برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه

لغو تحریم‌ها امتیاز آنچنانی نیست

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه

معامله بر سر عزت ملت ایران؛ هرگز!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مزرعه اسرائیل و مزارع حزب‌الله»،«رابطه معکوس فقر و فرهنگ»،«مجلس پاک»،«اهمیت عبور از بحران نفتی»،«جایگاه امام (ره) و انقلاب اسلامی در نظام بین الملل»،«این برخی‌ها چه کسانی هستند؟»،«معامله بر سر عزت ملت ایران؛ هرگز!»،«منتقدان را به اتاق‌های فکرتان دعوت کنید»،«کارشکنی علیه نهاد مدنی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۷۶۶۶۱۳
معامله بر سر عزت ملت ایران؛ هرگز!

کیهان:مزرعه اسرائیل و مزارع حزب‌الله

«مزرعه اسرائیل و مزارع حزب‌الله»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛واکنش عملیاتی حزب‌الله لبنان ده روز پس از حمله موشکی رژیم صهیونیستی به دو خودروی حزب‌الله در «مزرعهًْ‌الامل» سوریه آنقدر اهمیت داشت که آمریکایی‌ها به افشای نقش مشترک موساد و سیا در ترور 7 سال پیش چهره عملیاتی حزب‌الله یعنی عماد مغنیه روی آوردند. آمریکا در این ماجرا ضمن آنکه خواست ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را بپوشاند، درصدد برآمد تا موضع انفعالی آمریکا پس از عملیات 28 دی ماه ارتش اسرائیل را توجیه نماید. در خصوص مجموعه ماجرا که از بازتاب‌های مختلفی برخوردار گردیده، نکات زیر قابل توجه می‌باشد:

1- عملیات روز چهارشنبه 8 بهمن ماه حزب‌الله در «مزارع شبعا» از سوی محافل مختلف از جمله منابع آمریکایی، اسرائیلی، عربی و اروپایی به «هوشمندی» تعبیر گردیده است چرا که از یک سو حمله رژیم صهیونیستی را در حد لازم پاسخ داده و هم برخلاف تیر ماه سال 1385 مانع شکل‌گیری یک جنگ بزرگ گردیده است. عملیات در مزارع شبعا که لبنانی‌ها آن را بخشی از خاک خود می‌دانند- کما اینکه دمشق آن را ادامه کفرشوبا و جبل‌الشیخ دانسته و بر سوری بودن آن تأکید دارد- صورت گرفته است. در واقع نیروهای رژیم صهیونیستی که به دلیل اشغال مزارع شبعا، «اشغالگر» به حساب می‌آیند در برابر منطق حقوقی خلع سلاح می‌باشند و حال آنکه حزب‌الله لبنان در مزرعهًْ‌الامل واقع در استان جنوبی و کوچک قنیطره که در تعلق آن به سوریه هیچ تردیدی وجود ندارد، مورد حمله اسرائیل قرار گرفته است و حقوق بین‌الملل چنین حضوری را صلح‌آمیز و قابل قبول به حساب می‌آورد و به همین دلیل حزب‌الله حق داشته که علیه رژیم صهیونیستی واکنش متقابل نشان دهد. جنبه دیگر عملیات هوشمندانه حزب‌الله این است که عملیات در یک دوره زمانی نه چندان نزدیک و نه چندان دور طراحی و اجرا گردیده است. واکنش حزب‌الله به فاصله 10 روز، از یک طرف بعد از گسترده شدن دامنه انتظار به وقوع پیوست و از سوی دیگر تأخیر موقت، دشمن را به اشتباه انداخت و به نسبت روزهای اول پس از حمله به قنیطره، از اندازه هوشیاری یگانهای مرزی ارتش اسرائیل کم کرد. آرام آرام این جمعبندی در محافل تصمیم‌گیر صهیونیستی مطرح شد که حزب‌الله با هدف محدود نگه داشتن دامنه درگیری از کنار حمله اسرائیل به نیروهای خود در مزرعهًْ‌الامل عبور کرده است.

2- وقتی عملیات رژیم صهیونیستی علیه حزب‌الله در منطقه قنیطره به وقوع پیوست، آمریکایی‌ها به نوعی ابراز نارضایتی کردند و حتی گروه زیادی از نمایندگان کنگره از مقامات ارشد مجلس نمایندگان آمریکا خواستند که مراسم سخنرانی نتانیاهو در کنگره را لغو نمایند. عملیات واکنشی حزب‌الله در روز 8 بهمن ماه، آمریکایی‌ها را در شرایط دشوار قرار داد چرا که عدم واکنش مقامات واشنگتن، اسرائیل را در وضعیت سخت قرار می‌داد. واکنش آمریکا در این خصوص جالب توجه بود. آنان سه روز پس از حمله حزب‌الله به مزارع شبعا که طی آن تعدادی از نظامیان اسرائیلی کشته شدند، به سخن درآمدند. روزنامه «واشنگتن پست» و سپس هفته‌نامه «نیوزویک» به نقل از منابع اطلاعاتی آمریکا اعلام کردند که ترور «عماد مغنیه» در 23 بهمن 1386 محصول تبادل اطلاعات میان سیا و موساد است. مقامات آمریکایی تلاش کردند تا پاسخی به اتهامات داخلی و بیرونی که از سوی خود صهیونیست‌ها هدایت می‌شود، بدهند. دولت اوباما متهم است که هم پیمانی آمریکا و اسرائیل را به فراموشی سپرده است. خود این موضوع جدای از اینکه باید راستی‌آزمایی شود، نشان می‌دهد که اسرائیل تا چه اندازه ضعیف شده است. افکار عمومی یهودیان ساکن در فلسطین طبعاً سؤال می‌کنند که در حالی که «سردار الله‌دادی» در کنار «جهاد مغنیه» به مبارزه با مخالفان اسد و حزب‌الله مشغول بوده، مقامات آمریکایی به جز حرف زدن از هم پیمانی با تل‌آویو چه کار عملی کرده است. حالا مقامات حزب دمکرات و سران امنیتی و نظامی آمریکا با هل دادن یک خبر کهنه به سمت نیوزویک و واشنگتن‌پست، خواسته‌اند خودی نشان بدهند اما در عین حال اکثر رسانه‌های رژیم صهیونیستی درباره صحت این ادعا ابراز تردید کرده‌اند با این وصف عملیات مزارع شبعا ضمن آنکه یک ضربه اساسی به پرستیژ و حیثیت امنیتی رژیم صهیونیستی وارد کرد، اختلافات آمریکا و این رژیم را هم تا حد زیادی علنی کرد. شاید در طول حدود 60 سال گذشته که آمریکا با تمام قدرت و بدون پرده‌پوشی از اسرائیل حمایت می‌کرده این برای اولین‌بار است که کنگره آمریکا به دو دسته مخالف و موافق اسرائیل تبدیل شده است.

3- تحلیلگران نظامی عملیات شبعا را از جهاتی از عملیات مزارع ‌الامل برتر دانسته‌اند. این عملیات از یک سو توام با پذیرش سریع مسئولیت بود در حالیکه سران رژیم صهیونیستی تا چند روز از پذیرش مسئولیت حمله خودداری می‌کردند. اعلام پذیرش مسئولیت حمله توسط حزب‌الله کاملا شفاف و همراه با جزئیات بود. در حالی که مقامات اسرائیلی تلاش می‌کردند تا با توسل به واسطه‌هایی نظیر روسیه بگویند که ارتش اسرائیل دقیقا نمی‌دانسته که چه کسانی در مزرعهًْ‌الامل فعال بوده‌اند!

نکته دیگر این است که حزب‌الله پیش از آنکه حمله موشکی علیه یگان نظامی اسرائیل در شبعا انجام دهد، از قصد خود برای حمله با صراحت خبر داده بود. هم بیانیه رسمی حزب‌الله و هم سخنان دبیرکل آن با صراحت از قریب‌الوقوع بودن حمله متقابل علیه رژیم صهیونیستی خبر داده بودند. این در حالی است که ارتش اسرائیل هیچ علامتی که از قصد او به حمله خبر دهد، بروز نداده بود. در نتیجه حزب‌الله در شرایط عدم آمادگی مورد حمله قرار گرفت و ارتش رژیم صهیونیستی در شرایط آمادگی آماج موشک‌های حزب‌الله واقع شد.

یک نکته مهم دیگر در این مقایسه این بود که وقتی رژیم صهیونیستی به مزرعهًْ‌الامل حمله کرد تقریبا هیچکدام از مدافعان شناخته شده این رژیم از حمله علیه حزب‌الله حمایت رسمی نکردند و حتی در سطوح نیمه رسمی به انتقاد نیز روی آوردند. این در حالی است که عملیات حزب‌الله که 10 روز بعد به وقوع پیوست بلافاصله و بصورت صریح و رسمی از سوی همه اعضای جبهه مقاومت پشتیبانی شد. اعلام رسمی موضع مقامات ارشد ایران، اعلام موضع صریح جنبش مقاومت اسلامی حماس و اعلامیه صریح جنبش جهاد اسلامی فلسطین، بیانیه عبدالمالک الحوثی و راهپیمایی پرشور یمنی‌ها، راهپیمایی شیعیان بحرینی، راهپیمایی شیعیان در مناطق شرقی عربستان نشان داد که این تهاجم به نمایندگی از یک جبهه صورت گرفته است. بنابراین کاملا واضح است که در این مواجهه، حزب‌الله به برتری استراتژیک بر رژیم صهیونیستی رسیده است. بعضی از مقامات امنیتی دولت نتانیاهو طی 4 روز گذشته بارها به این نکته اذعان کردند که حزب‌الله با همان منطق جنگ تابستان 2006، صحنه درگیری زمستان 2015 را مدیریت کرد اما این‌بار اسرائیل قادر نبود به جنگی مشابه جنگ 33 روزه علیه حزب‌الله دست بزند و لذا از کنار حمله سهمگینی که به او شده بود، عبور کرد.

4- حزب‌الله لبنان در این عملیات، جبهه داخلی لبنان را متقاعد کرد که صلاحیت آن را دارد که شرایط پیچیده را به نفع امنیت لبنان مدیریت کند. تا پیش از این بعضی از چهره‌های لبنانی نظیر سمیر جعجع و سعدحریری حزب‌الله را از پاسخ دادن به حمله 28 دی‌ماه اسرائیل برحذر داشته و آن را مقدمه یک جنگ جدید علیه لبنان ارزیابی می‌کردند. حزب‌الله در این صحنه گفت من جنگ را به گونه‌ای مدیریت می‌کنم که هیچ آسیبی متوجه امنیت و محیط سرزمینی لبنان نشود. اینک حزب‌الله در مذاکرات میان خود و گروههای 14 مارس با تاکید بیشتری از سلاح مقاومت دفاع خواهد کرد و این در حالی است که مخالفان حزب‌الله لبنان قادر نیستند سلاح حزب‌الله را یک «تهدید درون لبنانی» معرفی نمایند. بر این اساس می‌توان گفت که از سال 1384 و پس از ترور رفیق حریری که حزب‌الله با اتهامات واهی تحت فشار شدید قرار گرفت، اینک مقاومت لبنان در بهترین شرایط تاریخی خود قرار دارد. در سال 1385 یک دادگاه بین‌المللی با صحنه‌سازی و کمک جریان 14 مارس وانمود کردند که عامل ترور حریری، حزب‌الله لبنان بوده و لذا زمزمه محاکمه رهبران حزب‌الله مطرح گردید ولی در نهایت به جایی نرسید. پس از آن دادگاه با تمرکز روی حکومت سوریه، بشار اسد و بعضی دیگر از شخصیت‌های سوری را به پای میز مذاکره فرا خواند و شرایط سختی را بر سوریه تحمیل کرد. تا جایی که ارتش سوریه ناچار شد، خاک لبنان- که بر اساس پیمان طایف موظف به دفاع از تمامیت ارضی لبنان در برابر حمله رژیم صهیونیستی و جنگ‌های خانگی شده بود- ترک گوید. این شرایط چالش‌هایی را برای حزب الله پدید می‌آورد پس از آن جنگ 33 روزه در شرایط اتهام‌پراکنی جریان 14 مارس علیه حزب‌الله صورت گرفت. در این جنگ حزب‌الله در واقع از جلو و پشت سر مورد حمله قرار داشت. پس از پایان جنگ شرایط داخلی لبنان به نفع حزب‌الله تغییر کرد اما با شروع بحران سوریه، حزب‌الله ناگزیر بود که از مردم سوریه در برابر تروریست‌ها دفاع کند و مانع فروپاشی این کشور شود.

این در حالی بود که در این مقطع مراکز رسمی لبنان- رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، اکثریت پارلمان و گروه 14 مارس- علیه دولت سوریه وارد عمل شده بودند. پیروزی‌های حزب‌الله در سوریه از یک سو و شکست جریان‌های تروریستی از سوی دیگر فضای لبنان را بار دیگر به نفع حزب‌الله مساعد کرد. نفوذ تروریست‌ها به «عرسال» و تصرف این منطقه سنی‌نشین لبنان، بر حقانیت حزب‌الله در نبرد در خاک سوریه دلالت داشت. حمله یکشنبه 28 دی‌ماه به حزب‌الله در خاک سوریه از سوی اسرائیل و سپس واکنش حزب‌الله و نتایج آن این پدیده را باطل کرد که جنگ حزب‌الله در سوریه، پای اسرائیل را در جنوب لبنان باز می‌کند. اقدام رژیم صهیونیستی علیه حزب‌الله در خاک سوریه و عدم واکنش ارتش این رژیم به حمله حزب‌الله از داخل خاک لبنان علیه اسرائیل ثابت کرد که تبلیغات مخالفان لبنانی حزب‌الله با واقعیت همخوانی ندارد.

خراسان:اهمیت عبور از بحران نفتی

«اهمیت عبور از بحران نفتی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می‌خوانید؛عادت 5 ساله به نفت بالای 100 دلار باعث شده بود تا فراموش کنیم نفت در بسیاری از سال ها حدود 50 تا 60 دلار بوده است. اگرچه تحریم های نفتی و تاسیس صندوق توسعه ملی توفیقی اجباری برای کاهش نسبی وابستگی بودجه به نفت طی سال های اخیر ایجاد کرده بود اما همچنان درآمد نفتی سهمی بیش از یک سوم درآمدهای بودجه کشور را به خود اختصاص می داد. لذا زمانی که بازار نفت پس از سال ها نفت بالای 100 دلار و رونق بی سابقه اکتشافات نفتی و تولید نفت چه به روش های متعارف و چه در شکل هایی نظیر نفت شیل، با مازاد عرضه نفت مواجه شد و اقتصاد همچنان کم رمق جهانی با رشد حدود 2.5 تا 3 درصدی سال های اخیر نتوانست تقاضای جهانی نفت را هم پایه افزایش عرضه نفت افزایش دهد، بازار جهانی با سقوط قیمت جهانی نفت مواجه شد. در این میان قدرتهای بازار جهانی نفت با استقبال از فرصت پیش آمده، مجال برای فشار به ایران و روسیه که هر دو وابستگی بالایی به نفت دارند و به واسطه تحریم ها تحت فشار قرار داشته اند را مناسب دیدند و ترجیح دادند تا ضمن دامن زدن به طرف عرضه در بازار نفت، هرچه بیشتر رقبای سیاسی خود را تحت فشار قرار دهند.

با این حال برآوردها از بازار جهانی نفت و فرجام این سقوط بزرگ نشان می دهد، نفت 40 تا 50 دلاری موجود نمی تواند بیش از یک یا حداکثر 2 سال دیگر دوام آورد و خبرهای متعدد از کاهش سرمایه گذاری شرکت های نفتی بر پروژه های پرهزینه نفت شیل و حتی نفت متعارف دریاهای عمیق (که هزینه تمام شده ای به مراتب بیش از سایر میادین نفتی موجود در جهان دارد) به تدریج اثر خود را بر کاهش تولید نفت و بر هم خوردن توازن بازار به نفع تقاضا و در نتیجه افزایش مجدد قیمت نفت خواهد داشت. چنان که برخی از این خبرها توانست روز شنبه قیمت نفت را حدود 4 دلار افزایش دهد. با این حال و با فرض واقع بینانه تداوم روند نزولی قیمت نفت طی سال آینده، می توان سال حساسی را برای اقتصاد ایران متصور بود که در شرایط سرنوشت ساز سیاسی امروز توجه به این واقعیت منفی اقتصادی و ضرورت اداره کشور با وضعیت فعلی قیمت نفت ایجاب می کند که برخی نکات مهم در روند فعلی اداره اقتصاد کشور مدنظر قرار گیرد:

1 - پس از آغاز تحریم های غرب از اواخر سال 90، صادرات نفت ایران به کمتر از نصف رسید. با کاهش قیمت نفت به کمتر از نصف طی ماه های اخیر، باز هم درآمد نفتی کشور کاهشی چشمگیر را تجربه کرد. فاز نخست کاهش درآمد نفتی اگرچه به کمک برخی عوامل زمینه ای و سیاست های غلط اقتصادی، تاثیری عمیق بر رکود اقتصادی کشور گذاشت، اما اثرات این کاهش درآمد نفتی به تدریج کمرنگ شد. فاز دوم کاهش قیمت نفت نیز قطعا بر اقتصاد ایران اثرگذار است و آن گونه که مراکز اقتصاد جهانی پیش بینی کرده اند، رشد اقتصادی 2 تا 3 درصدی کشور در سال آینده را به کمتر از یک درصد خواهد رساند. با این حال تفاوت فاز دوم کاهش درآمد نفتی کشور با فاز نخست، این است که کاهش قیمت نفت برخلاف تحریم ها دوام چندانی نخواهد داشت.

2 - آن چه اهمیت مواجهه اقتصاد کشور با کاهش درآمد نفت را دوچندان می سازد، شرایط حساس بین المللی مذاکرات هسته ای است. مذاکراتی که کارآمدی حربه های اقتصادی طرف مقابل و واکنش های اقتصاد ایران به این حربه ها، در آن نقش بارزی ایفا می کند. به ویژه این که تلاش عربستان و همراهی آمریکا با پروژه کاهش قیمت نفت، اگرچه دلایل دیگری غیر از فشار بر ایران و برخی دیگر از کشورها را هم دنبال می کند، اما قطعا انگیزه تضعیف ایران در شرایط حساس مذاکرات را نیز نباید از نظر دور داشت. در واکنش به این موضوع نحوه پاسخ اقتصاد ایران به کاهش قیمت نفت، می تواند بر تضعیف جایگاه کشور در مذاکرات هسته ای موثر باشد. چرا که کاهش قیمت نفت مانند تحریم ها موضوعی نیست که بتوان به امید مذاکره برای رفع آن دل خوش داشت (فارغ از این که تجربه سال های اخیر نشان داد امید به رفع تحریم ها صرفا از طریق مذاکره نیز واهی است). آن چه مهم است، برداشتی است که طرف های موثر بر کاهش قیمت نفت از اثرگذاری این شرایط بر اقتصاد ایران و انگیزه مردم و حاکمیت برداشت می کنند. اگر این واکنش، عبارت باشد از تضعیف شدید اقتصاد ایران، یا ضعف نشان دادن مسئولان، طرف مقابل در تداوم روند منفی در قبال مذاکرات مصمم خواهد شد و در غیر این صورت، امکان عقب نشینی طرف مقابل وجود دارد.

به این ترتیب سال 1394 و نحوه مواجهه اقتصاد ایران با کاهش قیمت نفت را باید به منزله مقطعی حساس در اثر گذاری بر موضوع هسته ای دانست. مقاومت اقتصاد ایران در برابر این شوک می تواند، امید به قطع وابستگی اقتصاد کشور به نفت را تقویت کند و نشان دهد، اقتصادی که با کاهش درآمد نفت به یک چهارم طی 4 سال توانسته است از بحران مقطعی گذر کند و خودش را با رژیم نفتی جدید تطبیق دهد، قدرت فاصله گرفتن از خام فروشی نفتی و ایستادگی در برابر فشارهای اقتصادی نظیر تحریم را دارد و می تواند طرف های مقابل را در کارزار مذاکره به توافقی برد - برد، با لحاظ حقوق ملت ایران وادار کند.

جمهوری اسلامی:مجلس پاک

«مجلس پاک»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛یکی از آرزوهای مردم ایران این بود که نمایندگانشان در مجلس قانون‌گزاری افرادی سالم، آگاه، خدوم و دلسوز کشور و ملت باشند. این خواسته در دوران قبل از انقلاب هرگز برآورده نشد. رژیم شاهنشاهی اصولاً یک نظام حکومتی مردمی و منطبق با معیارها و موازین عقلی و منطقی نبود تا بتواند یک مجلس مردمی را تحمل کند. از روزی که مجلس قانون‌گزاری در دوران قاجاریه تاسیس شد همواره سایه سنگین استبداد بر آن حاکم بود و این وضعیت در زمان رضاخان بدتر شد و در زمان محمدرضا نیز ادامه یافت.

در دوران رضاخان، فقط «آیت‌الله سید حسن مدرس» در مقابل استبداد شاهی ایستاد و چون توسط سایر نمایندگان همراهی نشد، در انتخابات مجلس ششم رضاخان او را حذف کرد و سپس به خواف و کاشمر تبعید نمود و مدرس در دهم آذر 1316 با زبان روزه به دست دژخیمان رضاخان به شهادت رسید. استبداد رضاخانی، در دوران حاکمیت پسر او علاوه بر استبداد داخلی با استعمار خارجی نیز همراه شد و مجلس علاوه بر اینکه به وظایف نمایندگی مردم عمل نمی‌کرد و تابع شاه بود، نوکری آمریکا و انگلیس را نیز به کارنامه خود اضافه کرد. تصویب کاپیتولاسیون یکی از اقدامات ننگین نمایندگان مجلس در آخرین دوره قبل از انقلاب بود که بشدت مورد اعتراض امام خمینی قرار گرفت و همین امر به تبعید ایشان به ترکیه و سپس عراق انجامید و در نهایت موجب خیزش عمومی مردم و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 شد.

با تاسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران، مردم احساس کردند که فداکاری‌هایشان به ثمر رسیده و نهال انقلاب که با خون هزاران شهید آب‌یاری شده، میوه‌های شیرینی خواهد داد که یکی از آنها «مجلس پاک» خواهد بود. امام خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی نیز با همین نگاه، اعلام کردند «مجلس، عصاره فضائل ملت» است و آن را «در راس امور» دانستند.

خوشبختانه کارنامه روشن مجلس شورای اسلامی در دوره اول، این واقعیت را نشان می‌دهد که مردم ایران در زمینه مجلس قانون‌گزاری به آرزوی خود رسیدند. تدوین و تصویب قوانین محوری و زیرساختی توسط مجلس اول و عزل ابوالحسن بنی صدر که با سوءاستفاده از عنوان اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران به سوی خودکامگی و باز گرداندن استبداد به پیش می‌رفت و مقابله با سلطه‌طلبی قدرت‌های شیطانی به ویژه آمریکا و انگلیس از درخشان‌ترین اقدامات مجلس شورای اسلامی در دوره اول هستند. علاوه بر عملکرد نمایندگان مجلس، حتی انتخابات مجلس از نظر چگونگی تبلیغات انتخاباتی و برگزاری انتخابات نیز نمونه بود و در وضعیتی قرار داشت که مردم می‌توانستند به آن مباهات کنند و آرزوی دیرینه خود را در آن تجسم یافته ببینند و آن را طراز مجلسی که در شان نظام جمهوری اسلامی و ملت بزرگ و ایثارگر ایران است بدانند.

ویژگی‌های یک مجلس پاک و طراز جمهوری اسلامی به تدریج و در دوره‌های بعد،‌کم شد و کار به جائی رسید که مجالس هفتم، هشتم و نهم در برابر قانون‌شکنی‌ها و خودکامگی‌های رئیس‌جمهور دولت‌های نهم و دهم سکوت پیشه کردند و اگر گاهی سخنی گفتند، در عمل، اقدامی متناسب را برای مقابله با انحرافات دولت انجام ندادند. بخشی از این انحرافات، مفاسد اقتصادی بودند که متاسفانه حتی بعضی از نمایندگان نیز به آن آلوده شدند و مجلس را از عیار پاکی دور کردند. این آلودگی‌ها هر چند تمام نمایندگان را در بر نمی‌گیرد، ولی وجود تعداد قابل ملاحظه‌ای نماینده که دچار چنین مشکلی شده باشند برای نظام جمهوری اسلامی و مردمی که با ایثار و از خودگذشتگی کم نظیر خود این نظام را برپا کرده‌اند قابل تحمل نیست. نظام جمهوری اسلامی، مجلسی می‌خواهد که تمام نمایندگان آن از نظر مالی، سیاسی و فکری پاک باشند. هیچ چیز کمتر از این، برای نظام جمهوری اسلامی قابل قبول نیست.

این روزها که سخن از فهرست 170 نفره نمایندگانی از مجلس هشتم مطرح است که از دولت سابق پول گرفته‌اند و معاون اول رئیس‌جمهور سابق اعتراف کرده است که از طریق یک سرمایه‌دار بیش از یک میلیارد و دویست میلیون تومان به آنها داده تا در تبلیغات انتخاباتی هزینه کنند، اذهان مردم کشور با این سوال‌ها درگیر است که پس تکلیف پاکی مجلس چه می‌شود؟ از آن 170 نفر مجلس هشتم اکنون چند نفر در مجلس نهم حضور دارند؟ مقدار پولی که این افراد گرفته‌اند مهم نیست، آنچه مهم است اینست که آنها خود را با این اقدام، وام‌دار این و آن کردند و به جای آنکه وکیل‌المله باشند وکیل الدوله شدند. آیا با نمایندگانی که وام‌دار این و آن شده‌اند،‌ می‌توان به جنگ استبداد و استعمار رفت؟ نتیجه این می‌شود که وقتی رئیس‌جمهور دولت دهم به مجلس می‌رود و با بدترین ادبیات به نمایندگان اهانت می‌کند، آنها در مقابل او سکوت می‌کنند و در عمل، خودکامگی و استبداد را تقویت می‌نمایند!

تاسف بالاتر اینست که این قبیل نمایندگان به جای آنکه به وظایف نمایندگی خود عمل کنند و در برابر زورگوئی‌ها و قلدری‌ها بایستند، به جان دولتی می‌افتند که برای احقاق حقوق ملت و خارج کردن آن از چنگ قدرت‌های شیطانی تلاش می‌کند. آنها از یکطرف مدعی ولایتمداری هستند و از طرف دیگر به توصیه‌های موکد ولی فقیه زمان خود که بارها با صراحت گفته‌اند همه باید به این دولت کمک کنند، پشت پا می‌زنند و تا می‌توانند برای عدم توفیق آن کارشکنی می‌کنند. این سخن، نباید به معنای مخالفت با نقد تلقی شود. ما بهیچوجه با انتقاد از دولت، شخص رئیس‌جمهور و اعضای کابینه مخالف نیستیم و حتی آن را ضروری می‌دانیم، ولی میان انتقاد و انتقام تفاوت زیادی وجود دارد و معتقدیم اولی داروست و دومی سم مهلک.

در شرایط کنونی، نقش قوه قضائیه که با صدور حکم محکومیت قطعی محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد، به بسیاری از شایعات خاتمه داد و مردم را به عدالت‌گستری دستگاه قضائی امیدوار کرد، بسیار مهم است. قوه قضائیه می‌تواند با کشف اسامی 170 نفر مورد اشاره محمدرضا رحیمی و اعلام آن‌ها، از این راز سربسته رمزگشائی کند و به شورای نگهبان در برخورد با متخلفین در انتخابات آینده کمک نماید. حساب آن دسته از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که وام‌دار کسی نیستند و خود را از آفات مالی و سیاسی و فکری و فرهنگی مصون نگهداشته‌اند و به وظایف نمایندگی خود در نهایت آزاداندیشی و آزادگی عمل می‌کنند نیز از افراد آلوده جداست.

مردم ایران، قدردان آن دسته از نمایندگانی هستند که پاک مانده‌اند و با استمداد از همین پاکی می‌توانند در برابر خودکامگی‌ها بایستند و آزادانه سخن بگویند و به وظایف نمایندگی خود بدون وابستگی‌های جناحی عمل کنند. اگر مرز میان این دسته از نمایندگان با آنان که به وام‌دار شدن و وابستگی‌ها آلوده شده‌اند مشخص شود، مردم به وظایف خود در انتخابات مجلس دهم بگونه‌ای عمل خواهند کرد که به آرزوی خود در زمینه برخورداری از مجلس پاک برسند.

قدس:رابطه معکوس فقر و فرهنگ

«رابطه معکوس فقر و فرهنگ»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر امان‌الله قرایی است که در آن می‌خوانید؛همه فرهنگ شناسان و جامعه شناسان دراین موضوع اتفاق نظر دارند که هرچه سطح فرهنگ در اجتماعی بالاتر باشد فقررفتاری ، عاطفی و اقتصادیِ کمتری در آن مشاهده می‌شود .

ژوزف شومپیکر، استاد اقتصاد دانشگاه‌ هاروارد 12 اصل را باعث شکوفایی اقتصاد جامعه می‌داند که مساعد بودن شرایط فرهنگی، یکی از اصول مهم آن است واین در حالی است که اقتصاد دانان، فرهنگ را اصیل تر از اقتصاد تلقی می‌کنند و بر این اساس کشورهای ثروتمندی مانند عربستان ،کویت ،قطر ،بحرین و امارات که در آمد ارزیشان سر به فلک کشیده است، توسعه یافته نیستند، زیرا که فرهنگ مساعدی ندارند و از سویی دیگر کشورهایی که توانسته‌اند تغییرات فرهنگی مناسبی به وجود بیاورند در شکوفایی اقتصادشان نیز سر آمدند .

به عنوان مثال کشور یونان باوجود اینکه در اروپا واقع شده است، ولی چون فرهنگش مساعد توسعه نیست، رشد لازم را پیدا نکرده و یا مشاهده می‌کنیم روسیه هم در حد استعدادهایش توسعه نیافته، زیرا که فرهنگ کشاورزی در این کشورحاکم است، از این رو عناصر فرهنگی مناسب باعث تغییرات و شکوفایی اقتصادی می‌شوند .

مقام معظم رهبری هم در بیاناتشان همواره از اقتصاد و فرهنگ نام برده اند و این در حالی است که اقتصاد وفرهنگ مهمترین عامل توسعه یافتگی کشورهاست.

ماکس وبر در کتاب "پروتستانیزم و اصول سرمایه داری" ثابت کرده است که اگر اروپا پیشرفت کرده به دلیل فرهنگی است که بیشتر برروی کار و تلاش انسان تأکید دارد . لذا تا زمانی که فرهنگ جامعه مساعد نباشد، اقتصاد شکوفا نمی‌شود و از سویی دیگر زمینه های فرهنگی مساعد اسباب رشد و توسعه اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی را به وجود می‌آورد .

این واقعیت در کشور ما نیز مطرح است و به همین دلیل می‌بینیم دارایی های فردی و یا دولتی به جای تولید، در مشاغل کاذب و یا خدماتی سرمایه گذاری می‌شود و اینجاست که نمی‌توانیم پیشرفت کنیم .در واقع مردم متمول نیز چون فرهنگ مولد ندارند و با تولید سازگار نیستند، سرمایه خود را صرف خودروهای میلیاردی ،لوستر و یا لباس مارک دار و مانند اینها می‌کنند که همه این مسایل نشان دهنده بیماری فرهنگی در کشور است. به عبارتی دیگر وقتی سنگ قبر را هم از چین وارد می‌کنیم ، یعنی بی اعتنایی به تولید و در نتیجه نباید توقع داشته باشیم که اقتصادمان شکوفا شود .

به هر حال افراد فرهنگی به نسبت دیگران عقلانی‌تر می‌اندیشند، حساب سود و زیان را در همه موارد دارند، بیش از مصرف به تولید فکر می‌کنند و با خلاقیت و نوآوری، فرهنگ کارآفرینی را توسعه می‌بخشند .

رسالت:جایگاه امام (ره) و انقلاب اسلامی در نظام بین الملل

«جایگاه امام (ره) و انقلاب اسلامی در نظام بین الملل»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می‌خوانید؛36 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد. ایران اسلامی همچنان محکم و استوار، هر روز قدرتمندتر و سرافرازتر از همیشه در صحنه بین الملل ظاهر می شود. اقتدار ملی ایرانیان در منطقه و جهان، مدیون فداکاری امام خمینی (ره) و انقلاب پیروزمند اسلامی است.

ما تنها ملتی هستیم که با اعتماد و اتکال به خداوند متعال، بر دهان ابرقدرت ها زدیم و زیرساخت های استقلال ملی را با برهم زدن نظم ظالمانه جهان در عصر حاضر، بنا کردیم. هر روز که از حیات افتخارآفرین انقلاب اسلامی می گذرد، جهان بیشتر با چهره نورانی امام خمینی (ره) بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و آثار وجودی اش آشنا می شود. کار بزرگ او ایجاد و تنظیم زیرساخت هایی در نظام جدید حکومت در ایران بود که پس از او انقلاب تداوم یابد و رهبری همچنان در صراط مستقیم الهی بدرخشد. کار بزرگ او تأسیس حکومت بر اساس فلسفه سیاسی اسلام و حکمرانی صالحانه و عادلانه بر مبنای حکمت قرآنی بود؛ حکومتی که تندبادهای سخت و نرم دشمن، آن را نلرزاند.

آن روز که امام (ره) پرچم استقلال ایران را یک تنه بر دوش می کشید، آمریکا و رژیم صهیونیستی در اوج قدرت و رجزخوانی بودند. آن روز که او مبارزه را شروع کرد، سوسیالیسم در اوج محبوبیت بود و با لیبرال دموکراسی غرب، شرکت سهامی ای برای غارت منابع و منافع کشورها تشکیل داده بودند.

آن روز که او بیداری اسلامی ملت ها را بر بلندای تاریخ، فریاد می زد، ملت ما و ملت های مسلمان غرق در فساد و تباهی و فقر و فحشای ناشی از حکومت مستبدان و سلطه گران، به سر می بردند. اما او ایستاد و ملت ایران هم به ندای خداخواهانه او پاسخ مثبت داد و با ثبات ترین و نیرومندترین قدرت منطقه را با ریشه 2500 ساله از تخت به زیر کشید و بعد پنجه در پنجه قدرت ها انداخت و پیروزی های شگرفی نصیب ملت ایران کرد.امروز پس از 36 سال ببینیم ما در کجا هستیم و دشمن در چه موقعیتی است؟ ایران امروز صاحب یک نظام نیرومند است که دوست و دشمن، آن را اثرگذار در منطقه و جهان می دانند. ایران امروز همانند پهلوانی می ماند که با پهلوانان منطقه ای و جهانی مبارزه کرده و پیروز از میدان، بیرون آمده است. امروز در ایران یک دولت نیرومند وجود دارد که مستظهر به پشتیبانی ملت است و هر روز یک خبر خوش از پیشرفت های علمی و فنی به جهان ارائه می دهد.

امروز شاهدیم که از رقیبان دیروز خبری نیست. از کمونیسم بین الملل در موزه ها یاد می شود. کلاه آمریکا در جهان، پشمی ندارد. رژیم صهیونیستی زیر ضربات جنگ های 33 روزه، 22 روزه و 51 روزه دست و پا می زند و وقتی حزب الله، مقابله به مثل می کند جرأت نفس کشیدن هم ندارد. شاید بگویند اینها ادعاست. نظام بین الملل و وضعیت کنونی جهان را باید از ژنرال های دیپلماسی خارجی آمریکا که اکنون دوران کهولت و پیری را می گذرانند، شنید. چندی پیش کیسینجر به همراه جورج شولتز و مادلین آلبرایت در جمع نظامیان آمریکا، راهبرد امنیت ملی آمریکا را مورد بازخوانی قرار دادند. این سه نفر در ایام تصدی وزارت خارجه آمریکا در اوج قدرت بودند. ببینیم آنها اکنون از این قدرت و مناسبات جهانی قدرت چگونه یاد می کنند؟ کیسینجر می گوید: «پیچیدگی شرایط امروز جهان دلهره آور است. آمریکا باید بداند چه می کند و چرا؟» در حقیقت، کیسینجر اعتراف می کند فعل و قول آمریکایی ها در شرایط دلهره آور کنونی فاقد پاسخگویی به چیستی و چرایی است!

جمع بندی سخنان آن دو پیرمرد و پیرزن دیپلمات، این بود که؛

1- نظم قدیم در حال متلاشی شدن است.

2- ثبات جدیدی هنوز ظهور نکرده است.

3- ما در لحظه بزرگ تغییر به یاد ماندنی در جهان زندگی
می کنیم.

4- زمانی که در آب های ناشناخته هستید، قایق تان باید محکم باشد.

نظم قدیم را چه کسی به هم زد؟ چرا آمریکایی ها قادر به صورت بندی نظم جدید نیستند؟ علت تغییرات موجود چیست؟ لحظه بزرگ تغییر به یاد ماندنی که آنها از آن خبر می دهند، کدام است؟ چه کسی
قدرت های جهان را به سمت آب های ناشناخته و توفانی سوق داد؟

پاسخ، روشن است؛ سهم امام خمینی (ره) در پدیداری تغییرات مناسبات قدرت در جهان، تعیین کننده است. او بود که نظم نظام دوقطبی جهان را به هم ریخت. او بود که نگذاشت نظم جدیدی بر اساس اراده قدرت های جهان شکل بگیرد. او مبدع تغییرات وسیع در جغرافیای فکری و سیاسی و طبیعی کشورها در پنجاه سال اخیر بوده است. او بود که ابرقدرت ها را به واسطه توفان های سیاسی و نظامی در آب ها و خاک ها و شن های ناشناخته برد. واقعه طبس یک معجزه الهی بود. شکست ارتش آمریکا به امر الهی در طبس، یک واقعه عبرت آموز بود. امروز ناوگان آمریکا در آب های شناخته شده و ناشناخته جهان حتی به اندازه یک قایق استحکام ندارد.

هیچ قدرتی در جهان نمی تواند مسیری را که امام خمینی (ره) برای تاریخ معاصر ترسیم کرده، تغییر دهد. این افتخار برای ما ایرانیان بس است که بزرگمردی از ایران زمین قیام کرد و مسیر تاریخ بشر را در بستر قیام پیامبران و اولیای الهی (ع) هموار نمود. ما امت خمینی (ره) هستیم؛ برای مأموریت تاریخی مان در نجات بشر، شکست راه ندارد. وعده خداوند متعال، حق است و بزودی قدرت های جهان را به زیر می کشیم، کما اینکه در سه دهه اخیر، طواغیت زمان پس از شاه در منطقه به زیر کشیده شدند. بیداری اسلامی، هم یک پروژه است و هم یک پروسه. این پروژه را امام (ره) درست نوشته است و جهان طبق نقشه راه او در حال تغییر است. قدرت های جهانی ممکن است در کوتاه مدت بتوانند بیداری اسلامی را مهار کنند، اما در دراز مدت زیر ضربات توفان حرکت ملت ها له خواهند شد.

سیاست روز:این برخی‌ها چه کسانی هستند؟

«این برخی‌ها چه کسانی هستند؟»عنوان یادداشت سردبیر روزنامه سیاست رو زبه قلم محمد صفری است که در ان می‌خوانید؛آیا واقعاً در کشور برخی در زمره مخالفان پایان تحریم هستند و تداوم تحریم را در جهت منافع خود دنبال می‌کنند؟

به مخالفان خارج از کشور کاری نداریم که در اصل آنها خود عامل اصلی تحریم‌هایی هستند که علیه جمهوری اسلامی ایران وضع شده است و حتی خواهان افزایش تحریم‌ها هم هستند تا بتوانند خواسته خود را به ایران تحمیل کنند. بر آنها حرجی نیست که سیاست و هدف اصلی آنها از اعمال و افزایش تحریم همین است.

اما این که گفته می‌شود در داخل کشور برخی مخالف پایان تحریم هستند و تداوم تحریم منافع آنها را تأمین می‌کند، اگر چنین ادعایی درست باشد، باید دولت این برخی‌ها را با مشخصات کامل به مردم معرفی کند تا درباره آنها تصمیم بگیرند. این که در داخل کشور برخی چنین قدرتی دارند که نگذارند تحریم‌ها برداشته شود چند وجه دارد.

۱- این برخی مخالف پایان تحریم‌ها با عوامل خارجی مخالف پایان تحریم‌ها دستشان در یک کاسه است؟

۲- همان نکته‌ای که آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان گفته است که، تداوم تحریم برای تامین منافع خود است؟

۳- این مخالفان پایان تحریم‌ها، دشمنی می‌کنند در قالب دوست؟!

۴- این مخالفان پایان تحریم‌ها که منافع‌شان به تداوم تحریم گره خورده است، در دستگاه‌هایی حضور دارند که وابسته به جایی هستند؟!

۵- این برخی مخالفان تحریم‌ها چطور اینقدر قدرت دارند که مانع می‌شوند برای پایان دادن تحریم‌هایی که آمریکا و غرب علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کرده است؟!

۶- و دست آخر این که برخی مخالفان پایان تحریم‌ها، در واقع مخالف روش گفت‌وگوهایی هستند که آمریکا در جریان مذاکرات هسته‌ای در پیش گرفته‌ است.

هر یک از این موارد قابل طرح و بررسی است.
آن فردی که در داخل مخالف پایان تحریم‌ها به خاطر تأمین منافع خود است، یک خائن به انقلاب اسلامی و ملت است و حکم خائن هم روشن است.

اگر هم دستش با مخالفان پایان تحریم‌ها در خارج در یک کاسه باشد، وضعیتش وخیم‌تر است. همکاری با دشمنان خارجی برای ادامه تحریم‌ها خیانتی بزرگتر است که مستوجب کیفر است.

این که برخی مخالف تحریم‌ها، قدرت دارند که نمی‌گذارند در داخل تحریم‌ها پایان یابد، ضعف دولت است که نمی‌تواند مقابل آنها بایستد و آنها را حذف کند یا این که آنها بسیار قدرتمند هستند؟!

و اما اگر منظور آقای وزیر خارجه از آن برخی‌ها که مخالف پایان تحریم‌ها هستند، آنهایی باشند که منتقد شیوه گفت‌وگوهای هسته‌ای هستند، ماهیت آن برخی بسیار تفاوت می‌کند و نوع تجزیه و تحلیل و احتمالاً انتقاد از آنها هم فرق خواهد کرد. در داخل هستند تحلیلگران، کارشناسان و شخصیت‌هایی که مخالف و منتقد هستند، اما نه با گفت‌وگوهای هسته‌ای، بلکه مخالف توافق به هر قیمتی هستند. این منتقدان و مخالفان، رفتارهایی که از سوی طرف مقابل به ویژه آمریکایی‌ها علیه ایران به کار می‌رود، نقد می‌کنند و با دیدگاه‌ها و تحلیل‌های خود سعی دارند تا چهره واقعی آمریکایی‌ها را علیه ایران نشان دهند.

آقای ظریف اگر گفت‌وگوی اوباما با فرید ذکریا را خوانده باشد، متوجه می‌شود که، مخالفان از چه جنسی هستند.

سرتا پای سخنان رئیس‌جمهور آمریکا در این گفت‌وگو با «سی‌ان‌ان» تهدید، توهین، تحقیر و‌... علیه ایران بود.

رسانه‌ها، کارشناسان، تحلیل‌گران و شخصیت‌های سیاسی که نسبت به چنین رفتارهای آمریکا و غرب موضع‌گیری می‌کنند و در نقدهای خود پاسخ چنین اظهاراتی را می‌دهند، نمی‌توان مخالف پایان تحریم‌ها دانست.

اما اگر واقعاً آقای ظریف فردی و گروهی را سراغ دارد که مخالف پایان تحریم‌ها به خاطر تأمین منافع خود است، اسامی آنها را اعلام کند، تا رسانه‌ها با افشاگری‌هایی که منبع موثقی چون وزیر خارجه انجام داده است، این موضوع را پیگیری خواهند کرد و همین موج رسانه‌ای علیه آن‌ها باعث خواهد شد که از خواسته‌های خود مبنی بر مخالفت با پایان تحریم‌ها کوتاه بیایند. از آقای ظریف درخواست داریم که در این زمینه شفاف سخن بگویند تا راه برای انتقاد چنین افرادی یا گروهی باز شود. اما یک نکته هم وجود دارد شاید منظور مخالفان این باشد که از فدم زدن با کری انتقاد کردند و همین انتقاد یعنی مخالف پایان تحریم؟ اما اگر اینگونه است که باید گفت شاید مواضع تند، غیر‌منطقی، و توهین‌آمیز مقامات آمریکایی از سر بند همین رفتارهایی باشد که در جریان مذاکرات دیده می‌شود؟ نظر شما چیست؟!

وطن امروز:معامله بر سر عزت ملت ایران؛ هرگز!

«معامله بر سر عزت ملت ایران؛ هرگز!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمد ایرانی است که در آن می‌خوانید؛ بر کسی پوشیده نیست قدرت و حمایت داخلی، یکی از مهم‌ترین ارکان قدرت نفوذ و تاثیرگذاری هر کشوری در صحنه‌های بین‌المللی محسوب می‌شود و دیپلمات‌های کشورها در مجامع بین‌المللی، روندها و مذاکرات با تکیه بر پشتیبانی ارکان قدرت داخلی خود به‌دنبال کسب حداکثر منافع هستند چرا که رقابت در عرصه بین‌المللی برای کسب منافع حداکثری برای کشور خود و حداقل منافع برای دیگر بازیگران است.

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در عین حال که مانند سیاست خارجی دیگر حکومت‌ها کسب منافع حداکثری را برای کشور در دستور کار قرار داده اما یک تفاوت آشکار با دیگر سیاست‌های خارجی دارد و آن توجه به ارزش‌ها و اصولی است که اساسا پایه‌گذار انقلاب اسلامی شد و جمهوری اسلامی براساس همین ارزش‌ها و اصول که از ایدئولوژی اسلامی نشأت گرفته است، تعامل با دیگر کشورها در عرصه بین‌المللی را پیش رو قرار داده است.

این نگاه ارزشی که در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران تبلور یافته است، به هیچ‌وجه نافی توجه به مبانی و اصول کلاسیک سیاست خارجی در چگونگی برخورد دیپلمات‌ها در چانه‌زنی‌های دیپلماتیک یا پایبندی به اصول شناخته شده در روابط بین‌الملل نیست چرا که اساسا چارچوب تعیینی از سوی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر حکیم انقلاب با عنوان «عزت، حکمت و مصلحت» نقشه راه حرکت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده و حضرت معظم‌له با توجه به میزان اشراف و تحلیل درست مسائل، همواره رهنمودها و تذکرات لازم را به دستگاه دیپلماسی و دیپلمات‌های کشور داده‌اند.

دفاع از منافع ملی یک کشور از جمله دشوار‌ترین و حساس‌ترین اقدامات دیپلمات‌ها به عنوان نمایندگان کشورها در مجامع و مذاکرات بین‌المللی محسوب می‌شود و تردیدی نیست که ملت ایران قدردان تلاش‌های فرزندان خود بویژه در مذاکرات مهمی چون 1+5 است با این حال این ملت بزرگ ضمن درک واقعیات و تشریفاتی که معمولا در دیدارهای دوجانبه و چندجانبه بین‌المللی بر سر موضوعات صورت می‌گیرد، از نمایندگان خود انتظار دارد در عین آنکه هنجارهای دیپلماتیک را رعایت می‌کنند، ارکان عزتمندی و اقتدار جمهوری اسلامی ایران را بویژه در قبال کشورهایی حفظ کنند که از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنی و توطئه‌ علیه نظام مقدس اسلامی را سرلوحه اقدامات خود قرار دادند.

از سویی بیان انتقادات درباره نحوه رفتار دیپلمات‌ها در مذاکرات با هدف تضعیف روحیه یا بی‌انگیزه کردن دیپلمات‌ها صورت نمی‌گیرد چرا که هر «عقل سلیمی» می‌پذیرد این دیپلمات‌ها برای دفاع از منافع عالی کشور در نبردی دیپلماتیک با چند کشور، در حد توان، تلاش‌شان را می‌کنند و از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند اما منتقدان حاضر به پذیرش نتیجه چانه‌زنی‌ها بدون در نظر گرفتن عزت و اقتدار نظام نیستند چرا که در همین بحث مذاکرات هسته‌ای شاهدیم همزمان با تشدید دیپلماسی رفت و آمد از سوی مسؤولان وزارت خارجه آمریکا و دیدار با مقامات ایرانی و دیگر کشورها، کنگره آمریکا اعلام کرد به بحث تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران توجه خواهد داشت و با وجود هشدار- البته ظاهری- باراک اوباما مبنی بر وتوی تحریم‌ها، براساس آنچه آن را در راستای منافع ملی ایالات متحده می‌بیند، اقدام کرد و اگر اکنون رای‌‌گیری در این باره را به تعویق انداخته صرفا بر این اساس است که ایران را تحت فشار برای توافق مورد نظر آنها قرار دهد چرا که نیل به نتیجه مطلوب طرفین در مذاکرات با توجه به موضع‌گیری‌های طرف آمریکایی و مانع‌تراشی‌هایی که صورت می‌گیرد، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

از این رو اگر کنگره آمریکا به موضعگیری شدید‌تر از سوی کاخ سفید در مذاکرات اصرار دارد (با توجه به نطق‌هایی که برخی سناتورها علیه تیم مذاکره‌کننده آمریکایی می‌کنند و اهمال‌هایی که به‌زعم آنها در اتخاذ موضعی شدید علیه جمهوری اسلامی ایران صورت می‌دهند)، به خاطر این است که بر چگونگی تنظیم رفتار مذاکره‌کنندگان آمریکایی در دورهای مختلف مذاکرات با هماهنگی خود کاخ‌سفید تاثیرگذار بوده است و اگر این کار کنگره و شدت عمل آن، جنگ زرگری کنگره و دولت آمریکا نبود، تیم مذاکره‌کننده آمریکایی باید بارها کار را زمین گذاشته و میز مذاکره را ترک می‌کرد.

طبیعی است نهادهای تاثیرگذار داخلی در کشورها نسبت به منافع ملی خود حساسیت‌های لازم را داشته باشند و از اهرم‌های نظارتی برای حفظ اقتدار و پرستیژ آن کشور در مجامع بین‌المللی بهره گیرند، اگرنه هر تشریفاتی که در اصول دیپلماتیک کلاسیک صورت می‌گیرد، اگر تامین‌کننده منافع کشور با حفظ عزت و سربلندی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد، نه‌تنها مذموم نیست بلکه شایسته ستایش و تقدیر است اما مثلاً در همین پیاده‌روی می‌شد بحث صدور روادید آقای ابوطالبی، سفیر دائم ایران در سازمان ملل را مطرح کرد تا آخر دیپلماسی لبخند، لااقل این اتفاقی که افتاد نمی‌بود که بعد از یک سال، آخر هم دولت ایران عقب بنشیند.

ملت بزرگ ایران از فرزندان خود انتظار دارد در صحنه‌های بین‌المللی با پشتوانه ملتی که بحران‌های کوچک و بزرگ و پرشماری را طی این 36 سال از پیش رو برداشته، با اقتدار و سربلندی به دنبال تامین منافع کشور باشند و بدانند این ملت را از سختی‌ها، پستی‌ها و بلندی‌ها باکی نیست اما حاضر به معامله عزت خود نیستند؛ عزتی که به برکت انقلاب اسلامی- که در چنین روزهایی در سال 57 انفجار نور شد- اکنون جمهوری اسلامی ایران را به یکی از تاثیرگذارترین کشورهای جهان مبدل کرده و قدرت‌های بزرگ را مجبور کرده مذاکره پشت مذاکره با دیپلمات‌های ایرانی را خواستار شوند. به نظر می‌رسد بازخوانی علل پیروزی انقلاب در دهه فجر برای برخی ضروری است تا این سخن حکیمانه روح خدا حضرت امام خمینی بنیانگذار نظامی که اکنون در آن مسؤولیت دارند را به یاد آورند:
«ما می‌خواهیم به همه دنیا نشان دهیم قدرت‌های فائقه را هم می‌توان به نیروی ایمان شکست داد»

جوان:منتقدان را به اتاق‌های فکرتان دعوت کنید

«منتقدان را به اتاق‌های فکرتان دعوت کنید»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد ابراهیمی است که در آن می‌خوانید؛با خود فکر می‌کردم آیا برخی دولتمردان جز سخنان قافیه‌دار گفتن، کار دیگری هم دارند...؟!

جنگ اقتصادی دشمن به آخرین حد رسیده است. روی کار آمدن دولت یازدهم همراه بود با وعده‌ای که رئیس‌جمهور محترم در طول دوران تبلیغاتی مطرح می‌کرد و آن چیزی نبود جز حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم از راه تعامل با دنیا، به ویژه بهبود روابط با قدرت‌های برتر.

اما پس از گذشت 18 ماه، با مروری بر وضعیت اقتصادی کشور جز روزمرگی، فقدان نگرش سیستمی، نداشتن برنامه مدون و منسجم اقتصادی، چشم دوختن به غرب، سفرهای خارجی هیئت‌های دولتی و پارلمانی ایرانی، ریخت و پاش‌های زاید در سفرهای خارجی مسئولان و مدیران میانی با وجود تنگناهای ارزی، ثبت سفارش کالاهای لوکس و تجملاتی، افزایش قاچاق کالا، تبلیغات کالاهای خارجی، تبلیغ سفرهای خارجی، افتتاح شعبه‌های جدید فروش محصولات خارجی، رکود شدید و کم‌سابقه حاکم بر بازار، زمینگیرشدن اقتصاد، عدم جایگزینی برنامه‌های حداقلی در بخش‌هایی که مورد انتقاد دولت بود، داستان‌سرایی و تیترسازی از عملکرد دولت پیشین، اوضاع نابسامان بورس که دماسنج اقتصادی کشور است و... نه تنها حاصلی برای کشور نداشته بلکه موجب عدم توجه به استحکام داخلی قدرت و امید سپردن به نقطه‌های خیالی شده است. پافشاری بر نفت 72 دلاری از سوی دولت نشان از عدم آمادگی و برنامه‌ریزی در فضای اقتصادی با تکیه بر مذاکرات و خوش بینی بی‌حد و حصر است.

مقام معظم رهبری فرمودند: «من معتقدم دل را باید به نقطه‌های امیدبخش حقیقی سپرد نه نقطه‌های خیالی، آنچه لازم است این است » اما این سخنان را مقایسه کنید با گزارش اخیر پژوهشکده پولی و بانکی که در آن صراحتاً اذعان شده « مهم‌ترین و مؤثرترین ابزار برای گشایش اقتصادی پیگیری سیاست خارجی است که بتواند تنش در روابط خارجی را کاهش و فضا را به سمت کاهش تحریم‌ها پیش ببرد ».

به راستی با این نوع تفکر امید گشایشی برای اقتصاد ملی وجود دارد؟ چطور ممکن است یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی تا این حد دارای دید ساده‌انگارانه و سطحی باشد که تصور کند در صورت نیل به توافق هسته‌ای مناسبات امریکا با ما عادی و منصفانه می‌شود، آن هم با وجود این همه اصرار مقامات امریکایی برای نشان دادن هدف نهایی خود از پرونده هسته‌ای، یعنی نشانه رفتن اصل جمهوری اسلامی. چند روز قبل هوشنگ امیراحمدی، پادوی مشهور امریکا برای ایجاد رابطه با ایران، در گفت‌وگو با صدای امریکا گفته بود: «بین ایران و امریکا یک انقلاب فاصله است و تا انقلاب اسلامی پابرجاست، خصومت‌ها ادامه دارد برنامه اتمی ایران بهانه است و هدف از تحریم‌ها نابودی جمهوری اسلامی است.»

عقب‌نشینی آرام دولت مقابل فشار سیاسی امریکا خوشرو را جایگزین ابوطالبی کرد. یادمان نمی‌رود که آقای عراقچی در گفت‌وگو با مهر در واکنش به اقدام کنگره و دولت امریکا در مورد گزینه پیشنهادی تهران برای تصدی مسئولیت نمایندگی ایران در سازمان ملل گفته بود: «گزینه جایگزین برای ابوطالبی در نظر نداریم و این مسئله را از طریق مکانیزم‌های حقوقی پیگیری می‌کنیم». اعمال تحریم‌های جدید علیه ملت ایران بعد از توافق ژنو نشان می‌دهد دیوار تحریم‌ها ترک برنداشته بلکه اندیشه انقلابی بعضی‌ها است که در حال فروپاشی است...

آیا سیاست و دیپلماسی فقط لبخند و کرنش است یا قواعد و مقرراتی دارد؟! آنچه که ما در علم سیاست از آن سراغ داریم حرکات دست، پا، صورت، نشستن، تند و کند راه رفتن و... همه و همه حامل پیام است. آیا اگر این اقدامات در دولت دیگری صورت می‌پذیرفت آن را خلاف عرف دیپلماتیک و نزول شأن ایران نمی‌دانستید؟!آیا قوه مجریه و مدیران امریکایی هم منتقدان خود را بی‌عقل می‌نامند یا با آنها مشورت ‌ و ماحصل اتاق‌های فکرخود را در میز مذاکرات رو می‌کنند.

کسی شک ندارد که 1+5 شش کشور قدرتمند هسته‌ای هستند اما در این عنوان ما در کجای 1+5 معنا پیدا می‌کنیم؟! آیا منتقد بی‌عقل را به دادگاه می‌کشانند؟ چرا دولت به جای حل مسائل اصلی کشور و معضلات موجود، فرافکنی می‌کند؟ چقدر زیبا و پرپرستیژ است که سخنرانی‌هایمان مکتوب باشد، مکتوب بخوانیم تا به حاشیه نرویم. همانگونه که شما متخصص و حقوقدانید، سیاست هم متخصص و سیاستمدار می‌خواهد. فلسفه سیاسی، کلام سیاسی، عالم سیاسی، کارگزار سیاسی و سیاستمدار تعاریف مختص خود را دارد. امروز در درون مجلس هم به این آفت گرفتاریم.

نکته آخر اینکه، اگر انتقاد، راه بهتر نشان دادن است، مقام معظم رهبری بارها و بارها استراتژی‌های سیاست خارجی و چشم‌انداز کلان اقتصادی را در دولت‌های سازندگی، اصلاحات، مهرورزی و اعتدال نشان داده تا جایی که شاخص‌های اقتصاد مقاومتی را جزء به جزء در حرم رضوی بیان فرمودند.

مردم منتظرند دولت محترم شجاعانه به مردم پاسخ عملی دهد آیا اعتقادی به اقتصاد مقاومتی دارد؟ آیا این نسخه را عملی می‌داند؟ آیا تدابیری برای عملیاتی شدن آن دارد؟ اگر به آرا و اندیشه‌های اندیشه‌ورز سیاسی دولت یازدهم (دکتر سریع‌القلم) نگاهی عمیق داشته باشیم، پاسخ همه سؤالات روشن و عیان می‌آید که: به توسعه نمی‌رسیم مگر اینکه در شبکه جهانی غرب عمل کنیم.

به نظر می‌رسد دولت محترم در مذاکرات هسته‌ای صرفاً به دنبال مذاکرات هسته‌ای نیست بلکه به دنبال حل مشکل اساسی با امریکا و شکستن تابوی مذاکرات و نتیجه‌گیری نهایی است و این ماحصل اندیشه کسانی است که در درون حاکمیت، انقلاب اسلامی را پروژه می‌دانند نه پروسه.

حمایت:... به قدر تشنگی باید چشید

«... به قدر تشنگی باید چشید»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسین شیخ الاسلام که در آن می‌خوانید؛این روزها در سالگرد دوران درخشان دهه فجر قرار داریم که مقارن است با یادآوری انقلاب اسلامی ایران که زلزله قرن نامیده شد. انقلابی که منشاء اثرات و خیرات بسیار و الهام بخش آزادگان و مستضعفان جهان گردید. نهال انقلاب، برخلاف خواسته دشمنان در مواجهه با تندبادهای مختلف از جمله جنگ تحمیلی، تحریم، ترور و توطئه های داخلی و خارجی سرخم نکرد و روز به روز بالنده تر و رشیدتر گردید. بررسی جوانب بالندگی و توان ایران، هر چند در این مختصر نمی گنجد اما، آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید.در کنار توانمندی های علمی، صنعتی و نظامی که به آن اشاره خواهد شد، شاید بتوان مهم‌ترین قدرت نظام اسلامی ایران را مردم‌سالاری دینی و نهادینه شدن آن در قانون اساسی دانست.

تکیه به آراء و نظر مردم، همواره مورد تاکید رهبر فقید انقلاب بود و توسط رهبر معظم انقلاب بارها تکرار شده است. موج انقلاب به واسطه اقبال مردمی به ساحل توفیق رسید و ارکان آن شکل گرفت. فلسفه قوی مردم‌سالاری دینی، از صدر تا ذیل حکومت اسلامی را در برگرفته است؛ به نحوی که از تعیین ولی فقیه گرفته تا نمایندگان شورایاری محلات، با واسطه و بی واسطه به وسیله ملاحظه و رای مردم انتخاب می شوند.

نظام لیبرال دموکراسی غرب و کمونیستی شرق تنها به ماده و منافع نظر دارد در حالی که در نظام مردم‌سالاری دینی، رای مردم و احکام الهی یکپارچه شدند و الگویی بدیعی که پس از صدر اسلام تاکنون بی نظیر است را به دنیا ارائه کرد. در نظام مردم‌سالار دینی، آحاد مردم با همان نیت که عبادات را به جای می آورند با همان نیت، به پای صندوق رای می روند و در فعالیت های سیاسی مشارکت می کنند.

بُعد دیگر اقتدار ایران، پایداری بر اصول اسلامی – انقلابی در عرصه بین المللی است. کافی است به ترکیب معنادار کشورهایی که در میز مذاکرات هسته ای با ما گفتگو می کنند، دقت کنیم. در یک سو ایران مقتدر و در سوی دیگر 6 کشور ابرقدرت دنیا قرار دارند. مانند وزنه سنگینی در ترازو که در کفه دیگر آن، وزنه های کوچکتر قرار داده می شوند تا شاید موازنه به وجود آید! در یک طرف استکبار، اشغالگری، زورگویی و تحمیل است و در طرف دیگر، عدالت، انسانیت، اخلاق، مردم سالاری و دینداری است. ایران مقتدر همیشه و هرگاه که اراده کرده است در منطقه و جهان سیاستی را اعمال کند، آن را به اثبات رسانده است.

سخنان مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه بهمن ماه 90 مؤید این مطلب است، آنجا که فرمودند: «ایران هرجا دخالت کند صریحاً اعلام می‌کند. برای مثال ما در ضدیت رژیم صهیونیستی دخالت کردیم که نتیجه آن هم پیروزی در جنگ‌های ۳۳ روزه و ۲۲ روزه شد. بعد از اینهم هر کس با رژیم صهیونیستی مخالفت کند پشتیبان او هستیم و کمکش می‌کنیم. اینکه حاکم جزیره بحرین اعلام می‌کند که ما در این کشور دخالت می‌کنیم حرف نادرستی است، چرا که اگر در قضیه بحرین دخالت می‌کردیم ماجرا جور دیگری می‌شد.» .

در جنگ خونین غزه، همت غرب به رهبری آمریکا، نابود کردن مقاومت فلسطین و خلع سلاح آن بود، اما برنده میدان، سیاست های جبهه مقاومت بود. کرانه باختری در حال تسلیح است، عراق، ایران را حامی اصلی خود می داند و خبر از پایان مبارزه با داعش طی چند ماه آینده می دهد، در فلسطین و لبنان سیاست های ایران پیشتاز است، در جهان غرب، پیام روشنگر رهبر انقلاب خط شکن است، در آمریکای جنوبی ردپای ایران دیده می شود و در یک کلام، تاثیر نفوذ ایران را در تمام کشورهای جهان با شدت و ضعف می توان دید.

از جنبه علمی، ایران یکی از 10 کشور قدرتمند جهان محسوب می شود و نقش تعیین کننده ای را در معادلات جهانی بازی می کند. رتبه تعدادی از دانشگاه های بزرگ کشور در بین 500 دانشگاه برتر جهان قرار دارد. در حوزه نانو، ایران در سال 2005 میلادی مقام 35 تولید علم در این فناوری را به خود اختصاص داد و این رتبه در فاصله سال های 2006 تا 2010 به ترتیب به 31، 23، 20، 16 و 10 ارتقاء پیدا کرد. سرعت عمل دانشمندان ایرانی در این حوزه آنقدر موثر بود که هر سال نسبت به سال قبل رتبه و جایگاه ایران را در بین کشورهای صاحب فناوری نانو ارتقاء بخشید. به زبان دیگر، ایران از سال 2007 به این سو، در بین کشورهای اسلامی و منطقه خاورمیانه جایگاه نخست تولید علم در حوزه فناوری نانو را در دست دارد. رتبه علمی ایران پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، در علوم مختلف نیز بسیار برجسته است که تنها به گوشه ای از آن اشاره می‌کنیم.

در ریاضیات از بین 104 کشور، در تولید علوم پلیمر از بین 100 کشور، در تولید علم شیمی آلی و هسته ای از بین 111 کشور، در تولید علم رشته شیمی معدنی از بین 118 کشور، رتبه سیزدهم را به همت دانشمندان پرتلاشمان، به دست آورده ایم. ارتقاء جایگاه ایران به رتبه اول منطقه ای و رتبه پانزدهم دنیا در تولید علم در سال 2012‌، کسب رتبه دوم منطقه ای و نوزدهم جهانی بر اساس رکوردهای علمی ثبت شده در موسسات اطلاعات علم (ISI) در سال 2012 گوشه ای دیگر از توانمندی های علمی ایران است.

این واقعیات، رجزخوانی نیست، بلکه گزارش‌های مراکز معتبر علمی در دنیاست که می‌گوید سریع‌ترین رشد علمی در دنیا از آن ایران است. توانایی خیره کننده ایران در ورود به باشگاه فضایی و پرتاب موفقیت آمیز چندین ماهواره و موجود زنده به فضا، زاویه دیگری از اقتدار ایران اسلامی را به رخ می کشد.

در بُعد نظامی، قدرت موشک‌ها و پهپادهای ایرانی تا بدانجا بازدارنده است که تمام تحلیلگران نظامی، هر گونه حمله به ایران را حماقتی خنده دار توصیف می کنند.ملت و کشوری که با وجود گردبادی از مشکلات از ابتدای انقلاب تاکنون، به این درجه از پیشرفت رسیده است، یقیناً آینده‌ای روشن را در پیش رو دارد و مخالفت های کانون های قدرت جهانی با ما، نشان از درستی و حقانیت مسیر انقلابی است که از 15 خرداد 42 با رهبری حضرت امام (ره) آغاز و هدایت سکان تاکنون با قوت، به دست توانای رهبری بی همتا ادامه یافته است.

آفرینش:تولید، صنعتی یا سنتی؟

«تولید، صنعتی یا سنتی؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم هوشنگ عابدی است که در آن می‌خوانید؛ یکی از مشکلات و ابهاماتی که در دهه‌های اخیر، کشورمان با آن روبرو بوده و این روند، همچنان ادامه داشته و دارد، وضع تولید در بخش کشاورزی و دامداری است چرا که تاکنون مسئولان، تکلیف تولید و تولیدکنندگان در این بخش را روشن نکرده‌اند. درواقع آیا در بخش کشاوری ودامداری باید به سمت تولید به صورت صنعتی برویم یا همان روش سنتی سابق که اشتغال‌زایی زیادی هم دارد را ادامه دهیم؟ این خط مشی هیچ گاه روشن نشده است و مشکل این‌جاست که نه تنها به بخش صنعتی نرفته‌ایم بلکه تولیدات بخش سنتی را هم به تدریج نابوده کرده و می‌کنیم.

به این معنی که در بسیاری از مناطق و شهرهای کوچک و بخش‌های کشورمان، محله‌هایی به دامپروری و تولید مواد لبنی اختصاص داشته و سال‌ها و شاید قرن‌هاست که درصد بالایی از جمعیت آن مناطق از این راه امرار معاش می‌کرده و با تولیدات دامی، نیاز همان منطقه و بخش و شهر را جوابگو بوده و حتی مازاد آن را نیز صادر می‌کرده‌اند، اما در چند سال اخیر، نه تنها حمایتی از این قشر زحمتکش نمی‌شود بلکه با ایجاد مشکلات، به بهانه بهداشت و نظایر آن، مانع کار آنها شده و درنتیجه‌ی این گونه برخوردها، بسیاری از این افراد، مجبور به رها کردن این کار مفید و حیاتی شده‌اند و به مشاغل کاذب غیرتولیدی روی آورده‌اند و این در حالیست که هیچ گونه اقدام عملی برای احداث و ایجاد مکانهایی برای این قشر از تولیدکنندگان صورت نگرفته و عملا این قشر را به امان خدا رها کرده‌اند و نتیجه این مساله هم آن می‌شود که مواد لبنی اصیل و با کیفیت از بین برود و با واردات شیرخشک و روغن مصنوعی و نظایر آن در بخش لبنیات به این مرحله برسیم.

و حتی خود تولیدکنندگان در بخش دامداری محتاج و نیازمند تولیدات لبنی صنعتی شده و به این شکل، از طرفی، چه بسا افرادی شغل خود را از دست داده‌اند و از طرف دیگر، جایگزین آن تولیدات سالم و لبنیات طبیعی، لبنیاتی از نوع مخلوط و چه بسا مشکل‌دار شده که این موضوع، ابعاد منفی بسیاری را در کشورمان داشته است. اولین وجه منفی آن نیز بیکاری شاغلان بخش دامداری و... بوده و دیگر جنبه‌های آن، چنان که اشاره شد، تولید لبنیات با منابع بدون کیفیت و ناسالم، واردات شیر خشک و دیگر مواد لازم برای این بخش است.

تا زمانی که تصمیم جدی برای تعیین تکلیف این بخش از تولید در کشور اتخاذ نشود روز به روز این بحران، دامنه بیشتری پیدا خواهد کرد.

لذا پیشنهاد می‌شود به تولیدکنندگان بخش دامداری، توجه بیشتری شده و از آنها حمایتهای لازم صورت بگیرد و به قول معروف، چوب لای چرخ این زحمتکشان نگذارند تا بتوانند به تولید خود ادامه دهند. از این رو ضرورت دارد مسئولان با هماهنگی وزارتخانه‌ها و سازمانهای ذیربط، تکلیف تولید در بخش کشاورزی و دامداری را روشن کرده و به این صورت در ایجاد بسترهای اشتغال نیز، گام بردارند.

شرق: کارشکنی علیه نهاد مدنی

«کارشکنی علیه نهاد مدنی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد مسجد جامعی است که در آن می‌خوانید؛نهادهای مدنی به نمایندگی از مردم و در پیوند با آنها شکل می‌گیرند و برآمده از پیوندهای اجتماعی و جمعی هستند و از سویی دیگر، موظف به شناخت نیازهای شهروندان و پاسخگویی به آنند، درحالی که نهادهای حکومتی، هرچند مستقیم یا غیرمستقیم، برخاسته از آرای مردم‌اند، اما چون خود نظامی بوروکراتیک‌اند و در سطح کلان به مسایل می‌نگرند، با نهادهای مدنی تفاوت دارند. مهم‌ترین کاربرد نهاد مدنی، ایجاد شبکه اعتمادی بین شهروندان و حکومت‌گران است.

جنس شوراها، براساس تعریفشان در قانون، از نوع نهادهای مدنی است و در سطوح محلی به ایفای نقش می‌پردازند، در عرصه ملی از یک‌سو با دولت در حوزه اجرا و از سوی دیگر با مجلس در حوزه وضع قوانین و نظارت سروکار داریم. در عرصه محلی در شهرها، اجرا بر عهده شهرداری‌هاست و وضع مقررات و تصویب بودجه و نظارت را شورای اسلامی شهر انجام می‌دهد.

این دو وجه ملی و محلی براساس تصمیم اخیر دولت در شکل‌دهی کمیسیون هشتم، جایگاه تعریف‌شده و وجوه قاعده‌مندی برای همکاری مشترک یافته است. هرچند در ترکیب اعضا هنوز هم شوراها جز یک نماینده ندارند.

شکل‌گیری تاریخی نظام کلان سیاسی از مشروطیت به این‌سو در حول سه قوه مستقل سبب شده تا ورود عامل چهارم، یعنی شوراها- که به تعبیر قانون اساسی یکی از ارکان نظام است- در عمل پذیرفته نشود.انتخابات شورایاری در دوره سوم با مخالفت جدی دستگاه اجرایی (دولت احمدی‌نژاد) روبه‌رو شد.

حتی با وجود آنکه وزارت کشور وقت تفاهم‌نامه‌ای را با نمایندگانی از شورای سوم تهران امضا کرد که براساس آن بایستی انتخابات بعدی در چارچوب آیین‌نامه‌ای که به تصویب آن دستگاه می‌رسد برگزار شود، در عمل باوجود پیگیری‌های مکرر هرگز چنین آیین‌نامه‌ای تهیه نشد. مشکل اینجاست که در شرایط فعلی نیز فرمانداری همچنان سخنان قبل را تکرار می‌کند و برای اجرای مصوبات مربوطه همکاری ندارد، از سوی دیگر بحث نظارت از بیرون شورا در این دوره جدی شده است، هرچند در طول ١٢سال گذشته، شورایاری‌ها شکل گرفت، فعال شد و به بلوغ رسید.

مطابق بند هفت ماده ٧١ قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور «اقدام درخصوص تشکیل انجمن‌ها» جزو اختیارات شورای اسلامی محلی است.هرچند دولت پیشین با ارایه لایحه‌ای به مجلس سعی در حذف این بند از قانون شوراها داشت اما در نهایت با ورود جدی شورایاران و گفت‌وگوهای فردی و جمعی با نمایندگان مجلس این بحث ناکام ماند و این قاعده همچنان استوار است. پس از این ناکامی بود که وزارت کشور وقت در برابر تشکیل مجدد شورایاری‌ها سرسختانه ایستاد و این نقطه تاریک را در کارنامه خود ماندگار کرد.

متاسفانه در دوره جدید برخی مخالفت‌ها از درون شورا درباره نظارت شورا بر نهاد ذیل فعالیت خود وجود دارد. مسایلی مانند اینکه تجربه مجلس از شورا در برگزاری انتخابات بیشتر است، از چند منظر قابل نقد است؛ نخست اینکه اصولا مجلس تاکنون هیچ انتخاباتی برگزار نکرده و در این‌باره وظیفه‌ای هم ندارد.

این در حالی است که دست‌کم مدیریت شهری تهران با همکاری سایر دستگاه‌ها سه دوره برگزاری انتخابات شورایاری‌ها را در کارنامه خود دارد. احتمالا منظور مصاحبه‌شوندگان، نظارت بر انتخابات بوده است که باز هم این سخن برخلاف روال گذشته و مصوبه صریح شورا در مورخ ١٤/١٠/٩٣ است که نظارت بر عملکرد انتخابات شورایاری‌ها را وفق قانون، طبق ادوار گذشته می‌داند و همه می‌دانیم که در آن دوره‌ها هیچ نظارتی از جانب مجلس در میان نبوده است. در تجربه این انتخابات تاکنون ناظری جز شورا، انجمن‌های محلی و مردم وجود نداشته‌ و تفکیک بین کارکرد‌های ملی و محلی رعایت شده است.

وقتی در کارنامه شورا تجربه سه دوره موفق برگزاری انتخابات وجود دارد چه نیازی به این یارگیری‌هاست که شایبه سیاسی‌بودن را به ذهن متبادر می‌کند و ماهیت عملکرد اجتماعی را زیر سوال می‌برد؟ در انتخابات دوره سوم شورایاری‌ها وزارت کشور برای مانع‌تراشی زمان برگزاری انتخابات را در ماه رمضان قرار داد؛ ماهی که تاکنون هیچ انتخاباتی جز آن مورد، در سطوح ملی و محلی در آن برگزار نشده است. علاوه بر این تهران را به دو منطقه تقسیم و روزهای انتخابات را در دو روز مختلف در دو هفته جدای از هم تعیین کرد. ولی به هر حال ستاد هماهنگی شورایاری‌ها در دوره سوم با پیگیری و البته تدبیر، این مهم را پیش برد .

خوشبختانه در این دوره، باوجود مخالفت‌خوانی فرمانداری، دولت نگاهی همدلانه دارد و این می‌تواند زمینه‌ساز تداوم موفق شورایاری‌ها باشد. به هر حال اینک شورای چهارم در برابر آزمونی دیگر قرار گرفته است.هرچند برگزاری انتخابات شورایاری‌ها ضروری است، اما حفظ جایگاه قانونی و مدنی آن ضروری‌تر است. مبادا شکل، فدای محتوا شود و دغدغه برگزار‌کنندگان انتخابات بیش از مردم، مدیران و سیاستمداران باشد.

مردم سالاری:اثیرات منطقه‌ای درگذشت ملک عبدالله

«تاثیرات منطقه‌ای درگذشت ملک عبدالله»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم دکتر امیر مدنی است که در آن می‌خوانید؛درگذشت ملک عبدالله پادشاه کهنسال عربستان اگرچه تغییری ساختاری در معماری قدرت آل سعود را وعده نمی‌دهد، با این وجود می تواند راهگشای تغییراتی در سیاست‌های جاری درونی و منطقه‌ای کشور باشد. انتصاب وزیر کشورمحمد بن نایف به سمت جانشینی ولیعهد با ملاحظه بیماری‌های شاه کهنسال و محافظه کار جدید ملک سلمان، و شخصیت سیاسی بی‌طرف و خنثی ولیعهد مقرین، نایف را که از نسل دوم «هفت سدیری» قدرتمند است، به شخصیت محوری و حاکم واقعی عربستان تبدیل می‌کند. ملک عبدالله با انتصاب برادر تنی خود مقرین به سمت جانشینی ولیعهد بر آن شده بود تا قدرت برادران ناتنی یعنی سدیری‌ها را محدود کرده، توازنی جدید را در تعادلات خانوادگی بیافریند. به باور کارشناسان با ملاحظه بیماری‌های چندگانه ملک سلمان، نیت ملک عبدالله آن بوده است که قدرت بزودی یا مستقیما به مقرین برسد. اما اصرار محافل قدرتمند سعودی در حمایت از پادشاهی سلمان و تعیین محمدبن نایف به سمت جانشینی ولیعهد، که هردو اصل سدیری دارند، نشانگر بازگشت محور قدرت به شاخه سدیری آل سعود و ناکامی تلاش‌های عبدالله است، بازگشتی که به باور برخی کارشناسان نشان از کودتای درون کاخی و درون خانوادگی-قبیلگی دارد.

ملک عبدالله از بدو پادشاهی خود در سال 2005، به قصد تقابل با قدرت رو به افزایش ایران و دوستداران منطقه‌ای‌اش در خاورمیانه به سیاستی مداخله جویانه در امور دیگر کشورهای عربی-اسلامی روی آورده بود. از آنجا که ساختار قدرت در عربستان مبتنی بر اقتصاد نفتی و تعادلات خانوادگی- قبیلگی و قرائت وهابی از دین اسلام است، این مداخله جویی‌ها تنها ازطریق حمایت از رادیکالیسم ایدئولوژیک و به کمک دلارهای نفتی میسر می شد، سیاستی که منجر به پیدایش و تحکیم گروه‌های تروریستی سلفی-جهادی –تکفیری در خاورمیانه و آسیای جنوب غربی و دیگر نقاط می‌شد.

سیاست‌های مداخله جویانه ملک عبدالله که با دخالت در تحولات عراق، تونس، لیبی و مصرآشکار شده بود، با لشکرکشی به بحرین و دخالتهای گسترده در سوریه به اوج می‌رسید. البته پس از شکست سیاست‌های ماجراجویانه بندربن سلطان در سوریه در حمایت گسترده از گروه‌های سلفی- جهادی – تکفیری که به ظهور داعش انجامید، ملک عبدالله علیرغم باور به ادامه حضور و دخالت از طریق گروه‌های رادیکال سلفی، با حفظ بندر بن سلطان در نهادهای امنیتی، پرونده سوریه آل سعود را در سال2014 به وزیر کشور وقت محمدبن نایف واگذارکرده بود. با تحویل گرفتن پرونده سوریه، نایف بر آن شده بود تا با کاهش حمایت از گروه‌های تروریستی روانه گشتن خیل بیشمار جهادیون سلفی تکفیری سعودی را محدود سازد و با نزدیک شدن به «ارتش آزاد سوریه» روابط را با آمریکا بهبود بخشد و در اقدام مشترک برضد داعش شرکت جوید. اگرچه کاهش حمایت از تروریسم و محدودسازی اعزام جنگجویان به سوریه به علت خروج این گروه‌ها از کنترل و به دلیل ترس اساسی از بازگشت این جنگجویان به عربستان بود، اما خط مشی نایف نسبت به سیاست‌های بندر ابن سلطان در حمایت از تروریسم دارای وخامتی کمتر بود.

به باور کارشناسان، محمدبن نایف که از نسل دوم شاهزادگان سعودی است دارای رگه‌هایی ازعملگرایی و پراگماتیزم می‌باشد و علی‌رغم عمل درچارچوب کلی سیاست‌های مبتنی بر تهدید منافع ایران، دریافته است که قدرت و نفوذ ریشه‌دار منطقه‌ای ایران فراسوی آرایش سیاسی این یا آن لحظه تاریخی، دلایل استوار تاریخی- فرهنگی- مدنیتی و ژئوپولیتیکی غیرقابل انکاری است که باید به گونه‌ای با آن کنار آمد. در همین راستا، مرد قدرتمند جدید، محمد بن نایف سیاست عربستان را به پذیرش نسبی نقش ایران درعراق و یمن سوق داده است.آقای نایف به گونه‌ای عملگرایانه با تغییرات مورد حمایت ایران درعراق (عبورازمالکی به عبادی) و در یمن( افزایش قدرت حوثی‌ها) کنارآمده است. ظهور ماشین آدمکشی داعش و گروه‌های همانند درعراق و سوریه و دیگر نقاط و یورش آنان به زهدان زایشی وهابی خود که منافع آمریکای پرزیدنت اوباما را نیز مورد تهدید قرار می‌دهد، نایف عملگرا را احتمالا به این نتیجه می‌رساند که باید به توافقات بیشتری با تهران دست یابد. در همین چارچوب سیاسی نایف احتمالا در می‌یابد که بدون مشارکت تهران، بحران لبنان نیز به سوی حل شدن گام برنخواهد داشت.

با سلامت لرزان شاه محافظه کار جدید و شخصیت سیاسی خنثی و بیطرف ولیعهد مقرین و حذف بندر بن سلطان تحت فشار کاخ سفید از تمامی نهادهای تصمیم‌گیری امنیتی، چهره شاخص معماری سیاست جدید و آینده عربستان شاهزاده محمدبن نایف از نسل دوم شاهزادگان سعودی و خط مشی غیر ایدئولوژیک و عملگرایانه وی هستند، عملگرایی‌ای که در انطباق با سیاست آمریکا، می‌تواند راهگشای تحولات منطقه‌ای جهت کاهش بی‌امنیتی و ایجاد صلح و ثبات و تثبیت بازار نفت باشد ؛ صلح و ثباتی که تلاش‌ها را به عرصه حیات و مبارزات مدنی متوجه ساخته و اصحاب خشونت‌های گوناگون را منزوی خواهد ساخت.

آرمان:شوخی و گریز

«شوخی و گریز»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر ‌احمد ‌شیرزاد است که در آن می‌خوانید؛صحبت‌های رئیس جمهور پیشین ایران باردیگر در فضای مجازی بازتابهای زیادی داشت. با این حال این صحبت‌ها با آنچه در سال‌های گذشته بیان می‌شد تفاوتی اساسی دارد. در آن زمان دکتر احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور کشور بود و پیامد صحبت‌هایش متوجه ملت بود اما امروز او در جایگاه سابق قرار ندارد و پیامد صحبت‌هایش برخلاف قبل ‌تنها متوجه خود او و اطرافیانش خواهد بود.

این که هوگو چاوز چه اعتقاداتی داشته است بیشتر از آنکه دردی از مردم دوا کند بدل به یک شوخی سیاسی خواهد شد اما به نظر می‌رسد بیشتر تلاشی برای تغییر فضا باشد. در واقع به نظر می‌رسد اتفاقاتی که بعد از صدور حکم محمدرضا رحیمی رخ داد از دو جهت به احمدی‌نژاد برمی‌گردد. از یک سو افشای تخلف معاون اول او نمره‌ای منفی برای دولتی بود که سال‌ها ادعای پاکدستی داشت اما اصل موضوع هنگامی روی داد که احمدی‌نژاد از عضو ارشد کابینه خود اعلام برائت کرد.

البته نمی‌توان عدم‌حمایت وی از فردی که مرتکب تخلف شده را مورد انتقاد قرار داد بلکه باید وی را از این منظر تحسین هم کرد اما به نظر می‌رسد کنش و واکنش احمدی نژاد و رحیمی، نقطه پایانی باشد بر حیات جریان احمدی‌نژاد و دیگر هیچ راه بازگشتی برای آن‌ها باقی نگذارد. آقای احمدی‌نژاد در آن زمان که بر سریر قدرت بود و همه نهادهای کشور از وی حمایت می‌کردند، به جوانمردی و اینکه از نیروهای خود تمام‌قد دفاع می‌کند معروف شده بود.

نکته قابل توجه دیگر اینکه اظهارات رحیمی در مورد احمدی‌نژاد به همان مسائلی برمی‌گردد که اصلاح‌طلبان در کارزار انتخاباتی سال 88 عنوان می‌کردند. به نظر می‌رسد اتفاقاتی که در روزهای اخیر بر سر موضوع محکومیت محمدرضا رحیمی رخ داده، شکست سنگین دیگری برای مجموعه اصولگرایان است بخصوص آنجا که آقای رحیمی از منابع مالی هنگفتی سخن به میان آورده که در اختیار 170کاندیدای اصولگرای مجلس هشتم قرار داده است.

این‌ها مسائلی است که باید مشخص و روشن شود. تک‌تک جملاتی که آقای رحیمی در آن نامه گفته یا دروغ است که باید مشخص شود و یا سرنخهایی است که باید انتهایش آشکار شود. نباید از کنار این مسئله به راحتی گذاشت.

ابتکار: احمدی نژاد، منهای رحیم و رحیمی!

«احمدی نژاد، منهای رحیم و رحیمی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛تقریبا دیگر کمتر کسی در میل محمود احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت تردید دارد. او دو روز پیش سایت رسمی خود را با تبلیغات فراوان و عکسی با لبخندی بزرگ راه اندازی کرد.همزمان صفحات شخصی او در گوگل پلاس و اینستاگرام راه اندازی شد. احمدی نژاد که انگار نتوانسته بیشتر از دو سال دوری از سیاست و تریبون را تحمل کند، این روزها تلاش می‌کند که بیشتر از هر زمانی در انظار، جلسات عمومی، فضای مجازی و رسانه ها حاضر باشد. از این رو با انتشار یادداشت هایی در سایت تازه تاسیس خود و صفحاتی که در شبکه های مجازی راه اندازی کرده درباره مراحل تحقق جامعه اسلامی، سیاست ورزی یا حقیقت ورزی امام(ره) و کمال و تعالی انسان نظریه پردازی می‌کند. همزمان درباره ماجرای فساد اقتصادی و حکم زندان معاون اولش بیانیه می‌دهد و از او و اقداماتش برائت می‌جوید و به راحتی گذشته خود را کتمان می‌کند. همچنان به ارائه راهکار برای مدیریت جهان علاقمند است و درباره مسائل کلان سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی و امور بین‌المللی نیز طرح و برنامه ارائه می‌کند. پایگاه اطلاع رسانی اش هم پر شده است از تیترهای عامه پسند و پوپولیستی که در هشت سال گذشته بارها از او شنیده ایم؛ «ما سینه و گلوی خود را برای نیزه های شما آماده کرده ایم»،« سکوت را ادامه می‌دهیم، اما ماه همیشه زیر ابر پنهان نمی‌ماند»، «چرا اینقدر ملت خود را تحقیر می‌کنیم؟» و...

همه شواهد مجازی نشان می‌دهد که احمدی نژاد به اتفاق یارانش هم به بهارستان سال 1394چشم دوخته است و هم به پاستور سال 1396. نکته مهم اما این است که یاران رئیس دولت سابق در دوران جدید سیاست ورزی و قدرت طلبی او چه کسان و چه طیف هایی هستند. در سالهای پایانی دولت نهم به تدریج گردو غبارهای موجود در جناح اصوگرا حول ریاست جمهوری احمدی نژاد فرو نشست و جنگ قدرتِ طیف های داخلی این جناح برندگان و بازندگان خود را شناخت. دگردیسی تدریجی احمدی نژاد در چهارساله دولت نهم باعث شد تا از اوایل سال 87 به بعد جمعی از اعضای کابینه و اطرافیان رییس جمهور، مشی اصولگرایی سنتی خود را بر حضور در قدرت وماندن در کنار رییس دولت ترجیح دهند و کناره بگیرند یا برکنار شوند. گروهی دیگر هم پا به پای رییس جدید خود از شالکه اصلی جناح سنتی خود فاصله گرفتند و به اصطلاح جبهه جدیدی را شکل دادند. عده ای هم کجدار و مریز، کار خود را پیش بردند وطی سالهای بعد هم دستی به جام قدرت داشتند و هم دستی به زلف باند...

در این دوران و تا سالهای بعد، تقریبا سه ضلع مشخص و متمایز از طیف‌های سیاسی اصولگرا حول محمود احمدی نژاد ماندگار شدند و مابقی یا طرد شده یا خود فرار را بر قرار ترجیح دادند. مهم‌ترین ضلع مثلث احمدی نژادی ها، از سالهای میانی دولت نهم تا پایان دولت دهم، حلقه اسفندیار رحیم مشایی و نزدیکان او بود. احمدی نژاد از همان ابتدای دولت دهم و در روزگاری که انگار دگریسی ش کامل شده بود، بیشتر از این که رویکردی مستقل اتخاذ کند یا برآیند تفکر جریانات سیاسی اصولگرا باشد، اصرار داشت که حلقه رحیم مشایی را نمایندگی کند. این حلقه که بعدها از سوی منتقدین جریان انحرافی نام گرفت تا انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و واپسین روزهای دولت دهم، همه کاره پاستور و احمدی نژاد بود. پس از ترک قدرت هم سلسله جلسات اولیه یاران رییس دولت سابق عمدتا با محوریت این حلقه تشکیل می‌شد. اما از اواخر بهار امسال در تصمیمی جدید و به ظاهر عجیب به ناگهان اسفندیار رحیم مشایی غیب شده است. او که زمانی یار غار رییس دولت بود و فقط «سری از هم سوا بودند»، اکنون نه در کنار احمدی نژاد دیده می‌شود ونه اصلا خبری از او در سطح رسانه و افکار عمومی به گوش می‌رسد. مشخص نیست این غیبت، تصمیمی استراتژیک و عقیدتی از سوی احمدی نژاد است یا اقدامی تاکتیکی و موقتی برای جنگ قدرت پیش رو. اما درهرحال شواهد نشان می‌دهد که احمدی نژاد حداقل در ظاهر امر در روزها و سالهای آینده می‌خواهد جنگ قدرت جدید را بدون اصلی ترین یار خود کلید بزند. اما در هرحال به نظر می‌رسد بدنه اصلی حامیان او در دروان جدید همچنان همان مریدان اسفندیار خواهند بود.

طیف و ضلع دوم یاران محمود احمدی نژاد اما همان کجدار مریزهایی بودند که در طول پنج سال پایانی دولت محمود هم جام قدرت اسفندیارنشان را می‌خواستند و هم زلف جناح پیشین خود را رها نمی‌کردند. شاید بتوان محمدرضا رحیمی را برجسته ترین چهره این ضلع از مثلث اطرافیان احمدی نژاد دانست. رحیمی 17 خرداد 85در کسوت رئیس دیوان محاسبات و در حضور احمدی‌نژاد به نقل از یک سوری ناشناس! گفته بود: « اگر بنا بود بعد از پیامبر خاتم، پیامبری بیاید، آن احمدی‌نژاد بود.» سالهای بعد به تدریج رفاقت محمدرضا و محمود اوج گرفت و احمدی‌نژاد 3 سال و سه ماه بعد، در پاییز سال 88 او را به سمت معاون اول رییس‌جمهور برگزید. تابستان سال 90 و در روزهایی که زمزمه تخلفات اقتصادی رحیمی در اوج بود و رسانه ها از احضار او به دادگاه خبر می‌دادند، احمدی نژاد هشدار داد: «کابینه خط قرمزی است.» اکنون 8 سال و 8 ماه بعد از سخنان رحیمی و 5سال و 5 ماه بعد از صدور حکم معاون اولی او و 3 سال و 7 ماه پس از خظ قرمز اعلام شدن رحیمی دیگر نه رحیمی رفیقش را پیامبرگونه می‌داند و نه احمدی نژاد معاونش را شایسته و متعهد و نه هیچکدام خط قرمز آن یکی است. در حالی که محمدرضا رحیمی خود را برای رفتن به زندان آماده می‌کند، محمود احمدی نژاد در اندیشه بهارستان و پاستور است.

طیف سوم یاران احمدی نژاد اما کسانی هستند که نیم نگاهی به موسسه ای در قم و نیم نگاهی به نارمک دارند. به طور مشخص غلامحسین الهام و اکثریتی از طرفداران جبهه پایداری را می‌توان در این ضلع از یاران دیروز و امروز رییس دولت سابق قرار داد. آنها اگرچه به ظاهر از ضلع اصلی مثلث یاران احمدی نژاد تنفر دارند، اما از دیگر جاذبه های این چهره سیاسی شده و به خصوص قابلیت های احتمالی او برای بازگرداندن آنها به قدرت نمی‌توانند دل بکنند. این طیف در موسم هرانتخاباتی اصرار دارد که حساب دخل و خرج سیاسی و قدرت طلبی خود را از جناح سنتی اصولگرا جدا کند و احتمالا در انتخابات مجلس دهم و ریاست جمهوری دوازدهم آنها تنها راه پیش روی خود را در این می‌بینند که بار دیگر تخم مرغ های خود را در سبد احمدی نژاد بگذارند. ظاهرا این جریان امیدوار است که دوره دوم دگردیسی محمود احمدی نژاد شروع شده باشد و او به خویشتن خویش و همانی که در سال 1384 بود بازگردد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها