کیهان:در کدام اردوگاه ایستادهایم؟
«در کدام اردوگاه ایستادهایم؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛مسیر پر پیچ و خمی است از مکه تا مدینه و از آنجا تا کوفه و کربلا و سامرا و شام؛ و از مدینه تا طوس و مرو. آسان نیست دیار و خان و مان را بدرود گفتن و مهاجر الیالله شدن و مشقت غربت را به جان خریدن. فقط به تمنای رضایت الهی از مسیر طلب نجات و هدایت بشریت بود که این مسیر دشوار هموار شد. این مسیر پر فراز و نشیب را پیامبر اعظم(ص) گشود و از امیرمومنان تا خاتمالاوصیا ـ علیهم السلام- پیروی کردند. به راستی اگر جز این بود، محمد(ص) کجا و یثرب کجا؟ علی(ع) کجا و کوفه کجا؟ حسین و زینب سلام اللهعلیهما و کربلا و شام؟ اهل بیت کجا و رنج سامرا و کاظمین؟ امام رضا و مدینه کجا و مسیر طولانی خراسان و مرو؟ آنچه اهمیت ماجرا را مضاعف میکند، فراهم نبودن اقتضائات در اغلب سالهای این دوره 250 ساله است. یکبار است که مقدمات در مسیر و مقصد فراهم است و انسان فقط رنج مهاجرت از دیار را به جان میخرد و یکبار هنگامی است که اصلا مقدمات فراهم نیست بلکه معارض بر سر طی طریق فراوان است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با این وجود به سوی مقصد طی مسیر کردند؛ چه به هنگام حاکمیت و چه زمان مظلومیت که اغلب این دوره است. چه در شرایط جنگ و چه به اقتضای صلح. انعطاف بود اما انحراف نبود. مصلحتگرایی بود اما مصلحتزدگی و عافیت گزینی و عقبگرد نبود.
این انتخاب متعالی پرهزینه بود. پیامبر الهی(ص) پیش از بعثت میان قریش محترم بود. عوام و خواص او را «محمدامین» میخواندند. روز نخست که خواست دعوت به یکتاپرستی و عدالت کند، پرسید اگر بگویم دشمن پشت کوههای مکه در کمین است آیا باور میکنید؟ بیدرنگ گفتند بله که باور میکنیم، تو امین و راستگوترین ما هستی! اما چون بشارت رسالت الهی را داد، اشراف صاحب امتیاز و غالب علیه او شوریدند و گروهی از نادانان یا مزدوران را تحریک کردند که در ملأ عام بگویند مردی که بالغ بر 30 سال است شهر او را به امانت میشناسند، ساحر و کاهن و مجنون و کذاب است! دینی که او با خود آورده بود بازار بتان را میشکست، زنجیر بردگان میگسست و دست تعدی مستکبران و فزونخواهان را میبست. ابوجهلها و ابوسفیانها و ابولهبها برای دشمنی با او همداستان شدند، آنگاه که دیدند وسوسه و تطمیع در محمد(ص) کارگر نمیافتد. حاضر بودند بهترین دختران خود را به عقد او درآورند و محمد(ص) را به پادشاهی خویش بگمارند، مشروط بر اینکه دست از رسالت الهی بردارد و مردم را به جنبش درنیاورد. و چون نپذیرفت، ماجرا آغاز شد. منطق «یا ایها الکافرون لااعبد ماتعبدون» برای پیامبر اعظم پروردگار و خاندان و پیروان او پرهزینه بود اما کدام خواسته متعالی است که بیهزینه به دست آید؟ «فقُتل من قُتل و سُبی من سُبی و اُقصی من اُقصی». گاه رشته نبوت و امامت و دیانت به مو رسید اما هرگز پاره نشد؛ که این مشیت الهی و پاداش شکیبایی خالصانه پیامبر و اهل بیت و یاران پاکباخته ایشان بود.
درست است که انواع اسلام تقلبی - از اسلام اموی و ابوسفیانی تا اسلام عباسیان و اسلام سلفی و وهابی و بهایی و حجتیه و اسلام رفورمیست لوتری و اسلام آمریکایی و انگلیسی - ساخته شد تا مسیر و مقصد دینداری گم شود اما اسلام ناب دارای ویژگیهای بارزی در حوزه جاذبهها و دافعههاست که نمیگذارد فروغ هدایت به خاموشی بگراید یا بیراهه جای راه بنشیند. پیامبر اعظم(ص) رحمهًْ للعالمین و مهربانترین مردمان بود اما اسلام او اسلام تسلیم و کرنش در برابر طاغوتها و مستکبران و فسادانگیزان نبود. این تعبیر شریف ورسا درباره پیامبر(ص) از امیرمومنان علیهالسلام است که «طبیب دوارٌ بطبّه قد احکم مراهمه و أحمی مواسمه. (پیامبر) طبیبی بود که برای درد دردمندان گرداگرد آبادیها میگشت؛ مرهمهایی میبست چه محکم و داغهایی میگذاشت چه سوزان» (خطبه 108 نهجالبلاغه). اینگونه نبود که پیامبر فقط اهل مرهم نهادن و تسکین دادن باشد که اگر چنین بود طاغوتها و مستکبران علیه او نمیشوریدند و انواع عداوتها را از ترور شخصیت و ترور فیزیکی گرفته تا انزوای سیاسی و محاصره اقتصادی و هجوم نظامی علیه او و یارانش به کار نمیبستند. پیامبر(ص) مرد شجاع میدان مبارزه و جهاد بود تا آنجا که به تعبیر پهلوانی مانند امیرمومنان «کنّا اذا احمرّ البأس اتقینا برسول الله صلیالله علیه و آله فلم یکن احد منّا اقرب الی العدوّ منه. هنگامی که آتش جنگ شعلهور و شرایط سخت میشد به پیامبر(ص) پناه میبردیم که هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود» (کلمه قصار 260 نهجالبلاغه).
در این مسیر روشن کافی است ببینیم ائمه کفر و نفاق نظیر ابوسفیانها پس از رحلت پیامبر(ص) در کدام اردوگاه جمع شدند و علیه کدام اردوگاه شمشیر کشیدند. به راستی امثال ابوسفیان و معاویه و مروان و ولید و... با چه کسانی ائتلاف کردند و عناد و کینهتوزی آنها متوجه کدام بزرگواران شد؟ چه کسانی اشرافیت طاغوتی را احیا کردند، سنتها را میراندند و بدعتها را برپا داشتند؟ میتوان بررسی کرد که چرا زبیرها و طلحهها و سعد ابی وقاصها و ... نتوانستند با اهل بیت پیامبر(ص) کنار بیایند اما با معاویه و امویان کنار آمدند؟ آیا جز به این دلیل که پیامبر و اهل بیت او در عین نرمخویی و مهربانی بینظیر، دارای دافعههای قدرتمند بر سر صیانت از احکام الهی و حقوق مردم بودند که همه امتیازخواهان و شهوتپرستان و جاهطلبان و مالپرستان را ناخوش میآمد؟! این پرسشها، پرسشهای زنده و کاملا به روز است. امروز میتوان پرسید چرا مستکبران عالم با یکدیگر میتوانند کم یا زیاد کنار بیایند اما با جمهوری اسلامی ایران که پرچم رسالت پیامبر(ص) را برافراشته نمیتوانند؟ چرا آلسعود و آلخلیفه و شبه مسلمانهای لیبرال منطقه میتوانند در نهان و آشکار با آمریکا و انگلیس و اسرائیل و وحشیترین تروریستها همکاسه شوند اما با وفاداران به منطق پیامبر اعظم(ص) از پاکستان و افغانستان و ایران گرفته تا عراق و لبنان و سوریه و بحرین و یمن نمیتوانند؟! چگونه است که ملت ایران را در مضیقه فشار و تحریم اقتصادی قرار میدهند اما طایفهای ایرانینما را تحت این عنوان که آنها رفورمیست - اصلاحطلب - هستند، آشکارا مورد حمایت قرار میدهند؟ چگونه است که بزرگترین و بیسابقهترین قساوتها و شکنجهها را علیه همه ملتها مرتکب میشوند اما در ایران از متهمان خیانتها و جنایتهای بزرگ با قول و فعل جانبداری میکنند؟ آیا بیدلیل بود که یکی از سران فتنه، حرمتشکنان روز عاشورای 88 را مردمان خداجو نامید و متقابلا رئیس دولت استکباری آمریکا درباره همین چهره منافق اعلام کرد که ایستادگی او برای آمریکا الهامبخش و ستایشبرانگیز است؟!
هنر بزرگ پیامبراکرم(ص) و خاندان مکرم ایشان آن بود که از تهدیدها و رنجهای مهیب، فرصتهای بزرگ ساختند هر چند که خود در این راه با بیشترین آسیبها و خون دلها مواجه شدند. برای پیامبر و علی علیهماالسلام آسان نبود که هزینه فرمان الهی مبنی بر «فاستقم کما اُمرت و من تاب معک» را با شهادت مظلومانه حضرت زهرا(س) و حسنین علیهماالسلام و ائمه هدی(ع) بدهند اما «صابراً محتسباً» استقامت ورزیدند و همه رنجها را پای خدا نوشتند «تا آن هنگام که خداوند صداقت ما را دید و خواری و شکست را نصیب دشمنان ما کرد و پیروزی را بر ما فرستاد. حتی استقرّ الاسلام مُلقیاً جرانه... تا اینکه اسلام استقرار یافت و در جایگاه خود جاگیر شد» (خطبه 56 نهجالبلاغه). مسیر پرپیچ و خمی است مسیر مدینه تا مرو که غریب الغرباء(ع) با دیده گریان شروع کرد و فرمود این سفر را بازگشتی نیست. اما صبر و احتساب است که روحیه و توشه و اراده و امید چنین سفر پر مرارتی را فراهم میکند. صبرت و احتسبت حتی اتاک الیقین. امام رضا علیه آلاف التحیه و الثنا به حاصلخیزی و برکت سرزمین ایران در تقدیر الهی باورداشت که رنج این سفر غمبار را پذیرفت و با مأمون نیرنگ باز به قاعده رفتار خود او مواجه شد.
بهترین مصلحت آن روز همین بود که امام به مرو عزیمت کند و در مسیر در میان جمعیت انبوهی که فقط 20 تا 25 هزارنفر از آنها قلم بر دست مینوشتند، حدیث شریف سلسلهًْ الذهب را از اجداد پاک خویش روایت کند که «کلمهًْ لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی». نفی همه معبودها و ایمان به الله، حصن حصین الهی است «اما بشرطها و شروطها و انا من شروطها». دهها هزار نفر شنیدند و سینه به سینه روایت کردند که امامت و ولایت تنها حصنحصین دینداری موحدانه است. یعنی اینکه تمسک به عروه ًْ الوثقای الهی جز با کفر به طاغوتها امکانپذیر نیست. مرزبندی از این پررنگتر؟!
نهضتی که امام رضا علیهالسلام در این حرکت تاریخی برانگیخت، سنگ بنای نهضتی الهی را در ایران گذاشت که امروز پرچم اسلام ناب محمدی(ص) را با عزت و اقتدار تمام در برابر همه اسلامهای بدلی و ابوجهلها و ابوسفیانها و طواغیت روزگار برافراشته است. این سرانجام دوراندیشی و غایتنگری در تراز اهلبیت(ع) و البته هنوز از نتایج سحر است، تا صبح دولت آن بزرگواران به مشیت الهی کی فرا برسد. کدام هنر بزرگتر از این که هزار و 200 سال بعد و در بحبوحه فتنهانگیزی اضلاع اسلام آمریکایی در عراق و شام، بالغ بر 20 میلیون ارادتمند عارف و پاکباخته رهسپار زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) میشوند. آیا چنین مردمانی از تهدید و محاصره و عقدهگشایی دشمنان میهراسند؟ اگر روزگاری رشته دین به باریکی مو شد و نگسیخت، امروز به برکت پاکبازی مربیان بزرگ الهی، همین رشته صدها میلیون دل و جان بیقرار را مانند نخ تسبیح به هم رسانده است. اکنون شعله چراغ اسلام ناب پرفروغتر از همیشه است؛ نشان به آن نشان که دشمنی دشمنان از همیشه بیشتر و دوستی دوستان از همیشه استوارتر شده است. آیا برای صحت و اتقان حرکت نظام جمهوری اسلامی سندی محکمتر از این؟!
مسیر روشن است. راه همان است که امیرمومنان(ع) در خطبه 176 نهجالبلاغه ترسیم کردند. «کار و اقدام! پس به نهایت و سرانجام برسانید! و استقامت و ایستادگی بورزید! سپس صبر و شکیبایی! و پرهیزگاری و تقوا! که برای شما نهایتی است و به آن سرانجام برسید. و من برای شما پرچم هدایت هستم، پس با علم خود هدایت شوید... بر شما باد پرهیز از بیثباتی و دگرگونی در اخلاق. زبان را یکی کنید... بر شما باد پرهیز از تلون و دم دمی مزاجی در دین خدا! همانا همدلی و اتحاد بر سر آنچه از حق اکراه دارید، بهتر است از جدایی و تفرقه به خاطر آنچه از باطل میپسندید. و همانا خداوند سبحان به هیچکس - از گذشتگان و آیندگان- به خاطر تفرقه خیری عطا نکرد».
خراسان:اینجا مرکز ایران است
«اینجا مرکز ایران است»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی است که در آن میخوانید؛از هزار واندی سال پیش که قلب نازنین امام ابوالحسن الرضا(ع) از تپش ایستاد و از آن لحظه که پیکر پاکش را به آغوش خاک تیره سپردند و شیعیان و دوستداران حضرتش گرداگرد قبر مطهرش بی قرار در مدار عشق او جاودانه می گردیدند تا به امروز، حضور مبارکشان در ایران و وجود مرقد مطهر و بارگاه ملکوتی ایشان در ارض اقدس رضوی همواره مایه برکت و مباهات مردم ایران زمین بوده و این نعمتی بس بزرگ برای ایرانیان است که کسی نتواند «از عهده شکرش به درآید». در آن هنگام که طاغوت زمان، مأمون عباسی وجود شریف امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را از دیار اجداد مطهرش به قصد تحدید به سرزمین توس آورد و سلطان سریر ارتضاء به غریب الغربا ملقب گردید در افکار پلید خود هرگز روزی را تصور نمی کرد که شیعیان و دوستداران حضرتش گرداگرد قبر غریبش بی محابا فریاد «رضا رضا» سر دهند و بارگاه ملکوتی اش باغی از باغ های بهشت، مهبط فرشتگان، قبله اهل دل و ملجاء معنوی همه دردمندان و نیازمندان و عالی ترین پایگاه فرهنگی جهان تشیع باشد.
اینجا حرم سلطان دین "آستان قدس رضوی" و مرکز ایران است؛ شهر بهشت "مشهدمقدس" همان جایی که سالانه میلیون ها نفر عاشق و شیفته آزادگی و دانشِ بی نهایت عالم آل محمد(ص) بدان جا سفر و دست حاجت به سوی امام مهربانی ها دراز می کنند تا ضمن بهره مندی از فیوضات معنوی زیارت، فرصتی مناسب بیابند تا به همراه خانواده جان خود را در دریای کرامتش جلا دهند و از یک سفر مذهبی و معنوی لذت کافی ببرند. شیفتگان آستان مقدس حضرت ثامن الحجج(ع) از داخل و خارج، پیاده و سواره به پابوس حضرت مشرف می شوند و خود را دخیل پنجره های فولادین حرم می نمایند؛ باشد که مورد عنایت و رأفت امام مهربانی ها قرار گیرند. این دلدادگی و عشق سالانه در چنین روزهایی و در ایام شهادت حضرت به اوج خود می رسد تا آنجا که میلیون ها عاشق امام هشتم(ع) به قصد زیارت و تکریم و تعظیم مقام والای ایشان و حضور در جوار بارگاه منورشان در ایام شهادت دست از پا نمی شناسند و از راه های دور و نزدیک خود را در میان خیل عظیم مشتاقان امام معصوم قرار می دهند و به راستی چه زیباست تماشای عظمت عشق و دلدادگی به ولایت و امامت امام مهربان.
اما نکته حائز اهمیت این است که وظیفه دینی و اخلاقی مهمان نوازی از زائران حضرت بر عهده چه کسانی است؟ و تکریم زائرانی که از نقاط مختلف به سمت مشهد مقدس در حال حرکت هستند می بایست در چه حد و اندازه ای باشد؟ خصوصاً در این روزها که دنیا شاهد عظمت دلدادگی مسلمانان آزاده جهان به خاندان پیامبر اکرم(ص) در سرزمین کربلا بود و چگونگی تکریم از زائران حسینی همه شیعیان جهان را به وجد آورده است. آیا منزلت زائر حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) نباید همچون زائران جد بزرگوارشان به احسن وجه گرامی داشته شود؟ به نظر می رسد اکنون می توان با برنامه ریزی مناسب و دقیق با نگاهی ملی سنت حسنه زیارت پیاده غریب الغربا در دهه آخر صفر را نیز در کشور بیش تر از آنچه تاکنون بوده نهادینه کرد. همه مسئولان کشوری مثل آنچه در کربلا اتفاق افتاد می بایست خود را در این عرصه مهم مسئول و سهیم بدانند. چرا که حفظ حرمت همسایه بزرگوار ایرانیان امام هشتم(ع) بر همگان واجب است. عدم سامان دهی مناسب مهمان پذیر ها و هتل ها، کیفیت پایین اسکان و ارائه خدمات به زائر، حاشیه نشینی و معضلات فرهنگی، عدم توسعه کافی حمل و نقل عمومی، ترافیک سنگینی که در ایام حضور حداکثری زائران عبور و مرور را در هسته مرکزی شهر قفل می کند همه و همه تنها گوشه ای از کاستی ها در پایتخت معنوی ایران اسلامی برای پذیرایی شایسته از زائران حضرتش می باشد. هر ساله و در مناسبت های مختلف مسئولان کشوری در حاشیه سفرهایی که به مشهد مقدس دارند وعده اتفاقات بزرگ برای رفع مشکلات کلانشهر مشهد را می دهند اما بسیاری از آنها تنها در قالب حرف و سخن باقی می ماند. آیا نگاه ملی به شهری که آحاد جامعه دلباخته صاحب آن هستند و متعلق به همه مردم ایران است ضرورتی انکارناپذیر نیست؟ بی شک مردم شریف مشهد و سازمان ها و مراکز محلی متولی مدیریت امور زائرین تمام توان خود را صرف تکریم و پذیرایی مناسب از زائرین می نمایند اما مشکلات و محدودیت هایی که در این راستا وجود دارد به مراتب بالاتر از توان نهادهای محلی است و ضرورت دارد شهر ملی با بودجه و امکاناتی در سطح ملی اداره شود.
همسایگی و مجاورت ایرانیان با امام مهربانی ها و عالم آل محمد حضرت رضا(ع) توفیق و نعمتی است که بی شک خداوند متعال از چگونگی بهره مندی ما از این فرصت در روز قیامت سوال می کند. مگر نه این است که براساس آموزه های دینی مسلمانان، همسایه بر همسایه حقی دارد که باید نسبت به ادای آن اهتمام ورزد؟ همچنین تشرف ۲۷ میلیون زائر رضوی از داخل و خارج کشور به حرم مطهر ثامن الحجج(ع) فرصت بسیار گرانبهایی است که می توان با استفاده از امکانات فرهنگی تبلیغی، فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و اسلام ناب و گفتمان انقلاب اسلامی را تبیین و ارائه داد. پس ضرورت دارد ضمن تطبیق رفتار فردی و اجتماعی خود با فرهنگ رضوی زمینه توسعه فرهنگ زیارت واقعی و تکریم زائرین حضرتش با نگاهی ملی مورد توجه و عنایت همه آحاد جامعه اعم از مردم و مسئولان قرار گیرد تا عاشقانه بر خود ببالیم که امروز سایه امام هشتم(ع) بر سرزمین ایران و بر دل ایرانیان مستدام است؛ سزد که بر سر خورشید سایه اندازیم/ کنون که سایه شمس الشموس بر سر ماست.
قدس:حضور در محضر دوست
«حضور در محضر دوست»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم جواد دهقانی آرانی است که در آن میخوانید؛وقتی وارد حرمش میشوی رضایت حق تعالی را باتمام وجود حس میکنی. قبله هشتم حضرت امام رضا(ع) را میگویم، اراده که میکنی به پابوسی اش بشتابی، آغوش باز و مهربانانه اش را با همه وجود احساس میکنی...
آری اینجا حریم ملایک الهی است...آستان ملکوتی سلطان سریر ارتضا، حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)...
حمّد بن یعقوب کلینی در کافی و شیخ طوسی در تهذیب و شیخ صدوق در عیون الاخبار و امالی از امام هفتم(ع) روایت می کنند که فرمود: کسی که زیارت کند فرزندم علی را، و یک شب نزد او بیتوته کند، مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است.
چون روز قیامت شود، بر عرش رحمان چهار نفر از اولین و چهار نفر از آخرین هستند.
امّا چهار نفر از اولین؛ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی، و امّا چهار نفر از آخرین محمّد و علی و حسن و حسین هستند، و زائران قبور ائمه با ما همنشین هستند، الاّ اینکه درجه ای اعلی برای زائران قبر فرزندم علی است.»
بنابراین کسی که زیارت او مانند زیارت خداست، و آرامگاه او همانند عرش خداست، و زائر او اعلی درجه از زائران ائمه هدی است، مقام و منزلت او برتر از وصف و بیان است.
نکته ای که باید در زیارت آن حضرت رعایت شود، تأمل در حقیقت این زیارت و در شرایطی است که باید در زائر محقق شود، که اوّل آنها طهارت جسم و جان و تناسب زائر با مزور است، و آخر آنها معرفت آن کس است که پاره ای از وجود پیغمبر خاتم(ص) است و شناخت وجود خاتم که ثمره آفرینش عالم، و اِمام تمام انبیا از آدم تا عیسی بن مریم است، جز به لطف و عنایت خداوند متعال که « یهدی ا... لنوره من یشاء » میسر نیست.
آنچه موجب آرامش خاطر است آن است که اشعه این آفتاب عالمتاب بر هر در و دیوار می تابد، و اگر ما در خور رحمت او نیستیم، رحمت واسعه الهی حدّ و مرز ندارد.
« اللّهمّ ان لم اکن اهلاً أن ابلغ رحمتک فرحمتک اهل ان تبلغنی وتسعنی، لأنها وسعت کل شیء».
شیخ صدوق به سند صحیح از احمد بن محمّد بزنطی روایت می کند که گفت: در مکتوب ابی الحسن الرضا خواندم که به شیعیان من برسان که همانا زیارت من نزد خداوند عزّوجلّ برابر است با هزار حج. بزنطی که طائفه حقّه بر صحت روایت او اجماع کرده اند، گفت: به ابی جعفر گفتم: هزار حج ؟ ! فرمود: بلی وا...، و هزار هزار حج برای کسی که با معرفت به حق او زیارتش کند.
در این روایت صحیح السند که سند آن معتمد فقهای عالی مقام است، حجت خدا امام نهم (ع) ـ که گفتارش به حکم عقل و کتاب و سنت و به مقتضای عصمت مطلقه، حقّ و صدق است ـ به اسم جلاله قسم یاد می کند که زیارت آن حضرت با معرفت به حقش، با هزار هزار حج خانه خدا برابر است.
همچنان که درخت را به میوه و ثمرش باید شناخت، آنچه موجب حیرت است این است که آیا مقام قرب و منزلت امام هشتم(ع) نزد ذات قدوس خداوند متعال چقدر است که ثمره و نتیجه زیارت او به اختلاف مراتب از هزار تا هزار هزار حج بیت ا... الحرام است، که قبله اهل عالم و مطاف انبیا از آدم تا به خاتم است.
خاصّه و عامّه از ابی حبیب نباجی روایت کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که به نباج آمده و در مسجدی که حاجیان منزل می کند، وارد شده است. برای زیارت آن حضرت به مسجد رفتم و دیدم طبقی از خرمای صیحانی مقابل آن حضرت است. قبضه ای از آن خرما را به من داد، شمردم هجده دانه بود. از خواب بیدار شدم و خواب را تعبیر کردم که به عدد هر دانه خرمایی که به من داد، یک سال عمر می کنم.
بیست روز از این خواب گذشت. در زمینی به زراعت مشغول بودم که کسی به من خبر داد، ابی الحسن الرضا(ع) وارد این سرزمین شده و در مسجد است، و مردم شتابان به جانب مسجد می روند. من هم رفتم تا وارد مسجد شدم و دیدم در همان جایی که پیغمبر نشسته بود، نشسته و مقابلش طبق خرمای صیحانی است. سلام کردم، جواب سلام مرا داد. آن گاه مرا نزد خود خواند و یک قبضه از آن خرما را به من داد، شمردم دیدم به همان عدد است که در خواب، رسول خدا (ص) به من داده بود. گفتم: یابن رسول ا...! زیادتر از این خرما به من بده. فرمود: اگر رسول خدا بیش از این به تو می داد، من هم زیادتر از این عدد می دادم.
او کسی است که رسول خدا (ص) فرمود: « ستدفن بضعه منی بأرض خراسان » مؤمنی او را زیارت نمی کند، مگر اینکه خدا بهشت را بر او واجب، و بدن او را بر آتش حرام می نماید.
و چون آیینه تمام نمای خاتم انبیاست، زیارت او زیارت رسول خداست.
حمایت:اثبات غیر قابل اعتماد بودن کدخدا
«اثبات غیر قابل اعتماد بودن کدخدا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جعفر قنادباشی است که در آن میخوانید؛کوبا و آمریکا از سال ۱۹۶۱ میلادی با یکدیگر روابط دیپلماتیک خود را قطع نمودند و اندکی پس از انقلاب ۱۹۵۹ که فیدل کاسترو را به قدرت رساند به دشمنان ایدئولوژیک یکدیگر مبدل شدند.
پس از آغاز ارتباط دیپلماتیک بین دو کشور، انتظار می رفت سخنانی دوستانه یا لااقل اظهاراتی از سر عدم عداوت از کاخ سفید شنیده شود. اما در کمال تعجب، رئیس جمهور آمریکا در آخرین سخنرانی خود در سال 2014 گفت: «کوبا هنوز توسط رژیمی اداره می شود که به مردمش ظلم می کند!»، اوباما حتی پا را از این فراتر گذاشت و در اظهاراتی تامل برانگیز تصریح کرد: «من شگفت زده نمیشوم اگر دولت کوبا، به روند جدید ایجاد در روابط دو کشور ضربه بزند و برای ما مشکل ایجاد کند ولی با عادی سازی روابط می توانیم در آنجا سفارتخانه داشته باشیم و نفوذ بیشتری در حکومت این کشور اعمال کنیم.»نکته قابل طرح این است که در آغاز تحریم ها، غالب کشورها معتقد به غلط بودن اهرم تحریم ها بودند. پس از تحریم های گسترده و طولانی آمریکا علیه کوبا، تمام کشورهای آمریکای جنوبی سیاست ضدآمریکایی را به شکل صریح و پنهانی در پیش گرفتند و اکنون خود آمریکاست که به سیاست اشتباه تحریم پی برده و پیشقدم برای عادی سازی روابط شده است.
اما جالب است که لحن رئیس جمهور اوباما هم طلبکارانه است و هم بوی تند بی اعتمادی از آن به مشام می رسد. از دیگر سو در داخل کشور، بعضی از قلم به دستان ناآگاه، سیاست جدید آمریکا را یک بازی برد- برد برای هر دو کشور و ناشی از عقب نشینی کوبا از مواضع اشتباه گذشته خود دانسته اند. به عبارت دیگر انتظار دارند ما از سیاست های به حق خود در مذاکرات هسته ای نیز عقب نشینی کنیم تا شامل عفو کریمانه کدخدا شویم!اگر بازگشت ایالات متحده به آمریکای لاتین را بررسی کنیم و به چرایی غیرقابل اعتماد بودن وعدم صداقت این کشور در تمام رفتار و سکناتش بپردازیم، باید بدانیم که ایالات متحده اکنون در انزوای بسیار بی سابقهای قرار دارد. اگر در گذشته ای نه چندان دور، داشتن رابطه با آمریکا برای کشورها افتخار بود و برای پهن کردن فرش قرمز از یکدیگر سبقت می گرفتند، در سال های اخیر، نداشتن رابطه با ایالات متحده مایه مباهات است. هیچگاه اتفاق نیفتاده که رئیس جمهوری از آمریکا به کشورهای آسیایی برود و با شعارهای معترضین رو به رو نشده باشد. بارها شاهد بوده ایم که کشورهای مستقل و مختلف، ایران را به دلیل استقلال از آمریکا تحسین کرده اند.
آنچه این کشور را به پشت در خانه کوبا کشاند، مقاومت این کشور و نیاز آمریکا به ترمیم چهره خود در آمریکای جنوبی بود. این نیازمندی، واقعیتی است که هرگز نباید انتظار داشته باشیم آمریکای مغرور به آن اعتراف کند.
اکنون نیز اگر آمریکا در قالب گفت وگوهای هسته ای با ما مذاکره میکند به دلیل جایگاه ایران و نیازش برای پیشبرد اهداف خود در منطقه و جهان است. یادآور میشود؛«کاندولیزا رایس» وزیر خارجه دولت جورج بوش در اعترافی تامل برانگیز یکی از اهداف سیاست خارجی خود را ترمیم چهره خارجی این کشور در سطح بین الملل عنوان کرد. هنگامی که اوبامای سیاه پوست بر سرکار آمد، عقیده اکثر کارشناسان این بود که انتخاب وی برای پیشبرد اهداف ایالات متحده در آفریقا صورت گرفته است و در اصل، رئیس جمهور جدید برای ارائه چهره جدید خارجی آمده است و نه برای رتق و فتق امور داخلی. اصلی ترین سیاست آمریکا برای نشان دادن چهره بازسازی شده، تعامل با کشورهایی است که بیشترین مقاومت را از خود نشان می دهند. ایران و کوبا نمونه بارز تایید این سیاست هستند.
زمانی که برای مبارزه با داعش در منطقه، دست نیاز به سوی ایران دراز میشود، هنگامی که با وجود اذعان به اهمیت ایران و از سوی دیگر برقراری ارتباط با کوبا در عین طلبکاری، آمریکا خود را مدّعی می داند، چرا باید در مذاکرات حساسی که به آینده نسل های کشورمان گره خورده است به این کشور اعتماد کنیم؟ مگر مثال نقض آن را مشاهده نمی کنیم ؟ آیا چنین کشوری با این مختصات پیچیده از عدم صداقت، قابل اعتماد است ؟
یک نمونه تعجب آور دیگر از عدم صداقت و دروغگویی آمریکایی ها که آن را از استعمار پیر انگلیس آموخته اند، ایجاد بحران و نقطه اتکای نقطه ای است. در این سیاست بعضی کشورها با کمک های بی شائبه استکبار، قوی و قدرتمند می شوند و در مقابل، بعضی کشورها نیز به نقطه بحران مبدّل می گردند. به عنوان مثال، وقتی مالزی با کمک های گسترده آمریکا و غرب به کشوری نمونه در جهان اسلام بدل شد، با بزرگ نمایی شاخصههای غربی پیشرفت این کشور، سعی گردید تا الگوهای پیشرفت دیگر کشورهای اسلامی تحت الشعاع قرار گرفته و بی اهمیت جلوه داده شود. بحران هسته ای ایران هم در مقابل، برای بهره برداری های اقتصادی و سیاسی ایجاد شد. مستندات این بحران ساختگی را پروفسور «گرت پورتر»، محقق و اندیشمند آمریکایی در کتاب خود با عنوان «بحران ساختگی» به تفصیل شرح داده است. بازی جدید آمریکا برای ما تازگی ندارد بلکه همیشگی بوده و هست ولی این رخداد می تواند درسی عبرت آموز باشد برای ساده لوحان و کوته نظران درباره عدم اعتماد به دشمن.
آفرینش:لزوم الگوسازی مناسب در امر آموزش
«لزوم الگوسازی مناسب در امر آموزش»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که رن میخوانید؛اساس شکل گیری چارچوب شخصیتی و رفتاری افراد جامعه، در سالهای ابتدایی زندگی آنها در محیطهای آموزشی قابل بررسی است. جدای بحث آموزشهای علمی که کودکان در مدارس با آن آشنا میشوند، بخش قابل توجهی از مدل سازیها و تیپ شخصیتی آنها درآینده، تحت تاثیر محیط و نوع رفتارهای فردی و گروهی کادر آموزشی شکل میگیرد.
بسیارند افرادی که پس گذشتن چند دهه از عمرشان، هنوز خاطرات و نوع رفتارهای معلم، ناظم، مدیر و مسولان دوران مقطع ابتدایی خود را به خاطر دارند، و هیچگاه فراموش نمی کنند که در آن سالها چه رفتارهایی با آنها شده و یا با چه واکنشهایی مواجه شده بودند. امروز مطالعات رفتارشناسی اثبات کرده است که بسیاری رفتارهای خشن و کم بودن میزان صبر و تحمل افراد باز میگردد به برخوردهایی که در دوران کودکی از سوی کارگزاران آموزشی با آنها شده است.
امروز بسیاری از استرسها و اختلالات رفتاری که در زندگی روزمره افراد مشاهده میشود، نشأت گرفته از همان رفتارهای بعضاً خشنی بوده که در دوران کودکی با آن مواجه شدهاند!. داشتن ترس همیشگی در انجام امور، عدم اعتماد به نفس درزندگی، شک و تردید در تصمیم گیری، و از همه مهمتر نوع رفتار با خانواده و تربیت فرزندان و بسیاری موارد دیگر تحت تاثیر الگوهایی است که در مدارس به دانش آموزان القا میشود.
متاسفانه در طی چند هفته گذشته مواردی از تنبیه شدید دانش آموزان توسط کادرآموزشی برخی مدارس درسطح کشور مشاهده شد که در برخی ازآنها شدت رفتارهای خشن موجب بستری شدن شاگردان در بیمارستان گردید. به هیچ وجه قصد دفاع از الگوی غلط "شاگرد محوری" در مدارس را نداریم، چرا که نقش معلمان و زحمات بیبدیل آنها در رشد و تکامل افراد در تمامی مراحل زندگی غیرقابل انکار است. زیرا آنچه در فرایند تعلیم و تربیت به دانش آموز انتقال می یابد تنها معلومات و مهارت های معلم نیست بلکه تمام صفات، خلقیات، حالات نفسانی و رفتار ظاهری او نیز به شاگردان منتقل می شود.
دانش آموز اگر چه قبلا در محیط خانواده رفتارهایی را آموخته و تا حدودی شخصیت او شکل گرفته است ولی هنوز شکل ثابت به خود نگرفته و تا حد زیادی قابل انعطاف و تغییر می باشد. به همین جهت دانش آموزان معلم خود را بعنوان یک الگو و اسوه می پذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب یا بد او سرمشق می گیرند و رفتار و شخصیت خود را با وی همسان و همانند می سازند.
مدرسه محیطی است که دانش آموز در آنجا شایستگی ، شکست ، موفقیت ، محبوبیت ، انزوا ، طرد و ... را تجربه می کند. لذا الگوهای مستبدانه یا قدرت مدارانه و یا در نقطه مقابل آن الگوهای رها کننده ازسوی معلم، نقش مخربی را در شکل گیری شخصیت دانش آموزان درآینده خواهد داشت.
درنقطه مقابل نیز، الگوهای تعاملی و متعادل بین معلم و دانش آموزان است که در آن معلم به شخصیت و احتیاجات اساسی دانش آموزان توجه کافی مبذول می دارد و کارها را بر طبق استعدادها و تمایلات میان شاگردان تقسیم می کند تا احساس مسئولیت را در نوجوانان نهادینه نماید. چنین معلمی نقش بهتری را در بهداشت روانی دانش آموزان ایفا خواهد کرد، و آینده شخصیتی افراد جامعه را در مقابل بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری واکسینه میکند.
البته نمیتوان قشرمعلمان و کادر آموزشی کشور را از سطح جامعه جدا کرد و آنها را بدون عیب و نقص دانست. ضمن اینکه آنها نیز همچون سایر اقشار مردم در زندگی روزمره خود با انواع فشارها و مشکلات مواجه هستند و بعضاً ممکن است کنترل خود را از بابت این فشارها از دست بدهند و اقداماتی برخلاف شأن خود و دانش آموزان انجام دهند.
لذا توقع میرود تا مسولان درزمینه مشکلات قشری که آیندگان این مملکت را تربیت میکنند توجه بیشتری داشته باشند. علاوه براین میتوان از طریق آموزشهای لازم بهداشت روانی به کادرهای آموزشی تا حدودی از بروز اینگونه اختلال های رفتاری و بروز خشونت در مدارس جلوگیری کرد.
آرمان:قوانینی برای استقرار دموکراسی
«قوانینی برای استقرار دموکراسی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مرتضی مبلغ است که در آن میخوانید؛روز شنبه فرازهایی از سیاستهای کلی انتخابات در مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید. سیاستهایی که نقشی بسیار مهم و سرنوشتساز در روند برگزاری انتخابات و همینطور استقرار دموکراسی در کشور خواهند داشت. اما چالشها در برگزاری و تدوین سیاستهای کلی انتخابات کجاست و بایدها و نبایدهای یک انتخابات دموکراتیک بر اساس شرایط کلی چیست.
بهزعم برخی، در انتخابات چند مشکل جدی وجود دارد که اگر تصویب سیاستهای کلی انتخابات در مجمع تشخیص مصلحت نظام معطوف به حل این مشکلات باشند، بسیار موثر و گامی به پیش خواهند بود. یکی از آن مسائل، بحث تعیین صلاحیت نامزدهای انتخاباتی است. صراحتا در قانون آمده است که عدماحراز صلاحیت کاندیداهای انتخابات الزاما باید بر اساس دلایل و مستندات متقن قانونی شکل بگیرد.
اگر مجمع محترم تشخیص مصلحت نظام بتواند این مباحث را پایان دهد، گامی بسیار مهم و اساسی در سیاستهای کلی انتخابات برداشته است. مسئله دیگر رای دادن مردم در حوزههای انتخابیه خاص است که اگر انتخابات، یک سازمان اجرایی منظم و منسجم پیدا کند به این معنی که مردم هر منطقه در همان منطقه بتوانند اقدام به ثبتنام در انتخابات نمایند و رای خود را به صندوق بیندازند و این مسئله نیز از قبل برای دستگاهها و افراد مشخص شود، سامان مثبتی به انتخابات داده خواهد شد. مسئله دیگری که فوقالعاده مهم است و آن نیز برمیگردد به بحث تقویت احزاب، این است که ما در میان کشور هایی که انتخابات دموکراتیک دارند تنها کشوری هستیم که قانون انتخاباتی فارغ از احزاب داریم و این قانون جنبه حزبی ندارد.
این در حالی است همانطور که همگان میدانند هر نظام مردمسالاری نقش تعیین کنندهای برای تحزب و احزاب قائل میشود و نمیتواند مستقل از احزاب باشد. بنابراین قوانین انتخاباتی نیز باید به نوعی با فرایند تحزب در کشور گره بخورد. در حال حاضر در قانون انتخابات کشور ایران چنین رویکردی وجود ندارد و این نیز بسیار ضروری است تا قانون انتخابات این جنبه را نیز پیدا کند.
چنین رویکردی سبب خواهد شد احزاب جدی و واقعی در کشور شکل بگیرند و جایگاه احزاب به عنوان ضرورت دموکراسی تقویت شود.لحاظ کردن این رویکرد در طول تصویب قانون انتخابات کشور توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام میتواند مانند سایر موارد ذکر شده پیشرفت مهمی تلقی شود و البته یکسری مقررات دست و پا گیر و همچنین مقرراتی که دارای ابهامند و میتوانند راه را برای تفسیرهای سلیقهای باز بگذارند در قوانین انتخاباتی وجود دارند که رسیدگی و رفع ابهامات آنها میتواند تاثیر مهمی در روند انتخابات در کشور داشته باشد.
دنیای اقتصاد:زمان نادرست یک سیاست درست
«زمان نادرست یک سیاست درست»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حمید کردبچه است که ر آن میخوانید؛جملهای است معروف که اجرای یک سیاست درست در زمان نادرست میتواند به معنای اجرای یک سیاست نادرست باشد. در چند روز گذشته برخی از صاحبنظران و مدیران اقتصادی کشور با استناد به کاهش نرخ تورم، از ضرورت بررسی کاهش نرخ سود بانکی سخن گفتهاند. کمک به ایجاد شرایط مناسب برای تامین مالی بخش تولید در راستای برنامه دولت برای خروج از رکود، حمایت از بازار سرمایه و همچنین ساماندهی نظام بانکی کشور، مهمترین اهداف برای چنین رویکردی اعلام شده است. اعلام بازنگری و ساماندهی نرخ سود پرداختی بانکها توسط رئیس کل بانک مرکزی، نشاندهنده عزم جدی مقامات پولی کشور برای اجرای چنین برنامهای است. سرانجام، انتشار مصوبه جلسه مشورتی مدیران بانکها و رئیس کل بانک مرکزی مبنی بر کاهش نرخ سود بانکها و اعلام اجرای رسمی آن از اول دیماه 93، به ظاهر پایانی برای رفتار بدون کنترل برخی از بانکها در پرداخت نرخهای سود خارج از توافقهای قبلی به سپردهگذاران است.
اگرچه اجرای چنین برنامهای، تحت شرایطی میتواند به تامین مالی بهتر بخش تولید کمک کند و بر رونق بازار سرمایه موثر باشد، اما آیا این دستورالعمل و مهمتر از آن، زمان اعلام و اجرای این سیاست مبتنی بر مطالعه کارشناسی بوده است؟ آیا اجرای این سیاست میتواند به ایجاد انضباط مالی مناسب در نظام بانکی کشور کمک کند؟ آیا هزینهها و منافع احتمالی اجرای چنین سیاستی در مقطع زمانی کنونی بررسی شده است؟ اگرچه با توجه به حضور کارشناسان و صاحبنظران توانمند و خبره در نظام بانکی و پولی کشور حتما جنبههای مختلف اجرای این سیاست مورد بررسی و توجه قرار گرفته است، اما شرایط ویژه فعلی اقتصاد کشور و تاثیر احتمالی که ممکن است اعلام و اجرای این سیاست در این شرایط بر بازار ارز و اقتصاد ملی داشته باشد، نگرانیهایی را ایجاد میکند.
سقوط قیمت نفت به زیر 60 دلار و کاهش درآمد ارزی دولت که عرضهکننده اصلی در بازار ارز است، ریزش شدید قیمت سهام و شاخص بورس بهرغم حمایت جدی صندوق توسعه بازار سرمایه، عدم ارائه برنامه مکملی که رونق بازار سرمایه را هدفگذاری کرده باشد، رکود شدید بازار مسکن و عدم شفافیت برنامه دولت برای این بازار و در نهایت ابهام فعالان اقتصادی در باره نتایج مذاکرات و لغو تحریمها، وضعیت بسیار شکنندهای برای بازار ارز ایجاد کرده است.
در چنین شرایطی، هر لحظه احتمال هجوم هیجانی به بازار ارز وجود دارد. اگرچه بانک مرکزی با دقت و حساسیت زیادی بازار ارز را رصد میکند و مانیفست جدیدی را برای نرخ ارز با محوریت کنترل آن اعلام کرده است، اما بهنظر میرسد آنچه تاکنون باعث تردید نقدینگی سرگردان در حرکت به سمت بازار ارز شده، حضور رقیب قدرتمندی است که در دو سال گذشته با پرداخت نرخهای سود جذاب توانسته انگیزه لازم را برای ماندگاری سپردهها در نظام بانکی ایجاد کند.
اینکه امروز نسبت ماندگاری سپردههای بانکی در نظام بانکی از حدود 8/3 در ابتدای سال 91 به 4/5 در شهریور 93 رسیده است و بر اساس آمار عملکرد بانکهای خصوصی، این نسبت برای این بانکها 7/12 در شهریور 93 و 4/13 در آبان 93 بوده است، ناشی از چنین انگیزهای است. این وضعیت، اگرچه تا به امروز برای اقتصاد کشور مطلوب نبوده است و تداوم آن در میانمدت و بلندمدت میتواند مخاطرات جدی ایجاد کند؛ بنابراین نیازمند واکاوی و درمان غیردستوری است، اما بهنظر میرسد حداقل در زمان فعلی، ابزار مناسب برای کنترل رفتارهای هیجانی در بازار ارز بوده است.
حتی در شرایط فعلی نیز برخی از صاحبان سپردهها به امید چنین جهشی و کسب بازده مناسب از سرمایهگذاری در بازار ارز برای یک دوره کوتاه، وسوسه ورود به این بازار را در سر دارند و البته شواهد نیز نشاندهنده جدی بودن چنین وسوسههایی است. قابل توجه اینکه، همزمان با ما، کشور روسیه شرایط کاملا مشابهی را تجربه میکند. آنها نیز مشمول تحریم بوده و سقوط قیمت نفت، فشار مضاعفی را برای کاهش ارزش روبل ایجاد کرده است. درست به همین دلیل، مقامات پولی این کشور، برای کنترل سقوط بیشتر روبل، افزایش نرخ بهره بانکی را اجرا کردهاند.
اگرچه آنها اکنون در حسرت اقدام دیرهنگام خود برای مقابله با هجوم هیجانی به بازار ارز هستند، ولی معلوم نیست چرا مقامات بانکی ما بهرغم فرصتهای مناسبی که برای بررسی و اصلاح معضل نرخهای سود فراتر از قانون داشتهاند، در این شرایط بحرانی به حل آن همت گماردهاند. این نگرانی وجود دارد که اگر بانک مرکزی بر اجرای این دستورالعمل در فضای کنونی کشور اصرار ورزد، خطر سرازیر شدن هیجانی نقدینگی از نظام بانکی به بازار ارز شدت گرفته و در نتیجه شوک دیگری بر اقتصاد وارد شود.
بهنظر میرسد که از مهمترین اولویتهای سیاستگذاری اقتصادی در شرایط کنونی، جلوگیری از بروز شوکهایی اینچنینی باشد که تا مدتها اثرات منفی آن بر جای خواهد ماند. تجربههای شرایط مشابه نشان میدهند که در صورت حرکت نقدینگی، کنترل بازار به سادگی امکانپذیر نخواهد بود و تنها باید نظارهگر جهش نرخ ارز بود. سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد