کیهان:وزارت خارجه ما و طرح دمیستورا
«وزارت خارجه ما و طرح دمیستورا»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛طرح صلح «دمیستورا» در آغاز راه با «بحران» مواجه شده و به نظر نمیآید بتواند گرهی از بحران سوریه را باز کند و شکست در ماموریت وی به عنوان نماینده دبیر کل سازمان ملل، نشان میدهد که سازمان ملل 4 سال پس از آغاز بحران گام موثری در کاهش بحران امنیتی یک عضو خود برنداشته است. از این منظر بحران سوریه معیار روشنی است بر میزان توانایی و کارایی شورای امنیت سازمان ملل. اما در مورد اینکه ماموریت دمیستورا چیست و به کجا خواهد انجامید نکاتی وجود دارد:
1- ماموریت دمیستورا پیدا کردن راه حل سیاسی برای بحران سوریه است. طرحی که او برای تحقق آن تلاش میکند شامل دو بخش اصلی میشود؛ آتشبس میان ارتش و معارضان مسلح و تشکیل دولت ملی ائتلافی و در واقع دولتی که مخالفان آن را قبول داشته باشند. آتشبس مورد نظر نماینده بان کی مون عمدتا ناظر به اجرای آتشبس در حلب است و دولت ائتلافی در واقع دولت مخالفان است. بر اساس طرح دمیستورا بجز ارتش و وزارتخانههای امنیتی، بقیه وزارتخانهها و سازمانهای سوریه باید به مخالفان سپرده شود! منظور دمیستورا از مخالفان هم تنها گروهی از مخالفان نظام بشار اسد است. اینها همان مخالفانی هستند که مورد حمایت رسمی و جدی غرب میباشند. همانها که در بخش نظامی با عنوان «ارتش آزاد»- جیشالحر- شناخته میشوند.
با این وصف کاملا واضح است که دولت مورد نظر نماینده دبیر کل حتی از حمایت مخالفان هم برخوردار نیست و تنها شامل گروهی میشود که پس از بحران 1390 سوریه توسط آمریکا به وجود آمده است. پس تشکیل دولت ائتلافی قادر نیست به درگیریها در سوریه پایان دهد و از قضا چنین دولتی دامنه مناقشات امنیتی را افزایش میدهد چرا که گروههایی نظیر داعش و جبهه النصره که به طور مسلحانه با دولت درگیر هستند و نیز گروههایی نظیر «تنسیق» که با روش سیاسی با دولت کنونی مخالفت میکنند، توافق بشار اسد و جیشالحر را یک اقدام خطرناک علیه خود ارزیابی کرده و با آن به مقابله برمیخیزند.
ماموریت دمیستورا برای استقرار آتشبس در حلب هم درست در زمانی اتفاق افتاده که ارتش سوریه طی ماههای اخیر به پیشرویهای مهمی دست یافته است و از این رو طراحی کیش و ماتگونه وی در صفحه شطرنج سوریه نوعی سرگرمسازی و به دست آوردن زمان به حساب میآید. در این بین دولت سوریه اعلام کرده است که طرح دمیستورا را قابل بررسی میداند و این در حالی است که در مورد مهمترین بند این طرح، دولت سوریه با نماینده دبیرکل سازمان ملل اختلاف نظر جدی دارد.
2- از یک منظر طرح دمیستورا باز تولید طرح روسیه در کنفرانس ژنو یک (9تیر 91 مصادف با 30 ژوئن 2012) تلقی شده است. در زمانی که بحران سوریه در اوج خود بود و گمانهزنیهای زیادی مبنی بر سقوط قریبالوقوع دولت اسد وجود داشت، روسیه طرحی را ارائه کرد که مورد پذیرش بسیاری از اعضای شرکتکننده در کنفرانس قرار گرفت. البته آمریکاییها گفتند ما مخالفتی با اجرای این طرح نداریم و کمکی هم به اجرای آن نمیکنیم. طرح روسیه در آن مقطع 6 بند داشت و به طرح شش مادهای روسیه برای حل بحران سوریه مشهور شد. یکی از این بندها ناظر بر آتشبس بین دو طرف بود و بند دیگری به تشکیل دولت وحدت ملی اختصاص یافت بدون آنکه درباره چگونگی و شرایط تشکیل دولت ائتلافی توافقی صورت گرفته باشد. در آن مقطع کوفی عنان به عنوان نماینده مشترک دبیر کل سازمان ملل و اتحادیه عرب اعلام کرده بود که در ماموریت خود شکست خورده و نتوانسته کمکی به کاهش بحران سوریه بنماید.
بعد از این هم وی کنار رفت و «اخضر ابراهیمی» جای وی را گرفت. اما هماینک دمیستورا پیگیریهای خود را در راستای طرح ژنو یک معرفی میکند و حال آنکه شرایط حاکم بر دولت و معارضه سوری در این فاصله دو سال و اندی تا حد زیادی تغییر کرده است و به خصوص این طرح برای دولت سوریه جذابیت و اهمیتی ندارد.
موضع روسیه در قبال طرح دمیستورا تا حد زیادی مثبت است. از این رو همزمان با اقدامات استیفان دمیستورا، وزارت خارجه روسیه بر حجم فعالیتهای خود افزوده است. سفر اخیر ولید المعلم وزیر خارجه سوریه به روسیه، سفر امیر عبداللهیان معاون وزیر خارجه ایران و اظهارات پوتین مبنی بر لزوم سرعت دادن به ابتکارها درباره سوریه از این موضوع حکایت میکند. همزمان اعلام شده است که عربستان و ترکیه با این طرح مخالفند و آن را طرحی برای مشروعیتبخشی به بشار اسد خواندهاند کما اینکه از فرانسه و رژیم صهیونیستی هم در زمره مخالفان طرح دمیستورا نام برده میشود. اما در عین حال درباره اینکه آیا این چهار دولت به طور واقعی هم با طرح یاد شده مخالفند و یا با اعلام مخالفت سعی میکنند موضع معارضه ضد بشار اسد را مستحکم کنند، تردید جدی وجود دارد.
3- طرح دمیستورا نسبتی هم با طرح فرانسه و ترکیه موسوم به «ایجاد منطقه ممنوع پرواز» دارد. یک سال پس از آغاز بحران سوریه، این دو عضو ناتو پیشنهاد کردند که در مناطق شمالی سوریه و با محوریت استان حلب، منطقه ممنوعه پروازی به اجرا گذاشته و در این محدوده با تحرک هوایی و موشکی ارتش سوریه مقابله شود. هدف آنان این بود که تحت پوشش ادعای بشردوستانه- اسکان آسیبدیدگان از جنگ- مخالفان بشار اسد را سازماندهی کنند و از طریق مناطق سوریه، دولت دمشق را تهدید کنند. چنین اقدامی از یکسو وجههای بینالمللی پیدا میکرد چرا که ایجاد چنین منطقهای به صدور قطعنامهای در شورای امنیت که در آن روسیه هم حضور دارد، نیازمند است و چنین قطعنامهای اقدامات دولتهای ترکیه و... که تاثیرات عمیقی در آینده مناسبات ترکیه با همسایگان خود برجای میگذارد را تا حد زیادی موجه میکرد از سوی دیگر حضور روسیه در چنین روندی از جدایی و شکاف در میان متحدان بینالمللی و منطقهای اسد حکایت کرده و به مثابه واردکردن ضربه سنگین به دولت دمشق میباشد.
طرح ایجاد منطقه ممنوعه پروازی علیرغم گذشت دو سال از طرح آن تاکنون هیچ پیشرفتی نداشته و به نظر نمیآید به جایی برسد. در طرح دمیستورا سخنی از ایجاد منطقه پرواز ممنوع نیامده و اشارهای هم به نقش ترکیه و عربستان نشده است اما واقعیت این است که منطق طرح یادشده با منطق طرح فرانسه و ترکیه یکی است و حتی میتوان گفت موفقیت دمیستورا در طرح خود، زمینه را برای اجرایی شدن طرح منطقه پروازممنوع فراهم میکند.
براساس طرح دمیستورا ارتش سوریه حق شلیک به معارضان ندارد و باید اداره محلی امور استانها را بعهده معارضه قرار دهد. اجرای این طرح به طور طبیعی مانع حرکت هواپیماهای نظامی بر فراز شهرها میشود و به عبارتی نیروی هوایی سوریه از معادله امنیتی میان دولت و معارضین کنار میرود. در واقع در این روند ممنوعیت پروازی عملا به اجرا درآمده است. البته قاعدتا این گام پایانی نخواهد بود بلکه گام بعدی زمینگیر کردن سوریه در زمینه دفاع در مقابل تهاجم هوایی دشمن میباشد. همین دو هفته پیش هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی از اعماق آسمان فلسطین دو آتشباری متعلق به ارتش سوریه را در حومه دمشق مورد تهاجم قرار دادند. این نشان میدهد که حرکت دشمن به ایجاد ضمنی منطقه ممنوع پرواز محدود نشده، تهاجم هوایی علیه سوریه را نیز دربرمیگیرد.
طرح دمیستورا برخلاف آنچه عنوان شده است به طرح ترکیه و فرانسه نزدیکتر است تا طرح روسیه چرا که در طرح روسیه آتشبس در مقابل خلع سلاح معارضه مطرح بود و از سوی دیگر همه معارضه و از جمله جریان تنسیق را هم دربرمیگرفت و اگر اجرا میشد تا حد زیادی به فروکش کردن بحران امنیتی در سوریه میانجامید ولی طرح دمیستورا از یک سو ناظر به حفظ سلاح در دست معارضین و از سوی دیگر سبب تشدید درگیریها و مؤثرشدن این درگیریها تمرکز دارد. بنابراین میتوان گفت طرح دمیستورا ناظر به احیای معارضه است.
4- موضع وزارت خارجه کشورمان در این زمینه قابل بحث میباشد. کادر دیپلماسی ایران در موضوع بحران سوریه نوعا غیرفعال بوده است. این در حالی است که بخش عمدهای از اقتدار خارجی و داخلی جمهوری اسلامی به توانمندیاش در شکل دادن به یک جبهه منطقهای با حضور تعدادی از دولتها، ملتها و جنبشهای انقلابی است. علیرغم آن، بحران سوریه در دولتهای دهم و یازدهم ایران در کانون توجه قرار نگرفته است. در اواخر دیماه سال گذشته 5 روز قبل از تشکیل کنفرانس ژنو 2 سوریه، در حالیکه 5 ماه از استقرار دولت روحانی گذشته بود، وزیر خارجه ایران، طرحی 4 مادهای ارائه کرد. این طرح بر راهحل سیاسی، آتشبس، بازماندن راه کمکهای انسانی به آسیبدیدگان و مبارزه با سازمانهای سوری وابسته به القاعده تاکید داشت، ولی چندان پیگیری نشد.
طی روزهای اخیر شاهد سفر حسین امیر عبداللهیان معاون وزیر امور خارجه به مسکو بودیم. وی در این سفر موضع موافق جمهوری اسلامی را با طرح دمیستورا ابراز کرد. همزمانی سفر آبانماه وزرای خارجه ایران و سوریه به مسکو هم تداعیکننده این بود که سه کشور روی طرح مشترکی کار میکنند. اما با این وجود موضع وزارت خارجه از ارائه یک ابتکار تهی است. ایران میتوانست و میتواند یک اجلاس مؤثر منطقهای و بینالمللی حول محور مسئولیت همگان برای مهار تروریزم برگزار کند و فضای منطقهای را علیه حامیان منطقه ترور در سوریه سازمان و سامان بدهد. بسیاری از کشورهای عربی نظیر کویت، عمان، عراق، سودان، الجزایر، تونس و ... در این مجموعه قرار میگیرند و این در حالی است که دولتهای روسیه و چین هم در چنین ابتکاری حضور خواهند داشت. اعلام موافقت وزارت خارجه ایران با طرح دمیستورا بدون آنکه نقاط نقد آن بدرستی معین گردند، میتواند کشور ما را وارد روندی غیرقابل بازگشت که بازی در طرح غرب است، وارد نماید.
خراسان:به جای اشتون، موگرینی را جدی بگیریم
«به جای اشتون، موگرینی را جدی بگیریم»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن میخوانید؛با تمدید مذاکرات هستهای، تحریم های اروپایی نیز علیه ایران تمدید شد.
کشورهای اروپایی بار دیگر با انتشار اعلامیه های گسترده اعلام کردند که محدودیت ها در حوزه بیمه ای، بیمه نفت خام، واردات محصولات پتروشیمی ایران، بیمه کردن نقل و انتقال پتروشیمی ایران، نقل و انتقال طلا و فلزهای گران بها، مشارکت در نقل و انتقال نفت خام ایران، تامین منابع مالی برای پروژه های ایران و ... تا 30 ژوئن 2015 ادامه خواهد یافت.
همزمان با این تصمیم، اتحادیه اروپا اعلام کرد که خانم کاترین اشتون به نمایندگی از خانم فدریکا موگرینی، نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی مذاکرات پرونده هسته ای ایران را ادامه خواهد داد.
بارونسِ تحریم ها
از اولین روزی که خانم بارونس کاترین اشتون با پرونده ایران روبرو شد، کمی بیشتر از 5 سال می گذرد.
خانم کاترین اشتون در آذرماه 1388 هنگامی که به عنوان دومین نماینده عالی سیاست خارجی و امور امنیتی این سمت را از خاویر سولانا تحویل گرفت، برای تشریح سیاست هایش یادداشتی را در روزنامه تایمز چاپ لندن منتشر کرد.
او در این یادداشت تاکید کرد که اتحادیه اروپا خود را به فشار بر ایران برای کنترل برنامه های هسته ای اش ملزم می داند.
خانم اشتون در 5 سال ماموریت خود سیاست اعمال تحریم های ظالمانه علیه مردم ایران را ادامه داد. تا جایی که شدت، حجم و اهمیت تحریم های اتحادیه اروپا علیه ایران در تاریخ این اتحادیه بی سابقه بوده است. اتحادیه اروپا از ابتدای تاسیس تاکنون علیه هیچ کشور یا گروهی، تحریم های این چنینی اعمال نکرده است.
براساس گزارش های شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا(ECFR)، تنها موفقیت خانم اشتون در طول ماموریت خود ایجاد اشتراک نظر در کشورهای عضو اتحادیه برای فشار بر ایران است.
3 سال پیش در سال 2012 و در میانه ماموریت خانم اشتون، اتحادیه اروپا بر بخش انرژی ایران متمرکز شد و به طور خاص، واردات نفت از ایران را ممنوع ساخت. صادرات گاز طبیعی، فرآورده های پتروشیمی و تجهیزات و فناوری های کلیدی بخش نفت، گاز و پتروشیمی نیز تحریم شدند.
اتحادیه اروپا تبادلات مالی میان موسسات مالی اروپایی و بانک های ایرانی را نیز محدود کرد. شدت تحریم های اتحادیه اروپا در دوره ماموریت خانم اشتون به حدی است که برخی معتقدند این تحریم ها حتی سختگیرانه تر از تحریم های دولت آمریکا است و از حد تحریم های اعمال شده در شورای امنیت سازمان ملل نیز فراتر رفته است. به عبارت دیگر ادامه ماموریت خانم کاترین اشتون با ادامه تحریم ها علیه مردم ایران کاملا متناسب است.
اشتون روی دیگر سکه موگرینی نیست
اتحادیه اروپا اعلام کرده است که خانم فدریکا موگرینی به این دلیل ماموریت خانم اشتون را تمدید کرده، که پرونده هسته ای ایران نیازمند وقت گذاری کامل است. با این حال به نظر می رسد که این تصمیم ابعاد دیگری هم داشته باشد.
برای توضیح باید یادآوری کنیم که کشورهای عضو اتحادیه اروپا و احزاب مختلف عضو پارلمان اروپایی، در ماه های گذشته رقابت فشرده ای را برای انتخاب جانشین کاترین اشتون پشت سر گذاشتند.
نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی، هرکس و از هر کشوری که باشد، مامور ایجاد هماهنگی در سیاست خارجی کل اتحادیه است. با این حال ملیت این
نماینده عالی، تاثیر مستقیم در نوع هماهنگ کردن او دارد.
همچنان که در ماه های گذشته متیو رنزی، نخست وزیر ایتالیا و ماریو دراگی، رئیس ایتالیایی بانک مرکزی اروپا برای پیروزی خانم موگرینی بسیار تلاش کردند.
موگرینی را به پرونده ایران دعوت کنیم
در 10 سال عمر مذاکرات هسته ای ایران تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) نقش اساسی داشته اند. این کشورها البته هریک به نوعی از به نتیجه نرسیدن پرونده هسته ای ایران سود می برند.
فرانسه با پرونده ایران در حال تجارت و بهره بردن از پترودلار های عربی است. انگلیس همچنان به خصومت با ایران ادامه می دهد.
آلمان نیز اگرچه از لغو تحریم ها بهره می برد، اما قدر مهم ترین پرونده دیپلماتیک جهانی که این کشور را در کنار اعضای دائم شورای امنیت قرار داده است را به خوبی می داند. در این میان کشورهای دیگر اروپایی از جمله ایتالیا، اسپانیا، یونان و ... نیازمندتر از همه به رفع تحریم ها، همچنان از این پرونده دور نگه داشته می شوند.
اطلاعات رسیده از منابع دیپلماتیک اروپایی حاکی از این است که تمدید حضور "بارونس تحریم ها" (کاترین اشتون) در مذاکرات هسته ای، با فشار و اعمال نفوذ انگلیس و فرانسه بوده است. ممکن است خانم موگرینی به دلایل متعدد نتوانسته باشد که در برابر این اعمال نفوذ مقاومت کند.
اما ما مجبور نیستیم با نقشه تروئیکای اروپایی جلو برویم. براساس پروتکل های متعارف دیپلماتیک، شأن خانم اشتون از این پس هم تراز با شأن دیپلماتیک دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان نیست. سطح کنونی خانم اشتون حداکثر در سطح معاونان وزیر خارجه کشورمان است.
با توجه به این که رفتار کشورهای ۱+۵، آینده روشنی را پیش روی مذاکرات هسته ای قرار نداده است، حضور خانم موگرینی در مذاکرات هسته ای می تواند انگیزه های اتحادیه اروپا برای دستیابی به توافق را افزایش دهد.
حتی در صورت عدم توافق نیز می تواند مانع ایجاد اجماع علیه ایران با سوء استفاده از بی اطلاعی کشورهای دیگر از جزئیات مذاکرات هسته ای ایران باشد.
رسالت:به احزاب بپیوندید
«به احزاب بپیوندید»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حامدحاجی حیدری است که در آن میخوانید؛تحزب، در یک نظام اخلاقی وظیفه گرا که اغلب ما به آن عادت داریم، قدری غیر قابل هضم است. اغلب، افراد میپرسند که اگر من عضو یک حزب شوم، و حزب تصمیمی گرفت که اخلاقاً از نظر من موجه نبود، آیا همچنان باید به اقتضای کار تشکیلاتی، از آن کار حمایت کنم؟
یا بر عکس، اگر اقدامی را بسیار لازم و وظیفه تشخیص دادم، ولی حزب، در مورد انجام آن اقدام، به توافق نرسید، همچنان باید در تشکیلات بمانم و از تصمیم حزب پشتیبانی کنم؟
خب؛ این پرسش مهمی است، و کلید حل آن در دو موضوع است؛ یکی حیطه عمل حزب، و دیگری، اهمیت کار جمعی برای پیشبرد اهداف اخلاقی و سیاسی.
توضیح این که افراد با عضویت در حزب و پذیرش مرامنامه آن، برای حیطه عمل حزب، چارچوبهایی را میپذیرند که افراد در خارج از آن چارچوب ها، آزاد هستند و تصمیم خود را میگیرند. به عبارت دیگر، تنها در یک چارچوب معین، رفتار تشکیلاتی مستلزم همراهی با تصمیمات حزبی است. وانگهی، در برخی موضوعات هم، احزاب متعارف، با مسکوت گذاردن تصمیمات، عملاً دست اعضا را برای تصمیم سازی شخصی باز میگذارند.
نهایتاً این که افراد میتوانند وارد کار تشکیلاتی شوند، در خارج از چارچوبهای مرامنامهای حزب به فعالیتهای خود با تصمیم شخصی ادامه دهند، در شکل گیری تصمیمات تشکل حضور فعال داشته باشند، و اگر با همه این تدابیر، باز حزب به تصمیمی رسید که فرد به نحو مبرمی نتوانست اخلاقاً خود را در همراهی با آن مجاب کند، آن وقت، و در مواقعی که بسیار احتمال وقوع آن اندک است، تصمیم به خروج از تشکیلات میگیرد. در نتیجه، میتوان به اغلب افراد، عجالتاً توصیه کرد که با مطالعه مرامنامه احزاب مختلف، به یکی از آن ها که اصولاً برایشان قابل قبول تر است، بپیوندند، و با این تدبیر، ضریب تأثیر خود را بر رویدادهای سیاسی کشور بیفزایند.
ولی، نکته مهم تر، نکته دوم است، که افراد با درک اهمیت کار جمعی در پیشبرد اهداف اخلاقی و سیاسی، باید این روحیه را در خود بپرورند که تک روی را جز در موارد بسیار بسیار بسیار خاص مذموم شمارند، و تعدیل خویش برای پیوستن به حرکات جمعی را نحوی فضیلت به حساب آورند. همان طور که قرآن کریم میفرماید، "اصبروا و صابروا و رابطوا...". در واقع، گاه در مورد یک تصمیم با حزب اختلاف داریم و نمره این اختلاف، فی المثل پنج درجه است. اما، نکته مهم آن است که از یک دید وسیع تر، مشی و رویه حزب به ترتیبی است که در اغلب موارد، همراهی با آن و کمک به تحقق اهداف جمعی آن ارزش چندین برابری دارد. فرآیند یک حزب کارآمد، هر یک از اعضا را قادر میسازد تا حتی، نسبت به با استعدادترین افرادی که به تنهایی فعالیت میکنند، عملکرد بهتر و مثبت تری داشته باشند. البته، این به آن معنا نیست که باید با همه رفتارهای یک حزب کنار آمد، ولی باید برای اصل کار تشکیلاتی هم فضل و فضیلتی در نظر گرفت و آن را هم در محاسبات خود گنجاند.
در همین راستا و در نتیجه، نکته سومی نتیجه گرفته میشود، و آن اینکه چیزی که در متن و فرآیند احزاب میگذرد، در بهبود مشارکت سیاسی و حزبی مردم تأثیرگذار است. اگر احزاب روندهای صحیحی طی کنند، مردم، در سبک و سنگین کردن تک روی و کار حزبی، تصمیم به تعدیل خود میگیرند. در واقع، تعدیل خود در جریان عضویت در احزاب، باید ارزش خود را به مردم نشان دهد. ارزش عضویت در یک حزب خوب این است که دسترسی به نتایج به دست همه فعالان سیاسی عضو تشکل تحقق میپذیرد. یک تشکل صحیح و سالم، با تعیین هدفهای معنی دار و واقعی، و نحوه دستیابی به موفقیت، هم افزایی ها را میسر میسازد. یک حزب با عملکرد مناسب، مدام سهم خود را در تحولات کل کشور برآورد میکند، و میتواند روندهای رو به بهبود را ترسیم نماید، و به اقدامات هماهنگ اعضا جهت بدهد.
پس، راهبران سیاسی باید قدرت فعالیت به سازمان سیاسی خود ببخشند. برای این منظور، چند توصیه برای راهبران احزاب سیاسی داریم:
1. تعیین یک هدف شفاف برای تشکل سیاسی؛
2. اولویت بخشی به این اهداف در قیاس با سایر ملاحظات حزبی، از جمله ملاحظات سازمانی؛
3. ایجاد یک الگوی ارتباطی قوی درون سازمانی و در رابطه با جامعه؛
4. ایفای نقش تشکل در همه مسائلی که به اهداف و آرمانهای تشکل مربوط میشود؛
5. تمرکز بر برقراری ارتباطات و گفتگوها با نیروهای موثر بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور؛
6. تسهیل برپایی جلسات و کنگرههای موثر در درون تشکل و ایجاد امکان ابراز نظر برای اعضا؛
7. به کارگیری تنوع ها و تعارضهای درونی و بیرونی حزب به نفع اهداف حزب، از طریق بالا بردن مهارتهای گفتگو و ارتباط؛
8.آماده ساختن سازمان سیاسی برای حرکت و اقدام نهایی برای دستیابی به نتایج.
فعال نبودن و بی تصمیمی احزاب در بسیاری از مسائل مهم کشور ما به فقدان عملکرد مناسب در فرآیندهای پیش گفته بر میگردد و همین هم باعث میشود که مردم اقبال مناسبی به کار حزبی نداشته باشند.
اگر مردم راجع به مسائلی گفتگو کنند، و احزاب در مورد آن ساکت باشند، معلوم میشود که کار از جایی ایراد دارد. بسیاری از تشکل ها از درک مناسب نقش خود ناتوان هستند؛ دلیل این امر، تمرکز بر اهداف فرعی و عدم توان در کنترل این تمرکز است؛ بنا بر این، امکانات و توجهات صرف موضوعات بی ربط و نامناسب میشود. در عوض، فعالان سیاسی باید در ارتباط با اهداف مشترک و مشخص عمل کرده، و به ارتباطات مستمر با همه نیروهای موجود بپردازند (توأم با برداشتهای آزاد از آندریاس وتر).
قدس:خوابهای آشفته داعش برای لبنان
«خوابهای آشفته داعش برای لبنان»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم سمیر الخادم است که در آن میخوانید؛گروه تروریستی داعش سعی دارد دامنه حضور خود را پس از سوریه و عراق به لبنان گسترش دهد.
عملیاتهای ترور و انفجار در لبنان به نوعی اعلام موجودیت این گروه است.در عین حال داعش برای انجام عملیات، نیازمند فضای اجتماعی اهل سنت است که از آنها حمایت کند. حال آنکه جامعه اهل تسنن لبنان چنین حمایتی از داعش نمی کنند، زیرا بخش بسیار مهم از جامعه اهل سنت لبنان طرفدار مقاومت بوده و از آن حمایت می کنند. حتی آن بخشی که از مقاومت حمایت نمی کند، راضی نیستند که همزیستی آنها با بقیه فرقه های مذهبی و دینی توسط گروه های وهابی و تکفیری از بین برود، بنابراین داعش قادر نیست مانند عراق در لبنان نیز عمل کند.
از طرفی دستگاه های امنیتی لبنان همکاری بسیار گسترده ای با هم دارند و این دقت امنیتی باعث شده تا به امروز، بسیاری از عملیات تخریبی، ترور و انفجارها خنثی شود.
امروزه آنچه در لبنان، سوریه و عراق شاهدیم، ناشی از یک طرح بین المللی با مشارکت دستگاه های اطلاعاتی آمریکا، اسراییل، عربستان، قطر، اردن و ترکیه است. داعش نیز گروهی تروریستی است که از پشتیبانی و کمک مالی و تسلیحاتی آنها برخوردار بوده و هدف دیگری جز ضربه زدن و تضعیف محور مقاومت به منظور اجرای طرح خاورمیانه جدید ندارد، زیرا بارها در گذشته سعی کرده این طرح را از طریق هرج و مرج خلاق اجرا کنند.
در واقع آنچه اکنون در عراق روی می دهد، بخشهای یک طرح بین المللی صهیونیستی برای تجزیه خاورمیانه و حفظ امنیت اسراییل است. که تا کنون در لبنان و سوریه شکست خورده و درعراق هم به نظر نمی رسد با وضعیت موجود، بتواند موفق شود و به محور مقاومت ضربه بزند.
از سویی دیگر با یورش نیروهای داعش به شهر عرسال و فتح آن، بحث حضور آنها در لبنان، پر رنگ تر شد، طرحی که از چند ماه قبل و پس از سقوط منطقه مرزی القصیر تدوین شده بود، با این حال زمان اجرای آن به وقتی موکول شد که سقوط القلمون قطعی به نظر رسید؛ زیرا مسؤولان داعش نگران این موضوع بودند که ورودشان به خاک لبنان به همکاری تاکتیکی یا استراتژیک ارتشهای لبنان و سوریه بینجامد. به این ترتیب، این بار داعش از القلمون فرار نکرد و تا آخرین روزها با تمام وجود جنگید؛ اما زمانی که دید محاصره قابل شکستن نیست، به لبنان حمله برد تا همزمان القلمون را نیز حفظ کند. پس از تکمیل محاصره منطقه استراتژیک «القلمون» در سوریه به وسیله حزب ا... و ارتش لبنان، سرفرماندهی داعش در القلمون به نیروهایش دستور داد از لابهلای کوه های مرزی به عرسال حمله برده و در حمله ای برق آسا این شهر را فتح کند. سرعت عمل داعش در این عملیات، توانایی رزمی این گروه تروریستی را نشان داد. در این مرحله، نیروهای داعش در منطقه الزبدانی سوریه با سلاح سنگین به سمت مرز لبنان (عرسال) حمله کرده تا این قسمت از خاک لبنان را به قلمرو داعش اضافه کنند.
با این توصیفات، علل حمله داعش به لبنان را می توان در مواردی خلاصه کرد.
تغییرات میدانی نبرد در سوریه به صورتی بود که نیروهای داعش و النصره در القلمون روزانه بیشتر در منجلاب فرو می رفتند و به نظر می رسید ارتش سوریه و متحدانش بزودی این منطقه را به صورت کامل پاکسازی خواهند کرد. شدت محاصره به صورتی بود که این بار، نیروهای داعش حتی توان فرار را هم نداشتند و به این ترتیب همگی کشته می شدند. عاملی که باعث شد داعش تصمیم نهایی برای حمله به لبنان را بگیرد، قطع محور ارتباطی القلمون به الزبدانی بود. منطقه الزبدانی به صورت کامل در اختیار داعش است و در آن تسلیحات و نیروهای زیادی دارد؛ اما ارتش به کمک چریکهای وابسته به حزب ا... توانست محور ارتباطی آنان به القلمون را قطع کند که از طرفی نشان دهنده توانایی حزب ا... و ارتش سوریه بود، و از طرف دیگه حلقه محاصره را به صورت چندلایه تکمیل کرد. وجود صدها زخمی در این منطقه، یکی از موانع دیگر گروه های مسلح برای فرار از القلمون بود. نیروهای زخمی قابلیت فرار از کوهستان را ندارند و به این ترتیب، یا داعش و النصره باید سربازان خود را به ارتش سوریه تقدیم می کردند، یا معبر لجستیکی و پشتیبانی برای القلمون درست کنند تا بتوانند مانع از سقوط این منطقه شوند.
در عین حال گروه های تندرو اقدام به تشکیل شاخه دولت اسلامی عراق و شام در شهر طرابلس لبنان کرده اند. برای تحقق طرح تشکیل امارت در لبنان، می خواستند از منطقه مرزی عرسال، عملیات زمینی خود را به سمت شهر «الهرمل» و از آنجا به سوی «الضنّیه» و شهر «طرابلس» به پیش ببرند تا با اشغال مناطق تا دریای مدیترانه، امارت موسوم به «دولت اسلامی» را در مناطق اشغال شده اعلام کنند. آنها قصد داشتند شیعیان و مسیحیان را با هدف متصل کردن منطقه «البقاع» به شهر «طرابلس» مجبور به مهاجرت کنند و همچنین قصد دارند از طریق جنگ روانی و رسانه ای از یک طرف و حمله نظامی به ارتش و دعوت به جدایی نیروها از این نهاد نظامی از طرف دیگر به هدف خود برسند. بی شک آنچه لبنان به روی خود می بیند، خطری تمام عیار است.
این خطر زمانی بیشتر احساس می شود که می بینیم منطقه درگیر ناآرامی های شدید شده که فراتر از توقعات است.مبالغه نیست اگر بگوییم که ما درباره وضعیتی بی سابقه صحبت می کنیم که از موصل تا عرسال امتداد دارد. از سوی دیگر ما در این منطقه شاهد ضعف دولتهای مرکزی هستیم که کنترلی بر سراسر سرزمینهای کشورهایشان ندارند. مرزهای بین المللی نیز از بین رفته اند. آن چه می تواند خطرناکتر از تحولات لبنان باشد، این است که به طور رسمی و طی یک خونریزی تمام عیار، مرزها از بین بروند و استقلال لبنان زیر سؤال برود و منطقه ای که از موصل آغاز شده، تا اینجا ادامه یابد.
سیاست روز:واشنگتن، صهیونیستها و آمریکای لاتین
«واشنگتن، صهیونیستها و آمریکای لاتین»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم فرامرز اصغری است که در آن میخوانید؛باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا ضمن اذعان به شکست ۵ دهه تحریم کوبا از آغاز ابعاد جدید در روابط دو کشور خبر داد. این اقدام در حالی صورت گرفت که در کنار دهها هدف آشکار و پنهان آمریکا از این رویکرد، یک نکته قابل توجه مشهود است و آن تلاش آمریکا برای خدمت به صهیونیستها است. از زمان جنگ ۵۰ روزه غزه آمریکای لاتین از مردم و مسئولان یکپارچه در کنار غزه قرار گرفته و در کنار اعلام حمایتهای همهجانبه از فلسطینیان بر قطع روابط و حتی مقابله با صهیونیستها تاکید کردهاند. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین حتی پرچم رژیم صهیونیستی به آتش کشیده شده و مردم بر لزوم اقدام قاطع دولتمردانشان علیه این رژیم تاکید کردهاند. در اتحادیههایی مانند مرکوسور و آلبا با حضور دهها کشور آمریکای لاتین نیز این مواضع تاکید شده است.
مجموع فرآیند تحولات آمریکای لاتین نشانگر تزلزل شدید جایگاه صهیونیستها است در حالی که تلآویو همواره آمریکای لاتین را از مناطق نفوذ خود دانسته و حتی بعضا از برخی مناطق آرژانتین به عنوان اسرائیل دوم یاد میکردند.
حال این سوال مطرح است که چه ارتباطی میان رویکرد آمریکا به کوبا با وضعیت صهیونیستها در آمریکای لاتین دارد؟ در پاسخ به این پرسش به سیاست تفرقهانداز و حکومتکن میتوان استناد کرد. آنچه امروز در آمریکای لاتین مشهود است وحدت و یکپارچگی سراسری از جمله علیه رژیم صهیونیستی است. سیاست امریکا چنان تعریف شده است که از یکسو ادعای بهبود روابط با انقلابیترین کشور آمریکای لاتین یعنی کوبا را مطرح میسازد و از سوی دیگر به تحریم ونزوئلا به عنوان قطب دوم انقلابیون آمریکای لاتین میپردازد.
رویکرد آمریکا به کوبا پس از ۵ دهه خصومت زمینهساز فضاسازی رسانهای گسترده در جهان و از جمله در آمریکای لاتین میشود که از اهداف آن دورسازی افکار عمومی از مسئله فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی است. در مرحله بعدی آمریکا با ایجاد شکاف میان کشورهای آمریکای لاتین در قبال حامیان کوبا و متحدان ونزوئلا سناریوی درگیر ساختن آمریکای لاتین در تقابلهای داخلی را پیگیری میکند که از اهداف آن دوری آمریکا از مبارزه با رژیم صهیونیستی و فعالیتهای این رژیم در آمریکای لاتین میباشد.
بر این اساس میتوان گفت که بخشی از سیاست آمریکا در قبال رویکرد به کوبا را خدمت جدید به رژیم صهیونیستی تشکیل میدهد چنانکه نمود مشابه این رفتار آمریکا را در تحولات عراق میتوان مشاهده کرد. منابع محلی موصل خبر دادند املاک اقلیتهای آواره در استان نینوا در شمال عراق که تحت اشغال داعش است به قیمتهای جذابی خریداری و به تاجران صهیونیست فروخته میشود تا زمینه اسکان ۲ هزار یهودی در شمال عراق فراهم شود. آمریکا در حال بهرهبرداری از گروههای تروریستی و فضای بحرانی تحمیل شده به عراق برای اجرای پروژه صهیونیستها در این کشور است در حالی که افکار عمومی و دولتمردان عراق و منطقه درگیر تروریسمی هستند که ساخت دست آمریکا است.
وطن امروز:دام ژنتیکی خودشیفتگان
«دام ژنتیکی خودشیفتگان»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در آن میخوانید؛ تصور کن! با یک گوش پاککن، کمی بزاق دهان و یک آدرس اینترنتی، به همین سادگی شما نجات یافتهاید! این حتی تخیلیتر از نسخهای است که «جان لنون» فقید پس از جدایی از بیتلها در ترانه مشهورش، «تصور کن» (IMAGINE) برای نجات بشریت پیچید. بماند که خود لنون پیش از مرگ در وصف ترانهاش گفت: «تصور کن»، ضد مذهب، ضد ملیگرایی و غیرمتعارف است و فقط به این خاطر با چنین استقبال عمومی مواجه شد که روکشی شکری دارد!
اما اینکه نسخه پیچیدن جان لنون و نمونه بزاق دهان چه ارتباطی با نجات شما دارد را باید از بهرام رادان، شیفته لنون - با آن عینک قرمزش - و دوست سفر کرده خودشیفتهاش پرسید. با توجه به کلیپی تبلیغاتی که این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، اگر نعل به نعل طبق دستورالعمل این آقا و خانم بازیگر و آدرسی مجازی که میدهند عمل کنید، نمونه دهانی شما به بانک اروپایی سلولهای بنیادین (مغز استخوان) وابسته به بنیاد «یوروپ دانر» در لیدن هلند میرود؛ جایی که کدهای ژنتیکی شما در آن به همراه دیگر مشخصات محرمانه زندگیتان به اشتراک گذاشته میشود و حتی اگر بهاصطلاح منجیان هلندی شما در بانک ژنتیکی مزبور هم نخواهند، کارفرمایان و سرمایهگذاران و خلاصه بالادستیهایشان مثل هزار و یک مورد مشابه دیگر (فیسبوک، گوگل، توئیتر، وایبر و...) محرمانهترین اطلاعاتی را که شما براساس اعتماد به یک شبکه جهانی به اشتراک گذاشتهاید - که این بار کلید حیات یا همان کد ژنتیکیتان است - از آدرس تبلیغ شده در کلیپ مزبور www.bmdw.org به یک آدرس خیلی آشناتر منتقل میکنند: www.cia.gov/offices-of-cia/science-technology که آدرس مجازی همان بخش معروف خدمات فنی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکاست، جایی که پیشرفتهترین تحقیقات برای کشتار یا کنترل جوامع بهوسیله سلاحهای ژنتیکی در دست انجام است. این تازه بخش مرئی کوه یخ است چون طبق گزارش لو رفته پنتاگون، فقط تا سال 2009 بیش از 80 درصد دانشمندان ارشد حوزه پلاسما نه در آمریکا بلکه در چند وجب از خاک اشغالی فلسطین سکونت و اشتغال داشتهاند.
دانش پیشرفته پلاسما فقط به صهیونیستها در توسعه بمبهای غیرمتعارف هستهایشان کمک نمیکند بلکه توسعه سلاحهای ژنتیکی فوق هوشمند هم بخشی از برنامه آتی اسرائیل است. سلاحهایی نظیر بمبهای شیمیایی که تنها روی کدهای ژنتیکی از پیش تعریف شده که از جوامع هدفشان گرد آوردهاند اثر میگذارد. به همین خاطر است که جنگهای آینده را جنگهای سایبری و ژنتیکی نام نهادهاند چون به لطف آخرین فناوریها، دسترسی طرفهای متخاصم به پنهانترین اسرار اردوی مقابل فراهم میشود. به این ترتیب غفلتزدگانی چون گلشیفته فراهانی و بهرام رادان بیآنکه خود بدانند، ممکن است برای پروژهای اجیر شده باشند که هدف غاییاش نه تنها نجات هموطنانشان نیست بلکه برعکس به دام انداختن آنها در یک حمله ژنتیکی احتمالی در آینده است؛ حملههایی متنوع از شیوع بیماریهای مسری در میان کدهای ژنتیکی هدف، گرفته تا مسموم ساختن افرادی خاص به صورت هدفمند و بعد اجیر کردن آنان برای خیانت به کشورشان در ازای دریافت پادزهر.
«بخش خدمات فنی» سازمان سیا کماکان به توسعه سلاحهای بیولوژیک شامل سلاحهای سرطانزا برای ترور (بیسر و صدای) اهداف سیاسی ادامه میدهد.
موساد نیز سابقهای سیاه دارد. پرونده مرگ اسرارآمیز «یاسر عرفات» رهبر سابق تشکیلات خودگردان فلسطین توسط عوامل اسرائیلی هنوز باز است. گفته میشود او با پرتاب سوزنهای آغشته به سموم بیولوژیکی از پا درآمد.
مشابه همین اتفاق حدود یک دهه پیش برای خالد مشعل از رهبران حماس افتاد و حتی عامل ترور در میان جمعیت دستگیر شد اما رهبران عربی از وحشت اینکه چنین بلایی بر سر خودشان بیاید، با تلآویو معامله کردند و پادزهر را تحویل گرفتند. در سالهای اخیر چندین رهبر آمریکای لاتین بهخاطر سرطان یا حمله قلبی از پا درآمدهاند که قابلملاحظهترین این موارد مربوط به هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا و نستور کرشنر، رئیسجمهور آرژانتین میشود (همسر خانم کریستینا کرشنر، رئیسجمهور فعلی آرژانتین). خانم کریستینا فرناندس کرشنر هم مشکوک به سرطان تیروئید است که پس از سخنرانی اخیرش در مجمع عمومی سازمان ملل علیه آمریکا و شیاطین صهیونیست (سوروس) به اعضای دولتش گفته بود اگر بلایی سرم آمد به شمال (آمریکای شمالی) نگاه کنید! بقیه رهبران لاتین هم یکییکی سرطان گرفتهاند؛ فرناندو لوگو رئیسجمهور پاراگوئه تا پیش از کودتا، خوآن مانوئل سانتوس رئیسجمهور فعلی کلمبیا پس از آنکه با گروه چپگرای فارک قرارداد صلح بست، لولا داسیلوا رئیسجمهور سابق برزیل و رئیسجمهور بولیوی اوو مورالس. همه آنها در یک ویژگی مشترک هستند: آنها مجبور بودند دستکم برای شرکت در مجامع سازمان ملل مدت زمانی را در خاک ایالات متحده بگذرانند یا به دلایلی در آن جا بستری شوند و همین فرصت را به دست جنایتکاران ژنتیکی سیا میداد. نکته مهمی که درباره کلیپ تبلیغاتی مزبور مغفول مانده، این است که تنها درصد بسیار کمی از مخاطبان آن ممکن است جزو هموطنان مبتلا یا در معرض سرطان باشند که نیاز به دریافت نوع خاصی از سلولهای بنیادین از بانک اروپایی «یوروپ دانر» داشته باشند اما بر اثر تبلیغات عوامفریبانه، بسیاری از افراد سالم هم تشویق میشوند برای روز مبادا بهاصطلاح نمونه دهانی خود را پسانداز کنند بیآنکه بدانند فقط یک دهنده هستند مگر در موارد بسیار خاص که متاسفانه تحریمهای غربی علیه ایران هم بخت دریافت نمونه لازم در روز مبادا را برای سرطانیهای متقاضی در فهرست انتظار بسیار کاهش میدهد. در عوض بخش خدمات فنی سازمان سیا و همتای اسرائیلیاش، در صورت ارسال تعداد زیادی از نمونههای ایرانی، این فرصت را به دست میآورند که به طیف متنوعی از کدهای ژنتیکی مردم ما دست پیدا کنند. این کدهای ژنتیکی بهخاطر پیوند خونی خانوادهها و اقوام ایرانی، دشمن را به دامنه وسیعتری از کدهای ژنتیکی خاص مردم این مرز و بوم میرساند. بدین ترتیب با دست خودمان اطلاعاتی حیاتی به بزرگترین جنایتکاران جهان دادهایم تا با در اختیار داشتن رموز خدادادی خلقتمان هر بلایی که خواستند بر سرمان آورند.
جوان:شکست پروژه جنگ نرم علیه قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا
«شکست پروژه جنگ نرم علیه قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛درسالهای اخیر، تهاجم و تخریب از طریق ایجاد سؤال و شبهه با بهرهگیری از تاکتیکها و تکنیکهای پیچیده عملیات روانی علیه فعالیتهای سازندگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بخش قابل توجهی از جنگ نرم دشمنان علیه انقلاب و ملت ایران را به خود اختصاص داده است. دشمنان با سرمایهگذاری کلان در این بخش از جنگ نرم، به دنبال تخریب پایگاههای مردمی سپاه هستند.
در پروژه جنگ نرم علیه قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا که ابتدا از سوی دشمنان خارجی در چارچوب پروژه بزرگتر سپاههراسی و سپاهستیزی کلید خورد و در داخل کشور نیز عدهای آگاهانه یا ناآگاهانه در این پروژه دشمنان بیرونی و خصوصاً غربیها و صهیونیستها را همراهی کردند، چند هدف راهبردی دنبال میشود. اهدافی که میخواهد سپاه را با مختصات زیر معرفی کند.
1- سپاه با ورود به عرصه اقتصادی به یک بنگاه بزرگ اقتصادی تبدیل شده است.2- سپاه به رقیب بخش خصوصی تبدیل شده و عرصه رقابت بین بخش خصوص را از بین برده است. 3- سپاه نبض اقتصادی کشور را در دست گرفته و در مقابل دولت قرار دارد. 4- سپاه با رویکردی منفعتطلبانه، عامل اصلی مشکلات اقتصادی ایران است. 5- سپاه با ورود به فعالیتهای اقتصادی، از فلسفه وجودی خود فاصله گرفته و فراقانونی عمل میکند. 6- سپاه سودآوری خود را در شرایط تحریم میبیند و بر همین اساس با تلاشهای دولت در امر مذاکرات برای رسیدن به توافق هستهای مخالف است.
رسانههای استکباری و صهیونیستی و شبکههای ماهوارهای فارسیزبان طی یک سال گذشته با تمرکز بیشتر بر محورهای مذکور، تلاش کردند سپاه را به عنوان مانع بزرگ سر راه دولت آقای روحانی برای حل مشکلات اقتصادی کشور معرفی کنند. بر اساس این سناریوی دشمنان خارجی که ورشکستگان سیاسی و فتنهگران داخلی نیز با آنان همراه شدند، نقطه هدف قرار دادن دولت و هواداران دولت در برابر سپاه و در نهایت دو قطبیسازی جامعه بود.
اما به لطف خداوند متعال، این توطئه و نقشه شوم غربیها بر اساس شیوههای نوین جنگ نرم با شکست مواجه شد و آنچه در روزهای اخیر در فضای رسانههای داخلی از سوی صاحب منصبان در دولت یازدهم انتشار یافت، دلیل قاطعی بر این مدعاست.
قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا پس از جنگ و به استناد اصل 147 قانون اساسی و تأییدیه مقام معظم فرماندهی کل قوا شکل گرفت تا ظرفیت عظیم مهندسی سپاه را در خدمت بازسازی مناطق آسیبدیده در جنگ و دیگر فعالیتهای سازندگی کشور قرار دهد. ساخت سد کرخه با سازههای بزرگ به دست حماسهآفرینان دفاع مقدس بر مبنای شعار «ما میتوانیم»، این باور را در دولتها و دیگر مسئولان کشور پدید آورد که قرارگاه خاتم میتواند نقطه امیدی برای انجام کارهای بزرگ در عرصه سازندگی و پیشرفت باشد.
ورود قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا به پروژههای بزرگ نفتی و بر عهده گرفتن ساخت فازهای 15 و 16 پارس جنوبی و پر کردن خلأ شرکتهای خارجی مانند شل و توتال در این عرصه، این پیام معنادار را برای غرب داشت که موفقیت سپاه در این قبیل پروژهها معنایی جز شکست قطعی سیاست تحریم اقتصادی ایران نخواهد داشت.
در این هنگامه بود که غرب، با تکیه بر قدرت رسانهای خود از یک طرف و فعال ساختن تمامی عوامل خود از طرف دیگر، جنگ نرمی را علیه فعالیتهای سازندگی سپاه به راه انداخت تا شاید بتواند با معرفی سپاه به عنوان یک مافیای اقتصادی درافکار عمومی، این حرکت مقدس را متوقف ساخته و سیاست تحریم را به نتیجه دلخواه برساند. اما به لطف خدا و در پرتو مدیریت جهادی پاسداران متخصص در قرارگاه، اکنون از یک طرف پروژههایی چون فازهای 15 و 16 پارس جنوبی در حال اتمام و رسیدن به مرحله بهرهبرداری است و از طرف دیگر با آَشکار شدن بیش از پیش توانمندیها و انگیزههای قرارگاه در عرصه سازندگی کشور و استقبال دولتمردان در دولت یازدهم، در نقطهای قرار گرفتهایم که میتوان با اطمینان گفت، پروژه جنگ نرم غرب علیه قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا با شکست مواجه شده است.
تأمل در اظهارات زیر که از سوی تعدادی از مسئولان دولت یازدهم در جمع فرماندهان و مدیران قرارگاه و در یازدهمین همایش این قرارگاه در تاریخ 25 و 26 آذر سال جاری بیان شده، دلایل شکست پروژه جنگ نرم دشمن را آشکار میسازد.
الف- محورهای اصلی سخنان مهندس حبیب چیتچیان، وزیر نیرو
1- قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا به عنوان بازوی توانمند عرصه سازندگی کشور اهداف منفعتطلبانه را دنبال نمیکند.
2- بعد از دوران دفاع مقدس، ظرفیت مهندسی رزمی سپاه به یکی از بزرگترین سازمانهای خدمترسان جامعه در زمینه مهندسی تبدیل شد.
3- امروز نیز ملت ایران برکات زیادی را از این ساختار مقدس که ریشهاش در دوران دفاع مقدس غرس شد مشاهده میکند.
4- قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، امروز به کانون جذب، ساماندهی و سازماندهی نیروهای متخصص، کاردان و خدوم تبدیل شده است.
5- امروز قرارگاه مجری پروژههای مهمی همچون ساخت سدها و نیروگاههای برقابی متعدد و طرحهای آبرسانی بسیار پیچیده در جای جای کشور است.
6- در جایی که ما با طرحهای عظیم، پیچیده و حساس مواجهیم، نقش قرارگاه برجسته است. 7- قرارگاه باید در تعامل بسیار نزدیک با سازمانهای مرتبط با برخورداری از ظرفیت و توان عظیم مهندسی و فنی خود، خلأهای موجود را رفع کند.
8- قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا، نه تنها در ابعاد فنی و مهندسی، بلکه در راستای ایجاد صمیمیت، معنویت و خالص کردن هدف خدمت الگو است.
9- وجود قرارگاه برای کشور نعمت بوده و اثرات زیادی داشته که امیدواریم همچنان این شجره طیبه اثرات خود را نشان دهد.
ب- محورهای اصلی سخنان مهندس بیژن زنگنه، وزیر نفت
1- فعالیتهای قرارگاه در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی در سطح بالایی از مدیریت و مهندسی است. 2- به طور روزانه فعالیتهای قرارگاه در فاز 15 و 16 پارس جنوبی را پیگیری میکنم؛ در مجموعه قرارگاه کارهای بزرگ و اقدامات موثری به انجام میرسد که شایسته تقدیر است. 3- اندازه و کیفیت فعالیتهای قرارگاه فراتر از حد بخش خصوصی بوده و قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، هیچگاه رقیب بخش خصوصی نیست. 4- آینده درخشان قرارگاه در حوزه نفت و گاز، در گرو رفتن به سمت «جیسی» همراه با انتقال تجربیات و صدور خدمات است. 5- با ظرفیت عظیم نهفته در جوانان و نهادهای انقلابی ایران اسلامی، میتوان در مسیر توسعه و پیشرفت گام برداشت و موجب عزت و سرافرازی ملت و نظام شد. 6- موفقیت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، موفقیت وزارت نفت است و امیدوارم بتوانیم با اقتدار از تحریمها و توطئهها عبور کرده و کشوری بسازیم که همگان به ما افتخار کنند.
ج- محورهای اصلی سخنان دکتر محمدباقر نوبخت، معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور
1- قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، بدون داشتن رویکرد اقتصادی به طرحها، با نجابت به دنبال یاری رساندن به دولت است.
2- کسانی که ندانند یا مغرض باشند و تصور کنند پتانسیل بزرگ قرارگاه که بعد از دوران دفاع مقدس در خدمت توسعه کشور قرار گرفت، رقیب بخش خصوصی است، یا ناآگاهند یا مغرض و میخواهند تحریک کنند.
3- بنده به عنوان مسئول برنامهریزی کشور، با آگاهی عرض میکنم به هیچ وجه قرارگاه رقیب بخش خصوصی نیست.
4- ما معتقد نیستیم که قرارگاه با پیشینه، ریشه و ظرفیت فوقالعادهای که دارد، در تقابل با بخش خصوصی به عرصه بیاید؛ کدام بخش خصوصی است که بیش از 2 میلیارد دلار از دولت مطالبه داشته باشد و همچنان پای کار بایستد، این مسئله چیزی جز روحیه و عرق رزمندگی و دلاوری نیست.
5- قرارگاه ظرفیت بزرگ فنی و مهندسی کشور است که به کمک دولت میآید. 6- امروز دولت و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا، پیمان مجددی با هم خواهند داشت، کارهای بزرگی پیش رو داریم، به دلیل آنکه قرار نیست در برابر دشمن کوتاه بیاییم و میخواهیم پیشرفت کنیم.
آری، آن کار بزرگ میتواند در پیوند عمیق دولت با قرارگاه، همانا پیادهسازی اقتصاد مقاومتی در همه عرصههای اقتصادی در پرتو مدیریت جهادی و انقلابی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا باشد.
حمایت:باخت شیخ نشین ها در قمار نفتی
«باخت شیخ نشین ها در قمار نفتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علاء الدین بروجردی است که در آن میخوانید؛کاهش ناگهانی قیمت طلای سیاه در بازارهای جهانی طی هفته های اخیر تحلیلهای بسیاری را از جانب کارشناسان مختلف داخلی و بین المللی برانگیخت؛ تحلیلهایی که شاید بتوان وجه مشترک تمام آنها را بازی و توطئه پشت پرده سیاسی دانست. پشت پرده ای که تلاش می کند با حرکتی نرم و آهسته اهرم فشاری برای ایران به همراه داشته باشد.
«در اقتصاد متکی به منابع زیر زمینی نخبگان جذب نمیشوند. وقتی ثروت خود را از زیر زمین خامفروشی کنیم، این اقتصاد مثل “بچه پولدار ملی” است که قدر پول را نمیداند، سیاست آنها این است که یک روز قیمت نفت تنزّل پیدا کند؛ ناگهان شما میبینید ۲۰ دلار قیمت نفت تنزّل پیدا کرد؛ تا دیروز مثلاً ۱۰۵ دلار میفروختند، حالا باید ۸۵ دلار بفروشند؛ اینها سیاستهای جهانی است. کشوری که اقتصاد خودش را بسپرد دست سیاستگذاران و طرّاحان و برنامهریزانِ خارج از محدوده مصالح او، حال آینده آن کشور معلوم است.» این عبارات، بخشی از سخنان رهبر انقلاب در واکنش به کاهش عامدانه قیمت نفت توسط سیاست گذاران جهانی بود که ۳۰ مهرماه سال جاری، در جمع شرکت کنندگان در هشتمین همایش ملی نخبگان جوان مطرح نمودند. خاورمیانه به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت جهان در حالی با کاهش ناگهانی این طلای زیرزمینی مواجه شده که اقدامات گروه های تروریستی در منطقه، دخالت های کشورهای غربی و آمریکا، اختلافات ناتو و روسیه بر سر اوکراین دست به دست هم داده و شرایط منطقه را ناپایدار کرده است اما در شرایطی این چنین شکننده، کاهش ناگهانی قیمت نفت حکایت از پشت پرده ای سیاه دارد. از سوی دیگر، گلوبال ریسرچ از توطئه آمریکا و عربستان در اواخر تابستان امسال پرده برداشت و نوشت جان کری از عربستان خواسته است تا نفت را زیر قیمت بازار بفروشد. بدون شک عربستان ترجیح می دهد با توسل به ابزار نفتی، از قدرت و نفوذ ایران بخصوص در مبارزه با داعش در منطقه بکاهد و امتیازات خود را در مذاکرات هسته ای به این روش مطالبه کند.
رسانه های منصف کشورهای اروپایی و غربی نیز هدف از روند کاهش قیمت نفت را توطئه عربستان برای ضربه زدن به کشورهای ایران، روسیه و عراق ارزیابی کرده اند. روشن است که فضای پیش رو و عملکرد عربستان در منطقه کاملاً در راستای مطامع و خواسته های آمریکا قرار دارد. در حالی که کشورهای اروپایی و آمریکا همچنان دچار رکود نسبی اقتصادی هستند، طبیعی است که از کاهش قیمت نفت در راستای رشد و رونق اقتصادی خود استفاده کنند. منفعت دیگر این کاهش قیمت، به زانو در آوردن اقتصاد کشوری مانند روسیه است که سعی دارد در دوران پس از جنگ سرد، خود را احیا نموده و در برابر کشورهای عضو پیمان ناتو قد علم کند. امروز کاهش قیمت نفت به بیشترین کاهش قیمت روبل منجر شده است. به گونه ای که بعضی از مقامات مسکو اعلام کردند که باور دارند هدف از پایین آوردن قیمت نفت به زانو درآوردن پوتین و بیرون راندن او از عرصه قدرت سیاسی است.
عربستان، ایران و روسیه را مسببان بقای بشار اسد در سوریه می داند و بنابراین نوک پیکان این سلاح اقتصادی خود را به سمت این دو کشور نشانه رفته است که با منویات آمریکا نیز در یک راستا است. وجه دیگر بازی نفتی عربستان آن است که می خواهد با به کار گرفتن ابزار نفت، جایگاه خود در نظام بین المللی را تثبیت کند. نارضایتی عربستان از اینکه در دولت اوباما بحث خروج از خاورمیانه و حرکت به شرق دور در اولویت قرار گرفته، سبب شده است که این کشور از ابزار نفت برای فراهم آوردن زمینه تجدید نظر در این استراتژی استفاده کند.با نگاهی به داخل کشور، هر چند بسیار پیشتر باید نسبت به بازسازی مجدد اقتصاد کشورمان منهای نفت اقدام می کردیم، اما هر چه این فشارها بیشتر باشد، عزم و اجبار مسئولین برای تهیه بودجه ای مبتنی بر اقتصاد مقاومتی نیز بیشتر خواهد شد.
رهنمودهای مقام معظم رهبری در زمان شدّت و رخوت اقتصادی، ناظر به شرایط فعلی و تحریم کشورمان است. آمریکا یک بار عراق را اشغال کرد اما با شکست از آن خارج شد. بار دیگر با کمک عربستان، سوریه را مورد هدف قرار داد و در سقوط بشاراسد ناکام ماند، در مرحله بعد، با حمایت آل سعود و کشورهای مرتجع حاشیه خلیج فارس، داعش و مشتقات آن را تولید کرد ولی ناگهان منافع خود را مورد تهدید یافت و این جنگ نفتی نیز نمونه ای دیگر از حماقت های آمریکا و همپیمانانش است. حماقتی که بیشتر از منفعت خیالی برای آنان، برای کشور ما سودمند است و منافذ مرگبار اقتصاد وابسته به نفت را به فضل خداوند برای همیشه مسدود خواهد کرد.
آفرینش:
سرمقاله
در لایههای زیرین انتخابات تونس
حمیدرضا عسگری
انتخابات ریاست جمهوری تونس برگزار شد و رئیس پارلمان رژیم "زین العابدین بن علی" به عنوان رئیس جمهور جدید تونس انتخاب شد. "باجی قائد سبسی" 88 ساله، توانست با کسب 55.68 درصد کل آرا، به عنوان رئیس جمهوری جدید تونس انتخاب شود.
این نخستین انتخابات ریاست جمهوری بعد از برکناری "بن علی" دیکتاتور تونس در چهار سال گذشته است (24 دیماه 1389 مطابق با 14 ژانویه 2011) و بنا به قاعده، نتیجه آن می تواند بیانگر چگونگی تداوم حرکت مردم تونس برای تحقق تحولات سیاسی مورد نظرشان باشد. فراموش نکنیم که چهارسال پیش مردم در پی فروپاشی حکومت بنعلی و برکناری تمامی منصوبان به دولت وی بودند و در راستای نارضایتی در باب بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست به انقلابی زدند که آغاز کننده دیگر حرکتهای مردمی در سایر کشورهای منطقه بود.
اما چه میشود که از دل صندوقها و آرای مردمی که دیکتاتور سابق و منصوبینش را عامل بدبختی خود می دانستند، باردیگر به نزدیکان و جریان سیاسی حکومت قبل سربرمیآورد؟! مردم کسی را به عنوان رییس جمهوری خود برمیگزینند که نه تنها یکی از مهرههای اصلی آن رژیم است، بلکه از گفتن این جمله که "ادامه دهنده راه بن علی" خواهد بود، هیچ ابایی ندارد!. دراین زمینه میتوان عواملی را به عنوان پیش فرضهای چنین اقدامی دانست و یا حداقل آنها را در روند انتخابات تونس تاثیر گذار دانست.
دراولین مورد میتوان به وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم جامعه تونس اشاره کرد. کشورتونس با جمعیتی درحدود 10 میلیون نفر و بدون داشتن منابع طبیعی، اصلی ترین منبع درآمدش برمحور صنعت توریسم و گردشگری تکیه دارد. درپی چهارسال گذشته با توجه به بی ثباتی سیاسی در این کشور، نارضایتیهای اقتصادی مردم به حساب منصف مرزوقی(رییس جمهوری موقت) از حزب چپگرای "کنگره برای جمهوری" و همچنین به حساب حزب اسلام گرای" النهضه" که بیشترین کرسی های پارلمان قانون اساسی و بیشترین پست های کابینه را در اختیار داشت، گذاشته شد.
ضمن اینکه حزب النهضه در انتخابات ریاست جمهوری نامزدی معرفی نکرد و بسیاری از کارشناسان براین عقیدهاند که رهبران حزب به خاطر نارضایتیهای فعلی و احتمال شکست در انتخابات دست به چنین اقدامی نزدند. لذا سبسی به عنوان سیاستمداری کهنه کار با آشنایی به فنون حکومت داری با طرح شعارهایی همچون توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توانست نظر مردم را به خود جلب نماید.
نکته دوم در این زمینه تجربه کشورهایی همچون لیبی و مصر میباشد که به نظر میرسد در تصمیم گیری تونسیها تاثیر گذار بوده است. سرنوشت انقلاب لیبی و مصر نشان داد که سردمداران و آنهایی که بر موج انقلاب سوار شدند و حکومت را به دست گرفتند، از تجربه کافی برای تامین خواسته و رضایت تمامی اقشار برخوردار نبودند و اهداف انقلاب را عقیم گذاشتند. از همین رو میتوان حدس زد که تونسیها برای درامان ماندن از هرج و مرجهایی همچون اتفاقات لیبی و مصر، به سمت سیاست مدار کهنه کاری روی آوردند که با الفبای سیاست و حکومت در تونس آشناست.
سومین عامل در لایههای زیرین انتخابات تونس را میتوان حمایت لابیهای غربی و عربی از حزب "سکولار ندا" به رهبری سبسی دانست. البته باید اذعان کرد که دراین باره همچون موارد قبلی، تبلیغات پرحجم غربی و پولهای کلان عربی به کمک سکولارهای غربگرای تونسی آمد و با توسل به حوادث مصر و لیبی و نسبت دادن برخی از اقدامات خرابکارانه به اسلام گرایان تونسی، زمینه های اعاده حیثیت عناصر رژیم سابق را فراهم کرد.
آنچه دربالا گفته شد به عنوان فرضیههایی محتمل بود که میتوان آنها را در لایههای پنهان انتخابات تونس دخیل دانست. اما آنچه مسلم است انتخاب مردم تونس را میتوان نوعی محافظه کاری و نگرانی از بابت بی ثباتیهای سیاسی در برخی کشورهای همسایه دانست که مجددا به سمت و سوی گرایشات و منصوبان حکومتهای پیشین روی آوردهاند.
ابتکار:جسارت برگزیدن یک انتخاب
«جسارت برگزیدن یک انتخاب»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛«جسارت برگزیدن یک انتخاب» بن مایه نامهای است که وزیر امور خارجه ایران به همتایانش در مذاکرات گروه 1+5 ارسال کرده است. اعلام مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران با تاکید براینکه با اطمینان میتوان گفت «توافق جامع مشترک در دسترس است» آغاز روند تازه ای در این تفاهم بینالمللی تلقی میشود.
پیش دستی هوشمندانه محمد جواد ظریف که برای تامین منافع ملی از وجهه شخصی برای دیپلماسی عمومی کشور بهره برده، در شرایطی که حمایت های ویژه ای از تمدید مذاکرات در ایران شنیده میشود، مسئولیت به نتیجه نرسیدن احتمالی توافق جامع را متوجه طرف دیگر گفتگو میکند. طرفی که البته تنها نیست و دولت در درون مرزهای کشور هم مجبور است برای تسلیم نشدن در برابر منافع خاص و امیال گروههای فشار پر سر و صدا... تلاش کند.
ظریف در وضعیت محرومیت نسبی از ظرفیت رسانه های داخلی و البته در هجمه نابرابر و موقعیت شمال – جنوب رسانه های بینالمللی، افکار عمومی دنیا را با انتشار این نامه به چالش کشیده است که طرف مقابل مذاکره به جای عمل به تعهداتش بر تقویت و پابرجایی «رژیم تحریم ها» تاکید میکند در حالیکه «رفع تمام تحریمها جزو اساسی هر توافقی است.»
بی تردید تلاش دولت تدبیر در ارتقای کیفیت گفتگو با 1+5، بر پایه حصول به نتیجه نهایی، یعنی رفع کامل تحریم ها استوار است چرا که تحریم به رغم همه هیاهو و شوی تبلیغاتی محافظه کاران و دولتمردان قبلی نه تنها کاغذ پاره نبود بلکه سازه مستحکم در جهت تعاملات و تبادلات اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کرد و امروز هم با بازی پیچیده نفتی عربستان و کاهش غیر متعارف قیمت، تبعات ویرانگرش بر سفره های مردم مشاهده میشود.
محمد جواد ظریف البته در نامه اش به همتایان گروه 1+5 با اشاره به پایبندی ایران به تعهداتش بر این نکته پافشاری میکند که غرب به رغم همه شعارها و غوغاسالاری ها از زیر تعهداتش شانه خالی میکند و با تعلق خاطر شدید به تحریم، اعتماد ایرانی را هم جلب نکرده است. با این حال تاکید ظریف بر اینکه «ایران نه خواهان سلاح های هسته ای است و نه به آنها نیاز دارد» اتمام حجت با طرف غربی است. شگردی ظریف که نوعی شفافیت دیپلماتیک را به نمایش میگذارد و بی شک میتواند با ایجاد تغییر در ساخت تصمیمات غربی ها به نوعی از ایجاد اعتماد متقابل کمک کند و توافق نهایی ایران و غرب را در بستری از دیپلماسی برد – برد هموار سازد.
مردم سالاری:بیم و امید در ادامه مذاکرات هستهای
«بیم و امید در ادامه مذاکرات هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیاهشناس است که در آن میخوانید؛«مریهارف» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در کنفرانس خبری روزانه خود در ارتباط با مسئله هستهای ایران و مذاکرات هستهای با گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین بعلاوه آلمان) گفت: «اگر به جایگاه کنونی که در آن قرار داریم، نگاهی بیندازیم میبینیم، وقتی سال را شروع کردیم، برنامه هستهای ایران فریز نشده بود، برنامه اقدام مشترک هنوز اجرایی نشده بود. ما بر سر میز مذاکرات نشستیم تا ببینیم که آیا میتوانیم به توافق جامع دست پیدا کنیم و هماکنون بیشاز هر زمانی به توافق جامع هستهای نزدیک شدیم و این در حالی است که برای اولین بار در یک دهه، برنامه هستهای ایران متوقف شده است. این چیزی است که من فکر میکنم یک دستاورد بسیار چشمگیر بوده است».
از سوی دیگر محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان طی نامههای جداگانهای به همتایان خود در کشورهای مختلف جهان مواضع اصولی جمهوری اسلامیایران در خصوص مذاکرات هستهای را تشریح کرد. محمد جواد ظریف در این نامه به همتایان خود با تأکید بر اینکه رفع تمام تحریمها جزء اساسی هر توافقی است، نوشت: اطمینان دارم توافق جامع کاملا در دسترس است و آنچه مورد نیاز است، آینده نگری، اراده سیاسی و قبول واقعیتها و نیز جسارت برگزیدن یک انتخاب صحیح میباشد. اگر نگاهی به ادبیات دولتمردان ایالات متحده آمریکا بیندازیم در مییابیم که تغییر بنیادین در زاویه نگرش آنان در رابطه با ایران ایجاد گردیده است. از کوبیدن بر طبل جنگ در دولت جورج بوش تا تمام گزینههای احتمالی بر علیه ایران بر روی میز است که بارها از سوی رئیسجمهور اوباما مطرح میگردید شاهد یک تغییر نگرش موثر این کشور در رابطه با ایران هستیم. چیزی که برای اولین بار ایالات متحده اگر بخواهد هم نتواند از جایگاه تندروهای طرفدار جنگ با ایران سخن بگوید . بنابراین باید دید آیا لحظه جنگ با ایران به پایان خود رسیده و زمان معامله بزرگ با ایران فرا رسیده است یا خیر؟ تغییر در الزامات منطقهای خاورمیانه، همزمان با تغییر دولت در ایران، آشوب تروریسم داعش که به حد کافی گرمای تشنج در منطقه خاورمیانه در بسترهای منازعه عقیدتی با ابعاد بینالمللی را ایجاد نموده است زمان تصمیم تاریخی برای ایالات متحده آمریکا در رابطه با ایران را فراهم ساخته است .
امروز اوباما با یک راهبرد مواجه است و آن اینکه آیا قصد دارد تا با همراهی یک دولت میانه رو در ایران معادله امنیتی خویش را در خاورمیانه پیش برده و یا این که فرصت را از روحانی خواهد گرفت و علاوه بر آتش تندرویهای منطقه ای از ظرفیت تنش زدایی با ایران نیز چشمپوشی خواهد کرد. در واقع تدوین استراتژی بزرگ ایالات متحده در رابطه با خاورمیانه در گرو تصمیم این کشور در رابطه با پرونده هستهای ایران است . انتخاب هر یک از این دو راه سرنوشت متفاوتی را برای ایالات متحده آمریکا در پی خواهد داشت. راه اول میتواند برای نخستین بار ایران و آمریکا را در آوردگاه کاهش مخاصمات قرار داده و برای نخستین بار بعد از پیروزی انقلاب برای ملت ایران پنجرهای گشاید که چهره یک آمریکای دموکراتیک را تصویر نمایند. چه اینکه ایرانیان بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامیفهرستی از افزایش مخاصمات دو کشور در اثنای جنگ ایران و عراق، حمله به هواپیمای مسافربری و تحریمهای متنوع را شاهد بودند و همین موضوع بر هیزم آمریکا ستیزی در ذهنیت ایرانیان افزوده است. از سوی دیگر هر چند گذار تاریخی هم نمیتواند بخشی از غبارهای سیاسی را بزداید اما ماندن در گذشته به نفع هیچ کس نیست. هرچند تکرار مدل کوبا در مورد ایران فعلا غیر واقعیست .
چهره دوم با توجه به تغییرات انجام شده در داخل و خارج از ایران میتواند برای ایالات متحده آمریکا ظرفیت جدیدی از قدرت چانه زنی و نقش مذاکره را باز تولید نماید . برای نخستین بار آمریکاییها از درون ایران یک صدا میشنوند که دولت و ملت و مجلس و مهمتر از همه رهبری از مذاکرات پشتیبانی نموده و آنرا تصدیق مینمایند. پس خط آغاز ماراتن دیپلماتیک نشانگر اراده طرفینی هر دو کشور است. از جانب دیگر ایرانیها و دولت حسن روحانی فی الواقع در پی گشایش پرونده هستهای و بدست آوردن گامهای عملی است تا بتواند از انرژی هستهای صلح آمیز استفاده نماید و از هر اقدامیبرای شفاف سازی اقدامات خود فروگذار نکرده است.
پس به نظر میرسد زمان معامله بزرگ با ایران فرا رسیده است. اما باید دید هر دو طرف تا چه حد میتوانند تصمیمات جسورانه بگیرند و تاریخساز شوند. قطعا هر گونه تصمیم که در آن ایران و آمریکا را در رابطه متفاوت تاریخی قرار دهد میتواند به صلح پایدار در بهار ناپایدار انقلابات منطقهای و تشنجات مذهبی و سیاسی منتهی و منافع هر دو طرف را تامین نماید. در مقابل هر گونه نگرشهای مبتنی بر گذشته، تنشهای ناشی از آن به ادامه مخاصمه و تشدید افراطگری و از دست رفتن فرصتها و بسته شدن امیدهای انسانی در خاورمیانه منتهی خواهد شد .
با این همه ابتکار دیپلماتیک جمهوری اسلامیایران در بازگشایی صفحات دیپلماتیک با بازیگران موثر منطقهای و بینالمللی بویژه بازیگران اروپایی بیشازپیش میتواند صحنه دیپلماتیک ایران را به منظور خروج از برخی تنگناهای منطقهای و بینالمللی تغییر دهد. آنچه بدیهی است آنکه مذاکره و تنشزدایی ایران و دولتهای بینالمللی روشن ترین راه در دسترس فعلی در آشوبهای اخیر منطقه ای و جهانی را فراهم آورده است و هر گونه تصور غیر از این میتواند به ابهام و پیچیدگی موضوع و نتایج نامعلوم و نامطلوب منتهی گردد.
اعتماد:آیا بمب اتم بیخاصیت شده؟
«آیا بمب اتم بیخاصیت شده؟»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد است که در آن میخوانید؛روزی که نخستین بمب اتمی روی ژاپن منفجر شد و دهها هزار نفر را به کام مرگ فرستاد و با دومین بمب نیز دستهای ژاپنیها به علامت تسلیم بالا رفت، جهان متوجه شد که وارد عصر جدیدی از قدرت نظامی شده است و هرکس که بمب اتم داشته باشد، حرف اول و آخر را در موازنه نظامی خواهد زد. استالین هم متوجه ماجرا شد و لذا طولی نکشید که خود را مجهز به سلاح اتمی کرد، امریکاییها آنقدر عصبانی شدند که متهمان به جاسوسی اتمی برای روسها را اعدام کردند. از این مرحله به بعد جهان وارد عصر وحشت شد. مسابقه تسلیحاتی اتمی چنان با سرعت انجام شد که یک دهه بعد، بمبهای اتمی ریخته شده بر ناکازاکی و هیروشیما، در برابر بمبهایی که امریکاییها و روسها در اختیار داشتند، چیزی در حد اسباببازی بود.
میگویند کندی ادعا کرد که بمبهای اتمی ما میتواند دوباره اتحاد جماهیر شوری را نابود کند؛ خروشچف جواب داد بمبهای ما میتواند فقط یک بار ایالات متحده را نابود کند و البته همین یک بار کافی است، ما ملت خونخواری نیستیم! شیوههای پرتاب بمب نیز پیشرفت کرد و دیگر نیازی به بمبافکن نبود، موشکهای بالستیک از روی زمین و زیر دریا هر آن آماده پرتاب بودند. تعداد موشکهای آماده برای شلیک دو کشور به اندازهیی شده بود که میتوانست چند بار جهان را بهطور کامل نابود کند. هزینههای این مسابقه تسلیحاتی به اندازهیی بود که شوروی را به خاک سیاه نشاند.
طولی نکشید که فرانسه، انگلیس و چین هم به باشگاه اتمی پیوستند. مگر میشود کشوری عضو شورای امنیت باشد ولی بمب اتم نداشته باشد؟! در این میان اسراییل هم بیسروصدا کار خود را انجام میداد و غربیها و حتی روسها ساکت ماندند. هند و پاکستان هم وارد این مسابقه شدند؛ دو کشوری که طی چند دهه پس از استقلال سه جنگ خانمانبرانداز انجام داده بودند، برای تکمیل ابزارهای جنگی خود، بمب اتم ساختند تا در صورت نیاز حساب طرف را برسند ولی این بمب فقط وحشت طرفین را زیاد کرد و مجبور شدند در ورود به جنگ محتاطتر شوند. در این میان جهان چندبار تا آستانه جنگ اتمی هم پیش رفت. یک بار در جریان کوبا که کندی تهدید به جنگ اتمی و خروشچف عقبنشینی کرد.
یک بار هم بر اثر خطای ابزارهای روسی که نشان داده بودند موشکهای امریکایی به سوی شوروی شلیک شدهاند و خوشبختانه افسر روسی مسوول ماجرا که باید با شلیک موشک پاسخ میداد، به دادههای مذکور شک و از شلیک اجتناب میکند و معلوم میشود که آن دادهها واقعا هم اشتباه بوده است. همه این تحولات موجب شد که سلاح اتمی تبدیل به ابزاری دفاعی شود و ارزش تهاجمی خود را از دست بدهد ولی مسابقه تسلیحات اتمی چاه ویلی بود که دو کشور امریکا و شوروی را در خود فرو میبرد، لذا قراردادهای سالت را امضا کردند تا از ادامه این مسابقه جلوگیری شود. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مساله بمبهای اتمی در اوکراین و قزاقستان یک موضوع بسیار مهمی بود که البته حل شد و بمبهای باقیمانده از شوروی در روسیه مستقر شدند.
با داشتن این بمبها، روسیه کماکان ابرقدرت محسوب میشد ولی بحرانهای سیاسی داخلی آن کشور را بهشدت تضعیف کرد تا اینکه پوتین عهدهدار امور شد و میخواست روسیه را به جایگاه قبلی خود برساند. طبیعی است که بمب اتم در روسیه جدید همچنان قدرت بازدارندگی داشت ولی اتفاق مهمی که در سالهای اخیر رخ داده، بلاموضوع شدن قدرت دفاعی بمب اتم، پس از خنثی شدن قدرت تهاجمی آن در گذشته است. چاشنیهای بمب اتم با ابزار تحریم خنثی شده است. وضعیت پیش آمده برای روسیه که در مدت کوتاهی ارزش روبل آنها به میزان قابل توجهی سقوط کرده مصداق این وضع و متاثر از چند عامل است. وابستگی به نفت و از آن مهمتر ادغام در بازار اقتصاد جهانی و وجود بخش خصوصی و قدرت اقتصادی مستقل از دولت روسیه که موجب میشود در شرایط بحران اقتصادی ثبات و بقای حکومت دچار چالش جدی شود. این اقدام غربیها در تحریم روسیه در عرف سیاسی به منزله اقدام نظامی و براندازانه علیه دولت روسیه است.
هیچ فرقی با محاصرههای دریایی که در قرن ١٨ و ١٩ و اوایل قرن بیستم میشد ندارد. بنابراین کشور روسیه در عمل مواجه با یک حمله غیرنظامی همهجانبه شده ولی حملهیی است که روسیه نمیتواند حتی بمبهای اتمی خود را که برای چند بار تخریب اروپای غربی و امریکای شمالی کافی است برای نمایش هم نشان دهد، چه رسد به اینکه تهدید استفاده از آنها را بکند. چنین اقداماتی در اوج جنگ سرد منتج به یک بحران عمیق جهانی و رودررویی دو قدرت میشد و ارتشهای خود را به حالت آمادهباش درمیآوردند، هر چند برخی معتقدند ممکن است که به سوی درگیری اتمی برویم ولی امروز حداقل تاکنون در چارچوب یک تنش سیاست باقی مانده است و به نظر میرسد که شرایط برای ارتقای تنش سیاسی به تنش نظامی فراهم نیست.
در واقع این پرسش را میتوان طرح کرد که صدها و هزاران موشک اتمی روسیه که هزینههای فراوانی برای تولید و نگهداری آنها صرف شده است و همچنان صرف میشود، کجا و کی میخواهد استفاده شود؟ مگر قرار است امریکا و غربیها به آنجا حمله کنند؟ اگر آنان میتوانند از طریق اقتصاد و تحریم رفتار روسیه را تغییر دهند، تهدید نظامی سالب به انتفاء موضوع است و اگر کشوری که هزاران موشک و بمب اتم دارد، نتواند در برابر تهدیدات اقتصادی که اساس آن را نشانه گرفته، از بمب اتم استفاده کند، پس این بمبها به چه کار میآید؟ آیا اصولا ساختار کنونی قدرت در کرملین، مشابه ساختار قدرت کرملین در سالهای ١٩٦٠ تا ١٩٨٠ است که قادر به استفاده از این ابزار باشد؟ آیا فضای سیاسی داخلی روسیه اجازه چنین کاری را میدهد؟ آیا همین انتخابات پر حرف و حدیث موجود در روسیه مانع از شکلگیری فضای گذشته نیست؟ برای دریافت پاسخ دقیق به این پرسشها باید مدتی دیگر به انتظار نشست.
آرمان:حمایت از آرمانهای بیداری اسلامی
«حمایت از آرمانهای بیداری اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛سفر رئیسمجلس به سه کشور سوریه، لبنان و عراق در حال انجام است. این سه کشور، از جمله کشورهایی هستند که کانون تحولات چند سال اخیر تحت عنوان مقابله سلفیگری با بیداری اسلامی قرار گرفتهاند. مشخصا بیداری اسلامی یک موج دموکراسیخواهانه است که در تنها منطقهای از دنیا که هنوز با دموکراسی بیگانه است یعنی جهان عرب شکل گرفته. مشاهده میشود که در طول سالهای اخیر جوانان عرب در مصر و سایر کشورهایی که در موج بیداری اسلامی قرار میگیرند به دنبال استقرار دموکراسی هستند و به موازات آن مشاهده میشود که مرتجعین عرب و همچنین رژیم غاصب صهیونیستی برای اینکه این موج را کنترل یا منحرف کنند یک سیاست راهبردی منفی را در پیش گرفتند و سعی کردند علیه برخی کشورهایی که از بیداری اسلامی سود میبردند دست به بحرانسازی بزنند لذا دیده میشود که بحرانهایی مشخصا در سوریه و سپس در لبنان و عراق شکل داده و میدهند و این بحرانها نیز توسط عواملی تحت عنوان سلفیها هدایت میشوند. سلفیهایی که به طور مشخص از سال 1370هجری در درون قلمرو راهبردی دستگاههای اطلاعاتی غرب و ارتجاع عرب شروع به فعالیت کردهاند.
همچنین از مسیر این سلفیها آسیبهای زیادی نیز به کشورهای منطقه وارد شد اما عمق استراتژیک آنها آزاد شد. مقاومتی که هم در برابر سلفیها و هم در برابر دخالت کشورهای خارجی انجام گرفت سبب شد که روز به روز این سه کشور خود را به عنوان یک واقعیت به دنیا نشان دهند. بنابراین سفر دکتر لاریجانی به سوریه و سپس به لبنان و عراق به عنوان یک مقام عالیرتبه ایرانی نشان دهنده اعلام حمایت از مردم این کشورها و همچنین تاکید بر این امر که یک روند دموکراتیک درونی و داخلی میتواند راه حل مشکلات قابل حل در این کشورها باشد و در عین حال نشان دهنده این موضوع است که ایران با تمام توان در کنار این کشورها ایستادگی خواهد کرد. این ایستادگی نیز در دو جبهه خواهد بود. اول: مداخله خارجی کشورها و دولتهای فرامنطقهای و همچنین مرتجعین منطقهای و بخصوص توطئههای رژیم غاصب صهیونیستی.
دوم: اعلام حمایت از این دولتها برای مقابله با سلفیگری که از دل آن پدیدههای تروریستی مانند داعش و سایر گروههای تکفیری و تروریستی بیرون میآیند و عملا نیز در درون قلمرو راهبردی رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب بازی میکنند. همانطور که جمهوری اسلامی ایران در کوران تحولات، سوریه را تنها نگذاشت و در لبنان نیز چنین عملکردی داشت و در قبال عراق نیز به حمایت جدی از دولت این کشور پرداخت و مانع سقوط بغداد شد. همچنین در نوع پیوند و اتحادی که در راهپیمایی عظیم اربعین بین ایرانیان و عراقیها شکل گرفت این واقعیت بر همگان مشخص شد که عراقیها تا چه حد قدردان حضور ایرانیها هستند. بنابراین این سفر یکی از نمادهای راهبردی شدن هر چه بیشتر پیوندهای ایران با دولتها و ملتهای این سه کشور است.
دنیای اقتصاد:اولویتهای رشد اقتصادی
«اولویتهای رشد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید زمانزاده است که در آن میخوانید؛
بر اساس آخرین گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، نرخ رشد اقتصادی (نقطهبهنقطه) که در فصل بهار ۱۳۹۳ رقم 4/4 درصد را ثبت کرده بود، در تابستان 1393 به 7/3 درصد رسیده است. به این ترتیب نرخ رشد اقتصادی ایران (میانگین) که پس از ثبت 8 فصل ارقام منفی، به رقم مثبت 1/0 درصد در فصل بهار رسیده بود، به روند صعودی خود در فصل تابستان ادامه داده و به مثبت 3/1 درصد رسیده است. بر این اساس دولت روحانی موفق شده است پس از تحمل 2 سال رکود شدید اقتصادی در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، با رشد اقتصادی مناسبی، خروج از رکود اقتصادی را در فصل بهار سال ۱۳۹۳ کلید بزند و در فصل تابستان این رشد اقتصادی را تداوم بخشد.
در شرایط فعلی سیاستگذاران اقتصاد ایران، با پیگیری دو هدف در حوزه رشد اقتصادی کشور مواجه هستند: حفظ رشد اقتصادی جاری و دستیابی به رشد اقتصادی بالا (ورود به شرایط رونق اقتصادی). سوال مهم برای سیاستگذاران اقتصادی در شرایط فعلی این است که در کوتاهمدت، سیاستهای اقتصادی دستیابی به کدام هدف در حوزه رشد اقتصادی کشور را باید در اولویت قرار دهند؟ جهت پاسخ به این سوال، ابتدا باید شناختی صحیح از عوامل بروز رکود شدید اقتصادی اخیر داشته باشیم. تحریمهای اقتصادی شامل تحریم نفتی، تحریم مالی و تحریم شرکتهای ایرانی، در مجموع از مهمترین عوامل بروز رکود شدید اقتصادی در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بوده است. این تحریمها از چند مسیر به رکود اقتصاد ایران منتهی شده که از جمله میتوان به کاهش شدید درآمدهای نفتی، جهش نرخ ارز و بیثباتی آن، حاکمیت نظام چندنرخی ارز، سختتر شدن مبادلات مالی و کالایی با کشورهای خارجی و افزایش ریسک و نااطمینانی و کاهش امنیت اقتصادی اشاره کرد. در کنار تحریمهای اقتصادی و پیامدهای ناشی از آن، بیانضباطی سیاستهای پولی و مالی در دولت قبل نیز از عوامل موثر در بروز رکود اقتصادی بوده است.
بر این اساس با توجه به نقش تعیینکننده تحریمها در رشد اقتصادی کشور از یکسو و تمدید مذاکرات هستهای تا تابستان ۱۳۹۴ از سوی دیگر، بهنظر میرسد دستیابی به هدف رشد اقتصادی بالا (رونق اقتصادی) در کوتاهمدت با استفاده از سیاستهای اقتصادی در سایه تداوم تحریمها عملا دور از دسترس است و پیگیری آن میتواند اثرات معکوسی بر جا گذارد؛ بنابراین در کوتاهمدت و مادامی که توافق جامع در مذاکرات هستهای حاصل نشده است، پیگیری سیاستهای اقتصادی در راستای حفظ رشد اقتصادی جاری، مقدم بر دستیابی به رشد اقتصادی بالا است.
در شرایط فعلی اقتصاد ایران، سیاستهای کلان طرف تقاضا مانند سیاستهای پولی و مالی انبساطی از کارآیی چندانی برای تحریک بیشتر رشد اقتصادی برخوردار نیست. هر چند سیاستهای پولی و مالی بهطور معمول از مسیر تحریک طرف تقاضا میتواند در کوتاهمدت محرک رشد اقتصادی باشد؛ اما در شرایطی که اقتصاد کشور تحت محدودیتهای گسترده طرف عرضه به دلیل پیامدهای ناشی از تحریمها قرار دارد، اعمال سیاستهای پولی و مالی انبساطی نه تنها نمیتواند کمک چندانی به خروج از رکود اقتصادی کند، بلکه از مسیر تشدید تورم و اختلالات قیمتی میتواند به مانعی در برابر آهنگ رشد اقتصادی بدل شود، ولی نکته مهم در این راستا این است که برای حفظ رشد اقتصادی جاری باید از سیاست انقباض پولی و مالی خودداری کرد؛ چراکه انقباض پولی و مالی اگرچه میتواند به کاهش نرخ تورم کمک کند، اما در مقابل میتواند اثرات کوتاهمدت مخربی بر رشد اقتصادی بر جای گذارد؛ بنابراین بهترین گزینه سیاست پولی و مالی، اعمال سیاستهای محافظهکارانه (نه انبساطی و نه انقباضی) در راستای دستیابی به ثبات پولی و مالی در کوتاهمدت است. از زمان روی کار آمدن دولت روحانی، حفظ ثبات پولی و مالی در دستور کار دولت قرار گرفته است و همین امر یکی از عوامل زمینهساز برای خروج از رکود اقتصادی بوده است. طبیعتا تداوم ثبات پولی و مالی یکی از عوامل مهم ثبات رشد اقتصادی جاری نیز خواهد بود. همچنین اعمال سیاست تسهیل اعتباری بهصورت محدود در راستای تامین سرمایه در گردش بنگاههای اقتصادی نیز میتواند به تداوم رشد اقتصادی جاری کمک کند.
در حوزه سیاست ارزی نیز، حفظ ثبات ارزی پس از روی کار آمدن دولت جدید از مسیر کاهش نااطمینانیها و جلوگیری از افزایش بیش از پیش هزینههای تولید، یکی از عوامل مهم خروج از رکود اقتصادی بوده است. در همین راستا، تداوم سیاست ارزی محافظهکارانه در راستای محدود کردن نوسانات نرخ ارز و حفظ ثبات ارزی در کوتاهمدت و استفاده منطقی از ذخایر ارزی، یکی از عوامل مهم حفظ رشد اقتصادی جاری است.
در این میان سیاست خارجی از نقشی تعیینکننده در تعیین رشد اقتصادی برخوردار است. در سایه دستاوردهای سیاست خارجی دولت در راستای تنشزدایی، بهبود روابط خارجی کشور با کشورهای منطقه و جهان و تلاش برای حل مساله هستهای از مسیر دیپلماتیک و دستیابی به توافق ژنو و اجرای برنامه اقدام مشترک، تجارت خارجی کشور در مسیر بهبود قرار گرفته و امنیت و ثبات بیشتر اقتصادی فراهم شده که این امر، خود یکی از مهمترین عوامل خروج از رکود اقتصادی را فراهم کرده است.
در مجموع حاکمیت دولت جدید و به تبع آن سیاستهای جدید از نیمه دوم سال 1392، بهبود فرآیند سیاستگذاری اقتصادی، تلاش برای بهبود فضای کسبوکار و مهمتر از همه موفقیت سیاست خارجی در دستیابی به توافق اولیه در مذاکرات هستهای و اجرای برنامه اقدام مشترک، زمینه کاهش ریسکهای اقتصاد ایران را بهصورت قابلتوجهی در مدتی کوتاه فراهم کرده است. مجموعه این عوامل موجب شده اقتصاد ایران در سایه فراهم شدن ثبات اقتصادی و سیاسی، از مسیر تحرک تولید، افزایش مصرف خصوصی، بهبود تجارت خارجی، افزایش تولید و صادرات نفت و افزایش سرمایهگذاری داخلی، قدم به فاز خروج از رکود اقتصادی بگذارد و رشد اقتصادی 4/4 درصدی در بهار و 7/3 درصدی در تابستان سال جاری را محقق کند.
در مجموع در شرایط فعلی دستیابی به رشد اقتصادی بالا و قدم گذاردن اقتصاد کشور در فاز رونق اقتصادی نیازمند نیروی بزرگی است که حصول توافق نهایی در مذاکرات هستهای و رفع تحریمها میتواند زمینه اصلی آن را فراهم کند؛ اما تا آن زمان، هدف حفظ رشد اقتصادی جاری برای اعمال سیاستهای اقتصادی (شامل سیاستهای پولی، مالی و ارزی)، مقدم بر دستیابی به رشد اقتصادی بالا و ایجاد رونق اقتصادی است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد