همه این تخیلات به کنار؛ این که چرا زن و شوهر حاضرند برای هزار تومان، خلوت خود را آن هم در ساعات پایانی شب به هم بزنند، موضوعی است که ذهنم را به خود مشغول کرده است. این موضوع یعنی مسافرکشیهای خانوادگی ـ که نه این یک بار که بارها برای خود من اتفاق افتاده است ـ یکی از پدیدههای شگفت دنیای امروز ماست.
اتومبیل مثل منزل مسکونی یکی از حریمهای خصوصی مردم بخصوص در ایران به شمار میرود تا جایی که بسیاری از تبلیغات رسانهای برای استفاده نکردن مردم از خودروی تک سرنشین و استفاده گروهی از خودروی شخصی و به اشتراکگذاری آن شکست خورده است، اما حالا ما مواجه شدیم با مردمانی که حاضرند در کنار زن و فرزندان خود یک غریبه را هم بنشانند و «دو ریال کاسبی کنند».
2. از در ساختمان صلح هلال احمر در خیابان ولی عصر بیرون میزنم و راه پیادهرویی را پیش میگیرم که به بیمارستان خاتمالانبیا میرسد. روی در یک پست برق، «جایی که نصب هر گونه آگهی ممنوع است و پیگرد قانونی دارد»، تبلیغ عجیبی نصب شده است. «همراه بیمار در بیمارستان» و پایینتر از این عبارت یک شماره تلفن. تلفن را چند روز بعد میگیرم. خود را یک متقاضی اعلام میکنم و حال بیمارم را وخیم، آنقدر که نیاز به مراقبت بهداشتی ویژه دارد. مرد پشت تلفن میگوید ساعتی 4000 تومان و روزی 70 هزار تومان، البته به اضافه هزینه همراه بیماری که بیمارستانها میگیرند را باید پرداخت کنم. او میگوید اگر برای بیمار خانم مراقب لازم باشد؛ مراقب خانم هم دارد فقط با این شرط که مراقب خانم نمیتواند شب را کنار بیمار بماند.
3. میدان انقلاب تهران، از مدتها پیش یک آشفروشی معتبر داشت؛ آشفروشی که روزهای ماه رمضان، صف طویل آن توی چشم میزد و هر کسی را وسوسه میکرد که حداقل یک پرس از آن را برای افطار امتحان کند. بعد از مدتی مسئولان این آش فروشی تصمیم گرفتند جای مغازه را عوض کنند و به مغازه جدیدتری در آن سوی میدان و البته در یک خیابان فرعی بروند.
سوال اساسی این بود که چه کنیم مشتریان خود را به دلیل جابهجایی از این مکان سنتی از دست ندهیم. علاوه بر راههایی چون نصب پوستر و پخش تراکت، مسئولان این آشفروشی روش دیگری را هم پیش گرفتند و فردی را در مغازه سابق روی یک صندلی (وگاهی حتی روی زمین) نشاندند و بنری را دور گردن او انداختند که به مردم میگفت آشفروشی... به مکان جدید منتقل شده است.
این فرد گاهی هم در پیادهرو قدم میزد تا شاید مشتریان فروشگاه را زودتر از این نقل و انتقال آگاه کند. البته این تنها فردی نیست که در آن منطقه به عنوان یک تابلوی اعلانات مورد استفاده قرار میگیرد. کتابفروشیهایی که در پاساژ هستند؛ افرادی را مقابل پاساژ میگمارند تا به مردم بگویند در انتهای این پاساژ مغازهای هست که مثلا کتاب قدیمی میفروشد یا بورس کتاب دانشگاهی و زبان دارد. در همان منطقه و البته بورسهای لباسفروشی هم کسانی هستند که به عنوان «دادزن» مورد استفاده قرار میگیرند. فریاد میزنند و مشتری جلب میکنند و صد البته برای این کار دستمزد میگیرند.
4. اگر ساکن تهران باشید، بعید نیست که حداقل یک بار گذرتان به بازار بزرگ این شهر افتاده باشد. بخشهایی از بازار امکان تردد اتومبیل دارد و در ساعات خاصی از روز اجازه تردد برای بارگیری و کارهایی از این قبیل به برخی خودروها داده میشود. با این حال مفیدترین وسیله نقلیه در بازار موتورسیکلت است.
در بسیاری از بخشهای بازار به دلیل تراکم افراد، امکان عبور موتورسیکلت وجود ندارد و به همین دلیل در ورودیها موانعی برای جلوگیری از عبور موتورسیکلت نصب شده است. شغل عجیبی که میخواهیم معرفی کنیم، متعلق به افرادی است که کنار این موانع میایستند و در ازای دریافت مبلغی پول، با زور بازوی مثال زدنی خود، موتور را بلند میکنند و از مانع عبور میدهند.
5. رسانهها از مشاغل دیگری هم به عنوان مشاغل عجیب این روزهای ما سخن میگویند. کسانی که حول و حوش خیابان انقلاب میایستند و شماره بازیگران را به طور تضمینی به شما میفروشند تا بتوانید با بازیگر مورد علاقهتان صحبت کنید.
آنها برای چنین کاری حداقل 20 هزار تومان از شما خواهند گرفت. کسانی هم هستند که نزدیک مراکز تعویض پلاک میایستند تا وقتی شما اتوموبیل نوی خود را پلاک زدید، مرغی سر ببرند و خون آن را روی اتومبیل شما بکشند تا طبق یک باور قدیمی از چشم زخم مصون بمانید. موارد بسیاری هم شنیدهایم از کسانی که کارشان رونق بخشیدن به مشاغل سوگواری است؛ کسانی که پول میگیرند تا گریه کنند. این دسته افراد آنقدر زیاد شدهاند که فیلم سینمایی هم از روی ژانر آنها ساخته شود.
6. به این فهرست باید یک شغل مدرن را هم اضافه کرد؛ افرادی که حسابهای کاربری در شبکههای اجتماعی بخصوص اینستاگرام و فیسبوک میسازند و بعد از پررونق شدن آنها یعنی بالارفتن تعداد دنبالکنندگان یا پسندها، به قیمت گزافی آن را میفروشند. ارزش این حسابهای کاربری هم به دلیل هزینه تبلیغاتی است که از حسابهای کاربری کم طرفدار یا صاحبان محصولات و خدمات میگیرند تا آنان را به انبوه مخاطبان خود معرفی کنند. (ضمیمه چمدان)
مصطفی مسجدی آرانی-چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد