاسی خود، اقدام به انتشار خبرهای دروغ و شایعات میکند و در وهله دوم، تلنگری به خیلی از ما میتواند باشد که گاه بدون تاملی کوتاه، هر پیامی که در گوشی تلفن همراه خود دریافت میکنیم از طریق وایبر و واتسآپ و سایر روشهای ارتباطی بازنشر میکنیم، بدون آنکه ذرهای به صحت آن یا پیامدهای آن بیندیشیم. ضمن اینکه انتشار چنین شایعات غیرمستندی، تنها به دست کسانی بهانه میدهد که مدتهاست برای فیلتر کردن شبکههای اجتماعی تلفن همراه برنامهریزی کردهاند و این اقدامات، آنها را برای رسیدن به هدف خود مصممتر میسازد و مسیر حرکتشان را هموارتر میکند.
جوان:راز پویایی و ماندگاری انقلاب
«راز پویایی و ماندگاری انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛در میان کشورهای جهان کمتر کشوری را همچون ایران پس از انقلاب اسلامی میتوان یافت که اینگونه آماج تهدیدهای مختلف نظامی و امنیتی و تحریمهای اقتصادی و سیاسی و جنگ روانی قرار گرفته باشد، اما در عین حال توانسته باشد مسیر حرکت انقلاب را سرافرازانه و از میان این بحرانها، با افتخار به پیشببرد.
طی این 36سال مردم ایران در عین تحمل فلجکنندهترین تحریم اقتصادی، گستردهترین و پیچیدهترین شکل تروریسم و هشت سال جنگ که بیش از 42 کشور از هر دو قدرت غالب جهان در پشت سر رژیم متجاوز بودند، توانست در برابر عملیات و جنگ روانی گسترده دستگاههای تبلیغاتی آنها نیز بایستند.
در این مسیر نیز هدف آنها تحریف واقعیتهای انقلاب، تخریب شخصیتهای اصلی آن و ایجاد یأس و ناامیدی در مردم و به ویژه نسل جوان در ادامه حرکت انقلاب بود. از منظر طراحان جنگ نرم، خدشه بر باورها و اعتماد مردم و تضعیف مبانی دینی و ارزشی آنها میتوانست و میتواند انقلاب را در میانه راه منحرف و بییاور سازد و شکست آنها در عرصه براندازی مستقیم از بیرون یا درون را از طریق استحاله یاران و گفتمان انقلاب جبران کنند.
در این زمینه تمرکز ماهوارهها و شبکههای اجتماعی و مجازی آنان شاید بینظیرترین هجمه فرهنگی را بر انقلاب اسلامی متمرکز ساخته که البته نمیتوان تأثیر آن را در گسترش مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی و تغییر زیست زندگی ایران اسلامی نادیده انگاشت، اما در این عرصه نیز دشمنان به رغم بهرهگیری از تمام ظرفیتها، خود را موفق نمیبینند. رمز ناکامی دشمن را باید در چند شاخصه و مؤلفه اساسی انقلاب جستوجو کرد:
1- ابتناء حرکت انقلاب اسلامی ایران به دین مبین اسلام، آن را از همه حرکتهای معاصر متمایز ساخته است. امام (ره) با آغاز حرکت انقلاب اسلامی از خرداد 1342 و مبارزه با نظام دست نشانده پهلوی و استکبار جهانی، بر مبنای شریعت نبوی، زمینه احیای آن را در دوران معاصر فراهم ساخت. تأثیر این حرکت نه تنها گسترش اقبال جهانی به سمت اسلام را فراهم کرد، بلکه اقبال به سمت تفکر و نظام دینی را نیز در میان معتقدان به دیگر ادیان الهی موجب شد. دعوت و تمسک به قرآن و سیره نبوی (ص) و ائمه (ع)، در کنار اجتهاد فقها، همواره پویایی حرکت انقلاب اسلامی را در آن مسیر الهی خود حفظ کرد و بنبست در آن معنی ندارد.
2- طرح حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه و مبتنی بر تعالیم ناب اسلام، زمینهساز هدایت کشور توسط فقیهی جامعالشرایط بوده و هست. وجود این شاخصه منحصر به فرد سبب شده است که نظام اسلامی چه در دوره حضرت امام (ره) و چه در دوران مقام معظم رهبری از مسیر خود انحراف نداشته و به رغم توطئهها و تهدیدات بیرونی و داخلی، اقتدار و سلامت و پویایی آن حفظ شود. مقایسه تطبیقی نظام اسلامی با دیگر حرکتهای بیداری اسلامی که در سالهای اخیر در منطقه به وقوع پیوسته و متأسفانه دچار انحراف یا حتی شکست شده است، اهمیت این جایگاه در نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش آشکار میکند. در نقطه مقابل آن تجمیع تهدیدات و القائات دشمنان بیرونی و داخلی علیه این جایگاه، نشاندهنده عمق نگرانی آنها از تأثیر آن در حفظ سلامت و پویایی انقلاب و شکست راهبردهای آنها علیه نظام جمهوری اسلامی است.
3- بار اصلی هر حرکت انقلابی، چه در دوران شکلگیری و پیروزی و چه در مراحل تثبیت و تحکیم آن بر دوش رهروانی است که به آن مسیر باور داشته و در صورت لزوم با ایثارگری و از خودگذشتگی، از آرمانها در برابر فشارها و تهدیدات با بصیرت و روشنبینی دفاع کنند. توفیق نظام اسلامی این بوده که همواره از این عنایات الهی برخوردار بوده و هست.
در کنار دهها هزار شهیدی که ملت ایران در طول دوران پیروزی و پس از آن در طول دوران جنگ تقدیم کرده است، خون شهدای اخیر که این روزها در دفاع از کیان امت اسلامی بر زمین ریخته میشود، این بار نه تضمین کننده حرکت انقلاب در داخل بلکه زمینهساز پیروزی حرکت جهانی اسلام است.
4- تمرکز دشمنان بر جریان موازی برای شکست الگوی انقلاب اسلامی پس از آن اتفاق افتاد که آنها از شکست انقلاب با براندازی سخت و جنگ نرم و تهاجم فرهنگی ناامید شدند. سرمایهگذاری نظام سلطه به رهبری امریکا برای دامن زدن به جنگهای فرقهای و خلق پدیدههایی همچون القاعده و داعش اگرچه در مقطعی در انحراف مسیر حرکت اسلامی موفق بوده، اما بطلان آن حرکت سبب شد که نظام سلطه برای مدیریت و مهار آن هزینههای انسانی و مادی بیشتری را نسبت به هزینه مقابله با ایران اسلامی تحمل کند که روند تحولات عراق، افغانستان، سوریه و... مصداق روشنی از آن است، اما این حرکت به رغم هزینههایی که بر نظام اسلامی هم تحمیل کرد، با مدیریت هوشمندانه رهبری معظم انقلاب اکنون به بستری برای تجلی بیشتر اسلام ناب و واگرایی نسبت به جریانهای تکفیری و افراطی در منطقه و جهان تبدیل شده است. تقویت عقبههای راهبردی نظام اسلامی و انتقال حوزه تعارض با نظام به صدها کیلومتر دورتر از مرزهای ایران اسلامی، گواهی بر توفیق ایران در مواجهه با این پدیده است.
تغییر نگاه غربیها نسبت به ایرانیان به رغم چندین سال ایرانهراسی و تغییر نگاه دیگر مسلمانان به ایران اسلامی به رغم چندین سال شیعههراسی، محصول این روند است، به گونهای که اکنون بسیاری از کشورهایی که اقلیت مسلمان در آنجا زندگی میکنند، به دلیل نگرانی از رشد تفکرات تکفیری در میان آنان، به ایران اسلامی برای تبلیغ اسلام ناب متوسل شدهاند.
5- اثبات قابلیت و کارآمدی نظام اسلامی به رغم تحریمهای همهجانبه علمی، صنعتی و دفاعی، مؤلفه دیگری است که ماندگاری انقلاب را تضمین کرده و میکند. مقاومت در برابر بینظیرترین تحریمهای اقتصادی و علمی، در عین حفظ پویایی علمی و دست یافتن به نصابهای مهم علمی، پیشرفتهای کمنظیر در عرصه فناوریهای صلحآمیز هستهای و موشکی، در شرایطی است که ایران در اوج تحریمها به سر میبرد. در این روند مقایسه وضعیت ایران با دیگر کشورها نظیر کره جنوبی، مالزی و اندونزی قیاس معالفارق است، چرا که پیشرفتهای آنها محصول انتقال سرمایه و تکنولوژی غرب در عین حمایتهای سیاسی و... است که در این مسیر ایران نه تنها از حمایتی برخوردار نبود بلکه در نقطه مقابل تحت شدیدترین تحریمها قرار داشت و دارد.
6- اقتدار دفاعی و امنیتی ایران که مبتنی بر نیروهای مصمم و ایثارگر، تجربه هشت سال دفاع مقدس، صنایع دفاعی و نوآوریهای علمی و صنعتی تبلور یافته، سبب شده است ایران اسلامی به حدی از توان بازدارندگی دست یابد که حتی کشورهای دارای بمب اتمی نیز فاقد آن هستند. این امر در عین اثبات کارآمدی نظام اسلامی و رفع تهدیدات احتمالی، فرصت مناسبی را برای ایران به عنوان یک قدرت برتر در عرصه تعاملات استراتژیک ایجاد کرده است.
قدرشناسی از این ظرفیتها و ابتناء به آن و به ویژه ظرفیتهای درونزای اقتصادی در شرایط کنونی، فرصت مناسبی برای دولتمردان و دستگاه دیپلماسی کشور ایجاد کرده تا با خنثیسازی بازی فرسایشی طرف غربی، فرصتهای برتر ایران را در این روندها تحکیم بخشند.
حمایت:سیاست نخنما شده آمریکا
«سیاست نخنما شده آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛کمیته بانکی مجلس سنای آمریکا طرح تشدید تحریم علیه ایران را با 18رای موافق در برابر 4 رای مخالف به تصویب رساند. تصویب چنین طرحی جامعه جهانی بویژه افکار عمومی آمریکا را شگفت زده کرد زیرا این امر به مفهوم کار شکنی سنا در برابر روند مذاکرات ایران و5+1 تلقی می شود.
این مصوبه با روح توافقنامه ژنو که در آن صریحاً به عدم اعمال تحریم علیه ایران در طول مذاکرات این کشور با طرفهای غربی اشاره شده، کاملا مغایرت دارد.
این طرح توسط رابرت منندز و مارک کرک به کمیته بانکی سنا ارائه شد که به موجب آن در صورتی که مذاکرات ایران و1+5 تا پایان ماه ژوئن به نتیجه نرسد تحریم های بیشتری علیه ایران اعمال خواهد شد. با این حال اجرای این تحریم ها تا 24 مارس "4 فروردین" به تعویق افتاد اما در هر حال تصویب این طرح از سوی کمیته بانکی مجلس سنا، ادامه سیاستهای چماق وهویج آمریکا تلقی می شود.
شرود براون، جک رید، جف مرکلی و الیزابت وارن از حزب دموکرات به پیش نویس این طرح رای منفی دادند که این امر از وجود دو گانگی در میان رویکردهای سناتورهای آمریکا نسبت به موضع هسته ای ایران حکایت دارد.
تهدید کنگره آمریکا بویژه مجلس سنا برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران هر چند تحت تاثیر فشار لابی صهیونیستی صورت می گیرد اما مغایر با توافقنامه ژنو است.
در طول مذاکرات اخیر ایران و تیم مذاکره کننده، ایران همه مسیرهای اعتماد سازی را بر اساس سیاست هسته ای تعریف شده، طی کرد. اما اظهارات ضد ونقیض مقامات کاخ سفید، وزارت خارجه و کنگره آمریکا نشان داد که این کشور برای رسیدن به یک توافق جامع با ایران جدی به نظر نمی رسد.
وجود اختلاف میان کاخ سفید و وزارت خارجه از یکسو با کنگره آمریکا، و از سوی دیگر دست یابی به یک توافق جامع میان ایران و 1+5 تا 9 تیر ماه سال آینده را با مشکل مواجه خواهد ساخت. به نظر می رسد باراک اوباما در خصوص دست یابی به یک توافق نهائی با ایران در حوزه هسته ای جدی است اما او قادر به اعمال اختیارات قانونی خود نخواهد بود.
رئیس جمهور آمریکا بارها مدعی شده که تا 9 تیرماه هر گونه تحریم جدیدی علیه ایران را که از سوی کنگره تصویب شود وتو خواهد کرد اما آیا اوباما در اظهارات خود کاملا جدی است؟ قطعاً کنگره آمریکا در سیاست های خود تابع اراده لابی صهیونیستی است و قطب نمای سیاسی کنگره بویژه مجلس سنا در دست صهیونیستها است. وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره که دارای نگرشی همسو با لابی صهیونیستی است، دست باراک اوباما را برای استفاده از اختیارات قانونی خود خواهد بست. رئیس جمهور آمریکا تلاش می کند تا در دو سال باقی مانده از دوره ریاست جمهوری خود یک دست آورد تاریخی داشته باشد و این دست آوردها به عنوان یک سنت تاریخی در کارنامه عمل روسای جمهوری آمریکا تلقی می شود. طبیعی است دست یابی آمریکا به یک توافقنامه جامع با ایران در موضوع هسته ای، بزرگترین دست آورد تاریخی در دو دوره ریاست جمهوری باراک اوباما به شمار خواهد رفت.
این دستاورد نیز می تواند به پیروزی مجدد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 منجر شود و در مقابل، جمهوریخواهان ماجراجو را در داخل منزوی خواهد کرد. اما اگر کنگره از هم اکنون برای کار شکنی در مسیر دموکراتها گام های عملی بر دارد و موضوع هسته ای ایران را دستاویزی برای مانور سیاسی قرار دهد، ایران نیز باید اقدام تنبیهی متقابلی اتخاذ کند. جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای اخیر با هوشمندی کامل تعامل سازنده ای با همه طرفهای مذاکره کننده داشته و اکنون توپ در زمین کشورهای 1+5 است. گزارش های اخیر یوکیو امانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، همه حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران صادقانه با این نهاد بین المللی همکاری داشته است.
با اینکه نظر کشورهای چین، روسیه و آلمان با دیدگاه تهاجمی آمریکا نسبت به موضوع هسته ای ایران کاملا تفاوت دارد اما این 3 کشور نیز باید نقش فعالتری برای مقابله با کارشکنی های آمریکا ایفا کنند. اگر تا 9 تیر ماه آینده، آمریکا همچنان به سیاست های دوگانه چماق و هویج خود ادامه دهد قطعاً باید پاسخ ایران کوبنده و متناسب با خواست عمومی باشد.
خروج ایران از میز مذاکره و بازگشت به غنی سازی به میزان 20 درصد و حتی بالاتر و طرح شکایت علیه آمریکا در سازمان ملل می تواند بخشی از واکنش ایران در برابر باج خواهی های آمریکا باشد. کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا اگر نتوانند در برابر کنگره آمریکا موضع کاملا شفاف و قاطعی اتخاذ کنند باید حقایق موجود را برای افکار عمومی فاش نمایند. اکنون مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده اراده ملت بزرگ ایران، باید طرح جامع و گزینه مناسبی را برای مقابله با باج خواهی های کنگره آمریکا تصویب کند تا از ادامه سیاستهای تهدید آمیز آمریکا جلوگیری کند. در غیر این صورت تا 9 تیر ماه نمی توان به دست یابی به یک توافق جامع با کشورهای 1+5 امیدوار بود زیرا سیاست های آمریکا تابعی از سیاست های لابی صهیونیستی است و دشمنی آنها با ملت ایران کاملا روشن است.
آفرینش:ضعف نگرشهای کارشناسی برای درمان معضلات اجتماعی
«ضعف نگرشهای کارشناسی برای درمان معضلات اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛پیشرفت تکنولوژی و مدرن شدن وجوه مختلف زندگی امروز، علیرغم اینکه دستاوردهای بسیاری را درجهت رفاه حال بشر ایجاد کرده، در کنار خود آسیبها و چالشهای فراوانی را سبب گردیده است. معضلات اجتماعی از عمده مشکلاتی است که جوامع امروزی با آن درگیر هستند و کارشناسان به دنبال یافتن راهکارهای مناسب برای رفع و یا جلوگیری از گسترش آنها میباشند.
مشکلات اجتماعی اکثرا مسائلی نرم و برخاسته از اخلاق و فرهنگ رفتاری است که به صورت خاموش و تدریجی به وجود میآیند و درمان آنها نیز زمانبر و طولانی مدت خواهد بود. هرچند که آسیب شناسی رفتاری و فرهنگی، کمک شایانی در علاج این معضلات دارند، اما درمان اصلی مستلزم مطالعه کارشناسی و ارائه راهکارهای متناسب با نوع عوارض موجود میباشد.
به عنوان مثال در بحث بالارفتن سن ازدواج و عدم گرایش جوانان به تشکیل خانواده، بسیاری از کارشناسان و نهادهای اجتماعی بحثهای مختلفی در زمینه آسیب شناسی ارائه کردهاند و از وجوه مختلف فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی این پدیده را مورد واکاوی قرار داده و علل بسیاری برای گسترش آن برشمردهاند.
اما نکته بسیار مهم اینجاست که هنوز برون رفت مناسبی برای این پدیده ارائه نشده و یا راهکارهای مطرح شده ازسوی نهادهای مسول و اجراکننده مورد عنایت قرار نگرفته است.
طی چند سال گذشته هشدارهای فراوانی درخصوص رشد منفی جمعیت کشور داده شده، اما ماحصل این تاکیدات، ما را به سمت افزایش میزان زادو ولد نبرد، چرا که نسخهای دقیق و کارشناسی برای آن تجویز نکردیم.
آمدیم برای ازدواج زوجهای جوان وام بانکی در نظر گرفتیم، اما برای اعطا آنقدر سخت گرفتیم که عملا این مورد از سبد امتیازات ازدواج خارج شد. پس ازآن به سبب عدم هماهنگی و همکاری بانکها اعطای وام ازدواج به قدری سخت شد که موجب پدید آمدن صفهای انتظار با مدتهای طولانی برای دریافت وام گردید.
لذاهیچ انگیزه یا دلخوشی کوچک برای تامین هزینههای ازدواج را درجوانان ایجاد نکرد.
اخیراً هم در یکی از شهرستانهای کشور در کارگروهی فرهنگی عنوان شده که: «کارمندان مجرد، طی یکسال آینده اقدام به ازدواج نمایند و در غیر این صورت متأهلین دارای شرایط کاری، جایگزین آنان در محیطهای اداری شوند». دراینکه قصد و نیت پیشنهادکنندگان این طرح ایجاد تحرک جوانان برای ورود به زندگی مشترک میباشد، شکی نیست اما با این اقدام در حقیقت به جای دادن پاداش متوسل به تنبیه مجردها شده ایم که این خود موجب انزوای جوانان میگردد، این درحالی است که معضل ازدواج جوانان در جامعه امروز ما از دو جهت قابل بررسی است و باید تمرکز دستگاه ها و نهادهای مربوطه در این حوزهها معطوف گردد.
اولین ضرورت تغییر الگوی ازدواج درکشور، "اصلاح دیدگاه فرهنگی" در این حوزه میباشد. امروز به سبب تغییر خواستهها و افزایش سطح توقعات از زندگی مشترک، موانع بسیاری بر سر راه ازدواج جوانان قرار گرفته است که راه گریزی جز فرهنگ سازی برای آن به نظر نمیرسد. متاسفانه فرهنگ تجمل گرایی و مصرف گرایی جزء لاینفک زندگی امروزی میباشد که بسیاری جوانان از فراهم کردن آن عاجزند و نمیتوان ازآنها توقع داشت که برخلاف جهت آب شنا کنند!
اما مسئله دوم که به طور مستقیم با بحث ضرورتهای فرهنگی در ارتباط است، موضوع مشکلات اقتصادی و تمکن مالی میباشد. امروز جوانان ما از درد بیکاری رنج میبرند و یافتن یک شغل با حداقل درآمد، به عنوان دغدغه فکری آنها میباشد. لذا چگونه میتوان توقع داشت که بدون داشتن شغل، درآمد کافی و حتی امنیت شغلی، یک جوان به سمت تشکیل خانواده و ازدواج گرایش پیدا کند؟!.
لذا اینجاست که به عمق این مطلب پی میبریم که ما راهکارهای مناسبی برای درمان معضلات اجتماعی در نظر نگرفتهایم. اگر مسولان و سیاست گذاران فرهنگی به جای اینکه درجهت تحرک جوانان به ازدواج، برای آنها ضرب الاجل یک ساله تعیین کنند، یک برنامه بلند مدت و کارشناسی در نظر بگیرند تا چالشها و موانع پیش روی جوانان به لحاظ فرهنگی و اقتصای برطرف شود، بسیار منطقی و کاربردیتر خواهد بود.
درآخر بازهم باید تاکید کنیم که معضلات و مشکلات اجتماعی یک شبه و یک ساله به وجود نیامدهاند که بتوان آنها را با نسخه دفعی و عجولانه برطرف کرد و جامعه را به سمت و سوی مورد نظر سوق داد. باید صبرداشته باشیم و با در دست داشتن یک برنامه وسیاست گذاری کلان و بلند مدت زمینه را برای تغییر الگوهای به وجود آمده فراهم کنیم.
آرمان:ایجاد تفرقه میان اصلاح طلبان!
«ایجاد تفرقه میان اصلاح طلبان!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدرضاتابش است که در آن میخوانید؛گفتند میان اصلاحطلبان اختلاف افتاده است و از این رو بانگ شادی بلند کردند اما لازم است توجه شود اصلاحطلبان با مجموعهای از محدودیتها که پیش از این در قبال آنها اعمال میشده، مواجه بودهاند و البته محدودیتهای نانوشته و ناگفتهای که اکنون بر اصلاحطلبان در نقاط مختلف اعمال میشود که نمونه بارز آن را میتوان در میان اساتید دانشگاهها مشاهده کرد، تمام این موانع دستوری، کتبی و ابلاغ شده، نبود بلکه محدودیتهایی است که خودساخته و سلیقهای بر اصلاحطلبان اعمال میشود و در این نوشتار، قابل ذکر نیست. البته در عین وجود چنین محدودیتهایی، بسیار قابل تقدیر است که دولت تدبیر و امید زمینهای را فراهم ساخت تا اصلاح طلبان بتوانند گردهمایی داشته باشند.
همچنین باید اذعان داشت در چنین فضای آغشته به موانع و محدودیت، برگزاری همایش اصلاحطلبان در هفته گذشته آغازی بود برای ابراز وجود و نشان دادن عزم جدی آنها برای شرکت در انتخابات آتی که اغلب اصلاحطلبان در آن شرکت کرده بودند. ناگفته نماند در این میان طیفی سعی در ایجاد انشقاق و افتراق در میان اصلاحطلبان دارند.
به عبارت دیگر برخی از سلایق که دارای پست و مقام رسمی نیستند تلاش می کنند انشقاقهایی را در اصلاحطلبان ایجاد نمایند و از این طریق تشکلهای جعلی را به عنوان اصلاحطلبی به جامعه بقبولانند و با دستگاههای تبلیغاتی که در اختیار دارند این تشکلها را به نام اصلاحطلبی بزرگ نمایند اما باور، اعتقاد و ایمان مردم به جریان اصلاحات از ژرفای بسیاری برخوردار است که تمامی نشات گرفته از صداقت، پاکدستی و عملکرد خوب و مثبتی است که این جریان از خود نشان داده است، البته این بدان معنا نیست که هیچ اشتباهی نداشته است بلکه خطا جزو لاینفک فعالیت گروهی و حزبی است و اساسا هیچ فردی را نمیتوان بدون خطا یافت اما آنچه مسلم است اینکه اگر در این میان اشتباهی هم صورت گرفته باشد تعمدی نبوده است.
در این راستا اگر عملکرد اصلاحطلبان در قیاس با عملکرد اصولگرایان به ویژه در هشت سال گذشته قرار گیرد مردم میتوانند بیان کنند کجا کار بیشتر و سوءاستفاده کمتری صورت گرفته و مجموعا در چه مقطع زمانی مطالبات مردم بیشتر پیگیری شده است.
بنابراین پرداختن به اقدامات ایذایی نتیجهبخش نخواهد بود و مردم نیز به خوبی واقف به این اقدامات هستند. ناگفته نماند احزاب اصلاحطلب که از درون اصلاحات رشد کردهاند بسیار موثر و قابل قبولند و اساسا تشکیل حزب چه اصلاحطلب و چه غیراصلاحطلب میتواند باعث پیشرفت و حرکت به سمت توسعه سیاسی باشد اما آنچه مذموم است تشکیل احزابی است که آبشخور آنها جایی دیگر است اما ادعای اصلاحطلبی میکنند. این رفتارها چه به لحاظ حقوقی و قانونی و چه به لحاظ اخلاقی مطرود است و افکار عمومی نیز چنین برخوردهایی را نمیپسندند.
ابتکار:تلخ و شیرین یک پرونده!
«تلخ و شیرین یک پرونده!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛حکم محکومیت محمدرضا رحیمی به اتهام فساد اقتصادی هم تلخ و هم شیرین بود، تلخ است چرا که روند پرونده های فساد منحنی صعودی را نشان میدهد. دهه 70 پرونده فساد با برادران افراشته استارت خورد. به پرونده 123 میلیارد تومانی خداداد و رفیق دوست رسید که از نظر حجم سنگین تر بود.
هنوز تلخی آن از کام ها نرفته بود که خبر شهرام جزایری همه را مات و مبهوت ساخت. این بار شهرام جوان توانسته بود بخش مهمی از سیاسیون را در پرونده خود درگیر سازد و حجم ریالی پرونده به مراتب بیش از پرونده های قبلی بود. پرونده شهرام رنگ سیاسی گرفت و دستمایه تسویه حساب های جناحی گردید و تلخی آن دو چندان شد اما محکومیت شهرام و افشاگری های سیاسی گروه ها علیه یکدیگر هم نتوانست ماشین فساد را متوقف سازد و متاسفانه سرعت گرفت و پرونده سه هزار میلیاردی گشوده شد. با این پرونده هم معلوم شد که با اتکاء به زد و بند برخی از مقامات مالی و اداری کشور این سوء استفاده صورت پذیرفته است.
شدت تلخی پرونده سه هزار میلیاردی تلخی پرونده های قبلی را به فراموشی سپرد و ذائقه ها آنچنان تلخ شدند که کمتر کسی تصور میکرد شاید دستهای آلوده تری هم وجود داشته باشد و ظرفیت اقتصاد کشور برای سوءاستفاده ای بالاتر از سه هزار میلیارد وجود داشته باشد اما پدیده بابک زنجانی با پرونده ای حدود هشت هزار میلیارد تومان خط بطلانی بر آن خوشبینی کشید و متناسب با حجم سوءاستفاده، طیف مهمی از عوامل حاضر در قدرت سیاسی، اقتصادی کشور درگیر موضوع شدند و در مظان اتهام قرار گرفتند. ولی دیگر ذائقه ها عادت کرده و منتظر خبر تلخ تری هستند. این روزها زمزمه پرونده بابک شماره 2 و 3 و... به گوش میرسد و بی شک براساس تجربه حجم پرونده ها چند برابر آنچه تا کنون شنیده ایم خواهند بود. مردم عادت کرده اند که انگشت به دهان در حیرت زنجیراتفاقات باشند اما پرونده محمدرضا رحیمی هم تلخ و هم شیرین بود. تلخ است چرا که او مقام دوم اجرایی کشور را عهده دار بود و سال ها ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را یدک میکشید. تلخ بود چرا که به ادعای خود این پول ها را در یک تقسیم کار جناحی برای بدست آوردن اکثریت مجلس اصولگرا بین 170 نامزد اصولگرا تقسیم نمود و معلوم شد متاسفانه گویا در قاموس این جماعت هدف وسیله را توجیه میکند. آنان بر اساس ضرورت بدست آوردن اکثریت مجلس هر اقدامی را توجیه کردند و این هدف در گمانشان آنچنان مهم بود که به صورت جریانی تصمیم به چنین خلاف بزرگی گرفتند و سرنوشت اکثریت مجلس را به ثروت یک نفر گره زدند.
تلخ تر اینکه این اعتراف زنگ خطر را به صدا در آورد که بر اساس این جهان بینی برای رسیدن به هدف میتوان هر اقدامی را مرتکب شد.
تلخ بود چرا که معلوم شد سوءتدبیر و قانون ستیزی دولتمردان دوره نهم و دهم تنها موجب اشاعه فساد در بین عده ای سوءاستفاده گر همچون بابک زنجانی نبوده که یکی از بالاترین مقامات رسمی خود نیز گرفتار چنین رذیله اخلاقی شده است.
تلخ است چرا که جناح های سیاسی تلاش میکنند پرونده را سیاسی جلوه دهند و با سیاسی کردن پرونده شیرینی قاطعیت نظام را از بین ببرند. واکنش های صورت گرفته توسط جناح ها، بخصوص دوستان اصولگرا در مسیر تخفیف شیرینی اقدام صورت پذیرفته میباشد.
این دوستان برای پاک کردن صورت مسئله و فرار از هزینه جریانی این پرونده تلاش میکنند با معادل سازی و با استفاده از صنعت تشبیه (که بسیار در آن حرفه ای هستند) ذهن جامعه را به گذشته ببرند و بلا را عمومی نشان دهند. از سویی با طرح ادعاهای ثابت نشده دامن خود را پاک نشان میدهند. از جمله ادعا شده که رسانه های اصلاح طلب در آن زمان از طریق معاون مطبوعاتی وقت، حق السکوت در مقابل تخلفات رحیمی دریافت کرده اند.
این ادعا با وجود آمارهای پرداخت یارانه ای درآن دوره به یک شوخی مضحک شبیه است ضمن اینکه آرشیو رسانه ها در آن دوره گواه خوبی بر شوخی بودن این ادعا بحساب میآید. نکته مهم اینکه نسبت دادن تخلف رحیمی به تمام جریان اصولگرا جوانمردانه نیست. چرا که نقش آقایان دکتر احمد توکلی و دکتر نادران در افشای تخلفات رحیمی بر کسی پوشیده نیست اما تفاوت مسئله در این است که عدم تمرکز اصلاح طلبان بر تخلفات رحیمی در آن زمان دو دلیل اصلی داشت:
1-اصلاح طلبان از ضریب امینت و مصونیت آقایان توکلی و نادران برای طرح ادعاها برخوردار نیستند.
2-اصلاح طلبان روند را مورد اشکال میدانستند و مدعی بودند که روند حاکم بر قوه مجریه کشور از جمله بی اعتنایی به قوانین کشور و رفتارهای پوپولیستی فساد زا خواهند بود، چنانچه به گواه پرونده های کشف شده چنین نیز شد.
اما شیرینی های این پرونده امید به توقف ماشین فساد را افزون نموده است. از جمله شیرینی این اتفاق اینکه برای اولین بار متهم اصلی نه بابک یا شهرام یا خداداد که اشخاص حقیقی هستند و در پروسه فساد سازمانی هر کدام نقش معلول را دارند که این بار عدالت یقه یک مقام رسمی که نقش علت را ایفا میکند گرفته است. برخورد با رحیمی در حقیقت برخورد با علت بحساب میآید. از سوی دیگر اعتماد مردم به اینکه اراده لازم در نظام برای برخورد با فساد دانه درشت ها حاصل آمده جزو دست آوردهای شیرین این پرونده میباشد. شیرین ترین بخش این پرونده اینکه معلوم شد قیامت تخلف و دستبرد به بیت المال در همین دنیا میباشد. یکی از اسامی روز قیامت یوم الحسرت میباشد یعنی روزی که با کنار رفتن پرده ها و نمایان شدن اعمال، حسرت برای افراد ایجاد میشود، آنانکه گناهکارند در حسرت اعمال انجام شده خود خواهند بود و آنانکه عمل نیک انجام داده اند در حسرت کم بودن اعمال نیک خود میباشند. دنیا دار مکافات برای متخلفین میباشد و عدالت محشر آنان بحساب میآید.
هر کس که در جایگاه قدرت مرتکب تخلفی شود و حقی را ضایع نماید و مرتکب حق الناس گردد دیر یا زود در دادگاه افکار عمومی رسوا خواهد شد و باید منتظر یوم الحسرت باشد، روزی که با فرافکنی و بهانه جویی و توجیه نمیتوان از پیامد تخلف فرار کرد. شیرین بود چرا که حساب کار دست دیگر مقامات و مسئولان در هر مرتبه ای آمده است که سنت خداوند تغییر ناپذیر است و رسوایی تخلف جزوی از سنت خداوند بحساب میآید.
آه مظلومان، آه بیکاران و آه مادرانی که به دلیل نداری نظاره گر مرگ فرزند بیمار خود بودند، آه جوان ناامید از آینده، آه پدر شرمنده در مقابل مطالبات حداقلی خانواده و آه مادران و پدران شهید داده رسواگر دزدان بیت المال و کاهلان و غافلان در قدرت خواهد بود.
دنیای اقتصاد:برنامه پنج ساله؛ آری یا نه؟
«برنامه پنج ساله؛ آری یا نه؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترداوود دانشجعفری است که در آن میخوانید؛طرح این مساله که برنامههای پنج ساله یا میانمدت دیگر در ایران کارآیی ندارد، موضوعی است که این روزها در برخی نشریات و اظهارنظر برخی کارشناسان به بحث گذاشته شده است. نکته قابل توجه در مباحث مطرح شده این است که برخی صاحبنظران از اساس برنامهریزی را مورد تردید قرار داده و محقق نشدن اهداف برنامههای گذشته را دال بر کارآیی نداشتن برنامه دانستهاند.
چرا برنامهریزی 5 ساله موفق نیست؟
این سوال را میتوان پرسید که آیا برنامه اجرا شده، ولی جواب نداده یا اینکه اجرا نشده و در نتیجه به اهداف مورد نظر نرسیدهایم؟
ظاهرا برخی کارشناسان در استدلالشان فرض را بر این گذاشتهاند که برنامههای تدوین شده قبلی به اجرا گذاشته شده ولی نتوانسته ما را به اهداف مورد نظر برساند. از این رو پیشنهاد دادهاند که اساسا برنامههای پنجساله به فراموشی سپرده شود، زیرا کارآیی لازم در این نوع برنامهها وجود ندارد یا حداکثر توصیه کردهاند سراغ برنامههای کوتاهمدت دو ساله برویم که اجراییتر است و هر دولتی که قدرت را در دست میگیرد میتواند در دوره مسوولیت خود چندینبار از این برنامهها را اجرا کند در حالی که ماهیت برنامههای پنج ساله کنونی این است که یک دولت آن را تدوین و دولت دیگر آن را اجرا میکند.هر دولتی حق دارد برنامه را خود بنویسد و خود نیز اجرا کند؛ ممکن است دولتی که اخیرا یا به تازگی روی کار میآید برنامهای را که دولت قبلی تدوین کرده قبول نداشته باشد.
بهطور مثال دولت آقای احمدینژاد وقتی روی کار آمد اولین بار صراحتا اعلام کرد برنامه چهارم را قبول ندارد و بدون اینکه برنامه چهارم را اصلاح کند سعی کرد با کنار گذاشتن آن، برنامههای مورد نظر خود مثل طرحهای زودبازده، سهام عدالت و مسکن مهر را به اجرا درآورد. بنابراین اگر ما چنین نتیجهگیری کنیم که برنامه چهارم اجرا شده ولی موفق نبوده این ارزیابی دقیق نیست چرا که برنامه چهارم اساسا به اجرا در نیامده است.
یکی دیگر از دلایلی که برنامهها به نتیجه نمیرسند این است که الزامات اجرایی آن دقیقا پیشبینی و تدارک دیده نمیشود. رسم معمول در برنامههای قبلی این بوده که بیشتر آرمانها و آرزوها را مطرح کنیم و به این نکته توجه نداریم که برنامه یعنی تعریف راهبردهای مناسب برای رسیدن به آرمانها و آرزوها و نه صرفا بیان آنها. برنامه این است که هدفی را تعیین کرده و سازوکارهای مناسب برای رسیدن به این هدف را مشخص کنیم. بهطور مثال برنامههای قبلی معمولا فاقد پیوست مالی دقیقی هستند، بنابراین مشخص نیست چقدر منابع مالی برای اجرای برنامه موردنیاز است. وقتی منابع لازم برای محقق کردن آرمانها و آرزوهای برنامه پنجم را جمع میزنید ممکن است به رقمی بالاتر از هزار میلیارد دلار برسید اما در عمل میبینید که چنین پولی در دوره برنامه پنج ساله پنجم تدارک دیده نشده است. پس باید ابتدا ظرف اقتصاد ایران را شناخت، آنگاه آرزوها و آرمانها را در چارچوب این ظرف بیان کنیم و نه فراتر از آن. باید درآمدهایمان مشخص شود و بر اساس این درآمدها خواستههای مشخص داشته باشیم.
همچنین وقتی صحبت از رشد اقتصادی بالاتر میشود به این نتیجه میرسیم که دسترسی به این هدف تنها با درگیر کردن بیشتر بخش خصوصی در اقتصاد امکانپذیر است و لذا از برنامه توانمندسازی بخش خصوصی بهعنوان یکی از آرزوهای گمشده برنامه یاد میکنیم در حالی که الزام تحقق این هدف این است که با بخش خصوصی به گفتوگو بنشینیم و در مورد راهکارهای مشارکت با بخش خصوصی به توافق برسیم.مشکل در این است که ما اصولا مذاکرهای با بخش خصوصی برای نقشی که درآینده قرار است به عهده بگیرد انجام نمیدهیم آن وقت انتظار داریم که برنامه توانمندسازی بخش خصوصی با موفقیت به اجرا درآید که چنین چیزی قطعا امکانپذیر نیست.
بنابراین، برای نوشتن یک برنامه خوب باید سه موضوع را در نظر بگیریم. اول اینکه آن برنامه مناسب باشد. دوم؛ با به وجود آوردن الزامات لازم، اجرایی کردن برنامه فراهم شود. در مرحله آخر هم پس از اجرای برنامه آن را ارزیابی کنیم که آیا این برنامه در توسعه کشور موثر بوده یا خیر؟ لذا برای اجرای یک برنامه موفق باید عزم ملی در کشور به وجود آید و کلیه عناصر درگیر برنامه بر اساس هماهنگی اولیه در جهت موفقیت اجرای برنامه کوشش کنند.
در کشورهایی که عنوان میکنند به برنامه نیاز ندارند، قطعا نظامات اقتصادی جا افتادهای دارند که میتوانند کشور مورد نظر را به سطح توسعه یافتگی مناسب برسانند. اما در کشورهای درحال توسعه نظیر ایران، ایجاد این نوع نظامها خود نیاز به برنامه دارد و نمیتوان در یک چشم به هم زدن نظامهای مناسب اقتصادی را در کشور به وجود آورد. بهعنوان مثال، تقویت جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد، رقابتی شدن بازارها و جلوگیری از انحصار از جمله نظامهای ضروری است که باید در اقتصاد ایران شکل بگیرد ولی ایجاد این نظامها خود نیاز به برنامه دقیق دارد.مدت برنامه بستگی به ماهیت اهداف مورد جستوجو و زمان لازم برای تحقق آن اهداف دارد و نمیتوان گفت که همه اهداف مورد نظر را میتوان در یک برنامه دوساله به انجام رساند. ممکن است تقویت جایگاه بخش خصوصی نیازمند چند برنامه 5 ساله باشد.
بنابراین بنده معتقدم در شرایط کنونی باید نظام برنامهریزی 5 ساله در کشور تداوم یابد، ولی برای ارتقای کارآیی آن سازوکارهای مناسب را طراحی کنیم.بحث این نیست که برنامه لازم نیست بلکه باید برنامه را خوب طراحی کنیم و سپس با موفقیت آنها را اجرا کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: