مرضیه برومند از زندگی، جامعه، و تفاوت نسل‌های قدیم و جدید می‌گوید

کارگردان شهر موش‌ها: چرا زن و مرد به جای رفاقت، رقابت می‌کنند؟

گپ و گفتی اجتماعی با بازیگر نام آشنای سینما

جمشید مشایخی: ای کاش مردم مرا نمی‌شناختند

جمشید مشایخی (زاده ۱۳۱۳ در تهران)، بازیگری صاحب سبک و پیشکسوت در حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است که بسیاری او را می‌شناسند و نیازی به معرفی او نیست. او در گفت‌وگویی کوتاه از خود، آرزوهایش، وضعیت جامعه، حال و هوای جوانان و... سخن گفته، همراه با توصیه‌هایی به جوانان. از بخشهای سینمایی و ورزشی صرفنظر کردیم و بخش اجتماعی و مرتبط با خانواده را در ادامه، پیش رویتان گذاشته‌ایم.
کد خبر: ۷۴۸۰۲۴
جمشید مشایخی: ای کاش مردم مرا نمی‌شناختند
  • جام جم سرا: سلام آقای مشایخی. حال و احوالتان خوب است؟ مدتی بود به خاطر مشکلات جسمی که داشتید همه نگران شده بودند.

* امروز حال جسمی‌ام خوب است. چیزی که نگرانم می‌کند، وضع جوان‌های ایران است. می‌خواهم بدانم آیا جوانان این سرزمین به آرزویی که دارند می‌رسند یا آرزویشان به رویا تبدیل می‌شود؟ دلم می‌خواهد خنده و پیروزی این جوان‌ها را ببینم. گاهی اوقات می‌نشینم و درباره آن نازنین‌ها فکر می‌کنم.

  • به آرزو ‌های جمشید مشایخی هم فکر می‌کنید؟ آرزوهای نارسیده یا آرزو‌هایی که هنوز موقع تحقق‌شان نرسیده است؟

* من دیگر از زندگی چیزی نمی‌خواهم. تا این سن همه کارهایی که باید انجام می‌دادم را انجام داده‌ام. الان اگر یک ماشین چندین میلیاردی هم به من بدهند سوارش نمی‌شوم. آن موقع که جوان بودم دغدغه‌هایم زیاد بود. می‌گفتم بروم سر کار، بعد عاشق شوم، بعد بروم سر خانه و زندگی خودم، بعد صاحب خانه شوم و... همه اینها آرزوی من و امثال من در سنین جوانی بود. اما مهم‌ترین نکته این بود که امید داشته باشیم تا زندگی پیش برود. امروز وقتی بچه‌هایی را می‌بینم که به خاطر نا امیدی معتاد می‌شوند، ناراحتی سراسر وجودم را فرا می‌گیرد.

  • با آنها صحبت کنید. اگر موافقید چند کلمه از این گفت‌و‌گو را مستقیما به صحبت با آنها اختصاص دهید.

* ممنونم. اگر این گفت‌وگو را می‌خوانند به‌ آنها می‌گویم: عزیزانم! قربانتان بروم! باید تحمل داشته باشید، باید صبر کنید، باید امیدوار باشید. اگر اینها نباشند زندگی تو خالی، پوچ و دردناک می‌شود. می‌گویم: عزیزم اعتیاد نابودت می‌کند، متلاشی می‌شوی. اعتیاد گوهر زیبای جوانی را از تو می‌گیرد، با خودت بد نکن! اصلا نمی‌توانم قبول کنم یک جوان نازنین در بهترین دوران زندگی به اعتیاد روی بیاورد. این اتفاقات خیلی مرا اذیت می‌کند.

  • این ناهمگونی که بین جوان‌ها وجود دارد به‌خاطر مسائل اجتماعی متعدد ایجاد شده است. در حوزه خود شما یعنی سینما تا چه حد به این موضوعات با نگاه دقیق و کارشناسانه پرداخته شده است؟ چقدر رفته‌ایم به سمت ساختن، نه خراب کردن؟

* این نگاه باید در سینما هم وجود داشته باشد. در حرفه من، سینماگر (از کارگردان گرفته تا تهیه‌کننده و بازیگر و ...) از واقعیت به حقیقت می‌رسد. بنابراین اگر واقعیت را ندانیم و زوایای پنهانش را نشناسیم رسیدن به حقیقت غیرممکن است. امروز و در شرایط کنونی، ساختن فیلم و سریالی که دغدغه‌های مردم را نشان دهد یک وظیفه است، یک وظیفه جدی و سنگین. مهم است که هنرمند تأثیر کاری که انجام می‌دهد را بداند. امروز سریال‌های ترکیه‌ای همه جا را گرفته‌اند. سریال‌های آنها علاوه‌بر آن‌که هیچ نکته و درسی ندارد، ارزش‌های اخلاقی را هم به راحتی زیر پا می‌گذارد. ما حواسمان پرت شد و از ساختن سریال‌های خوب و با ارزش و مردمی جا ماندیم و ترکیه برایمان سریال ساخت. دوباره باید به مسیر اصلی برگردیم.

  • در چندوقت اخیر به خیابان رفته‌اید تا ببینید شهر چه شکلی است و مردم چه حال و هوایی دارند؟

* وقتی من روزنامه را می‌خوانم و می‌بینم یک پزشک با برادرزاده‌اش که دانشجوی رشته پزشکی است روی صورت پزشکی دیگر اسید می‌پاشد حالم خراب می‌شود. ممکن است در خیابان چنین صحنه‌ای را نبینم اما خبری که در روزنامه منتشر شده واقعیت دارد. آن خبر حس و حال جامعه را هویدا می‌کند. ‌ای‌کاش می‌توانستم صورتم را با گریم یا چیزی شبیه آن، تغییر دهم و به خیابان بروم. آن موقع من، جمشید مشایخی نبودم و شناختن جامعه برایم کار راحت‌تری بود. وقتی به خیابان می‌رفتم چون کسی مرا نمی‌شناخت نه فقط آنچه برخی از مردم دوست دارند وجود داشته باشد را بلکه تمام آنچه بود را می‌دیدم. الان آنها مرا می‌شناسند. یا از من خوششان می‌آید یا مرا دوست ندارند. عکس‌العملی که آنها در مقابل من از خود نشان می‌دهند واقعی نیست.

مشایخی: وقتی می‌بینم یک پزشک با برادرزاده‌اش که دانشجوی رشته پزشکی است ،روی صورت پزشکی دیگر اسید می‌پاشد حالم خراب می‌شود.

  • به‌نظرتان چرا وضع جامعه ما این شکلی است؟ چرا باید با شنیدن این خبرها حالمان خراب شود؟

* همیشه گفته‌ام آن بخش از جوان‌هایی که امروز مرتکب خطا می‌شوند معتاد و آدمکش و بی‌آبرو به دنیا نیامده‌اند. مقدمات این بدشگونی از خانه شروع می‌شود و کم‌کم پا را فراتر می‌گذارد و می‌افتد درون جان جامعه. تمام اتفاقات در ابتدای زندگی و در جایی که آن را محیط خانواده می‌نامیم شکل می‌گیرد. حرکت پدر و مادر با هم و با بچه آینده را شکل می‌دهد. بعد نوبت به مدرسه می‌رسد؛ روزگاری که من بچه محصل بودم، معلم برای من و هم‌سن و سالانم مثل پدر بود. اما الان اتفاقاتی افتاده که من از گفتنش شرم دارم! زمان ما معلم پدر بود، مادر بود، دلیل اصلی همه اتفاقات بدی که می‌شنویم آن است که عشق‌ها از بین رفته‌اند. وقتی عشق در جامعه وجود نداشته باشد باید هم وضع و روزگار بر وقف مراد نباشد. همان‌طورکه حضرت مولانا می‌فرماید: «همچو شمع از شرر عشق گدازان بودن / عشق دردی است که هم درد بود دایه او» وحضرت حافظ می‌گوید: «من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو» من هم می‌گویم عشق خالق تمام داشته‌هاست. این یعنی تنها راه عالم برای ساختن عشق است. عشق رفاقت و بودن و ماندن را به بار می‌آورد.

  • شما دوران جوانی را طی کرده‌اید و با این وجود در خلال این گفت‌وگو مدام از جوان‌ها صحبت کردید. به نظرتان جوان‌ها دنبال چه چیزی هستند؟

* آن چیزی که برای جوان‌ها مهم است، آینده است. آنها می‌خواهند شغلی که دوست دارند را داشته باشند. می‌خواهند حرفه‌ای که دوست دارند را به‌دست بیاورند. آنها می‌خواهند امیدوار بمانند،‌ ای‌کاش بمانند. (علی پاکزاد/شهروند)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
زهرا از همدان
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۹
۰
۰
ایشالا سلامت باشید آقای مشایخی بزرگوار! درسته بخشی از مصاحبه منتشر شده بود؛ اما نوع سوالات مصاحبه گر،كمی عجیب بود. مثلا: «در چندوقت اخیر به خیابان رفته‌اید تا ببینید شهر چه شكلی است و مردم چه حال و هوایی دارند؟»
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۲
۰
۰
ما جوونای بدبخت نه شغلی نه زندگی هیچی....................................این همه درس خوندیم آخرش هیچی
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها