به گزارش جام جم ورزشی، در میان خیل باشگاههای مختلف فوتبال در سطح دنیا به زحمت میتوان بازیکنانی را یافت که فوتبال خود را در یک باشگاه آغاز کرده باشند، با همان باشگاه ادامه داده باشند و در نهایت با همان باشگاه با دنیای فوتبال خداحافظی کرده باشند . در مرتبه پایینتر بازیکنانی را میتوان پیدا کرد که پس از ملحق شدن به باشگاهی از یک باشگاه دیگر همان جا ماندگار شدهاند و دیگر رنگ پیراهن خود را تغییر ندادهاند. این بازیکنان بتدریج نه فقط براساس تواناییهای فنی که به دلیل ارج و قرب قائل شدن برای تیم تبدیل به اسطورههایی میشوند که به مرور زمان حتی سمبل و نشان همان باشگاه لقب میگیرند.
احترامی که این دست از بازیکنان نزد هواداران دارند بسیار بالاست و حساب آنها از دیگر هم تیمیهایشان کاملا جداست. بالاخره بازیکنی که سالها یک جا ماندگار است، تفاوتهایی اساسی با بازیکنانی دارد که هرچند وقت یکبار تیم خود را تغییر میدهند. صد البته راز این ماندگاری طولانی در یک باشگاه جنبههای مالی نیست، چهبسا بازیکنانی که در فوتبال دنیا و حتی ایران با وجود دریافت پیشنهادهای مالی چشمگیر و نجومی حاضر به ترک باشگاه نشدند و براساس معیارهای ارزشی همچون وفاداری، از خیر پیشنهادهای هنگفت گذشتند، اما حضور طولانی مدت یک بازیکن در تیم باشگاهی فقط برای خود او دستاورد به همراه ندارد.
وفاداری طولانی مدت و قابل توجه یک بازیکن به تیم باشگاهی را از جهات گوناگون میتوان بررسی کرد.
ابعاد فراباشگاهی
اسطورههای باوفای دنیای فوتبال تاثیراتی فراتر از ابعاد فنی روی تیمهای باشگاهی خود دارند. آنها میتوانند از جهات مختلف بر اجتماع تاثیرات مثبت بگذارند.
خاویر زانتی که در اینترمیلان به اسطورهای بیبدیل تبدیل شد یا فرانچسکو توتی که هماکنون سمبل باشگاه رم شناخته میشود، سرآمد بازیکنانی هستند که با ماندگاری در یک باشگاه از لحاظ اجتماعی ـ و نه فقط ورزشی ـ تاثیرگذار شدند. وفاداری مثالزدنی این دو بر پیراهن باشگاه از آنها چنان اسطورههای محبوبی ساخت که سرآمد و الگوی بسیاری از افراد جامعه شدند. تاثیرات مثبت اسطورههایی از این دست بر جامعه را میتوان حداقل از لحاظ کارهای عامالمنفعه مورد بررسی قرار داد. این اسطورهها با کمک اعتبار، شهرت و محبوبیت خود ـ که حاصل همان وفاداری به پیراهن باشگاه بود ـ تبلیغات گستردهای برای کارهای عامالمنفعه انجام میدادند و خود نیز در مراسم نیکوکارانه همواره حضوری ثابت داشتند.
حضور این چهرههای محبوب در فعالیتهایی نظیر کمک به نیازمندان باعث جذب بیشتر عامه مردم به سوی این دست فعالیتها میشود و خواهد شد. حضور توتی در مراسمی عامالمنفعه ـ که برای جمعآوری پول ترتیب داده شده بود ـ باعث شد جمعیت بسیار زیادی به این مراسم بیایند. این سمبل باشگاه رم چند موسسه خیریه دارد که تمام آنها را با کمک همین شهرتش میگرداند. همین نقش را گیگز در منچستر یونایتد دارد. او به کرات در مراسم خیریه شرکت میکند و علاوه بر آن در بلایای طبیعی جنوب شرق آسیا که در ویتنام و ژاپن اتفاق افتاد یکی از بانیان جمعآوری کمکهای مردمی بود. شاید بزرگترین تاثیر ماندگاری ستارهها در یک تیم باشگاهی همین کارهای خیریه و استفاده از شهرت و اعتبار برای جذب بیشتر مردم به این دست کارها باشد.
بازتاب رفتار یک اسطوره در جامعه
تاثیرات ستارههای باوفا بر اجتماع را نمیتوان فقط در فعالیتهای عامالمنفعه و جمعآوری پول برای نیازمندان خلاصه کرد.
حضور این دست از بازیکنان در برنامههای تبلیغاتی همچون همایشهای مبارزه با ایدز و مسائلی مرتبط با همین موضوع از دیگر تاثیرات بسیار مثبت یک بازیکن وفادار است، مثل همان کاری که استیون جرارد کاپیتان لیورپولیها میکند.
اگر وفاداری بازیکن نسبت به پیراهن یک باشگاه و افزایش محبوبیت او به همین دلیل اتفاق نمیافتاد این تاثیرات اجتماعی اصلا وجود نداشت یا در مراتبی بسیار پایینتر اتفاق میافتاد.
اما رادنور جامعهشناس انگلیسی در مقالهای با عنوان «ستارههای مشهور و تاثیرات اجتماعی آنها» اینگونه نوشته است: «رفتار ستارههای مشهور اغلب در جامعه بازتاب مییابد. ممکن است رفتار یک فرد مشهور در راستای موضوعاتی باشد که بازتاب آن در جامعه بسیار مثبت است. شهرت اجتماعی این فرد هر چقدر بیشتر باشد بازتاب اعمال او ـ اعم از خوب و بد ـ در جامعه به همان میزان بیشتر است. حال که این بازتاب را درک میکنیم و میبینیم، پس بهتر است از شهرت این افراد در زمینههای موثر و مفید برای جامعه استفاده کنیم.»
اشاعه فرهنگ
بازیکنان وفادار به یک باشگاه کمکم به بخشی از فرهنگ همان باشگاه تبدیل میشوند و در سطحی بالاتر در ورزش و حتی جامعه پیامآور فرهنگ صحیح میشوند. طبیعی است که ارزشهای اخلاقی همچون وفاداری مهمترین جنبه فرهنگیای است که این دست از بازیکنان باعث و بانی آن میشوند، اما میتوان میزان تاثیرگذاری آنها در فرهنگ را بسط داد و به مسائل دیگری هم پرداخت. پائولو مالدینی در بازهای به تبلیغ در زمینه ترویج فرهنگ کتابخوانی مشغول شده بود. او حتی با حضور در جمع کودکان مدرسهای برای آنها کتاب میخواند. این اسطوره وفادار باشگاه میلان خود یک کتاب خوان حرفهای است. البته اینکه یک فوتبالیست به نماد فرهنگی تبدیل شود، اتفاقی بسیار نادر است.
سوددهی یک بازیکن باوفا
از تاثیرات اجتماعی اسطورههای ماندگار که بگذریم به تاثیرات اقتصادی این دست از بازیکنان میرسیم. ستارههای فوتبال حتی اگر به پیراهن یک تیم تعهد نداشته باشند و هر فصل تیم خود را عوض کنند، باز هم از لحاظ تبلیغاتی برای باشگاههای خود مثمرثمر هستند، چه برسد به بازیکنانی که تمام عمر فوتبالی خود را در یک باشگاه سپری کردهاند.
اینجا باز هم همه چیز به اعتبار و محبوبیت آنها بستگی دارد، اعتبار و محبوبیتی که حاصل دست رد زدن به سینه باشگاههای خواهان و گذراندن کل عمر فوتبالی در یک باشگاه است. این وفادارهای محبوب که حالا دیگر برند محسوب میشوند، بر میزان فروش محصولات و کالاهای باشگاه بسیار کمک میکنند. پیراهن این بازیکنان یا محصولاتی که عکس آنها بر آن نقش بسته، بسیار فروش میکند و باعث میشود سود بیشتری به حساب باشگاه واریز شود. درآمدزایی این دست از بازیکنان از دایره باشگاه خارج است و به جامعه هم میرسد. این برندهای پرسود اسوه وفاداری، تعهد و البته اخلاقمداری هستند و باید هم خواهان زیادی در بازارهای مختلف داشته باشند.
نسلی که تمام میشود
وفاداری به پیراهن یک باشگاه فقط برای خود بازیکن احترام و ارج و قرب نمیآورد. این موضوع و پیامدهایش میتواند در اجتماع هم تاثیرگذار باشد. با وجود ارزشهای متعدد ماندگاری در یک باشگاه باز هم بازار تعویض باشگاه و تغییر رنگ پیراهن بسیار داغ است و شاید به همین دلیل، گاهی اوقات بیاخلاقی در ورزش و بخصوص فوتبال باب میشود زیرا یک اسطوره باوفا با توجه به میزان محبوبیت و اعتباری که نزد هواداران دارد هرگز به خود اجازه نمیدهد عمل و رفتار خارج از عرفی از خود نشان بدهد، زیرا خوب میداند این موضوع محبوبیت او را بسیار کم میکند.
با این حال با خداحافظی خاویر زانتی و رایان گیگز از فوتبال و رسیدن بازیکنانی نظیر فرانچسکو به خط پایان فوتبال، نسل این دست از بازیکنان تقریبا تمام شده و به جای آنها بازیکنانی به دنیای فوتبال وارد شدهاند که هدفی جز کسب درآمد بیشتر ندارند. همانقدر که وفاداری اسطورهها بر اجتماع تاثیرگذاری مثبت داشت، اشتهای سیریناپذیر برخی دیگر از ستارهها برای کسب درآمد و شهرت بیشتر در دنیای فوتبال و تغییر رنگ پیراهن باشگاه میتواند تاثیر منفی بگذارد تا روی دیگر سکه نمایان شود.
هیلدا حسینیخواه / گروه ورزش
نقش ستارههای وفادار در کمرنگ کردن حاکمیت پول
ارتباط فوتبالیستها با جامعه در حال کم شدن است. شاید هم جامعه در پی شنیدن برخی آمار و ارقام مثل ریز مبالغ قرارداد بازیکنان، دیگر باورهای گذشته را نسبت به مجوعه فعالیتهای بازیکنان از دست داده است. در چنین فضایی ستارههای وفادار میتوانند در کمرنگ کردن حاکمیت پول در بین بازیکنان باشگاهی نقش بسزایی داشته باشند.
قاسم پناهگر، کارشناس فوتبال درباره این تاثیرات میگوید: جامعه فوتبال تحت تاثیر جهان بینی مادی است و بیشتر فعالیتها به این سمت و سوست. فوتبالیست فکر میکند در این هیاهو و زندگی دشوار به لحاظ اقتصادی، راهی که برای مانده، درآمد بیشتر از تیمی است که غیر از جنبه مادی تعهد دیگری به آن ندارد.
این کارشناس فوتبال به آسیبهای اخلاقی این نوع نگاه اشاره میکند و ادامه میدهد: وقتی ستارههای فوتبال به ازای پول بیشتر، تیمها را ترک میکنند، این کار به منزله حاکمیت مطلق پول در ورزش میشود و پیامدهای منفی آن سست شدن اعتقادهای نوجوانان و جوانان در زمینههای متعدد آموزشی است. به این معنا که دیگر برای آنها تعهدی نسبت به آنچه انجام داده شده است، وجود ندارد و با نخستین پیشنهاد تیم خود را ترک میکنند.
در سالهای اخیر نظیر این مسائل را بارها در تیمهای مختلف دیدهایم و بازیکنان بدون حمایت از تیمهای مادر و سازنده توسط سازمانهای مرتبط از این قبیل تیمها جدا شده و به تیمهای پولدار پیوستند.
پناهگر درباره مشکلات اقتصادی جامعه و تاثیر آن در تصمیمگیریهای این عده میگوید: درست است که بازیکنان باید به آینده فکر کنند و جامعه امروز ایران با گذشته تفاوت دارد اما اشباع زدگی در این موارد خطرات و آسیبهای فراوانی دارد. جامعه فوتبال نباید آنچنان غرق در مسائل مادی شود که اصول اخلاقی در ورزش را فراموش کند.
پیشکسوت فوتبال ایران در مصداق حرفهای خود از مرحوم منصور امیر آصفی، بازیکن دهههای 30 و 40 فوتبال ایران نام میبرد و ادامه میدهد: مرحوم امیرآصفی جام ملتهای 1958 آسیا را به سبب وفاداری به تیم باشگاهیاش از دست داد. در آن سال به ایشان گفتند در صورت تغییر تیمش و انتقال از کیان به تاج به عضویت تیم ملی درمیآید اما او هرگز چنین اقدامی نکرد و بازیهای ملتهای آسیا را از دست داد. من خودم پرورش یافته مکتب کیان بودم.
تیم ما پیراهن و گرمکن را با پول اعضای تیم تهیه میکرد و پیشنهادهای مالی آن موقع میتوانست بازیکنان را وسوسه کند اما چهرههایی مانند امیرآصفی هرگز خود را گرفتار زرق و برق فوتبال نکردند.
پناهگر در ادامه صحبتهایش گریزی به فوتبال دنیا میزند و از بازیکنانی مانند توتی، استیون جرارد و لمپارد به عنوان نمادهای فوتبال باشگاههای خود نام میبرد. او میگوید: بسیاری از بازیکنان دنیا نماد، هویت و بخشی از گنجینههای همان باشگاه بهشمار میروند. البته در فوتبال دنیا برای این قبیل بازیکنان در حین و بعد از دوران فوتبال شان برنامه ریزی میکنند. فروش پیراهن باشگاه با تصاویر بازیکنان یا کارهای اقتصادی دیگر نمادهای باشگاه را برای هواداران آنها
دوست داشتنی تر میکند و آنها را بیشتر به میان مردم میبرد.
کارشناس فوتبال ایران یادآور میشود: این قبیل برنامهها ارتباط جامعه با فوتبالیستها را محکم تر میکند، به نحوی که بازیکن با وجود پیشنهادهای متعدد باز هم قلبش برای تیم باشگاهیاش میتپد، چون به نوعی عواطف او با احساسات قلبی هواداران گره خورده است.
پناهگر به این پرسش که آیا فوتبال از وجود این نسل بازیکنان تهی میشود یا نه؟ چنین پاسخ میدهد: باید راهکارهای متناسب با نیازهای اجتماعی فوتبالیستها شناخته شود تا وفاداری که یک الگوی فرهنگی و اخلاقی است و ارتباط مستقیم با جامعه دارد، در سطح ورزشکاران حفظ شود. نباید مادیات برهمه زمینهها چیره شود و این وظیفه کارگزاران بخشهای مهم تصمیمگیرنده است که به ستیز با نمادهای دروغین و اشاعه فرهنگ وفاداری بپردازند. این خط مشیها را مسئولان تعیین میکنند و رسانهها در فرهنگسازی و معرفی نمادهای وفاداری نقش بسزایی دارند.
افشین رضاپور / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد